واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: آيت الله شاهآبادي به روايت امام خميني (ره)؛ پيشبيني آيتالله شاهآبادي از انقلاب روحالله
آيتالله شاهآبادي به امام خميني(ره) فرمودند: «تو انقلاب خواهي كرد و پيروز هم ميشويد و جنگي برايتان رخ ميدهد كه يكي از اقوام ما نيز در آن جنگ به شهادت نايل خواهد شد.»
گروه دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، فاطمه ابراهيمي، امام خميني(ره) درباره آشنايي خود با آقاي شاهآبادي و تلمذ نزد ايشان ميفرمايند: «من در حوزه كه بودم همواره احساس ميكردم گمشدهاي دارم و براي پيدا كردن اين گمشده بسيار تلاش ميكردم. از جمله كساني كه از اين حال من اطلاع داشت حاج آقا ميرزا محمدصادق شاهآبادي (برادرزاده آقاي محمدعلي شاهآبادي) بود.
گمشده روحالله در حجره مدرسه فيضيه
روزي او در مدرسه فيضيه به من برخورد و گفت: «اگر گمشدهات را ميخواهي در فلان حجره نشسته است، او همان گمشده توست». وقتي متوجه حجره مورد نظر او شدم، ديدم مرحوم آقاي شاهآبادي با مرحوم آقاي حائري نشستهاند و بحث ميكنند.
در كنار ايشان عده ديگري نشسته بودند و به بحث آنها گوش ميدادند و احياناٌ در بحث شركت ميكردند. من هم در گوشهاي به انتظار ايستادم، پس از تمام شدن بحث مرحوم آقاي شاهآبادي به طرف منزل حركت كردند و من هم به دنبال ايشان رفتم.
در بين راه تقاضا كردم كه با ايشان يك درس فلسفه داشته باشم، اما زير بار نرفتند. در همان حال كه ما راه ميرفتيم مردم و بازاري ها ميآمدند و خدمت ايشان سلام ميكردند و پس از عرض ادب سؤال هايي ميپرسيدند.
مرحوم آقاي شاهآبادي جوابهايي ميدادند كه متناسب با سطح فكري اين افراد نبود، از اين رو به ايشان عرض كردم: آقا جوابهاي شما براي اين افراد قابل فهم نيست، شما چرا اين مطالب را ميگوييد؟ ايشان فرمودند: بالاخره اين قدر هست كه اين حرفهاي كفري به گوش آنها بخورد.
خواهش امام (ره) از استاد اخلاق خود
خلاصه تا قبل از رسيدن به منزل ايشان را راضي كردم كه درس فلسفه را شروع كنند. وقتي پذيرفتند، گفتم: آقا من فلسفه نميخواهم، گمشده من چيز ديگري است، بحث عرفان ميخواهم، اما زير بار نرفتند تا اينكه سرانجام به منزل ايشان رسيديم. در اين هنگام مرحوم آقاي شاهآبادي به من تعارف كردند تا وارد شوم من هم براي اينكه به نتيجه برسم تعارف ايشان را پذيرفتم.
در منزل ايشان حالتي پيدا كردم كه گويي هرگز نميتوانم از ايشان دست بردارم. آنقدر اصرار و تقاضا و خواهش كردم تا ايشان قبول كرده و عصر يك روز را معين كردند.
از آن عصر موعود تحصيل من در خدمت ايشان شروع شد. پس از دو سه جلسه، به جايي رسيدم كه ديدم نميتوانم از ايشان جدا شوم. ابتدا فقط در درس عرفان آقاي شاهآبادي شركت ميكردم، اما بعد به جلسه درسهاي اخلاق ايشان هم رفتم كه در مسجد عشقعلي در شبهاي پنجشنبه برگزار ميشد. ايشان پس از خواندن نماز به آنجا ميرفتند و جلسههاي درس را تشكيل ميدادند.
پس از آن در تمام جلسههايي كه ايشان تشكيل ميدادند حضور پيدا ميكردم و خودم را به اين كار مقيد كرده بودم. تمام بحثهاي ايشان را هم مينوشتم، چه آنهايي را كه براي عوام مطرح ميكردند و چه بحثهاي ويژه خودشان. به اين ترتيب، روز به روز علاقه من به مرحوم شاهآبادي بيشتر ميشد.
اكنون مي توانم بگويم كه در تمام عمرم روحي به لطافت روح مرحوم آقاي شاهآبادي نديدم. برنامه من در تمام مدت هفت سالي كه مرحوم شاهآبادي درقم سكونت داشتند ادامه داشت. من تمام اين ايام را خدمت ايشان تلمذ ميكردم و از جلسههاي مختلفشان بهره ميبردم، تا اينكه به تهران آمدند و من از آنجا كه در قم به بحث و مباحثه مشغول بودم نتوانستم تمام وقتم را با ايشان بگذرانم، مگر در روزهاي تعطيل.
به مجرد اينكه به تعطيلي برخورد ميكردم به عنوان عاشورا، ماه مبارك رمضان و يا هر عنوان ديگر، خودم را به تهران ميرساندم تا در جلسههاي ايشان حضور يابم. ديگر برايم فرق نميكرد كه اين جلسهها در منزل تشكيل شده باشند يا در مسجد و حتيالمقدور سعي مي كردم تا زماني كه در تهران هستم در خدمتشان باشم.»
شيخ عارف كامل، لقبي كه امام خميني(ره) به مرحوم شاهآبادي داد
امام خميني حيات روحاني خود را مرهون استاد خويش دانسته و با عباراتي نظير شيخ عارف كامل از او ياد ميكند. در تاييد اين علاقه روحي و الهي بين استاد و شاگرد حكايتي نقل شده كه استاد مشاهدات غيبي و اسرار الهي را به شاگرد بازگو مينمايد، آقاي حاج شيخ نصرالله شاهآبادي از امام نقل ميفرمايند كه امام به بنده فرمودند:
«من يك نكته به تو ميگويم ولي بايد تا زماني كه من زنده هستم جايي بيان نشود. زماني كه در قم در خدمت مرحوم والد شما بودم بسيار به ايشان علاقه داشتم، به طوري كه تقريباٌ نزديكترين فرد به ايشان بودم و ايشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نميدانستند.
روزي ايشان براي من مسير حركت را بيان كردند و فرمودند: «تو انقلاب خواهي كرد و پيروز هم ميشويد و جنگي برايتان رخ ميدهد كه يكي از اقوام ما نيز در آن جنگ به شهادت نايل خواهد شد»، سپس فرمودند: «حالا البته زود است تا آن زماني كه اين مسير شروع شود، زود است اما ميرسد.»
منابع:
1-تهران شهر هزار حكيم- عباس طارمي
2- فيلسوف فطرت- علي حيدر مرتضوي
3- شاه آبادي بزرگ آسمان معرفت- محمدعلي محمدي
شنبه|ا|10|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبكه خبر دانشجو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 193]