تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر مردم به هنگامى كه بلاها بر آنان فرود مى آمد و نعمت ها از دستشان مى رفت، با نيت هاى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833431861




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده: جواد محدثيپيامهاي عرفاني قيام عاشورا


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: جواد محدثيپيامهاي عرفاني قيام عاشورا
خبرگزاري فارس: بـعـد عـرفـانـى ديـن ، دلدادگـى ويـژه اى اسـت كـه مـيان بنده وخالق پديد مى آيد ونتيجه آن ، (صـبـر)، (رضـا)، (تسليم) ، (شوق) ، (اخلاص) ، (يقين) ، (اطمينان نفس) ، (قرب به حق) ، و اين گـونـه جلوه هاى مقدس است . در سايه اين تجلّى الهى است كه بنده ، خودى نمى بيند وجز (او) را نمى شناسد وجز (پسند) اورا نمى جويد.


گـذشـتـن از پوسته دين ورسيدن به لبّ ولبابِ مكتب انبيا، در گرومعرفت والاتر وجان پاكتر وعشق برتر به (هستى آفرين)است .

در مكتب وحى ، آنچه بيشترين وبالاترين جايگاه ارزشى را دارد، (عشق به خدا) است . اين محبّت ، از مـعرفت سرچشمه مى گيرد وآن كه خدا را شناخت ، در اوفانى مى شودو محبّت آن محبوب ازلى وابـدى ، سـلطـان اقـليـم وجـودش مـى شـود واوست كه فرمان مى راند وعبد، عاشقانه ومشتاقانه اطاعت وامتثال مى كند.

بـعـد عـرفـانـى ديـن ، دلدادگـى ويـژه اى اسـت كـه مـيان بنده وخالق پديد مى آيد ونتيجه آن ، (صـبـر)، (رضـا)، (تسليم) ، (شوق) ، (اخلاص) ، (يقين) ، (اطمينان نفس) ، (قرب به حق) ، و اين گـونـه جلوه هاى مقدس است . در سايه اين تجلّى الهى است كه بنده ، خودى نمى بيند وجز (او) را نمى شناسد وجز (پسند) اورا نمى جويد.

عـاشـورا، بـه جـز بـُعـد حـمـاسـى وظـلم سـتـيـزى وقـيـام بـراى اقـامـه عـدل وقـسط، بعد عرفانى دارد ومتعالى ترين درسهاى عرفان ناب را مى آموزد وجز در كربلاـ وصحنه هاى الهام گرفته از عاشورا ـ كجا مى توان تلفيق حماسه وعرفان را يافت ؟

بـرخـى از مـؤ لّفـان ومـقـتـل نـويـسـان هم كه به حادثه عاشورا پرداخته اند، يا شاعرانى كه عـاشـورا را بـه نـظم كشيده اند (همچون عمّان سامانى در گنجينة الاسرار) از بُعد عرفانى به ايـن حـمـاسـه نگريسته اند. پيام عرفانى عاشورا نيز، راه ورسم سلوكِ خداپسندانه ومنطبق با (خط پيامبران وامامان)را بيان مى كند وخطّ بطلانى بر عرفان صوفى منشانه ودور بودن از صحنه حق وباطل وعمل به تكليف اجتماعى است .

عشق به خدا

از والاتـريـن وزلال تـريـن حـالات جـان آدمـى ، عـشـق بـه كـمـال مـطـلق ومـعبود حقيقى ، خداى متعال است . پيشوايان الهى اين عشق را در بالاترين درجه اش داشتند. نحوه حيات و شهادتشان نيز گوياى آن است .

صاحبان چنين عشقهايى ، براى خود، تعيّنى نمى بينند وپيوسته در انتظار لحظه رهايى از قفس تن وزندان خاك وپيوستن به خداوندند. چنين عشقى (فناى فى الله)را هم در پى دارد واين فنا وجذبه ، سبب مى شود كه جز ذاتِ احدى وجز رضاى خالق ، چيزى را به حساب نياورد واز هرچه كـه مـانـع ايـن وصـال گـردد، بـگذرد. گذشتن از همه چيز براى خدا، يكى از جلوه هاى همين عشق عرفانى به خداست . فداكردن جسم براى تعالى جان ، جلوه ديگر آن است .

اگر از آن حضرت ، اين شعر نقل شده است كه :

(تَرَكْتُ الْخَلْقَ طُرّا فى هَواكا

وَ اَيْتَمْتُ العِيالَ لِكَىْ اَراكا)

در هـمـيـن معناست . مقام سلم ورضا نيز ثمره همين عشق ومجذوبيّت نسبت به آن يگانه محبوب است . بـرافـروخـتـه تـر شدن چهره امام حسين (ع) هرچه كه به لحظه شهادت نزديك مى شد، نشانه ديـگـرى از ايـن عـشـق بـريـن اسـت . يـاران آن حـضـرت نـيـز شـوق ديـدار خـدا وجـنـّت را در دل داشتند كه آنگونه بى صبرانه چشم به راه عروس شهادت بودند.

يـكـى از شاعران بلند پايه ، كه به حادثه عاشوراى حسينى از زاويه عرفانى وعشق به خدا نـگـاه كـرده اسـت ، (عـمـّان سـامـانـى)اسـت . ديـوانِ (گـنـجـيـنـة الاسـرار) اوبـا هـمـيـن تحليل به حماسه حسينى نظر دارد.

عـمـّان ، حـسـيـن بـن عـلى (ع) را سـرمـسـت از شراب شوق وعشق الهى مى بيند وپياپى جام محبّت وبـلاى بـيـشـترى مى خواهد. اورا موجى برخاسته از دريا مى داند كه محوحقيقت خداست ومى خواهد بـه هـمـان دريا بپيوندد ودر اين راه ، از هرچه جز (او)ست دست مى شويد و(خود) را قربانى مى كـنـد ودر ديـدار بـا عـلىّ اكـبـر كـه عـازم مـيـدان اسـت ، بـر ايـن (تـعـيـّن والا) هـم غـلبـه مـى كند وحـال كـه هـيـچ پرده اى از تعيّن وسدّ راهى جز اوباقى نمانده است ، اجتهادى بيش از اندازه دارد (كـان يـكـى را نـيـز بـردارد ز پـيـش)وبـى حـجـاب ، بـا خـدا روبـه روگـردد ودر جـدالِ عـقـل وعـشـق ، سـپـاه عـشـق را غـالب مـى سازد ودر وداع آخرين با خواهرش زينب ، وقتى با آن (زنِ مـردآفـريـن روزگـار) مـواجـه مـى شـود، از اومـى خـواهـد كـه حـجـاب وصل نشود:

همچوجان خود در آغوشش كشيد

اين سخن آهسته در گوشش كشيد:

كاى عنان گير من ، آيا زينبى ؟

يا كه آه دردمندان شبى ؟

پيش پاى شوق ، زنجيرى مكن

راه عشق است اين ، عنانگيرى مكن (288)

وسـراسـر عاشورا وصحنه هاى رزم فرزندان وياران ، جلوه اى از اين جذبه معنوى و عشق برين اسـت وشـهـادت يـاران وعـزيـزان ، هـركدام (هديه) اى به درگاه دوست است ، تا رضاى اوتاءمين شود وبه بزم قرب ، بار دهد.

اين مشرب عرفانى وعشق به خدا در جبهه هاى دفاع مقدّس در ايران نيز تجلّى داشت و رزمندگان عـارف وصاحبدل ، ره صد ساله را يك شبه مى رفتند وبه تعبير حضرت امام خمينى (قدّس سره) كـه شـهـادت را در ذائقـه اوليـاى الهـى شـيـريـن تـر از عـسـل مـى دانست و معتقد بود كه از اين شراب طهور معرفت وعشق ، (جوانان در جبهه ها جرعه اى از آن را نـوشـيـده وبه وجد آمده اند)(289) وشهدا را سبكبالان عاشق شهادت مى دانست كه (بـر تـوسن شرف وعزّت به معراج خون تاخته اند ودر پيشگاه عظمت حق ومقام جمع الجمع ، به شـهـود وحـضـور رسـيـده انـد.)(290) ودر مـورد توصيف ناپذيرى جذبه هاى روحانى بسيجيان عاشق شهادت با قلم وبيان مى فرمود:

(لكـن آن بـُعـد الهـى عرفانى وآن جلوه معنوى ربّانى كه جانها را به سوى خود پرواز مى دهد وآن قـلبـهـاى ذوب شـده در تـجـلّيـات الهـى را بـا چـه قـلم وچـه هنر وبيانى مى توان ترسيم كرد؟)(291)

بلاوابتلا

بلا، رنج وسختى وگرفتاريهايى است كه در زندگى ودر راه عقيده براى انسان پيش ‍ مى آيد. ابـتـلا، گـرفـتار شدن به اين محنتها ورنجهاست وثمره آن نوعى آزمايش خلوص و پاك شدن از نيّتهاى ناسالم وانگيزه هاى غير الهى است .

غـيـر از مـفـهوم درد ورنج وگرفتارى ، كه بايد از آن به خدا پناه برد واز خدا عافيت طلبيد، و غير از معناى آزمون وامتحان ، كه براى تشخيص ميزان اطاعت وتبعيت وايمان افراد است ، مفهوم عميق تـر وعـرفـانـى تـرى هـم دارد وآن عبارت است از دوست داشتنِ رنج و سختى در راه رضاى دوست وتحمّل عاشقانه محنتها وشدايد، براى دست يافتن به قرب الهى .

ايـنـگـونـه بـلا، از سـوى خـداونـد، لطـفـى بـه بـنـدگـانـش مـحـسـوب مـى شـود وتـحـمـّل آن نـشانه عشق وصدق ايمان عبد نسبت به خداست وبه مفهوم (رضا) و(تسليم)از بُعد عرفانى نزديك است .

اگر با ديگرانش بود ميلى

چرا جام مرا بشكست ليلى

در روايـات بـسـيـارى بلابراى دوستان خدا مطرح شده است واز اين ديد، هركه به خدا نزديكتر باشد، محنت وبلاى بيشترى هم خواهد چشيد.

هركه در اين بزم مقرّب تر است

جام بلابيشترش مى دهند

براى برخى كه كم ظرفيّت وناخالص اند، بلاوگرفتارى در راه ايمان ، آفت است وآنان را از راه حق بيرون مى برد. اينان كسانى اند كه حتى ديندارى شان با انگيزه هاى دنيايى و مادّى است . امام حسين (ع) در اشاره به چنين كسانى مى فرمايد:
(اَلنـّاسُ عـَبـيـدُ الدُّنـْيـا وَ الدّيـنُ لَعـِقٌ عـَلى اَلسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مادَرَّتْ مَعايِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانُونَ)(292)

مـردم بـنـده دنيايند ودين بر زبانشان مى چرخد وتا وقتى زندگيهايشان بر محور دين بگردد، در پى آنند، امّا وقتى به وسيله (بلا) آزموده شوند، دينداران اندك مى شوند.

اما عارفان با ايمان ، نه تنها از بلانمى گريزند، بلكه آن را نشانه لطف الهى وسبب پاكى روح وجـان وتـصـفـيـه عـمـلهـا مـى دانـنـد وبـه خـاطـر فـضـيـلت وپاداش آن ، به استقبالش ‍ مى روند.(293) امام صادق (ع) مى فرمايد:

(اِنَّ اللّهَ اِذا اَحَبَّ عَبْدا غَتَّهُ بِالْبَلاءِ)(294)

خداوند هرگاه بنده اى را دوست بدارد، اورا غرق در بلامى كند.

در احـاديـث ، ايـنگونه بلاها، هديه اى از سوى خدا يا ارتقاء درجه نزد پروردگار محسوب شده وشـدّت ابـتـلابـه تـنـاسـب قـوّت ايـمـان بـيـان شـده اسـت واز ايـن رواسـت خـداى متعال ، حضرت على (ع) را به بلاها ورنجهايى ويژه مبتلاساخت كه هيچ يك از اولياى خودش ‍ را به آن مبتلانكرده است .(295) وصبر بر بلانيز اجر شهيد دارد.(296)

از اين ديدگاه است كه سيد الشهداء (ع) در روز عاشورا در مناجاتى كه در آخرين لحظات حيات با خدا دارد، پروردگار را هم به نعمتهاى سرشارش مى ستايد، هم به بلاى نيكويش : (سابِغُ النِعْمَةِ حَسَنُ الْبَلاءِ)(297)

هـمـچـنـيـن روز عـاشـورا، هـنـگـام آخـريـن وداع بـا اهـل بـيـت خـويـش ، ضـمـن آنـكـه آنـان را آمـاده تـحـمـّل بـلاورنـج مى سازد (اِسْتَعِدُّوا لِلْبَلاءِ)، فرجام خوشى برايشان بازگومى كند و مى فـرمـايـد: خـداونـد، دشـمـنـانـتـان را بـا انـواع بـلاهـا عـذاب مـى كـنـد، ولى بـه شـمـا در مقابل اين بلاوبه عوض آن ، انواع نعمتها وكرامتها مى بخشد، پس شكوه نكنيد وچيزى بر زبان نـيـاوريـد كـه ارزش شـمـا را بـكـاهـد (وَ يـُعـَوِّضـُكـُمْ عـَنْ هـذِهِ الْبـَليَّةِ اَنـْواعَ النِّعـَمِ وَ الْكـَرامَةِ فَلاتَشْكُوا وَ لاتَقُولُوا بِاَلْسِنَتِكُمْ مايَنْقُصُ قَدْرَكُمْ)(298)

صـاحـبـان هـمـتـهـاى بـلنـد وعـشـقـهـاى پـاك بـه مـبـداء ومـعـاد، از بـلاى الهـى بـاروى خـوش استقبال مى كنند واين گرفتارى را به حساب خدا مى گذارند واز اوانتظار پاداش دارند.

ياد خـدا

ذكـر ويـاد خـدا، در همه مراتب ومراحلش ، امرى پسنديده ومورد تاءكيد اسلام است . در آيات قرآن توصيه به ياد فراوان خدا شده است . (اُذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثيراً).(299)

يـاد، كـه يـك مرتبه بلند عرفانى است ، آن است كه انسان پيوسته خدا را در ياد داشته باشد واورا حـاضـر ونـاظـر بـر خـويـش بـبـيـنـد ودر تـنهاترين حالات هم اورا از ياد نبرد ودر شدايد ومصيبتها وبرخورداريها ونعمتها، ربوبيّت وولايت الهى را فراموش نكند. زنده بودن چراغ (ياد خـدا) در دل ، هـم سـبب پيشگيرى از گناه مى شود، هم مقاومت انسان را در سختيها وگرفتاريها مى افزايد وهم انسان به سرمستى وغرور نمى افتد وهم زمينه ساز ارتقاء روحى وتصفيه اخلاق از رذايل وخالى شدن خانه دل از اغيار است .

ذكـر، هـم مـرحـله قـلبـى دارد، هـم مـرتـبـه زبـانـى . ذكـر كـامل آن است كه هم زبان انسان به نام و صفات خدا گويا باشد وحمد وتسبيح بگويد ونام آن مـحـبـوبِ بـريـن را پـيـوسـتـه بر زبان آورد، هم همراه (ذكر لسانى) ، قلبش متوجّه ذات خداوند باشد واورا از ياد نبرد وخدا را تكيه گاه وپناهگاه ونيروبخش وبينا وشنواى كارها وحرفهايش بداند.

ايـن كـه نـمـاز در قـرآن بـه عـنـوان (ذكـر خـدا) مـطـرح اسـت ، چـون هـم مشتمل بر حمد وشكر و تسبيح الهى است ، هم در بردارنده توجّه قلبى به معبود.

عـاشـورا، مـظـهـرى روشـن از (يـاد خـدا) است كه در گفتار ورفتار وحالات امام حسين (ع) و ياران اوديده مى شود. اين خصلتِ دست پروردگان مكتب قرآن است كه هرگز خدا را در هيچ حالى از ياد نمى برند.

سـيـد الشـهـداء(ع) در بـحرانى ترين حالات وپيشامدها، با ياد خدا آرامش مى يابد واين اطمينان قـلبـى را بـه يـاران وخانواده اش نيز منتقل مى كند. خطبه هايش با نام وياد خداست ، داغ شهيدان وشـهـادت بستگان ، زمينه ذكر خدا مى شود. به نمونه هايى از سيره اودر عرصه كربلاتوجه كنيد:

وقتى براى اصحابش خطبه مى خوانَد، آغاز خطبه با ثنا وحمد خداست :

(اءُثْنى عَلَى اللّهِ اَحْسَنَ الثَّناء وَ اَحْمَدُهُ عَلژى السَّرّاءِ وَالضَّّرّاءِ)(300)

خدا را به نيكوترين ستايش ، مى ستايم واورا در حالت سرور وغم وراحتى سپاس مى گويم .

در صبح عاشورا، وقتى سپاه دشمن به سوى اومى آيد، مى فرمايد:

(اَللّهُمَّ اَنْتَ ثِقَتى فى كُلِّ كَرْبٍ)(301)

خدايا در هر گرفتارى ، توتكيه گاه منى .

امـام ويـاران پـاكـبـاز او، شـب عاشورا را كه مهلت گرفتند، تا صبح به نماز وقرآن وذكر خدا پرداختند.

امـام در روز عـاشـورا، در اوج سـتـخـتـيـهـاى تـوان سـوز ومـدهـوش سـاز، يـك لحـظـه از يـاد خـدا غـافـل نـبودوگويا خويش را در معرض نگاه پرمهر خداى خود مى ديد وپيوسته نام آن محبوب را بـر زبـان مـى رانـد وقـطـره وجـودش را بـه دريـاى الهـى مـتـّصـل مـى سـاخت . اين كه گفته اند: روز عاشورا امام حسين (ع) پيوسته ومداوم ، خدا را ياد مى كرد وزياد مى گفت : (لاحَوْلَ وَ لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ)(302)، شاهد اين ارتباط قـلبـى دوسـتدار با دوست است . حتّى براى تحمّل پذير كردن سخت ترين مصيبت ها هم ، از اهرم ذكر خدا بهره مى گرفت . وقتى كودك شيرخوارش را روى دستانش به تير زدند وشهيد كردند، فرمود: آن چه تحمّل اين مصيبت ودرد را آسان وهموار مى سازد، اين است كه جلوى چشم خداوند است واومى بيند وشاهد است (هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بى اَنَّهُ بِعَيْنِ اللّهِ)(303).

مـنـاجـاتـهـاى عـاشـقـانـه امام حسين (ع) با معبودش در آخرين لحظات حيات نيز، تداوم همين حالات روحانى وعرفانى را مى رساند. به تعبيرهاى مختلف ، نجواهاى گوناگونى از آن حضرت در واپـسـيـن دم نـقـل كـرده انـد، ولى قـدر مـشـتـرك آنها اين است كه وقتى از زنده ماندن ماءيوس شد ويـارانـش هـمه به شهادت رسيدند وخود در قتلگاه بر زمين افتاد، خدا را مى ستود وياد مى كرد ومـراتـب تـسليم ورضاى خويش را ابراز مى نمود وخدا را به عظمت ياد مى كرد (اَللّهُمَّ مُتَعالِى الْمَكانِ، عَظيمُ الْجَبَرُوتِ...).(304)

آمـيـخـتـن حـماسه وعرفان وجهاد وياد خدا، از درسهاى عاشورا است . دست پروردگان امامِ عاشورا نـيـز چـنين بودند. يك نمونه ، مسلم بن عقيل بود. وقتى دستگير شد واورا براى كشتن به بالاى دارالا مـاره مـى بـردنـد، زبـانش به ذكر حق گويا بود و دلش به ياد معبود، ومى گفت : (اَلْحَمْدُ لِلّهِ عـَلى كـُلِّ حـالٍ) وپـيـوسـتـه (اللّه اكـبـر) مى گفت واز خدا مغفرت مى طلبيد وبر فرشتگان وفرستادگان الهى ، صلوات ودرود مى فرستاد.(305)

پيش از اونيز وقتى (هانى)را به جرم پناه دادن به مسلم وهمكارى با اوبر ضدّ خليفه دستگير كردند، پيش از شهادت ، باز ياد خدا در زبان ودلش بود ومى گفت :

(بـازگـشـت بـه سـوى خـداسـت ، پـروردگـارا بـه سـوى رحـمـت ورضـوان تـوپـر مى گشايم !)(306)

(اسـتـرجـاع) ، يكى از شاخصه هاى ذكر است ، يعنى در برخورد با حوادث تلخ ومصائب ، انسان خـود را از خـدا وبـراى خدا وبه سوى خدا بداند وبا گفتن (اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَيْهِراجِعُونَ) ، اين خطّ سَيْرِ (از اويى وبه سوى اويى)را اعلام دارد. به تعبير قرآن ، اين از اوصاف صابران است كه در مواجهه با مصيبت وحادثه ناگوار، چنين مى گويند.(307)

سـيـدالشـهـدا(ع) در مـسـيـر كـربـلا، وقـتـى خـبـر شـهـادت مـسـلم بـن عـقـيـلوهـانـى بـن عـروه را در كـوفـه شـنـيـد، چـنين گفت : (اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَيْهِراجِعُونَ، رَحْمَةُ اللّهِ عـَلَيـْهـِمـا).(308) جـز ايـن بـار، بـارهـاى ديـگـر هـم آن حـضـرت در طول راه استرجاع نمود.

از سـوى ديـگـر غـفـلت از يـاد پـروردگـار و(خـدا فـرامـوشـى)عامل مهمّى در كشيده شدن به گناهان ومفاسد وظلم است . امام حسين (ع) درباره سپاه كوفه كه به كـشـتن اوكمر بسته بودند، روى اين نكته تاءكيد فرموده كه شيطان بر آنان چيره شده وخدا را از يـادشـان بـرده اسـت : (لَقـَدِ اسـْتـَحـْوَذَ عـَلَيـْكـُمُ الشَّيـْطـانُ فـَاَنـْسـاكـُمْ ذِكـْرُ اللّهـِ الْعَظيمِ)(309) واين اقتباس از قرآن كريم است كه خداوند، از ويژگيهاى حزب شيطان ، (خـدا فـرامـوشـى)را بـرمـى شـمـارد كـه زمـيـنـه سـپـردن زمـام طـاعـت بـه دسـت شـيـطـان مـى شود.(310)

اينگونه است كه (ياد خدا)، هم سازنده اخلاق وتعالى بخش روح وجان است ، هم سدّى در برابر رخـنـه شـيـطـان بـه قـلعـه دل وسـلطـه هـواى نـفـس بـر اراده ونـيـّت وعمل انسان .

فداشدن در راه خدا

بـراى انـسـانـهاى موحّد، چيزى بالاتر از آن نيست كه نعمت وجود را در راه رضاى معبود، به كار گيرند ودر راه خدا خرج شوند وفدا گردند. آمادگى براى (فدا شدن) ، نشانه صدق انسان در راه مـحـبـّت خـداسـت . خـدا مـشـتـرى جـانها ومالهاست ودر برابر آن بهشت مى دهد.(311) اوليـاى خـدا در بـرابـر پـروردگـار، بـراى خـود هـيـچ شـاءنـى قـائل نـيـستند و اگر دين الهى نيازمند مال وجان وحتّى آبروى آنان باشد، از نثار آن مضايقه اى ندارند.

عزّت وعظمت وارزش دين ، تاحدّى است كه براى بقاى آن ، عزيزترين انسانهاى پاك و حجّتهاى الهى فدا مى شوند واين فدا شدن را اداى حقّ الهى مى شمارند.

دين خدا عزيزتر است از وجود ما

اين دست وپا وچشم وسر وجان فداى دوست

در دوره اى كـه ديـن خـدا در مـعـرض زوال بـود وجـهـالت وغـفـلت مـردم زمـيـنـه ايـن اضمحلال مكتب شده بود، امام حسين (ع) حاضر شد براى بيدارى وآگاهى مردم قربانى شود. در زيارت اربعين مى خوانيم :

(وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الجَهالةِ وَ حيْرَةِ الضّلالة) (312)

اوخون خويش را در راه تونثار كرد، تا بندگانت را از نادانى وسرگشتگى گمراهى نجات دهد.

در زيارتنامه مسلم بن عقيل وهـانـى بـن عـروه هـم (313) از ايـن دوشـهـيد بزرگوار نهضت امام حسين (ع) ، بعنوان كـسـانـى كـه جـان خـويش را در راه يارى حجّت خدا وفرزند حجّت خدا ودر راه خدا ورضاى اوفدا كردند، ياد شده است . ياران ديگر امام نيز همه خود را فداى دين وقربانى راه خدا واحياى اسلام كردند واز زندگى دنيوى به خاطر حق ، گذشتند وجاويد شدند.

حـفـظ ديـن خـدا قـربـانـى مـى خـواهـد. حـسـيـن بـن عـلى (ع) ويـاران وفـرزنـدانـش قـربـانـيـان اهل بيت در اين راه بودند. حضرت زينب (س)پس از حضور بر بالين سيدالشهداء ودر كنار جسد قطعه قطعه اوچنين گفت : (اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّا هذَا الْقُرْبانَ)(314)، خدايا اين قربانى را از مـا بـپـذيـر. در تـعـابير ديگرى هم از آن حضرت به عنوان (ذبيح)ياد كرده اند، چرا كه اواسماعيلى بود كه در مناى حق شهيد شد وحيات دين را تضمين كرد.

بـراى ملّتها هم قربانى شدن وقربانى دادن ، رمز عزّت وپيروزى است . پيام عاشورا اين است كـه : مـلّتـى كـه در راه (آزادى)گـام بـرداشـتـه وبرمى دارد، بايد قربانيان بسيارى تقديم آسـتانِ حرّيت كند واگر جامعه اى حاضر به فداكردنِ عزيزانش در راه عزيزترانش (آرمان ومكتب و آزادى واسـتـقـلال)نباشد، هرگز از ذلّت به عزّت نمى رسد. از عظمت قربانى مى توان به جـايـگـاه رفـيع وعظيم چيزى پى برد كه قربانى ، در راه آن فدا شده است . سيدالشهدا(ع) و شـهداى كربلادر راه دين وحق فدا شدند، پس عظمتِ دين خدا از آن آشكار مى شود. امام خمينى (ره)درباره نقش فداكارى امام حسين (ع) براى احياى دين خدا مى فرمايد:

(سـيـدالشـهدا(ع)، نهضت عاشورا را بر پا نمود وبا فداكارى وخون خود وعزيزان خود، اسلام وعدالت را نجات داد ودستگاه بنى اميّه را محكوم وپايه هاى آن را فروريخت .)(315)

(اسـلام ، هـمـچـوعـزيـز اسـت كـه فـرزنـدان پـيـغـمـبـر، جـان خـودشـان را فـداى اسـلام كردند...)(316).

