تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بدانيد كه هر كس در راه حق از دنيا برود، به بهشت و هر كس در راه باطل از دنيا برود، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1850104462




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اختصاصي فارس:بررسي تفصيلي الگوبرداري مقاومت فلسطيني از جنگ 33 روزه


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: اختصاصي فارس:بررسي تفصيلي الگوبرداري مقاومت فلسطيني از جنگ 33 روزه
خبرگزاري فارس:بهره‌گيري از رويكرد جنگ نامتقارن مي‌تواند امنيت ملي رژيم صهيونيستي را در سطوح سياسي، نظامي، اجتماعي و اقتصادي مورد تهديد قرار دهد. اين مقاله با نگاهي علمي تلاش دارد ابعاد اين فرضيه را با عنايت به الگوي جنگ33روزه مورد بررسي قرار دهد.


**امكان‌سنجي بهره‌برداري از الگوي جنگ نامتقارن در مبارزات گروه هاي مقاومت فلسطيني (با تأكيد بر راهبرد حزب‌الله در جنگ 33 روزه)

*مقدمه:

همزمان با ورود به قرن بيست و يكم، دولتها با پيچيدگي برنامه‌ريزي براي دفاع و امنيت مواجه شده‌اند. جهاني شدن اطلاعات و ارتباطات حوزه نظامي را نيز تحت تأثير جدي قرار داده است. بر اين اساس رويكرد جنگ نامتقارن - به عنوان نسل جديدي از جنگ و درگيري - بيشتر از آنكه ناشي از مؤلفه‌هاي نظامي و دفاعي باشد برخاسته از تغيير در عوامل سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، مذهبي و ايدئولوژيكي است كه به مثابه الگوي جديدي از نبرد در ادبيات نظامي جهان امروز تجلي پيدا كرده است.
در يك جنگ نامتقارن، طرفي كه از نظر قدرت نظامي ضعيف‌تر است، با مهارت خاص و به صورت غافلگيرانه، طوري منابع محدود خود را به كار مي‌گيرد كه كاستي‌ها و نقاط ضعفش را در برابر طرف قوي جبران كند.
جنگ 33 روزه ميان اسرائيل و حزب‌الله نماد بارزي از الگوي نبرد نامتقارن است. نيروي مقاومت حزب‌الله توانست با اتخاذ راهبرد نيز نامتقارن و بكارگيري روشها و تاكتيهكهاي عملياتي ابتكاري و غافلگيرانه، هيمنه ارتش اسرائيل را فرو ريزد.
اين مقاله با الگو‌گيري از راهبرد و استراتژي نامتقارن حزب‌الله در جنگ 33 روزه، درصدد امكان‌سنجي اجراي الگوي جنگ نامتقارن در مبارزات فلسطيني است.
بدين منظور با طرح مجموعه‌‌اي از سؤالات اصلي، فرعي و فرضيه به ارزيابي مسئله مورد اشاره خواهيم پرداخت.

*سؤال اصلي: آيا گروههاي مقاومت فلسطيني مي‌توانند در مبارزات ضدصهيونيستي خود از راهبرد جنگ نامتقارن استفاده كنند؟

*سؤالات فرعي:
1- فرآيند تأثيرگذاري تهديدات نامتقارن گروههاي مقاومت فلسطيني بر امنيت رژيم صهيونيستي چگونه است؟
2- مبارزات گروههاي مقاومت بر كدام يك از ابعاد سياسي، نظامي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي رژيم صهيونيستي تأثير بيشتري خواهد داشت؟

*فرضيه: با توجه به آسيب‌پذير بودن شرايط امنيتي رژيم صهيونيستي و نقاط ضعف آن در ابعاد گوناگون، بهره‌گيري از رويكرد نظامي - عملياتي جنگ نامتقارن با تأكيد بر ابعاد رواني و تاكتيكي مي‌تواند امنيت ملي اين رژيم را در سطوح سياسي، نظامي، اجتماعي و اقتصادي مورد تهديد قرار دهد.

**الف) مباني تئوريك جنگ نامتقارن:

جنگ نامتقارن كه امروزه در سطوح استراتژي، عمليات، تاكتيك، تكنيك، ابزار و شيوه نبرد، مورد توجه كارشناسان و صاحب‌نظران نظامي قرار گرفته، بيش از يك دهه است كه در ادبيات سياسي و نظامي غرب مطرح شده است. از جمله دلايلي كه باعث شده اين مفهوم در كانون توجه قرار گيرد، فروپاشي نظامي دو قطبي به طور عام و تبديل شدن آمريكا به عنوان قدرتي هژمون است.
هر چند كه مفهوم جنگ نامتقارن به تازگي در ادبيات نظامي غرب و آمريكا وارد شده اما مطالعه تأليفات تاريخي، درباره جنگها نشان مي‌دهد نه تنها راهبرد جنگ نامتقارن در طول ادوار گذشته نفي نگرديده، بلكه به تدريج در منازعات و درگيريها به نسبت توسعه سلاحها و تاكتيكهاي جنگي، تمايل به استفاده از اين راهبرد بسط و گسترش نيز يافته است. مروري بر انديشه‌هاي «سون تزو»، متفكر بزرگ چيني، در كتاب «هنر جنگ» و يا گفته‌هاي «ماكياول» در كتاب «خطابه‌ها» گوياي اين مطلب است.

*1) تعريف جنگ نامتقارن:

در حوزه مفاهيم امور نظامي و امنيت ملي، جنگ نامتقارن با پنج مشخصه اصلي قابل طرح است كه عبارتند از: عمليات، سازماندهي، انديشه‌‌ورزي متفاوت از دشمن به منظور به حداكثر رساندن برتريهاي خودي، بهره‌برداري از نقاط ضعف دشمن و به دست گرفتن ابتكار عمل يا به دست‌آوردن آزادي عمل بيشتر.
جنگ نامتقارن رويكردي است كه در آن بازيگر نامتقارن با هدف تضعيف عزم و اراده رقيب قدرتمند خود و به منظور دستيابي به اهداف استراتژيك، نقاط ضعف و آسيب‌پذير طرف مقابل را مورد هدف قرار مي‌دهد.
مهمترين مطالعه‌اي كه در دوران معاصر در خصوص جنگ نامتقارن صورت گرفته، گزارش نشريه جونيت استراتژيك رويو در سال 1999 مي‌باشد. اين گزارش تحت عنوان رويكردهاي نامتقارن در جنگ، با الگو قرار دادن آمريكا، مي‌نويسد: «گروهها و بازيگران تروريست، رويكردهاي نامتقارني را به منظور غلبه يا تضعيف توانمندي آمريكا به كار گرفته‌اند كه اين كار يا با توسل به نقاط ضعف و آسيب‌پذير آمريكا و يا استفاده از شيوه‌هايي صورت مي‌گيرد كه با شيوه‌هاي عملياتي مورد انتظار آمريكا متفاوت است. رويكردهاي نامتقارن بيشتر بدنبال تأثيرات رواني عمده مانند؛ شوك و يا سردرگمي است كه باعث اختلال در ابتكار، نوآوري و آزادي در عمل و اراده مي‌شود.
شيوه‌هاي نامتقارن مستلزم ارزيابي و شناخت نقاط ‌آسيب‌پذير دشمن است. رويكردهاي نامتقارن اغلب با نوآوري، تاكتيك‌هاي غير متعارف و سلاح يا فناوريهاي همراه است كه مي‌توان آنها را در تمامي سطوح جنگي (سطوح استراتژيك، عملياتي و تاكتيكي) و در طيف‌هاي مختلف عمليات نظامي بكار برد».
به هر حال، كاربست الگوي جنگ نامتقارن، طيف وسيعي از فرصتهاي متنوع را فراروي فرماندهان نظامي در سطوح مختلف جنگ قرار مي‌دهد و به همان اندازه، تهديد، ترديد و وحشت را به اردوگاه طرف مقابل وارد مي‌كند، چرا كه با ابتكار عمل، اقدامات غيرمنتظره، ابزار نامرسوم، غافلگيري، فريب و اراده پولادين، مي‌توان سر رشته امور را از مدار پيش‌بيني‌هاي مبتني بر استراتژي رقيب خارج ساخت و انسجام و هماهنگي در راهبردهاي دو را از هم گسيخت.

