واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شناگری که به ایران عشق می ورزد دكترای ریاضیات در عمق 2 متری!
خانواده سعید این روزها را با احساس خوشی سپری میكنند. سیروس سعید شناگر 18ساله پس از چند ماه دوباره در كنار سایر اعضای تیم ملی شنای ایران قرار گرفت و خود را برای درخشش در رقابتهای رده سنی آسیا مهیا كرده است. بابك سعید پدر او به همراه مادرش كه از مشوقین اصلی سیروس در این سالها بودهاند رنج سفر از اروپا به جنوبیترین نقطهی شرق دور را به جان خریدهاند تا شاهد موفقیتهای فرزند سخت كوش و ساعی خود باشند. سیروس سعید با وجود آن كه چندان به زبان فارسی آشنا نیست و كمتر از سایرین صحبت میكند اما، خودش میگوید از حضور در تیم ملی ایران احساس غرور میكند. او هدف بزرگی در سر دارد كه یكی از آنها حضور در المپیك است. آیا این هدف بزرگ در جاكارتا به حقیقت خواهد پیوست؟ گفت و گوی سیروس سعید با خبرنگار ایسنا در اندونزی در زیر میآید: * چطور شد كه یك باره سر از تیم ملی ایران در آوردی؟ من شنا را از شش سالگی شروع كردم و در 10 سالگی بود كه فكر كردم میتوانم در این رشته ورزشی موفق باشم. بنابراین به كارم ادامه دادم تا این كه در 16 سالگی در مسابقات رده های سنی انگلستان موفق شدم در 200 متر كرال پشت مقام سوم را كسب كنم. كمی بعد از آن دوران بود كه پدرم پس از مدتها به ایران بازگشت تا دیداری با اقوام داشته باشد. در همین سفر بود كه سراغ فدراسیون شنای ایران را گرفت و در مورد من با مسوولان فدراسیون صحبت كرد و بعد شرایط حضور من در تیم ملی شنای ایران فراهم شد. * اولین بار كی با تیم ملی شنا كردی؟ سال گذشته در مسابقات شفیلد برای اولین بار در كنار تیم قرار گرفتم. * از حضور در كنار بچههای تیم ملی بگو. خب، بر خلاف تصور شما بچههای تیم ملی آنقدرها برای من غریبه نبودند، چون پدرم فیلم مسابقات آنها در تهران را برای من آورده بود و با هم آن را دیده بودیم. با چهره بچهها آشنا بودم و دیدارشان چندان برایم سورپریز نبود اما، بعد از روبرو شدن با اعضای تیم ملی ایران یك جور شوك فرهنگی برایم اتفاق افتاد... * شوك فرهنگی یعنی چه؟ به هر حال ما یك جور اختلاف فرهنگی با هم داشتیم اما، بچههای تیم ملی خیلی با من با احترام برخورد كردند. راستش اوایل انتظار داشتم من را نپذیرند. اما آنها خیلی خونگرم بودند و خیلی زود با هم دوست شدیم. در انگلستان كمتر اتفاق میافتد اینقدر زود با افراد دوست شوی... * زبان فارسی را چقدر میدانی؟ متاسفانه آنقدر فارسی بلد نیستم. در حد نیاز روزانه، اما علاقه زیادی به یادگیری آن پیدا كردهام. حتی یك كتاب آموزشی زبان فارسی گرفتهام كه آن را میخوانم... *اولین بار كی به ایران آمدی؟ طی سال گذشته بود كه برای مرحلهی آخر لیگ شنا به ایران آمدم. البته آن موقع به خاطر نزدیكی امتحاناتم باید روی درسهایم تمركز میكردم. با این حال روزهای خوبی بود. با خانواده به شیراز رفتیم و تخت جمشید را از نزدیك دیدیم. * ایران با آنچه در ذهنت بود چه تفاوتهایی داشت؟ وقتی به ایران میآمدم با یكی از ایرانیهایی كه چند سال در انگلستان بود همسفر شدم. او طی راه خیلی با من دربارهی ایران گفت. متوجه شدم كه فضا با آنچه رسانهها در دنیا درست كردهاند تفاوت دارد. البته پدرم هم اطلاعات كاملی از ایران به من داده بود. بنابراین در انتظار چیزی بودم كه آن را میشناختم. البته یك چیزی برایم غیر عادی بود و آن آلودگی هوای تهران بود. * چطور با تمرینات تیم ملی هماهنگ شدی؟ این سختترین قسمت كار من بود. تمرینات را به همراه مربی خود انجام میدادم. با خبازیان هماهنگیهای لازم را انجام دادیم. اما از فاصلهی دور هماهنگی بسیار سخت است. تقویم مسابقات ایران و انگلستان هم با هم تفاوت دارد. مثلا الان شناگران انگلیس در تعطیلات هستند اما، من دو ماه بیشتر تمرین كردم تا به این مسابقات برسم. * میگویند شناگر درس خوانی هستی؟ دیپلم را گرفتهام و پیش دانشگاهی را نیز تمام كردهام. به زودی در دانشگاه لیدز در رشتهی ریاضیات محض ادامه تحصیل خواهم داد. * درس خواندن در كنار ورزش قهرمانی سخت است اما انگار تو به شنا علاقه زیادی داری؟ بله بسیار سخت است. من مجبورم ساعت 4 صبح از خانه بیرون بروم تا به تمرین صبح برسم. اگر دانشگاه بروم كه اوضاع باز هم سختتر میشود اما به هر حال شنا را رها نمیكنم. در این مسابقات هم قرار است در 800 متر شنا كنم با این كه تمرین زیادی در 800 متر نداشتم اما، چون خودم را قسمتی از تیم میدانم با تمام وجود شنا خواهم كرد. * چرا برای انگلستان شنا نكردی؟ خوب رسیدن به تیم ملی انگلستان سختتر است. اما حتی اگر میتوانستم برای انگلستان شنا كنم باز هم ترجیح میدادم در تیم ملی ایران باشم. * بزرگترین مشوق تو چه كسی بوده؟ بزرگترین مشوق خود من هستم. اما خب خانوادهام هم خیلی به من كمك كردند و من را حمایت كردند. هر وقت احساس كردند من ضعیف شدم به من روحیه دادند. * الگوی ورزشی تو در شنا كیست؟ در شنا خیلی الگوی بزرگی ندارم، شاید "مایكل كلیم" اما در ورزش از شخصیت چند نفر خیلی خوشم میآید مثل جان مك انرو، محمد علی (كلی) و مایكل جانسون... * بزرگترین هدف تو در زندگی چیست؟ چند تا هدف بزرگ دارم. رسیدن به المپیك، دكترای ریاضی و یاد گرفتن زبان فارسی... * كدامشان سختتر است؟ همهشان سخت هستند و كار و تلاش زیادی میخواهند. امیدوارم به همه آنها برسم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 249]