(امـام حسين (ع) خود وتمام فرزندان واقرباى خودش را فدا كرد وپس از شهادت اواسلام قويتر شد.)(317)

تعابير امام امّت درباره فدا شدن وفداكارى سالار شهيدان در راه خدا فراوان است . حضرت امام ، روحـيـه شـهـادت طـلبـى وآمادگى براى فدا شدن را كه در ايران اسلامى ودر ميان رزمندگان اسلام بود، بارقه اى از همان روح عاشورايى مى دانست ومى فرمود:

(مـلّت ما اكنون به شهادت وفداكارى خوگرفته است واز هيچ دشمنى وهيچ قدرتى وهيچ توطئه اى هراس ‍ ندارد. هراس ، آن دارد كه شهادت ، مكتب اونيست ...)(318)

خـود امام نيز اين شهادت طلبى وآمادگى براى فدا شدن بهر دين را از كربلاآموخته بود و مى فرمود:

(مـن خـون وجان ناقابل خويش را براى اداى واجب حق وفريضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام ودر انتظارفوز عظيم شهادتم .)(319)

(مـن امـيـدوارم بـه فـوز (احـدى الحـُسـنـيـيـن)نـائل شـوم ،يـا پـيـشـرفـت مـقـصـود واقـامـه عدل وحق ، يا شهادت در راه آنكه حقّ است) .(320)

رضا وتسليم

از مـراحـل بـالاى عـرفـان وتـوحيد، (رضا) است . (رضا) هم نشان دهنده اوج محبّت ودلدادگى به خداوند است وهم نشانه اخلاص كمال ونداشتن هيچ انگيزه اى جز پسند وخواستِ مولى .

اهـل بـيـت (ع) در مـقـابـل خـواسـت خـدا وتـقـديـر اوكـامـلاً راضـى بـودنـد وايـن را بـراى خـود، كـمـال مـى دانـسـتـنـد وبـا پـشـتـوانـه (رضـا)، هـر مـشـكـل وبـلاومصيبتى را صبورانه وعاشقانه تـحمّل مى كردند. در مسائل اجتماعى نيز هرگز پسند ورضايت مردم را بر رضاى الهى ترجيح نـمـى دادنـد وآنـچـه تكليف بود عمل مى كردند، چه مردم راضى باشند يا نه . مهمّ رضاى الهى بود، هر چند به خشم مردم بيانجامد.

ايـن نكته در تعاليم قرآن واحاديث بسيار مطرح است . امام حسين (ع) كه براى رضاى الهى قدم در ايـن راه گـذاشـتـه بـود، روحـيـّه كـوفـيـان را چـنـيـن تـرسـيـم مـى كـرد كه آنان خواسته هاى دل خـويـش را بر رضاى الهى ترجيح داده اند: (لااَفْلَحَ قَوْمٌ آثَرُوا مَرضاةَ اَنفُسِهم عَلى مَرضاةِ الخـالق) .(321) امام سجاد(ع) نيز در انتقاد از خطيبى كه در كاخ يزيد وپيش اسراى اهـل بيت ، از يزيد ستايش مى كرد واز دودمان على (ع) به زشتى ياد مى كرد، بر سر اوفرياد كشيد كه:

واى بـر تـو، رضـاى مـردم را بـه قـيـمـت خشم خدا خريده اى (اِشتريْتَ مَرضاة المخلوقِ بِسَخَطِ الخالقِ)(322)

امـا آنـچـه كـه در اين بحث وبخش مورد نظر است ، همان بعد متعالى عرفانىِ (رضا)ست كه ملاك عمل موحّدان راستين است وعاشورا جلوه اى از اين فضيلت به شمار مى رود.

يكى درد ويكى درمان پسندد

يكى وصل ويكى هجران پسندد

من از درمان ودرد ووصل وهجران

پسندم آنچه را جانان پسندد

نمونه هاى ديگرى از مقام (رضا) را در كربلابا هم مرور مى كنيم :

در مـسـيـر راه كـوفـه ، ابا عبدالله (ع) پس از برخورد با فرزدق وآگاهى از اوضاع كوفه ، فرمود:

(هـمـواره كـار دسـت خـدا بـوده وهـسـت . اگـر قـضـاى الهـى بـر چـيـزى نـازل شـود كـه دوست داريم ومى پسنديم ، خدا را بر نعمتهايش سپاس مى گوييم واگر قضاى الهـى مـيـان مـا واميدمان فاصله انداخت ، باز هم از كسى كه نيّتش حق و شيوه اش تقوا باشد دور نيست (كه آن را بپسندد)(323)

شـعـار (رِضـَا اللّهِ رِضـانا اژهْلَ الْبَيْتِ) از كلمات نورانى امام وخاندان اودر اين سفر بود. اين كـلام را هم هنگام خروج از مكّه به سمت كربلادر ضمن خطبه اى بيان فرمود.(324) هم واپـسـيـن كـلمـاتـى بـود كـه در قـتـلگـاه از حنجر خونين آن امام شنيده مى شد كه : (اِلهى رِضىً بـِقـَضـائِكَ). خـواهر خويش را نيز به تسليم ورضا دعوت مى كرد (اِرْضى بِقَضاءِ اللّهِ) تا پـس از شـهـادتـش بـى تـابـى ونارضايى از خود نشان ندهد. وقتى هم كه مى خواست از مدينه خـارج شـود، هـنـگـام وداع بـا قـبـر رسـول خدا از خداوند طلب كرد كه آنچه كه رضاى توست ، برايم انتخاب كن : (اَسْئَلُكَ... ما اخْتَرْتَ مِنْ اَمْرى هذا ما هُوَ لَكَ رِضىً)(325).

ايـن روحـيـه مـعـنـوى در سـايـر عـاشـورايـيـان هـم بـود. حـضـرت مـسـلم بـن عقيل در كوفه وقتى گرفتارشد، باز دم از رضاى الهى مى زد وبه داورى خدا راضى بود ودر هر حال ، خدا را حمد مى گفت .(326)

سيدالشهدا(ع) وقتى به كربلامى رفت ، به سرانجام وسرنوشت ماجرا راضى بود، هرچه كه خدا مقدّر كرده باشد براى خود (خير) مى ديد ومى فرمود:(

چـه كـشـتـه شـويـم ، چه پيروز گرديم ، آنچه را خدا بر ايمان مقدّر كرده باشد، آن را خير مى بينيم .)(327)

رضـاى عـبـد از خدا ورضاى خدا از عبد، اوج اين كمال است ، پسند دوجانبه ورضاى از هر دو سو، در متون زيارتنامه هم به اين مقام ومرتبه شهداى كربلااشاره وارج نهاده شده است .

