واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: چرا كتاب من لایحضره الفقیه را نوشتم؟
کتاب مَن لایَحضُرُه اَلفَقیه تألیف ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه قمی ملقب به شیخ صدوق کتابی است به عربی شامل ۵۹۶۳ حدیث. این کتاب یکی از کتب اربعه و از معتبرترین کتب شیعه بوده و در شش جلد تألیف شدهاست. این اثر از زمان نگارش مورد توجه و استقبال علمای شیعه قرار گرفتهاست و پیوسته در مجموعههای بزرگ و کوچک روایی به آن استناد نموده و از آن روایت نقل کردهاند.انگیزش نگارش كتاب من لا یحضره الفقیهشیخ صدوق، در مقدمه كتاب من لا یحضره الفقیه، انگیزه تالیف كتاب خود را بیان داشته است. كه بخشی از آن را با اقتباس و تحریر مجدد میآوریم:در مسافرتی كه به سرزمین بلخ از قصبه ایلاق داشتم، به لطف و خواست خداوند متعال با یكی از اولیای خدا و افراد متقی و كم نظیر عصر خویش آشنا شدم. و این آشنایی را همواره باعث سرور و افتخار و سرافرازی خود میدانم.در آن ایام، همنشینی و مجالست با او را بسیار مغتنم میداشتم. چرا كه هم صحبتی با او احساس آرامش و شادمانی و فرح و نشاط خاصی را برای من فراهم مینمود.وی فردی عالم، و متقی و متعهد، و پایبند به دین، و از خانوادهای با شرافت و با اصالت، و از نوادگان و سلاله خاندان نور و فضیلت ربوبی بود. و با اخلاق حمیده و صفات كریمه خود، همچون: حیا و آرامش و وقار، عفت و تقوی، و تواضع و فروتنی، بر شایستگی خود افزوده بود.او، ابو عبد الله محمد بن حسن بن اسحاق بن حسن بن حسین بن اسحاق بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام، معروف به سید نعمت بود. هدف از نگارش این كتاب را بر این اساس قرار دادم كه آن دسته از روایاتی را نقل نمایم كه به صحت آنها و صحت صدور آنها از معصومین علیه السلام وثوق و اطمینان كامل دارم. سید نعمت روزی به من چنین بیان داشت:محمد بن زكریای رازی طبیب، برای كسانی كه در موقع احتیاج به طبیب، طبیب در دسترس ندارند؛ كتابی در علم طب نگاشته است. و آن را من لا یحضره الطبیب نام نهاده است. و آن كتاب در موضوع خود، با وجود حجم كم، جامع و كافی و پر فایده است. و همگان در حد نیاز خود از آن بهره مند میگردند.وی در ادامه از من خواست كه من هم كتابی در موضوع فقه و احكام به گونهای جامع و كامل بنویسم تا مورد اطمینان و اعتماد مردم باشد، و همه آنچه را كه همگان در موضوعات فقهی، و مقررات و قوانین شرع، و حلال و حرام شریعت، به آن احتیاج دارند؛ در آن گرد آوری شود تا مردم با مراجعه به آن بتوانند به دستورات آن عمل كنند و همه كسانی كه آن را خوانده و به آن عمل میكنند و از آن نسخه برداری میكنند و به دیگران میرسانند، در اجر و ثواب آن شریك باشند.سید نعمت این كلام را در حالی بیان میكرد كه خود، به تمامی كتابهای كه تا آن زمان نوشته بودم و بالغ بر 245 مجلد میشد، آگاهی كامل داشت و از بیشتر آنها استنساخ نموده، و یا خود وی احادیث آنها را از من شنیده بود و اجازه نقل كردن آنها را نیز از من گرفته بود.اما با تمام این احوال، احساس ضرورت نگارش همچنین كتابی را در باب فقه (كتاب من لا یحضره الفقیه ) میكرد و این سخن را به من متذكر گردید.من نیز چون او را به خوبی میشناختم و او را فردی صاحب نظر و شایسته میدانستم، و همچنین خود نیز احساس ضرورت نوشتن چنین كتابی را میكردم و به علاوه درخواست وی را در خصوص این عمل، مناسب دیدم؛ پیشنهاد او را پذیرفتم، و این كتاب را با حذف سندهای احادیث نگاشتم.اگر چه ذكر رجال سند حدیث فواید بسیاری دارد، لكن در این كتاب بنا را بر اختصار و استفاده عموم مردم قرار دادم. زیرا در این كتاب، نخواستم مانند دیگر كتب خود و یا مانند بعضی از مصنفین دیگر باشم، كه تمام احادیثی را كه از اساتید خود شنیدهاند، در كتابهای خود آورده اند، نقل نمایم. بلكه هدف از نگارش این كتاب را، بر این اساس قرار دادم كه آن دسته از روایاتی را نقل نمایم، كه به صحت آنها و صحت صدور آنها از معصومین علیه السلام وثوق و اطمینان دارم و بتوانم به آنها حكم داده و فتوا دهم و عقیده دارم كه این احادیث، و این عمل، حجت میان من و پروردگار تبارك و تعالی میباشد.منابع:محمد رضا ضمیری، کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی، ص ۳۵۰- ۳۵۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 768]