واضح آرشیو وب فارسی:مهر: فقه سياسي توانايي تدوين نظريه اسلامي در روابط بينالملل را داراست
شركتكنندگان در ميز گرد "دين و روابط بينالملل" با اشاره به مباني اعتقادات ديني در تشكيل جمهوري اسلامي ايران بر نقش بالقوه و تعيينكننده فقه سياسي در حوزه نظريهپردازي نقش دين در روابط بينالملل تأكيد كردند.
به گزارش خبرنگار مهر، دكتر هادي سمتي استاد دانشگاه تهران در ميزگرد "دين و روابط بين الملل" كه در مركز تحقيقات استراتژيك برگزار شد، تحت عنوان"دين و سياست خارجي: ضرورت تدوين يك برنامه پژوهشي" به سخنراني پرداخت و گفت: دين و نگاه به معقولات غير مادي در حوزه روابط خارجي در اروپا بيش از امريكا جايگاه دارد.
وي با بيان اينكه در ابتداي دهه پنجاه شكافي در روابط بينالملل ايجاد شد كه سياست بينالملل و سياست خارجي را از هم مجزا كرد، افزود: مطالعات سياست خارجي به اين موضوع اهميت داد كه از طريق صفات و ويژگيهاي رفتار دولتها ميتوان به شاخصها و ويژگيهاي كل سيستم برسيم و نه بر عكس.
دكتر سمتي جدايي سياست خارجي از روابط بينالملل را مقدمه پرداختن به عنصر انساني در سياست خارجي خواند و با تأكيد بر رشد مطالعات روابط خارجي، مطالعه سياست بينالملل را تا حدودي رو به ركود دانست.
وي روابط بين الملل را از سياست بينالملل جدا خواند و گفت: عليرغم اينكه تحولات نسبتاً اميدوار كنندهاي در حوزه نظري روابط بينالملل اتفاق ميافتد در سياست خارجي ديرتر شروع ميشود. در دهه 80 و 90 كه مذهب نقش جدي تري را در عالم واقع در تعاملات بين المللي ايفا ميكند رشد سازهانگاري تا حدودي از شكاف سياست خارجي و روابط بين الملل يك استفاده خوبي ميكند و ورود سازهانگارها در مباحث روابط خارجي به اينجا منجر ميشود كه كارگزاران و تصميم گيرندگان در روابط خارجي تعيينكننده هستند.
سمتي نيت و معنا را از مهمترين ويژگي كارگزاران در انديشه طرفداران كانت خواند و به حضور دين در اين انديشه اشاره كرد و گفت: دين همواره در صحنه اجتماع وجود داشته اما تئوريسينها چون روابط بينالملل و سياست خارجي را امري اجتماعي نميدانستند دين را حذف كردند.
استاد دانشگاه تهران مبحث دين در روابط بين الملل را بسيار جديد خواند و گفت: جمهوري اسلامي ميتواند به عنوان باني اين مسئله از طريق همزيستي عملي و نظري سؤالهايي را طرح كند.
در ادامه اين ميزگرد، دكتر غلامعلي چگني زاده با موضوع "دين و سياست بين المللي" به بيان ديدگاه خود پرداخت و توجه به اين موضوع را وظيفه دينداران ندانست و آن را در حوزه علوم اجتماعي تعريف كرد و با طرح سؤالهايي چون، آيا پرداختن به قدرت جز از طريق پرداختن به دين امكان پذير نيست؟ آيا مي توان دين را جاي قدرت در تبيين سياست بين الملل نشاند؟ آيا يكي دانستن دين با اسلام و اسلام با شيعه امكان پذير هست يا خير؟ آيا رجوع به دين در مباحث ما را مي خواهد به رويكردي غير تاريخي بكشاند؟ خواستار توجه حاضران جلسه به اين سؤالات در مباحث نظري شد.
استاد دانشگاه علامه طباطبايي با بيان اينكه اين سكولاريزم نبود كه دين را از سياست بين الملل كنار گذاشت، تأكيد كرد كه اين ناتواني علوم اجتماعي از مفهوم سازي دين بوده كه دين از ورود در آن دچار معضل شده است.
دكتر چگني زاده با بيان اينكه برخي چون نميتوانند بحث دين را مفهوم سازي كنند، دوباره آن را به سياست خارجي برميگردانند، يكي از نگرانيهاي خود را در اين پرسش مطرح كرد كه آيا مراجعه به دين ميتواند در قالب فهم اجتماعي از موضوعات طرح شود؟
وي تأثير دين بر استراتژيها براي پرداختن به معضلات مربوط به جنگ و صلح را از موضوعات مهمي خواند كه در روابط بينالملل به آن پرداخته شده است.