در زيارتنامه حضرت مسلم است : شهادت مى دهم كه تواقامه نماز وزكات كردى و جهاد كرده به شـهـادت رسـيـدى در حـالى كـه خـداونـدت از تـوراضـى بـود (لَقـَيْتَ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّوَ هُوَ عَنْكَ راضٍ)(328) در زيارتنامه هانى مى خوانيم كه جان خويش را در راه رضاى الهى فدا كردى (بَذَلْتَ نَفْسَكَ فى ذاتِ اللّهِ وَ مَرضاتِه) (329). در همين متن ، به رضايت خدا از اوهم اشاره شده است .

اينكه يك انسان به مقامى برسد كه خشم ورضاى اوخشم ورضاى خدا باشد، مقام والاترى است . سيد الشهدا(ع)، با اين وصف در زيارت مطرح شده است :

(يا مَنْ رِضاهُ مِنْ رِضَى الرّحْمانِ وسَخُطُه مِنْ سَخَطِ الرّحْمانِ)(330).

خـانـدان اونـيـز چـنـين بودند وپيشامدهاى ناگوار كربلارا به حساب خدا گذاشته وبه اميد اجر اوتـحـمـّل مـى كـردند وهمه آن را (زيبا) مى ديدند. اين كلام حضرت زينب است كه وقتى در مجلس ابـن زيـاد در كـوفـه ، والى مـغـرور با طعنه خطاب به آن بانوى قهرمان گفت : كار خدا را با برادر وخاندانت چگونه ديدى ؟ زينب كبرى (س)پاسخ داد: جز زيبا چيزى نديدم : (ما رَاءَيْتُ اِلاّ جَميلاً)(331) واين سخن به شدّت والى كوفه را عصبانى ساخت .

كار براى رضاى خدا وداشتن مرتبه (رضا)، سرمايه عظيمى است كه هم وجدان انسانها را همواره آرام وخـرسـند مى سازد، هم اميد آفرين وحركت زاست وهم ايجاد انگيزه قوى مى كند. ملّت ايران در سـالهـاى انـقـلاب وجـنـگ ، بـه خـاطـر رضـاى الهـى بـه مـيـدان رفـتـنـد واز شـهـادتـهـا اسـتـقـبـال كـردنـد. بـسـتـگـان وخـانـواده هـاى شـهـدا وجـانـبـازان هـم بـا روحـيـه رضـامـنـدى ، تحمّل مشكلات كردند. امام خمينى (قدّس سره)فرمود:

(كـسـى كـه دنـبـال حـق مى رود وبراى رضاى خدا كار مى كند، نبايد به فكر اين باشد كه به اوچه گفته اند، يا چه مى گويند؛ بايد خدا را در نظر بگيرد وبراى خدا كار كند، هركس هرچى مى خواهد بگويد.)(332)

در زمينه افزايش قدرت روحى براى تحمل سختيها وشهادتها هم فرمود:

مـلّتـى كـه براى رضاى حق تعالى انقلاب كرد وبراى ارزشهاى معنوى وانسانى به پاخاسته اسـت ، چـه بـاك دارد از شـهـادتِ عـزيـزان وآسـيـب ديـدن نـور چـشـمـان وتحمّل سختيها؟)(333)

فـوز

تلاشهاى انسان در زندگى وقتى اورا به (هدف خلقت)برساند، چنين كسى (فائز) و رستگار اسـت . فـوز در فـرهـنـگ ديـنـى آن اسـت كـه انـسـان با بهره گيرى از نعمتهاى خدا و عمر خويش بـتـواند سعادت جاودانه را كه كاميابى آخرت وبهشت است به دست آورد. فوز عظيم ورستگارى كـامـل ، رسـيـدن بـه كـامـروايـى اُخـروى اسـت . بـه تـعـبـيـر حـضـرت عـلى (ع): (الا خـِرَةُ فـَوْزُ السُّعـَداء)(334) خـود آن حـضـرت وقـتـى در سـپـيـده دم نـوزدهم رمضان ضربت خورد، فـرمـود: (فـُزْتُ وَ رَبِّ الْكـَعَْبـةِ)، چـرا كـه بـراى اوليـاى الهـى ، شهادت برترين رستگارى وكاميابى است .

امـام حـسـين (ع) در حركت عاشورايى خويش ، فوز وسعادت ابدى خود ويارانش را مى ديد، از اين رومـشـتـاقـانه به سوى اين هدف مى شتافت . در راه كوفه ، وقتى آن حضرت با طرمّاح ملاقات كرد واوامام را از رفتن به كوفه پر آشوب منع مى كرد، امام فرمود:

(ما با آنان قول وقرارى داريم كه دوست ندارم خُلف وعده كنم . اگر خداوند شرّ وفتنه را از ما دفـع كـرد، كـه لطـف ديـريـنـه اوسـت واگـر همان پيش آيد كه گريزى از آن نيست ، آن هم فوز وشهادت است : (...وَ اِنْ يَكُنْ مالابُدَّ مِنْهُ فَفَوْزٌ وَ شَهادةٌ اِنْ شاءَ اللّهُ)(335)

در سخن ديگرى كه از آن حضرت نقل شده است ، در شب عاشورا خطاب به همراهان گوشه هايى از فرهنگ حيات وفلسفه مرگ وزندگى وسعادت اخروى را بيان فرمود، سپس افزود:

(بدانيد كه تلخ وشيرين دنيا همه اش خواب وخيال است ، بيدارى وهشيارى در آخرت است . فائز ورسـتـگـار كـسى است كه در آخرت به سعادت برسد وبدبخت كسى است كه به شقاوت آخرت گرفتار آيد: (... وَ الفائز مَنْ فازَ فيها والشَّقِىُّ مَنْ شَقى فيها)(336).

سخن معروف امام حسين (ع): فَاِنّى لااَرَى الْمَوْتَ اِلاّ سَعادَةً(337) نيز گوياى بينش ‍ امام در مورد مفهوم وماهيت سعادت ورستگارى است كه امام آن را در سايه شهادت در راه خدا مى داند.

اين باور وحقيقت ، به اهل ايمان شوق به آخرت وبهشت مى بخشد ووابستگيهايشان را به دنيا مى كـاهـد وسـبـكـبـال وشـهـادت طـلب مـى شـونـد وبراحتى جان فداى مكتب وقرآن و ولىّ خدا مى كنند وشـايـسـتـه تـريـن چـهـره هـايـى كـه عـنـوان (فـائزيـن)را بـه خـود اختصاص ‍ داده اند شهداى كربلايند. امام حسين (ع) وقتى به بالين حرّ رسيد، ضمن ستايشهايى كه از اوكرد، اشعارى در ستايش از ايثار ومواسات وصبر اوخواند، از جمله اين بيت كه :

(لَقَدْ فازُوا الَّذى نَصَروُا حُسَيْنا

وَ فازوُا بِالْهَدايَةِ وَ الصَّلاح) (338)

(آنان كه حسين را يارى كردند، رستگار شدند وبه هدايت وصلاح ، راه يافتند.)

در زيـارتـنامه هاى شهداى كربلاواباعبدالله الحسين (ع)، به اين تعبير بسيار بر مى خوريم كـه آنـان را كـامـياب واهل فوز مى شماريم ونيز آرزوى اينكه كاش ما هم در كربلادر ركاب آنان بـوديـم ومى جنگيديم وبا شهادت ، به فوز ابدى مى رسيديم . از جمله به اين چند نمونه دقت شود:

(خـدايـا شـهـادت مـى دهـم كـه حـسـيـن بـن عـلى بـه كـرامـت تـونـائل وفـائز شـده اسـت ، اورا بـا شـهـادت ، گـرامـى داشـتـه اى وبه اوسعادت بخشيده اى .)(339)

وخطاب به شهداى كربلامى گوييم :

(فُزْتُمْ وَاللّه فَوْزا عَظيما، يالَيْتَنى كُنْتُ مَعَكُمْ فَاءَفُوُز فَوْزا عظيما)

(اءشْهَدُ اءنَّكُمْ الشُهَداءُ والسُّعَداءُ وَ اءَنَّكُمُ الْفائِزُونَ فى دَرَجاتِ العُلى) .(340)

زائر شـهـداى كـربـلاكه آن به خون خفتگان را شهيد وسعيد وفائز مى شمارد، اين بينش را به زنـدگـى خـود هـم سرايت مى دهد وديدگاهش نسبت به سعادت ، فراتر از كاميابيهاى دنيوى مى شود. اين برداشت عميقتر از زندگى وانديشيدن به (فوز)، درسى است كه عاشورا به همه مى دهد. رستگارى ، در سايه جهاد وشهادت وجان دادن در راه مكتب و ولايت .

اخـلاص

گـوهر كمياب وگرانبهاى (اخلاص) ، پيام ديگرى از عاشورا است . اخلاص در نيّت ، اخلاص در عـمـل ومـشـاركـت در نـهـضـت امـام حـسين (ع)، اخلاص در جنگيدن در صحنه كربلا، اخلاص در محبّت ودوستى ورفتن به زيارت شهداى كربلا، اخلاص در عزادارى ، گريستن ، مدّاحى كردن ، مجلس گرفتن و... همه از جلوه هاى قابل بحث است .

آنچه مهمترين عامل ماندگارى نهضت عاشورا در طول قرون واعصار است ، جوهره اخلاص در نهضت عـاشـوراسـت . خداوند، وعده فرموده كه عمل مخلصان وتلاش ‍ مخلصانه را تباه نكند واجر دنيوى واخروى آنان را كامل عطا كند.

صـحـنـه هـاى جـهـاد وكشتن وكشته شدن در تاريخ بشرى وتاريخ اسلام فراوان است ، امّا آنچه برخى از اين صحنه ها را جاودانه كرده ، اخلاص ورنگ الهى وخدايى داشتن است . (صبغة اللّه) . اين رنگ بى زوال ، در حماسه عاشورا ديدنى است .

امام حسين (ع) در ضمن خطابه اى مفصّل كه پيش از خروج از مدينه ايراد نمود، هرگونه شائبه دنـيـاطـلبـى ورياست خواهى وجنگ قدرت را ردّ كرده ، انگيزه خالص (اصلاح دينى واجتماعى)را مطرح ساخت :

(خـدايـا! تـومـى دانـى كـه آنـچـه از مـا بـود، هـرگـز نـزاع بـر سـرقـدرت ودنبال كالاى دنيا رفتن نبود، بلكه مى خواهيم معالم دين ونشانه هاى مكتب را نشان دهيم وبا ايجاد اصلاح در جامعه ، مظلومان ايمن شوند وفرائض وسنن تواجرا شود...)(341)

نظير اين سخن را در سخن ديگرى هم فرمود كه :

مـن هـرگـز بـه عـنـوان شـورش ، خـوشگذرانى ، سرمستى ، فساد انگيزى يا ستم برنخاستم ، بلكه براى طلب اصلاح و امر به معروف ونهى از منكر قيام كردم ....) (342)

ايـن در وصـيـّتـنـامـه اى بـود كـه قبل از خروج از مدينه ، براى برادرش محمد حنفيّه نوشت ، تا انگيزه هاى دنياطلبانه را از حركت انقلابى خويش ، نفى كند.

چون انگيزه اخلاص ، حركت آفرين عاشورا بود، هيچ عاملى نتوانست امام حسين (ع) و يارانش را از ادامه راه تا رسيدن به شهادت باز دارد.

در ايـن حـركـتِ خـالصـانـه ، نـاخـالصـان چـه از اوّل وچه در مسير راه كربلا، تصفيه شدند تا حـاضـران در عـاشـورا، هـمـه يـكـدسـت وخـالص بـاشند. مخلصين در نيّت ومحبّت ، از مدينه همراه حـضـرت بـيـرون آمـدنـد. مـخـلصـان ديـگـرى هـم در مـكـّه ، در طـول راه وحـتـّى در كـربـلا بـه اوپـيوستند. امّا آنان كه انگيزه هاى غير الهى داشتند، يا از آغاز حـركت ، اورا همراهى نكردند، يا از ميان راه برگشتند، يا حتّى فراخوانىِ خصوصى امام را نسبت به نصرتِ آل اللّه ، با بهانه هايى ناديده گرفتند وتوفيق شهادت در ركاب سيد الشهدا(ع) را نيافتند.

وقـتـى در طـول راه ، اوضـاع كـوفـه وشـهـادت مـسـلم بـن عـقـيـل گـزارش داده شـد، جـمـعى از همراهان ، از چپ وراست از پيرامون حضرت متفرّق شدند وتنها كسانى ماندند كه از مدينه همراه حضرت آمده بودند.(343)

هـرثـمـة بـن ابـى مسلم ، در ميان راه به امام برخورد. امام انتظار يارى وهمراهى از اوداشت . ولى اونا امنى خانواده خود رابهانه كرد وصحنه را ترك نمود.(344)

عـبـيـدالله بـن حـرّ جـعـفـى هـم در مـنـزلگـاه (قـصـر بـنـى مـقاتل) ، به فرستاده امام كه اورا به نصرت حق فرا مى خواند، همچنين به دعوت خود امام حسين (ع)، كـه بـا اوديـدار كـرد وبـه يـارى فـراخـوانـد، پـاسـخ مـنـفـى داد واز ايـن سـعـادت محروم شد.(345)

طـرمّاح بن عدى هم تا چند قدمى اين سعادت آمده بود كه توفيق همراهى نيافت .(346) وقتى خلوص در مبارزات وفعّاليّتهاى اجتماعى وسياسى نباشد، حتى ممكن است تا مراحلى از راه را هـم ، نـاخـالصـان همراه شوند وچهره شايسته والهى از خود نشان دهند، اما چون ناخالصى در وجـودشـان اسـت ، امواج حوادث آنها را از درياى جوشانِ نهضت به كنارى مى افكند وسابقه هاى دراز مـدّت مـبـازراتـى نـيـز بـه كـار نمى آيد. تاريخ ، سرشار از تجربه هاى تلخى است كه صاحبان نيّتهاى غير صالح و ناخالص ، نتوانسته اند تا آخر در مسير حق ، پايدار بمانند.

خـالصـان ، خـلوص خـود را در شـب عـاشوار وروز نبرد كربلانشان دادند وگاهى آن را در رجزها وسخنان خويش بروز مى دادند.

در صـحـنـه كـربـلا، خـون بـود وشـمـشـيـر وشـهـادت ، نـه مـدال وپـول وامـتيازاتِ اجتماعى . ماندگاران ومقاومان ، تنها با نيروى اخلاص به جهاد خود ادامه مى دادند.

عـابس بن ابى شبيب شاكرى در نبرد خويش با سپاه كوفه ، اينگونه حمايت خالصانه و الهى خود را از اهل بيت پيامبر اظهار مى كرد:

(مـن بـا شـمشيرم در راه شما تيغ مى زنم وجهاد مى كنم تا به ديدار خدا بروم وبا اين كار، جز به پاداش الهى ، چشم ندوخته ام وچيزى نمى خواهم .)(347)

حـسـيـن بـن عـلى (ع) بـنـده خالص خدا بود. در زيارت حرم او، به فرموده سيّد بن طاوس ، اورا اينگونه خطاب مى كنيم : (اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خالِصَةَ اللّهِ)(348).

دسـتـگـاه امـام حسين (ع)، مشترى خلوص در عمل است . آنچه هم ريايى ومتظاهرانه باشد وآنكه با نيّت آلوده ، دم از اين مجموعه خلوص بزند، خواه ناخواه روزى مشتش ‍ باز مى شود.

درس عاشورا اين است كه هدف وانگيزه را در هر عملى خالص سازيم وبدانيم كه از ديدگاه خدا، عـمـل خـالص مـحـوونـابـود نـمـى شـود. هـمـچـنانكه نهضت عاشورا با گذشت زمان نه تنها كهنه وفـرامـوش نـشـد، بـلكه روز به روز بر جلوه وجاذبه آن افزوده گشت واين به بركت (عنصر خلوص)بود.

قيام براى خدا

اخـلاص وخـدايـى بودن نيّت وانگيزه ، در هر كارى مطلوب وارزش آفرين است ، به خصوص در مـسـائل مـبـارزاتـى كـه زمـيـنـه هواى نفس وانگيزه هاى مادى وجاه طلبانه و قدرت جويى يا انتقام گيرى بيشتر است وبه عنصر اخلاص ، نياز بيشترى است .

آنكه براى خدا قيام كند، همه همّتش عمل به تكليف وكسب رضاى الهى است . بنابر اين نه كمى نفرات ، در اراده اش خلل ايجاد مى كند ونه شكست ظاهرى اورا ماءيوس وبدبين مى سازد.

(قيام لِلّه) ، توصيه وموعظه الهى است ، آنجا كه مى فرمايد:

(قُلْ اِنَّما اَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ اَنْ تَقُومُوالِلّهِ مَثْنى وَ فُرادى) (349)

بگوشما را به يك چيز موعظه مى كنم : اينكه دوتا دوتا وبه تنهايى براى خدا قيام كنيد.

اگـر در يـك مـبـارزه ايـن انـگـيزه باشد، تضمين بيشترى براى ادامه مبارزه تا نهايت توان وتا پـايـان عـمـر اسـت وحتّى در تنهايى وبى ياورى وكمى امكانات هم تكليف را از خود ساقط نمى داند وبا باطل سازش نمى كند. امام حسين (ع) به برادرش محمد حنفيّه كه از روى نصيحت به آن حضرت سخنانى مى گفت ، فرمود:

(يـا اَخـى وَاللّه لَوْالَمْ يـَكـُنْ فـِى الدُّنـْيـا مـَلْجـَاءً وَ لامـَاءْوىً لَمـا بـايـَعـْتُ يـَزيـدَ بـْنـُ مُعاوِيَةَ).(350)

برادرم ! اگر در دنيا هيچ پناهگاهى هم نداشته باشم ، هرگز با يزيد بيعت نخواهم كرد.

در سخنانى هم روز عاشورا، ضمن ردّ ذلتِ تسليم در برابر دشمن ، فرمود:

(اَلاوَ اِنّى زاحِفٌ بِهذِهِ الاُْسْرَةِ عَلى قِلَّةِ العَدَدِ وَ كَثْرَةِ الْعَدُوِّ وَ خَذْلَةِ النّاصِرِ)(351)

من با همين گروه اندك ، با آنكه دشمن بسيار است وياوران ، ترك يارى كرده اند، خواهم جنگيد.

آنچه براى خدا باشد، ماندگار وپايدار مى شود. قيام عاشورا چون رنگى خدايى داشت ، ابدى وبى شكست شد. به تعبير حضرت امام (قدس سره) :

(شـكـسـت نـبـود كـشـتـه شـدن سـيـدالشـهـداء، چـون قـيـام للّه بـود، قـيـام للّه شـكـسـت ندارد.)(352)

(آگاه بودند كه ما آمديم اداى وظيفه خدايى بكنيم ، آمديم اسلام را حفظ كنيم .)(353)

وقـتـى قـيـام بـراى خـدا بـاشـد، هـرگـز احـسـاس بـاخـتن وخسارت هم در كار نيست ورزمنده در هر دوحـال شـكـست يا پيروزى خود را برنده ميدان مى داند. امام امّت در مورد بر افروخته شدن چهره سيدالشهداء در روز عاشورا هرچه به ظهر عاشورا نزديكتر مى شد، مى فرمايد:

(براى اينكه مى ديد جهاد در راه خداست وبراى خداست وچون جهاد براى خداست ، عزيزانى كه از دست مى دهد، از دست نداده است ، اينها ذخايرى هستند براى عالم بقا.)(354)

دربـاره تـكـليـف دفـاع در جنگ تحميلى عليه ايران نيز، امام امّت همين ديدگاه را داشت و اين سخن اوست :

(مـا در جنگ ، براى يك لحظه هم نادم وپشيمان از عملكرد خود نيستيم . راستى مگر فراموش كرده ايـم كه ما براى اداى تكليف جنگيده ايم ونتيجه فرع آن بوده است . ملّت ما تا آن روز كه احساس كرد كه توان وتكليف جنگ دارد، به وظيفه خود عمل كرد.)(355)
.........................................................................................
ادامه دارد...
 دوشنبه 16 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 163]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن