واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: انقلاب اسلامي نظام بينالملل و دهه چهارم انقلاب
انديشهسياسي- عباس ملكي* :
انقلاب اسلامي ايران، خود پايان دوره انقلابهاي كلاسيك را نويد داد. اين انقلاب، انقلابها را دچار انقلاب كرد و كمتر شباهتي به انقلابهاي گذشته داشت.
جك گلداستون، نظريهپرداز علوم مربوط به انقلابها در يكي از آثار خود ابراز ميدارد كه اگرچه انقلابها همه در پي ساختن يك جامعه ايده آل بودند، اما در مواجهه با واقعيات رنگ باختند. او معتقد است كه انقلابهاي بزرگ همگي تغييرات عمده در ساختار سياسي، اقتصادي و اجتماعي جامعه خود ايجاد كرده و ساختارهاي جامعه را با تغييرات اساسي روبهرو كردند. بررسي زمينهها، عوامل، روند و وقوع انقلاب از جمله مهمترين مباحثي است كه بهعنوان فلسفه وجودي جامعه شناسي انقلاب تلقي ميشود.
انقلاب اسلامي ايران، به مثابه آخرين انقلاب اجتماعي بزرگ واقع شده در جهان در چارچوب انقلاب هاي كبير است. اين رويداد تنها در ايران دگرگوني حاصل نكرد، بلكه داراي پيامدهاي متعدد در جهان اسلام و بازتابهاي متنوع در سراسر جهان بود. برخي بازتاب رواني انقلاب ايران را با جنگ 1905 و 1904روسيه و ژاپن مقايسه ميكنند كه در آن كشوري جهان سومي قدرت اروپايي عظيمي را تحقيركرد. پيشينه فكري نهضت تنباكو، انقلاب مشروطه، جنبش ملي شدن صنعت نفت، قيام 15 خرداد 1342 و سرانجام انقلاب اسلامي، مجموعه5 حركت بارز سياسي اجتماعي تاريخ معاصر ايران هستند كه هر يك به نوبهخود تاثيرات مهمي در انديشه و عمل جامعه سياسي ايران نهادهاند.
بهصورت كلي ايرانيان از لحاظ فكري تحتتأثير نيروهاي متعددي هستند. اولين آنها هويت ملي آنان است. دوم عنصر اسلامي و سوم مذهب و يا مكتب تشيع است و چهارم تحولات تاريخي اين كشور است كه به نوعي به حافظه تاريخي مردم تدريجا اضافه شده است؛ بنابراين عناصر ناسيوناليستي انقلاب ايران كم اهميتتر از ديگر عناصر آن نيست. هنر انقلاب ايران تلفيق عناصر اسلامي و ملي با يكديگر بوده است. احياي ناسيوناليسم در برخي از موارد مانند جزاير ايراني سهگانه در خليج فارس ميتواند نيروي مؤثري در حفاظت از منافع ملي ايران باشد.
انقلاب ايران به نحو روشني بازتابي از مفاهيم اسلامي است. اساس اسلام در ارتباط با مردم و جهان، در مفهوم دعوت نهان شده است. اسلام بر آن است كه همه جهان را به آشنايي با مباني اين دين دعوت كند. انقلاب ايران نيز دعوت از تمامي مستضعفان و محرومان جهان را سرلوحه اهداف خارجي خود قرار داده بود.
اين موضوع در ارتباط با ايجاد امت اسلامي نيز قرار ميگيرد. يكي ديگر از عناصر آموزه انقلاب اسلامي ايران آرمان رهبري ستمديدگان جهان عليه قدرتهاي مستكبر است.
نظام بينالمللي و انقلاب ايران
ايران يكي از مهمترين كشورهاي جهان به لحاظ راهبردي و ژئوپليتيكي است.
صدور انقلاب اسلامي و يا دعوت از تمامي جهانيان براي آشنا شدن با مباني انقلاب هدف اصلي سياست خارجي ايران است. با آنكه تمامي چشمها پس از پيروزي انقلاب ايران به منطقه خليج فارس دوخته شده بود كه چگونه اين انقلاب وضعيت را در اين مناطق تغيير ميدهد، اما همه آنچه تئوريسينهاي غربي در مورد تاثير انقلاب ايران بر مسلمانان ديگر كشورها پيشبيني ميكردند به وقوع نپيوست. شايد علت اصلي عدمتوفيق مردمان ديگر كشورهاي اسلامي در متابعت از انديشههاي انقلاب ايران، پيشگيري حكومتهاي اين كشورها از هر گونه تغيير در صحنه اجتماعي كشورهاي مزبور بود.
