تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 1 بهمن 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):حق و باطل به مردم (و شخصيت افراد) شناخته نمى شوند بلكه حق را به پيروى كسى كه از آن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1855157059




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شب قدر، شب ارتباط با خدا


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شب قدر، شب ارتباط با خدا
شب قدر
جمعیت از خود بی‌خود شده است. چراغ‏ها خاموش است. در تاریكى صداى گریه و ناله از هر سو برمى‌خیزد. انگار اینها همان انسان‏هایى نیستند كه ساعتى پیش در كوچه و خیابان راه مى‏رفتند از بقالى و لبنیاتى و نانوایى خرید مى‏كردند، گاهى بر هم اخم مى‏كردند و از یكدیگر دلگیر مى‏شدند. پیش خود هزار جور حساب و كتاب داشتند. انگار اینها از یك سیاره دیگر آمده‏اند، از سیاره عشق و دوستى؛ از سیاره دل‌هاى نرم و آماده. از سیاره‏اى كه در آن كسى به فكر مزه خورشتى كه با نان فردا شب خواهد خورد نیست. آنجا دیگر كسى به فكر بزرگى و كوچگى خانه، زیبایى و زرق و برق اتومبیل و لباس، تفاخر و رفاه و دنیاطلبى نیست. اینها از كجا آمده‏اند كه این‏طور ضجه مى‏زنند. این‏گونه از خود بی‌خود مى‏شوند. شانه به شانه هم مى‏نشینند و تكان‏هاى شانه یكدیگر را حس مى‏كنند. اینها از كجا آمده‏اند كه فضاى خاموش مصلى را با امواج آسمانى و عرشى خود به فضایى سرشار از نفس فرشتگان تبدیل كرده است.صداى آرام بخش مجرى مراسم، فریادها را به سكوت مبدل مى‏كند: گوش كن امشب فرض كن اینجا تنهایى، فرض كن هیچ كس جز تو نیست. تنهاى تنها. فرض كن در تنهایى قبر و در تاریكى قبر به خودت آمدى، یك عمر معصیت كردن، یك عمر خلاف اوامر الهى رفتار كردن، یك عمر جواب محبت‏هاى او را با بى اعتنایى دادن تمام شده است. حالا آوردنت اینجا در آرامگاه ابدى، جایى كه هیچ برگشتى نیست، هیچ فریادرسى نیست. جایى كه تو هستى و نتیجه اعمال تو كه به صورت مار و مور و عقرب به جانت مى‏افتد. این تاریكى، همان تاریكى شب قبر است. فكر كن كه عذاب‏هاى الهى در راه هستند. تو را به جان على ‏(علیه السلام) كه امشب فرقش در محراب شكافته مى‏شود! این محیط را فراموش كن. «امشب چشم من به روى چیزهایى باز شد كه پیش از این نمى‏دیدم، اگر هم جسته و گریخته، گاهى كسى در این مورد حرفى مى‏زد، برایم خیلى مهم نبود. اما حالا حس مى‏كنم سبك شده‏ام، حس مى‏كنم پاك شده‏ام، حالا من هم مى‏توانم او را صدا بزنم.»حالا یك نفر از تو مى‏پرسد شب‏هاى قدر چه كردى؟ از شب‏هاى قدر چه توشه‏اى برداشتى؟ وقتى درهاى رحمت ‏به رویت ‏باز بود، چرا استفاده نكردى؟ خدایا من امشب آمده‏ام كه بگویم اشتباه كردم. آمده‏ام بگویم نفهمیدم، نمى‏خواستم با توى مهربان، مخالفت كنم. خدایا اگر قرار است امشب مرا نیامرزى، همین الان مرا از دنیا ببر. حالا قرآن‏ها را روى سر بگیرید. قرآن خیلى عزیزه. قرآن را روى سرهاى خود بگیرید و در تاریكى قبر فریاد بزنید: الهى بك یا الله ...صداى جمعیت ‏یك بار دیگر اوج مى‌گیرد هیچ كس حال خود را نمى‏فهمد. هیچ كس به فكر وضع ظاهرى خود نیست. گویا در این جمعیت هر كس در خلوت خود ناله مى‏كند؛ گویى هر كس از بدى اعمال خود ضجه مى‏زند.این جمله را هم گوش كن: تو را به جان آقایى كه مرغابى‏هاى خانه دخترش هم براى او اشك مى‏ریختند، گوش كن. مى‏خواهم در همین حالى كه دارى یك دعا بخوانم. خدایا اگر امشب در سرنوشت ‏یك‌ ساله ما مقدر كردى كه این آخرین شب قدرى باشد كه آن را درك مى‏كنیم، خدایا كارى كن كه امشب، شب آمرزش ما باشد. شب بخشیده شدن گناهان ما باشد.
شب قدر
صداى آمیخته با گریه مداح در میان فریادهاى حاضران گم مى‏شود. مراسم شب نوزدهم پایان یافته است. چراغ‏ها روشن مى‏شود، چهره‏ها هنوز اشك‏آلود است. جمعیت‏ به آرامى از فضاى مصلى خارج مى‏شوند. براى گفت‏ و گو جوان هجده ساله‏اى را انتخاب مى‏كنم كه با شلوار لى و بلوز نوشته‏دارى كه بر تن دارد، كاملا شبیه جوان‏هاى امروزى است؛ همان‏ها كه بعضى‏ها اصلا انتظار دیدنشان را در چنین جاهایى ندارند. او را از وقتى كه با ناله‏هاى دلخراشش، در تاریكى مصلى بر سر و رو خود مى‏زد، نشانه كرده بودم. چند قدمى به دنبالش مى‏روم كاملا از فضاى مصلى خارج شدیم. دو سه قدم در كنارش برمى‏دارم و هنگامى كه توجهش جلب مى‏شود، مى‏گویم: - قبول باشه، مراسم با حالى بود. این جمله را هم گوش كن: تو را به جان آقایى كه مرغابى‏هاى خانه دخترش هم براى او اشك مى‏ریختند، گوش كن. مى‏خواهم در همین حالى كه دارى یك دعا بخوانم. خدایا اگر امشب در سرنوشت ‏یك‌ ساله ما مقدر كردى كه این آخرین شب قدرى باشد كه آن را درك مى‏كنیم، خدایا كارى كن كه امشب، شب آمرزش ما باشد. شب بخشیده شدن گناهان ما باشد.- سرى تكان مى‏دهد، به علامت تایید و مى‏خواهد در سكوت، راهش را ادامه دهد كه باز مى‏گویم بچه كدام محله‏اى؟ با كنجكاوى نگاهم مى‏كند، نگاهش آن چنان نافذ است كه بیش از آن نمى‏توانم مقاومت كنم و ناگهان ماجراى تهیه گزارش را مى‏گویم. با تعجب گوش مى‏كند. مثل این ‏كه اولین بارى است كه در چنین موقعیتى قرار مى‏گیرد. شاید هم اصلا انتظارش را نداشته كه در چنین جایى مورد نظرخواهى قرار بگیرد. اما هر چه هست، انگار با خودش كنار مى‏آید كه چند كلمه‏اى از احساسش در شب قدر صحبت كند: «امشب چشم من به روى چیزهایى باز شد كه پیش از این نمى‏دیدم، اگر هم جسته و گریخته، گاهى كسى در این مورد حرفى مى‏زد، برایم خیلى مهم نبود. اما حالا حس مى‏كنم سبك شده‏ام، حس مى‏كنم پاك شده‏ام، حالا من هم مى‏توانم او را صدا بزنم.» منبع:مجله دیدار آشنا، ش 18، محسن قائمى .  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 387]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن