تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سخن گفتن درباره حق، از سكوتى بر باطل بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815590489




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حماسه‌ عاشقانه چشم‌اندازهاي شاعرانه


واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: حماسه‌ عاشقانه چشم‌اندازهاي شاعرانه
سينماي‌جهان- ناهيد پيشور:
«استراليا» مثل ديگر كارهاي سازنده‌اش اثري بلندپروازانه است؛ بلندپروازي در روايت داستاني كه روزگاري يا فيلمسازان بزرگ به سراغش مي‌رفتند چون ديويدلين، يا محصول جسارت تهيه‌كننده‌اي مقتدر بودند («برباد رفته» را به خاطر بياوريد.)

«استراليا» اما در زماني كه به نظر مي‌رسد، روزگار عاشقانه‌هاي حماسي سپري شده است؛ كوششي است در احياي يكي از گونه‌هاي مهم سينما.لوهرمن با نگاه شاعرانه‌اش به چشم‌اندازها، هويت و تعين مي‌بخشد و البته مي‌تواند درعين نگاه عاشقانه و نوستالژيك به سرزمين‌اش، به نقد سنت‌هاي غلط گذشته نيز بپردازد.

اگر از گسستگي روايت در اين حماسه 165 دقيقه‌اي در گذريم، «استراليا» ايراد عمده ديگري ندارد. ريتم فيلم برخلاف عرف مرسوم سينماي معاصر، از شتاب پرهيز و به تأني و مكث گرايش دارد و البته لوهرمن آن‌قدر ذكاوت به خرج مي‌دهد كه چندان در دام ملال نيفتد.از «استراليا» به عنوان يكي از شانس‌هاي اسكار امسال نام برده شده، هرچند كه فيلم مجلل‌تر از آن است كه چندان منتقدپسند باشد ولي تجربه سال‌هاي پيش نشان داده كه اعضاي آكادمي، به عاشقانه‌‌هاي همراه با پس‌زمينه تاريخي علاقمند هستند.

سينماي باز لوهرمن را كم‌وبيش با تريلوژي پرده قرمز مي‌شناسيم؛ آثار پرتكلفي كه تماشاگر را در ضيافت رنگ و نورهاي چشم‌نواز مبهوت و گاهي سردرگرم مي‌كردند. «فقط تالار رقص» با نامزدي در چندين رشته اسكار 92، لوهرمن را به عنوان استعدادي كشف نشده از سينماي استراليا به جهانيان معرفي كرد. لوهرمن با اعتماد به‌نفس حاصل از اين موفقيت درست در اوج بازسازي سنتي و وفادارانه درام‌هاي شكسپير، جسورانه دست به سنت شكني زد. او با «رمئو- ژوليت» جرقه بازسازي‌هاي مدرن هاليوودي را زد و جايگاهش را در اين عرصه تثبيت كرد. هرچند كوشش او براي احياي ژانر موزيكال در «مولن روژ» واكنش‌هاي ضدونقيضي را برانگيخت. فيلمي كه برخي از منتقدان از آن با تعبير «نقطه انحطاط سينماي پست مدرن» ياد كردند.

در حالي كه هنوز يك دهه هم از شكست آن نمي‌گذرد، لوهرمن مي‌كوشد با اثري چشمگير و قابل‌ قبول به نام «استراليا» اعتبار از دست رفته‌اش را بازيابد؛ حماسه‌اي عشقي- وطني در قالب يك ملودرام ماجراجويانه كه با پيرنگي از رمانس و وسترن استراليايي و تاكيد بر ويژگي‌هاي دنياي مدرن سينماي كلاسيك ديويدلين كبير را احيا مي‌كند. او در اين فيلم به چالش با كهن الگوهاي فيلم‌هاي كلاسيك مي‌پردازد و سياست‌هاي نژادپرستانه تقديس شده در آنها را به باد انتقاد مي‌گيرد. لوهرمن 165 دقيقه بيننده‌اش را سوار بر درشكه‌اي زهواردررفته در جاده‌اي سنگلاخي و پر از دست‌انداز، به دنبال ماجراجويي‌هاي يك زن انگليسي مي‌كشاند.

هرچند او آسودگي خاطر سفر به استراليا را با يك رولز رويس برايتان تضمين نمي‌كند اما مدام لحن عوض مي‌كند و با پرداخت هنرمندانه و تاثيرگذارش سفر را آن‌قدر شيرين و به يادماندني مي‌كند كه مجالي براي شكوه و گلايه باقي نماند. اين فيلم در رفت‌وبرگشت ميان خرده روايت‌هايي از جنايت و شرارت، عشق و دلبستگي، تعلق‌خاطر و سرسپردگي به تقدير به سبكي جديد و التقاطي دست مي‌يابد كه غيرقابل پيش‌بيني بودن، ويژگي بارز آن است. هرچند فيلم با اين روند از آفت آشفتگي نيز در امان نيست. «استراليا» با تركيبي از عناصر وسترن‌هاي آمريكايي، فيلم‌هاي جنگي و درام‌هاي خودآگاه اجتماعي به موتيف‌ها و موضوعات بعضا ناهمگونش رنگ‌وبوي استراليايي مي‌بخشد و تماشاگر را به سال‌هاي بحراني جنگ جهاني دوم در اين منطقه مي‌برد.

در خلال اين فيلم بيننده با انبوهي از عناصر مشابه يا به نوعي الهام‌گرفته از آثار موفق و ماندگار تاريخ سينما چون «جدال در آفتاب»، « ملكه آفريقايي» و «غول» مواجه مي‌شود اما كارگردان و عوامل آن جز «جادوگر شهر زمرد» از هيچ يك ياد نكرده‌اند. به هر جهت مهم‌ترين دغدغه لوهرمن انعكاس واقعيت‌هاي تلخ در جامعه بحران‌زده استراليا در دهه 1940 ميلادي است؛ جامعه‌اي كه مردم آن ناچار به تحمل تبعات جنگ جهاني و از سوي ديگر ظلم و ستم و تبعيضي بودند كه با پافشاري دولت استراليا بر تعصبات قومي و نژادي بر سكنه اصلي اين منطقه روا مي‌شد.

نيمه‌ دوم فيلم، برتلاش لوهرمن براي مرثيه‌سرايي در زمان جنگ متمركزشده و در عين دفاع از آرمان‌هايش روحيه بدگماني و سوءظن اين دوران تلخ را با خود دارد و با غالب ساختن سايه‌اي از يأس و نااميدي برسنگيني بار احساسي آن مي‌افزايد. البته احساساتي خشن و پرخاشگرانه يا دردناك از جنس عذاب وجدان كه در آغاز بيشتر تشبيه به مجازات و به عقوبت رساندن گناه عاملان آن است.

به‌گونه‌اي كه بيننده پس از پايان فيلم خودش را كاملا ضعيف و تهي احساس مي‌كند، گويي از تاثير تدريجي زهر سم در دستان يك دانشمند ديوانه رنج‌كشيده است. فيلم تجلي‌گاه غرور ملي يك كارگردان استراليايي است كه به اصالت و مليتش افتخار مي‌كند. دوربين لوهرمن در دامان طبيعت بكر آن مناطق مي‌خرامد و با شكار هنرمندانه‌اي بي‌نظيرترين چشم‌اندازهاي دنيا، زيبايي‌هاي طبيعت سرزمين مادري‌اش را به رخ جهانيان مي‌كشد.

او در قالب كاري سرگرم‌كننده و تقريبا عامه‌پسند سياست‌هاي نژادپرستانه را تقبيح كرده و اعمال غيرانساني و پرخاشگرايانه عاملان و طرفداران اين انديشه ارتجاعي را سرزنش مي‌كند. يكي از بهترين و تاثيرگذارترين ايده‌هاي باز لوهرمن در استراليا در نظر گرفتن كودكي كم‌سن‌وسال به نام نولاه به عنوان راوي اصلي قصه است؛ پسر بچه‌اي دوست داشتني كه نه تنها بخش عمده‌اي از داستان را روايت مي‌كند بلكه تنها نقطه اتكاي آن محسوب مي‌شود.

او مي‌گويد: «زني كه به تازگي به اين منطقه آمده عجيب‌ترين زني است كه تاكنون ديده‌ام.» قيافه خشك و رسمي سارا اشلي براي او پوچ و بي‌معني است و وقتي چهره ناراحت و گرفته او را مي‌بيند خنده‌اش مي‌گيرد.سارا زني ميانسال است كه سال‌ها قبل سرزمين مادري‌اش ‌- ‌استراليا- را به مقصد انگلستان ترك كرده است. با مرگ يكي از بستگانش يك مرتع بزرگ براي سارا به ارث مي‌رسد. هدف سارا از سفر به استراليا، اين است كه هرچه زودتر تكليف زمين را مشخص و دوباره به انگلستان باز گردد ولي سير حوادث اتفاقات ديگري را رقم مي‌زند و او تصميم مي‌گيرد در استراليا بماند. آن هم در شرايطي كه همسرش كشته شده و برخي از افراد با نفوذ محلي چشم طمع به زمينش را دارند.