*2) ويژگيهاي جنگ نامتقارن

جنگ نامتقارن داراي مجموعه ويژگي‌هاي است كه در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.

1-2) تضاد منافع: هر مطالعه‌اي درباره تهديدات نامتقارن بايد با اساسي‌ترين اصل عدم تقارن يعني «تضاد منافع» آغاز شود. جدول شماره 1 اين حقيقت را آشكار مي‌سازد كه بزرگترين انگيزه براي استفاده از رويكردهاي نامتقارن، از يك تضاد واقعي يا ذهني نشأت مي‌گيرد. وقتي منافع حياتي يك كشور ضعيف، با منافع حياتي يك كشور قدرتمند در تضاد قرار مي‌گيرد، طرف ضعيف بيشترين انگيزه را براي استفاده از رويكردهاي نامتقارن خواهد يافت.
2-2) عمليات رواني: عمليات رواني در جنگ نامتقارن جايگاه ويژه‌اي دارد، چرا كه هدف جنگ نامتقارن، تضعيف اراده رقيب است و اين به عنوان يك بعد روانشناختي در جنگ نامتقارن به شمار مي‌آيد. به عبارت ديگر اغلب منظور از اقدامات نظامي، عملياتي و تاكتيكي صورت گرفته در چارچوب الگوي جنگ نامتقارن، دست يافتن به نتايج رواني -استراتژيك است.
3-2) تضعيف اراده دشمن: هدف قرار دادن اراده دشمن از جمله مشخصه‌هاي اصلي جنگ نامتقارن است. در رويكرد نامتقارن با استفاده از خلاقيت، نبوغ جنگي و ابتكار عمل در صحنه جنگ، مي‌توان استراتژي جنگي طرف برتر را با ناكامي روبرو كرده و در نتيجه از نظر سخت‌افزاري و نرم‌افزاري يأس و نااميدي را بر ارودگاه رقيب تحميل كرد.
4-2) فريب و غافلگيري: از جمله اقدامات نظامي مؤثر و بسيار حياتي در جنگ نامتقارن، بهره جستن از اصل غافلگيري و فريب است. مبناي اين دو اصل داشتن اطلاعات كافي و مناسب از دشمن و دريغ كردن اطلاعات واقعي از وي است. انحراف دشمن از كانون توجه و هدف جنگ نامتقارن و غافلگير كردن او در محيطي كه انتظار آنرا نداشته است موجب سلب ابتكار عمل و ايجاد سردرگمي در دشمن مي‌شود.
5-2) چندي بعدي بودن جنگ نامتقارن: كارآيي جنگ نامتقارن فقط در سطح نظامي نيست بلكهدر سطوح غيرنظامي هم كاربرد دارد كه استفاده از جنگ رسانه‌اي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي، اطلاعاتي و رواني از جمله آنهاست.
6-2) دستيابي به تأثير استراتژيك در كليه سطوح جنگي: رويكردهاي نامتقارن، در كليه سطوح جنگ (استراتژيك،‌عملياتي و تاكتيكي) بكار برد. مي‌شود، اما نبايد از نظر دور داشت كه حتي مؤثرترين رويكردهاي نامتقارن، فارغ از سطوح جنگي خود بدنبال تأثيرگذاري استراتژيك هستند. اين بدان معناست كه ممكن است يك ابهام معنايي ميان سطح يك اقدام و سطح تأثير آن وجود داشه باشد، اما هدف بازيگر نامتقارن، تأثيرگذاري در بالاترين سطح ممكن است.
7-2) اصل نيابتي: بازيگر نامتقارن مي‌‌تواند به نيابت و براساس اهداف و منافع يك يا چند دولت حامي وارد جنگ با دولتي ديگر شود.

*3) گونه‌شناسي رويكردهاي نامتقارن:

حداقل شش گونه رويكرد نامتقارن در عرصه امنيت ملي و جنگ مطرح است كه در زير به شرح و توضيح آن‌ها مي‌پردازيم:
1-3) عدم تقارن در شيوه‌ها: در اين شكل از رويكرد نامتقارن، به شيوه‌ها و روشها توجه مي‌شود و عمدتاً به بررسي مفاهيم عملياتي يا دكترين‌هاي تاكتيكي متفاوت از رقيب مي‌پردازد. نتايج اين رويكرد را مي‌توان در جنگ چريكي و پارتيزاني مشاهده نمود.
2-3) عدم تقارن در فناوري: اين عدم تقارن در جنگهاي ميان يك بازيگر پيشرفته و قدرتمند با يك بازيگر ضعيف و توسعه نيافته مشاهده مي‌شود.
3-3) عدم تقارن در اراده، اين‌گونه كه عدم تقارن، زماني اهميت پيدا مي‌كند كه جنگ و درگيري، علي‌رغم تهديد بقا و منافع حياتي يكي از طرفين، تأثير چنداني بر منابع حياتي طرف مقابل نداشته باشد.
4-3) عدم تقارن در هنجاري: زماني كه ميان طرفين درگيري از نظر معيارهاي اخلاقي و منطقي جنگ، تفاوتهاي قابل ملاحظه‌اي وجود داشته باشد، اين‌‌گونه از عدم تقارن بوجود مي‌آيد. در چنين وضعيتي ممكن است بازيگر نامتقارن براي دستيابي به اهداف خود - حتي در سطح تاكتيكي - مرتكب اعمالي مغاير با قوانين جنگي و اخلاقي شود.
5-3) عدم تقارن سازماني:‌در اين نوع از رويكرد نامتقارن، بازيگر متقارن در برابر دشمني، فاقد سازماندهي و فرماندهي منسجم و منظم قرار مي‌گيرد. در چنين رويكردي از جنگ نامتقارن، ارتش‌هاي كلاسيك با دشمنان فروملي روبرو مي‌شوند كه به جاي تشكيل هرم و سلسله مراتب سازماني، داراي تشكيلاتي شبكه‌اي و نامتقارن هستند.
6-3) عدم تقارن پايداري: عدم تقارن در مدت زمان پايداري، ارتباط نزديكي با عدم تقارن ارادي دارد و اغلب در درگيريهاي ايدئولوژيك و فرهنگي نمود پيدا مي‌كند. نكته حائز اهميت در اين گونه از عدم تقارن آن است كه در جنگهايي قابل مشاهده‌اند كه يكي از طرفين حساسيت بيشتري نسبت به پايان سريعتر جنگ داشته باشد. به عبارت ديگر اين گونه از عدم تقارن، هنگامي روي مي‌دهد كه يكي از طرفين درصدد طولاني كردن جنگ براي ممانعت از تحقق اهداف طرف مقابل در كوتاه‌مدت است.

