واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: رازهای بزرگ «جهانیسازی» قسمت اول
1- پس از تجاوز هژمونی «لیبرال - سرمایهداری» به رهبری امریكا و انگلیس به افغانستان و عراق و اشغال این كشورها كه با شعار «دمكراسی، آزادی و جامعه مدنی»، صورت گرفت و نیز با اعلام جنگ صلیبی در گستره جهان، به تدریج مفهوم حقیقی و پشت پرده شعار «جهانیسازی»، هویدا شده است. به وضوح و بیبدیل، روشن است كه آنان به دنبال تبدیل كل افراد ساكن بر كره زمین به مثابه اعضأ یك واحد سیاسی و شهروندان یك «رژیم قدرت جهانی» تحت سرپرستی خود میباشند و برای چنین عملیات اشغالگرانه جهانی است كه، محتاج حاكمیت یك «چشمانداز فرهنگی تازه» در سراسر دنیا و القاء فرهنگ ویژهای جهت زمینهسازی برای استعمار جدید بینالمللی میباشند. مفاهیمی چون «حقوق بشر جهانی»، «دمكراسی جهانی»، «امنیت جهانی»، «نظم جهانی»، «تجارت جهانی»، همگی باید در خدمت این امپراطوری جهانی كه بناست به وجود آید قرار گیرند. امپریالیزم از این پس، با شعار دمكراتیزاسیون ملل عقب مانده!! به گسترش اقتدار خود میاندیشد و برای خود، «منافع جهانی»، تعریف و بلافاصله اعمال میكند. هر گونه چند جانبهگرایی(Multilateralism) در فضای جدید، تصنعی یا موقتی خواهد بود. عملیات در بالكان، سومالی، عراق و افغانستان، آغاز چنین تهاجم سراسری است و این میلیتاریزم و «خشونت بدون مرز» در خدمت هژمونی سرمایهداری غرب درخواهد آمد. بنابراین از این پس بشریت، شاهد تعقیب پروژه «ناامنی جهانی» از سوی آمریكا، انگلیس و صهیونیزم تحت پوشش «امنیت جهانی» خواهند بود زیرا یك حكومت جهانی، قرار است تشكیل شود. آنچه به نام «اداره دنیا» (Global Governance) خوانده شده، دقیقا توجیه همین سیطره امپریالیستی با ادبیات جدید و بشردوستانه!! است.
2- سازمان ملل متحد نیز كه با ادعای تضمین صلح جهانی و برای پیشگیری از جنگ جهانی سوم به وجود آمد در كمال تعجب و تاسف عملا در خدمت توجیه خشونت فراگیر و استعمار توجیه شده، درآمده است. و گاه با سكوت و گاه به تصویب قطعنامههایی، به این امپریالیزم جهانی، مشروعیت میبخشد. صلحی كه آنان به دنبال آنند، «صلح بدون عدالت» و صلح در خدمت ابرقدرتها و توجیه وضع موجود و نابرابر جهان است. مساله اصلی، كاهش یا عدم كاهش نقش دولتهای ملی نیست بلكه به تدریج همه كشورها تبدیل به استانهایی خواهند شد كه به نحو فدرال، تحت امر یك رژیم مركزی یعنی كانون سرمایهداری غرب، اداره میگردند. این سیستم تصمیمگیری جهانی، كلیه تصمیمگیریهای محلی، ملی و منطقهای را در خدمت خود و تحت امر ستاد مركزی!! خواهد گرفت و احیانا كُد تبلیغاتی آن، «تصمیمگیری دمكراتیك جهانی» شده و هر نوع مقاومتی تحت عنوان «یاغیگری شهروند جهانی»،(Global Citizen) سركوب خواهد گشت.سازمان ملل، هم میتواند پوشش باشد و هم میتواند پس از اقتدار قاطع هژمونی «امریكا - اسرائیل - انگلیس»، حتی حذف شود و نهادهای مثلاً مدنی!! دیگری به وجود آید تا «جامعه مدنی جهانی» مورد نظر ارباب قدرت و ثروت و ارباب رسانهها را فراهم كند. كاملاً قابل پیشبینی است كه در این صورت، تحولات بینالمللی چگونه مدیریت شده و منازعات و دعاوی، چگونه حل و فصل خواهند گشت و نیز مفاهیم حاكم بر سیاست جهانی، چه گفتمانی بوده و كدام تلقی از امنیت، صلح و نظم فراملی در پیش خواهد بود.
3- تبلیغات و رسانهها نیز با جدیت در تلاشاند تا با تبدیل(change) و تغییر بسیاری از این مفاهیم در افكار عمومی ملتها هرگونه مقاومتی را تضعیف یا منتفی سازند. آنان میكوشند تلقین كنند كه اساسا دوران طرح الگوی «استعمار» و مبارزات ضداستعماری، سپری شده و ساختار سیاسی دنیا به نحوی است كه از لحاظ تاریخی، دوران گذار از گفتمان «مقاومت ملی و ضداستعماری»، به پایان رسیده و امروز دیگر این ادبیات را نباید به كار برد و با كلماتی چون «مدیریت جهانی» و «انقلاب ارتباطاتی» به دنبال حذف روح مقاومت ملی و دینی در برابر استعمار و حذف ارزشهای فرهنگی غیرغربی از سطح جهاناند تا همهچیز به تدریج در خدمت فرهنگ غرب و در نتیجه، منافع سرمایهداری استكباری درآید و زیر پوشش «بازار جهانی»، به همه مقولات، مفاهیم دیگری در خدمت هژمونی جدید، تزریق شود. هرچه این هژمونی را تهدید كرده یا این مفاهیم را زیر سوال ببرد، از اكنون یك پدیده «ضدامنیتی» و خرابكار شمرده خواهد شد.به همین جهت است كه اصولاً كلمه «جهانی شدن ، ابتدا در حوزه اقتصاد و سرمایهداری مطرح و سپس لوازم آن در حوزههای سیاسی، فرهنگی و نظامی، تعقیب و بسط داده شد و در نقطه مقابل آن نیز مفاهیمی چون «تروریزم جهانی» را اختراع كردند تا بهانه برای پیشروی و سركوب مقاومتهای ملی و دینی بیابند. این، همان فرهنگسازی وتبلیغ «بینش جدید» در میان ملتها برای كشتن حس مقاومت در آنهاست.آنان میخواهند الگوهای رفتاری و هنجاری را در ملتها تغییر دهند و به صورت نامرئی در وراء همه مرزها عمل كنند و در اینجا مراد از جهانی شدن، به وضوح همانا غربیشدن است و هجوم رسانهای و تهاجم فرهنگی با همین رویكرد صورت میگیرد كه فرهنگ آمریكایی و غربی را «ارزشهای جهانی» بنامند و به همه ملتها تزریق و تحمیل كنند. آنان در مسیر تضعیف اقتدارملی سایر كشورها از هیچ شیوهای چشمپوشی نمیكنند و از سازمانهای غیردولتی وNGO ها و به اصطلاح نهادهای مدنی نیز بهرهبرداری خواهند كرد. همچنین میكوشند آنچه را «اپوزیسیون قانونی» مینامند همچون بمبی در داخل بدنه حاكمیتهای مخالف خود، وارد و تعبیه و از آن سوءاستفاده كنند حال آنكه خود، چیزی به نام «اپوزیسیون قانونی» برای هژمونی غرب در سراسر جهان به رسمیت نمیشناسند و هر صدای مخالف خود را ناشنیده گرفته و از این پس سركوب میكنند.اصولاً كلمه «جهانی شدن ، ابتدا در حوزه اقتصاد و سرمایهداری مطرح و سپس لوازم آن در حوزههای سیاسی، فرهنگی و نظامی، تعقیب و بسط داده شد و در نقطه مقابل آن نیز مفاهیمی چون «تروریزم جهانی» را اختراع كردند تا بهانه برای پیشروی و سركوب مقاومتهای ملی و دینی بیابند. این، همان فرهنگسازی وتبلیغ «بینش جدید» در میان ملتها برای كشتن حس مقاومت در آنهاست.4- رهبران غرب، به ظاهر میگویند كه همه در «دهكده جهانی»، همسایهایم اما هرگز اخلاق همسایگی را رعایت نمیكنند و در واقع، یك رژیم «ارباب و رعیتی جهانی»، حاكم شده است كه همه باید زیر سایه ارباب قدرت و ثروت، در صلح با او!! باشند تا «جهانی» شوند و «جهانی» بیندیشند و جهانی عمل كنند!!منادیان جهانی شدن، ابتدا برای درهم شكستن صلابت عقیدتی ملتهای مقاوم، شعارهایی چون پلورالیزم و نسبیگرایی و شكاكیت و تبلیغ الگوی «جامعه چند فرهنگی» را پیش میكشند تا آنان از فرهنگ خود دست كشیده یا در آن، مردد شوند سپس شعار «جهانی شدن» و «یكسانسازی» و «غربیشدن» را مطرح میكنند تا یك دیكتاتوری بزرگ و توتالیتریزم جهانی بر سر همه فرهنگها و ملتها، سایهافكن شود و بدینوسیله با روح تحمیل و استبداد جهانی و تحقیر سایر ملتها، زمینه برخورد و خشونت و جنگ و تجاوز و اشغالگری را در سطح جهان، افزایش میدهند و همان امپراطوری جهانی خشن و قدیمی پدران خود را اینبار با شعار «دمكراسی و تساهل و تسامح و اقتصاد آزاد»، باز تولید میكنند.
آنان میخواهند نگرش ملتها به «قدرت جهانی» را تغییر دهند تا این امپراطوری، بدون مقاومت و با هزینهای اندك، به وجود آید و برای الگوی جدید استعماری، نوعی توجیه اخلاقی، دست و پا كرده و آن را تئوریزه كنند تا ارزشهای جدیدی برای تسهیل معادله قوای مطلوب، خلق و جایگزین نموده و نوعی شبه اجماع جهانی در حول و حوش این به اصطلاح ارزشهای مركزی!! پدید آورند. در این قاموس جدید، شعار «نفی خشونت» به مفهوم «نفی مقاومت» است زیرا سركردگان این نظام غربی جهان، خود منشأِ بزرگترین خشونتهای تاریخ و كثیفترین جنگهای بینالمللی و عامل بسیاری از كودتاها، ترورها و پشتیبان بسیاری از رژیمهای سركوبگر و مستبدند.5- شعار «آزادی»، مجوز جنگافروزیها و براندازی رژیمهای مستقل از این استبداد جهانی خواهد بود تا همه مخالفین «اباحیگری غربی»، به نام «آزادی»، سركوب شوند. شعار «جهانیسازی» به مفهوم «غربیسازی» و یكدستسازی، خود، نوعی توتالیتریزم و مبشر یك استبداد جهانی و عمیقاً ضد آزادی است چنانچه شاهد سلب بسیاری از آزادیهای انسانی و ترویج آزادیهای حیوانی از سوی این فرهنگ هستیم و نیز حمایت آنان از استبدادیترین و ضدآزادیترین رژیمهای وابسته را در منطقه و دنیا میبینیم. آنان به مخالفان خود در سطح جهان، آزادی نمیدهند ولی از مخالفین خود، آزادی عمل برای براندازی همان مخالفین میخواهند!!ادامه دارد...منبع: کتاب نقددكتر حسین مهربان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 436]