او با كساني كه زمينش را تصاحب كرده‌اند دچار مشكل مي‌شود اما از كمك و حمايت‌هاي بي‌دريغ اهالي بومي و گله‌داران آن منطقه برخوردار مي‌شود. كاراكتر سارا اشلي بارها و بارها كيدمن را در آستانه هيجانات هيستريك و تشنجات شديد قرار مي‌دهد، اما او از اينكه ممكن است مورد تمسخر قرار بگيرد ناراحت و دلزده نمي‌شود.وقتي سارا از كشته شدن همسرش خبردار مي‌شود تصميم مي‌گيرد در استراليا بماند. اما اين تصميم تنها در صورتي عملي مي‌شود كه بتواند هزار و پانصد رأس دام را به بندرگاه داروين برساند و آنها را در اختيار ارتش استراليا قرار دهد. تنها كسي كه به او كمك مي‌كند يك كابوي استراليايي قوي و خشن به نام دراور (هيوجكمن) است.

از اينجا به بعد سارا و دراور به همراه نولاه و چند نفر از اهالي غيربومي راهي سفري پرمخاطره مي‌شوند كه نزديك به يك ساعت از فيلم را به خود اختصاص داده و محملي براي نمايش چشمگيرترين نماهايي فراهم مي‌كند كه هم حسي از شاعرانگي را به همراه دارند و هم به فضايي پرتعليق ياري مي‌رسانند.

پس از آنكه همه نقاط ابهام در پايان بخش دوم روشن مي‌شود، فيلم قدري در آشفتگي و نابساماني گرفتار مي‌شود و هر كدام از شخصيت‌هاي اصلي راه جداگانه‌اي را در پيش مي‌گيرند. يك سوم پاياني فيلم به بمباران داروين توسط ژاپني‌ها (در 19 فوريه 1942 يعني دو ماه پس از پرل هاربر) اختصاص مي‌يابد و تلاش مخفيانه و شبانگاه دراور را براي نجات بچه‌ها از جزيره ميشن‌ نشان مي‌دهد. سكانس پاياني «استراليا» با بار تراژيك نيرومندش، موجب مي‌شود تماشاگر در انتها با حسي سرشار از تاثر حماسي، سالن را ترك كند.

عمده صحنه‌هاي فيلم خارجي هستند و در فضاهاي آزاد گرفته شده‌اند، فيلمبرداري مندي واكر كه پيشتر تجربه كار در فيلم‌هايي چون «شيشه درهم شكسته» و «لانتانا» را دارد، عالي است. يكي از عوامل مهم موفقيت استراليا ستاره‌هاي بزرگي هستند كه در نقش‌هاي مختلف به زيبايي مي‌درخشند. نيكول كيدمن با آن چهره ويژه‌اش در نگاه اول، گرفته و با احساساتي جريحه‌دار به نظر نمي‌آيد، حالت خشك و رسمي‌اش را حفظ مي‌كند، اما در طول فيلم وقتي كاراكتر هيوجكمن بر او تاثير مي‌گذارد، آن‌قدر ساده و بي‌آلايش مي‌شود كه به شكل و شمايل بوميان منطقه درمي‌آيد. جكمن تنش‌ها و نگراني‌هاي او را با رفتاري كاملا متضاد تعديل مي‌كند. صلاحيت، شايستگي و تبحر او در كارهايش تزلزل‌هاي كاراكتر كيدمن را پوشش مي‌دهد. حضور والترز هم به اندازه جكمن ضروري است.

او در زمان فيلمبرداري تنها 11‌سال داشت و با وجود آنكه كاراكترش نماد تنش در كشوري بود كه به لحاظ تبعيض نژادي و وجدان و شعور تاريخي زيرسؤال رفته بود اما در اين نقش فرعي و تاثيرگذار بسيار با آرامش و مسلط جلوي دوربين رفت. موسيقي بي‌نظير ديويد هيرش فلدر چند ثانيه هم قطع نمي‌شود، طراحي توليد و لباس اين فيلم كه توسط همسر لوهرمن و همكارش كاترين مارتين انجام شده بسيار جالب توجه است. بدون آنكه به اندازه نمايش‌هاي پرزرق و برق و چشمگير «پرده قرمز» توي ذوق بزند.

منتقدان محلي استراليا نگران آن بودند كه مبادا اين فيلم با انبوهي از كليشه‌هاي ضدونقيض ساخته شود اما هرگز چنين نشد و باز لوهرمن رؤياي ساخت يك «بربادرفته»ي استراليايي را تا حدي تحقق بخشيد و توانست با افزودن شكوه و جلال خاص كارهايش به آن اثر، به زيبايي حماسي آن دست يابد. با وجود آنكه فيلم به هيچ وجه كسل‌كننده به نظر نمي‌رسد، بسيار طولاني است. استراليا بي‌آنكه شاهكار باشد فيلم خوبي است. به تعبير منتقدي، «استراليا» نامه‌اي عاشقانه از سوي لوهرمن به مناظر و چشم‌اندازهاي زيباي وطنش و البته همراه با رجعتي تيزبينانه به تاريخ اين كشور است.
 شنبه 28 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 504]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن