واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: رجال معاصر - مردان و زنان نامدار ايران-44اورنگ و اويسي
اورنگ عبدالحسين، معروف به شيخالملك، فرزند عبدالرسول بيجاري. پدرش روحاني بود و فرزند نيز به سيره پدر در كودكي لباس روحانيت پوشيد و به تحصيل علوم قديمه پرداخت و مدتي نيز در كربلا و نجف به سير و سياحت و تحصيل و تدريس اشتغال داشت. او خاطرات دوران كودكي و جواني خود را به تفصيل نوشته است و طبق گفتههاي خودش به سختي و مرارت ايام را گذرانده است.
در اوايل مشروطيت به ايران بازگشت و چون دنياديده و سرد و گرم چشيده بود، در محافل سياسي و روحاني تهران براي خود جايي باز نمود. حافظهاي بسيار قوي داشت و هنگام محاوره مسائل را طوري توجيه و بيان مينمود كه شنونده را سخت تحت تاثير قرار ميداد. با حافظه قوياش اشعار زيادي از شعراي ايران و عرب حفظ بود و در مجالس و محافل به مناسبت موضوع شعري ميخواند و حاضران را تحت تاثير قرار ميداد. از تاريخ نيز بهره برده بود. در آن ايام كه اوقات رجال و معاريف بيشتر به تشكيل جلسات و انجمنها و شبنشينيها و فرقهبازي و تحزب ميگذشت، مردي مانند او كه بتواند ساعتها مستمعين را سرگرم سازد و بازي دهد، خريداران زيادي داشت؛ عليالخصوص كه به دربار راهي يافته و لقب شيخالملك نيز گرفته بود.
بعد از مشروطيت در بين رجال معروفيت خاصي يافت و سردار اسعد بختياري (عليقليخان) او را به مصاحبت خود برگزيد و در سفر و حضر با او همراه بود. در جنگ بينالملل اول كه مهاجرت پيش آمد، اورنگ نيز به غرب ايران و سپس به عثماني و مدتها نيز در استانبول اقامت گزيد. در اين اقامت با محمدعلي ميرزا شاه مخلوع قاجار حشر و نشر پيدا كرد و بسياري از حقايق تاريخي را از شاه مخلوع ايران شنيد. با همان صفاتي كه گفتيم به رضاشاه نزديك شد و همواره جزء ملازمين بود و همهروزه در اوقات فراغت و استراحت شاه، به خواندن اشعار حماسي و داستانهاي تاريخي ميپرداخت و در غالب مسافرتها نيز جزء معدود ملازمان بود. در دوره سوم براي اولين بار به وكالت مجلس رسيد سپس در دورههاي هفتم تا نوزدهم متواليا يازده دوره وكيل مجلس بود و يكي از متوليان و تعزيهگردانان مجلس به حساب ميآمد. هنر اورنگ در اين بود كه در ادوار مختلف مجلس كه وضع عوض ميشد، ميتوانست موقعيت خود را با محيط تطبيق دهد. انتخاب او در ادوار پانزدهم و هفدهم و هجدهم قابل توجه است. در دوره پانزدهم كه قوامالسلطنه انتخابات را انجام داد، اورنگ كانديداي انتخابات نبود. با تمام تلاشي كه به عمل آورد نتوانست قوام را راضي كند كه نام او را در صورت كانديداها بگذارد، تا سرانجام فكري به خاطرش رسيد. قوامالسلطنه از برادر بزرگ خود وثوقالدوله حرفشنوي زيادي داشت. اورنگ به خانه وثوقالدوله رفت و زنجيري به گردن خود افكند و يك سر زنجير را به درخت بست و حاجت خود را از وثوقالدوله خواست. وثوقالدوله كه از قديم با او آشنايي و محاورات شعري داشت، نامهاي به برادر خود نوشت و اين مهم را از او خواست. قوامالسلطنه نيز خواهش برادر خود را پذيرفت و اورنگ را به مجلس فرستاد. اورنگ پس از پايان دوره نوزدهم به علت كهولت و پيري قادر به فعاليتهاي سياسي نبود و غالبا در منزل خود استراحت ميكرد؛ ولي محفل او همچنان مركز تجمع عده خاصي از رجال سياسي و ادبي به شمار ميرفت. او در 1345 در اثر كهولت به سن 85 سالگي بلاعقبه درگذشت. مردي جامع، پراطلاع، اديب و مرد روز بود. شعر نيكو ميسرود. زبده اشعار شعراي بزرگ را حفظ بود. شايد متجاوز از پنجاه هزار بيت شعر از حفظ داشت. وي قاضي دادگستري بود و در ايام فترت مجلس به شغل قضايي ميپرداخت. همواره دادياري ديوان كشور را داشت. چندي هم رييس دادگستري خراسان بود.
