تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 28 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس در مقابل ثروتمند به خاطر ثروتش تواضع كند دو سوم دينش از بين برود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806906425




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حماسه حسيني از نگاه استاد شهيد مطهري/قسمت 7


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: حماسه حسيني از نگاه استاد شهيد مطهري/قسمت 7
كتاب " حماسه حسيني" مجموعه‏اي است مشتمل بر سخنراني‏ها و يادداشت‏هاي استاد مطهري درباره واقعه كربلا كه به مناسبت آغاز ماه محرم به تدريج توسط گروه پژوهش هاي خبري منتشر مي شود.


جلسه دوم : نهضت حسيني ، حماسه‏اي مقدس
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد الله رب العالمين باري الخلائق اجمعين و الصلوة و السلام علي‏ ?عبدالله و رسوله و حبيبه و صفيه ، سيدنا و نبينا و مولانا ابي‏القاسم محمد ?صلي الله عليه و آله وسلم و علي آله الطيبين الطاهرين المعصومين . اعوذ ?بالله من الشيطان الرجيم : « يا قوم ان كان كبر عليكم مقامي و تذكيري‏ ?عليكم بايات الله فعلي الله توكلت فاجمعوا امركم و شركائكم ثم لايكن‏ ?امركم غمة ثم اقضوا الي و لا تنظرون »?
گفتيم يك سخن يا منظومه ، يا شعر يا نثرحماسي آن است كه در روح‏ ?انساني جولان و هيجاني در جهت سلحشوري و مقاومت و ايستادگي و دفاع از ?عقيده ايجاد كند . و يك شخصيت حماسي ، آن كسي است كه در روحش اين موج‏ ?وجود دارد ، يك روحيه متموجي از عظمت ، غيرت ، حميت ، شجاعت ، ?حس‏دفاع از حقوق و حس???دارد . و باز عرض كرديم كه تاريخچه عاشورا ، تاريخچه‏اي است‏ ?كه دو صفحه دارد ، يك صفحه آن صفحه‏اي است سياه و تاريك ، نمايشي است‏ ?كه از جنايت بشريت ، جنايت بسيار بسيار عظيمي ، يك داستان جنايي و يك ظلم بي‏حدوحساب است . و بنابراين ، داستان جنائي ما قهرماناني دارد ?كه قهرمانان جنايتند . پسر معاويه ، پسر زياد ، پسر سعد و يك عده افراد ?ديگر ، قهرمان اين داستان جنايي هستند . اما تمام اين داستان جنايت‏ ?نيست . يعني داستان ما يك صفحه ندارد ، دو صفحه دارد . تنها اين نيست‏ كه يك عده جنايتكار بر يك عده مردم پاك و بيگناه جنايت وارد كردند .
بله ، داستانهائي هست كه فقط و فقط جنايي است ، يك صفحه بيشتر ندارد و ?آن هم مملو از جنايت است . ?مثلا داستان پسران مسلم‏بن‏عقيل فقط يك داستان جنايي است و بس كه دو تا ?طفل نابالغ بيگناه پدر كشته غريب در يك شهر ، بدست يك آدم جاني‏ ?مي‏افتند و او به طمع اينكه به پولي برسد به شكل فجيعي آنها را به قتل‏ ?مي‏رساند . وقتي ما اين تاريخچه را مطالعه مي‏كنيم ، از يك طرف جنايت‏ ?مي‏بينيم و از طرف ديگر ، دو تا طفل معصوم نابالغ غريب كه جنايت بر ?آنها وارد شده است كه اينها ، حرفي هم نداشته‏اند و نمي‏توانسته‏اند حرفي‏ ?داشته باشند ، چرا كه بچه‏هايي در سنين ده ساله و دوازده ساله يا كمتر ?بوده‏اند . اين فقط يك داستان جنايي است و از نظر آن دو طفل ، رثاء است‏ ?، مصيبت است ، مظلوميت است . اما داستان كربلا اين‏طور نيست ، يك‏ ?داستان دو صفحه‏اي است كه از نظر?عدالتخواهي دارد . و باز عرض كرديم كه تاريخچه عاشورا ، تاريخچه‏اي است‏ ?كه دو صفحه دارد ، يك صفحه آن صفحه‏اي است سياه و تاريك ، نمايشي است‏ ?كه از جنايت بشريت ، جنايت بسيار بسيار عظيمي ، يك داستان جنايي و ?يك ظلم بي‏حدوحساب است . و بنابراين ، داستان جنائي ما قهرماناني دارد ?كه قهرمانان جنايتند . پسر معاويه ، پسر زياد ، پسر سعد و يك عده افراد ?ديگر ، قهرمان اين داستان جنايي هستند . اما تمام اين داستان جنايت‏ ?نيست . يعني داستان ما يك صفحه ندارد ، دو صفحه دارد . تنها اين نيست‏ ?كه يك عده جنايتكار بر يك عده مردم پاك و بيگناه جنايت وارد كردند . ?بله ، داستانهائي هست كه فقط و فقط جنايي است ، يك صفحه بيشتر ندارد و آن هم مملو از جنايت است . ?مثلا داستان پسران مسلم‏بن‏عقيل فقط يك داستان جنايي است و بس كه دو تا ?طفل نابالغ بيگناه پدر كشته غريب در يك شهر ، بدست يك آدم جاني‏ ?مي‏افتند و او به طمع اينكه به پولي برسد به شكل فجيعي آنها را به قتل‏ مي‏رساند . وقتي ما اين تاريخچه را مطالعه مي‏كنيم ، از يك طرف جنايت‏ ?مي‏بينيم و از طرف ديگر ، دو تا طفل معصوم نابالغ غريب كه جنايت بر ?آنها وارد شده است كه اينها ، حرفي هم نداشته‏اند و نمي‏توانسته‏اند حرفي‏ ?داشته باشند ، چرا كه بچه‏هايي در سنين ده ساله و دوازده ساله يا كمتر بوده‏اند . اين فقط يك داستان جنايي است و از نظر آن دو طفل ، رثاء است‏ ?، مصيبت است ، مظلوميت است . اما داستان كربلا اين‏طور نيست ، يك‏ ?داستان دو صفحه‏اي است كه از نظر ?آن صفحه ديگر بيشتر قابل مطالعه است . از نظر آن صفحه ، جنبه مثبت دارد ?، صورت فعالي دارد ، نمايشگاهي است از عظمت و علو بشريت ، از رفعت‏ بشريت ، نمايشگاه معالي و مكارم انسانيت است ، سراسر حماسه است ، ?عظمت و شجاعت و حق خواهي و حق‏پرستي در آن موج مي‏زند . از اين‏نظر ، ديگر قهرمان داستان ما پسر معاويه و پسر زياد و پسر سعد و ديگران نيستند . ?ازاين نظر قهرمان داستان ، پسران علي ( ع ) هستند ، حسين‏بن‏علي
(?عليهماالسلام ) است ، عباس‏بن‏علي ( عليهماالسلام ) است ، دختر علي ( ع ) زينب است ، يك عده از مردان فداكار درجه اولي هستند كه خود حسين ( ع ) كه حاضر نيست يك كلمه مبالغه و گزاف در سخنش باشد ، آنها را ستايش‏ مي‏كند . امام‏حسين ( ع ) در شب عاشورا اصحاب خودش را ستايش كرد . نگفت يك‏ عده مردم بيگناه و بيچاره فردا كشته مي‏شويد و به عمر شما خاتمه داده‏ ?مي‏شود ، بلكه آنها را ستايش كرد و فرمود : « فاني لا اعلم اصحابا اوفي و لا خيرا من اصحابي » من ياراني در جهان بهتر از ياران خودم سراغ ندارم ، يعني من شما را بر ياران بدر كه‏ ياران پيغمبر
( ص ) بودند ، ترجيح مي‏دهم ، بر ياران پدرم علي ( ع ) ?ترجيح مي‏دهم ، بر ياراني كه قرآن كريم براي انبياء ذكر مي‏كند « و كاين من نبي قاتل معه ربيون كثير فما وهنوا لما اصابهم في??سبيل الله و ما ضعفوا و ما استكانوا و الله يحب الصابرين »، ?ترجيح مي‏دهم . يعني اعتراف مي‏كنم كه همه شما قهرمان هستيد . سخنش اين‏ ?طور آغاز مي‏شود : " مرحبا ، مرحبا به گروه قهرمانان " . بنابراين حالا ?كه فهميديم اين داستان دو صفحه دارد ، مي‏خواهيم صفحه دوم آن را هم مورد ?مطالعه قرار دهيم و اعتراف بكنيم كه ما در گذشته اين اشتباه را مرتكب‏ ?شده‏ايم كه اين داستان را فقط از يك طرف آن مطالعه كرده‏ايم و غالبا آن‏ ?طرف ديگر داستان را مسكوت‏عنه گذاشته‏ايم . يعني ما نمايشگر قهرمانيهاي‏ ?جنايتكارانه پسر معاويه و پسرزياد و پسرسعد بوده و هستيم . ?من براي اين دسته‏ها حقيقتا ?احترام قائل هستم ، چون ابراز احساسات است‏ ?، احساساتي صددرصد طبيعي ، ناشي از عقيده و ايمان . آنهائي كه مي‏دانند ?اگر در يك ملت احساسات طبيعي ناشي از عقيده و ايمان درباره قهرمانان‏ ?بزرگ آن ملت وجود داشته باشد ، چقدر ارزش دارد ، مي‏دانند كه من چه‏ ?مي‏گويم . نبايد اينها را نسخ كرد ، نبايد با اينها مبارزه كرد ، بايد ?اينها را اصلاح كرد . بايد اين احساسات بسياربسيار عظيم را كه فقط ناشي‏ ?از قدرت عقيده و ايمان است ، اصلاح كرد . آيا اگر شما ميلياردها دلار خرج‏ ?كنيد مي‏توانيد يك چنين?احساساتي در ملت بوجود بياوريد ؟ ! ?اينكه آن بابا از جيب خودش پول خرج مي‏كند ، خودش را بيكار مي‏كند ، ?زنجير برمي‏دارد پشت خودش را سياه مي‏كند و اشك او هم متصل جاري است ، ارزش دارد و نبايد با آن مبارزه كرد و گفت اين كارها وحشيگري است . ?ابراز احساسات براي قهرمانان بزرگ‏تاريخ وحشيگري نيست . فقط اشتباه او ?در اين است كه وقتي مي‏خواهد ابراز احساسات بكند ، به شكلي ابراز ?احساسات مي‏كند كه نمايشگر قهرماني جنايتكارانه جنايتكاران و نمايشگر ?مظلوميت آن كسي است كه به او عشق مي‏ورزد و علاقه دارد . او نمي‏داند حالا ?كه مي‏خواهد نمايشگري بكند ، بايد طوري نمايشگري بكند كه نمايشگر ?حماسه‏حسيني باشد ، نمايشگر آن جنبه نوراني و روشن تاريخ عاشورا باشد ، نمايشگر روح حسين‏بن‏علي ( عليهماالسلام ) باشد . خوشبختانه كم‏وبيش اين‏ ?بيداري پيدا شده است و گاهي انسان به چشم مي‏بيند كه بعضي از دستجات‏ ?توجه كرده‏اند كه چه بايد بكنند و چه مي‏كنند . ?مرد بزرگ ، روحش صاحب حماسه است ، خواه براي خودش كار كرده باشد ، ?يا براي ي?ك ملت و يا براي بشريت و انسانيت كار كرده باشد ، و يا حتي‏ ?بالاتر از انسانيت فكر كند و خودش را خدمتگزار هدفهاي كلي خلقت بداند ، ?كه اسم آن را رضاي خدا مي‏گذارد ، بدين معني كه خداوند اين خلقت را ?آفريده و براي آن يك مسير و هدف كلي قرار داده است ، اين راه ، راه‏ ?