واضح آرشیو وب فارسی:سياست روز: بررسي موضوع آخرالزمان در سينمايهاليوودسينما اسلحه پنهان صهيونيستها
ايزد مهرآفرين-آخرالزمان عبارتي است عربي به معناي پايان زمان. آخر الزمان در دين مبين اسلام به معني پايان دنيا و زمان قيامت است آخرالزمان در اصطلاح يعني ساليان قبل از ظهور يك منجي موعود كه انتظار او كشيده مي شود تا تحولي همه جانبه در زندگي يك قوم يا تمام بشريت ايجاد كند.اعتقاد به منجي و آخرالزمان در فرهنگ هر يك اديان بزرگ دنيا ديده ميشود.
اين اعتقاد در دينهاي ابراهيمياز اهميت و برجستگي بيشتري برخوردار است. موضوع آخر الزمان بخشي از موضوعات اعتقادي اين اديان در مورد پايان اين جهان و پيدايش جهان ديگر است. هر يك از اديان بزرگ درباره آن پيشگوييهايي نيز كردهاند. تصور آخر الزمان به معني پايان دوره جهان وپيوستن آن به قيامت كبري در دين يهود از سدههاي دوم و سوم قبل از ميلاد پيدا شده، پيش از اين زمان بني اسرائيل كه خود را قوم برگزيده خداوند ميدانستند، در انتظار روزي بودند كه در آن وعده الهي تحقق يابد و خداوند قوم برگزيده خود را در سرزمين موعود مستقر، و دشمنان آن را نابود كند، و عدل و احسان خود را بر سراسر جهان بگستراند.
در دورههاي بعد از حكومت داوود و سليمان كه اين قوم از لحاظ ديني و اخلاقي گرفتار فساد و انحطاط شده و گرايش به شرك و الحاد در ميان آنان شدت گرفته بود، غايت اين آرزو و انتظار بازگشت قدرت و وحدت و خلوص دوران گذشته بود و انتظار زماني ميرفت كه خداوند بار ديگر پيشوائي بفرستد و قوم را از تيره بختي نجات دهد.
از آخر الزمان به اين معني در داستانهاي تخيلي و بازيهاي رايانه اي و علي الخصوص در صنعت سينما استفاده هاي فراواني شدهاست. آپوكاليپس يا آخرالزمان از موضوعات قديمي در عالم سينما به شمار ميآيد. سينمايهاليوود به عنوان يكي از اركان قدرت صهيونيستها و مسيحيان صهيونيست، هم از سالها پيش موضوع آخرالزمان را دستمايه خود قرار داده است و تلاش ميكند با بهرهگيري از ابزار قدرتمند سينما آموزههاي خرافي مسيحيان صهيونيست را در سراسر جهان رواج دهد.
در فاصله ده ساله 1995تا 2005از 22 فيلم پرفروش جهان،19 فيلم به نحوي به موضوع آخرالزمان پرداختند. آثار شاخص و تاثير گذاري مانند، ماتريكس،ارباب حلقهها،پسر جهنمي،هري پاتر،ترميناتور، و... ميتوان گفت پيدايش پرداخت به موضوع آخرالزمان در سينما با فيلمهايي مانند،متروپليس (فريتز لانگ) در سال 1927 و چيزهاي آينده (ويليام كامرون منزيس) در سال 1936 گرفته تا جنگ دنياها و روز استقلال و...فيلمهايي كه اغلب از دلهاليوود بيرون ميآيد،هاليوودي كه اساساً توسط صهيونيستهاي سرمايهدار پاگرفت.
پس بيجهت نيست كه محتواي اين آثار، همواره آخرالزمان را از ديدگاههاي صهيونيسم مسيحي و يهودي به نمايش گذارده است. انتظار پايان روزها، تلاش نيروهاي ضدمسيح براي غلبه بر زمين،ظهور مسيح موعود و بالاخره وقوع نبرد آرماگدون از جمله موضوعاتي است كه به انحاء مختلف و با انواع زبان و بيان امروزي، در اقسام قالبهاي درام از قبيل:علمي- تخيلي، هراس، حادثهاي، ملودرام، پليسي و حتي كمدي و فيلمهاي كودكانه بر پرده سينماها رفته و ميرود. محتواي تمام اين فيلمها برگرفته از آموزههاي مسيحيت و يهوديت است و در آنها نشانههاي فراوان از اين آموزهها به چشم ميخورد.
در 95 درصد اين فيلمها منجي يك آمريكايي خوب است كه يا مسيحي است يا يهودي. آدمهاي بد ماجرا هم يا شرقي هستند يا مسلمان، يا يك شرقي مسلمان و عمدتاً هم از نژاد عرب.هاليوود كه به تأثير تصوير در فرهنگ سازي و تغيير مباني فكري و اعتقادي جوامع ايمان آورده، به سرعت شروع به ساخت و تهيه فيلمهايي كرد كه به نوعي به آخرالزمان و ظهور منجي ميپرداخت. براي همين اورسون ولز كارگردان يهودي مشهور سينمايهاليوود كه فيلم همشهري كين او در زمرهِ بهترين فيلمهاي دنيا جاي گرفته بود، فيلمي ساخت به نام پيشگوييهاي نوسترآداموس و در اين فيلم منجي را كسي معرفي كرد كه نام آخرين پيامبر را برخود دارد و مسلمان است، اما به حدي كشتار ميكند و برخوردي وحشيانه با مردم دارد كه عملاً هركسي از او متنفر خواهد شد. لباس او عربي مانند است و دستاري بر سر دارد. پيام كل فيلم آن است كه اين منجي مسلمانان فرد محبوبي نخواهد بود و ششصد ميليون مسلمان در خاورميانه وجود دارند كه ثروت عظيمي از گاز و نفت و ذخاير طبيعي در اختيار دارند و براي صلح جهاني خطرناكند.
ولز براي اين فيلم اسكار هم گرفت.ميگويند سازمان سيا در پروندهحضرت مهدي(عج)، فقط عكس ايشان را كم دارد. در واقع آنها به اهميت ايشان براي مسلمانان پيبردهاند و حدس ميزنند كه اين واقعه نزديك است. بنابراين ميخواهند نوعي آمادگي در مردم خودشان ايجاد كنند و القا نمايند كه نيروي برتر در مقابله با اين واقعه، آمريكا و تكنولوژي اوست و در صورت وقوع اين امر، يك قهرمان آمريكايي دنيا را نجات خواهد داد. اين قهرمان حتي بر بلاياي طبيعي هم غلبه ميكند و در واقع از دست طبيعت هم كاري ساخته نيست تا جلوي تكنولوژي آمريكا بايستد.
نشان دادن اين مسئله در فيلمها، غير از مرعوبكردن شرقيها و به ويژه مسلمانان در اين كه هرگز نميتوانند با اين قدرت برتر مبارزه كنند، موجب ميشود كه جهان سوم به نوعي در مقابل اين تكنولوژي منفعل شود و خلاقيت و توانايي خود را ناديده بگيرد و تنها، مصرفكننده تكنولوژي خارجي باشد و نه توليد كننده. چون غرب ميداند كه توليد كردن فكر، انديشه، و در نهايت فناوري منجر به قدرت گرفتن مسلمانان خواهد شد.بد نيست نگاهي به چند فيلمهاي مطرح و پرفروشي كه اين آخرالزمان را تبليغ مي كنند بيندازيم. ماتريكس يك و دو و سه: حتماً فيلم را با آن جلوههاي ويژه اعجابآورش ديدهايد.
نئو منجي است و آشنايي با مورفيوس، رهبر يك گروه مخفي كه فضاي مجازي را كشف كردهاند و ميخواهند مردم را از آن آگاه كنند، او را به سوي وظيفه اصلياش كه نجات مردم و سرزمين زايان است، رهنمون ميكند. زايان همان تغيير يافته انگليسي كلمه صهيون خودمان است كه اكنون در اخبارمان ميگوييم صهيونيستها يا زايانيستها. زايان به عنوان شهر آرماني و مدينه فاضلهاي مطرح ميشود كه همه بايد به آنجا بيايند و به رستگاري و خوشبختي برسند. اطرافيان و ياران مورفيوس هم دقيقاً به تعداد و خصوصيات حواريون عيسي هستند. خود مورفيوس نيز خداي تجسم يافته است، زيرا يهود و مسيحيت معتقدند خدا ميتواند مجسم شود. چنانچه در انجيل يوحنا آمده است كه: خدا كلمه بود، و كلمه جسم شد، و نزد ما ساكن گرديد و خدا پدر عيسي است.نماد اتاق 303 در طبقه سوم ساختمان هم نشانگر تثليث است. اينها از موارد عرفي يا مذهبياند. ترينيتي نيز در اين فيلم به نوعي با حضرت مريم ارتباط پيدا ميكند.
ارباب حلقهها: در اين فيلم منجي فرودو است. از نژاد پستترهابيت كه به همراهي يارانش بر سارومان كه نمايانگر شر و پليدي است، ميجنگد. اين شخصيت به هيچ وجه كامل نيست ـ كامل از لحاظ انساني و نه پرداخت آن در فيلمنامه ـ او بدون اشتباه نيست. خيلي جاها وسوسه ميشود كه حلقه را براي خودش بردارد و قدرت آن را به دست آورد. يك شخصيت خاكستري مايل به سفيد كه لازم نيست هيچ خطايي نكند.
البته غير از بار فرهنگي و اعتقادي نبرد آرماگدون، اين فيلمهاي جادوگري جديد را از لحاظ اجتماعي هم ميتوان بررسي كرد. در دنياي تكنولوژيزده و به شدت علمي غرب كه خشكي و بي روحي را هم به دنبال دارد، رخ دادن معجزه، وجود موجودات افسانهاي و ناميرا و با قابليتهاي جادويي براي مردم يك جامعه خيلي جذاب مي شود. در مورد هري پاتر هم همين طور است.
هري پاتر: هري پاتر خود يك جادوگر است، اما نه يك جادوگر منفي و ظالم مانند لرد ولدمورت كه دشمن اوست. او نوجواني است با ويژگي معمولي همه نوجوانهاي دنيا كه تنها تفاوتش اين است كه به مدرسه جادوگريهاگوارتز ميرود. اين شخصيت بدون مرز است. چون با وجود همهِ تفاوتهاي فرهنگي بين كشورها، مدرسهها در سرتاسر دنيا يك قوانين ثابت دارند.
با فيلمهاي ارباب حلقهها و هري پاتر، جهاني سازي خيلي راحت تر اتفاق ميافتد.ميبينيد كه منجي مورد نظر آنها هيچ شباهتي به منجي ما ندارد. سعي دارند كسي را به اين عنوان معرفي كنند و ذهن مردم را غرق در آن كنند كه ديگر لزومي نداشته باشد به مسئله انتظار به درستي بينديشد. آن وقت ما چه كردهايم؟ انتظار را و ظهور منجي خود را چقدر در فيلمهايمان به تصوير كشيدهايم؟ مي توانيد بشمريد!منتظر ساخت فيلمهاييهاليوودي كه به نوعي به اين اخبار مربوط شوند، باشيد!
سه شنبه 24 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سياست روز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 201]