تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831304677




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دو وطن داشتن سخت است


واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: دو وطن داشتن سخت است
محبوبه حسين زاده

«كودك مهاجر در جغرافياي بي پناهي خانه دارد، او به زادگاهي مهر مي ورزد كه از آن او نيست، غريبه آشنايي است كه سهم خود را به اندازه يك مشت خاك نمي داند در كجا پيدا كند. به ياري پدر و مادر براي زدودن فقر كار مي كند و زخم سرما و گرما و سردي خيابان را مي چشد. او فارغ از هر آموزش و بهداشت در وضعيتي رنجبار به سر مي برد و اين گونه است كه در اينجا بايد تعريف جديدي از وطن ارائه كرد. بله، وطن را نمي توان با كشيدن خطوط نشان داد. اينجا وطن جغرافيايي معنا ندارد، وطن براي اين كودك بيشتر تاريخ است؛ تاريخ يك آه بزرگ.» (از مقدمه كتاب سيب هاي كابل شيرين است)

بهرام رحيمي از اعضاي انجمن حمايت از حقوق كودكان گردآوري دست نوشته هاي جمعي از كودكان افغان را در كتاب «سيب هاي كابل شيرين است» به پاكيزگي به انجام رسانده و يكي از نخستين آثار در حوزه مردم شناسي حمايتي را با همراهي پژوهشكده مردم شناسي سازمان ميراث فرهنگي تاليف كرده است. گفت وگو با او در دفتر روزنامه و در بعدازظهري زمستاني انجام شده است.

---

-جرقه تاليف اين كتاب از كجا و چگونه در ذهن شما زده شد؟

آشنايي من با كودكان افغان به فعاليتم در خانه كودك شوش برمي گردد. خانه كودك شوش، كار جدي خود را از سال 78و با هدف توانمندسازي كودكان در وضعيت دشوار شروع كرد. بخشي از كودكان در وضعيت دشوار، كودكان مهاجر افغان بودند كه البته خيلي از مسائل و آسيب هاي اجتماعي در مورد اين كودكان صدق مي كند. يعني وقتي در مورد كودكان مهاجر صحبت مي كنيم مي توانيم بگوييم بخشي از آنان كودكان كار هستند و بخشي ديگر كودكان خياباني و كودكان جنگ كه در معرض شديدترين آسيب ها قرار دارند. در دوره يي كه در خانه كودك فعاليت مي كردم به اين نتيجه رسيدم كه بخشي از كودكان مهاجر در وضعيتي هستند كه مي توان با همكاري آنان يك نشريه ايجاد كرد. در واقع وقتي كار اين نشريه را با عنوان «چرخ دستي» شروع كرديم، متوجه شدم با ارائه آموزش هاي لازم به اين كودكان مي توان تغيير زيادي در سطح نوشته هاي آنان ايجاد كرد.

-اين كودكان سواد خواندن و نوشتن داشتند يا اينكه در خانه كودك شوش، سواد ياد گرفته بودند؟

بخشي از اين كودكان به واسطه كلاس هايي كه در خانه كودك برگزار مي شد سوادآموزي را تا حدودي فراگرفتند و وقتي علاقه شان به تحصيل جدي شد، به مدارس خودگردان رفتند. بخش ديگري از آنان هم كم و بيش سواد خواندن و نوشتن داشتند ولي نه به اندازه يي كه اعتماد به نفس و توانايي نوشتن متني را داشته باشند.

-پس بعد از چاپ نشريه چرخ دستي به فكر چاپ نوشته هاي اين كودكان افتاديد؟

من و ساير دوستانم در خانه كودك شوش، برنامه يي را با عنوان «ايجاد خلاقيت در كودكان» تعريف كرديم و تلاش كرديم بستري را آماده كنيم كه خلاقيت بتواند در كودكان بروز پيدا كند. ما كلاس بحث آزاد كارگاهي داشتيم كه موضوعات اين بحث از دل مسائل خود بچه ها و شرايط اطراف شان درمي آمد. ترتيب كار به اين صورت بود كه ما به صورت مرحله يي در كلاس ها روي بحث هايي مثل خوب ديدن و خوب شنيدن تاكيد مي كرديم و بعد نوبت به خوب حرف زدن و مجموعه مهارت هايي مي رسيد كه براي نوشتن لازم بود. البته در كنار اين كلاس ها ما همچنان بحث هاي مددكاري انجام مي داديم. چون نمي توانستيم فعاليت در اين منطقه را به اين كلاس ها محدود كنيم ارتباط جدي و قوي با خانواده هاي كودكان داشتيم و برنامه هاي تفريحي و بازديد هم داشتيم. منظور ما از برگزاري برنامه هاي تفريحي فقط اين نبود كه كودكان جايي را ببينند. نظرمان اين بود كه شاد بودن انگيزه آموختن است و ديدن هم خود يك نوع دانستن است. وقتي با اين بچه ها به موزه ها و محل هاي تفريحي مي رفتيم، هدف مان اين بود كه جهان عيني اطراف آنها و تجربيات شان را گسترش دهيم. بعد از چاپ يك شماره از نشريه چرخ دستي كه بچه ها اعضاي هيات تحريريه آن بودند، يكي از دوستان از ميراث فرهنگي به خانه كودك مراجعه كرد و با روند كار نشريه آشنا شد و خيلي ابراز علاقه كرد كه اين نوشته ها به صورت كتاب چاپ شود.

-سازمان ميراث فرهنگي براي چاپ نشريه به انجمن كمك كرد؟

نه براي چاپ نشريه. آنها پيشنهاد دادند كليه نوشته هاي اين نشريه را مي توان به صورت كتاب چاپ كرد. در همان مقطع ما در مسابقه دويستمين سالگرد تولد هانس كريستين آندرسن كه در 43كشور برگزار مي شد، شركت كرديم. از بين گروه 13 نفره اعضاي نشريه، هفت نوشته را انتخاب كرديم و به مسابقه فرستاديم كه از مجموع 16جايزه، سه جايزه به بچه هاي خانه كودك شوش رسيد. دو جايزه براي زهره ظريفي و يكي هم براي آرزو احمدي كه ركورد خيلي خوبي براي ما بود. همين مساله انگيزه ام را براي چاپ كتابي از نوشته هاي اين كودكان بيشتر كرد.

با همكاري ديگر دوستان خانه كودك شوش، موضوعاتي را به صورت خيلي هدفمند انتخاب مي كرديم كه بايد از زحمات مديريت خانه كودك شوش چه در زمان خانم قلي پور و چه بعد از آن تشكر كنم كه در برنامه ريزي و بسترسازي شرايطي كه بتوانيم برنامه هاي لازم را براي بچه ها تعريف و طراحي كنيم به ما كمك زيادي كردند. براي رويكردهاي كلي و انتخاب موضوع بحث و نوشتن هم كه در اين كار وجود داشت آقاي سبحاني كه مسوول واحد پژوهش بود خيلي به ما كمك مي كرد. همين طور در مقطعي كه من در بم بودم آقاي مرادي و خانم آزاده اكبري بچه ها را تنها نگذاشتند.

-يعني شيوه كار اين گونه بود كه شما موضوعات را انتخاب مي كرديد و از بچه ها مي خواستيد در مورد آن موضوع بنويسند؟

البته در مورد موضوع بحث مي كرديم و بحث هاي كارگاهي را داخل كلاس انجام مي داديم. از كودكان مي خواستيم به موضوع از زاويه هاي مختلف نگاه كنند و آن چيزي را كه مي بينند بگويند. البته به آنان زمان مي داديم تا چند روز روي اين موضوع تمركز كنند و بعد در مورد آن بنويسند. مثلاً وقتي موضوع خانه را به آنها پيشنهاد داديم، خانه را به عنوان نماد امنيت در نظر گرفته بوديم و در مقابل خيابان را به عنوان نماد آزادي، پنجره را هم به عنوان حائل بين دنياي درون و بيرون، حائل بين دنياي اجتماعي و شخصي يا موضوع مهاجرت و ديگر موضوعات هم كاملاً هدفمند انتخاب مي شدند تا هم به رشد بچه ها كمك شده باشد و هم به اين مساله كه ارتباط خود را با آن موضوع مشخص كنند. عمده ترين كار اين كلاس و برنامه اين بود كه به بچه ها تصوير درست و عميقي از توانايي هاي خودشان ارائه دهد. وقتي بحث آزاد مهاجرت بود، خيلي فكر كردم كدام شاعر را انتخاب كنم كه تعريف درستي از مهاجرت داشته باشد. پيشنهادم محمود درويش بود چون شعرهايش به بهترين نحوي بازگوكننده دردهاي مهاجرت و بي وطني است. شايد از دريچه اشعار درويش بود كه اين كودكان افغان ياد گرفتند مي توانند خيلي عميق از مهاجرت بنويسند، مي توانند واقعيت را بپذيرند و در مورد آن صحبت كنند. چون اين بچه ها نه تصوير درستي از وطن شان دارند كه به ديروز مربوط مي شود و نه تصوير درستي از بازگشت دارند كه به فردا مربوط مي شود. به هر حال به لحاظ جبري اين كودكان بايد به افغانستان برگردند چون اين كشور زادگاهشان است. در كنار اين كلاس ها، چندجلسه در مورد تاريخ معاصر افغانستان براي اين كودكان برگزار شد، كلاس هاي موسيقي هم داشتيم. يك سفر سه روزه با بچه ها رفتيم شمال و هر كدام از بچه ها يكي از والدين شان را با خود همراه آوردند. يك خاطره از اين سفر تعريف كنم. وقتي كنار دريا رسيديم، ناهيد يكدفعه جيغ زد كه واي خدا، درياي واقعي. من آنجا پيش خودم فكر كردم جبر اقتصادي مي تواند جبر جغرافيايي را هم به دنبال بياورد. خيلي از اين بچه ها جهان اطراف شان و جهان حركتي و دنيايي كه در آن زندگي مي كنند خيلي محدود است. يكي ديگر از شاگردهايم آرزو مهر مي گفت باور نمي كردم ايران اينقدر جاهاي زيبا داشته باشد. بعد از اين بود كه گشتن به مفهوم ديدن يكي از جدي ترين برنامه هاي ما شد. ما چيزي را به بچه ها نمي داديم كه بخوانند. ما سعي مي كرديم با ديدن، دايره ديد اين كودكان و انگيزه جست وجويشان را بيشتر كنيم تا ببينند با تلاش مي توانند به چيزهايي پشت ديوارهايي كه محدوديت زندگي شان به وجود آورده، برسند.

-الان كودكان نويسنده اين كتاب در چه وضعيتي هستند؟

الان خيلي از اين بچه ها شرايط شان تغيير كرده و از ايران رفته اند البته، كماكان با هم در ارتباط هستيم. زماني كه كار اين كلاس نسبتاً تمام شده بود، زهره، آرزو و منيره به افغانستان برگشتند. ماريا و سنيه به سيدني رفتند. اما نويده در تهران مانده و در كلاس اول دبيرستان درس مي خواند و آرزو دارد دانشگاه برود. ناهيد هم در تهران مانده، پروين ازدواج كرده و نسرين هم بعد از ازدواج به شهر يزد رفته است.

-براي چاپ كتاب به مشكل برنخورديد؟

مشكل جدي نبود ولي چاپ كتاب خيلي طول كشيد. اين كتاب شايد يكي از معدود كتاب هايي باشد كه در ايران به زبان پشتو چاپ شده است. اين كتاب چندزبانه است و يافتن فردي كه بتواند كتاب را به بهترين نحو ترجمه كند خيلي دشوار بود چنانچه ترجمه انگليسي كتاب در بار اول ما را راضي نكرد و نويسنده ارجمند خانم سودابه اشرفي زحمت كشيدند و در كوتاه ترين زمان كتاب را مجدد ترجمه و ويراستاري كردند.

-عكس العمل خود بچه ها نسبت به چاپ كتاب چطور بود؟

هميشه به دليل محدوديت هاي امكاناتي كه در خانه كودك داشتيم، در عمل به قول هايي كه به بچه ها مي دادم تاخير مي شد اما بچه ها اين را مي دانستند كه اين قول ها عملي مي شود هرچند دير. در اين مورد هم باور داشتند اين نوشته ها به صورت كتاب چاپ مي شود. نمي توانم بگويم خيلي ذوق زده شده بودند فقط شاد شده بودند. چون خيلي برايشان غريب نبود كه دست نوشته هايشان چاپ شود. مسوولان نشريه عروسك كه در مورد ادبيات مدرن كودكان است همكاري نزديكي با خانه كودك شوش براي چاپ نوشته هاي بچه ها داشتند و بچه ها به اين بلوغ و باور رسيده بودند كه نوشته هايشان قابليت چاپ دارد.

-نام كتاب را از كجا وام گرفتيد؟

اگر اشتباه نكنم از يك قطعه فولكلور پشتو كه مي گويد؛ به كابل مي روي، سيب هاي كابل شيرين است، مرا از ياد مي بري.

-چه معياري براي انتخاب نوشته هاي بچه ها براي چاپ در اين كتاب داشتيد؟

اين كتاب، ثبت بخشي از واقعيت هاي زندگي اين كودكان است كه از خلال تصورات، علايق و واقعيات زندگي آنها مي گذرد. در مجموعه نوشته هايي كه انتخاب و چاپ شد سعي كردم از سياه نمايي پرهيز كنم هرچند كودكان افغان در ايران با مشكلات زيادي مواجه هستند و نمي توان اين را انكار كرد. اين كتاب يكي از تجربياتي است كه مي تواند نشان بدهد كودكان افغان چيزي براي پيشرفت كم ندارند و اگر امكانات در شكل آموزشي، فرهنگي، هنري و... برايشان فراهم باشد، مي توانند مثل هر كودك ديگري در مسير پيشرفت قرار بگيرند. مهاجرت در هر جاي دنيا براي بچه ها مشكلات زيادي به وجود مي آورد. به هر حال خيلي از بچه هاي افغان در ايران مورد خشونت و محروميت قرار مي گيرند هرچند در اين مورد نمي توان فقط به دولت ايران انتقاد كرد. توقع زيادي نيست كه سازمان هاي بين المللي نظير يونيسف و يوان سي اچ آر برنامه مشتركي در مورد كودكان افغان تعريف كنند، حداقل يك مدرسه يا يك درمانگاه برايشان تاسيس كنند كه به اين كودكان مهاجر خدمات بدهد. ما نمي توانيم فقط از دولت ايران انتظار ارائه خدمات داشته باشيم و اگر سازمان هاي بين المللي و دولت افغانستان حمايتي از اين جمعيت مهاجر داشته باشد مسلماً با اين همه سختي در ايران مواجه نمي شوند. در تمام اين سال ها افغان ها مي توانستند در دانشگاه هاي ايران درس بخوانند و ما نبايد منكر اين بشويم كه امكاناتي هم در اختيار آنها قرار گرفته است اما وقتي به رغم ارائه اين خدمات هيچ حمايتي از دولت ايران نمي شود، طبيعي است اتفاقاتي از اين دست بيفتد كه جلوي تحصيل رايگان آنان در دانشگاه هاي ايران گرفته شود.

-بعد از اين مي خواهيد چه كاري در مورد كودكان افغان انجام بدهيد؟

يك موضوع وجود دارد و آن هم تصويري از يك رويا است و شايد هم يك رويا باشد. در تمام اين سال ها تلاشمان اين بود كه چيزي كه غيرواقعي به نظر مي رسد، به تحقق برسد. وقتي مي شنويم كه ماريه، سنيه و آرزومهر دانشگاه خواهند رفت و آرزويشان اين است كه در كابل يك خانه كودك مثل خانه كودك شوش راه اندازي كنند، دلگرم مي شويم. سال آينده يك دهه از فعاليت خانه كودك شوش مي گذرد و خانه كودك توانسته در جنوب تهران به عنوان اولين نهاد پيشرو در حوزه عمل اجتماعي به نفع كودكان الگوهاي جدي را به وجود بياورد و اميدوارم به جاي يك خانه كودك ده ها خانه كودك داشته باشيم.

چشم انداز خود من اين است كه كار در همين حوزه كودكان را انجام بدهم و مهم نيست كه كودكان افغاني باشند يا ايراني. علاقه ما در خانه كودك بر اين است كه براي كودكاني كه رها شده اند و در وضعيت گسسته هستند، يك خانه به وجود بياوريم، خانه يي امن كه آدم ها منتظر كودكان باشند و به آنان كمك كند تا قدري از فشارهايشان كاسته شود، تا اميدشان را از دست ندهند. اين ارتباط نزديك با كودكان و فعاليت مان در خانه كودك شوش به ما كمك مي كند هم نوع حل مساله مان از لحاظ نظري و هم نوع پيشنهادمان براي حل مشكلات كودكان در مبحث آسيب هاي اجتماعي، متكي بر عينيت فعاليت مان باشد. اين خيلي اشتباه است كه ما فكر كنيم كارهاي اجرايي در حوزه كودكان بايد متوقف شود و فعاليت ستادي بايد انجام شود. الگوي توانمندسازي به ما مي گويد در روند تعريف مساله، محرومان و آسيب ديدگان اجتماعي بايد مشاركت داشته باشند و آنها بگويند كه مساله شان چيست و حتي در استخراج راه حل و نحوه پرداختن به مساله هم بايد حضور داشته باشند.

اينكه يك سازمان و نهاد غيردولتي توانسته است يك دهه در كنار كودكان محروم باشد، كار بزرگي است. اميدوارم سال بعد جشن دهمين سال فعاليت خانه كودك شوش گرفته شود و در اين جشن شاد باشيم و اميدوار كه دوستان ديگري به اين كار ادامه مي دهند. چون اعتقاد ما بر اين است كه هر كس از خانه كودك شوش جدا مي شود در هر جاي دنيا كه باشد به يك كودك فكر مي كند. موضوع اين نيست كه كجاي دنيا باشي، موضوع اين است كه بداني در هر كجاي دنيا كه باشي يك حلقه اتصال و ارتباط بين تو و مساله كودكاني كه نزديك تو هستند، وجود دارد. حالا چه كودكان افغان، چه كودكان عراقي و چه كودكان غزه و چه كودكان محروم هر جامعه يي.

چهارشنبه|ا|9|ا|بهمن|ا|1387





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 316]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن