پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1848587072
چرا و چگونه عبادت كنيم؟
واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: چرا و چگونه عبادت كنيم؟
علي جواهردهي
در مقاله حاضر نويسنده با تشريح مفهوم عام و خاص عبادت درمقام بررسي جايگاه و ارزش عبادت وعبوديت، از خودسازي به عنوان مقدمه همه عبادات ياد كرده و شاخصه اعمال عبادي را وجه الله و براي رضاي حق بودن معرفي نموده است. وي همچنين عبادت را مفهومي اجتماعي دانسته كه موجب مي شود هرگونه مصداق عبادت تنها از راه اجتماع فراهم شود. اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
توحيد و خدامحوري، اساس هستي
اساس تحليل قرآن از هستي بر خدا محوري استوار است و توحيد، محور و نقطه مركزي در همه تحليل ها و تبيين هاي قرآني است. بر اين اساس عبادت نيز به معناي محور يافتن خداوند در مناسبات انسان و خداست. به سخن ديگر عبادت در تحليل قرآني، تنظيم مناسبات و رابطه انسان و خداست كه اين چيزي جز تنظيم مناسبات انسان با همه هستي نيست؛ زيرا در بينش قرآني همه هستي آفريده خداوند و مظاهر و شئون او هستند. بنابراين هرگاه از عبادت و عبوديت سخني به ميان مي آيد مراد تبيين و تنظيم رابطه انسان با همه هستي است.
اين معناي پيش گفته اختصاصي به عبادت به معناي عام ندارد بلكه حتي در عبادات محض و خاص چون نماز و دعا نيز اين معنا صادق است؛ زيرا درآن ها نيز مسئله «ديگري» به شكل محوري مطرح مي باشد و واژگان نماز و شكل اجراي آن در بهترين حالات آن بر «ديگري» تاكيد دارد. از اين رو در سوره فاتحه الكتاب كه بخش اصلي نماز را تشكيل مي دهد واژگان به شكل جمع مانند تنها تو را مي پرستيم و يا تنها از تو ياري و استعانت مي جوييم آمده و نماز جماعت مورد تاكيد قرار گرفته است. لذا مي توان به يقين گفت كه نگرش اسلام به مسايل حتي عبادات صرف و محض، جمعي و اجتماعي و در برگيرنده عنصر «ديگري» است.
اگر خداوند درآيه 56 سوره ذاريات مي فرمايد: ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون؛ جنيان و انسان ها را جز براي عبادت خود نيافريدم، به اين معناست كه هدف از آفرينش اين دو گروه از بندگان عاقل و خردمند و مختار جز عبادت خداوندگاري نيست و اين معنا با توجه مفهوم عبادت در آيات قرآني، ارتباط تنگاتنگ ميان انسان و جن از يك سو و ديگر موجودات را نمايان مي كند.
به عنوان نمونه از جمله امور عبادي مورد تاكيد آيات قرآني انفاق و احسان به ديگري است كه بيانگر ارتباط محكم و استوار ميان انسان مكلف با ديگري است. اين ديگري هرچند كه ظاهراً به نظر مي رسد در دايره تنگ انسان ها قرار مي گيرد ولي با تامل و دقت در آيات قرآني مي توان دريافت كه مراد از آن امري فراتر از اين دايره محدود مي باشد و شامل احسان و انفاق به همه آفريده هاي خداوند از جمله جانوران و گياهان است. از اين رو درروايات تفسيري و تبييني، حوزه انفاق و احسان آنچنان وسيع بيان شده كه شامل آبياري درختان و كمك و ياري به حيوانات و تغذيه و مراقبت و مواظبت از آنها نيز مي شود.
اصولاً در بينش قرآني هدف از آفرينش انسان و جن چيزي جز عبادت خالق نيست.
عبادت و عبوديت نيز مفهومي عام است كه معني بندگي را در بر دارد. اين بندگي گاهي جنبه عام و كلي مي گيرد و گاهي مفهوم خاص از آن منظور نظر است كه شامل عبادت مصرح چون نماز و روزه و غيره است.
انسان مومن كسي است كه تمام اعمال و حركات خود را در جهت وجه اللهي و براي رضاي خدا بودن قرار مي دهد و لذا تمام كارهايش عبادت به معني عام آن محسوب مي شود.
و در ميان تمام كارهايي كه بنده انجام مي دهد و براي او عبادت محسوب مي شود، خدمت به خلق در رأس همه آنهاست.
انسان مومن آن است كه در پس هر آفريده اي، آفريدگارش را مي بيند و در خدمت به هر آفريده اي، عبوديت و عبادت خالق خويش را مي جويد. از اين رو مي توان گفت كه عبادت در مفهوم قرآني ارتباط تنگاتنگي با نحوه تعامل با خود (به عنوان يكي از آفريده هاي آفريدگار هستي) و ديگري به عنوان آفريده هاي خداوندگاري دارد.
اهميت خدمت به خلق
بر اين اساس مي توان اين نتيجه ابتدايي را گرفت كه خدمت به خلق و آفريده ها شكل برجسته عبادت خالق و آفريدگار هستي است و آن چه وظيفه و تكليف همگاني و عمومي انس و جن است خدمت به آفريده هاي خداوندي است زيرا انسان در بينش و تحليل قرآني خليفه خداوند در زمين است كه به عنوان وظيفه و تكليفي از سوي خداوند بايد در مسير آباداني آن حركت كند و بستر مناسبي را براي دست يابي هر آفريده به سوي كمال لايق و شايسته آن فراهم سازد. از اين رو خداوند در آيه 61 سوره هود مي فرمايد: هو أنشاكم
من الأرض و استعمركم فيها؛ او خداوندي است كه شما را از زمين ايجاد كرد و براي آباداني در زمين به كار گرفت.
براساس اين تحليل قرآني مي توان گفت كه هرگونه دوري از خدمت به آفريده هاي زميني خداوند و آسيب رساني به آنها به معناي مخالفت با وظيفه و تكليفي است كه خداوند برعهده انسان گذاشته است. اگر خداوند در آيه 41 سوره روم مي فرمايد: «ظهر الفساد في البر
و البحر بما كسبت أيدي الناس؛ فساد در خشكي و دريا به سبب فعاليت هاي انساني ظاهر شد، به معناي آن است كه فعاليت هاي مخالف جريان كمالي هستي و دوري از عبادت واقعي موجب شده كه محيط زيست موجودات و آفريده هاي هستي در زمين با خطر مواجه شود و انسان برخلاف وظيفه و تكليف خويش به جاي ياري به موجودات و انفاق و احسان به آنها در جهت مخالف حركت كرده و به جاي آباداني به تخريب زمين اقدام كند. بنابراين انسان ها با اين حركت مخالف جريان كمالي هستي، از جرگه عبادت كنندگان بيرون مي روند.
جايگاه و ارزش عبادت و عبوديت
عبادت در آموزه هاي قرآني در شبكه اي از مفاهيم كليدي قرآن قرار مي گيرند معاني اي چون توحيد، عبادت، تقوا، انسان كامل، صراط مستقيم و مانند آن هنگامي كه در كنار هم به دقت قرار گيرند تصويري كامل از هستي و علل وجودي و بقايي آن ارائه مي دهند توحيد بيانگر آن است كه هستي، مخلوق خداي يگانه اي است كه جهان را ايجاد و آن را ربوبيت و پروردگاري مي كند تا هر چيزي در سير تكاملي خويش به كمال شايسته خود دست يابد. عبادت به معناي شناخت خود و خدا و هستي در مقام نظر و حركت در مسير كمالي و صراط مستقيم دست يابي به مقام انسان كامل و خليفه الهي است كه از راه تقواي الهي مي گذرد.
بنابراين عبادت در تحليل قرآني از جايگاه ويژه اي برخوردار است. برخي از انديشمندان، درباره عبادت گفته اند: شخص هرگاه خود و خدا و نيز هستي را درك كرد مي فهمد كه هر چيزي آفريده اي از آفريده هاي خداوندي است و چون اين مفهوم را درك كرد، پيش از آن كه چيزي را ببيند خدا را پيش و پس و همراه آن يافته است. اين همان معناي ديگر نشانه و آيت بودن هرچيزي است.
از آن جايي كه انسان براي عبادت آفريده شده (ذاريات آيه56) و عبادت بي شناخت مفهوم آيت و نشانه خدابودن هرچيزي، تحقق نمي يابد هر كسي كه مي خواهد عبادت كند مي بايست جايگاه هر چيزي را اين گونه بشناسد و بدان ايمان و باور داشته باشد. از سويي از آن جايي كه انسان به عنوان خليفه خداوندي آفريده شده (بقره آيه 30) مي بايست در مقام خلافت به پرورش و ربوبيت طولي هر چيزي بپردازد؛ زيرا انسان تنها خليفه خدا در مقام ربوبي است نه الوهي؛ چرا كه الوهيت اختصاص به خداوند داشته و منحصر در اوست و آن چه انسان از خداوند به جانشيني در زمين عمل مي كند و مأمور آن است مقام ربوبيت طولي از خداوند است. بنابراين مي توان از دو آيه 56 سوره ذاريات و آيه 30 سوره بقره به اين نتيجه رسيد كه مفهوم عبوديت و ربوبيت يكي است و هر دو هر چند دو لفظ متفاوتند ولي مفهوم يگانه اي را انتقال مي دهند؛ چون اگر هدف از خلقت آدمي، خلافت از ربوبيت الهي باشد (بقره آيه 30) و هدف از آفرينش آدمي، عبوديت خداوندي باشد (ذاريات آيه 56) بنابراين مي بايست گفت كه عبوديت و ربوبيت در آيات قرآني مفهوم يگانه اي است. از اين رو در روايات تفسيري آمده است: العبوديه كنهه الربوبيه؛ كنه و ذات مفهوم عبوديت خداوندي همان ربوبيت از خداوند است.
بر اين اساس مي توان در تفسير عبوديت خداوند گفت كه مراد همان ربوبيت انسان از ناحيه خداوند مي باشد. اگر اين معناي باطن و حقيقي و واقعي عبوديت است، اين پرسش مطرح مي شود كه چگونه خداوند را عبوديت كنيم؟
به سخن ديگر چون خداوند انسان را به عنوان خليفه آفريده است تا از قرارگاه زمين به جانشيني او در هستي خلافت كرده و به عنوان خليفه از مقام ربوبيت خداوندي عمل كند و هر چيزي را بپروراند و به كمال شايسته آن برساند، پس عبوديت وي در مقام ربوبيت معنا و مفهوم مي يابد. بنابراين بر انسان است كه در مقام ربوبيت طولي خداوند نشسته و به حكم عبوديت، همه هستي را ربوبيت كرده و آنها را به كمال لايق و شايسته برساند.
اكنون اين پرسش و يا شبهه به شكل ديگر خودرا مطرح مي سازد كه اگر مفهوم واقعي و حقيقي عبوديت خدا همان ربوبيت از جانب اوست، چرا در آيات قرآني و آموزه هاي وحياني قرآن و اسلام، عبوديت شامل اموري است كه به نظر مي رسد بيرون از چارچوب تعريف پيش گفته است؟ به عنوان نمونه نماز خواندن و يا روزه گرفتن و يا ديگر امور عبادي صرف براي چه انجام مي شود و اين چه نقشي در مقام عبوديت به مفهوم ربوبيت انساني و پروردگاري وي دارد؟
به عبارت ديگر اگر مفهوم عبوديت همان ربوبيت طولي از خداوند است پس بايد تنها به اموري پرداخته شود كه مرتبط با حوزه پروردگاري و ربوبيت طولي از خط و خلافت از مقام ربوبيت است و بر اين اساس تنها فعاليت ها و اعمالي به مفهوم عبادت خواهد بود كه به كار خلق بخورد و آنان را به كمال شايسته ايشان برساند. بر اين اساس در تعريف عبادت مي توان ادعا كرد كه: عبادت به جز خدمت خلق نيست؛ زيرا در خدمت خلق خداست كه انسان به وظيفه خلافت از ربوبيت خداوندي اقدام مي كند و هر چيزي را به كمال لايق و شايسته خويش مي رساند.
در صورت درست بودن اين اشكال و شبهه هر گونه عملي كه بيرون از دايره ربوبيت و پروردگاري آدمي باشد نه تنها در دايره مسئوليت ها و مأموريت آدمي قرار نمي گيرد بلكه نمي توان آن را عبادت واقعي خواند. ولذا نماز و روزه و ديگر اعمال شخصي و فردي نمي تواند عبادت باشد و از دايره عبادت بيرون مي رود و در حوزه ديگر قرار مي گيرد.
در پاسخ به اين اشكال و شبهه بايد گفت در تفسيري كه از عبوديت و مفهوم واقعي آن ارائه شده نه تنها عبوديت محض مانند نماز و روزه و اعمال ديگر شخصي، جزو عبوديت و مفهوم واقعي آن است بلكه مأموريت نخست و اصلي آدمي همين قسم از اعمال و عبادات است. بنابراين مي بايست در عبارت سعدي عارف شيرين سخن نوعي تصرف به ويژه در مفهوم خلق شود تا دايره آن از محدوده «ديگري» به همگان تبديل شود. البته نقصي در شعر سعدي نيست؛ زيرا او از واژه خلق سود جسته است كه مفهوم پيش گفته را به خوبي مي رساند ولي تنگناهاي فهم ما نتوانسته است به عمق و ژرفاي شعر او برسد.
خودسازي انسان رأس همه عبادات
تحليل مطلب آن است كه خلق واژه اي است كه از ارتباط دروني خود را با خالقيت و مخلوقيت بيان مي كند. هرگونه اين واژه به كار رود مفهوم متضمن آن وجود خالقي در يك طرف و مخلوقي در سوي ديگر آن است. واژه فارسي آفريده نيز بيانگر وجود آفريدگان و آفريده شده است.
اگر فرض بر آن است كه عبوديت به مفهوم واقعي آن ربوبيت طولي از خداوند و خلافت در اين حوزه است، اين معنا به خوبي از آن به دست مي آيد كه هر انساني خود نيز به عنوان مخلوق و آفريده موظف است كه پيش از ربوبيت ديگري به ربوبيت و پرورش خويش اقدام كند. از اين رو در آيات قرآني خودسازي و تكامل ذاتي شخصي بر ديگر سازي مقدم شده است و جهاد با نفس به عنوان جهاد اكبر شناخته و معرفي شده است و در سوره عصر نيز پس از آن كه همگان را در خسران معرفي مي كند تنها كساني را رسته از خسران معرفي مي كند كه نخست به خودسازي اقدام كرده و سپس به ديگر سازي مي پردازند.
انسان در مقام قوه و فعل
از نظر قرآن هر انساني داراي ويژگي هاي ربوبيت است. به اين معنا كه در ذات و سرشت هر انساني اسماي الهي (توانمنديهاي خدايي) به صورت جعل و تعليم وجود دارد كه در يك فرآيندي از قوه به فعليت مي رسد. هر انساني بايد با تلاش خويش اين اسماي كامل الهي را كه به شكل قوه در وي نهفته است به فعليت برساند. براي رها سازي قواي اسمايي و دست يابي به فعاليت اسمايي، دستور عملي از سوي خداوند بيان شده كه از آن به دين ياد مي شود. دين راهنمايي است كه كوتاه ترين، آسان ترين و بهترين و كامل ترين راه رسيدن به فعاليت را نشان مي دهد. اين راه همان صراط مستقيم اسلام است كه در قرآن و آموزه هاي وحياني ديگر بيان شده است.
هر انساني بايد به مقام انسان كامل برسد تا بتواند نسبت به همگان و همه هستي، ربوبيت طولي و خلافت در آن پيدا كند. هر كسي كه هر اسمي را در خود فعليت بخشيد در همان اسم تنها، ربوبيت مي يابد و نسبت به اسم ها و قوا و توانايي هاي ديگر مقام خلافت ندارد.
اگر در برخي از كتب تفسيري در اين كه خليفه خدا همه انسان ها هستند و يا تنها آدم بوده و يا انسان هاي كاملي چون پيامبران و معصومان(ع) از اين مقام برخوردار بوده اند اختلاف شده از آن روست كه هر كسي به بخشي توجه كرده است.
اما بي گمان همه انسان ها مراد و مقصود خداوند از جعل خليفه بودند و اختصاص به آدم و يا برخي ندارد؛ زيرا خلافت امري دايمي است و تا زمان بقاي زمين ادامه دارد. تنها مسئله اي كه مطرح است آن كه اين ربوبيت و خلافت در مقام ربوبيت نسبت به دست يابي هر شخص به كمال اسمايي متفاوت است. انسان كامل از آن جايي كه توانسته در مسير كمالي خويش همه قوا و اسماي الهي سرشته در ذات خويش را به فعليت برساند نسبت به همه، ولايت و ربوبيت اسمايي دارد ولي ديگران بسته به ميزان دست يابي خود، از اين ربوبيت برخوردارند. از اين رو هر كسي دست كم نسبت به خود ربوبيت داشته و بر نفس خويش ولايت دارد.
براي رسيدن به ربوبيت و ولايت كامل، هر كسي بايد نخست با استفاده از آموزه هاي وحياني به كمال اسمايي و يا همه كمالات دست يابد تا در همان اسم و يا اسماي ديگر به مقام خلافت و ربوبيت طولي برسد.
بر اين اساس انسان لازم است نخست به تربيت و ربوبيت خويش اقدام كند و اين همان مفهوم عبوديت محض و شخصي و فردي است كه از راه نماز و روزه و مانند آن پديد مي آيد و از آن به خودسازي ياد مي شود.
اگر عبارت «عبادت بجز خدمت خلق نيست؛ را بخواهيم تائيد كنيم اينگونه مي گوئيم كه يكي از مخلوقات كه پيش از همه نيازمند خدمت است نفس خود انسان است. از اين رو خداوند همواره از اين كه شخص به خود ظلم و ستم روا دارد و به عبادت و تربيت خود نپردازد سرزنش مي كند. اگر به آياتي كه به مسئله ظلم به نفس و خويشتن پرداخته توجه شود دانسته مي شود كه از نظر قرآن اولويت در عبوديت، تربيت و ربوبيت نفس است. بر اين اساس كساني كه نماز نمي خوانند و يا روزه نمي گيرند و برخلاف تقوا عمل مي كنند به عنوان ظالمان به نفس معرفي مي شوند.
در تحليل قرآني عبادت مفهوم عام و فراگيري است كه مرتبط با ربوبيت شخصي و يا ديگري مي باشد. از اين رو خداوند به حضرت ابراهيم(ع) مي فرمايد: قل ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين؛ بگو كه نمازم و اعمال عبادي ام و زندگي ام و مرگم تنها براي خداوندي است كه او رب جهانيان است. (انعام آيه162) بنابراين هر انساني مي بايست با توجه به الوهيت خداوندي همه چيز را از آن او دانسته و به عنوان پروردگار جهانيان در مسير ربوبيت خود و ديگري عمل كند. بنابراين همه اعمال انسان از نشست و برخاست و خواب و خورد و خوراك و نماز و حج و غيره مي بايست به گونه اي باشد كه آفريدگاري خداوند و آفريده بودن خود را بنگرد و در مسير دست يابي به مقام پروردگاري و خلافت از مقام ربوبيت خداوندي، اسما و قواي خويش را بپروراند و به فعليت برساند.
براين اساس مي توان گفت كه خلوص و اخلاص در عبادت به اين مفهوم خواهد بود كه شخص خود را در مقام بندگي (ربوبيت و پروردگاري) ببيند و بكوشد تا به عنوان وظيفه و تكليف الهي به خودسازي و ديگرسازي بپردازد. اين همان مفهوم وجه الله را در نظر گرفتن است كه در آيات سوره دهر بدان تأكيد شده است.
وجه الله كه مردم آن را به معناي براي خدا بودن معنا مي كند همان عمل در راستاي فعليت بخشي و ربوبيت اسماي ذات و در نهايت ربوبيت ديگر خلق خداست. در اين تحليل، خداوند از عبوديت و ربوبيت ما سودي نمي برد و لذا براي خدا بودن به معناي در راستاي اراده ربوبيت خداوندي حركت كردن مي باشد.
چگونه عبادت كنيم؟
مطالب پيش گفته روشن مي كند كه آدمي براي ربوبيت خود و ديگري چگونه عبادت كند؛ زيرا شخص مي بايست در همه زندگي خويش (خواب و خوراك و آيين و رسم و رسوم و...) به گونه اي عمل كند كه قواي سرشته خويش را به فعليت رساند و به كمال اسمايي دست يابد.
براي رسيدن به اين هدف و مقصود، خداوند مجموعه اي از آموزه ها را در اختيار بشر قرار داده كه از آن به دين ياد مي شود. بنابراين بر هر كسي است كه در مسير دين حركت كرده و در مسير كمالي صراط مستقيم گام بردارد.
اگر به آيات قرآني به شكل كلي نگريسته شود به روشني مي توان اين مطلب را اثبات كرد كه هدف از عبادت همان ربوبيت و پروردگاري خويش و ديگري است. البته قرآن براي اين كه اين مطلب براي همگان جا بيافتد و هر كسي بر اساس عقول خويش مفهوم عبادت را در مراتب متعدد آن درك كند به بيان مصاديقي از ربوبيت در مقام عبوديت اشاره مي كند.
به عنوان نمونه دريافت ياري خداوند (اعراف آيه 191 و 192) و امنيت (بقره آيه 125 و 126 و نور آيه 55 و قريش آيه 3 و 4) تأمين نيازها (مريم آيه 42 و 43) تقرب به پيشگاه خداوندي (نساء آيه 172 و اعراف آيه 206 و انبياء آيه 19) و رفاه و آسايش (حج آيه 11) از جمله آثار عبادت دانسته شده كه اين امور خود ارتباط تنگاتنگي با مسئله كمال يابي انسان دارد.
در آياتي ديگر به مسئله شناخت و ارزش آن در گرايش آدمي به عبادت اشاره شده كه خود بيانگر اين نكته است كه شناخت خداوند به عنوان خالق (بقره آيه 21 و انعام آيه 102 و يس آيه 22) و توجه به رازقيت او (عنكبوت آيه 17 و غافر آيات 13 و 14 و قريش آيه 3 و 4) و اسماي الهي (اعراف آيه 180) و ربوبيت خداوند (حمد آيه 2 و 5 و بقره آيه 21 و مائده آيه 117 و ده ها آيه ديگر) و علم (مريم آيه 64 و 65) و رحمت خداوندي (حمد آيات 3 و 5 و طر و آيه 28) عامل اصلي گرايش آدمي به عبوديت واقعي است.
هرگاه آدمي شناخت درستي از وضعيت خود و جايگاه خدا در هستي و نقش خويش در اين هستي به دست آورد در مسير كمالي حركت مي كند و مي كوشد تا با آزادسازي قوا و فعليت بخشي به آن خود را بپروراند و با بهره گيري از آموزه هاي دستوري قرآن به خودسازي بپردازد و پس از دست يابي به هر كمال اسمايي و فعليت بخشي به آن، ديگران را نيز ربوبيت كرده و آنان را به كمال برساند. از اين رو عمل صالح و دستگيري از خلق به عنوان عبادت در كنار روزه و نماز مطرح مي شود.
به سخن ديگر آدمي براي پرورش خويش نيازمند خودسازي از راه نماز و انفاق و امور ديگر است و براي ديگرسازي مي بايست دستگير خلق خدا شود و هرچه شناخت آدمي نسبت به خود و ديگري افزايش يابد رفتار وي نيز بهتر مي شود و عبادت معنا و مفهوم بهتري مي گيرد و جنبه وجه اللهي در آن تقويت مي شود.
به هر حال عبادت به مفهوم ربوبيت انساني تلاشي است كه انسان براي پرورش خويش از راه خودسازي و ديگري از راه كمك و ياري انجام مي دهد. اين همان مفهوم والا و اساسي است كه آيات قرآن و روايات تفسيري بدان اهتمام داشته و از مردم اين گونه عبادتي را خواستار شده اند.
وجه الله، شاخصأ اعمال عبادي
انسان ها همه به طور طبيعي مي كوشند تا از كاستي و كمبود برهند و به كمال شايسته انساني خويش دست يابند. از آن جايي كه ظرفيت انساني بي نهايت است انسان در مسير كمالي خويش تا بي نهايت راه دارد. با اين همه همگان مي كوشند تا دست كم به مراتب و درجات نخست كمالي دست يابند و بر پله نخست كمال قرار گيرند تا در ادامه مسير خويش به راحتي و آساني به سوي مراتب عالي تر حركت كنند.
در تحليل و تبيين قرآن بهترين و كوتاه ترين راه براي دست يابي به كمال، بندگي و عبوديت خداوند است.
عبوديت چنان كه گفته شد سامان دهي مناسبات خود با خود و ديگري براساس خدامحوري است. از اين رو مسئله وجه الله به عنوان محور و نقطه مركزي در هر كار و عمل و انديشه اي خودنمايي مي كند.
در بينش و نگرش قرآني مرز ميان كفر و ايمان مفهوم وجه الله است. به اين معنا كه انسان مي تواند هر چيزي را به دو گونه بنگرد و تحليل و تبيين كند. گاه مي تواند هر چيزي را به عنوان پديده اي جدا از خداوند بنگرد كه شباهتي با فيزيك جديد دارد و در غرب متداول است. البته اين بينش و نگرش در غرب تنها اختصاص به فيزيك نداشته و در همه علوم ساري وجاري است ولي درعلوم پايه و محض اين بينش و نگرش به موضوع قوي تر و ظاهرتر است.
گاهي ديگر انسان هر چيزي را به عنوان آفريده تحليل و تبيين مي كند كه دراين نگرش، آفريده بودن اصالت مي يابد و چون هر چيزي به عنوان آفريده ديده مي شود بي هيچ واسطه اي آفريدگار نيز در تحليل و تبيين ها حضور جدي و واقعي مي يابد. از اين رو مي توان گفت كه دراين نگرش خداوند پيش از هر آفريده اي ديده مي شود و شخص پيش از اين كه آفريده اي را بشناسد آفريدگار آن را ديده و شناخته است.
براساس اين نگاه مي توان گفت كه ايمان به معناي باور و اذعان به آفريده بودن هر چيزي و كفر به معناي انكار آفريده بودن و تاكيد برپديده بودن آن است. كافر كسي است كه به امور و اشياي هستي به عنوان پديده هاي مستقل مي نگرد و حتي اگر به خدايي ايمان داشته باشد آن را درهر پديده اي نمي بيند و تاثير آن را به عنوان ربوبيت و پروردگاري درك نكرده و اذعان نمي كند درحالي كه مومن كسي است كه هر چيزي را به عنوان آفريده اي از آفريده هاي خداوندي مي ببيند و پيش از آن چيزي را بنگرد خداوند را به عنوان آفريدگار و پروردگار آن مي نگرد و مي كوشد. تاثير مستقيم و غير مستقيم خداوند و پروردگار را در آفريده ها بر آوردكند.
اين گونه است كه مومن پيش از آن كه چيزي را ببيند، خداوند را پيش و پس آن ديده است و همانند اميرمومنان علي(ع) بيان مي كند: ما رايت شيئا الا و رايت الله قبله و معه و بعده؛ چيزي را نديدم مگر آن كه پيش از رويت آن، خدا را پيش و همراه و پس از آن ديدم.
چنين نگرشي به همه چيز هستي، موجب مي شود كه پيش از ديدن هر چيزي وجه الله را بنگرد و جهت و وجه الهي هر چيزي را مورد توجه قرار دهد و با هر چيزي به عنوان آفريده اي از آفريده هاي الهي كه تحت ربوبيت و پروردگاري او قرار دارد برخورد كرده و چگونگي تعامل و مناسبات و رابطه خويش با آن چيز را بر اين اساس تنظيم كند.
الگوهاي عيني از مومنان واقعي
درآيات قرآني تاكيد شده هر چيزي در هستي بنده خداوند مي باشد و مي بايست وجه الله هر چيزي را پيش از ديدن آن چيز ديد و اين كه عبادت به مفهوم واقعي آن همان تنظيم درست تعاملات با آفريده ها و بندگان خداوندي است، علاوه بر اين قرآن به شكل عيني مصاديق الگوهايي را براي پيروي مطرح مي سازد تا ديگران با پيروي از سيرو سلوك آنان بتوانند بينش و نگرش خويش را همانند آنان تنظيم كنند.
اگر به سوره انسان و كساني كه در آن به عنوان الگوهاي عيني و بندگان كامل و انسان هاي به هدف رسيده معرفي شده اند بنگريد در مي يابيد كه از نظر قرآن چيزي ارزش مندتر از خدمت به آفريده هاي خداوندي نيست.
اين آفريده ها حتي مي تواند شامل گياهان و جانوران و يا زمين از دريا و خشكي و حتي كافران باشد.
به سخن ديگر آن چيزي كه در تحليل قرآني درخدمت به آفريده ها اصالت و محوريت مي يابد وجه الله است. به اين معنا كه شخص مي بايست به هرچيزي به عنوان آفريده اي از آفريده هاي خداوندي بنگرد.
بر اين اساس اگر كسي به كافري به عنوان آفريده اي از آفريده هاي خداوندي بنگرد مي بايست به او ياري وكمك كند و خدمت به او را عبادت درمعناي آن بشمارد.
اما اگر شخصي حتي به انسان كاملي چون معصومان و پيامبران (ع) كمك و خدمت كند ولي دراين خدمت خويش آفريده و نشانه بودن و براي خدا بودن ملاحظه نشود چنين خدمتي ارزشمند شمرده نمي شود. بنابر اين اگر كسي به كافر و مشركي به عنواني غير از وجه اللهي و آفريده بودن وي كمك كند آن نه تنها عبادت نيست بلكه جرم و جنايتي به كافر و خويشتن خويش است.
از مطالب پيش گفته به دست مي آيد كه آن چيزي كه به اعمال آدمي بها و ارزش و اعتبار بخشد نيت و قصد آدمي است كه برخاسته از بينش و نگرش توحيدي شخص است: انما الاعمال بالنيات؛ اينكه اعمال براساس نيت ها و قصدها سنجيده مي شود به معناي آن است كه بينش و نگرش شخص است كه به كارهاي او مفهوم ارزشي و ضد ارزشي و جنبه عبادت و يا ضد عبادي مي دهد.
در داستاني كه خداوند درسوره انسان (دهر) بيان مي كند كه از انسان هايي سخن به ميان مي آيد كه در مسير كمالي خويش با بهره برداري از آموزه هاي قرآني نه تنها مفهوم درست عبوديت را درك كرده بلكه براساس آن عمل نموده و به مقامات عالي انساني دست يافتند كه از نظر قرآن بايد الگوي رفتاري و عبادي همگان شود.
خداوند دراين سوره به وضعيت خانواده و اهل بيت رسول الله (ص) توجه مي دهد كه آنان چگونه با تغيير مفهوم عبادت از شكل بي محتواي آن به شكل پر محتوا و واقعي، خدمت به خلق خدا را به عنوان سرآمد عبادات عام مطرح كردند.
نكته جالب و شگفت اين كمك ها آن است كه به كافري كه به جنگ اسلام و ايمان آمده و اسير و در بند است كمك مي شود و اين كمك نه به سبب آن است كه او موجودي از موجودات و انساني از انسان هاست، بلكه به سبب آن كه وجهي از وجوه الهي و آفريده اي از آفريده هاي اوست.
به سخن ديگر كمك به محيط زيست و يا جانوران و گياهان و يا انسان ها به عنوان حقوق حيوانات و گياهان و حقوق بشر صورت نمي گيرد بلكه به اين عنوان انجام مي شود كه همه اين ها آفريده هاي الهي است و انسان مامور شده كه به عنوان خلافت الهي بر زمين، آنان را مديريت و هر آفريده اي را به كمال برساند و نقش ربوبيت و پروردگار طولي را در زمين ايفا كند. بنابر اين اگر به اين ها كمك مي شود به عنوان وظيفه و تكليف الهي مي باشد و اين كه همه اين ها آفريده اي از آفريده هاي خداوندي مي باشند و انسان در برابر آن ها به عنوان خليفه خداوند و رب طولي مسئول است.
عبادت به مفهوم خاص
چنان كه گفته شد، انسان مامور و مكلف است كه خودسازي داشته باشد تا در مسير كمال قرار گيرد. عبادت به مفهوم قرآني آن دربردارنده اموري است كه آدمي را به كمال مي رساند. بنابراين اگر در آيه 65 سوره ذاريات سخن از وجوب عبادت خداست منظور همان خودسازي است. انسان وقتي خداوند را عبادت مي كند خود را در مسير كمالي و هدايتي قرار مي دهد.
از آن جايي كه شناخت مسير نزديك كمالي و خودسازي مبتني بر كمال، براي بيش تر مردم دشوار و يا ناشدني است خداوند افزون بر فطرت و عقل سالم كه پيامبر دروني آدمي است، پيامبر بيروني فرستاده تا آن چه را عقل آدمي در حالت عادي آن را درك نمي كند، به او بنماياند و راه كمالي را به وي نشان دهد. از اين رو در آيه 83 سوره بقره از آن چه از سوي خداوند به پيامبر وحي مي شود و به نام دين شناخته مي گردد به عنوان هدايت الهي ياد مي شود كه آدمي را به كمال مي رساند.
مجموعه دين دربردارنده امور متعددي است كه بخشي از آن عبادت محض و صرف است. شريعت هم چنان كه به بعد مادي و دنيوي آدمي توجه دارد و يا به بخش ارتباط با ديگري مي پردازد هم چنين به رابطه انسان با خدا و خود و امور محض اخروي و كمالي نيز توجه مي دهد.
آدمي براي دست يابي به كمال به ارتباط با ديگري نيازمند است كه در نخستين مرحله اين ارتباط، بايد ارتباط درست و كاملي را با خدا ايجاد كند. براي دست يابي به اين امر مهم و اساسي، خودسازي از راه نماز و روزه و ديگر امور عبادي مطرح مي شود. نماز و روزه و ديگر امور عبادي گام مهم و اساسي در ايجاد ارتباط سالم با ديگري و جهان بيرون است. از اين رو قرآن نماز را راهي به سوي تقوا و دوري از پلشتي مي شمارد.
اگر در آيات قرآن از پيمان شكني و نقض عهد و قسم و عقود و مانند آن به عنوان پلشتي ياد شده و كساني را كه از آن ها دوري مي ورزند انسان هاي متقي بر مي شمارد، اين خود بهترين گواه بر اين نكته است كه خودسازي تا چه اندازه با ديگر سازي مرتبط است.
خودسازي، مقدم بر هر چيز
آموزه هاي قرآني، خودسازي را مقدم مي شمارد و چنان كه در آيه 2 سوره جمعه و بقره آيه 115 و آل عمران آيه 416 و آيات ديگر گفته شده تزكيه و تعليم نفس اساس ديگرسازي و ايجاد جامعه نمونه و انساني و ايماني است.
انسان براي اين كه بر ديكتاتوري و استبداد و استكبار بيروني غلبه كند مي بايست نخست از تكبر و خودبزرگ بيني و ديكتاتور نفس رهايي يابد. از اين رو در آيات قرآني تغيير نفوس آدمي براي ايجاد تغيير در جامعه ضروري و پيش فرض دانسته شده است. (ان الله لايغير مابقوم حتي يغيروا ما بانفسهم»؛ بي ترديد خداوند سرنوشت قومي را تغيير نمي دهد تا آنها خودشان وضع خود را تغيير دهند)
به هر حال اگر گفته مي شود هر كاري كه براي خدا باشد از جمله خدمت به خلق، عبادت به معني عام آن، محسوب مي شود، اين به معنا و مفهوم نفي عبادت و خودسازي نيست كه از راه عبادت محضي و تركيبي چون نماز و روزه و حج و مانند آن به دست مي آيد؛ زيرا انسان تا زماني كه از خود نگذرد و از دام نفس به سلامت جان به در نبرد نمي تواند اميد داشته باشد كه بتواند خدمتي به خلق كند.
آياتي كه به مسئله ايثار توجه مي دهد به خوبي اين معنا را بيان مي دارد كه كساني به ايثار و گذشت از خود اقدام مي كنند كه از دام نفس با عبادت و خودسازي رهيده باشند. خداوند در آيه 9 سوره حشر مي فرمايد: ويوثرون علي انفسهم ولو كان بهم خصاصه ؛ ديگري را بر خود مقدم مي دارند هر چند كه خود نيازمند تر بدان هستند.
به هر حال تاكيد بر عبادت و خدمت به ديگري نمي تواند مانع از عبادت به مفهوم خودسازي باشد؛ زيرا انسان پيش از آن كه به عبادت خلقي برسد مي بايست در عبادت نفس به مقام و جايگاهي برسد. از اين رو در عرفان اسلامي در چهار مرحله كه براي آن بيان مي شود سه مرحله مرتبط به خودسازي و نفس شناسي و پرورش و تربيت آن است و در مرحله چهارم است كه شخص عارف كامل به سوي خلق باز مي گردد تا در نقش عالم معلم هم چون خضر(ع) عمل كند و دستگير ديگران شده و آنان را به كمال برساند.
عبادت، مفهومي اجتماعي
باتوجه به مطالب پيش گفته مي توان به يقين گفت كه در نگرش قرآني عبادت چيزي جز مفهوم اجتماعي ندارد. شخص براي اين كه رابطه خويش را با خود به عنوان آفريده اي از آفريده ها و يا با ديگري به عنوان مخلوقي از مخلوقات خداوندي درست تنظيم مي بايست رفتاري را در پـيش گيرد كه از آن به عبادت ياد مي شود. عبد و بنده كسي است كه براساس آموزه هاي الهي و در مسيري كه خداوند به او گفته رفتار كند و از آن چارچوب و حدود الهي بيرون نرود. بنابر اين بنده واقعي كسي است كه رفتارهاي خويش را براساس آموزه هاي وحياني و مسئوليت ها و وظايفي براي او تبيين شده تنظيم نمايند.
در همه آموزه ها و مسئوليت هائي كه بر عهده انسان گذاشته شده ديگري (حتي نفس) مطرح است و اين بدان معناست كه از نظر قرآن عبادت تنها مفهوم اجتماعي دارد. خداوند در همه اين آموزه ها محوريت داشته و نقطه مركزي است.
هر كسي كه بخواهد بندگي كند مي بايست روابط و تعاملات خويش را به گونه اي سامان دهد كه رضايت و خشنودي خدا در آن باشد و آن زماني است كه شخص رفتارهاي خود با هر چيزي را بر اين اساس سامان دهد كه آن چيز آفريده اي از آفريده هاي خداوندي است و خداوند آن ها را براي مقصد و مقصودي آفريده و در نظام احسن از جايگاه خاص و مفيدي برخوردارند زيرا خداوند حكيم است و بي حكمت و هدف هيچ چيزي را نمي آفريند. بنابر اين انسان موظف است كه در برابر آن ها رفتاري درست داشته باشد.
اين مساله نسبت به انسان هاي ديگر تاكيد مي شود و مناسبات و رفتارها به شكل عالي تر توصيه مي گردد؛ زيرا از نظر خداوند انسان اشرف آفريده ها و دارايي كرامت است و هر گونه بي توجهي و يا اهانت و توهيني نسبت به انساني ديگر به معناي ناديده گرفتن تجليل و كرامت خداوندي است.
اگر خداوند از موجودي تجليل خاص كرده باشد آدمي مي بايست رفتارش را نسبت به آن به گونه اي تنظيم كند كه تجليل الهي حفظ شود. از اين رو رفتار ابليس نسبت به انسان بيرون از آداب اجتماعي بود زيرا ابليس به تجليل الهي بي اعتنايي ورزيد و انسان را تكريم نكرد.
بر اين اساس بر همگان است كه نسبت به انسان ها كه از آفريده هاي خاص خداوند هستند تكريم و تجليل نموده و حق ايشان را ادا كند.
مفهوم اجتماعي عبادت موجب مي شود كه دست يابي به هر گونه مصداق عبادت جز از راه اجتماع فراهم نيايد و بر اين اساس است كه پيامبر (ص) مي فرمايد: لا رهبانيه في الاسلام؛ رهبانيتي در اسلام نيست؛ زيرا رهبانيت روش عبادي دور از اجتماع است و اجتماع در تحقق آن نقشي ندارد. اين مفهوم به سبب اين كه آدمي را از جامعه دور مي سازد و به گوشه نشيني و عزلت مي كشاند مفهومي ضد اسلامي بشمار مي رود.
به هر حال آدمي اگر بخواهد به اسلام واقعي عمل كند و به مقامات عالي انساني دست يابد مي بايست تمام كارهاي خود را براي رضايت حق انجام دهد تا او را در جرگه عبوديت خداوند وارد سازد و سه عملي كه دست كم در سوره دهر بيان شده نشان مي دهد كه هر سه عمل، اجتماعي بوده و اين گونه اعمال عبادي است كه آدمي را به انسان هاي محبوب الهي تبديل مي سازد بطوري كه سوره اي را به نام ايشان اختصاص داده و از آنان تجليل مي كند.
دوشنبه 2 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-