رضاي خدا است .???مرد بزرگ كسي است كه در روحش حماسه وجود داشته باشد ، غير از اين‏ ?نمي‏تواند باشد . نادرشاه‏افشار اگر يك حماسه در روحش وجود نمي‏داشت ، ?نمي‏توانست افاغنه را از ايران بيرون كند و نمي‏توانست هندوستان را فتح‏ ?بكند ، اين خودش يك حماسه است . اما اينكه بعد كارش به يك ماليخوليا ?كشيد و خودش دشمن جان ملت خودش شد ، مطلب ديگري است . ?اسكندر ، خواه‏ناخواه در روحش يك حماسه ، يك موج وجود داشته است ، ?شاه اسماعيل همين‏طور ، ناپلئون همين‏طور . اسكندر ، نادرشاه و شاه‏اسماعيل‏ ?، همه اينها يك اراده بزرگ هستند ، يك همت بزرگ هستند ، يك حماسه‏ ?بزرگ هستند ولي حماسه مقدس نيستند . براي اينكه هر يك از اينها ?مي‏خواهد شخصيت خودش را توسعه بدهد ، مي‏خواهد همه چيز را در خودش هضم‏ ?كند ، مي‏خواهد ملتها و مملكتهاي ديگر را در مملكت خويش هضم كند ، و لذا ?از نظر يك ملت ، يك قهرمان ملي است ، ولي از نظر ملت ديگر جنايتكار ?است . اسكندر براي يونانيان يك قهرمان است و براي ايرانيان يك‏ ?جنايتكار . براي يوناني يك قهرمان است چون به يونان عظمت داد ، چون‏ ?قدرتهاي ديگر ، ثروتهاي ديگر ، عظمتهاي ديگر را خرد كرد و پرچم يونان را ?در مملكتهاي ديگر به اهتزاز در آورد ، اما از نظر قوم مغلوب ، او ?نمي‏تواند يك قهرمان باشد . ناپلئون براي فرانسويها قهرمان است ، اما ?آيا براي روسيه يا براي انگلستان هم قهرمان است ؟ البته نه . آنها حماسه‏ ?هستند ، ولي يك حماسه فردي از نوع خودخواهي . يك
حماسه بزرگ است يعني يك خود خواهي بزرگ است ، يك خود پرستي بزرگ‏?است، يك جاه طلبي بزرگ است (در مقابل جاه طلبيهاي كوچك، جاه طلبيهاي‏??بزرگ هم در دنيا پيدا مي‏شود) . اما اين حماسه‏ها ، حماسه‏هاي مقدس شمرده‏??نمي‏شوند????حماسه مقدس مشخصات ديگري دارد كه عرض مي‏كنم ، مشخصاتي كه به موجب‏??آنها ديگر ناپلئون و اسكندر نمي‏توانند حماسه مقدس باشند . حماسه مقدس‏??آن كسي است كه روحش براي خود موج نمي‏زند . براي نژاد خود موج نمي‏زند ، ?براي ملت خود موج نمي‏زند ، براي قاره يا مملكت خود موج نمي‏زند ، او??اساسا چيزي را كه نمي‏بيند شخص خود است ، او فقط حق‏وحقيقت را مي‏بيند و?اگر خيلي كوچكش بكنيم بايد بگوئيم بشريت را مي‏بيند . اين آيه قرآن يك‏?آيه حماسي است???
«?قل يا اهل الكتاب تعالوا الي كلمه سواء بيننا و بينكم الا نعبد الا?الله و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله »??
?اي اهل كتاب ، اي كساني كه ادعاي مذهب داريد ! بيائيد با همديگر يك‏??سخن داشته باشيم ، بيائيد خودمان را فراموش كنيم و فقط عقيده را ببينيم?، بيائيد در راه يك عقيده خود را فراموش كنيم ، بيائيد يك سخن را ايده‏??خودمان قرار بدهيم ، « الا نعبد الا الله» جز خدا هيچ?موجودي را قابل پرستش ندانيم: «و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون‏ ?الله» ، بيائيد استثمار را ملغي كنيم ، استعباد را ملغي كنيم ، بشر پرستي‏ ?را ملغي كنيم ، عدل و مساوات را در ميان بشريت بياوريم . نگفت قوم من‏ ، قوم تو ، با هم همدست شويم و پدر يك قوم ديگر را در بياوريم ، اين‏ ?حرفها نيست . پس يك جهت كه اين حماسه مقدس مي‏شود اين است كه هدفش‏ ?مقدس و پاك و منزه است ، مثل خورشيد عالمتاب است كه بر همه مردم و
بر همه جهانيان مي‏تابد .
دومين جهت تقدس اينگونه قيامها و نهضتها اين است كه در شرايط خاصي‏ ?كه هيچكس گمان [ وقوع آن را ] نمي‏برد قرار گرفته‏اند ، يعني يك مرتبه در ?يك فضاي بسيار بسيار تاريك و ظلماني يك شعله حركت مي‏كند ، شعله‏اي در ?يك ظلمت مطلق . فرياد عدالتي است در يك استبداد و ستم مطلق ، جنبشي‏ ?است در يك سكون ، در حالي كه همه ساكن و مرعوبند ، كلام و سخني است در ?يك خاموشي مرگبار .
به عنوان مثال نمرودي پيدا مي‏شود كه يك مرد باقي نمي‏گذارد . و در همين‏ ?زمان نهضت مقدس ابراهيم صورت مي‏گيرد . « ان ابراهيم كان امة قانتا ?، و يا فرعوني پيدا مي‏شود و همان‏طوري كه قرآن مي‏فرمايد : « ان فرعون‏ ?علا في الارض و جعل اهلها شيعا يستضعف طائفة منهم يذبح ابنائهم و يستحيي‏ ?نسائهم »، و در همين عصر موسي اي???پيدا مي‏شود . و يا در عصر بعثت خاتم‏الانبياء ( ص ) كه تمام دنيا در ?ظلمت و خاموشي و هرج و مرج و فساد فرو رفته است ، ناگهان فرياد « قولوا ?لا اله الا الله تفلحوا » بلند مي‏شود .