بدين صورت با سركوب شديد شيعيان و كردها توسط صدام حسين و كشتن رهبران اجتماعي همچون آيتالله محمد باقر صدر، از هرگونه حركت در لايههاي اجتماعي عراق جلوگيري شد. رهبران شيعيان بحرين دستگير شدند و در عربستان نيز هرگونه حركت مخالف با حضور آمريكا بهشدت سركوب شد. اما پس از حادثه 11 سپتامبر و تغييرات عميق در روابط كشورهاي منطقه با نيروهاي مسلط فرامنطقهاي و در پي فروپاشي رژيم صدام، حركات اجتماعي در كشورهاي اسلامي كه در دهه 1980 منتظر آن بودند، اكنون در حال بروز است.
حزبالله لبنان تنها نيرويي كه تاكنون در تاريخ اسرائيل توانسته است اين كشور را به زور از اراضي اعراب بيرون براند افتخار همه اعراب شده است. مردم عراق در حال ايجاد كشوري نوين بر پايه دمكراسي هستند و قانون اساسي افغانستان به نحو بيسابقهاي از قانون اساسي جمهوري اسلامي الهام گرفته است.
در ديگر نقاط منطقه، آنچه 25 سال قبل از آن بهعنوان تاثير انقلاب اسلامي ياد ميكردند، اكنون در حال بروز است.
در بحرين تظاهرات براي اعطاي حقوق مدني بيشتر در حال انجام است.
مي توان نتيجهگيري كرد كه بازتاب جهاني انقلاب ايران نمودي از تاثير غيرمستقيم انقلاب ايران بوده و ايران عمدتا نقش الگو را داشته است. الگوي ايران براي فعالان مسلمان محلي عامل شتاب دهندهاي بود و آنان ميديدند كه نگرانيهاي آنان اينك نه منحصر بهفرد است و نه لاينحل.
همسو با روندهاي كلي در نظام جهاني، ايران نيز همچون بازيگران ديگر صحنه بينالمللي در تكاپو براي حداكثر كردن منافع ملي، منطقهاي و بينالمللي خويش است. در باب تاثيراتي كه انقلاب بر نظام بينالملل داشته بر اين نكته تاكيد ميكنيم كه نظام بينالملل، نظامي محافظه كار است كه به حفظ وضع موجود ميپردازد و حركتهايي كه نظم حاكم را به چالش بكشند، برنميتابد.
از ديدگاه نقادانه اگر به فرايند تصميمگيري در سياست خارجي جمهوري اسلامي نگاه افكنيم، متوجه خواهيم شد كه اين فرايند نسبتا طولاني است و در مواقع بحراني كه كمبود زمان از مشخصات اصلي آن است، اين پروسه ناكارآمد خواهد بود. سازگاري و يا عدمسازگاري اهداف سياست خارجي با فضاي حاكم بر صحنه محيط بينالمللي ضرورتا از اهداف تعارضي ناشي نميشود.
گاه ممكن است كه ديپلماسي ضعيف، محافظه كار و بدبينانه تصميمگيران و يا مجريان موجب شود تا بسياري از اهداف همگون و حتي غيرمتعارض بازيگران در صحنه محيطي به اجرا درنيايد و چون محيط عملياتي و اجرايي سياست خارجي فراتر از محيطي است كه در آن تصميم اتخاذ ميشود، طبيعي است كه درصدي از اهداف سياست خارجي در صحنه عملياتي بينالمللي عقيم و انجام نشده باقي بماند.
كارنامه سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران نشان ميدهد كه از يكسو دستاوردهاي بزرگي از قبيل سياستهاي واقع گرايانه اين بخش از نظام، نصيب كشور و ملت شده است. از سوي ديگر روابط خارجي ايران درصورتي كه با استاندارد يك سياست خارجي نسبتا موفق مقايسه شود، از انتظارات مردم و نظام ايران پايينتر است.
اين مسئله به عوامل متعدد باز ميگردد كه يكي از آنها سازمان ضعيف وزارت امور خارجه براي پيشبرد اهداف سياست خارجي است.
آنچه اهميت دارد آن است كه در ساختار تصميمگيري در سياست خارجي بايد بر يك نكته مهم پاي فشرد و آن اين است كه نظام جمهوري اسلامي ايران براي دستيابي به اهداف خود لازم است از يك هماهنگي در تصميمگيري برخوردار باشد و دستگاه مجري بتواند در تعامل با موضوعات مختلف و بازخوردهاي ناشي از آن بر كل دستگاه تصميمگيري اشراف و تسلط داشته باشد.
دهه چهارم انقلاب
هر چند كه پيشگويي رفتار انقلاب در آينده بهنظر برخي از صاحبنظران ممكن نيست، اما ميتوان با توجه به علوم آيندهنگري روندهايي را مشخص ساخت. در مورد آينده، در باورهاي ديني و حافظه تاريخي ايرانيان عناصري وجود دارد.
در محيط پس ازجنگ سرد، ايران بهصورت يك قدرت منطقهاي در آسياي جنوب غربي پديدار شد و در حاليكه از لحاظ ژئو راهبردي اهميت خود را افزايش داد، در 2 منطقه بزرگتر يعني خاورميانه و آسياي مركزي و قفقاز نفوذ خود را بيشتر كرد. در هر منطقه، سياستهاي ايران مشخصكننده نيازهاي اقتصادي و امنيتي ايران بود و به همين دليل سياستهاي ايران گاه در بخش دو جانبه با كشورهاي مناطق موصوف به سياستهاي چند جانبه ايران در همان مناطق همپوشاني داشت.
روندهاي كلي در جهان معاصر با انقلاب ايران همسو است. در جهان امروز چهار روند كلان به چشم ميخورد: جهانيسازي، منطقه گرايي، دمكراسي گرايي و نهايتا افول سكولاريسم.
جهانيسازي: جهانيسازي در معناي واقعي آن، پياده شدن يكي از ارزشهاي انقلاب اسلامي است كه در چارچوب مهدويت به آن اشاره شد. نهايتا اين ارزشهاي شيعي است كه در محيط آماده جهاني به ناكاميهاي بشريت پايان ميدهد.
منطقه گرايي: منطقه گرايي خود پيش نياز حكومت جهاني واحد است؛ چيزي كه انقلاب اسلامي از ابتداي ظهور خود در پي آن بود.
دمكراسي گرايي: دمكراسي پارلماني در ايران يك واقعيت زنده و پوياست كه با وجود تمامي موانع سد راه آن به خوبي توسعه يافته و پيش ميرود.
بهدليل آنكه در هر كشوري، كساني كه عهده دار تصميمات راهبردي هستند، تنها افراد معدود و يا جمع محدودي است هستند و بهدليل آنكه اين افراد با رجوع به برداشتها و ادراكات خود از جهان واقع تصميم ميگيرند، روند تكاملي دمكراسي و بسط آزاديهاي فردي و اجتماعي در ايران نشاندهنده نوع و طرز تفكر و بينش مسئولان اصلي كشور است. مشاركت مردم اساس انقلاب ايران بود. هر گاه كه اين انقلاب از پشتيباني مردم محروم شود، معلوم نيست كه همچنان نام آن انقلاب باشد.
افول سكولاريسم: گرايش جوامع به مذهب است. در عين حال كه آمريكا در پي متهم ساختن اسلام بهعنوان منشأ تحركات افراطي است، اما آمارها نشان ميدهد كه در جوامع غربي شتاب جوانان براي مسلمان شدن حتي پس از 11سپتامبر و تبليغات بيامان رسانهها عليه اين دين، بيشتر شده است. در برخي از جوامع نيز گرايش به مذهب به اشكال مورد توجه قراردادن مجدد اخلاق و ارتباط فرد با غيب تجلي يافته است.
در چنين شرايطي فرصت تاريخي براي انقلاب اسلامي در جهت آشناسازي مردمان ديگر جوامع با انديشههاي اسلامي پيش آمده است. اين فرصتها عبارتند از:قوت ايمان جوان مسلمان، وجود شبكههاي بينالمللي ارتباطات، ارائه اسلام به زبان معاصر و با استفاده از فناوري اطلاعاتي، شروع كاوش در اديان ديگر توسط انديشمندان مسلمان بر پايه وسعت فهم قرآن از دين، وجود برخي از نشانههاي هنر اسلامي در سطح جهاني كه ميتواند به يك مسلمان غرور و استغنا بخشد، رشد اسلامخواهي در اروپا و آمريكا، وجود يك ميليارد مسلمان در دنيا و بهويژه در مناطق اطراف ايران.
با توجه به نكات گفته شده، آينده تعامل ايران و نظام بينالملل روشن است. از آنچه گفته شد ميتوان دريافت كه جمهوري اسلامي ايران درآينده ميتواند بهتر از گذشته عمل كند، اگر:
1. فاصله مابين شعار و عمل را در سياست خارجي كم كند. برخي اوقات شعارهاي كوچكتر اما قابل دسترستر، مناسبتر از آرزوهاي بزرگ است.
2. به واقعيات صحنه بينالمللي توجه عميقتر كند.
3. ايران بهدنبال متحدين جديدي باشد. ديگر نهضت عدمتعهد مانند گذشته داراي موقعيت ويژه در روابط بينالملل نيست، در عوض كشورها بهعنوان واحدهاي سياسي بعضا داراي نفوذ عمدهاي در صحنه جهاني شدهاند. منطقهگرايي ميتواند يكي از موارد پيش رو در سياست خارجي ايران باشد.
4. نگاه به آسيا ميتواند راهبرد انتخابي ايران براي آينده باشد. ايران، روسيه، چين و هند چهار كشور بزرگ هستند كه ميتوانند با يكديگر تعاملات نزديكتر و ويژه داشته باشند.
*رئيس سابق دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امورخارجه و رئيس مؤسسه مطالعات درياي خزر
دوشنبه 16 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 225]