4*) سطوح عدم تقارن:

رويكردهاي نامتقارن در سطوح متفاوتي قابل استفاده هستند كه در ادامه به بررسي آنها مي‌پردازيم.
1-4) سطح استراتژيك - سياسي: بكارگيري رويكرد نامتقارن در سطوح سياسي - استراتژيك، به منزله به كارگيري روشها، ابزار و وسايل غيرنظامي براي كسب برتري نظامي است. با توجه به پيامدهاي جهاني‌سازي، برقراري ارتباط نزديكتر ميان كشورها و حساس‌تر شدن آنها نسبت به فشارهاي سياسي خارجي، اين سطح از رويكرد نامتقارن، اهميت خاصي يافته است.
2-4) سطح استراتژيك - نظامي:‌ بكارگيري رويكرد نامتقارن در سطوح استراتژيك نظامي، نوعي از راهبرد نظامي است كه درصدد بكارگيري شيوه‌ها و اصول نامتقارن به عنوان يك اقدام فرعي براي پيشبرد جنگ متقارن است.
3-4) سطح نظامي - عملياتي: اين سطح از عدم تقارن، رايج‌ترين شكل رويكرد نامتقارن است. در اين سطح، بازيگر نامتقارن با بهره‌گيري از ابزارها و شيوه‌هاي مختلف عملياتي، جهت مقابله يا خنثي نمودن برتري و تفوق بازيگر قوي، وارد عمل مي‌شود.

*5) ابعاد عدم تقارن:

از آنجايي كه رويكرد نامتقارن، در تمامي سطوح استراتژيك، عملياتي و تاكتيكي جنگ كارآيي دارد،‌داراي ابعاد مختلفي است. جنگ نامتقارن مي‌تواند در قالب صورتهايي چون:‌مثبت يا منفي، كوتاه‌مدت يا بلندمدت، ماهرانه يا غيرماهرانه، پراكنده يا هماهنگ و... صورت پذيرد. همچنين رويكرد نامتقارن هر دو بعد فيزيكي و رواني جنگ را در بر مي‌گيرد.

**ب) جنگ نامتقارن؛ الگوي حزب‌الله در جنگ 33 روزه

براساس تمهيدات نظري، پيشين، مي‌توان نبرد 33 روزه رژيم صهيونيستي و حزب‌الله لبنان را يك جنگ نامتقارن تمام عيار دانست. چرا كه كليه ابعاد، اشكال و سطوح عدم تقارن در جنگ 33 روزه مشهود بود.
در جنگ 33 روزه كمترين تقارن بين توان، ابزارها، راهبردها، تاكتيكها، اهداف، عناصر قدرت، سازماندهي و فرماندهي رژيم صهيونيستي و نيروي مقاومت حزب‌الله لبنان وجود داشت. اين رويارويي نظامي علاوه بر آنكه نابرابر و ناعادلانه بود، نبردي نامتقارن نيز به شمار مي‌رفت. در اين بخش به بررسي راهبرد نامتقارن حزب‌الله در جنگ سي‌وسه روزه جهت شناسايي روشهاي بكارگيري اين نوع از جنگ در مواجهه با رژيم صهيونيستي مي‌پردازيم.

1) اشكال عدم تقارن ميان حزب‌الله و اسراييل در جنگ 33 روزه

*2-1) عدم تقارن سازماني:
در اين نبرد، حزب‌الله لبنان به عنوان يك بازيگر غير دولتي داراي محدوديتها و نقطه ضعفهاي قابل پيش‌بيني، در مقابل رژيمي قرار گرفت كه از مكانيسم‌ها و ابزارهاي حكومتي و ارتشي قدرتمند و فوق‌مدرن برخوردار بود.

*2-1) عدم تقارن در شيوه‌ها:
رژيم صهيونيستي به دليل عدم بهره‌مندي از عمق استراتژيك، در جنگهاي پيشين خود با اعراب، از راهبردهاي بازدارندگي، برتري تكنولوژيك و تسليحاتي، حملات برق‌آسا، جنگ كوتاه مدت و برپا كردن جبهه درگيري در خاك حريف استفاده كرده است. اما حزب‌‌الله در صحنه نبرد بيش از آنكه از روشها و ابزارهاي سنتي و متداول نظامي استفاده نمايد، از شيوه‌ها، تاكتيك و وسايل ابتكاري و حتي منحصر بفرد بهره‌ برده و روشها و ابزارهايي را كه براي ارتش رژيم صهيونيستي ناشناخته و غافلگيركننده بود، به كار گرفت.

*3-1) عدم تقارن در اراده:
در نبرد سي‌وسه روزه، رزمندگان حزب‌الله برپايه باورهاي ديني و آموزه‌هاي شيعي با ارتش صهيونيستي مبارزه و مقابله مي‌كردند. براين اساس مؤلفه‌هاي روحي و رواني، نقش تعيين‌كننده‌اي در راهبرد و شيوه مبارزه حزب‌الله داشته است. نيروهاي مقاومت، مبارزه با رژيم صهيونيستي را نبرد حق عليه باطل دانسته و در اين راه، هزينه‌ها و خطرات را به جان مي‌خريدند. تحميل تلفات و خسارات جاني و مالي به حزب‌الله نه تنها باعث تضعيف روحيه نيروهاي مقاومت نگرديد بلكه موجب تقويت عزم، اراده و انگيزه آنها براي ادامه مبارزه و جنگ شد. براي نمونه، شهاد‌ت‌طلبي برپايه باورها وآموزه‌هاي شيعي، يك نوع پيروزي و ارزش براي نيروهاي مقاومت است. در حالي كه كشته شدن در جنگ براي سربازان صهونيست نه تنها قابل پذيرش نبود بلكه باعث تضعيف روحيه و عدم انگيزه آنان نيز مي‌شد.

*4-1) عدم تقارن پايداري:
رژيم صهيونيستي استراتژي خود در جنگ 33 روزه را برپايه حملات برق‌آسا و كوبنده قرار داد تا بتواند در مدت زمان كوتاهي، بيشترين نتيجه را از آن خود سازد. اما در ادامه جنگ، مقاومت و عزم و اراده نيروهاي حزب‌الله سبب شد تا علاوه بر ممانعت رژيم صهيونيستي از دستيابي به اهداف از پيش تعيين شده خود، ادامه جنگ و طولاني‌تر شدن آن، ضريب تحمل، پايداري و خطرپذيري نظاميان و غيرنظاميان صهيونيست را كاهش داده و باعث فشارهاي رواني برجامعه صهيونيستي شود.

*5-1) عدم تقارن فناوري:
رژيم صهيونيستي در جنگ سي‌وسه‌روزه از تفوق فناوري خود نسبت به امكانات حزب‌الله در زمينه‌هاي مختلف راهبردي، نظامي،‌تكنولوژيك و عناصر و ابزار قدرت نهايت استفاده را كرد تا حزب‌الله را شكست دهد. در حاليكه حزب‌الله با تكيه بر نقاط ضعف ارتش صهيونيستي كوشيد تا كمبودها و ضعفهاي خود را در زمينه تسليحاتي و فناوري با اتكا بر توان پايداري، اراده و شيوه‌هاي نامتقارن جنگ، جبران نمايد.

**2) سطوح عدم تقارن:
در جنگ 33 روزه تمامي سطوح عدم تقارن، در تعارض ارتش صهيونيستي و حزب‌الله قابل مشاهده بود كه در زير به ارزيابي آنها مي‌پردازيم.
1-2 عدم تقارن در سطح استراتژيك - نظامي: چنانكه گفته شد عدم تقارن، در اين سطح از مسئله بصورت تدوين و اجراي راهبرد نظامي متمايز و به كارگيري متفاوت مفاهيم، نظريه‌ها و دكترين‌هاي جنگي بكار مي‌رود. رژيم صهيونيستي به عنوان يك بازيگر دولتي و بهره‌مند از ارتش حرفه‌اي منظم و مجهز به تسليحات و فناوري نظامي پيشرفته و فوق‌ مدرن، وارد جنگ شد. رژيم مذكور در جنگ سي‌وسه روزه استراتژي خود را بر پايه «تخريب قطعي» يا «انهدام همه جانبه» حزب‌‌الله قرارداد. رژيم صهيونيستي برپايه اصول بنيادين در راهبردهاي نظامي‌اش همانند جنگهاي پيشين خو.د بر اصولي چون؛ بازدارندگي، حملات برق‌آسا، برتري تكنولوژيك و تسليحاتي، بردن جنگ به عمق خاك دشمن و تلاش براي پيروزي در كوتاهترين زمان، كوشيد تا با تخريب پايگاه نظامي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي حزب‌الله و ايجاد رعب و وحشت در افكار عمومي لبنان، نتيجه جنگ را به سود خود كند. (19) اين در حالي بود كه حزب‌الله راهبرد كاملاً نامتقارن و نامتجانسي براي مقابله با اين رژيم اتخاذ كرده و برمبناي ماهيت فروملي خود، راهبرد نظامي‌اش را در چارچوب جنگ چريكي و نامنظم، تدوين و محقق ساخت. حزب‌الله با كشاندن جنگ به عمق استراتژيك رژيم صهيونيستي و موشك‌باران مناطقي در عمق اراضي اشغالي، استراتژي خود را برپايه «دفاع متحرك همه جانبه» قرار داد. اين استراتژي كه داراي ابعاد و لايه‌هاي مختلف عملياتي و تاكتيكي است، براي خنثي‌‌سازي استراتژي رژيم صهيونيستي در سطوح و ابعاد مختلفي به مرحله عمل درآمد.
2-2) در سطح نظامي - عملياتي؛ رزمندگان حزب‌الله با به كارگيري شيوه‌ها و ابزارهاي جنگي ناشناخته و ابتكاري، ارتش صهيونيستي را متحير و غافلگير نمود. موشك‌اندازهاي متحرك، موشك‌اندازهاي ضدتانك و موشكهاي زمين به هوا از جمله تسليحاتي بودند كه از نظر كميت و كيفيت، ارتش صهيونيستي را غافلگير و ناتوان ساخت.
3-2) در سطح استراتژيك - سياسي كه بر كاربرد روشها، ابزار و وسايل غيرنظامي براي كسب برتري نظامي تمركز دارد، رژيم صهيونيستي در روزهاي آغازين جنگ 33 روزه، كوشيد تا حزب‌الله را تروريست، آغازگر جنگ و متجاوز نشان دهد. رژيم صهيونيستي سعي كرد تا با قرباني نماياندن خود، علاوه بر دست يافتن به حمايت افكار عمومي بين‌المللي، درصدد توجيه تهاجم گسترده و نامحدود خود به لبنان تحت عنوان دفاع از خود برآيد. همچنين براي محروم ساختن حزب‌الله از حمايت داخلي منطقه‌اي و اسلامي، تلاش كرد تا جنگ را فرقه‌اي و شيعي جلوه دهد. در اين رابطه رژيم صهيونيستي با تأييد بعضي از كشورهاي عرب موفق شد افكار عمومي را در سطح منطقه و بين‌المللي تحت تأثير قرار داده و منحرف نمايد. اما با تشديد حملات هوايي و موشكي اين رژيم به مناطق غير نظامي، شرايط به نفع حزب‌الله تغيير يافت. بدين منظور مقاومت حزب‌الله با تدوين راهبرد عمليات رواني و به كارگيري فناوري اطلاعات، ارتباطات و استفاده بهينه از رسانه‌هاي جمعي مخصوصاً شبكه ماهواره‌اي المنار، عمق جنايات جنگي متجاوزان صهيونيست و مظلوميت ملت لبنان را به نمايش گذاشت. اقدامي كه نه تنها تاكتيك تبليغات جنگي رژيم صهيونيستي را خنثي كرد بلكه همدردي و حمايتهاي گسترده داخلي،‌ عربي، اسلامي و حتي بين‌المللي را براي حزب‌الله لبنان جلب نمود.

**3) ابعاد استراتژي جنگ نامتقارن حزب‌الله در جنگ 33 روزه:

1-3) بعد نظامي: (راهبرد دفاع متحرك همه جانبه) مهمترين اصل در استراتژي حزب‌الله تحرك و جابجايي نيروها و ادوات جنگي در طول خطوط جنگ و نبرد با ارتش رژيم صهيونيستي بود. نيروهاي مقاومت با تكيه بر تاكتيكهاي جنگ نامتقارن از قبيل جنگ و گريز شتابان، ساختار و سازمان شناور و تهاجم و تدافع همزمان، به دفاع و مقابله با ارتش صهيونيستي پرداخت. در راهبرد دفاع متحرك، زمين و پايگاههاي ثابت اهميت و نقش سنتي خود را از دست مي‌دهد. لذا حزب‌الله برپايه اين اصل توانست استفاده بهينه از توانايي‌ها و امكانات خود، بيشترين استفاده را از نقاط ضعف و آسيب‌پذيريهاي رژيم صهيونيستي ببرد.
1-1-3) اصل غافلگيري: اصل غافلگيري در راهبرد نظامي حزب‌الله به دو طريق تجلي يافت. نسخت، حزب‌الله با آغاز حمله به نيروهاي اسراييلي در روز 12 ژوئيه 2006 نسبت به اسراييل پيش‌دستي كرد. اين اقدام مقاومت، ارتش رژيم صهيونيستي را كه از ماهها قبل‌، تهاجم به لبنان و حزب‌الله را طراحي كرده بود، كاملاً غافلگير كرد. دوم، در ادامه جنگ و در صحنه نبرد، رزمندگان مقاومتف با به كارگيري شيوه‌ها و ابزارهاي جنگي ناشناخته و ابتكاري، ارتش صهيونيستي را متحير و غافلگير كردند.
2-1-3) جنگ فرسايشي: جنگ فرسايشي سومين اصل استراتژي نظامي حزب‌الله در جنگ 33 روزه به شمار مي‌رود. ايده و انديشه جنگ فرسايشي در عمليات چريكي، به مثابه خريد وقت و كسب زمان براي بقا و زنده ماندن به منظور ضربه زدن به دشمن در فرصت مناسب است. حزب‌الله تلاش كرد تا با استفاده از تاكتيك تحرك علاوه بر آنكه از انهدام كامل خود توسط ارتش صهيونيستي جلوگيري كند، بلكه با طولاني شدن جنگ، هزينه‌هاي جبران‌ناپذيري را بر رژيم مذكور تحميل نمايد.
3-1-3) جنگ اطلاعاتي: جنگ اطلاعاتي يكي ديگر از اصول و عناصر استراتژي نظامي حزب‌الله است. يكي از مهمترين ويژگي‌هاي جنگ 33 روزه كه آنرا از ساير جنگهاي چريكي و كلاسيك متمايز مي‌سازد، در برتري حفاظت اطلاعات و ضد اطلاعات حزب‌الله ملاحظه مي‌شود. بهره‌مندي از سيستم اطلاعات و ضد اطلاعات پيشرفته و پيچيده، حزب‌الله را قادر ساخت در عين حفظ اسرار نظامي خود، اطلاعات فوق سري را از ارتش و اهداف صهيونيستي بدست آورد. به گونه‌اي كه بسياري از استراتژيستهاي اين رژيم يكي از دلايل اصلي ناكامي‌ ارتش صهيونيستي را عدم اطلاعات دقيق و كافي از تجهيزات، تسليحات و مهارتهاي جنگي و رزمي نيروهاي حزب‌الله از يك سو و دسترسي حزب‌الله به اطلاعات فوق سري ارتش صهيونيستي از سوي ديگر مي‌دانند.

*2-3) بعد سياسي:
در بعد سياسي نيز حزب‌الله تلاش كرد تا با بهره‌گيري بهينه از ابزارهاي غيرنظامي و ايجاد نوعي از عدم تقارن سياسي، به اهداف استراتژيك دست يابد. لذا راهبرد حزب‌الله داراي ابعاد سياسي پيچيده و پيشرفته‌اي است كه در دو سطح داخلي و خارجي تدوين و پيگيري شد. راهبرد سياسي حزب‌الله در سطح داخلي، در انسجام سياسي و برقراري تعامل ارگانيك ميان ساختار سياسي و سازمان‌دهي و فرماندهي خلاصه مي‌شد. كار ويژه اصلي راهبرد سياسي داخلي، تدارك و سازماندهي بر مبناي تجميع اقتدار سياسي، اجتماعي و نظامي قرار داشت. در سطح خارجي هم حزب‌الله با اطلاع‌رساني و استفاده بهينه از رسانه‌هاي جمعي تلاش كرد از بروز و استمرار عدم تقارن تبليغاتي و رسانه‌اي به نفع رژيم صهيونيستي جلوگيري كند.

*3-3) بعد فرهنگي:
بعد فرهنگي و آرماني در استراتژي نظامي حزب‌الله حائز اهميت بود. زيرا رويارويي نظامي حزب‌الله و رژيم صهيونيستي تنها يك نبرد نظامي - سياسي نبود؛ بلكه ماهيتي كاملاً عقيدتي، مذهبي و فرهنگي داشت. رزمندگان برپايه باورهاي ديني و آموزه‌هاي شيعي با رژيم صهيونيستي به مبارزه و مقابله پرداختند. حزب‌آلله با آگاهي از اينكه قبل از هر چيز روحيه مقاومت بايد در ذهن و فكر رزمندگان شكل گيرد، كوشيد تا نيروهاي مقاومت را پيش از ورود به صحنه جنگ، از لحاظ روحي و رواني آماده سازد، كه اين امر از طريق فرهنگ‌سازي و روحيه مبارزه و مقاومت صورت گرفت. در گفتمان مقاومت، همه رفتارهاي فردي و اجتماعي در چارچوب مفاهيم متعالي «مقاومت» و «جهاد» معنا و مفهوم مي‌يابند. در اين فرهنگ، مبارزه نه تنها يك وظيفه ملي بلكه يك تكليف ديني و الهي است. لذا هدف آنان بيش از پيروزي در جنگ، اداي تكليف است. به همين دليل در اين نظام ارزشي، كشتن و كشته شدن به معناي پيروزي است.

*4-3) بعد اقتصادي:
اختلاف و شكاف فاحش قدرت و ساختار اقتصادي - تجاري رژيم صهيونيستي و بنيه و بضاعت مالي محدود حزب‌الله، كاملاً روشن و آشكار است. حزب‌الله به منظور مديريت استراتژيك مقاومت و تجهيز و تدارك نيروي انساني و تسليحاتي در زمان جنگ كوشيد تا اين عدم توازن و تقارن را تعديل كند. اين تعادل در دو سطح به صورت تقويت و توسعه توان اقتصادي حزب‌الله از يك سو و تخريب و تضعيف قدرت اقتصادي رژيم صهيونيستي از سوي ديگر تعريف شد. براين اساس مؤلفه اقتصادي استراتژي حزب‌الله در طول جنگ، در دو بعد مثبت و منفي خلاصه شد.
در بعد مثبت، حزب‌الله از سالها قبل تلاش كرد با ايجاد ساختارها و سازمانهاي اقتصادي، پايگاه اقتصادي و خدماتي نيرومندي را در سطوح مختلف جامعه لبنان ايجاد نمايد. شبكه‌اي كه به هنگام صلح، كاركردي همانند سازمان خدمات شهري، تأمين اجتماعي و بنگاه اقتصادي داشت و در زمان جنگ به امدادرساني و تدارك شهروندان و رزمندگان در جبهه نبرد مي‌پرداخت. اين ويژگي، توان لجستيك حزب‌الله را در صحنه نبرد تسهيل و تسريع مي‌نمود. در بعد منفي، هدف حزب‌الله تخريب و تضعيف توان و بنيه اقتصادي رژيم صهيونيستي بود. هدفي كه پس از شروع جنگ و به وسيله حملات موشكي به مراكز شهري، تجاري و توريستي در شمال اراضي اشغال 1948 پيگيري شد تا فشار و هزينه جنگ را براي جامعه صهيونيستي تحمل‌ناپذير سازد. برآيند اين دو بعد مثبت و منفي، باعث افزايش قدرت اراده و پايداري مقاومت و تضعيف روحيه شهروندان و سربازارن رژيم صهيونيستي شد.

ج) بررسي فاكتورهاي عدم تقارن در روابط صهيونيستي و گروههاي مقاومت فلسطيني:

پس از دهه‌ها اشغالگري و نقض مكرر حقوق فلسطينيان و پايداري و مقاومت ملت فلسطين، نظريه‌پردازان سياستمداران و حاميان رژيم صهيونيستي دريافته‌اند كه سياست سركوب و تجاوز براي حفظ سرزمين‌هاي اشغالي ديگر نمي‌تواند تضمين‌كننده بقاي دولت جعلي اسرائيل باشد.
با شروع انتفاضه الاقصي و پيشرفت گفتمان مقاومت در صحنه فلسطين و همچنين با الهام‌گيري از مقاومت حزب‌الله در جنگ 33 روزه، روحيه مقاومت در صحنه مبارزات ملت فلسطين دو چندان شده است. وجود بحرانها و چالشهاي پيش‌روي رژيم صهيونيستي در عرصه‌هاي فكري، مذهبي،‌اجتماعي و سياسي علاوه بر اينكه سبب شده تا امينت و هويت صهيونيستي آن به مخاطره افتد، بلكه موجب افزايش خودباوري و كارآيي گردانهاي مقاومت در دستيابي به اهداف پيش‌روي نيز شده است.
با بررسي صحنه درگيري ميان رژيم صهيونيستي و گروههاي مقاومت فلسطيني و با ملاحظه توانمنديها و ضعفهاي هر يك از طرفين،‌ نوعي عدم تقارن در سطوح و اشكال در صحنه تعارضات فيمابين قابل مشاهده است. در اين بخش از مقاله مؤلفه‌هاي عدم تقارن ميان رژيم اشغالگر و مقاومت فلسطين جهت بررسي شرايط اجراي الگوي جنگ نامتقارن در مبارزات گردانهاي مقاومت مورد بررسي قرار مي‌گيرد.

*1) تضاد منافع رژيم صهيونيستي و گروههاي فلسطيني و فرصتهاي نامتقارن:
براي تبيين مؤلفه‌هاي عدم تقارن ميان رژيم صهيونيستي و گروههاي مقاومت فلسطيني بايد ابتدا از اساسي‌ترين اصل عدم تقارن يعني «تضاد منافع» آغاز كرد. براساس آنچه در بخش تمهيدات نظري جنگ نامتقارن بيان شد، بيشترين انگيزه براي استفاده از رويكردهاي نامتقارن، از يك تضاد واقعي يا ذهني در منافع آغاز مي‌شود. هنگامي كه منافع حياتي طرف ضعيف با منافع غيرحياتي طرف قوي در تضاد قرار مي‌گيرد، طرف ضعيف بيشترين انگيزه را براي استفاده از رويكردهاي نامتقارن بدست خواهد آورد.
در صحنه درگيري ميان رژيم صهيونيستي و گروههاي مقاومت، حادترين وضعيت عدم تقارن مشهود است. بطوريكه تأمين امنيت و برقراري آرامش در جامعه صهيونيستي با توجه به شكافهاي قومي، مذهبي و اجتماعي در آن، از منافع حياتي رژيم صهيونيستي به شمار مي‌رود. از طرفي براي گروه‌هاي فلسطيني نيز كه در يك فضاي محاصره و در تنگناهاي امنيتي قرار گرفته‌اند، مقاومت و مقابله با تجاوزات اين رژيم، از منافع حياتي متعددي برخوردار است.
فعاليت‌هاي مبارزاتي گروه‌هاي مقاومت كه به صورت عمليات استشهادي، چريكي (محدود) و پرتاب موشكهاي كوتاه برد با تخريب اندك انجام مي‌شود، مي‌تواند بر امنيت جامعه صهيونيستي تاثير‌گذار باشد، و در نهايت امنيت و منافع حياتي اين رژيم را مورد چالش قرار دهد.
با اين حال چنين فعاليت‌هايي ارزش حياتي بيشتري براي گروه‌هاي مقاومت داشته و با توجه به توان محدود نظامي گروههاي فلسطيني، همين تحركات ايزايي را به سطح نبردي جدي و مهم در سطح جامعه فلسطيني ارتقاء مي‌بخشد. با توجه به دغدغه رژيم صهيونيستي براي برقراري امنيت در جامعه صهيونيستي، اقدامات و مبارزات مستمر گردانهي مقاومت، مي‌تواند به عنوان تهديدي دائمي، يك نبرد فرسايشي براي رژيم صهيونيستي تلقي گردد.
گروه‌هاي فلسطيني با توجه به شرايط و موقعيت خود در اراضي اشغالي مي‌‌توانند براي ادامه فعاليت‌هاي مبارزاتي خود از رويكردهاي نامتقارن استفاده نمايند. در چارچوب اين تفكر، مقاومت فلسطين به سه روش مي‌‌تواند از رويكردهاي نامتقارن جنگ بهره جويد:
نخست: تهديد و تحميل خسارات به اهدافي كه براي رژيم صهيونيستي داراي منافع حياتي نيست (حمله با اهداف ثانويه)
دوم: انجام اقدامات محدود، غيرمنتظره و پيوسته از سوي گروه‌هاي مقاومت براي درگيري دائمي نيروهاي رژيم صهيونيستي با گردانهاي مقاومت فلسطيني، جهت فرسايش توان رزمي و تضعيف روحيه آنها.
سوم: پراكنده‌سازي واكنش‌هاي رژيم صهيونيستي به منظور جلوگيري از يك اقدام موثر و ناتواني در مديريت بحران.

*2) اشكال عدم تقارن

_ عدم تقارن سازماني:
همانگونه كه پيشتر نيز گفته شد رژيم صهيونيستي به عنوان يك واحد سياسي با برخورداري از عناصر قدرت، ارتش مدرن و منسجم، فرماندهي و كنترل، تسليحات و فناوري نظامي پيشرفته، قابليت‌هاي اطلاعاتي و ارتباطي، توانمندي‌هاي لجستيك، بهره‌مندي از انسجام سرزميني، سيستم‌ها و زيرساخت‌هاي اطلاعاتي و امنيتي، در مقابل گروه‌هاي مقاومت فلسطيني قرار داد كه فاقد چنين مولفه‌هايي از قدرت بوده و در محاصره و تحت تدابير شديد امنيتي قرار دارند.

_ عدم تقارن در شيوه‌ها:

رژيم صهيونيستي براي مقابله و دفع اقدامات و حملات گروه‌هاي مقاومت فلسطيني از راهبردهاي چون، ترور، بازداشت رهبران و عناصر موثر گروه‌ها، ايجاد ديوار حائل براي اشغال و جداسازي مناطق فلسطيني از شهرك‌هاي صهيونيستي، ايجاد تفرقه و تعارض ميان گروه‌ها و جناح‌هاي فلسطيني، محاصره و كنترل شديد امنيتي، مسئوليت‌پذير كردن گروه‌ها، بازدارندگي در مقابل دولت‌هاي ميزبان گروه‌هاي فلسطيني از جمله لبنان، اردن، سوريه و اتخاذ سياست بازدارندگي در مقابل دولت‌هاي حامي مقاومت، مانند ايران و سوريه، سود جسته است. اما مبارزان فلسطيني در مقابله با اين رژيم از روشها، تاكتيك‌ها و تسليحات ساده و ابتكاري نظير عمليات چريكي، پرتاب موشك و عمليات استشهادي بهره مي‌برند.

_ عدم تقارن فناوري:

رژيم صهيونيستي براي سركوب و مقابله با گروه‌هاي مقاومت فلسطيني از پيشرفته‌ترين سلاح‌ها، خطرناك‌ترين تسليحات جنگي _ آن هم بدون محدوديت استفاده از آنها _ يگانها و واحد‌هاي تخصصي، ابزار و تجهيزات فوق مدرن جاسوسي و ... استفاده كرده است.
در حاليكه نيروهاي مبارز فلسطيني به دليل محدوديت‌ها و شرايط ويژه امنيتي تحميل شده از سوي رژيم صهيونيستي و همچنين تشكيلات خودگردان و نيز به دليل عدم برخورداري از امكانات مناسب نظامي براي مقابله با ارتش صهيونيستي موفقيت چنداني نداشته‌اند.

_ عدم تقارن در عزم و اراده:

علي رغم نابرابري‌هاي پيشين ميان رژيم صهيونيستي و گروه‌هاي مبارز فلسطيني، پرتاب راكت و انجام عمليات شهادت‌طلبانه از سوي نيروهاي مقاومت، موجب شده تا علاوه بر آنكه رژيم صهيونيستي وارد يك جنگ فرسايشي شود، بلكه عزم، اراده انگيزه جنگ در سطح جامعه نظامي و غيرنظامي رژيم صهيونيستي تضعيف شود.
در چنين شرايطي، تداوم عزم و اراده گروه‌هاي مقاومت فلسطيني در مبارزه، براي جامعه صهيونيستي حساسيتي توام با ترس و وحشت را به ارمغان آورده، در حاليكه علي‌رغم تشديد خسارت و ضربات بر ملت فلسطين،همچنان روحيه مقاومت و ادامه مبارزه در گروه‌هاي مبارز فلسطيني مشاهده مي‌شود.

_ عدم تقارن در پايداري:

تجاوز، ترور، اشغال‌گري، محاصره و دربند كشيدن نيروهاي مقاومت، روشهايي است كه رژيم صهيونيستي براي مقابله و تضعيف روحيه مقاومت فلسطيني به كار برده است. اما انچه كه مسلم مي‌نمايد آن است كه، اقدامات رژيم صهيونيستي نتوانسته است روحيه مقاومت و پايداري را در نزد گروه‌هاي مقاومت فلسطين نابود سازد. لذا تحت چنين شرايطي، گروه‌هاي مقاومت با پايداري و اقدامات مداوم و مستمر خود در مبارزات ضدصهيونيستي توانسته‌اند ضريب تحمل و پايداري جامعه صهيونيستي در برابر مقاومت فلسطيني را كاهش دهند. (27)

3) سطوح عدم تقارن:

به دليل وضعيت و موقعيت گروه‌هاي مقاومت در صحنه فلسطين كه هم از سوي رژيم صهيونيستي و هم تشكيلات خودگردان در محاصره و تنگناهاي امنيتي قرار گرفته‌اند، تنها عدم تقارن در سطح نظامي _ عملياتي مي توانند به عنوان يك راهبرد نظامي موثر در مبارزات و اقدامات گردانهاي فلسطيني عليه رژيم اشغالگر به كار گرفته شود. گروه‌هاي مقاومت با شناسايي و درك نقاط آسيب‌پذير رژيم صهيونيستي و تعميق آنها و همچنين با بهره‌گيري از ابزارها و شيوه‌هاي نامتقارن عملياتي، جهت ضربه‌پذيري هرچه بيشتر رژيم صهيونيستي گام بر مي‌دارند. براي مثال پرتاب راكت قسام از سوي حماس به سوي شهرك‌هاي صهيونيست‌نشين اطراف نوار غزه، باعث ترس و وحشت و مهاجرت معكوس ساكنان اين شهركها شده است. اما با وجود اقدامات رژيم صهيونيستي براي جلوگيري از پرتاب راكتهاي قسام از طريق انجام حملات گسترده ارتش اين رژيم به نوار غزه انجام نه تنها پرتاب راكتهاي مذكور متوقف نشده بلكه حتي انواع پيشرفته‌تري از آ»ها كه قادر به هدف‌گيري مناطق دورتري هستند، ساخته شده است.
همين مسئله باعث شده تا امنيت رواني و جاني نظاميان و غيرنظاميان رژيم صهيونيستي مورد تهديد و چالش قرار گيرد.

4) ابعاد عدم تقارن:

عدم تقارن در سطح رژيم صهيونيستي و مقاومت فلسطيني داراي ابعاد متعددي است كه در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.

_ بعد مثبت يا منفي:

رژيم صهيونيستي در صحنه درگيري و مقابله با گروه‌هاي مقاومت، از ضعف و ناكارآمدي نظامي گروه‌هاي مقاومت، سود جسته و با تكيه بر برتري نظامي و تسليحاتي خود به سركوب و مقابله هرچه تمامتر آنان مي‌پردازد. با اين حال گروه‌هاي مقاومت نيز در نبرد با رژيم صهيونيستي مي‌توانند با شيوه‌هاي تاكتيكي و عملياتي نامتقارن، _ نظير عمليات استشهادي، انفجاري و.... به مقابله با رژيم صهيونيستي بپردازند.

_ بعد رواني:

اگرچه مبارزين فلسطيني توانمندي لازم براي شكست قطعي نيروهاي صهيونيست را در اختيار ندارند، اما مي‌توانند با توسل به راهبردهاي مبتني بر تضعيف امنيت رواني جامعه صهيونيستي، شرايط نامطلوبي را بر جامعه اين رژيم و به تبع ان، نظام سياسي تحميل نمايند.

_ بعد كوتاه مدت يا بلند‌مدت:

علي‌رغم آنكه، در طول تاريخ جنگ اكثر نبردهاي نامتقارن كوتاه مدت بوده‌اند؛ اما گروه‌هاي مبارز فلسطيني مي‌توانند در صحنه درگيري با اتخاذ رويكرد نامتقارن در بعد زماني و وارد كردن ارتش صهيونيستي در يك جنگ فرسايشي، ضريب آسيب‌پذيري آن را افزايش دهند.

_ ميزان هماهنگي بعد متقارن و نامتقارن نبرد:

رژيم صهيونيستي براي مقابله و سركوب مقاومت و رزمندگان آن _ با توجه به اينكه از قابليت‌ها، توانمندي‌ها و شرايط بسيار بهتري نسبت به گروه‌هاي مقاومت برخوردار است _ هم از راهبرد و تاكتيك‌هاي متقارن و هم نامتقارن استفاده كرده است. در حاليكه گروههاي مبارز فلسطيني در مجموع مي‌‌توانند براي مبارزه و مقابله با رژيم صهيونيستي تنها به شيوه‌هاي نامتقارن روي آورند.

_ بعد قصوري يا غيابي:

در صحنه نبرد اسرائيلي _ فلسطيني، اصل نيابتي در جنگ مشهود است، رژيم صهيونيستي به نمايندگي از صهيونيسم بين‌الملل و جهان غرب به مقابله با مقاومت فلسطيني و حزب الله لبنان به عنوان خطوط مقدم جبهه اسلام در برابر صهيونيسم، مي پردازد.

د) نقاط آسيب‌پذير اسرائيل:

با توجه به اينكه در رويكرد جنگ نامتقارن انجام اقدامي موثر و استراتژيك منوط به شناسايي نقاط ضعف و آسيب‌پذير طرف مقابل است، از اين رو گروه‌هاي مقاومت مي‌توانند با شناسايي و درك آسيب‌پذيري‌هاي رژيم صهيونيستي و با اتخاذ راهبرد نظامي عملياتي نامتقارن در مبارزات خود، اهداف و منافع استراتژيك رژيم صهيونيستي را مورد تهديد قرار دهند. لذا در اينجا به بررسي و شناسايي نقاط ضعف رژيم صهيونيستي مي‌پردازيم.

* 1) مهاجرت معكوس:

مهاجرت يهوديان به اراضي اشغالي فلسطين سنگ بناي رژيم صهيونيستي به شمار مي رود، به طوري كه يكي از مهمترين عوامل ادامه حيات اين رژيم از سال 1948 تاكنون جذب يهوديان گوشه و كنار جهان و اسكان آنها در فلسطين بوده است.
با اين حال، تشديد مبارزات گروه‌هاي مقاومت فلسطيني و تاثيرات نامطلوب آن بر جامعه صهيونيستي زمينه‌ساز مهاجرت معكوس يهوديان از اراضي اشغالي فلسطين به مبادي مهاجرت مي‌شود كه اين مسئله، نگراني مقامات اسرائيلي از وقوع بحران جمعيتي (كاهش جمعيت) در جامعه صهيونيستي‌ را افزايش داده است. چرا كه پرتاب راكت و انجام عمليات اشهادت‌طلبانه از سوي گروه‌هاي فلسطيني به مناطق اشغالي 1948، موجب از بين رفتن امنيت رواني يهوديان ساكن در شهركهاي صهيونيست‌نشين و تشديد مهاجرت معكوس در جامعه صهيونيستي مي‌شود.