دولت اموي است ، تمام نيروها را به نفع خودش تجهيز كرده است ، حتي‏ ?نيروي مذهب را . باين ترتيب كه محدثين از خدا بي‏خبر را استخدام كرده و ?به آنها پول مي‏دهد تا به نفع او حديث جعل كنند . مي‏گويند يك عالم اموي‏ گفته است : ان الحسين قتل بسيف جده ، حسين ( ع ) با شمشير جدش‏ ?كشته شد ، و منظور او اين بوده است كه حسين ( ع ) به حكم دين جدش كشته‏ ?شد . ولي من مي‏گويم اين حرفها به معني ديگري درست است و آن اينكه‏ ?بني‏اميه توانسته بودند اسلام را آنچنان استثمار و استخدام و منحرف بكنند ??كه يك عده مردم از خدابي‏خبر به عنوان جهاد و خدمت به اسلام به جنگ حسين‏ ?( ع ) بيايند . و كل يتقربون الي‏الله بدمه ، بعد از شهادت‏ ?اباعبدالله ( ع ) به شكرانه اين عمل چندين مسجد ساخته شد . ببينيد ظلمت‏ ?و تاريكي چقدر بوده است !
آن وقت شعله‏اي مانند شعله‏حسيني در يك چنين شرايطي پيدا مي‏شود . ?شرايطي كه نوشته‏اند اگر يك نفر مي‏خواست يك جمله درباره علي عليه‏السلام‏ ?روايت بكند ، مثلا بگويد من از پيغمبر ( ص ) چنين چيزي را درباره علي ( ?ع ) شنيدم ، يا مي‏خواهم فلان قضيه يا فلان خطبه را از علي ( ع ) نقل بكنم???مي‏رفتند در صندوقخانه‏ها ، درها را از پشت مي‏بستند ، بعد كسي كه مي‏خواست‏ ?جمله را نقل كند ، طرف را قسمهاي مؤكد مي‏داد كه من به اين شرط براي تو ?نقل مي‏كنم كه آن را براي احدي نقل نكني ، مگر براي كسي كه به اندازه‏ ?خودت قابل اعتماد باشد ، و تو هم او را به همين اندازه قسم بدهي كه براي‏ ?شخص غير قابل اعتماد نقل نكند . ?سومين جهت تقدس نهضت حسيني اين است كه در آن يك رشد و بينش‏ ?نيرومند وجود دارد . يعني اين قيام و حماسه از آن جهت مقدس است كه‏ ?قيام كننده چيزي را مي‏بيند كه ديگران نمي‏بينند ، همان مثل معروف ، آنچه‏ ?را كه ديگران در آينه نمي‏بينند او در خشت خام مي‏بيند . اثر كار خودش را ?مي‏بيند ، منطقي دارد مافوق منطق افراد عادي ، مافوق منطق عقلائي كه در ?اجتماع هستند . ابن‏عباس ، ابن‏حنفيه ، ابن‏عمر و عده زيادي در كمال خلوص‏
نيت ، حسين‏بن‏علي ( عليهماالسلام ) را از رفتن به كربلا نهي مي‏كردند ، آنها ?روي منطق خودشان حق داشتند ، ولي حسين ( ع ) چيزي را مي‏ديد كه آنها ?نمي‏ديدند . نه آنها به اندازه حسين‏بن‏علي ( عليهماالسلام ) خطر را احساس‏ ?مي‏كردند و نه مي‏توانستند بفهمند كه چنين قيامي در آينده چه آثار بزرگي‏ ?دارد . اما او بطور واضح مي‏ديد . چندين بار گفت : به خدا قسم اينها مرا ?خواهند كشت ، و به خدا قسم كه با كشته شدن من ، اوضاع اينها زيرورو
خواهد شد . اين بينش قوي اوست . ?حسين‏بن‏علي عليهماالسلام يك روح بزرگ و يك روح مقدس است . اساسا روح‏ ?كه بزرگ شد ، تن به زحمت مي‏افتد? و روح كه كوچك شد ، تن آسايش پيدا ?مي‏كند . اين خود يك حسابي است . اين عباسها??بيايند نهي بكنند ، مگر روح حسين ( ع ) اجازه مي‏دهد . متنبي شاعر معروف‏ ?عرب شعر خوبي دارد ، مي‏گويد :
و اذا كانت النفوس كبارا ? ?تعبت في مرادها الاجسام
مي‏گويد وقتي كه روح بزرگ شد ، جسم و تن چاره‏اي ندارد جز آنكه به دنبال‏ ?روح بيايد ، به زحمت بيفتد و ناراحت شود . اما روح كوچك به دنبال‏ ?خواهشهاي تن مي‏رود ، هر چه را كه تن فرمان بدهد اطاعت مي‏كند . روح كوچك‏ ?بدنبال لقمه براي بدن مي‏رود ، اگر چه از راه دريوزگي و تملق و چاپلوسي‏ ?باشد . روح كوچك دنبال پست و مقام مي‏رود ولو با گروگذاشتن ناموس باشد ?، روح‏كوچك تن به هر ذلت و بدبختي مي‏دهد براي اينكه مي‏خواهد در خانه‏اش‏ ?فرش يا مبل داشته باشد ، آسايش داشته باشد ، خواب راحت داشته باشد . ?اما روح بزرگ به تن نان‏جو مي‏خوراند ، بعد هم بلندش مي‏كند و مي‏گويد ?شب‏زنده‏داري كن . روح بزرگ وقتي كه كوچكترين كوتاهي در وظيفه خودش‏ ?مي‏بيند ، به تن مي‏گويد اين سر را توي اين تنور ببر تا حرارت آن را ?احساس كني و ديگر در كار يتيمان و بيوه‏زنان كوتاهي نكني. ?روح بزرگ آرزو مي‏كند كه در راه هدفهاي الهي و هدفهاي بزرگ خودش كشته‏ ?شود . فرقش شكافته مي‏شود ، خدا را شكر مي‏كند.
روح وقتي كه بزرگ شد ، خواه‏ناخواه بايد در روز عاشورا سيصد زخم به بدنش‏ ?وارد شود . آن تني كه در زير سم اسبها لگدمال مي‏شود ، جريمه يك روحيه‏ ?بزرگ را مي‏دهد ، جريمه يك حماسه را مي‏دهد ، جريمه حق‏پرستي را مي‏دهد ، ?جريمه روح شهيد را مي‏دهد .
و اذا كانت النفوس كبارا ?تعبت في مرادها الاجسام ?وقتي كه روح بزرگ شد به تن مي‏گويد من مي‏خواهم به اين خون ارزش بدهم .
شهيد به چه كسي مي‏گويند ؟ روزي چقدر آدم كشته مي‏شوند ، مثلا هواپيما سقوط ?مي‏كند و عده‏اي كشته مي‏شوند ، چرا به آنها شهيد نمي‏گويند ؟ چرا دور كلمه‏ ?شهيد را هاله‏اي از قدس گرفته است ؟ چون شهيد كسي است كه يك روح بزرگ‏ ?دارد ، روحي كه هدف مقدس دارد ، كسي است كه در راه عقيده كشته شده‏ ?است ، كسي است كه براي خودش كار نكرده است ، كسي است كه در راه حق و ?حقيقت و فضيلت قدم برداشته است . شهيد به خون خودش ارزش مي‏دهد ، ?همان طور كه مثلا يك نفر به ثروت خودش ارزش مي‏دهد و به جاي آنكه‏ ?ثروتش در بانكها ذخيره باشد ، آن را در يك راه خير مصرف مي‏كند كه هر
يك ريالش با مقياس معنا بيش از صدها هزار ريال ارزش داشته باشد ، ?ثروت خود را به صورت يك مؤسسه عام‏المنفعه مفيدفرهنگي ، مذهبي و اخلاقي‏ ?در مي‏آورد و با اين عمل به آن ارزش مي‏دهد . ديگري به فكر خودش ارزش‏ ?مي‏دهد ، به خودش زحمت مي‏دهد و يك كتاب مفيد و اثر علمي به وجود ?مي‏آورد . ديگري به ذوق فني خودش ارزش مي‏دهد و صنعتي را در اختيار بشر ?قرار مي‏دهد???ديگري به خون خودش ارزش مي‏دهد ، در راه رفاه بشريت ، خون خودش را ?فدا مي‏كند . كداميك بيشتر خدمت كرده‏اند ؟ شايد خيال بكنيد علماء يا ?مخترعين و مكتشفين و ثروتمندان بيشتر به بشر خدمت كرده‏اند ، خير ، ?هيچكس به اندازه شهداء به بشريت خدمت نكرده است . چون آنها هستند كه‏ ?راه را براي ديگران باز مي‏كنند و براي بشر آزادي را به هديه مي‏آورند ، ?آنها هستند كه براي بشر محيط عدالت به وجود مي‏آورند كه دانشمندان به كار ?دانش خود مشغول باشد ، مخترع با خيال راحت بكار اختراع خودش مشغول‏ ?باشد ، تاجر تجارت بكند ، محصل درس بخواند و هر كسي كار خودش را انجام‏ ?بدهد . اوست كه محيط را براي ديگران به وجود مي‏آورد . مثل آنها مثل چراغ‏ ?و مثل برق است . اگر چراغ يا برق نباشد ما و شما چكار مي‏توانيم انجام‏ ?دهيم ؟
قرآن كريم پيغمبر ( ص ) را تشبيه به يك چراغ مي‏كند ، بايد چراغ باشد ?تا ظلمتها از ميان برود و هر كسي بتواند بكار خودش مشغول باشد . چقدر ?عالي گفته است اين شاعره زمان ما پروين‏اعتصامي ، خدايش بيامرزد . از ?زبان شاهدي و شمعي مي‏گويد : يك شاهد ، يك محبوب ، يك زيباروي مورد ?توجه ، يك شب تا صبح در كنار شمعي نشست ، هنرنمائيها كرد ، گلدوزيها ?كرد ، صنعتي بخرج داد ، همين كه از كارهايش فارغ شد ، رو كرد به شمع و ?گفت ، نمي‏داني من ديشب چه كارها كردم .
شاهدي گفت به شمعي كامشب
در و ديوار مزين كردم
ديشب از شوق نخفتم يكدم
دوختم جامه و بر تن كردم
كسي ندانست چه سحرآميزي
به پرند از نخ و سوزن كردم
تو بگرد هنر من نرسي
زانكه من بذل سر و تن كردم
يعني براي سر و تن خودم هنر بذل كردم . شمع هم به او جواب داد :
شمع خنديد كه بس تيره شدم
تا زتاريكيت ايمن كردم
پي پيوند گهرهاي تو بس
گهر اشك بدامن كردم
تو مي‏گوئي كه من تا صبح گوهرها را بهم دوختم ، ولي اين گوهر اشك من‏ ?بود كه تا صبح ريخت تا تو توانستي آن گوهرها را در يك رشته بكشي و به‏ ?گردن خود بيندازي .
خرمن عمر من ارسوخته شد
حاصل شوق تو خرمن كردم
من آن كسي هستم كه تا صبح سوختم و تابيدم تا تو به هدف و مقصدت رسيدي‏ ?، بعد مي‏گويد :
كارهايي كه شمردي بر من
تو نكردي ، همه را من كردم
ابن‏سينا قانون ننوشت ، محمدبن‏زكريا الحاوي ننوشت ، سعدي ذوق خودش را ?در بوستان و گلستان نشان نداد ، مولوي همين‏طور ، مگر از پرتو شهداء ، از ?آنهائي كه تمدن عظيم اسلامي را پايه‏گذاري كردند ، موانع را از سر راه‏ ?بشريت برداشتند ، از آنهائي كه مثل شعله‏هائي در يك ظلمتهائي درخشيدند و ?جان خودشان را فدا كردند ، از آنهائي كه سراسر وجودشان حماسه الهي بود ، ?سراسر وجودشان????حق‏خواهي و حق‏پرستي بود ، آنهائي كه پرچم توحيد را در دنيا به اهتزاز ?درآوردند و مستقر كردند ، آنهائي كه منادي عدالت بودند ، منادي حريت و ?آزادي بودند . ما و شما كه اينجا نشسته‏ايم مديون قطرات خون آنها هستيم ،
مديون حماسه‏هاي آنها هستيم . حسين‏بن‏علي ( عليهماالسلام ) سراسر وجودش‏ ?حماسه است .
روانشناسها خصوصا كساني كه بيوگرافي مي‏نويسند ، كوشش مي‏كنند براي‏ ?روحيه‏ها يك كليد شخصيت پيدا كنند . مي‏گويند شخصيت هر كس يك كليد ?معين دارد ، اگر آن را پيدا بكنيد سراسر زندگي او را مي‏توانيد توجيه‏ ?بكنيد . البته بدست آوردن كليد شخصيت افراد خيلي مشكل است ، خصوصا ?شخصيتهاي خيلي بزرگ . عباس‏محمودعقاد دانشمند متفكر مصري ، كتابي نوشته‏ ?بنام عبقريةالامام و در اين كتاب اظهار نظر مي‏كند كه : من كليد شخصيت‏ ?علي را در فروسيت جستجو و پيدا كردم . علي ، مردي است كه در سراسر ?زندگيش چه در ميدان جنگ ، چه در محيط خانواده ، چه در محراب عبادت ، ?چه در مسند حكومت و در هر جائي ، روح مردانگي وجود دارد . فروسيت يعني‏ ?مردانگي ، و مردانگي مافوق شجاعت است . او مي‏گويد كليد شخصيت علي ، ?مردانگي است . ملاي‏رومي حدود هفتصدسال قبل از او به اين نكته پي برده‏ ?بوده است كه در علي ، چيزي بالاتر از شجاعت وجود دارد .
در آن داستان معروف وقتي علي عليه‏السلام دشمنش را به زمين زد و خواست‏ ?او را بكشد ، آن مرد آب دهان خود را به صورت علي ( ع ) انداخت?و علي ( ع ) در آن لحظه او را نكشت و برخاست و قدم زد و بعد كه آمد سر ?او را ببرد آن مرد سؤال كرد : چرا اول مرا نكشتي ؟ گفت چون من تحت‏ ?تأثير غضب خودم قرار گرفتم و نمي‏خواستم دستم حركت بكند در حالي كه خشم‏ ?خودم هم تأثير داشته باشد ، بلكه مي‏خواستم تو را در راه رضاي خدا و ?هدفهاي كلي خلقت كشته باشم . مولوي اين داستان را خيلي عالي به نظم‏ ?درآورده است . اين نظم دو بيت دارد كه به نظر من بهتر از اين در مدح‏ ?علي ( ع ) گفته نشده است ، مي‏گويد:
?تو ترازوي احدخو بوده‏اي
بل زبانه هر ترازو بوده‏اي
در شجاعت شير ربانيستي
در مروت خود كه داند كيستي
در بيت دومش كه مورد نظر من است مي‏گويد :
در شجاعت ، تو اسدالله هستي اما در مروت و مردانگي كه ما فوق شجاعت‏ ?است ، هيچكس نمي‏تواند تو را توصيف بكند ، تو مافوق توصيف هستي . اين‏ ?مرد مصري هم به اينجا رسيده است كه به عقيده او كليد شخصيت علي ( ع ) ?مروت است ، مروئت است ، فروسيت است .
ادعاي اينكه كسي بگويد من كليد شخصيت كسي مانند علي ( ع ) يا ?حسين‏بن‏علي
(عليهماالسلام ) را بدست آورده‏ام ، انصافا ادعاي گزافي است ، ?و من جرأت نمي‏كنم چنين سخني بگويم ، اما اين قدر مي‏توانم ادعا بكنم كه‏ ?در حدودي كه من حسين ( ع ) را شناخته و تاريخچه زندگي او را خوانده‏ام و ?سخنان او را كه متاسفأنه بسياركم به دست ما رسيده است به دست?آورده‏ام ، و در حدودي كه تاريخ عاشورا را كه خوشبختانه اين تاريخ مضبوط
است مطالعه كرده و خطابه‏ها و نصايح و شعارهاي حسين ( ع ) را بدست‏ ?آورده‏ام ، مي‏توانم اين طور بگويم كه از نظر من كليد شخصيت حسين حماسه‏ ?است ، شور است ، عظمت است ، صلابت است ، شدت است ، ايستادگي است، ?حق‏پرستي است .
سخناني كه از حسين بن علي عليهماالسلام نقل شده نادر است ، ولي همان‏ ?مقداري كه هست ، از همين روح حكايت مي‏كند . از حسين‏بن‏علي ( عليهماالسلام‏ ?) پرسيدند ، شما سخني را كه با گوش خودت از پيغمبر ( ص ) شنيده باشي‏ ?براي ما نقل بكن . ببينيد انتخاب حسين
( ع ) از سخنان پيغمبر ( ص ) ?چگونه است ، از همين جا شما مي‏توانيد مقدار شخصيت او را بدست آوريد . ?حسين عليه‏السلام گفت آنچه كه من از پيغمبر ( ص ) شنيده‏ام اين است :
« ان الله تعالي يحب معالي الامور و اشرافها و يكره سفسافها » ، خدا كارهاي بزرگ و مرتفع را دوست مي‏دارد ، از چيزهاي پست بدش مي‏آيد . رفعت و عظمت را ببينيد كه وقتي مي‏خواهد سخني از پيغمبر ( ص ) نقل كند ، اين چنين سخني را انتخاب مي‏كند . در واقع دارد خودش را نشان مي‏دهد . از حسين عليه‏السلام اشعاري هم بدست ما رسيده است كه باز همين روح در آن‏ متجلي است :
سبقت العالمين الي المعاني
بحسن خليقة و علو همه ??
ولاح بحكمتي نورالهدي في
ليال في الضلالة مدلهمه
يريد الجاحدون ليطفؤن
و يابي الله الا ان يتمه
سخنان بسيار محدودي كه از حسين عليه‏السلام به ما رسيده همين طور است . ?اينها مربوط به حادثه عاشورا هم نيست ، مربوط به قبل از آن است و ربطي‏ ?به آنجا ندارد . سخن ديگر از او اين است : « موت في عز خير من حياة في‏ ?ذل » مردن با عزت و شرافت از زندگي با ذلت بهتر است . جمله ديگري كه‏ ?باز از او نقل كرده‏اند اين است : « ان جميع ما طلعت عليه الشمس في‏ ?مشارق الارض و مغاربها ، بحرها و برها و سهلها و جبلها عند ولي من اولياء
الله و اهل المعرفة بحق الله كفيئي الظلال » ضمنا شما از اينجا ?بفهميد يك مردي كه حماسه الهي است فرقش با ديگران چيست ؟ مي‏گويد جميع‏ ?آنچه خورشيد بر آن طلوع مي‏كند ، تمام دنيا و مافيها ، درياي آن و خشكي آن‏ ?، كوه و دشت آن در نزد كسي كه با خداي خودش آشنائي دارد و عظمت الهي‏ ?را درك كرده است و در پيشگاه الهي سر سپرده است ، مثل يك سايه است . ?بعد اين‏طور ادامه مي‏دهد : « الا حر يدع هذه اللماظة لاهلها » آيا يك‏ ?آزادمرد پيدا نمي‏شود كه به دنيا و مافيهاي آن بي‏اعتناء باشد ؟ دنيا و ?مافيها براي انساني كه بخواهد خود را برده و بنده آن بكند ، به آن طمع‏ ?داشته باشد و آن را هدف كار خودش قرار بدهد ، مثل لماظه است مي‏دانيد ?لماظه چيست ؟ آدم وقتي غذا مي‏خورد ، لاي دندانهايش????يك چيزهايي ، مثلا يك تكه گوشتي باقي مي‏ماند كه با خلال آن را درمي‏آورد ،?همان را لماظه مي‏گويند . يزيد و ملك يزيد و دنيا و مافيهايش در منطق‏ حسين عليه السلام لماظه هستند . بعد مي‏گويد ، ايهاالناس در دنيا بجز خدا ?چيزي پيدا نمي‏شود كه اين ارزش را داشته باشد كه شما جان و نفس خودتان‏ ?را به آن بفروشيد ، خودتان را نفروشيد ، آزاد مرد باشيد ، خودفروش‏ ?نباشيد .
جمله‏اي ديگر : « الناس عبيدالدنيا » مردم را به حالت بردگي و ?بندگيشان اين طور تحقير مي‏كند كه عيب مردم اين است كه بنده دنيا هستند ، ?برده‏صفت هستند ، بنده مطامع خودشان هستند . روي همين جهت ، دين كه جوهر آزادي است و انسان را از غير خدا آزاد و بنده حقيقت مي‏كند ، در عمق‏ ?روحشان اثر نگذاشته است « و الدين لعق علي السنتهم يحوطونه ما درت‏ ?معائشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الديانون ».
ابوذر غفاري را عثمان تبعيد مي‏كند و اعلام مي‏كند كه احدي حق ندارد اين‏ ?مرد را كه از نظر حكومت مجرم است مشايعت كند . ولي علي ( ع ) اعتنا به‏ ?اين فرمان خليفه نمي‏كند كند و خودش و حسن و حسين ( عليهماالسلام ) او را ?مشايعت مي‏كنند . هر كدام از آنها جمله‏هائي دارند ، حسين‏بن‏علي ( ?عليهماالسلام ) هم جمله‏اي دارد كه مبين پرتو روحش است . ابوذر شيعه علي‏ ?( ع ) است و در سنين عمري مانند سنين علي ( ع ) ، و شايد هم از علي ( ع‏ ?) بزرگتر باشد لذا???حسين عليه‏السلام او را عمو خطاب مي‏كند و مي‏گويد عمو جان ! نصيحت من به‏ ?تو اين است : « اسأل الله الصبر و النصر ، و استعذ به من الجشع و الجزع‏»
عموجان ! از خدا مقاومت و ياري بخواه و از اينكه حرص بر تو ?غالب بشود كه بدبخت مي‏شوي بر خدا پناه ببر ، از جزع بترس . عمو جان !
توصيه من به تو اين است كه مبادا در مقابل فشارها و ظلمها اظهار جزع و ?ناتواني بكني . اين چه روحيه‏اي است كه در تمام سخنانش اين روح كه ما از ?آن غافل هستيم متجلي است . آن سخن اولش ، كه گفت : « خط الموت علي‏ ?ولد آدم مخط القلادة علي جيد الفتاة و ما اولهني الي اسلافي اشتياق يعقوب‏ الي يوسف ». در بين راه كه به كربلا مي‏روند ، بعضيها با او صحبت‏ ?مي‏كنند كه نرو خطر دارد ، و حسين عليه‏السلام در جواب ، اين شعرها را ?مي‏خواند: سامضي و ما بالموت عار علي الفتي
اذا مانوي حقا و جاهد مسلما
و واسي الرجال الصالحين بنفسه
و فارق مثبورا و خالف مجرما
اقدم نفسي لا اريد بقائها
لتلقي خميسا في الهياج عرمرما
فان عشت لم اندم و ان مت لم الم
كفي بك ذلا ان تعيش و ترغما
به من مي‏گوئيد نرو ، ولي خواهم رفت . مي‏گوئيد كشته مي‏شوم ، مگر مردن‏ براي يك‏جوانمرد ننگ است ؟ مردن آن وقت ننگ است كه هدف انسان پست‏ باشد و بخواهد براي آقائي و رياست كشته بشود كه مي‏گويند به هدفش نرسيد . اما براي آن كسي كه براي اعلاي كلمه حق و در راه حق كشته مي‏شود كه ننگ‏ نيست . چرا كه در راهي قدم برمي‏دارد كه صالحين و شايستگان بندگان خدا قدم برداشته‏اند .
پس چون در راهي قدم بر مي‏دارد كه با يك آدم هلاك شده بدبخت و گناهكار مثل يزيد مخالفت مي‏كند بگذار كشته بشود . شما مي‏گوئيد كشته‏ مي‏شوم ، يكي از اين دو بيشتر نيست: يا زنده مي‏مانم يا كشته مي‏شوم . « فان عشت لم اندم » اگر زنده ماندم ، كسي نمي‏گويد تو چرا زنده ماندي . « و ان مت لم الم‏» و اگر در اين راه كشته بشوم ، احدي در دنيا مرا ملامت‏
نخواهد كرد اگر بداند كه من در چه راهي رفتم ، كفي بك ذلا ان تعيش و ترغما ، براي بدبختي و ذلت تو كافي است كه زندگي بكني اما دماغت را به خاك‏ بمالند . باز مي‏بينيد كه حماسه??است . در بين راه نيز خطابه مي‏خواند و مي‏فرمايد : « الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهي عنه » ، بعد در آخرش مي‏فرمايد :
« اني لا اري الموت الا سعادة و لا الحيوة مع الظالمين الا برما » من‏ مردن را براي خودم سعادت ، و زندگي با ستمگران را موجب ملامت مي‏بينم . اگر بخواهم همه سخنان او را بيان كنم طولاني مي‏شود . مي‏پردازم به شب‏ عاشورا و به نكته‏اي اشاره مي‏كنم كه معمولا به اين نكات كمتر توجه مي‏كنيم‏ .
هر كس ديگري ، هر شخصيت تاريخي ، در شرايطي قرار بگيرد كه حسين‏بن‏علي‏ عليهما السلام در شب عاشورا قرار گرفت ، يعني در شرايطي كه تمام راههاي‏ قوت و غلبه ظاهري بر دشمن بر او بسته باشد ، و قطعا بداند كه خود و اصحابش بدست دشمن كشته مي‏شوند ، در چنين شرايطي زبان به شكايت باز مي‏كند و اين را تاريخ گواهي مي‏دهد . جملاتي مي‏گويند نظير : تف بر اين‏ ?روزگار ، افسوس كه طبيعت با من مساعدت نكرد . مي‏گويند وقتي ناپلئون در مسكو دچار آن حادثه شد ، گفت : افسوس كه طبيعت چند ساعت با من‏ مخالفت كرد . ديگري دستش را بهم مي‏زند و مي‏گويد : روي تو اي روزگار سياه باد كه ما را به اين شكل در آوردي .??
اما حسين‏بن‏علي ( عليهماالسلام ) اصحابش را جمع مي‏كند چنانكه گوئي روحش‏ از هر شخص موفقي بيشتر موج مي‏زند ، و مي‏فرمايد : « اثني علي الله احسن‏ الثناء و احمده علي السراء و الضراء ، اللهم اني احمدك علي ان اكرمتنا ?بالنبوة ، و علمتنا القرآن ، و فقهتنا في الدين» مثل اينكه تمام‏ محيط برايش مساعد است و واقعا هم مساعد بود ، آن شرايط براي كسي‏ نامساعد است كه هدفش حكومت دنيوي باشد . براي كسي كه حتي حكومت و همه‏
چيز را در راه حق و حقيقت مي‏خواهد ، و مي‏بيند در راه خودش قدم برداشته‏ ، محيط مساعد است . او جز سپاس و شكر چيز ديگري نمي‏بيند .
از شعارهاي روز عاشوراي حسين عليه‏السلام يكي اينست :
الموت اولي من ركوب العار
و العار اولي من دخول النار
تا آخرين لحظه‏ها عملش ، حركاتش ، سكناتش ، سخنانش ، تمام حق‏خواهي ، حق پرستي و موجي از حماسه است . شب تاسوعا كه براي آخرين بار به او عرضه مي‏دارند يا كشته شدن يا تسليم ! اظهار مي‏دارد ، « و الله لا اعطيكم‏ بيدي اعطاء الذليل و لا افر فرار العبيد ».
به خدا قسم كه من هرگز نه دست ذلت به شما مي‏دهم و نه مثل??بردگان فرار مي‏كنم . مردانه مقاومت مي‏كنم تا كشته بشوم . آن ?اعتهاي آخر ?، اباعبدالله ( ع ) باز همان است . باور نكنيد كه اباعبدالله اين جمله‏ ?را گفته باشد : « اسقوني شربة من الماء فقد نشطت كبدي » . من كه اين‏ ?جمله را در جائي نديده‏ام ، حسين ( ع ) اهل اين‏جور درخواستها نبود ، بلكه‏ او در مقابل لشكر دشمن مي‏ايستد و فرياد مي‏كند : « الا و ان الدعي ابن‏ ?الدعي قد ركز بين اثنتين بين السلة و الذلة و هيهات منا الذلة يابي الله‏ ?ذالك لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و ظهرت »
مردم كوفه ! آن ناكس پسر ناكس ، آن زنازاده پسر زنازاده ، امير شما ، ?فرمانده كل شما ، آن كسي كه شما به فرمان او آمده‏ايد به من گفته است كه‏ ?از اين دو كار يكي را انتخاب كن يا شمشير ، يا تن به ذلت دادن ، آيا من‏ ?تن به ذلت بدهم ؟ هيهات كه ما زير بار ذلت برويم ! ما تن خودمان را در ?جلوي شمشيرها قرار مي‏دهيم ولي روح خودمان را در جلوي شمشير ذلت هرگز ?فرود نمي‏آوريم . خداي من كه در راه رضاي او قدم بر مي‏دارم راضي نيست و مي‏گويد نكن ، پيغمبر ( ص ) كه وابسته به مكتب او هستم ، مي‏گويد نكن ، ?آن دامنهايي كه من در آنها بزرگ شده‏ام ، دامن علي ( ع ) كه روي زانوي او ?نشسته‏ام به من مي‏گويد تن به ذلت نده .
اين يك حماسه است اما نه يك حماسه شخصي يا قومي . در?آن منيت نيست ، در آن خود پرستي نيست ، خدا پرستي است. در روز عاشورا?
حسين?عليه‏السلام حد آخر مقاومت را هم مي‏كند ، ديگر وقتي است كه به كلي‏?
توانايي از?بدنش سلب شده است . يكي از تيراندازان ستمكار تير زهرآلودي‏?
را به كمان مي‏كند?و بسوي اباعبدالله (ع) مي‏اندازد كه در سينه?
اباعبدالله ( ع ) مي‏نشيند و آقا?ديگر بي‏اختيار روي زمين مي‏افتد . چه‏?
مي‏گويد ؟ آيا در اين لحظه تن به ذلت?مي‏دهد ؟ آيا خواهش و تمنا مي‏كند ؟?
نه ، بلكه بعد از گذشت اين دوره جنگيدن?رويش را بسوي همان قبله‏اي كه از?
آن هرگز منحرف نشده است مي‏كند و مي‏فرمايد: «رضا بقضائك و تسليما?
لامرك و لا معبود سواك يا غياث المستغيثين» اين?است حماسه الهي‏?
، اين است حماسه انساني???
"و لا حول و لا قوة الا بالله?العلي العظيم و صلي الله علي محمد و آله‏?
الطاهرين".
 يکشنبه 15 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 296]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن