تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835167812
به مناسبت سالگرد شهادت مهندس شهادت طلبان دشمن شماره يك اسراييل كه بود
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: به مناسبت سالگرد شهادت مهندس شهادت طلبان دشمن شماره يك اسراييل كه بود
خبرگزاري فارس:تلويزيون رژيم صهيونيستي:او خطرناكترين نوع عملياتها عليه اسراييلي ها را طراحى مىكند. نظاميان مادر «تلآويو»، «عفوله»، «خضير»، «غوربيسان»، «قدس»، «حيفا» و ... خواب را بر چشمان خود حرام مىبينند و هر لحظه منتظر يكى از عملياتهاى انتحارى اطرافيان اين جوان 29 ساله هستند.
به گزارش خبرگزاري فارس،15 دي ماه ،سالگرد شهادت مهندس شهادت طلبان فلسطيني و بنيانگذار گردان هاي شهيد عزالدين قسام(شاخه نظامي جنبش مقاومت اسلامي «حماس») است.
14 سال پيش در چنين روزي، دفتر زندگي مردي بسته شد كه 4 سال دشمنان خود و ملتش را خانه به خانه به دنبال خود كشيد و نامش را در تمام جهان پر آوازه ساخت.
براي تقريب به ذهن ايرانيان «يحيى عبداللطيف عياش» را بايد «اندرزگوى فلسطين» لقب داد. اين سرباز بى بديل پيامبر اعظم(صلواتالله عليه) طى مدت كمتر از 5 سال به تنهايى خواب راحت را از ديدگان صهيونيستهاى اشغالگر قدس شريف ربود و تبديل به كابوس دولت مجعول يهودى شد. او مانند ماهى از چنگال دستگاههاى امنيتى عريض و طويل رژيم صهيونيستى مىلغزيد و چون شبحى دست نيافتنى خود يا همرزمانش را به سلامت از زير چشمان ماموران امنيتى اسراييل مىگذراند و به اهداف مورد نظرش مىرساند.
هر روز گريم و پوشش خود را به نحوى تعويض مىكرد كه قابل شناسايى نبود و به راحتى مقادير متنابهى سلاح گرم و مواد منفجره قدرتمند را در سرزمينهاى اشغالى جا به جا مىنمود. ايران اسلامى تنها يك نفر را در سابقه تاريخى خود دارد كه از چنين توانمندى نبوغآميزى برخوردار بود و او كسى نيست جز شهيد «سيد على اندرزگو». البته بايد اذعان كرد كه يك تفاوت عمده ميان «سيد على اندرزگو» و «يحيى عياش» وجود دارد. اندرزگو سالها در كشورى به وسعت ايران و با تنوع جغرافيايى فراوان به تعقيب و گريز از چنگ مزدوران رژيم پهلوى پرداخت؛ ضمن اينكه به هنگامه تنگ شدن عرصه،امكان سفر به كشورهاى همسايه را داشت و از سوى ديگر اكثريت اطرافيان و مردمش نيز با او يك دل و همراه بودند؛ اما «يحيى عياش» در كشورى مبارزه مي كرد و پنهان مىشد كه وسعتش كمتر از استان آذربايجان غربى و تحت اشغال قرار دارد و علاوه بر عوامل دستگاههاى امنيتى رژيم صهيونيستى و دولت خودگردان عرفات، جاسوسان خودفروخته در لباس برادر و همشهرى نيز مثل مور و ملخ در آن مي چرخيدند. او در چنين گستره محدود و چنين فضاي غليظي بود كه طى 4 سال چونان صاعقه بر ستونهاى امنيتى اشغالگران فرود آمد و تبديل به اسطورهاى فراموش نشدنى و سردارى افسانهاى شد. هنوز هم پس از صدها عمليات شهادت طلبانه كه طى انتفاضه دوم انجام گرفته است، براى مجامع بينالمللى و مقامات صهيونيستى هيچ نامى، ترسآورتر از نام يحيى عياش نيست. مردى كه به تنهايى مسوول كشته و مجروح شدن نزديك به 500 اشغالگر صهيونيست بود و سرانجام نيز نه از دشمن كه از خائنين و از پشت خنجر خورد. ياد و خاطر اين سردار شهادتطلبان را گرامى داشته و مطلب زير را به ادامه دهندگان راه او تقديم مىكنيم...
** خبر باور نكردنى پانزدهم دى
در نخستين ساعات روز جمعه پانزدهم دى ماه 1374 خبرى بسيار كوتاه توسط رسانههاى گروهى در سراسر جهان منتشر شد:
«مهندس يحيى عياش، فرمانده گروه ضربت حركت مقاومت اسلامى فلسطين (حماس) و بنيانگذار گردانهاى انتحارى (استشهادى) عزالدين قسام بر اثر انفجار يك بمب كشته شد.»
با وجودى كه شادى و شعف صهيونيستهاى حاكم بر رسانههاى ماهوارهاى خبرى از شهادت يحيى عياش در لابهلاى پخش دقيقه به دقيقه خبر فوق آشكار بود؛ اما در ساعات اوليه هيچكس پاسخ روشنى در مورد چگونگى شهادت وى نمىيافت. كارشناسان سرويسهاى امنيتى جهان با توجه به دادههاى اطلاعاتى «شينبث، شاباك و موساد»، (سازمانهاى اطلاعاتى و تروريستى اسرائيل) و شناختى كه از فرمانده شهادتطلب هستههاى مقاومت عزالدين قسام داشتند، باورشان نمىشد كه عنصر هوشمند و با ذكاوتى كه 4 سال تمام، همه دستگاههاى پرطمطراق امنيتى اسراييل و جلادان آموزش ديده صهيونيسم را با كمترين امكانات، به خاك سياه نشانده بود، به اين سادگى مورد هدف قرار بگيرد.
تنها چند ماه قبل از اين تاريخ ژنرال «شيمون رومح»،از عالىرتبهترين نيروهاى امنيتى صهيونيستها، در برنامهاى تحت عنوان «شناخت شخصيت طراح و مجرى عملياتهاى انتحارى بنيادگرايان فلسطينى» ناگهان با مخاطب قرار دادن يحيى عياش، جملات تكان دهندهاى را بر زبان جارى ساخت كه نفسها را در سينه بينندگان صهيونيست حبس كرده بود:
«... متأسفانه مجبورم به عنوان يك كارشناس امنيتى - نظامى، در مقابل عظمت و دقت عملياتهايت به واماندگى و تحير خودم اعتراف كنم؛ چرا كه جز اين چارهاى ندارم. كارهاى تو نه تنها اعجاب من كه تعجب همه متخصصان امنيتى جهان را برانگيخته است. به راستى كه تو مجرى تواناى مأموريتهايت هستى محولهاى و ابتكار عمليات بسيار سريع و دقيق است. هر چند كه تو ناامنترين اكسير مقابله با صهيونيسم و يك شبح هولناك براى جامعه يهوديانى اما بايد اعتراف كنم كه قدرت ترميم ضربات وارد شده به مجموعهات را بىوقفه بالا مىبرى و شكست را از مسير خود دورتر مىسازى...»
«نسيم مشال»، مجرى كهنه كار و مشهور تلويزيون رژيم اشغالگر قدس كه اين برنامه مستقيم و زنده تلويزيونى را اداره مىكرد، در پايان برنامه، نتيجهگيرى بحث فوق را چنين بيان كرد:
«دشمن شماره يك داخلى اسرائيل، شخصى است بهنام «يحيى عياش» كه 29 سال سن دارد. اهل منطقه «طولكرم» است و انجام كليه عملياتهاى نظامى حماس و فرماندهى گردانهاى انتحارى عزالدين قسام را در چهار ساله اخير شخصاً به عهده دارد. او خطرناكترين نوع عملياتها عليه صهيونيستها را طراحى و سازماندهى مىكند. على رغم اينكه از لحاظ شخصيتى يك فرد ساده و روستايى است؛ اما با افكارش كارى كرده كه نامش ترس و نا امنى را در قلبهاى اسرائيلىها جاى مىدهد. نظاميان ما در «تلآويو»، «عفوله»، «خضير»، «غوربيسان»، «قدس»، «حيفا» و ديگر مناطق يهودىنشين اسراييل، خواب را بر چشمان خود حرام مىبينند و هر لحظه منتظر يكى از عملياتهاى انتحارى اطرافيان اين جوان 29 ساله هستند. هرگونه خبر يا اطلاعى از وى و يا اطرافيانش مىتواند مأمورين امنيتى و مسووليتمان را در مهار و دفع عملياتهايش يارى كند.»
مسوولين اطلاعاتى - عملياتى صهيونيست هنوز طعم تلخ سه شكست فضاحتبار خود را كه با وجود شناسايى «يحيى» و به كارگيرى نيروهاى ويژه خود، نتوانسته بودند به وى دست يابند، در كام داشتند:
اول: شانزدهم مرداد 1372؛ مركز ايست و بازرسى روستاى «دير بلوط» واقع در كرانه غربى:
يحيى و دو تن از همراهانش توسط نيروهاى امنيتى شناسايى مىشوند و بلافاصله منطقه به محاصره كامل در مىآيد. پس از ايجاد درگيرى و تبادل آتش يكى از همرزمان يحيى دستگير شده و ديگرى با پوشش مناسب آتش خود را حايل صهيونيستها و يحيى مىكند كه نهايتاً منجر به شهادتش مىشود. يحيى نيز با ذكاوت تمام و پس از به هلاكت رساندن دو نيروى امنيتى از حلقه محاصره رهايى مىيابد.
دوم: چهاردهم فروردين 1373؛ خانه يكى از دوستان يحيى در محله «شيخ رضوان» در نوار اشغالى غزه:
صهيونيستها با شناسايى منزل، اقدام به بمبگذارى در آن كرده و منتظر انفجار بمب زمانى و ترور يحيى مىشوند؛ اما به لطف پروردگار، يحيى دقايقى قبل از انفجار از آنجا مىرود و توطئه صهيونيستها ناكام مىماند.
سوم: سى و يكم تير 1373؛ يكى از خانههاى امن عملياتى هستههاى مقاومت شهيد عزالدين قسام:
عوامل امنيتى اسراييل با شناسايى قبلى خانه امن، يحيى و همرزمانش را محاصره كرده و واحدهاى عمليات، بارانى از گلوله و خمپاره را به سمت خانه شليك مىكنند كه «يحيى» پس از سه ساعت تبادل آتش و با فداكارى 2 تن از شهادتطلبان گروه كه با شهادت خود، آتش فرار وى را پوشش دادند، از مهلكه نجات مىيابد...
خبرهايى كه در سراسر جهان مخابره مىشد، حكايت از اين واقعيت دردناك داشت كه فرمانده رشيد هستههاى مقاومت شهادتطلب فلسطينى در حال مكالمه تلفنى با پدرش بر اثر انفجار مواد منفجره جاسازى شده در دستگاه تلفن همراه به شهادت رسيد.
دستگاه فوق كه توسط يكى از عناصر نفوذى به نام «كمال حماد» در اختيار گروه شهيد قسام، قرار گرفته بود،قبلاً از سوى بخش فنى سازمان امنيت رژيم اشغالگر بمبگذارى شده بود. كمال حماد در ازاى اين خيانت خود بيش از يك ميليون دلار از رژيم صهيونيستى دريافت كرد.
راديو و تلويزيون رژيم صهيونيستى بهعنوان كانون انتشار اين خبر، با قطع برنامههاى عادى و پخش موسيقىهاى شاد، اعلام مىكردند:
«... اسراييلىها بالاخره راحت خواهند خوابيد... يحيى عياش مغز متفكر انفجارات و عملياتهاى انتحارى عليه اسراييل كه به مهندس تفجير و تخريب شهرت داشت، در اين عمليات كشته شده است. وى كه عامل كشته و زخمى شدن بيش از 480 تن از نظاميان يهودى بود، از 4 سال پيش تاكنون، اولين و در عين حال خطرناكترين متهم تحت پيگرد دستگاه قضايى اسراييل بود و بارها پس از عملياتهاى انتحارى صورت گرفته توسط شاگردانش، با لباس مبدل خاخامى در صحنههاى عمليات حاضر شده و پس از بررسى نقاط ضعف و قوت كار و تصويربردارى از عمليات، با اظهار دلجويىهاى تصنعى، نيروهاى امنيتى حاضر را فريب داده و مىگريخته است... مهندس عياش به زبان عبرى تسلط كامل داشته و فارغالتحصيل رشته مهندسى شيمى از دانشگاه بيرزيت بوده است. او در دانشگاه جزو متعصبترين دانشجويان نسبت به انجام مراسم اسلامى از قبيل خواندن متون مذهبى و نماز و روزه به شمار مىرفت... ضمن تبريك به تمام يهوديان اسراييل ، از همه بينندگان و شنوندگان عزيز، تقاضا داريم كه نسبت به عملياتهاى احتمالى انتقامجويانه گردانهاى عزالدين قسام هشيارى و آمادگى خود را حفظ كنند...»
** يحيي عياش كيست؟
«عبداللطيف عياش» كشاورزى مومن از اهالى روستاى «رافات» - از توابع «طولكرم» - بود. او در سال 1342 باز زنى مومنه از فاميل خود به نام «عايشه عياش» ازدواج كرد ثمر كه اين ازدواج سه فرزند بود به نامهاى «يحيى»، «يونس» و «مرعى». يحيى فرزند بزرگ خانواده، مطابق با اطلاعات نوشته شده توسط خودش در فرم مشخصات ثبت نام «مجمع مهندسين اردن»، به تاريخ 16/12/1345به دنيا آمده بود.
پدرش مىگويد: «در حالى كه بيشتر از سه سال نداشت از من مىخواست كه او را به مسجد ببرم تا او هم نماز بخواند. يحيى بسيار اصرار مىكرد و لباس مرا مىگرفت تا اين كه من هم با توجه به علاقه زيادى كه به او داشتم، به مسجد روستا مىبردمش و همه از آمدن اين بچه كوچك تعجب مىكردند.»
يحيى پيش از ورود به دبستان، روخوانى قرآن را فرا گرفت و از 6 سالگى تحصيلات خود را شروع كرد. در همين دوران بود كه جايزه ويژه حفظ و تلاوت قرآن را از «اداره اوقاف اسلامى قدس» دريافت كرد. پس از پايان مقطع ابتدايى، يحيى تحصيلات متوسطه خود را در دبيرستان «الزاويه» پى گرفت.
مادر يحيى از آن دوران خاطرهاى بيان مىكند كه شنيدنش خالى از لطف نيست؛ «در يكى از كلاسهاى هشتم يك دانشآموز نتوانسته بود مساله تدريس شده جلسه قبل را براى معلم رياضى حل كند. معلم با عصبانيت از كلاس خارج مىشود كه يحيى را كه در آن وقت در كلاس هفتم درس مىخواند مىبيند و او را به كلاس هشتم مىآورد تا همان مساله را حل كند و او به سادگى جواب آن را به دست مىآورد. بعد از آن هنگامى كه معلم از يحيى مىخواهد كه دانش كلاس هشتم را براى تنبيه بزند، يحيى در حالى كه به معلم رياضى مىگفت من به كسى كه از من بزرگتر است اهانت نمىكنم، از كلاس بيرون رفت.»
يحيى، مدرك ليسانس خود را در رشته شيمى از دانشگاه «بيرزيت» دريافت كرد و تصميم داشت تحصيلات خود را تا مقطع «دكترا» ادامه دهد كه به دليل ممانعت رژيم صهيونيستى از اعطاى رواديد تحصيلى به وى، از اين كار بازماند.
وى با بكارگيرى تخصص خود در راستاى مبارزه با اشغالگران قدس شريف، در طى مدت كوتاهى به موفقيتهاى چشمگيرى در طراحى و ساخت مواد منفجره دست پيدا كرد و با تشكيل شاخه نظامى جنبش مقاومت اسلاى (حماس) موسوم به يگانهاى شهيد عزالدين قسام نبرد جدى خود را با صهيونيستها آغاز كرد.
وى طى پنج سال خود را تا سطح دشمن شماره يك دولت يهودى بالا كشيد و مسووليت قتل و جرح حدود 500 صهيونيست را عهدهدار شد. وى زمانى كه شربت شهادت را نوشيد يك فرزند دو ساله و يك نوزاد دو روزه از خود بر جاى نهاد.
** آثار انگشت يحيى
نبرد عجيبى كه بين يحيى عياش و يارانش از يك سو و تمام نيروهاى سياسى، امنيتى و نظامى صهيونيستى از سوى ديگر، طى حدود 4 سال انجام مىپذيرفت دو مشخصه بارز داشت:
اول اينكه جبهه صهيونيسم و در راس همه رييس كابينه و وزير دفاع رژيم اشغالگر قدس در جهت مهار و يا دفع عملياتهاى شهادت طلبانه مهندس عياش اهتمام همه جانبه و گستردهاى به خرج مىدادند. خاطره حملههاى بىسابقهاى كه با حضور صدها نيروى متخصص امنيتى نظامى اشغالگر براى يافتن و يا قتل مهندس به مناطقى كه احتمال وجودش در آنها مىرفت، هنوز در اذهان پير و جوان اراضى اشغالى باقى است. يكى از آن عملياتهاى بى سابقه كه هنوز توسط مردم روستاى «رافات» نقل مىشود، حضور صدها نيروى ويژه امنيتى و دهها اكيپ عملياتى و پشتيبانى اشغالگران در كمتر از يك ساعت در جاى جاى رافات است كه همگى اطلاع كاملى از رفتار، نقشهها، شيوههاى عمل و ساير توجيهات مربوط به سوابق يحيى داشتند.
مشخصه دوم اين نبرد هوشيارى و درايت يحيى و يارانش بود كه در طول اين درگيرىها و عملياتهاى گوناگون شهادت طلبانه، به خنثى كردن تدابير جمعيت كثير صهيونيستها مىپرداختند. نكته جالب در اينجاست كه هر چه اين دو مشخصه روشنتر بروز مىكرد بر حرمت و والايى يحيى عياش و همسنگرانش در قلبهاى مردم مظلوم فلسطين از يك طرف و ترس و اضطراب اشغالگران تروريست از طرف ديگر مىافزود؛ تا آنجا كه ديگر مسوولان صهيونيست اين ترس و اضطراب را بى پرده در اعمال و اقوال خويش منعكس مىساختند.
«بنيامين بن العياد»، وزير مسكن كابينه اسراييلىها در يكى از مصاحبههاى خود اوج سردرگمى كابينه اسراييل را در برخورد با عملياتهاى شهادت طلبانه هستههاى مقاومت عزالدين قسام چنين بيان كرد:
«اين عجيبترين جنگها در طول تاريخ است؛ چرا كه دشمنان ما افرادى هستند كه در آرزوى رسيدن به مرگ لحظه شمارى مىكنند!»
اشاره و مرور مختصرى به چند عمليات انجام شده توسط هستههاى مقاومت استشهادى قسام را كه به تعبير سخنگوى ارتش رژيم اشغالگر قدس، اثر انگشت يحيى عياش بر آنها به شكل غريب و پيچيدهاى هويدا بود به تمام بسيجيان امالقراى انقلاب اسلامى تقديم مىكنيم:
* عمليات «رامات افعال»
نخستين بارى كه صهيونيستها با نام يحيى عياش رو به رو شدند در اثناى شكنجه و بازجويى دو تن از مجاهدان دستگير شده گروه قسام بود. اين دو تن به همراه يكى ديگر از مجاهدين در حال انتقال بيش از 40 كيلوگرم مواد منفجره كار گذاشته شده در يك خودرو - به محل تجمع عدهاى از سران رژيم صهيونيستى در مراسم ويژهاى در منطقه «غوشدان» شهر تلآويو به واسطه يك اشتباه دستگير شدند. اين خودرو از نوع همان فولكس واگنهاى پلاك ويژه زردرنگ يهودى و در عين حال مملو از 40 كيلوگرم مواد منفجره بسيار قوى دستساز و 4 استوانه گاز و يك منبع انفجار بود.
با توجه به سابقه عبور و مرور خودروهاى اينچنين و نيز دارا بودن پلاك صهيونيستى، فولكس بدون مواجه شدن با مشكلى در حوالى ساعت 2 بامداد وارد محوطه مراسم شد، تا در صبح روز بعد منفجر شود؛ اما در هنگام وارد شدن به مسير انجام مراسم، دو دژبان مسوول محوطه متوجه حركت فولكس با چراغهاى خاموش و درست در جهت مخالف حركت معمول خودروهاى ديگر شده و به فولكس شك مىكنند و بلافاصله به ساير مأمورين، مورد مشكوك را اطلاع مىدهند كه كليه راههاى خروجى تلآويو مسدود شده و كار تفتيش همه فولكسها آغاز شد. مجاهدين حماس نيز كه متوجه شك دژبانان شده بودند با ترك منطقه مراسم، سعى در رهايى از دام امنيتى اسراييلىها كردند كه نهايتاً با رسيدن به يك كوچه بنبست در محله «رامات افعال» خودرو را باقى گذاشته و خود اقدام به ترك منطقه كردند. پس از دقايقى نيروهاى ضدتخريب موساد با دور كردن يهوديان ساكن در منطقه از اطراف خودرو، سعى در خنثى كردن بمب نمودند و همزمان با آن «حسن احمد حسان» 23 و «عماد عبدالرحيم على» 26 ساله، دو نفر از سه مجاهد فوق، با به كار گرفته شدن هلىكوپتر، هواپيما و سگهاى تربيت شده پليس در منطقه، دستگير شدند؛ اما مجاهد سوم موفق به مراجعت به گروه شهيد قسام در «نابلس» شد.
از طرف ديگر تلاش نيروهاى متخصص تخريب موساد با توجه به پيچيدگى و ابتكارى بودن نحوه انفجار بمب به جايى نرسيده و انفجار فولكس واگن موجب وارد آمدن خسارتهاى سنگين به ساختمانهاى اطراف و خودروهاى امنيتى شد. دو مجاهد دستگير شده نيز، زير شديدترين شكنجههاى عوامل دژخيم موساد تنها بر اين مطلب تأكيد مىكردند كه به همراه فردى بهنام «مهندس يحيى» سوگند خوردهاند كه اشغالگران را از اراضى وطن اسلامىشان اخراج كنند. اين نخستين مواجهه عوامل صهيونيست با نام لرزهافكن مهندس بود.
* عمليات «مسيرةالاكفان»
هر چند كه نام يحيى در نخستين جايگاه اسامى ليست افراد تحت پيگرد همه مجموعههاى اسراييلى قرار گرفته بود؛ اما او بدون توجه به آن، مشغول طراحى، بررسى و سازماندهى عملياتى شد كه جوى مملو از ترس و ناامنى را براى شخص نخستوزير رژيم صهيونيستى، «اسحاق رابين» و تمام همدستانش به جاى گذاشت. در روز 26/9/1371 مهندس خودرويى،سرشار از مواد منفجره را تحويل جوان رشيدى به نام «ساهر التمام» داد. «ساهر» نيز در ساعت 12:30 دقيقه همان روز در منطقه «ميحولا» - در نزديكى «بيسان» - در حالى كه در كنار يك رستوران نظاميان صهيونيست و درست بين دو خودروى نظامى پارك كرده بود، پيكر خود را آتشى بر جان شياطين محارب ساخت كه مطابق اعتراف نيروهاى اشغالگر دو نفر از افسران صهيونيست به درك واصل شده و 8 تن ديگر نيز زخمى گشتند.
* عمليات «شهداى ششگانه»
در پى اعلام سخنگوى نظامى ارتش صهيونيستى مبنى بر اعدام 6 تن از افراد گروه عزالدين قسام كه در حال عبور از مناطق مرزى با مصر در شهر «رفح» بودند، مهندس عياش طرحى را در ذهنش مدون كرد، كه موجب وارد شدن ضربه سنگين مادى، حيثيتى و انسانى به اسراييلىها شد. در فروردين 1372يحيى و گروه انتخابىش از موانع امنيتى صهيونيستها در منطقه «ضفه» و «قطاع» عبور كردند و رستورانى در طبقه اول برج تجارى «لندن مينى استور» واقع در خيابان اصلى «تلآويو» موسوم به «ابن غفيرول» را با مواد منفجرهاى بسيار قوى، بمبگذارى نمودند و در حوالى ساعت 6:25دقيقه صبح روز 28/1/1372در حالى كه اميدى به خروج خود از كمربند امنيتى عوامل صهيونيست نداشتند، همه بمبها را همزمان با هم منفجر كردند كه در اثر آن، انفجار و آتشسوزى مهيبى صورت گرفت، كه موجب تخريب كلى ساختمان و وارد آمدن خسارت بسيار زياد به ساختمانهاى مجاور شد و حداقل يك نفر كشته و بيش از 35 مجروح در پى داشت.
* عمليات «شير مقاومت»
در ساعات اوليه صبح روز 16/2/1372يكى از مجاهدين به تعبيه 5 بمب ساخته شده توسط مهندس در جاده قديمى منتهى به «موشاف شيكف» در داخل روستاى «بيت عوا الخليل» - كه در سال 1347 به اشغال صهيونيستها درآمده بود - مشغول شد.
دو تا از اين بمبها در حين عبور خودروى جيپ گشتى نظاميان صهيونيست منفجر شد كه موجب زخمى شدن دو صهيونيست گشت. بر اثر انفجار اين دو بمب، دشمن نيروهاى ويژه خود را براى پاكسازى جاده به منطقه گسيل داشت كه بار ديگر با عبور خودروى دوم كه از روى سومين و چهارمين بمب مىگذشت انفجار مهيبى رخ داد كه منجر به كشته و زخمى شدن عده ديگرى از صهيونيستها گشت. انفجار بمب پنجم در حالى كه «يوسيف حايون»، از متخصصين تخريب ارتش اشغالگر، مشغول خنثى كردن آن بود، موجب وارد شدن جراحت شديد به وى شد، كه البته وى بعد از سه روز در بيمارستان به هلاكت رسيد.
* عمليات «محمد عزيز رشدى»
دسته شهيد محمد عزيز رشدى در غرب فلسطين اشغالى وابسته به هستههاى شهادتطلب عزالدين قسام در صبح روز 11/6/1372مينهاى انفجارى دستساز مهندس را در يكى از باغهاى نزديك «رامات راهيل» واقع در جنوب قدس اشغالى، كار گذاشتند كه دقايقى بعد در هنگام عبور 5 تن از نظاميان صهيونيست، منفجر شد كه در اثر شدت جراحات يكى از آنان كشته و ديگران نيز آسيبهاى جدى ديدند.
* عمليات «سليمان زيدان»
در پاسخ به هجوم ددمنشانه ارتش اشغالگر اسراييل به اردوگاه «البريج» (12/6/1372) و در سالگرد هتك حرمت ساحت مسجد الاقصى، مجاهد شهادتطلب «سليمان زيدان»، سوار بر خودرويى مملو از مواد منفجره به دنبال خودروى نظامى صهيونيستها به شماره 178 حركت مىكند. اين خودرو تعدادى از افراد ويژه پادگان نظاميان اسراييلى در حومه قدس را به ستاد فرماندهى ارتش صهيونيست، در منطقه غرب واقع در نزديك «بيت ايل» در شمال شهر «رامالله» منتقل مىكرد.
خودروى قهرمان شهادتطلب گروه قسام نيز كه پلاك صهيونيستى به همراه داشت با عبور از 8 پست ايست و بازرسى اسراييلىها، توانست در ساعت 7:30دقيقه صبح 14/6/1372به كنار خودروى شماره 178 برسد. با فشردن كليد انفجار توسط «سليمان زيدان»، انفجار مهيبى صورت گرفت كه موجب انهدام كامل خودروى صهيونيستها و اصابت تركشهاى انفجار به چند خودروى ديگر شد. پس از اين انفجار، تمامى منطقه به محاصره كامل نيروهاى امنيتى اسراييل درآمد. ناظران و شاهدان در اظهارات خود به خبرگزارىهاى محلى و خارجى تأكيد كردند كه خودروى صهيونيستها به طور كامل منهدم و سرنشينان آن همگى كشته شدند؛ اما رژيم اشغالگر از اعلام تلفات قطعى خود سرباز زد.
* عمليات «عفوله»
در پاسخ به كشتار نمازگزاران حرم امن ابراهيمى شهر الخليل، شهيد عياش با طراحى و اجراى يك عمليات شهادتطلبانه كه در روز چهلم قتل عام نمازگزاران به اجرا درآمد، موجبات به درك واصل شدن 8 نظامى صهيونيست و مجروح شدن بيش از 50 صهيونيست ديگر را فراهم آورد. كيفيت عمليات بدين ترتيب بود كه يك خودروى پر از مواد منفجره توسط مجاهد استشهادى «رائد زكارنه»، به مقابل ايستگاه مركزى حمل و نقل خودروهاى اسراييلى منتقل شده و در ساعت 12:25 دقيقه روز 16/12/1373 توسط اين شهادتطلب منفجر شد.
* عمليات «الخضيره»
در اثناى برگزارى جشن ارتش اشغالگر به مناسبت زنده نگه داشتن ياد افراد هلاك شدهاش در جنگ اعراب با اسراييل، مهندس دومين ضربهاش را در انتقام كشتار نمازگزاران حرم ابراهيمى، بر پيكر صهيونيستها وارد كرد. در ساعت 8:50 دقيقه روز 23/12/1373 مجاهد شهادتطلب «عمار عمارنه»، چاشنى بمب تعبيه شده توسط يحيى عياش در داخل يكى از خودروهاى دشمن در محور معروف به شماره 80 شهر «الخضيره» را فعال كرد و با شهادت خود حداقل 5 نظامى صهيونيست را به جهنم فرستاد و 32 تن ديگر را به شدت مجروح ساخت.
* عمليات «تلآويو»
در يكى از درخشانترين عملياتهاى شهادتطلبانه، قهرمان استشهادى «صالح صوى»، در داخل خيابان «ديزنكوف» در مركز تلآويو چاشنى مواد منفجره كار گذاشته شده توسط مهندس در خودروى حاملش را به كار انداخته و با شهادت خود 22 صهيونيست را به هلاكت رسانده و 47 تن ديگر را مجروح ساخت.
* عمليات «نتساريم»
هنوز گيجى ضربه عمليات تلآويو از وجود دولت اشغالگر قدس برطرف نشده بود كه يكى از شهادتطلبان گروه قسام به نام «هشام حمد»، در منطقه «نتساريم» با رساندن خود به تجمع نظاميان صهيونيست كيف خود را كه حامل بمبى قوى بود منفجر ساخت و 3 درجهدار صهيونيست را به درك واصل كرده و 12 تن ديگر را مجروح ساخت. اين عمليات در انتقام شهادت «هانى عابد»، از راهبران جنبش حماس كه در شهر «خان يونس» به دست عوامل اداره اطلاعات اسراييل شهيد شده بود، صورت پذيرفت.
* عمليات «بخش پرواز»
بعد از هجرت شهيد يحيى عياش به نوار غزه كه به جهت آموزش دادن عدهاى از مجاهدان گروه شهيد قسام براى ساختن مواد منفجره صورت پذيرفت، يحيى توانست تخصص خود را به عده زيادى از شاگردانش منتقل كند. در همان حال در بامداد روز 5/10/1374 يحيى يكى از شهادتطلبان گروه، به نام «ايمن راضى» را به همراه يك ساك پر از مواد منفجره از اردوگاه «خان يونس» به قدس اشغالى فرستاد و هر چند كه «ايمن راضى» نتوانست وارد خودروى حامل درجهداران اسراييلى بخش پرواز بشود؛ اما با منفجر كردن بمبهاى درون ساك در كنار خودرو، موجب كشته و زخمى شدن سرنشينان آن شد.
* عمليات «شهداى زنده»
در تحقق شعارهاى انتقامجويانه مسلمانان مظلوم فلسطين در تشييع جنازه شهيد «كمال كحيل» و همرزمان مجاهدش «حاتم حسان»، «سعيد دعس» و فرزندش «بلال» كه در حمله وحشيانه جلادان امنيتى اسراييل به شهادت رسيدند، دو خودروى حاوى مواد منفجره مهيا شده و در روز 19/12/1373 اولين آنها در حالى كه توسط قهرمان شهادت طلب «خالد خطيب» هدايت مىشد در ساعت 2 بعداظهر در كنار يك خودروى حامل نظاميان صهيونيست منفجر شده كه منجر به قتل 7 صهيونيست و جراحت 22 نفر ديگر شد. دو ساعت بعد از شهادت «خالد خطيب»، مجاهد استشهادى «عماد ابوامونه» خودروى دوم را به وسط ستون مكانيزهاى رسانده و با شهادت خود 6 صهيونيست را به دوزخ فرستاده و دهها تن ديگر را نيز مجروح ساخت.
* عمليات «قوش قطيف»
بعد از شهادت مجاهد «محمود خواجه» - رهبر شاخه نظامى جنبش جهاد اسلامى - توسط رژيم اشغالگر قدس از سوى مهندس عياش عملياتى براى هلاكت يكى از فرماندهان امنيتى اسراييل طراحى شد.
بدين ترتيب كه يك گارى كه مقادير قابل توجهى مواد منفجره در آن جاسازى شده بود با هدايت قهرمان شهادت طلب «معاوى روگه»، به سمت محل عبور خودروى فرمانده صهيونيست حركت كرد. فرمانده فوق با دو مجموعه كامل اسكورت رفت و آمد مىكرد و «معاوى روگه» در تقاطع جاده «نفيه ديكاليم» در نزديكى محله «غوش قطيف» منتظر رسيدن فرمانده صهيونيست شد. دقايقى قبل از رسيدن فرمانده و مجموعه محافظش يك جيب گشتى صهيونيستها به نزديك گارى وى رفت و مدارك وى را طلبيده و علت توقفش در تقاطع را جويا شد و چون گشتىها مشغول وارسى گارى شدند و هر لحظه احتمال كشف مواد منفجره و لو رفتن عمليات مىرفت وى با انفجار مواد منفجره موجبات هلاكت 3 نظامى گشتى صهيونيست را فراهم كرد.
* عمليات «رامات غان»
دشمن صهيونيستى با به كارگيرى امكانات گسترده توانسته بود يكى از خانههاى امن گروه شهادتطلبان قسام را كشف و همه مجاهدان ساكن در آن را به شهادت برساند. در پاسخ به اين تهاجم صهيونيستها، با طراحى دقيق مهندس يكى از شهادتطلبان گروه، موفق به بمب گذارى در يك خودروى حامل فرماندهان صهيونيست مىشود كه در صبح روز 5/4/1374 با انفجار بمب فوق در ميان ستون نظامى صهيونيستها 6 افسر درجهدار اسراييلى و دهها تن ديگر مجروح مىشوند.
* عمليات «رامات اشكول»
اين عمليات در تكميل عمليات «رامات غان» انجام گرفت؛ بدين صورت كه مجاهد شهادت طلب «سفيان جبارين»، در صبح روز 1/7/1374 با انفجار يك خودروى مملو از مواد منفجره به شماره 26 - الف، در كنار يك كاميون حامل صهيونيستها در منطقه «رامات اشكول» به اعتراف خود صهيونيستها 5 درجه دار پليس اسراييل را كشته و بيش از 106 نفر ديگر را مجروح ساخت.
** شرح شهادت يحيى عياش از زبان تنها شاهد
در مورد نحوه خيانتى كه منجر به شهادت فرمانده استشهاديين فلسطينى شد، يگانه شاهدى كه وجود دارد، «اسامه حماد»، همراه و همرزم ديرينهاش مىباشد.
وى طى سخنانى ماجراى شهادت مرشدش را اينگونه بيان مىكند: «در حدود ده سال پيش هنگامى كه در دانشگاه بيروت درس مىخواندم با شهيد يحيى آشنا شدم؛ چرا كه اوهم در منطقه محل سكومت من، زندگى مىكرد. بعد از اتمام تحصيلات، گهگاهى او به ديدنم مىآمد و من هم به او سرى مىزدم تا اينكه حدود 5 ماه قبل نزد من آمد تا براى مدتى او را در منطقه امنى پنهان كنم. دليل اين مراجعه هم دوستى و اعتماد كاملى بود كه به يكديگر داشتيم. تا چند هفته قبل هم به استثناى چند تن از همرزمان مهندس كسى نمىدانست كه او نزد من است. تا اينكه روزى دايى من «كمال حماد» كه در «انجمن نظارت بر ايمنى برج سازى» فعاليت داشت و از تجار معروف نوار اشغالى غزه بود، تصادفاً متوجه يحيى در منزل ما شد. پس از مدتى هم مرا خواست و گفت كه علاقه زيادى به او و فعاليتهايش دارد و مىتواند كمكهاى قابل توجهى به كارهاى مهندس بكند. در همان جلسه هم «كمال حماد» يك موبايل به عنوان هديه به من داد تا از آن براى ارتباطات راحتتر استفاده كنم. در آن موقع حتى به ذهنم هم خطور نمىكرد كه ممكن است دايى من عنصر خودفروختهاى باشد و غرضش از اهداى موبايل و يا امكانات رفاهى خيانت به يحيى است. من بنا بر دلايل حفاظتى اجازه ملاقات را به دايىام ندادم؛ اما موبايل را به مهندس دادم تا در تماسهاى تلفنى راحتتر عمل كند. يحيى هم مدتى از موبايل استفاده كرد تا اينكه روزى به من گفت كه احساس مىكند خط تلفن موبايل ناامن است و احتمال مىدهد كه نيروهاى امنيتى اسراييل خط موبايلش را شناسايى كرده باشند. به همين دليل به من امر كرد كه ديگر از موبايل استفاده نشود و از همان خط عادى تلفن قديمىمان استفاده كنيم.
من هم قبول كردم و موبايل را خاموش كرده و كنار گذاشتم .چند روز بعد دايى كمال آمد و گفت كه براى كارى مجبور به سفر است و دو سه روزى احتياج به موبايل دارد و من هم موبايل را كه ديگر از آن استفاده نمىكرديم به او امانت دادم. البته بايد اضافه كنم كه او يك بار هم قبلا موبايل را قرض گرفته بود و به خاطر همين،من اصلا به امانت گرفتن موبايل مشكوك نبودم. نكته ديگرى هم اينكه بيشترين فردى كه از طريق موبايل با يحيى تماس مىگرفت، پدرش بود كه البته بعد از كنار گذاشتن موبايل، يحيى به پدرش هم سپرده بود كه از آن به بعد با شماره تلفن عادى منزل با او تماس بگيرد و قرار بود كه صبح روز جمعه، پدر مهندس با او تماس رفته و نتيجه كارى را به اطلاع برساند.
در صبح روز جمعه كه يحيى منتظر تماس پدرش بود، حدود ساعت 8، دايى به من تلفن زد و گفت كه خط تلفن موبايل را باز نگهدارم؛ چرا كه ممكن است يكى از رفقاى تاجرش با شماره موبايل تماس گرفته و برايش پيغام بگذارد و اضافه كرد كه اگر آن تاجر پيغام گذاشت، حتى پيغام تلفنى را به او اطلاع بدهم. من هم خط تلفن را روشن گذاشتم. از آن طرف پدر يحيى هر چقدر به تلفن عادى زنگ مىزند متوجه مىشود كه تلفن از طريق مخابرات قطع شده است و بالاجبار حوالى ساعت 9 با اميد روشن بودن موبايل، شماره موبايل را مىگيرد و موبايل زنگ مىزند. من كه با يحيى در اتاق ديگرى بودم برخاستم و ديدم كه همسرم موبايل را به طرف من آورده و مىگويد كه پدر مهندس است و چون نتوانسته شماره تلفن منزل را بگيرد، با موبايل تماس گرفته، من هم موبايل را از همسرم گرفته و به يحيى؛ دادم. چون يحيى از تماس پدرش با خط تلفن موبايل شديداً ناراحت شده بود، بعد از سلام از پدرش خواست كه ديگر با موبايل تماس نگيرد و من در حالى كه به سمت درب اتاق مىرفتم تا مقدمات صبحانه را از همسرم بگيرم احساس كردم كه پشتم داغ شد و انفجارى در اتاق رخ داد. وقتى ناخودآگاه برگشتم، در ميان دود و غبار دست يحيى را ديدم كه جدا شده و خون از آن جارى است. تمام پنجرههاى اتاق هم شكسته شده بودند. فريادهاى همسرم مرا به خود آورد. بعد از فرو نشستن گرد و غبار صورت يحيى را ديدم كه به شدت جراحت ديده بود و متوجه شدم كه شهيد شده است. به سختى به همسرم فهماندم كه يكى از دوستان مهندس در گروه قسام را باخبر كرده و به كمك بياورد.
همرزمان يحيى دقايقى بعد آمدند و پيكر او را با خود بردند و از من هم خواستند كه براى مدتى با خانوادهام مخفى شويم. در حال خروج از منزل يكى از همسايگان به سمت ما آمد و گفت كه در هنگام بروز حادثه براى ما، يك هلىكوپتر كوچك دور منزل ما و همسايگان دور مىزده است...» لازم به ذكر است كه به نوشته روزنامه اسراييلى «معاريو»، «شاسى انفجار موبايل را يكى از سرنشينان هلىكوپتر فوق بعد از اطمينان مامورين مخابراتى از اينكه فرد مكالمهكننده شخص مهندس بوده است فشرده و از منطقه دور شده است. مواد منفجره به كار رفته در موبايل از نوع مواد ويژه و با قدرت بالا بوده است كه وزنش از 50 گرم تجاوز نمىكرد...»
** اظهار نظر برخي از صاحب نظران صهيونيست بعد از ترور شهيد يحيي عياش
«بايد خودمان را از توهم آسايش به دور كنيم و اعتقاد پيدا كنيم كه با كشته شدن عياش زيانهاى بزرگترى خواهيم ديد. قتل عياش سبب وارد شدن ضربه جدى به روند اجراى عمليات صلح خاورميانه شده است. آخر چطور مىشود كه عقاب وحشى صلح با مبارزان از جان گذشته چون عياش باهم كنار بيايند؟»
امنون الون - نويسنده يهودى
«اگر چيزى خطرناكتر از مهندس يحيى وجود داشته باشد، جنازه اوست؛ چرا كه كشته شدگان در راه هدف، خطرناكترين سلاح در دست هر ملت در حال جنگ مىباشند. درك اين حقيقت كه ترور عياش موجب فوران شور و هيجان جوانان فلسطينى است و اين شخص به يك سمبل مبارزه تبديل شده است، احتياج به تفكر زيادى ندارد، آنگونه كه ديديم هزاران نفر در تشييع جنازه او شركت كردند. پس چقدر تعداد مهندسين جديدى كه در اين مراسم، عزم خود را براى تداوم راهش جزم كردند و دير يا زود خود را فداى هدفشان خواهند كرد، زياد بود؟!»
اورى فنيرى - نويسنده صهيونيست
«دليلى كه سبب پيگيرى شديد صهيونيستها براى ترور عياش شد، تنها انتقامجويى از خون كشته و زخمىهاى اسراييلىها نبود و اولين و مهمترين دليل آنها قبل از همه اين بود كه عياش، بنيانگذار نوع جديدى از مبارزه: يعنى انجام عمليات انتحارى در مراتب مختلف بود.»
زئيف شيف - كارشناس بخش عربى مجله هاآرتص
«موزه تاريخى فلسطينىها تاكنون از مبارزان شهيد شده زيادى همچون يحيى عياش محافظت مىكند. پرونده اين شخصيتها از عزالدين قسام شروع مىشود كه در دهه 30 توسط انگليسىها ترور شد و حالا شخصيت نمونه و الگوى مبارزان حماسه آفرين آنها؛ يعنى مهندس يحيى عياش جاى دارد.»
يوسى نوربشتاين - نويسنده صهيونيست
«از ابتداى شروع جنگ بين ما و فلسطينيان هيچ شخصى مانند يحيى عياش دستش را آغشته به خون صهونيستها نشان نداد.»
ايهودى يهارى - تحليلگر سياسى تلويزيون رژيم صهيونيستى
«از اينكه ديگر عياش در دنيا نيست، جداً احساس شادمانى مىكنم.»
افرايم سينه - وزير كابينه رژيم اشغالگر قدس
«مهندس مستحق اين كيفر بود؛ چرا كه دستانش به خون بسيارى از صهيونيستها آغشته بود و امروز با ترور او، روز عيد و شادى ماست؛ هر چند كه در اين شادى با وجود همرزمان و شاگردانش نبايد افراط كرد.»
ايلى دايان - جانشين وزير خارجه كابينه رژيم اشغالگر قدس
«ديدن صحنههاى تشييع جنازه عياش كه دهها هزار فلسطينى در آن شركت داشتند بشارت دهنده خيرى نيستند براى افرادى كه اعتقاد دارند كينه صد ساله فلسطينيان مسلمان نسبت به صهيونيستها با ترور اين مبارز از بين خواهد رفت و ما وارد مرحله تازهاى از صلح و ثبات خواهيم شد؛ چرا كه عياش، قهرمان ملتى است كه ميزان شجاعت و برترى قهرمانانش را باتعداد قبرهايى اندازه مىگيرند كه از دشمنانشان ايجاد كردهاند. هر چند كه در نظر ما عياش دشمن خونريزى بود كه استحقاق اعدام را داشت و عمليات ترورش در جهت اجراى اين نظر بود؛ اما اين شخص در نظر ملتش نه تنها قهرمانى مردمى در دنيا بلكه شهيدى بلندمرتبه در آخرت است! در تشييع جنازه او فقط همرزمانش در در حماس حضور نيافتند؛ بلكه همه اقشار مختلف مردم فلسطين شعار انتقام انتقام سر دادند و مردم غزه در تاريخ معاصر خود تاكنون جنازهاى را از نظر كثرت شركت همه گروهها و بروز احساسات چنين عميق بر دوش كشور خود نديدند.»
شموئيل شينتسرل - نويسنده و ايدئولوگ صهيونيست
انتهاي پيام/
شنبه 14 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 196]
-
گوناگون
پربازدیدترینها