*2) بحران هويت:

ايدئولوژي صهيونيسم به عنوان سنگ بناي هويت سياسي _ فرهنگي رژيم اشغالگر صهيونيستي فرايند ملت و دولت‌سازي يهود، را به وجود آورده است. بنابراين، ايدئولوژي صهيونيسم كار ويژه مشروعيت بخشي به نظام سياسي و تقويت هويت ملي در جامعه صهيونيستي را براي هواداران رژيم صهيونيستي، انجام مِ‌دهد.
با اين حال رژيم صهيونيستي نتوانسته به طور كامل اهداف و آرمانهايي چون آرامش و امنيت را در جامعه صهيونيستي محقق سازد. اين نقيصه علاوه بر تضعيف ايدئولوژي صهيونيسم موجب تشديد گسست‌ها و چالش‌هاي جامعه صهيونيستي و بروز بحران هويتي مي شود. تهديدات ناشي از بحران هويتي در جامعه صهيونيستي كه تشكيك در ايدئولوژي صهيونيسم و فلسفه وجودي دولت اسرائيل را به دنبال دارد، براي رژيم صهيونيستي از آسيب‌پذيري نظامي و اقتصادي خطرناك‌تر است.
بر اين اساس، گفتمان مقاومت فلسطيني به طور كلي نقش انكار‌ناپذيري در تضعيف و تزلزل هويتي رژيم صهيونيستي ايفا مي‌كند. لذا با افزايش روحيه مقاومت، هزينه‌هاي جاني و مالي كه يهوديان بايد براي اسكان در اراضي اشغالي فلسطين بپردازند افزايش يافته و اين عامل باعث خواهد شد تا گرايشات مخالف صهيونيسم به ويژه در بين جوانان اين رژيم رشد فزاينده‌اي داشته باشد.

*3) بحران شهروندان عرب:

اعراب ساكن در اراضي اشغالي 1948 تقريبا 20 درصد از جمعيت رژيم صهيونيستي را تشكيل مي دهند. لذا اين رژيم تلاش بسياري به عمل آورده تا از طريق تضييع حقوق سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي اقليت عرب، هويت عربي آنان را از بين برده و آنها را در جامعه‌اي با فرهنگ يهودي هضم و يا وادار به ترك سرزمين‌هاي فلسطيني نمايد.
شهروندان عرب همواره در معرض اشكال مختلف تبعيض و بي اعتنايي از سوي رژيم صهيونيستي قرار گرفته‌اند. نابرابري مذكور باعث تعميق شكاف‌هاي نژادي و بي‌ثباتي داخلي شده است.
تنش‌هاي ميان رژيم صهيونيستي و اقليت عرب تا حد زيادي در خلال فرآيند صلح اسلو كاهش يافته بود. اما با شروع انتفاضه الاقصي در سپتامبر 2000، تنش‌هاي موجود به اوج خود رسيد.
يك ماه پس از آغاز انتفاضه، شهروندان عرب، به حمايت از هم‌ميهنان فلسطين خود، عليه رژيم صهيونيستي اقدام به تظاهرات سراسري در اراضي اشغالي نمودند كه منجر به كشته شدن 13 تن از تظاهر‌كنندگان شد.
هرچند اين تحولات متاثر از تبعيض‌هاي اجتماعي _ سياسي، اقتصادي و فرهنگي رژيم صهيونيستي عليه اقليت عرب ساكن در اراضي اشغالي بوده، اما نبايد نقش و تاثير انتفاضه فلسطين را نيز ناديده گرفت.
حوادث و تولات داخلي جامعه صهيونيستي نشان داده است كه جذب اقليت عرب ساكن در اراضي اشغالي در ساختار اجتماعي اين رژيم تا به امروز با شكست مواجه شده است. چرا كه نگرش رژيم صهيونيستي نسبت به اين اقليت در بهترين حالت مبتني بر بي‌تفاوتي و در بدترين حالت متكي به عدم اعتماد و خصومت است.
مهمترين مسئله شهروندان عرب، رشد جمعيتي اين اقليت است. منابع صهيونيستي از اين شرايط با عنوان «بمب سياسي و جمعيتي» ياد مي‌كنند كه به ادعاي ايشان امنيت داخلي رژيم صهيونيستي را مورد تهديد قرار خواهد داد.
به اعتقاد برخي كارشناسان سياسي مشكل رژيم صهيونيستي و فلسطين با معضل اقليت عرب ساكن در اراضي اشغالي 1948 گره خورده است، لذا مقاومت و تاثير آن بر واكنش‌هاي شهروندان عرب نسبت به رژيم صهيونيستي به خوبي روشنگر اهميت اين مسئله است.

*4) وجود تهديدات حياتي عليه رژيم صهيونيستي:

از آنجا كه رژيم صهيونيستي بر پايه تجاوز و اشغالگري بنا شده، همواره از ناحيه اين ويژگي، احساس تهديد و خطر مي‌كند. اين مسئله باعث شده تا بيشترين ظرفيت و توان اين رژيم صرف مقابله با تهديدات مذكور شود تا جائيكه رژيم صهيونيستي را به عنوان يك جامعه نظامي و دولت پادگاني مي‌شناسند.
صرف هزينه‌ها و بودجه‌هاي كلان در بخش نظامي، دفاعي و امنيتي به دليل احساس تهديدات دائمي، سبب شده تا اين ريم همواره در تامين بودج ساير بخشهاي جامعه، نظير بودجه آموزشي، رفاهي و درماني با مشكلات عديده‌اي مواجه شود. از سوي ديگر اين مسئله خود سبب بروز شكاف و تنش ميان اركان سياسي و اجتماعي رژيم صهيونيستي شده است.

*5) كاهش انگيزه خدمت در ارتش:

همواره روحيه، انگيزه و كارآمدي نيروهاي نظامي، از منابع قدرت يك دولت به شمار مي‌آيد. ارتش صهيونيستي به دليل تهديدات دائمي، هميشه در شرايط آماده‌باش به سر مي‌برد.
اين عامل باعث شده تا انگيزه و روحيه مبارزه در نزد ارتش صهيونيستي تضعيف شود. البته علاوه بر اين عامل، عوامل و مولفه‌هاي ديگري وجو دارد كه باعث كاهش روحيه و انگيزه سربازان ارتش اين رژيم شده است، كه در ادامه مورد بررسي قرار مي گيرد.

_ تبعيض در ارتش:

جامعه صهيويستي از يهوديان اشكنازي (يهوديان غربي) و سفاردي، (يهوديان آسيايي و آفريقايي)، تشكيل شده است. در جامعه صهيونيستي يهوديان اشكنازي به لحاظ موقعيت سياسي و اقتصادي در شرايط برتري قرار دارند و اين مسئله باعث شده تا اين طبقه حاضر به خدمت در ارتش شود. اما طبقات فرودست جامعه براي كسب جايگاه اجتماعي و شغل پس از اتمام دوران وظيفه به ارتش مي‌پيوندند كه اين امر، عدم انگيزه كافي سربازان براي دفاع ازا راضي اشغالي تا پايان جان را به دنبال خواهد داشت.

_ بحران در خدمت احتياط:

بخش اعظم نيروهاي ارتش رژيم صهيونيستي را نيروهاي احتياط در بر مي‌گيرد. رژيم صهيونيستي به دليل كمبود منابع انساني مورد نياز ارتش به صورت دايم، بر فراخواني نيروهاي احتياط تكيه مي‌كند. از آنجا كه اتباع يهودي رژيم صهيونيستي كه خدمت نظامي را پشت سر گذاشته‌اند، بايد سالانه به تمرين‌هي نظامي





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 308]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن