واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ادبیات جنگ برای رسیدن به صلح است یا آمادگی برای جنگی دیگر؟
چرا باید از جنگ نوشت؟ به این پرسش پاسخ های متفاوتی می توان داد؛ اما پاسخ به همین سوال است که برایمان روشن می کند چگونه باید از جنگ نوشت. یادداشت ذیل از علی اصغر سیدآبادی جویای پاسخی برای همین پرسش است.نگاهی به دعواها و جدل هایی که پیرامون بخشی از آثار ادبی و هنری درباره جنگ در این سال ها رخ داده، حکایت از پاسخ های متفاوتی دارد که به پرسش آغازین داده اند.چنین دعواهایی از همان سال های آغاز جنگ وجود داشته است و برای نمونه در سال های قبل می توان به آثار محسن مخملباف اشاره کرد که با انتقاد هایی روبرو شدند. رمان "باغ بلور" او از سوی برخی منتقدان به این دلیل با انتقاد روبرو شد که روحیه رزمندگان را تضعیف می کرد و فیلم "شب های زاینده رود" و پیش از این "عروسی خوبان" نیز چنین ماجرایی داشت. نوشتن از جنگ حداقل سه دلیل می تواند داشته باشد؛ تقدیر از کسانی که برای حفظ کشور جنگیدند، آماده ماندن برای جنگی دیگر و نوشتن برای پیشگیری از جنگ (نوشتن از جنگ برای رسیدن به صلح).نوشتن از جنگ حداقل سه دلیل می تواند داشته باشد؛ تقدیر از کسانی که برای حفظ کشور جنگیدند، آماده ماندن برای جنگی دیگر و نوشتن برای پیشگیری از جنگ (نوشتن از جنگ برای رسیدن به صلح)آنچه در ادبیات رسمی و دولتی از جنگ ارائه می شود، اگرچه اغلب به نام تقدیر از رزمندگان صورت می گیرد اما همواره این دلیل با دلیل دوم یعنی آمادگی برای جنگی دیگر است به هم آغشته است. به همین خاطر در این ادبیات کمتر به فجایع جنگ برمی خوریم و اغلب جنگ تقدیس می شود و چهره ای که از رزمندگان ارائه می شوند اغلب به هم شباهت دارند و بیشتر تیپ اند تا شخصیت. در این ادبیات کمتر با تردید روبروییم و اگر هم برای کشش داستانی شخصیتی دچار تردید شود، حتما در آخر یا میانه داستان بر تردیدهایش غلبه می کند و به تصمیم درست که همانا مبارزه با دشمن است، دست می یابد.در این ادبیات تصویری که از رزمندگان ارائه می شود تصویری مذهبی است و رزمندگان بیش از اینکه دغدغه ملیت داشته باشند ، دغدغه حفظ دین دارند و جنگ میان حق و باطل است و میان دین داران و بی دینان. از همین زاویه است که ادبیات جنگ به سادگی با عاشورا پیوند می خورد و در آثار زیادی جنگ عراق و ایران ادامه نبرد عاشوراست. ادبیات جنگ نه تنها از ادبیات عاشورایی تاثیر می پذیرد که تاثیر نیز می گذارد. اگر به ادبیات عاشورایی پیش از انقلاب یا به نوحه های سنتی قدیمی نگاه کنیم بیشتر به ذکر مصائبی می پردازد که بر حسین(ع) و یارانش رفته است اما رفته رفته با نزدیک شدن به انقلاب لحن این ادبیات نیز حماسی می شود و نبرد میان امام حسین و یزید را بی پایان معرفی می کند که در هر زمانی به شکلی ادامه می یابد و بعد از انقلاب آن را در جنگ عراق علیه ایران بازتولید می کند. در ایران اغلب به خاطر جنگ های پی در پی ادبیات جنگ برای رسیدن به صلح شکل نگرفته است و در آثار برجسته و سترگی همچون شاهنامه نیز از مصائب جنگ خبری نیست و انگار مصائب جنگ ها فقط برای دشمنان ماست نه ما. در ادبیاتی که بزرگ ترین حامیان آن سلطان ها باشند، نوشتن از جنگ بیشتر به ذکر دلاوری ها و دلیری ها اختصاص می یابد و به خصوص اگر جنگی نیز در میان باشد.در هشت سال جنگ عراق علیه ایران نیز چنین امکانی فراهم نبود. در میانه جنگ و در حالی که بیگانه در خاک کشوری باشد، نوشتن از مصائب جنگ ممکن نیست؛ اما چرا چنین ادبیاتی بعد از جنگ شکل نگرفت؟ شاید مهم ترین دلیل آن حضور پررنگ نهاد های دولتی در عرصه این ادبیات باشد؛ چنانکه گویی نوشتن از جنگ در انحصار گروهی خاص است. این انحصار البته نگرش خاصی را نیز بر این ادبیات حاکم کرده است؛ نگرشی که وظیفه ادبیات جنگ را آماده سازی برای جنگ های بعدی می داند انگار.منبع : خبرگزاری مهر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 312]