واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: ؛مهدكودك؛ اولين پل ميان خانه و جامعه
؛تقويم را كه ورق مي زند تنها ٤ روز ديگر از مرخصي اش باقي مانده است. او ٣ سال است كه به خاطر نگهداري از فرزندش در مرخصي بدون حقوق به سر مي برده است. وابستگي او به كودكش چنان است كه حاضر نيست حتي لحظه اي براي رسيدگي به كارهاي ضروري، او را به دست كسي بسپارد، روزهاي باقي مانده مي گذرند و موعد فرا مي رسد. شب را تا صبح با دلهره اي به وسعت يك تنهايي بزرگ بالاي سركودكش مي نشيند. كودك آرام خوابيده و او دستي به موهايش مي كشد. انگار اين نوازش ها، زخم هاي ناشي از اضطرابش را التيام مي بخشد. از سپيده دم مي ترسد.از اين كه طلوع خورشيد مصادف است با اولين جدايي او و فرزند دلبندش، ذهنش پر از مجهولات است و دلش سرشار از دلهره. ابهام عجيبي فضاي دلش را مملو كرده است. صبح لباس كودكش را بر تن مي كند.او را به مهدكودك مي برد. با خود مي گويد: امروز را توي صفحه تقويم به عنوان وحشتناك ترين و سخت ترين روز زندگي ام يادداشت خواهم كرد. مربي مهد با رويي گشاده جلو مي آيد تا كودك را در آغوش بگيرد. اشك هاي مادر روي گونه جريان مي يابند و كودك با ديدن او دست ها را دور گردن مادر حلقه مي زند و فريادي بلند سر مي دهد. اوتاكنون حتي لحظه اي را جدا از مادر نبوده است. مادر را چاره اي نيست. كودك را مي گذارد و با رخساري پر از ترديد و نبضي كه به اندازه تمام دلواپسي هاي دنيا مي زند، كودك گريانش را تنها مي گذارد. او مي رود و صداي فرياد هاي التماس آميز كودك در فضاي صحن مهدكودك مي پيچد، «مامان تو رو خدا نرو...»
؛ كودك و دلهره جدايي از مادر
؛خانم نسرين- ه پرستار مي گويد: كودكي ٣ ساله دارم كه وابستگي شديدي به من دارد. من قبلا خانه دار بودم. اما يك ماه است كه شرايط استخدام من در يك بيمارستان فراهم شده است.ولي متاسفانه نمي توانم كودكم را به مهد بسپارم. چون او در هنگام ورود به مهد حاضر نيست از من جدا شود. مرتضي نادري كارشناس ارشد روان شناسي مشاوره و عضو هيئت علمي دانشگاه در گفت و گو با ما در اين زمينه مي گويد: كودك ٣ ساله براي رفتن به مهدكودك و جداشدن از مادر با ترديدهاي زيادي روبه رو مي شود. او حاضر نيست به سادگي امنيت خانه و مراقبت مادر را با محل ديگري عوض كند.اگر كودك در روزهاي اول ورود به مهدكودك عكس العمل هاي منفي از خود نشان دهد، به اين دليل است كه دلهره جدايي از مادر بر او حاكم مي شود و علت آن، اين است كه خانواده نتوانسته كودك را در مسير صحيح اجتماعي شدن قرار دهد و كودك به شدت به خانواده وابسته شده است.وي مي افزايد: چنين كودكاني همواره ترس از دست دادن منبع حمايتي خويش را دارند و چون تاكنون منابع حمايتي گسترده اي در اختيار نداشته اند و تنها منبع حمايتي آن ها مادر يا پدر يا ديگر اعضاي خانواده بوده است به همين دليل نگران است كه چنان چه از آن ها جدا شود، آن ها را براي هميشه از دست بدهد. اين كودكان داراي اضطراب جدايي يعني ترس از دست دادن حمايت ها هستند. لذا در مواجهه با چنين كودكاني بايد كمك شود كه اضطراب كودك از آن چه مي ترسد، از بين برود. اگر روزهاي اول پدر يا مادر يا يكي از اعضاي خانواده كه كودك وابستگي بيشتري به آن ها دارد، مدتي را در كنار كودك در مهد سپري كند و به مرور اين زمان را كاهش دهد، كم كم اضطراب جدايي براي كودك كم رنگ تر مي شود.
؛مادر؛ همه دنياي كودك
؛خانم س- رياحي، دبير آموزش و پرورش نيز مي گويد: فرزندان ما خانم هاي شاغل به ناچار بيشتر از اين كه فرزند ما باشند، فرزند مهد كودك اند. من خود فرزندم را از ساعت ٦ صبح تا ٧ شب به مهدكودك مي سپارم.وقتي هم به منزل مي رسم، آن قدر خسته ام كه فرصت رسيدگي به او را ندارم و بايد كارهاي فردا را انجام دهم.فكر مي كنم علت پرخاشگري و لجبازي بيش از حد كودكم نيز همين باشد. چون او از ٦ ماهگي تا الان كه ٥ سال و نيم است همه فرصت هايش را در مهدكودك سپري كرده است.او نه از من حساب مي برد و نه از پدرش. نمي دانم اين تاثير را از رفتار هم سن و سال هايش در مهدكودك ياد گرفته يا در اثر دوري از خانواده چنين شده است.دكتر غلامرضا رضيئي، روان شناس و عضو هيئت علمي دانشگاه مي گويد: براي كودك «مادر» همه چيز است. او مركز دنياست. به همين دليل به طور كلي فرستادن كودك قبل از ٣ سالگي به مهدكودك صحيح نيست. چون هنوز از نظر عاطفي اين آمادگي را پيدا نكرده است. كودك بايد در آغوش مادر، از محبت او ارضا شود. به خصوص در ٥ سال اول زندگي كودك به اين رابطه نياز دارد و همين رابطه مستحكم است كه از طغيان هاي نابهنجار جواني جلوگيري مي كند. اگر نيازهاي او برآورده نشود، كودك نسبت به محيط زندگي نامطمئن و در نتيجه پرخاشگر و لجباز مي شود.
؛؛جايگاه آغازين مهدكودك
؛نادري همچنين به نقش مهدكودك ها در اجتماعي كردن كودك اشاره مي كند و مي گويد: جامعه براي اجتماعي كردن اعضاي خود از ساز و كارهايي استفاده مي كند كه يكي از اين ساز و كارها نهادهاي آموزشي و يكي از اين نهادهاي آموزشي، مهدهاي كودك است. مهدهاي كودك به دليل در اختيار قرار دادن فرصت هاي بيشتر ارتباطي با ديگر افراد اجتماع، جايگاه آغازيني دارد كه اين جايگاه آغازين مي تواند آغازگر تعاملات اجتماعي گسترده تر كودك با ديگر اعضاي اجتماع (غير از خانواده) باشد. در واقع مي توان گفت مهدكودك اولين پل ميان خانه و جامعه است و لذا از اهميت به سزايي برخوردار است.
؛؛تاثير مهدكودك بر توانايي تكلم
؛محمدرضا-ع مي گويد: كودك ٤ ساله اي دارم كه تا ٦ ماه قبل قادر به تكلم صحيح نبود. او از پس تلفظ بسياري از حروف بر نمي آمد. از وقتي او را به مهدكودك برده ام، قدرت بيان او در بسياري از كلمات بيشتر شده است. نادري نيز دراين زمينه مي گويد: يكي از نكات مثبت سپردن كودك به مهد، افزايش توانايي تكلم اوست كه هم مي تواند منجر به افزايش خزانه لغات كودك شود و هم به ساختار جمله سازي در كودك كمك كند. چرا كه بسياري از كلمات را كودك علاوه بر مربي از گروه هم سالان خود مي آموزد. در حالي كه ممكن است پدر و مادر در منزل فرصت كافي را براي آموزش كلمات به كودك صرف نكنند.
؛؛كلام آخر
؛مرتضي نادري در پايان به نقش موثر مهدكودك بر توانايي و استعداد كودك اشاره كرده، تصريح مي كند: مهدكودك علاوه بر متبلور كردن توانايي ها و استعدادهاي خود كودك در شكل گيري استعدادهاي جديد او نيز نقش موثري دارد و اين يكي از نكات موثر مهدهاي كودك است. مهدها در عين حال مي توانند خلاءهاي مختلفي كه به دليل حضور نداشتن والدين به خصوص در حوزه عاطفي و هيجاني به وقوع مي پيوندد را پوشش دهند. از طرفي مهدهاي كودك مي توانند روي شكل دهي خلاقيت كه يكي از عناصر اساسي توانمندي هاي شناختي آدميان است اثر مثبت بگذارند. كودك در مهد، با مواجهه با موقعيت هايي چه در قالب داستان، چه در قالب شعر، چه در قالب بازي و يا نقاشي مي تواند خلاقيت خود را رشد و گسترش دهد. چيزي كه اغلب در خانواده ها به آن به دلايل مختلف از قبيل گرفتاري والدين توجه نمي شود.
دوشنبه 25 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 209]