يك مدير آزاديخواه
علي محمد اويسي در 1263 (28 صفر 1302) در تهران متولد شد. تحصيلات ابتدايي و مقدماتي را در مدارس تربيت و دارالفنون به اتمام رسانيد. در 1279 كه مدرسه علوم سياسي در تهران تشكيل شد، اويسي وارد آن مدرسه گرديد و دوره چهار ساله مدرسه مزبو را به پايان رسانيد و به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و مامور خدمت در قفقاز شد و به ترتيب سمت آتاشگي و نيابت دوم و نيابت اول قنسولگري بادكوبه را احراز كرد. در 1286 در قفقازيه به انتشار مجله حقايق به طرفداري از مشروطه و آزادي دست زد. مجله مزبور نشريهاي تندرو و منتقد بود. در آن ايام كه قفقاز تحت سلطه تزاران روس بود، وي اشعاري در ستايش از مقام آزادي ميسرود و مردم را به مبارزه با سلطهگران تشويق مينمود.
در 1287 به سمت كارگزار «دره جز و كلات» تعيين شد و بعد به معاونت كارگزاري آذربايجان و رياست تذكره آنجا منصوب گرديد. مدتي هم كارگزار بندر انزلي و نايبالحكومه آنجا بود. در 1290 رياست صندوق تذكره اسلامبول به او محول گرديد و يك سال بعد مامور ماليه در سفارت اسلامبول گرديد و قريب هشت سال اين ماموريت طول كشيد. احتشامالسلطنه كه در آن ايام سفير كبير ايران در عثماني بود وي را متهم به سوءاستفاده و تقلب در صندوق سفارتخانه نمود و وي را به تهران فرستاد.
اويسي در دوران صدارت ميرزا حسنخان وثوقالدوله وارد تهران شد و چون مورد توجه او بود، به وزارت فوايد عامه و تجارت انتقال يافت و ضمنا به عضويت كميسيوني كه مامور مذاكره با نمايندگان دولت انگلستان درباره اجراي قرارداد 1919 بودند، تعيين گرديد. پس از برهم خوردن قرارداد اويسي در وزارت فوايد عامه مصدر خدماتي شد. رياست چند اداره را به او سپردند.
در اوايل سلطنت رضاشاه، اويسي به وزارت داخله انتقال يافت و حاكم يزد شد. چند سالي در يزد حكومت كرد. هم مردم از او راضي بودند هم دولت و لذا ترفيع مقام يافت و به حكمراني استان خوزستان برگزيده شد. در آنجا نيز حسن تدبير به خرج داد و مشكلات دولت را برطرف نمود. پس از ماموريت خوزستان رييس هيات نمايندگي بازرگاني ايران در هندوستان و شرق شد و در توسعه روابط اقتصادي دو كشور كوشش زيادي نمود. در 1318 به ايران احضار گرديد و در وزارت بازرگاني به رياست اداره مطالعات اقتصادي منصوب شد. پس از ادغام وزارت پيشه و هنر و بازرگاني در يكديگر، در آن وزارتخانه مديركل شد و بعد به معاونت آن وزارتخانه منصوب گرديد و ساليان طولاني در سمت مزبور باقي بود. چند بار نيز كفالت وزارتخانه مزبور به او واگذار شد. در 1347 در سن 84 سالگي درگذشت.
شنبه|ا|10|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 183]