در ادامه ميزگرد "دين و روابط بين الملل" كه در مركز تحقيقات استراتژيك برگزار شد، سه تن از اساتيد دانشگاه در مورد "اسلام و روابط بين الملل: به سوي نظريهپردازي" به بيان ديدگاههاي خود پرداختند.
حجتالاسلام داود فيرحي استاد دانشگاه تهران به عنوان اولين سخنران جلسه دوم اين ميزگرد درباره "پست سكولاريسم، فقه اسلامي و روابط بين الملل" سخن گفت.
وي اساس پست سكولاريسم را بازگشت دين به حوزه عمومي (چه داخلي يا در روابط بين الملل)خواند و گزارشهاي جامعهشناختي، روشنفكري، فلسفي و ديني را چهار تحليل خوب در مورد حضور مذهب در حوزه سياست برشمرد.
دكتر فيرحي تلاش متفكران اروپايي بهويژه چين براي تبيين سياسي از مذهب را ناشي از گزارههاي ديني دانست و با بيان اين پرسش كه آيا بازگشت دين به حوزه عمومي، راه حل است يا چالش؟ و آيا دولتها به تدريج كارگزار تمدنهاي ديني و خاص ميشوند؟ تلاش بان كي مون براي ايجاد شاخه گفتگوي اديان در سازمان ملل را در همين راستا خواند.
وي در ادامه به دو چالش تاريخي در كشورهاي اسلامي اشاره كرد و گفت: يكي از اين دو معضل در كشور خودمان است و اينكه مذهب ما خصلت تبرايي پيدا كرده و چون تأسيس دولت ملي در ايران در گسست با عثماني بوده هميشه سعي كرده بخشي از مذهب را برجسته كند كه خصلت ضد سني پيدا كرده است كه به دلايلي اين بحث تاكنون ادامه دارد و مانع ايده هاي وحدت در فضاي فرهنگي و مذهبي ما شده است.
استاد دانشگاه تهران در خصوص مشكل ديگر مذهب در جهان اسلام گفت: ادبيات مذهبي در جامعه ما به دليل تقابل با استعمار خود به خود در تقابل با ادبيات ليبرال رشد كرد. وقتي ما از اين مباحث صحبت ميكنيم آيا ميتوانيم مديريتي را براي حضور اسلام در جهان جهاني شده پست كمونيست، پست ليبرال و پست سكولار داشته باشيم؟
وي افزود: مذهب در عين اينكه تغذيه ميكند ممكن است سوء تغذيه كند بنابراين مذهب احتياج به بازانديشي و ترميم دارد.
دكتر فيرحي اصول مشترك دين اسلام با ديگر اديان و بيانهاي خاص از مفاهيم بزرگ در هر مذهب را دو مطلبي دانست كه متفكران مسلمان در اين مبحث بر آن بايد توجه كنند.
وي با طرح اين پرسش كه قدرت نرمافزاري ما در كجاي اسلام است و آيا در بخش جهادي آن است يا در بخش عمومي آن؟ تصريح كرد: ما ريشههاي بزرگي در تأييد وحدت اديان داريم كه در سوره بقره خطاب به يهود بر اين مطلب تأكيد دارد كه دين براي اصول كلي است و چون آنها تحريف شده دوباره آمده است و چيزي دارد به عنوان يادآوري اصول بزرگ و كلمه" فذكر" بارها آمده است.
وي با اشاره به درك شرايط جديد پست سكولار در جامعه فعلي كشور تصريح كرد: اگر ما به بخشهاي تفرقه افكن مذهب به ويژه به طور رسمي در نهادهاي سياست گذاريمان تكيه كنيم، دو فرصت را از دست مي دهيم. يكي مشاركت در توسعه پور سكولاريزم و دوم اين سكولارها ثابت مي كند كه قوي ترين اديان نمي توانند جامعه را اداره كنند.
دكتر فيرحي با تأكيد بر اينكه قدرت نرم افزاري مذهب ميتواند به راحتي سكولاريزم را احاطه كند همانطور كه در چين اتفاق افتاده است، تصريح كرد: دين اسلام توانايي بيشتري بر تكيه بر گزاره هاي مشترك دارد.
در ادامه اين جلسه حجت الاسلام دكتر يونس نوربخش استاد دانشگاه تهران نيز به موضوع" جنبشهاي اسلامي و روابط بينالملل" پرداخت.
وي در ابتدا ضمن قدرداني از برگزاري اين ميزگرد از تأسيس مركز مطالعات بينالمللي ديني در دانشگاه تهران خبر داد و نگاه خود به موضوع اين ميزگرد را بر مبناي جامعه شناسي ديني خواند و گفت: اين مباحث و تئوريهاي جديد، جامعه شناسي را نيز به چالش كشانده براي اينكه جامعه شناسان تلاش كردند فرق جامعه و اجتماع را مشخص كنند.
وي افزود: امروزه ما با مفهوم جديدي تحت عنوان جامعه جهاني مواجه هستيم كه جهان به عنوان يك جامعه تلقي مي شود و مللي نيست بلكه ملت جهاني است كه همه عضو آن و داراي يك فرهنگ جهاني هستند.
دكتر نوربخش تحولات جمعيتي بين دينداران و بي دينان، اسلام گرايي و اسلام هراسي پس از جنگ سرد، ملي گرايي، ظهور ايدئولوژي ها، تمدن ها و هويت هاي فرهنگي را از جمله دلايل بازگشت دين عنوان كرد و افزود: در سطح عملي نيز با بررسي تحولات جهاني، نظامهاي سياسي در قرن 20 دچار تحولات مهمي شدند.
نوربخش به نقل از يكي از متفكران غربي كه معتقد است "اديان را مي توان به عنوان يكي از انديشه هاي فراملي در عرصه سياست مورد مطالعه قرار داد"، تصريح كرد: دين به عنوان يك قدرت نرم افزاري در كنار قدرت سخت افزاري -كه نظامي، ثروت و... است- مي تواند نقش مهمي را در ايجاد اين انگاره ها داشته باشد.
استاد دانشگاه تهران در مورد تأثيرانديشه هاي فراملي بر روابط بين الملل نيز خاطر نشان كرد: اين انديشه ها مشخص كننده گفتمان سياسي هستند. جوامع اسلامي، جوامعي هستند كه مي توانند انگاره پردازي كنند و انديشه هاي فراملي توليد كنند و اين انديشه مي تواند مثل اسلام گرايي در گفتمان سياسي بين المللي تأثير به سزايي داشته باشد.
وي بازگشت مجدد اديان را باعث وفاداريهاي ديني فراملي خواند كه تأثير متقابلي نيز بر كاهش وفاداري مردم به دولت هاي خود دارد به هيمن دليل است كه ارتباطات بين فرهنگ ها و اديان فراتر از مرزها مي شود و سازمان هاي فراملي شكل مي گيرد.
دكتر نوربخش تصريح كرد: اسلام در دو سطح بين المللي در قالب دولتها و همچنين در قالب گروه ها، سازمان ها و احزاب مطرح است كه اينها گروه نيستند بلكه شبكهاي از گروهها هستند و آنها ديگر در مرزهاي خود به صورت ملي و جداگانه عمل نميكنند بلكه همديگر را تقويت ميكنند.
او با طرح اين سؤال كه حضور دين بهويژه اسلام چيست؟ از اسلام مدرن، سنتي،عرفاني، بنيادگرا نام برد. و يكي از كارهاي اساسي متفكران ايراني را در اين دانست كه مرز خود را در بين اينها مشخص كنند.
وي ضمن اشاره به ويژگيهاي انواع اسلام، اسلام ناب محمدي(ص) را اسلام نوع پنجمي خواند كه انقلاب ايران آن را معرفي كرد كه داراي سه ويژگي است.
وي در ادامه به سه ويژگي اسلام ناب محمدي با ديگر انواع اسلام اشاره كرد و گفت: توجه متعادل به ابعاد سه گانه دين(عقيده، اخلاق و شريعت) مشخص كننده تفاوت تعريف اسلام انقلاب اسلامي ايران با دين انواع است. دوم فقه پويا ناظر به زمان و مكان و پيوند خدا، جامعه، دولت و يا شهروند و سوم از جهت مكانيزم دعوت هم ما تفاوتي بين اين نوع دين اسلام و اديان سنتي و مدرن ميبينيم كه آيه "ادعوا الي سبيل ربك بالحكمة والموعظة الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن"شاخصه مهمي است.
دكتر نوربخش به مبحث بنيادگرايي پرداخت و گفت: آيا حضور سياسي اسلام يك حضور دفاعي در برابر سكولاريسم است يا جنبه تأسيسي نيز دارد؟ جنبشهاي اسلامي بايد موضع خود را مشخص كنند.
اين استاد دانشگاه افزود: گاهي احساس ميشود كه اين حركتها، جنبش اجتماعي تلقي نميشوند و يك پايگاه اجتماعي ندارند بلكه توسط دولتها به عنوان يك اهرم سياسي تقويت ميشوند. به نظر من اگر اين جريانات بتوانند به جنبشهاي اجتماعي يعني به جامعه و نيازهاي آن خود را نزديك كنند بسيار مهم است.
دكتر نوربخش مشاركت سياسي يا ارائه برنامه سياسي براي جنبشهاي اسلامي را بسيار مهم دانست و به تجربه اخوان المسليمن اشاره كرد كه با سؤالاتي نظير اينكه اسلام بر ما حكومت كند و يا اينكه ما به وسيله اسلام حكومت كنيم مواجه شدند.
وي با تشريح نظرات مختلف در مورد آينده بنيادگرايي، به دست گرفتن حاكميت و تحقق آرمانها را از جمله مواردي خواند كه در انقلاب اسلامي بيشتر به آن پرداخته شده است.
در پايان اين ميزگرد، حجت الاسلام دكتر منصور ميراحمدي استاد دانشگاه شهيد بهشتي در مورد "ظرفيتهاي نظري تدوين نظريه اسلامي در روابط بين الملل" به سخنراني پرداخت و فقه سياسي را به عنوان يك سنت ديني مورد توجه قرار داد.
وي روابط بين الملل را به عنوان يك واقعيت كه نمايانگر كنشهاي متقابل ميان كشورها و ملت هاست، خواند و گفت: يكي از دانشهايي كه مي تواند به عنوان دانش حمايت كننده در اين هدف مورد توجه قرار گيرد فقه است.
دكتر ميراحمدي تدوين يك نظريه اسلامي در حوزه مطالعات روابط بين الملل را ممكن دانست و گفت: در دانش فقه اين امكان وجود دارد چراكه زمينههاي نظري و مفاهيم و آموزه هاي آن در فقه وجود دارد.
وي بر وجود نوعي همسويي ميان نظريه انتقادي و نظريه اسلامي در حوزه مطالعات روابط بين الملل تأكيد كرد و گفت: جوهره نظريه انتقادي نقد گفتمان مدرن در حوزه مطالعات روابط بين الملل است كه هدف اساسي آن تسهيل تعميم و توسعه همبستگي اخلاقي در امور بين المللي است اما اين هدف را بر اصل جهان انديشي اخلاقي مبتني ميكند.
ميراحمدي بحث حقوق بشر را در نظريه اسلامي فراتر از نظريه انتقادي دانست و گفت: بايد در نظريه اسلامي بحث تعاليم اديان توحيدي مبنا قرار گيرد چراكه اين تعاليم مي تواند آن اصول اخلاقي فراگير ديني را تدوين كند. نظريه انتقادي به دنبال تدوين اصول اخلاقي فراگير است كه بتواند همبستگي اخلاقي را در روابط بين الملل دنبال و تسهيل كند اما از منظر انتقادي نظريه اسلامي چنين مبنايي در بحث حقوق بشر يافت نميشود.
اين پژوهشگر افزود: فقه ما به ويژه فقه سياسي با توجه به پيشينه تاريخي و حجم آثار آن اين ظرفيت را دارد اما ظرفيت فقه سياسي در تدوين نظريه اسلامي روابط بين الملل در دو جهت است كه مي تواند ما را به نظريه اي همسو با نظريه انتقادي در حوزه مطالعات روابط بين الملل بكشاند. جهت نخست اين است كه هر نظريه اي كه در اين حوزه بخواهد مطرح شود مبتني بر بنيان هاي عقيدتي است و فقه سياسي مي تواند تدارك كننده اين بنيان هاي عقيدتي باشد.
او به تقسمات سرزميني در فقه اسلام اشاره كرد و گفت: اگر امروز بخواهيم در فقه سياسي از مباني عقيدتي براي نظريه اسلامي امروزه صحبت كنيم شايد نيازمند تحول در دو مفهوم "عقيده" و "سرزمين" باشيم و به جاي اين دو مي توان از مفهوم انسان صحبت كرد. اگر فقه سياسي مباني بينشي خود را بر اساس مفهوم انسان تنظيم كند هم به آن تعاليم فراگير و هم به آن اصول اخلاقي فراگير كه مي خواهد مبنا باشد مي توان رسيد.
ميراحمدي با بيان اينكه فقه سياسي مي تواند مباني ارزشي نظريه اسلامي را در اختيار ما قرار دهد، بر وجود ظرفيت فقه سياسي براي تدوين نظريه اسلامي در روابط بين الملل تأكيد كرد.
دكتر ميراحمدي در پايان تصريح كرد: مقصود من از اين دانش فقه سياسي است كه دانش حمايت كننده است و نه آن چيزي كه تحت عنوان "فقه السياسات" مي شناسيم بلكه از"فقه السياسات" به فقه سياسي به عنوان دانش سياسي اسلامي بايد رسيد و اين دانش ميتواند سهمي در نظريه اسلامي روابط بين الملل ايفا كند و در صورت تدوين چنين نظريه اي مي توان از استراتژي گفتگوي انتقادي صحبت كرد و نه از تهاجم و نه از رويكردهاي ديگر كه اين رويكر رويكردي است كه انتقادش نرم افزاري است كه ميتواند در وضعيت كنوني روابط بين الملل حرفي براي گفتن داشته باشد.
چهارشنبه 25 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 196]