محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832876363
نويسنده: فرزان شهيدي گفتاري در آسيب شناسي فرهنگ شيعه
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: فرزان شهيدي گفتاري در آسيب شناسي فرهنگ شيعه
خبرگزاري فارس:سخن ما در اين نوشتار پيرامون شبهاتي است كه به فرهنگ تشيع از سر عناد و يا نقد وارد شده و گاه آن را به خشونت و ستيزه گري و فناجويي متهم ساخته و زماني آن را به يك جانبه نگري و غفلت از مقتضيات زمان و مكان موسوم نموده است.
فرهنگ تشيع از ديرباز متصف به مقومات و نمادهايي بوده كه از يك سو بقاي آن را رقم زده و از سوي ديگر آن را از ساير فرهنگ ها متمايز ساخته است. از جمله اين نمادها دو قطره ارزشمند است: يكي «خون» و ديگري «اشك» كه هر دو منشا تحولات و حماسه سازي هاي مهم در طول تاريخ تشيع بوده است.
خون يادآور مبارزه با ظلم و طغيان تا سرحد جانفشاني است و اشك تاكيدي است بر ادامه مبارزه و حفظ خون هاي ريخته شده. خون پيوندي است ميان مجاهد عاشق با معبود خود كه در راه او جان مي بازد و اشك پيوندي است ميان بازماندگان با شهيد كه با خون او پيمان مي بندند كه راهش را ادامه داده و خون بهايش را بستانند. اين است كه فرهنگ انتقام در شيعه جايگاه خاصي دارد و واژه «ثارالله» كه در زيارت عاشورا آمده تداعي گر احقاق خون ريخته شده در كربلاست و در دعاي ندبه هم آمده: اين الطالب بدم المقتول بكربلاء.
در باب بكاء(گريستن) و ابكاء(گرياندن) و حتي تباكي(خود را به گريه زدن) به ويژه بر سالار شهيدان كربلا، آثار و روايات فراواني از شيعه نقل شده است و اين فرهنگ نسل به نسل ادامه يافته است.
در واكاوي اين فرهنگ و نمادهاي آن همچون خون و اشك، سخن بسيار گفته شده و انقلاب اسلامي ايران در برهه هاي مختلف خصوصا مرحله پيروزي و دوران جنگ تحميلي عملا اين نمادها را زنده كرده است.
سخن ما در اين نوشتار پيرامون شبهاتي است كه به فرهنگ تشيع از سر عناد و يا نقد وارد شده و گاه آن را به خشونت و ستيزه گري و فناجويي متهم ساخته و زماني آن را به يك جانبه نگري و غفلت از مقتضيات زمان و مكان موسوم نموده است.
به ديگر عبارت، كساني از سر ناآگاهي يا عداوت به تخطئه فرهنگ تشيع پرداخته و آن را قرين خشونت و خونريزي و شورش قلمداد كرده اند و چنين القا مي كنند كه گويي اين فرهنگ پيامي جز مرگ و اندوه و ستيز براي پيروان خود ندارد. يعني گاه پيروان را به مبارزه و دادن خون و مرگ اختياري(استشهاد) فرامي خواند و اگر ميسور نباشد به گريه و عزا و انتقام جويي در فرصت مقتضي دعوت مي كند. به اعتقاد اين گروه، گويي شيعه با دنيا و زندگاني آرام و توام با رفاه سر ستيزه دارد و اشك و ماتم و بحران و درگيري و مرگ را ترجيح مي دهد.
اين اتهامات عمدتا از سوي كساني وارد مي شود كه خود را طرف مقابل فرهنگ شيعه مي بينند، يعني كساني كه يا در صف ستمگران و طاغوتيان قرار دارند و يا كساني كه مشي سازش و تسامح را در پيش گرفته و خواري زندگي سازشكارانه را برعزت برخاسته از خون و اشك ترجيح مي دهند.
