واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: سوررئاليسم
سوررئاليسم يا به معني گرايش به ماوراي واقعيت يا واقعيت برتر، مكتبي است كه در فاصله سال هاي 1920 تا 1930 ميلادي در فرانسه در زمينه ادبيات و هنر به وجود آمد. نخستين كسي كه اين اصطلاح را به كار برد، شاعر فرانسوي گيوم آپولينر بود.
در سال 1924 آندره برتون شاعر فرانسوي، اين اصطلاح را براي مكتب جديدي كه خود بنيانگذار آن بود عنوان كرد و از آن پس، سوررئاليسم به عنوان يكي از مكتب هاي ادبي شناخته شد و به زودي به هنرهاي ديگر، از جمله نقاشي راه يافت.
آندره برتون در مرامنامه سوررئاليسم كه در سال 1924 منتشر شد اعلام كرد كه براي خلق اثر هنري، ذهن بايد از قيد منطق و استدلال و اراده، آزاد باشد زيرا اين نيروها، حالت هاي هشياري انسان را محدود و تابع خود مي كنند و تنها با آزادي از قيد آن هاست كه ذهن انسان و تخيل او به نهايت قدرت مي رسد و نيروهاي فعال واقعي خود را نشان مي دهد. بدين ترتيب، هدف سوررئاليست ها قيام بر ضد محدوديت هايي است كه از نظر آن ها مانع كار آزاد ذهن مي شود.
اين محدوديت ها شامل منطق، اخلاق متداول، سنت ها و قراردادهاي اجتماعي و قواعد هنري بود. سوررئاليست ها به آزادي هنرمند از تمام اين قيدها اعتقاد داشتند و وجود هيچ نوع پيام يا هدفي را در اثر هنري لازم نمي دانستند و در حقيقت نه تنها بر ضد قواعد هنري قيام كرده بودند، بلكه هيچ گونه كوششي نيز براي ارائه قواعد تازه نمي كردند؛ زيرا به هيچ قيد و بندي در اين زمينه اعتقاد نداشتند و به جز تخيل و توهم، هر عامل ديگري را مانع آزادي فعاليت خلاقانه ذهن و موجب تغيير شكل آن مي دانستند. از نظر آن ها بشر در آن سوي واقعيت، به دانشي تازه دست مي يافت كه فراتر و والاتر از واقعيت ملموس بود و تنها راه دست يافتن به اين واقعيت، آزاد كردن ذهن از قيد نظارت ضمير آگاه هنرمند و رو كردن به عالم روياها و توهم و حالت هاي بين خواب و بيداري و استفاده از فعاليت ضمير نيمه هوشيار بشر بود. بدين ترتيب، بيان حقايق طبيعي و واقعي و آن چه را كه مربوط به زندگي طبيعي و اجتماعي بشر است، كاري بيهوده مي ديدند و دخالت عناصر عقلاني را در كار خلاقيت، مردود و منسوخ مي پنداشتند.
اساس كار سوررئاليست ها، تداعي آزاد معاني و افكار است. توالي اتفاقي حوادث و يادآوري خاطره ها آن گونه كه در خواب پيش مي آيد، شيوه اساسي كار آن ها در امر نوشتن بود. به همين منظور، با برانگيختن ضمير ناخودآگاه به طور طبيعي يا مصنوعي و آزاد گذاشتن بي هدف ذهن، دست به كار نوشتن مي زدند و بسياري از آن ها نوشتن تحت تأثير خواب هيپنوتيزمي را تجربه كرده بودند يا در حالت هاي بين خواب و بيداري به خلق آثار هنري مي پرداختند.
آندره برتون و فيليپ سوپر به طور مشترك كتابي به نام ميدان هاي مغناطيسي منتشر كردند كه از ثبت جمله ها و عبارت هايي كه در چنين حالتي از ذهنشان گذشته بود، به وجود آمده بود.
سوررئاليست ها، شيوه ديگري نيز براي قطع ارتباط با دنياي واقعي و غرقه شدن در عالم توهم، به كار بردند و آن آفرينش هنري دسته جمعي بود. در اين كار روش آن ها، نوشتن جمله هايي بي ربط بود بر كاغذي كه در ميان اعضاي گروه دست به دست مي گشت و حاصل آن، يك اثر هنري دست جمعي شمرده مي شد.
نوشتن و ضبط روياها و هذيان هاي مبتلايان به بيماري رواني نيز يكي ديگر از شيوه هاي كار سوررئاليست ها بود. بنا به اعتقاد آن ها، عالمي كه ديوانگان درك مي كنند واقعيت دارد و آميختن آن ها با موضوع هاي منطقي جهان خارج، واقعيت جديدي را به وجود مي آورد. از نظر سوررئاليست ها هنرمند نمي تواند و نبايد ارتباط با دنياي اطراف خود برقرار كند، از اين جهت اغلب آثار آن ها رنگي از ريشخند و طنز و هزل داشت كه حاصل بي اعتنايي و بي قيدي آن ها نسبت به زندگي واقعي و حربه اي براي جنگيدن با واقعيت بود. علاوه بر آن، از آن جا كه حوادث و وقايع را حاصل روابط منطقي علت و معلولي نمي دانستند، براي تصادف و اتفاق و وهم بيش از واقعيت ارزش قائل بودند و زاده هاي خيال را هر چه عجيب تر و از واقعيت دورتر بود، بيشتر مي پذيرفتند. از اين جهت، در دنياي خاص آن ها، تركيب و تلفيق اشياء و حوادث به شكل دلخواه هنرمند، آن گونه كه زاييده ذهن او بود، امكان داشت و كوشش آن ها براي راه يافتن به عوالم توهم و رويا، از اين جهت بود كه مي خواستند هر چه بيشتر از دنياي عادي و واقعي دور شوند تا محصول تخيلشان شگفت انگيزتر و غير واقعي تر باشد.
سوررئاليسم، مكتبي ضد عقل و ضد واقعيت بود و بسياري از پيروان آن، پيش از پيوستن به آن، هوادار دادائيسم بودند. با اين همه بعضي از منتقدان، ريشه آن را در دو مكتب قديمي تر رمانتيسم و سمبوليسم يا نمادگرايي يافته اند. زيرا پيروان مكتب رمانتيسم به بيگانگي انسان از عالم خارج معتقد بودند و دنياي دروني انسان را واقعي ترين حقيقت مي دانستند و نمادگرايان نيز به آزادي مطلق انديشه، اعتقاد داشتند.
آرتور رمبو شاعر فرانسوي، از پيشوايان نمادگرايان، آشفتگي ذهن خود را مقدس مي دانست. مي توان گفت كه سوررئاليسم با تكيه بر اصول اين 2 مكتب به وجود آمده و شكل افراطي اين 2 را در نظريه و عمل پيروان آن مي توان يافت.
زمينه اجتماعي به وجود آمدن اين مكتب، بروز جنگ جهاني اول (1914 1918 م) و عوارض و پيشاني هايي است كه نتيجه و دنباله آن بود. اما در عين حال، گسترش افكار و عقايد زيگموند فرويد (1856 1939 م) روان شناس اتريشي كه معتقد به ضمير ناخودآگاه بشر و تجزيه و تحليل آن بود، بيشترين تأثير را در ايجاد اين مكتب داشته است، در حقيقت فرويديسم پايه و اساس اين مكتب به شمار مي آيد.
آندره برتون، پزشك امراض رواني و بسيار تحت تأثير عقايد فرويد بود. در نشريات سوررئاليست ها، نتيجه تحقيقات درباره ضمير ناخودآگاه و نيز گزارش هايي درباره رويا و هم چنين نخستين نمونه هاي نگارش خود به خود، به طور مرتب چاپ مي شد.
پيروان مكتب سوررئاليسم، به خصوص در حوزه ادبيات بيشتر فرانسوي بودند. بنژامن پره (1859 1899م)، فيليپ سوپر و پل الوار (1895 1952م) از جمله كساني هستند كه در دوره خاصي از زندگي، آثار سوررئاليستي به وجود آوردند.
برگرفته از كتاب واژه نامه هنر شاعري
نوشته: ميمنت ميرصادقي (ذوالقدر)
يکشنبه 29 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 150]