واضح آرشیو وب فارسی:الف: غزه و تاوان دموكراسي «بيش از اندازه»
۲۰ دي ۱۳۸۷
1. خبر حملات ددمنشانه رژيم صهيونيستي به غزه و كشتار بي امان مردماني كه از مدتها قبل مرگ تدريجي خود را در شرايط محاصره غذايي و دارويي تجربه كرده بودند با خبر كوتاه درگذشت ساموئل هانتينگتون نظريه پرداز «جنگ تمدنها» همزمان شد. برداشت اوليه از تقارن اين دو خبر شايد اين باشد كه نظريه «جنگ تمدنها» بر خلاف صاحب آن هنوز نمرده است. «جنگ تمدنها» نسخه اي بود براي نظام جهاني سرمايه داري كه پس از جنگ سرد در بحران بي دشمني به سر مي برد. و البته كه بي دشمني براي نظام سلطه تا سر حد مرگ خطرناك بود. هانتينگتون، اين نظريه پرداز/كارمند دلسوز نظام سلطه با تردستي ماهرانه اي دشمنان تازه اي براي حگمرانان نظام موجود به تصوير كشيد. روشن بود كه او از بيم متهم شدن به دين ستيزي يا نژاد پرستي نمي توانست صريحا از «اسلام» يا از «نژاد» خاصي به عنوان دشمنان آتي نظام سرمايه داري نام ببرد. لذا مفهومي مبهم و نسبتا منسوخ در علوم انساني جديد – يعني «تمدن» - را بكار گرفت و پيش بيني كرد – و در واقع نسخه تجويز كرد - كه نزاعهاي آينده نزاع ميان تمدنها خواهد بود. از قضا مهمترين معارضان آينده نظام سرمايه داري جهاني – كه او آنرا «تمدن غرب» مي ناميد – در نگاه او «تمدن اسلامي» نام داشت. برخي 11 سپتامبر را نتيجه عمل حكمرانان دنياي امروز به تجويز او مي دانند. از ثمرات پايدار نظريه هانتينگتون همين بس كه وحشت افكني از اسلام و مسلمانان بصورت منظم جزء برنامه كاري نيروهاي پليس، سيستم هاي امنيتي و رسانه هاي برخي كشورهاي ارويايي و آمريكايي شده است. اما آيا حمله اسراييل به غزه را مي توان مربوط به «جنگ تمدنها» دانست؟
2. روز جمعه دوم ژانويه سال 2009 در حاليكه بسياري از مردم انگلستان در تعطيلات سال نو به سر مي بردند چند چهره سرشناس فرهنگي، هنري و سياسي در يك كنفرانس مطبوعاتي به دفاع از مردم فلسطين پرداخته و حملات وحشيانه اسراييل به مردم بي پناه غزه را محكوم كردند. شركت كنندگان اين نشست خانم آني لينوكس خواننده معروف راك، آقاي آلكسي سايل كمدين يهودي، بيانكا جاگر مانكن و هنرپيشه دهه هفتاد و از فعالين سرشناس حقوق بشر، كن ليوينگستون شهردار سابق لندن و جرج گالووي نماينده پارلمان انگلستان بودند. همگي آنها روز بعد نيز در صف اول راهپيمايي دهها هزار نفري مردم لندن در ميدان ترافالگار شركت كرده و به نفع مردم غزه و عليه جنايات اسراييل سخنراني كرده و يا شعار دادند. با توجه به اينكه هيچ يك از اين افراد به به آنچه هانتينگتون «تمدن اسلام» مي نامد تعلق نداشته و بلكه بعضا از مصاديق بارز «تمدن غرب» هم هستند، چگونه مي توان اقدام آنها را بر اساس نظريه «جنگ تمدنها» تفسير كرد؟ از سوي ديگر همراهي و همسويي برخي حاكمانان كشورهاي اسلامي با اسراييل چه مي شود؟ سكوت در برابر اين جنايات و حتي توجيه شدن آنها توسط برخي مسلمانان مدعي ميانه روي و روشنفكري را چگونه مي توان با «جنگ تمدنها» توضيح داد؟ به نظرم براي آنكه ميان هانتينگتون و جنايات كنوني اسراييل در غزه رابطه برقرار كنيم بايد قدري به گذشته بازگرديم.
3. ساموئل هانتينگتون در سال 1975 يعني دو دهه پيش از آنكه به واسطه نظريه «جنگ تمدنها» به شهرت برسد به اتفاق همكارانش كتابي به سفارش دولت آمريكا با عنوان «بحران دموكراسي» تهيه كرد و در آن نسبت به پيامدهاي «دموكراسي بيش از اندازه» در جامعه آمريكا هشدار داد.1 از نظر او مشاركت بيش از اندازه مردم در قالب سنديكاهاي كارگري و نيروهاي نو ظهور اجتماعي نظير جنبش سياهان و جنبش زنان دموكراسي آمريكا را با خطرات جدي مواجه كرده است. از نظر هانتينگتون حكومت مي بايست مانع از «مشاركت بيش از حد» برخي از طبقات و گروههاي اجتماعي در امور سياسي شده و اجازه ندهد خواسته هاي آنها از دولت بي اندازه فزوني يابد. همانگونه كه از تناقض اين گفته پيداست مراد هانتينگتون از دموكراسي چيزي جز نظام سرمايه داري نبود كه البته در زمان جنگ سرد بطور خودكار در برابر نظام كمونيستي شوروي به عنوان نماد دموكراسي شناخته مي شد. به باور برخي صاحب نظران رهنمودهاي اين نظريه پرداز/كارمند دولت آمريكا نقش به سزايي در شكل گيري سياستهاي محافظه كارانه و سركوبگرانه اي از قبيل ريگانيسم و تاچريسم در دهه هشتاد داشت.
4. چندي قبل ميزگردي در راديو چهار بي بي سي درباره دموكراسي برقرار بود و شركت كنندگان به اين موضوع مي پرداختند كه ايا دموكراسي لزوما به نتايج درست مي رسد. يكي از شركت كنندگان كه رواشناس بود صريحا به نفي نسبت دموكراسي و نتيجه گيري هاي منطقي در سطح كلان پرداخت. از نظر او تحقيقات نشان داده است كه معدل رفتار يك توده انبوه انساني در تست هاي روانشناسي نتايجي معادل رفتار يك كودك يازده ساله را نشان مي دهد. ديگر شركت كننده اين ميزگرد كه يك تحليلگر سياسي بود هم تاكيد كرد كه همه مي دانيم كه دموكراسي ممكن است اشتباه كند. مثالي او كه او براي اين ادعا ذكر كرد جالب بود. پيروزي حماس در انتخابات فلسطين از نظر او يكي از مصاديق «اشتباه دموكراسي» بود!
5. به باور من پروژه سيستماتيك قتل عام مردم غزه كه ابتدا از طريق تحريم و محاصره و مرگ تدريجي به واسطه فقدان آب و غذا و دارو دنبال شد و اكنون با بمب و موشك و تانك سرعت بيشتري يافته است مجازاتي است كه سران نظام سرمايه داري ليبرال براي اين «اشتباه دموكراسي» تعيين كرده اند. از نظر حكمرانان دنياي امروز مردم فلسطين اساسا صلاحيت اين اندازه دموكراسي را نداشتند و گرنه از دل چنين دموكراسي نبايد نام حماس خارج مي شد. دموكراسي تا جايي معتبر و محترم است كه منافع ايدئولوژي ليبراليسم را به خطر نياندازد. هرگاه اين ايدئولوژي و منافع آن در معرض خطر باشد توصيه هاي جناب هانتينگون براي سركوب صداهاي معترض و مخالف در دستور كار قرار مي گيرد.
6. بنيان نظام كنوني حاكم بر جهان بر نژاد پرستي استوار شده است. بنيان اسراييل نيز بر نژادپرستي استوار شده است. همانگونه كه عقل مدرن عصر روشنگري اروپا اشغال سرزمين هاي ديگران و به اسارت كشيدن انسانها و دزديدن ثروتها و منابع آنها را تحت عنوان ماموريت جهاني نژاد سفيد براي متمدن كردن «ديگران» توجيه مي كرد، امروز هم هر جنايتي كه اسراييل مرتكب شود در منطق نژادپرستانه نظام سرمايه داري ليبرال مشروع است. از نظر آنها مهم اين است كه اسراييل بخشي از دنياي به اصطلاح آزاد و دموكراتيك و پيشرفته است و اعراب فلسطيني باديه نشينان بي فرهنگ و وحشي اي هستند كه بايد «تربيت» شوند. چندي قبل مقاله اي مي خواندم درباره بازنمايي اسراييلي ها و فلسطيني ها در مطبوعات انگليس. نتايج تحقيق نشان مي داد كه در اغلب موارد گزارشهاي مربوط به فلسطين از روستاهاي دور افتاده تهيه شده و با مردمان فاقد امكانات جديد زندگي گفتگو شده در حاليكه گزارشهاي اسراييل از مركز كلان شهرها تهيه شده و طرف گفتگو مردم تحصيل كرده طبقه مرفه بوده اند. صرف نظر از محتواي چنين گزارشهايي روشن است كه روان ناخودآگاه مخاطب معمول اروپايي خودبخود با كدام طرف اين گزارشها همذات پنداري مي كند.
7. با همه اين اوصاف از انجا كه دوره انحصار رسانه اي نظام سلطه ديگر به پايان رسيده است، پوشاندن حقيقت بسيار دشوار شده است. امروز هركس دنبال حقيقت باشد گزينه هاي رسانه اي بيشتري براي وصول بدان در دسترس دارد. بواسطه وجود همين رسانه هاي آلترناتيو است كه حتي شبكه اسكاي نيوز رابرت مرداخ هم وادار مي شود براي عقب نماندن از قافله، كشتار زنان و كودكان غزه به دست اسراييل را به تصوير بكشد. همين تصاوير است كه رفته رفته چهره وقيح رژيم صهيونيستي را از پس 60 سال بزك نمايي و مظلوم نمايي آشكارتر كرده است. نمي دانم شما تصوير چهره هاي سران دولت اسراييل در شب نخست اعلام حمله هوايي به غزه را ديديد يا نه؟ براي من چهره اولمرت و ليوني و باراك در آن شب بيش از آنكه سرمست قدرت و ظفرمندانه نشان دهد وحشت زده و پريشان مي نمود. اين وضعيت براي كساني كه قصد داشتند خبر حمله اعلام كنند بسيار عجيب بود. گويي از پيش مي دانستند كه دست به چه قمار خطرناكي زده اند. شايد هم از بر ملا شدن بيش از پيش ماهيت پليد اين رژيم در پس اين حمله و يا احتمال فروپاشي دروني هراسان بودند. حتي اگر هيچ حجتي بر پيروزي نهاني مظلومان بر ظالمان نداشتيم، و حتي اگر تقارن معنادار اين وقايع هولناك با ايام عزاداري حضرت سيد الشهدا (س) هم نبود، همآن چهره هاي بيمناك و پريشان كافي بود تا ما را به آينده اي روشن و نزديك نويد دهد.
3835524
3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."
جمعه 20 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 190]