بخشي از مخالفين اين فرهنگ هم برآمده از سلك هاي مذهبي مخالف همچون سلفي گري و وهابيت هستند كه شيعه را متهم به غلو و شرك كرده و عزاداري و اشك و زيارت و توسل و شفاعت را زير سوال مي برند.
اما گروهي هم هستند كه از در نقد وارد شده و در واقع به آسيب شناسي فرهنگ تشيع در طول تاريخ پرداخته اند. مهمترين نقد اين گروه متوجه آسيب هاي تاريخي و درون فكري شيعه است كه مي توان آن را در محورهاي ذيل خلاصه كرد:
1) تاثيرات تاريخي: افكار و فرهنگ شيعه برخاسته و متاثر از تحولات تاريخي و فراز و نشيب هاي اين مذهب است. شيعه در بستر تاريخي خود، گروهي اقليت و تحت ستم بوده است و اين زندگاني به طور طبيعي ويژگي هاي خاصي را به دنبال داشته است كه از تقيه و بدبيني آغاز شده و در مقاطعي در اعتراض و مبارزه نمود يافته است. در مقاطعي نيز شيعه متاثر از مكاتب و فرهنگ هاي ديگر همچون رياضت هندو و بوداييسم و يا رهبانيت مسيحي گرديده و به خاطر همگوني و يا تاثرات تاريخي و جغرافيايي، آن را با آموزه هاي خود درآميخته است. رشد تشيع در ايران نيز به نحوي به آن صبغه ايراني داده تا جايي كه برخي معتقدند شيعه فرقه اي از اسلام است كه ساخته و پرداخته ايرانيان است.
به عبارت ديگر شيعيان در مقاطعي، زندگي غير طبيعي و توام با دشواري هاي زيادي داشته اند و در نتيجه انديشه آن ها تصويري محدود و انحصاري از اوضاع زمانه را رقم زده است. كسي كه در حال فشار و چالش با دشمنان است، به لحاظ اعتقادي رويكردي سياه و سفيد يا ديجيتالي مي يابد، بدين معنا كه همواره خود را سفيد و بر حق مي بيند و دشمن را سياه و باطل، و طبعا مجالي براي تسامح و تعامل مسالمت آميز نمي يابد.
شايد گفته شود اقتضاي شرايط مبارزه و درگيري چيزي جز اين نيست و نگاه سياه و سفيد لازمه مبارزه است، وگرنه انگيزه اي براي دادن خون و پس از آن اشك و انتقام باقي نمي ماند. بي اعتنايي به دنيا و زهد و رياضت هم كه به نحوي قرين فرهنگ شيعه شده، از همين بستر پديد مي آيد، چون شرايط بحران و درگيري و خارج بودن از حاكميت، مجالي براي دل بستن به دنيا و حتي پرداختن مشروع و طبيعي به آن را فراهم نمي آورد.
لازم به ذكر است كه نقد ناقدان در اين باب جنبه ارزشي ندارد، يعني نمي خواهند بگويند اين رويكرد درست است يا نه، بلكه سخن آن است كه شيعه به طور طبيعي و تاريخي با چنين فرهنگي بار آمده است و اين فرهنگ جزئي از افكار و اعتقادات او شده است.
2) غفلت از زمان و مكان: ناقدان مي پرسند آيا فرهنگ خون قابل تعميم و تسري به همه زمان ها و مكان ها مي باشد؟ يا اين كه در مواردي بايد سكوت و تقيه و حتي سازش كرد؟ در برخي زمان ها و مكان ها ممكن است حاكم ستمگر نباشد. آيا اين جا تكليف فرق مي كند و آيا در چنين شرايطي اساسا نيازي به خون و اشك وجود دارد؟
اگر فرهنگ خون و اشك در بستر مبارزه و درگيري با ستمگران شكل مي گيرد، سوال آن است كه اگر ميداني براي مبارزه نباشد تكليف چيست؟ آيا اگر مجالي براي دادن خون نيست بايد همچنان به اشك روي آورد و ياد مبارزات تاريخي و يا مبارزات احتمالي آينده را زنده نگاه داشت؟
ظاهرا شعار «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» چنين مفهومي را به ذهن متبادر مي سازد. اما سخن ناقدان آن است كه آيا چه حجمي از آموزه هاي اسلام و قرآن متوجه جهاد و شهادت و خون و اشك است؟ و آيا قيام ابي عبدالله الحسين(ع) در سال 61 هجري در قياس با سيره ساير ائمه، يك استثنا بود يا قاعده؟ و آيا مباحث دنيوي كه احكام و آموزه هاي آن در شريعت به وفور يافت مي شود، چه زماني بايد مورد اهتمام قرار گيرد؟
يك پاسخ از سوي فرهنگ شيعه آن است كه اين احكام متفرع و متاخر از جهاد و مبارزه است، يعني ابتدا بايد با با ستمگران مبارزه كرد و با پيروزي بر آنان، زمينه ايجاد حكومت و اجراي احكام شريعت را فراهم آورد و شيعه در باب احكام شريعت آرا و فتاواي فراوان دارد. البته همه شيعيان قائل به تشكيل حكومت نيستند و حتي گروهي مبارزه در زمان غيبت را جايز نمي شمرند و در عين حالي كه به فرهنگ خون و اشك پاي بندند، اما تحقق نهايي آن را به زمان ظهور امام عصر(ع) موكول كرده و در زمان غيبت براي خود تكليفي قائل نيستند.
3) دور شدن از محتوا(آسيب مربوط به دوران حكومت): نقد ناقدان به طيف انقلابيون شيعه كه قائل به مبارزه و تشكيل حكومت هستند از همين نقطه شروع مي شود. سوال آن است كه فرهنگ خون و اشك تا كجا ادامه دارد؟ آيا منحصر به دوران مبارزه است و يا پس از پيروزي و در مرحله حكومت هم امتداد مي يابد؟ امام حسين(ع) زماني قيام كرد كه شرايط اين قيام مهيا بود و ساير ائمه چون اين شرايط را نداشتند دست به قيام نزدند و برخي از آنان همچون امام علي(ع) به شكل مسالمت آميز تشكيل حكومت دادند و يا امام حسن مجتبي(ع) با معاويه پيمان صلح بست. پس فرهنگ خون داراي محدوديت زماني و منوط به شرايط خاص تاريخي است و به عبارتي يك استثنا در برابر قاعده محسوب مي شود.
پاسخ شيعه آن است كه فرهنگ خون و شهادت به طور طبيعي در دوران و شرايط مبارزه كارآيي دارد، اما اشك محدوديت زماني ندارد و تا قيام امام عصر(عج) ادامه دارد، چون مبارزه اصلي با ستمگران و انتقام واقعي توسط ايشان صورت مي گيرد. اما بحث آن است كه گريه تا زماني كه موجب عبرت و تذكر گردد، مفيد است، اما گاه گريستن حالت عادت مي يابد و «باكي» نمي داند براي چه مي گريد و اين همان نقدي است كه مولانا در مثنوي، متوجه عزاداران امام حسين(ع) در شهر حلب مي كند:
پس عزا بر خـــود كنيــــد اي مردگان
زان كه بد مرگي است اين خواب گران
اين ها كساني هستند كه از واقعه عاشورا تنها به «فاجعه» آن مي نگرند و ابعاد بي شمار ديگر آن را ناديده مي گيرند و گاه متاثر از نفوذ فرهنگ مسيحيت هستند كه مي گويند عيسي كشته شد تا گناهان مسيحيان را ببخشايد.(1)
بنابراين مي توان گفت آسيب شناسي فرهنگ شيعي بيشتر متوجه دوران پس از قيام و مرحله تشكيل حكومت است. در دوران صفويه كه حكومت رسمي شيعي تشكيل شد، براي مبارزه با عثماني ها كه دشمن صفويه محسوب مي شدند از عنصر مذهب بهره برداري شد، در حالي كه ريشه اختلاف با عثماني بيش از آن كه مذهبي و ستيزه شيعه و سني باشد، يك نزاع سياسي و رقابت دو قدرت امپراطوري بود.
حكام صفويه به ويژه شاه اسماعيل صفوي از فرهنگ خون و مبارزه در ميان علويان و شيعيان به خوبي آگاه بودند و آن را پتانسيل قدرتمندي در مقابل دشمنان خود يافتند و حتي خود كه از اهل سنت بودند به سلك مذهب شيعه درآمده و پرچم تشيع را برافراشتند. در اين دوره نمادهاي عاشورا برجسته شد و علماي شيعه رشد يافتند و كتب حديث و مقتل فراواني نوشته شد تا جايي كه نويسندگان از تحريف و دروغ پردازي نسبت به وقايع كربلا دريغ نورزيدند، چون هدف ايجاد شور و گريه در ميان عزاداران بود.
در همين دوره بود كه سنت هاي غلط و خرافي مربوط به عزاداري همچون قمه زني ابداع شد كه گفته مي شود بيش از همه متاثر از آيين و سنن مسيحيت بوده است. به تدريج عزاداري و روضه خواني از محتواي خود خارج شده و حالتي صوري و عادت گونه يافت. شايد به همين دليل بود كه در زمان حمله محمود افغان به اصفهان، اين فرهنگ عزت مدار، گرهي از كار شاه سلطان حسين و پيروان مقهور او نگشود!
صرف نظر از آن كه صفويه به احياي تشيع و ارزش ها و علماي آن پرداخت، مورخان ناقد بر اين نكته تاكيد دارند كه آيا بهره برداري سياسي و استفاده ابزاري از مذهب توجيه پذير است؟ و آيا پيامدهاي اين كار از جمله ايجاد قطب بندي مذهبي در جهان اسلام كه آثار آن تاكنون ادامه دارد، قابل اغماض مي باشد؟
نمونه ديگر انقلاب اسلامي و تشكيل جمهوري اسلامي بر اساس آموزه هاي تشيع است. انقلاب اسلامي، اسلام شيعي را احيا كرد اما شعارهاي آن فرامذهبي بود و رهبر اين انقلاب، امام خميني(ره) بيش از هر چيز بر عزت و استقلال همه مسلمانان و بلكه مستضعفان جهان تاكيد داشت.
آسيب شناسي انقلاب اسلامي از منظر فرهنگ شيعي به دوران بعد از تشكيل جمهوري اسلامي بازمي گردد. اگر دوران پيروزي انقلاب و جنگ تحميلي از فرهنگ خون بهره گرفت، دوران كنوني چه سهمي از اين فرهنگ دارد؟ ناقدان مي گويند نظام اسلامي ايران تمايل زيادي به حفظ اين فرهنگ دارد و در داخل هر چند نبرد و مبارزه اي نيست، اما ادبيات سياسي با رويكردي بروني، مشحون از نمادهاي اين فرهنگ است و براي مثال همواره از استكبار و توطئه هاي آن سخن گفته مي شود و حتي مخالفان سياسي داخلي با نگاهي سياه و سفيد، عوامل استكبار خوانده مي شوند.
بنابراين آسيب دروني اين فرهنگ آن است كه به نظر مي آيد از فرهنگ خون و گريه استفاده ابزاري مي شود، خصوصا آن كه شعار دهندگان حكام هستند نه مردم. اين شعارها شايد همراهي همه آحاد جامعه را در پي نداشته باشد، هر چند به لحاظ تاريخي مردم ايران با اين فرهنگ خو گرفته اند و به طور طبيعي متاثر از اين شعارها مي شوند و اين جاست كه فرهنگ شيعي در فرآيند حكومت، حالتي «پوپوليستي» به خود مي گيرد.
به تعبير ديگر فرهنگ شيعي در اين حالت در چنبره تئوري «توهم توطئه» قرار مي گيرد كه با تصوير و بزرگنمايي دشمنان هر چند فرضي و لزوم مبارزه با آن ها، در واقع ادامه حاكميت را ميسر مي سازد و ناكارآمدي هاي آن را به نحوي پوشش مي دهد.
4) غفلت از ماهيت و كاركرد حكومت: يكي ديگر از شبهات آن است كه وظيفه و كاركرد حكومت اداره امور داخلي مردم است و مهمترين خواسته از حكومت، كارآمدي خصوصا در بعد توسعه اقتصادي است. آيا فرهنگ خون و اشك كمكي به اين كارآمدي مي كند؟ و يا اساسا در اين مرحله نيازي به ادامه اين فرهنگ وجود دارد؟ شايد گفته شود اين فرهنگ در بعد معنوي و ايجاد روحيه تلاش و اميدواري، ياريگر شيعه در دوران حكومت مي باشد. اما ناقدان مي گويند فرهنگ خون و اشك بيش از آن كه به دنيا و توسعه معيشت نظر داشته باشد به فنا و آخرت مي انديشد. از سويي بسياري از ملت ها و حكومت هايي كه فاقد اين فرهنگ هستند به پيشرفت هاي شگرفي دست يافته و چه بسا اميد و روحيه شان بيشتر از شيعه باشد.
در هر حال به نظر مي رسد جمع ميان حكومت و فرهنگ مبارزه كار دشواري است، چون حكام بايد ميان دو قلمروي واقع گرايي و آرمان گرايي با نوسان حركت كنند. نتيجه عملي آن است كه حاكمان در عمل، غالبا واقع گرا و پراگماتيست مي شوند چون ناچارند به اقتضائات حكمراني و سياست تن دهند، اما در شعار و اعلام رسمي آرمان گرا جلوه مي كنند كه اين خودنوعي دوگانگي پديد مي آورد كه مي تواند به هر دو رويكرد(واقع گرايي و آرمان گرايي) آسيب وارد سازد.(2)
5) داعيه هاي بزرگ و مقدس: شبهه ديگر آن است كه فرهنگ شيعي داعيه جهاني و حتي آسماني دارد. اگر اين فرهنگ در حد آرمان و مختص به دوران مبارزه باشد بحثي نيست، چون مبارزان معمولا آرمان ها و اهداف بلندي در سر دارند. در دوران مبارزه مجاهدان معمولا نياز به پاسخگويي ندارند و همه چيز با توجه به شرايط درگيري قابل توجيه است. اما دوران حكومت داري چنين نيست. حكومت متضمن پاسخگويي حكام به رعيت است و بيش از هر چيز تدبير و درايت و سياست مي طلبد. شايد بتوان براي مبارزه، صبغه اي آسماني و مقدس فرض كرد، اما حكومت صرفا يك مقوله زميني و غيرمقدس است.(3)
حال اگر پس از تشكيل حكومت قرار باشد شيعه بر اساس فرهنگ ايدئولوژيك و آرمان هاي فرازميني خود با جهان تعامل و يا به تعبيري ستيزه كند، چه تبعاتي در برخواهد داشت؟ و آيا فرهنگ شيعه با شاخصه هاي تاريخي آن پذيرفتني خواهد بود؟ اين گونه تعامل ستيزه جويانه حاكي از آن است كه فرهنگ خون محدوديت زماني ندارد و به عنوان يك اصل در برابر استثنا درآمده است. با اين فرهنگ به همه عرصه ها با نگاه سياه و سفيد نگريسته مي شود و همواره شعار مبارزه و «هيهات منا الذلة» سرداده مي شود.
شايد گفته شود اين فرهنگ دربردارنده پيام مبارزه با ستم در هر عصر و مصري است و با توجه به فرهنگ «انتظار» و عقيده «مهدويت» تا زمان ظهور منجي عالم، بايد كمر به مبارزه و خونفشاني بست. اما ناقدان مي پرسند محدوده تكليف مبارزه با ظلم تا كجاست؟ آيا مثلا اگر در ايران با طاغوت مبارزه كرده و آن را سرنگون كرديم، بايد به دنبال طواغيت ديگر باشيم؟(همانند شعارهاي دوران جنگ كه گفته مي شد بايد كربلا و قدس را آزاد كنيم). اين گونه نگاه ها و شعارها آرماني و معمولا دست نايافتني است و در قلمروي مناسبات و قوانين بين المللي نامقبول و بلكه خرق قانون تلقي مي شود.(4)
مگر آن كه به اين موضوع در چهارچوب صدور انقلاب بنگريم كه البته آن گونه كه امام راحل تاكيد داشت صدور انقلاب يك مقوله نرم افزاري و فرهنگي است، نه توسعه طلبي و لشكركشي.
آسيب بروني اين رويكرد آن است كه معمولا نوعي افراطي گري و تنگ نظري و عدم تساهل و تسامح و حتي خشونت و توسعه طلبي از آن بر مي خيزد و در نتيجه به قطب بندي وصف بندي هاي مذهبي و سياسي دامن زده و راه هر گونه سازش و مسالمت را حتي در برابر خودي هاي معارض مي بندد.
6) ايجاد بستر استبداد: نقد ديگر آن است كه فرهنگ تشيع كه ماهيتي ضد استبداد و ستم دارد، پس از ورود در عرصه قدرت و حاكميت، به گونه اي بستر استبداد و طغيان را فراهم مي سازد، چون به دنبال تشكيل حكومت و در گيرودار مقابله با دشمن، هر چند در ابعاد غير نظامي، مهمترين مساله وحدت و تبعيت از حاكميت و رهبر كاريزما است و كمتر مجالي براي تضارب آرا و آزادي بيان به وجود مي آيد.
بحث رهبري كاريزماتيك از و يژگي هاي تشيع است و امامت ائمه معصومين طليعه چنين رويكردي را تشكيل مي دهد. اين رويكرد گاه حالت افراطي يافته و يا دچار سوء تعبير شده است، تا جايي كه شيعه از سوي مخالفان متهم به غلو در باره ائمه خود شده است.
پس از آن نوبت به علما و فقهاي شيعه مي رسد كه نقش رهبري كاريزماتيك را ايفا كنند و قائلان به اصل ولايت فقيه اين نقش را در فقيه جامع الشرايط جست و جو مي كنند كه حكومت ديني تشكيل مي دهد و همان شئون و اختيارات ائمه را دارا مي باشد.
منتقدان مي گويند اولا اصل ولايت مطلقه فقيه مورد توافق همه علماي شيعه اعم از متقدمين و متاخرين نيست و ثانيا ولي فقيه همانند امام معصوم از ملكه عصمت برخوردار نمي باشد، لذا نمي توان شئون پيامبري و امامت را براي او قائل شد و اگر حاكميت او مطلقه باشد و تحديد نشود به نوعي اتوكراسي و استبداد ديني منجر خواهد شد. گروهي از اين منتقدان حتي حاكميت پيامبر اكرم(ص)وائمه را هم مطلقه نمي دانند.
ناقدان بر اين نكته تاكيد دارند كه امام حسين(ع) براي مقابله با ستم و استبداد يزيد مبارزه كرد و به شهادت رسيد، پس پيام مهم سالار كربلا مبارزه با ظلم و استبداد است و سوء استفاده از اين فرهنگ جهت تحكيم پايه هاي استبداد هر چند از نوع ديني و شيعي جايز نيست. اگر قرار باشد اين فرهنگ در چرخه تاريخ تكرار شود، چه بسا انقلابيون ديروز و مستبدان امروز بايد در معرض قيامي نوين از سوي انقلابيون فردا قرار گيرند!
7) عدم انحصار فرهنگ خون به شيعه: نقد ديگر آن است كه ادعاي انحصار فرهنگ خون به تشيع، چندان مقرون به صواب نيست. در تاريخ بسياري از ملت ها، صحنه هاي حماسي از خون و جانفشاني به چشم مي خورد و در راه آزادي وطن و يا رهايي از حكام جور و استبداد، مبارزات طاقت فرسايي را متحمل شده اند و قربانيان بسيار داده اند.
شايد شيعه با نگاه سياه و سفيد خود، به اين گونه مبارزات و فداكاري ها وقعي ننهد و براي آن حداقل ارزش اخروي قائل نباشد، چون آن را في سبيل الله نمي داند و يا تهي از عنصر «ولايت» مي شمرد. اما در هر حال اين مبارزات و خون ها براي ملت هاي آنان بسيار ارزشمند بوده و در حد اسطوره و نمادهاي مقدس تاريخي محسوب مي شود.
در حال حاضر در جهان اسلام غير شيعي، فرهنگ خون نمودهاي برجسته اي يافته است و گروه هاي سلفي و وهابي همچون القاعده، حتي در راه تحقق اهداف خود(مثلا مبازه با اشغالگران) با طيب خاطر و به سوداي بهشت، تن به عمليات انتحاري مي دهند. آنان نيز الگوهاي تاريخي صدر اسلام را مد نظر دارند و اگر شيعه به كربلا و عاشورا تاسي مي كند، سني ها و سلفي ها به بدر و احزاب و حنين تمسك مي جويند و از مجاهدان صدر اسلام الهام مي گيرند. جالب آن است كه سلفي ها هم شعارهاي آرماني و آسماني سرمي دهند و به احياي حكومت و خلافت اسلامي و اجراي احكام شريعت در سرتاسر جهان فرامي خوانند.
خلاصه سخن آن كه فرهنگ خون و اشك، فرهنگي ريشه دار و الهام بخش در طول تاريخ بوده است. اين فرهنگ هر چند در ميان ساير ملل و اقوام حتي پيش از شيعه وجود داشته است، اما در تشيع تجلي خاصي دارد و مهمترين دليل آن واقعه تاريخي كربلا و قيام ابي عبدالله الحسين(ع) است.
تا زماني كه اين فرهنگ در قلمروي مبارزه، الگوي مبارزان و انقلابيون قرار گرفته است، آثار و بركات فراواني در پي داشته است، اما زماني كه به عرصه حكومت و سياست مي رسد، معمولا حالتي صوري و تهي از محتوا مي يابد و گاه مورد استفاده ابزاري قرار گرفته و در نتيجه دچار آسيب هايي مي گردد. اين آسيب ها عمدتا ناشي از غفلت از عنصر زمان و مكان است، بدين معنا كه انقلابيون تلاش دارند اين فرهنگ را به همه زمان ها و مكان ها تعميم دهند و يا حداقل براي دستيابي به برخي اهداف خود، شعار آن را سر دهند.(5)
پاورقي ها
1) افزون بر نگاه هاي خرافي به حادثه كربلا، نسبت به ماهيت قيام امام حسين(ع) دو قرائت متفاوت وجود دارد: برخي آن را يك امر خارق العاده و فراجهاني و يك سير مقدّر(بر اساس روياي امام كه پيامبر به او فرمود ان الله شاء ان يراك قتيلا) مي دانند. اما گروهي ديگر به اين پديده به ديده زميني مي نگرند و قيام امام را يك حركت عادي و تابع شرايط خاص سياسي و اجتماعي آن دوران تفسير مي كنند. انتشار دو كتاب «شهيد جاويد» و پاسخ آن«شهيد آگاه» حاكي از اين دو رويكرد در ميان شيعه است. طبعا هر يك از رويكرد مي تواند نتايج و آثار متفاوتي در الهام از قيام كربلا به دست دهد.
2)منشا اصلي چالش ايران با غرب(وبه ويژه ايالات متحده آمريكا) در همين موضوع نهفته است. كيسينجر سياستمدار و استراتژيست مشهور آمريكايي گفته است: حاكمان ايران هنوز تكليف خودشان را معلوم نكرده اند كه آيا مي خواهند كشورداري كنند و يا انقلاب خود را ادامه دهند! اين جمله كليدي بدان معناست كه ايران دوران انقلاب و مبارزه را پشت سر گذارده و اكنون بايد وارد مرحله دولت سازي شود. البته نظر غرب آن است كه ايران بايد با آرمان هاي انقلابي وداع كند و دست از ستيزه با دشمنان خود برداشته و با با جامعه بين الملل همسو شود. آرمان گرايان قائل به ادامه مبارزه و احياي ارزش هاي انقلابي هستند، اما واقع گرايان به دولت سازي و فاصله گرفتن از فضاي انقلاب و مبارزه فرامي خوانند(مراجعه كنيد به مقاله آرمان گرايي و واقع گرايي از نويسنده).
3) روشنفكران ديني با نقد حاكميت ديني و مقوله ولايت فقيه بر اين نكته تاكيد دارند كه قداست بخشي و آسماني كردن اين حاكميت از سويي آن را به نوعي اتوكراسي و استبداد ديني تبديل مي كند و از ديگر سو آن را از وظايف زميني خود بازداشته و از كارآمدي آن مي كاهد . حكومت مقدس طبعا آرمان هاي مقدسي دارد و توقعات از آن بالا مي رود. به عقيده اين روشنفكران منتقد، چالش ها و تعارضات داخلي و خارجي برخاسته از اين رويكرد بوده و راه رهايي از آن، تنزل از آرمان هاي بلند و دست نايافتني و نهايتا گام نهادن در مسير حكومت عرفي و سكولاريستي مي باشد.
4) موضع حمايت از آرمان فلسطين نيز در همين راستا قابل بحث است. بر اساس فرهنگ شيعه و با رويكرد آرماني، دفاع از ملت فلسطين و مبارزه با اسراييل غاصب امري ضروري است و حتي حزب الله كه پرچمدار اين فرهنگ در لبنان است اعلام مي دارد پس از آزادي اراضي لبنان، به آزادي بيت المقدس و اراضي فلسطين اقدام خواهد نمود.
اما بحث آن است كه اين ايده تا چه حد عملي و دست يافتني است و آيا زماني كه اتخاذ چنين موضعي موجب تبعات منفي و يا آسيب ديدن منافع ملي شود، تكليف چيست؟ جمهوري اسلامي ايران از اين ايده و آرمان عقب نشيني اصولي نكرده است چون آن را به عنوان يك استراتژي پذيرفته است، اما براي رهايي از تبعات مذكور، در تاكتيك ها و مواضع اعلامي خود تغييراتي به وجود آورده است از جمله اعلام اين كه ايران به طور رسمي جهت نابودي اسراييل اقدامي نمي كند و يا پيشنهاد برگزاري همه پرسي در اراضي اشغالي كه توسط رهبر انقلاب مطرح شد. با اين حال پس از ظهور دولت نهم و تكرار مجدد شعار نابودي اسراييل و يا بحث هولوكاست توسط رييس جمهور، تنش ها و فشارها عليه ايران افزايش يافت خصوصا آن كه پرونده هسته اي هم به نحوي با اين موضوع گره خورده است.
5) شايان ذكر است بيان اين موارد در حد طرح موضوع بوده و به مفهوم ارزيابي و يا پذيرش كامل آن از سوي راقم اين سطور نمي باشد. اگر محققان و انديشمندان منت نهاده و در اين زمينه نقطه نظرات خود را بيان كنند، بهره خواهم برد و در تنقيح بحث تلاش بيشتري روا خواهم داشت.
پنجشنبه 19 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 238]
-
گوناگون
پربازدیدترینها