محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827126452
سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح ايران
واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح ايران
تهران -خبرگزاري ايسكانيوز : "ورزش همگاني ضرورت اجتناب ناپذير " ، "لغت نامه ملي قبل از وحدت ملي " ، "مرثيه اي براي آقاي وزير" ، "دنياي پر توهم بوش" ، "در بورس تهران چه مي گذرد؟ " ، "پاسخ هاي عالمانه" ، "درآمدهاي نفتي و اقتصاد خاكستري " ، "جعبه پاندوراي نفت ايران " ، "پاياني بر پايان تاريخ " و ""گرانفروشي دولت ها " از جمله عناوين سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح ايران است.
به گزارش روز يكشنبه باشگاه خبرنگاران دانشجويي ايران "ايسكانيوز " سرمقاله هاي برخي روزنامه هاي صبح ايران به شرح زير است :
**آفرينش :ورزش همگاني ، ضرورت اجتناب ناپذير
روزنامه آفرينش در سرمقاله امروز خود در مورد ضرورت ورزش در كشور مي نويسد:
امروزه ورزش به عنوان يك ضرورت اجتناب ناپذير جاي خود را در ميان مردم سراسر دنيا باز كرده است تا جايي كه كارشناسان از اين پديده اجتماعي به عنوان راز سلامت جامعه امروز بشري نام مي برند.
متاسفانه در كشور ما به دليل جذابيت ورزش قهرماني و تبليغات رسانه اي ، نگاه مردم بيشتر به ورزش قهرماني است ، در حالي كه اين افراد علاقمند ، خودشان كمتر به ورزش مي پردازند كه اين واقعيت بيانگر اين است كه ما در طي 70 سال اخير كه ورزش به طور جدي در كشورمان پيگيري مي شود ، نتوانسته ايم در بحث فرهنگ سازي موفق باشيم.
بر اساس همين آمار فقط 5 درصد مردم ايران هفته اي 3 جلسه به طور منظم ورزش مي كنند كه از اين نظر كشور ما در جاي بيست و چهارم قرار دارد .
بزرگترين چالش ورزش همگاني اين است كه تعريفي از ورزش همگاني و اهداف آن در ميان اقشار مختلف جامعه وجود ندارد.
ورزش همگاني يعني افراد جامعه، حداقل سه روز در هفته، بيش از 30 دقيقه فعاليت فيزيكي داشته باشند به نحوي كه تغييرات فيزيولوژيك از جمله افزايش شدت گردش خون و تنفس و... در آنها رخ دهد. يكي از نتايج ورزش همگاني، ورزش قهرماني است; ولي هدف از ورزش همگاني، قهرماني نيست. در واقع، ورزش همگاني بسترساز ورزش قهرماني است. بنابراين هرچه دامنه وسيع تري از افراد ورزش كنند، فرهنگ ورزش همگاني سريع تر ايجاد مي شود.
در ايران درصد بالايي از مردم به دليل فقر حركتي پوكي استخوان دارند ، علاوه بر آن سه ميليون نفر ديابتي در كشورمان زندگي مي كنند ، به اين موارد بايد افسردگي رانيز اضافه كرد كه در جامعه بيداد مي كند. بنابراين،كشور ما به فرهنگ سازي براي ارتقاي سطح سلامت جامعه نيازمند است. بيش از 40 درصد سرطان ها با پياده روي قابل پيشگيري است. يعني اگر مردم راه بروند، سرطان نمي گيرند.
در همه جاي دنيا، متولي ورزش همگاني دولت است و ورزش قهرماني به دست بخش خصوصي پيگيري مي شود. كه در كشور ما درست برعكس اين روند اتفاق مي افتد.
متخصصان علوم تربيت بدني، بر توسعه ورزش همگاني براي سلامتي و نشاط جامعه تاكيد دارند و معتقدند برنامه ريزي در اين حوزه بايداز اولويت هاي مهم كار دولت باشد.
براساس قانون، توسعه ورزش همگاني، اولين وظيفه همه ارگانها و سازمان هاي ورزشي است .
در اين راستا و براي بالا بردن شناخت مردم، وسايل ارتباط جمعي و گروه هاي مختلف اجتماعي بايد براساس يك تفكر سازماني در زمينه ورزش همگاني، فرهنگ سازي كنند.
در واقع وقتي اطلاعات ورزشي مردم افزايش يابد، شناخت آنان تغيير خواهد يافت و اين تغيير باعث تحول نگرش ورزشي آنان از نظر علمي و اعتقادي مردم مي شود و در نهايت باعث تغيير سبك زندگي حركتي آنان خواهد شد.
**حزب الله : مرثيهاي براي آقاي وزير !
روزنامه حرب الله در سرمقاله امروز خود مي نويسد:
در هفته گذشته بازديد وزير محترم ارشاد از تئاتر شهر و مصاحبه اعتراضي وي نهايتا به نامهاي ختم شد كه ايشان خطاب به شهردار تهران نوشت و از شهرداري خواست كه براي حفظ امنيت و جان هنرمندان و صيانت از ميراث فرهنگي تئاتر شهر تضمين بدهد !
وزير محترم همچنين در مصاحبه خود نسبت به وقوع فاجعه انساني و سازهاي تئاترشهر هشدار داده بود. اگرچه اين دقت نظر و نكته سنجي وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي در باب توجه به ميراث فرهنگي و ساختمان تئاتر شهر جاي تقدير دارد اما ذكر چند نكته به همين بهانه خالي از لطف نيست:
1 - نگارنده اين سطور، پيشتر و زماني كه چالشي در باب خروجي متروي تقاطع خ وليعصر(عج) انقلاب و مخالفت برخي مسئولان فرهنگي و هنرمندان ايجاد شده بود مطلبي در انتقاد از هنر بي توجه به نيازهاي مردم و معضلات پيش روي آنها نوشت كه حال به بهانه نامه جناب وزير به بخش هايي از آن اشارهميكنيم.
اساسا در بطن آموزه هاي انقلاب اسلامي و بر پايه فرمايشات بنيانگذار جمهوري اسلامي هنري مورد قبول دين مبين اسلام است كه نشان دهنده نقاط كور و مبهم معضلات اقتصادي و سياسي و اجتماعي و ... باشد و در توصيفي ديگر بايد هنرمند متعهد را وقف مردم دانست و بر اين اساس در تعارض منافع مردم و هنرمندان اگر قابل جمع نباشد به طريق اولي منافع عمومي بر منافع صنفي رجحان دارد و اگر كسي ترديدي در اين باب داشته باشد، نيازمند بازنگري در جايگاه هنر در مكتب و آيين اسلام و انقلاب اسلامي است تا دريابد كه اگر حل جزئي ترين معضلات و مشكلات عامه مردم به ضرورت در ناديده گرفتن بخشي از منافع صنفي هنرمندان باشد،بي شك بايد از منافع صنفي اغماض كرد. اين مباحث در زماني مطرح شد كه بخشي از هنرمندان خروجي مترو را در مقابل تئاترشهر باعث محدوديت فضاي باز مقابل اين مجموعهميدانستند و متقاضي انتقال اين ايستگاه بودند كه ما هم در پي اين انتقاد نوشتيم كه متروي غرب به شرق به ويژه در منطقه مركزي و پر رفت و آمدي مثل تقاطع خ-وليعصر(عج) و خ- انقلاب نيازمند همراهي هنرمندان است تا مردم از اين ايستگاه محروم نشوند بماند آنكه در بسياري از شهرهاي جهان مراكز هنري بهدليل سهولت حمل و نقل مخاطبان در اطراف ايستگاه مترو ساختهميشوند.
بههرحال آن موضوع با برگزاري جلساتي ميان نمايندگان تئاترشهر و هنرمندان، مسئولان مترو و شهرداري ختم به خير شد و تفاهمي مبني بر حفظ اصول مهندسي گودبرداري و تاييد كارشناسان فني بر اين امر را به دنبال داشت.
در مجموع اين دغدغه وزير محترم ارشاد ستودني است اگرچه ايشان جور مسئولان ميراث فرهنگي و گردشگري را ميكشد و فيالواقع نگراني از نابودي و تخريب آثار ملي وظيفه سازمان ميراث فرهنگي است و نگراني از تخريب محتوايي فرهنگ و دغدغه توليد محصولات فاخر و ارزشي در زمره وظايف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است.
2 - در مورد ساخت و ساز ضلع جنوبي هم روزهاي گذشته شهردار تهران و مديرعامل مترو پاسخ دادند كه در اين مورد حق با جناب آقاي وزير است و شهرداري نبايد در مجاورت ساختمان تئاتر شهر كه در فهرست آثار ملي ثبت شده است، اجازه ساخت و سازميداد و اين گودبرداري هاي غير اصولي اثرات مخربي بر اين اثر ملي داشته است، البته اين ايراد به مديريت پيشين شهرداري وارد است، چون مجوز اين ساخت و ساز قبل از سال 84 صادر شده و قرار بوده در اين محدوده مسجدي ساخته شود كه متاسفانه عدم رعايت اصول مهندسي حتي باعث فروريختن خيابان نيز شده است. دغدغه جناب وزير در اين مورد قابل تامل است اما ...
3 - ما پيشتر در نوشتاري در همين ستون با عنوان زودبازده هاي فرهنگي به نقد اقدامات روبنايي متوليان فرهنگ كشور پرداختيم و در آن به محصولات فرهنگي اشاره كرديم كه در حوزه سينما ، تئاتر ، موسيقي و كتاب در سه سال اخير توزيع شده و بسياري از آنها هيچ سنخيتي با آرمان هاي انقلاب اسلامي ندارد.
به راستي در همين ساختماني كه بالاترين مقام فرهنگي نسبت به ريزش آن دغدغه خاطر دارد، در سه سال اخير و نه حتي در 30 سال اخير چه گلي به سر هنر متعهد و مردمي اين مرز و بوم زده است؟ آيا جز اين است كه در مواردي با ترجمه آثار نمايشي روسي و فرانسوي در ظاهر اجراي اثر هنري و در باطن ريشه به تيشه انقلاب اسلامي زده است؟ محصولات سينمايي سه سال اخير به جز اندكي كه مديون اراده كارگردانان مستقلي است كه چه در دوره مهاجراني و چه در دوره صفارهرندي به توليد آثار فاخر و ارزشي مشغول هستند، چه خدمتي به فرهنگ و هنر انقلاب اسلامي داشته اند؟...
آيا رويه غالب سينماي فعلي راه گذشته را نپيموده و بلكه سرعت و شتاب بيشتري در مسير فيلم هاي تين ايجري و تجاري پيدا نكرده است؟ به راستي چه كسي بايد نگران فاجعه فرهنگي و ريزش آوار هنر عليه عقيده و ايمان بايد باشد؟ چه كسي بايد نامه بنويسد و سوال كند كه در اين وانفساي فرهنگي چند كتاب و اثر هنري فاخر در تبيين شعارها و انديشه هاي عدالت خواهانه و انقلابي دولت نهم توليد شده است؟ چه كسي بايد تضمين بدهد كه مديريت فرهنگي ما صورت را بر سيرت و اقدامات سطحي و شعاري را بر كارهاي كارشناسي و متعهدانه برتري ندهد؟
4 - وزير محترم ارشاد چندبار با اتوبوس و مترو سفر كرده است؟ آيا تا به حال در ترافيك هفت صبح تقاطع خ- وليعصر(عج) و انقلاب در اتوبوس هاي خط راه آهن و نازي آباد به سمت ميدان وليعصر(عج) سفر كه نه حداقل بازديد كرده است؟ اندكي از ژست روشنفكرانه و آوانگارد خود كوتاه بيايند و به جاي ميراث فرهنگي، مرثيهاي براي بي توجهي به حمل و نقل عمومي و مخالفان توسعه آن بنويسند..
**جام جم: دنياي پرتوهم بوش
روزنامه جام جم در سرمقاله امروز خود در مورد سخنان اخير بوش مي نويسد:
با وجود آن كه جهانيان و حتي آمريكاييها متوجه شدند كه تنها ثمره هشت سال زمامداري جورج بوش جنگ افروزي ، تنشزايي و افزايش بحران در منطقه و جهان بوده است اما رئيسجمهور آمريكا همچنان در سخنرانيهاي پايان دوره حضورش در كاخ سفيد بر اين موضع پافشاري دارد كه دستاوردهاي زيادي را از خود بر جاي ميگذارد.
جورج بوش رئيسجمهور آمريكا، بر اين باور است كه دستاوردهاي مهمي را در منطقه خاورميانه به جاي گذاشته است و به رغم شكستها و نااميديهاي موجود در منطقه شرايط مساعد و مناسبي براي جانشينش به وجود آورده است.
بوش پيش از اين نيز اين سخنان عجيب را ايراد كرده بود و اين بار نيز اين ادعاها را تكرار كرده در حالي كه درك اين ادعاها نه تنها براي مردم آمريكا كه همه جهان سخت و دشوار است زيرا نتايج منفي و نامناسب به جا مانده از دوران رياست جمهوري او بر هيچكس پوشيده نيست و براي همه به اثبات رسيده است.
همه چيز براي همه كس روشن و آشكار است و امكان چشمپوشي و حتي خطاي ديد درباره آن وجود ندارد.
چنانچه اين اظهارات بوش در دوران رياست جمهورياش مطرح ميشد، ميتوانستيم اين گونه تعبير كنيم كه او به دنبال نتايجي مثبت از اقداماتش است و براي تحقق اين نتايج تلاش ميكند اما در شرايط فعلي و زماني كه دوره تصدي او رو به پايان است و از وجود بهترين شرايط در خاورميانه سخن ميگويد، اين سخنان بوش را تنها ميتوان نوعي لجالت و عناد تعبير كرد.
بوش در سخنرانيها و گفتگوهاي خداحافظياش سعي دارد تا به بهبود وجهه دولتش در هشت سال رياست جمهوري آمريكا به ويژه بهبود نتايج سياستهايش در منطقه بپردازد.
بوش تلاش ميكند كه كنفرانس آناپوليس را مهمترين دستاوردش در فرآيند صلح نشان دهد و همواره از پيشرفت ريشهاي در مذاكرات دو جانبه بين فلسطين و اسرائيل و اعتمادسازي مقابل بين طرفين سخن بگويد اما تا كنون دو طرف به توافقنامه صلح دست نيافتهاند.
بوش هرگز حقايق را بازگو نكرده و هيچ اشارهاي به نتايج منفي سياستهايش در منطقه اعم از عراق، افغانستان و حتي سرزمينهاي فلسطيني نكرده است.
بوش در سخنراني اخيرش در مركز سياست خاورميانه بروكينگز سعي كرد با سرپوشگذاري بر اشتباهاتش و به نوعي تكرار اشتباهات گذشته ، وضعيت را اين چنين جلوه دهد كه دولتش بزرگترين دستاوردها را در منطقه به جاي گذاشته است و جانشين او در كاخسفيد در آينده، بذرهايي كه او كاشته است را درو خواهد كرد.
بوش اينچنين وانمود ميكند شرايطي كه او براي جانشينش به جاي گذاشته است به مراتب بهتر از شرايطي است كه بيل كلينتون، رئيسجمهور قبل از او براي او بر جاي گذاشته بود اما با توجه به حقايق اوضاع منطقه خاورميانه از عراق تا فلسطين و حتي ديگر مناطق جهان، نقابي كه بوش بر چهره گذاشته است يا از روي ذلت و ناچاري است يا هدف از آن خوار شمردن ديگران است.
**دنياي اقتصاد:در بورس تهران چه ميگذرد؟
روزنامه دنياي اقتصاد در سرمقاله امروز خود در مورد وضعيت بورس تهران نوشت :
سرانجام شاخص قيمت بورس تهران پس از پنج سال و چند ماه، سطح هشت هزار واحدي را لمس كرد. فارغ از افت 30درصدي سطح عمومي قيمت سهام طي 5ماه گذشته، موضعگيري مسوولان اقتصادي كشور درخصوص وضعيت بازار سهام قابلتوجه است.
در آخرين مورد از اين اظهارنظرها، يكي از مقامات اقتصادي عنوان كردكه براساس گزارش فدراسيون بينالمللي بورس، بورس تهران از لحاظ كمترين ميزان اثرپذيري از بحران مالي جهاني، سومين بورس جهان معرفي شده است.اين دست اظهارنظرها كه براي مخاطبان عام و در اكثر موارد ناآشنا به بحثهاي تخصصي و با هدف بهرهبرداريهاي اجتماعي عنوان ميشود، در گذشته نيز به وفور ايراد شده است. يكي از نمونههاي بارز و در دسترس چنين اظهار نظرهايي،اعلام كسب عنوان نخست توسط بورس تهران در نيمه اول سال 87 در بين بورسهاي دنيا به لحاظ بازدهي بود كه به كرات در آن زمان توسط مسوولان بورس و حتي مديران ارشد كشور نيز مطرح شد.اما درخصوص اين گونه اظهارنظرها توجه به چند نكته ضروري است.
اين دست آمار و ارقام تنها در شرايط رونق قيمتها و صعود شاخصها مورد بزرگنمايي قرار ميگيرند و در زمانهاي ركود و نزول، اثري از اين اعداد مهم ديده نميشود.وضعيتي كه به گفته رييس پيشين هياتمديره سازمان كارگزاران بورس اوراق بهادار، فعالان بازار را رويگردان ميكند. بر اساس اين اعتقاد، طرح واقعيتهاي موجود ميتواند به بهبود شرايط كمك كند و بازي با آمار باعث رويگرداني دستاندركاران و فعالان اصلي بازار ميشود.اما در واكاوي علت اين امر بايد به جايگاه اجتماعي بورس و ميزان گسترش و همهگيري آن در بين توده مردم اشاره كرد. مقايسه ميزان گردش فعلي سهام بورس در تهران (نسبت ارزش معاملات خرد به ارزش بورس) با پنج سال قبل، نشان ميدهد كه بورس تهران با وجود افزايش بيش از دو برابري ارزش جاري، با كاهش ارزش معاملات خرد مواجه شده است.
به بيان ديگر بهرغم عرضه شركتها و صنايع جديد، بورس به دلايل مختلف با خروج سهامداران خرد مواجه بوده است. پديدهاي كه اولين نتيجه آن كمرنگ شدن نقش بورس در تصميمسازيهاي اقتصادي به دليل تنزل جايگاه اجتماعي اين نهاد مالي است. در حقيقت با وجود گسترش فيزيكي بورس و ايجاد تالار معاملات سهام در اكثر مراكز استان، بورس عقبگرد داشته است كه همين موضوع اجازه اتخاذ هر گونه تصميم اقتصادي را بدون دغدغه ايجاد تنش نزد سرمايهگذاران به مسوولان داده است.همچنين به دليل پايين بودن سطح آگاهي از مفاهيم ابتدايي دانش مالي در بين توده مردم، اظهار نظر مسوولان و ارائه آمار و ارقام از سوي آنها در اكثر موارد با واكنش خاصي مواجه نميشود. علاوه بر اين، مشاهده ميشود كه از سوي برخي مسوولان اقتصادي آمار و اطلاعات بعضا نادرست يا در يكبازه زماني خاص ارائه ميشود كه در آخرين نمونه ميتوان به اظهارات وزير اقتصاد در مراسم افتتاح سامانه جديد معاملات بورس و استناد وي به گزارش رييس سازمان بورس به شوراي عالي بورس در خصوص رشد شاخصهاي بورس تهران در دوره نزول 40 تا 80درصدي بازار مالي جهاني اشاره كرد. صحبتهايي كه باعث اعتراض قابل توجه سهامداران حاضر در تالار به وزير نيز شد. در نهايت در رابطه با تاثير بحران مالي بايد توجه شود كه اقتصاد ايران در مقايسه با اقتصاد جهاني، مانند مسافر يك قايق و قايق است كه به طور قطع سوراخ شدن يك قسمت قايق منجر به غرق شدن آن خواهد شد، هر چند ممكن است زمان فرورفتن قسمتهاي مختلف همزمان نباشد، اما غرق شدن امري حتمي است. در شرايطي كه عدم تصويب طرح كمك مالي به شركتهاي خودروساز آمريكايي، باعث سقوط شاخص بورسهاي كره و ژاپن ميشود، اعلام عدم تاثيرپذيري بورس تهران از بحران مالي، به مانند خوشحالي از فرورفتن سمت ديگر قايق و اطمينان از نجات سوي ديگر است.
**رسالت :پاسخ هاي عالمانه
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود در مورد سخنان اخير هاشمي رفسنجاني در همايش اصل 44 موانع و راهكارها مي نويسد:-
آيت الله هاشمي رفسنجاني درهمايش “اصل 44 موانع و راهكارها”، عملكرد دستگاهها را در اجراي اصل 44 خوب ندانست و در مقام آسيب شناسي آن گفت : پاسخها را عالمانه پيدا كنيم . عملكرد دولت، مجلس ، مجمع تشخيص مصلحت در اين باره خوب نبوده است . وي خطاب به بسيجيان گفت : “شما بيش از همه بايد احساس وظيفه اجرايي داشته باشيد . انتظار ميرود بسيجيان در اجراي فرمان رهبري و پياده كردن مهمترين اصل سياستهايي كه سخت مورد نياز ماست پيشتاز باشند .” اين همايش به همت بسيج دانشجويي دانشگاههاي استان تهران برگزار شده بود .
دولت تا كنون 37 هزار و 600 ميليارد تومان از سهام شركتهاي صدر اصل 44 قانون اساسي را واگذار كرده است كه فقط 10 هزار و 900 ميليارد تومان آن مربوط به سال جاري بوده است . اين در حالي است كه در طول خدمت دو دولت گذشته فقط 2 ميليارد و هفتصد ميليون تومان از داراييهاي دولت واگذار شده بود .
با اجراي سياستهاي صدر اصل 44 قانون اساسي قرار است بين 150 تا 160 هزار ميليارد تومان از داراييهاي دولت واگذار شود .اگر اين واگذاري مطابق آنچه كه در لايحه قانوني اجراي سياستهاي اصل 44 آمده، تحقق يابد بودجه سال آينده دولت و نيز بودجههاي سالهاي برنامه پنج ساله پنجم را ميتوان بدون اتكا به نفت تدوين كرد .
كل اتكا بودجه كل كشور در سالهاي اجراي برنامه پنج ساله چهارم مطابق جدول شماره 8 پيشبيني عوايد حاصل از نفت 81 ميليارد دلار است . رقم واگذاريها چيزي نزديك به دو برابر اين رقم ميباشد.
بنابراين دولت و مجلس حداقل در بودجه سال 87 روي رقم بيش از 10 هزار و 900 ميليارد تومان در بخش منابع ميتوانستند حساب باز كنند و اگر واگذاريها شتاب معقولي به خود بگيرد حداقل سال آينده 30 هزار ميليارد تومان واگذاري خواهيم داشت كه اين رقم 2 برابر رقمي است كه طبق سال آخر برنامه چهارم روي پول نفت حساب باز كردهايم .
اگر نظام به طور اعم و دولت به طور اخص بتواند ده درصد از سرمايه 1000 ميليارد دلاري ايرانيان خارج از كشور را جهت سرمايهگذاري در داخل و خريد داراييهاي دولت جلب كند، اهداف اجراي اصل 44 را تحقق يافته بايد ببينيم .اگر همچنين توفيقي پيدا نشد همين سرمايههايي كه درداخل وجود دارد اگر به خوبي مديريت شود انتقال قدرت اقتصادي به مردم در حوزه اقتصاد را ميشود به راحتي عملياتي كرد .
قانون سياستهاي كلي اصل 44 شامل 91 ماده است كه در ده فصل به تصويب مجلس و نيز مجمع تشخيص مصلحت رسيده است . اين قانون در 31 تيرماه همين امسال به دولت ابلاغ شده و دولت در اين مدت تا كنون گامهاي خوب و موثري برداشته است .
اينكه از بسيج و بسيجيان بخواهيم در پياده كردن اين اصل دولت و نظام را ياري دهند به لحاظ معنوي كار خوبي است اما اگر بسيج يا بسيجيان بخواهند در اين وادي وارد شوند حداقل بايد 150 ميليارد دلار پول ته كيسه آنها باشد . لذا دعوت از آنان با توجه به اين واقعيت يك شوخي است .
قرار است با اجراي اصل 44 ميلياردها دلار از داراييهاي دولت واگذار شود و دولت با اين منابع عظيم ماموريتهايي كه در همين قانون پيشبيني شده را عملياتي كند. چنين منابعي در بساط بسيج اصلا وجود ندارد، لذا تعارف را بايد كنار گذاشت. چنين همايشهايي بايد با صاحبان سرمايه و كساني كه به اصطلاح دستشان به دهانشان ميرسد برگزار شود تا موانع و راهكارها در آن نشستها با توجه به مطالبات دو طرف صريح و شفاف مورد ارزيابي و دقت قرار گيرد .
اگر بخواهيم عالمانه پاسخها را پيدا كنيم بايد اول ديد سوالات و ابهامات چيست ؟ چرا يك ايراني سرمايه خود را بر ميدارد و با همه ريسكهايي كه دارد به آن سوي مرزها ميبرد، اما حاضر نيست در ايران آن را براي مردم خود در جهت رونق اقتصادي و ايجاد اشتغال به كار گيرد.
اين مشكلي نيست كه طي سه سال اول دولت نهم ايجاد شده باشد. رفتار دولتهاي پيشين در تصديگري و انحصارات، بيتاثير در پديداري اين رويكرد نبوده است. دولت با اعتماد سازي بايد ثابت كند كه ميخواهد بنگاهها را واگذار كند و يك شرايط آزاد براي رقابت را به وجود آورد و ديگر نميخواهد تاجر ، كشاورز يا صنعت كار باشد.
**صداي عدالت :درآمدهاي نفتي و اقتصاد خاكستري
روزنامه صداي عدالت در سرمقاله امروز خود شرايط اقتصادي ايران را اينگونه توصيف كرد :
تداوم اقتصاد جهاني و نياز روزافزون دنيا به انرژي از جمله چالش هايي است كه اقتصاد ايران را تحت تاثير قرار داده است. از يك نگاه افزايش درآمدهاي نفتي، فرصتي براي كشور ما محسوب مي شود كه موجب افزايش درآمد ارزي شده است، اما از سوي ديگر مديريت اين منابع درآمدي از جمله چالش هاي جدي دولت محسوب مي شود. در حال حاضر اقتصاد ايران، اقتصادي مبتني بر درآمد نفت است و هر تحولي حتي كوچك بر شاخص هاي اقتصادي كشور ما تاثيرات بسزايي خواهد داشت. عقلا نيت اجرايي يا به تعبير ديگر عقلا نيت ابزاري امروز از ضروريات اقتصاد محسوب مي شود. نفت كليدي ترين و در عين حال سياسي ترين كالاي دنياي امروز است و از همين رو سياستگذاري نفتي كشور هاي نفت خيز در واقع بخش عمده اي از سياستگذاري ملي اين كشورها را تشكيل مي دهد. همين امر اهميت توجه به نفت و فرآورده هاي نفتي را دو چندان كرده است. نفت اهميت زيادي در اقتصاد ايران دارد، هم به لحاظ جايگاه آن در توليد ناخالص داخلي كشور و هم به لحاظ سهم درآمدهاي نفتي در بودجه دولت و نيز منابع ارزي كشور، اما نقش نفت به همين جا خاتمه نمي يابد. در حال حاضر فعاليت هاي مربوط به نفت و گاز به خصوص در صنايع و بخش هاي بالادستي جزء سودآورترين فعاليت هاي اقتصادي كشور است، به طوري كه به رغم شرايط محيطي و بين المللي، شركت هاي نفت و گاز بين المللي علاقه مند به فعاليت در اين بخش ها هستند. از آنجا كه به طور كلي بخش هاي اقتصادي كه ارتباط نزديكي با بازارهاي بين المللي داشته و سرمايه گذاري خارجي در آنها صورت مي گيرد كارآمدترين بخش هاي اقتصادي هستند و انتقال فناوري و دانش نوين توليد، عمدتاً از طريق اين بخش ها صورت مي گيرد و نيز به دليل مزيت هاي نسبي فعاليت هاي پايين دستي صنعت نفت كه در حال حاضر موتور محركه رشد و توسعه اقتصادي كشور است، شرايط ايجاب مي كند از طريق اصلاحات ساختاري، بهره وري بخش نفت را افزايش داده و رشد و توسعه اقتصادي كشور را تسريع داد. گزارش اخير بانك جهاني از اوضاع اقتصادي جهان نشان مي دهد ايران در ميان كشورهاي در حال توسعه نفت خيز، جزء معدود كشورهايي بوده است كه نتوانسته از اين اوضاع بهره برداري مناسب كند لذا بايد با بررسي و تصحيح سياست هاي اقتصادي و بين المللي كشور، زمينه لازم جهت رفع مشكلات پيشروي اين صنعت مهم و مادر را به صورت جدي و پيگير ايجاد كرد تا كشور به جايگاه واقعي خود در بهره برداري درست از اين نعمت خدادادي گام بردارد.حال اين وابستگي را از دو جهت مورد بررسي قرار مي دهيم:
1- وابستگي به درآمد صادرات نفت به عنوان بخش مهمي از درآمدهاي دولت2- وابستگي فعاليت هاي اقتصادي كشور به خصوص در بخش صنعت و خدمات به واردات كالاهاي سرمايه اي و واسطه اي و در نتيجه نياز به درآمدهاي ارزي حاصل از صادرات نفت. واضح است كه اتكاي دولت به درآمدهاي نفتي نامطلوب است زيرا مخارج دولت به خصوص در اعتبارات جاري و براي اداره سازمان هاي دولتي هزينه هايي هستند كه خصلت دائمي دارند. حتي هزينه هاي عمراني براي قسمت عمده آنكه طرح هاي غيرانتفاعي است خاصيت بلندمدت دارند و با انجام اين طرح ها هزينه هاي تعمير و نگهداري آنها وجود دارد. وابسته كردن اين مخارج به درآمدهاي نفت كه فوق العاده پرنوسان است غيرمنطقي بوده و صحيح نيست به همين دليل دورانديشي و لزوم ايجاد يك ماليه سالم و پايدار ايجاب مي كند كه اتكاي بودجه دولت به خصوص بودجه جاري را به درآمد هاي نفتي كاهش داده و سعي شود هزينه ها مبتني بر درآمدهاي مالياتي شود. مشكلاتي كه اتكا به درآمدهاي دولت در بودجه بر درآمدهاي حاصل از صادرات نفت ايجاد مي كند بسيار دامنه دار است. هنگامي كه درآمد هاي دولت به علت تنزل قيمت ها و كاهش درآمد ناشي از صادرات نفت كاهش مي يابد دچار كسري بودجه عمومي مي شويم. از آنجا كه هزينه هاي بودجه عمومي به خصوص هزينه هاي جاري بسيار انعطاف ناپذير هستند دولت ممكن است ناگزير به استقراض شود كه مي تواند اثرات نامطلوبي ايجاد كند. اتكاي كشور به درآمد هاي نفتي و ارز حاصل از صادرات نفت از طريق تغييراتي كه در موازنه پرداخت ها و ذخاير ارزي كشور روي مي دهد اثرات منفي بر اقتصاد كشور دارد.كاهش ناگهاني درآمد هاي ارزي با توجه به بي كشش بودن تقاضا براي واردات كالاهاي سرمايه اي و واسطه اي و مصرفي ضروري، توليد كشور را تحت تاثير فشار داده و شرايط ركود را در فعاليت هاي اقتصادي ايجاد مي كند. همانگونه كه در سال هاي گذشته نيز مشاهده شده است، نوسان قيمت هاي جهاني نفت اثرات ناگهاني و نامطلوبي را بر اقتصاد ايران و به خصوص بخش توليد گذاشته است. آنچه همه كارشناسان بر آن تاكيد دارند رهايي از وابستگي به درآمدهاي نفتي است. برخي بر اين باورند كه اين درآمدها و اتكا به ارزهاي نفتي عامل بيماري اقتصاد ايران و عدم رشد بخش هاي مختلف اقتصاد ملي است. اما آنچه روشن است اين نكته است كه درآمدهاي نفتي به خودي خود عامل عقب ماندگي نيستند و دليل اصلي اين امر اتكاي بيش از اندازه به ارز حاصل از صادرات نفت و عدم برنامه ريزي صحيح و اصولي براي اين سرمايه ملي است. البته حركت در جهت اقتصاد بدون نفت به معناي عدم توجه به صنعت نفت و گاز نيست چرا كه ايران به لحاظ سرشار بودن از نفت و گاز از جايگاه ممتازي در سطح جهان برخوردار است. يكي از واقعيت هاي موجود اين است كه عمده ترين و اصلي ترين منبع قابل اعتماد و اتكا در توسعه اقتصادي و صنعتي منابع غني نفت و گاز است. كشور ايران نيز به دليل بهره مندي از اين منابع سرشار لاجرم بايد در طراحي اقتصادي خود بر اين ذخاير تكيه كند. افزايش 40 درصدي تقاضاي نفت كه طي سال هاي 2004 تا 2008 رخ داد و متعاقب آن افزايش قيمت نفت، كشورهاي صادركننده نفت را بي نصيب از سرمايه گذاري ها نگذاشته است. با توجه به جايگاه بخش نفت در اقتصاد كشور و چالش هايي كه رشد تقاضا در داخل ايجاد كرده است، ضرورت ارتقاي كارآيي اين بخش در سطح ملي به وجود آمده است. سرمايه گذاري هاي كلان كه در بخش نفت و صنايع پايين دستي و جانبي صورت گرفته است مي تواند منبع قابل اعتماد و اتكاي اقتصادي براي كشور شود و با استفاده از درآمدهاي حاصل از آن مي توان به توسعه در بخش هاي ديگر كمك كرد. توان اقتصادي موجود در كشورهاي توسعه يافته، حاصل اجراي برنامه هاي توسعه در مدت قريب به نيم قرن است و از ديدگاه برخي از كارشناسان براي انباشت سرمايه لازم، در كوتاه و ميان مدت، هيچ راهي جز سرمايه گذاري با برنامه و اصولي در صنعت نفت به منظور صادرات نفت و پالايش آن براي مصرف داخلي و توليد فرآورده هاي پتروشيمي با كيفيت بالا و در كنار آن استفاده عقلاني از درآمدهاي عظيم نفتي است. صندوق ذخيره ارزي در برنامه سوم توسعه روزنه اميدي براي اصلاح اين ساختار در اقتصاد ايران بود اما برداشت هاي غيراصولي و مقطعي و بدون برنامه ريزي جايگاه اين بخش را دچار ترديد مي كند، ترديدي كه چشم انداز اميدواركننده اي براي اقتصاد كشورمان پيش رو نمي گذارد، منابع عظيم نفتي هر چقدر هم زياد باشند روزي به پايان خواهند رسيد، آنگاه در صورت عدم استفاده بهينه از اين منابع خدادادي نسل هاي آينده و وارثان اين مرزوبوم جز با حسرت و اندوه به تاريخ گذشته خويش نخواهند نگريست.
**كازگزاران :جعبه پاندوراي «نفت ايران»
روزنامه كارگزاران در سرمقاله امروزخود مي نويسد:
يكي از افسانههاي مشهور يونان، داستان دختري به نام پاندورا و جعبهاي است كه او داشت. در اين افسانه آمده كه در جعبه پاندورا همه رنجها، دردها و بدبختيها زنداني شده بودند و اختيار جعبه در دستان پاندورا بود. روزي پاندورا بدون توجه به خواهشها و تمناهاي همسايهها، دوستان و خانواده، جعبه را باز كرد و درد و رنج و بدبختي را در عالم پراكند. تلاش گستردهاي شد تا اين درد و بدبختي و شرور پراكنده شده را بار ديگر در درون جعبه محبوس كند اما بخشي از آن همچنان در جهان ماند و مايه شقاوت و رنج انسان شد. اين افسانه را ميتوان با كمي تساهل و چشمپوشي درباره داوري برخي نسبت به نفت ايران تعميم داد. برخي از پژوهشگران، سياسيون و حتي روشنفكران ايراني باور دارند كه باز شدن چاههاي نفت براي ايرانيان جز درد و رنج چيزي به ارمغان نياورده است و آرزو ميكنند كاش چاههاي نفت ايران بسته ميماند. آيا چنين داوري را بايد پذيرفت؟
درباره تاثيرات مخرب و منفي درآمدهاي حاصل از صادرات نفت صدها كتاب، مقاله و گزارش نوشته و منتشر شده است، اما بايد پذيرفت كه بدترين پيامد آن نازا و سترون شدن نهال دموكراسي و آزادي در اين سرزمين است. اين تاثير را ميتوان هم در رفتار نهاد دولت و حكومت جستوجو كرد و آن را به خوبي ديد و بدتر از آن در رفتار شهروندان ايراني است كه تحت تاثير درآمدهاي نفت، رفتاري عجيب پيدا كردهاند.
كار بايد از جاي ديگر شروع شود و آن دادن اختيار درآمد نفت به شهروندان است. تا وقتي دولت و حكومت خود را مالك مطلق درآمد نفت ميداند و آن را در انحصار خويش گرفته است و دموكراسي نيز نهادينه نشده بر رنجها و دردها افزوده خواهد شد. چاره كار اين است كه در يك برنامه ملي و به دور از جناحبنديهاي سياسي موجود، روز و روزگار را براي شهروندان توضيح داد و در يك فرآيند دموكراتيك و مبتني بر مقوله شريف آزادي و برنامهاي دقيق و مبتني بر ديدگاههاي كارشناسي، ايرانيان را متقاعد كرد كه بهتر است، درآمد نفت از چنگ نهاد دولت و حكومت خارج شود. نمونه شايد مناسب براي اين كار، رفتار نروژيهاست كه رهبران احزاب و ساير نهادهاي مدني و شهروندان نروژي در يك همبستگي ملي تصميم گرفتند درآمد نفت خارج از اختيار نهاد دولت باشد و در بودجه سالانه از آن استفاده نشود. البته اجراي چنين مدلي در ايران نياز به فداكاري شمار قابل توجهي از صاحبمنصبان و قدرتمندان دارد. جز اين مگر راهي مانده است؟
**كيهان :پايانى بر پايان تاريخ
روزنامه كيهان در يادداشت روزخود مي نويسد:
به دنبال آغاز بحران گسترده مالي در آمريكا و تداوم دومينوي ويرانگر آن به سوي كشورهاي غربي طي چند ماه گذشته، فرانسيس فوكوياما- استراتژيست ارشد بنگاه RAND- كه روزگاري نه چندان دور نظريه «پايان تاريخ»! را مطرح كرده بود؛ چندي پيش در مصاحبه با هفته نامه آمريكايي نيوزويك، آمريكا و تفكر سرمايه داري را در حال فروپاشي دانست و عملاً حاشيه اي بر كتاب «پايان تاريخ و آخرين انسان» خود نوشت كه بايد آن را «پاياني بر پايان تاريخ» نام نهاد.
پيش تر از آن بحران هاي متعددي در حوزه هاي اجتماعي، فرهنگي و اخلاقي در جامعه غربي از پرده برون افتاده بود؛ ليكن چون اساس و پايه تمدن غرب بر عنصر و مولفه اقتصادي و سرمايه داري بنا نهاده شده است و اصالت سود و رنج بر همه چيز تقدم و اولويت دارد بنابر تحليل مادي و فيزيكي كمتر نظريه پرداز و تئوريسين غربي افول كنوني اين تمدن را پيش بيني مي كرد. آمريكا به عنوان نماد و سمبل تمدن غرب كه در دهه هاي گذشته و بخصوص پس از فروپاشي كمونيسم در شرق، يكه تازي مي كرد و در عرصه بين الملل جولان مي داد؛ امروز با چالش هايي روبروست و با مشكلاتي دست و پنجه نرم مي كند كه پيش از اين تصور آن نيز در مخيله سياستمداران زورگو و جاه طلب آمريكايي نمي گنجيد.
بحران گسترده و عميق اقتصادي آمريكا و غرب را- كه بحران هاي اخلاقي، اجتماعي و فرهنگي را تحت الشعاع قرار داده است- بايد به بحران سياسي آن علاوه كرد و آنگاه چشم انداز تمدن غرب و مدينه فاضله اي به نام آمريكا!!! را به نظاره نشست.
كاهش تاثيرگذاري آمريكا در معادلات منطقه اي و جهاني، برآورد غلط و ناصحيح از اوضاع و رخدادهاي دنيا بويژه منطقه خاورميانه، به حاشيه رفتن يكجانبه گرايي و سلطه گرايي در عرصه بين الملل، شكست طرح خاورميانه بزرگ و... باعث شده است تا شوراي اطلاعات ملي آمريكا (NIC) در گزارش اخير خود آشكارا غروب آفتاب قدرت ايالات متحده را در آينده نزديك خبر دهد. اين گزارش تصريح مي كند:«كشوري كه اوباما به ارث برده، ديگر به تنهايي نمي تواند قدرت مطلق باشد و قدرت آمريكا بخاطر بروز جهاني چند قطبي در حال افول است».
از سوي ديگر، پيكار «نهضت بيداري اسلامي» با «تمدن غرب» كه با پيروزي انقلاب اسلامي به نبردي تمام عيار تبديل گشته و دستاوردهاي ارزشمندي چون خودباوري، اعتماد به نفس ملي، نفي تمدن وارداتي و حركت در مسير پيشرفت و تعالي مادي و معنوي را رقم زده است؛ خلق تمدن نوين اسلامي را نويد مي دهد.
رهبر بصير انقلاب هفته گذشته در پيامي مهم به كنگره عظيم حج و تاكيد بر پيدايش تمدن نوين اسلامي به موجب وعده الهي در پيروزي حق بر باطل و بازسازي امت قرآن مي فرمايند:«اگر امت اسلامي در دو قرن گذشته دچار فروپاشي و هزيمت در برابر تمدن مادي غرب و مكتب هاي الحادي از هر دو نوع چپ و راست آن بود؛ اكنون در قرن پانزدهم هجري اين مكاتب سياسي و اقتصادي غربند كه پاي در گل و دچار ضعف و فروپاشي و هزيمت اند و اسلام با بيداري مسلمانان و بازيافت هويت خويش و با مطرح شدن انديشه توحيدي و منطق عدالت و معنويت، دور تازه اي از شكوفايي و عزت خويش را آغاز كرده است».
امروز آنچه در صحنه عمل و ميدان سياست آنهم به پهناي عالم مشاهده مي شود؛ نشان از آن دارد كه تلاش و كوشش اردوگاه كفر و استكبار در محو اسلام و حركت بيداري اسلامي عقيم و ابتر مانده است.
در فلسطين انتفاضه مردمي مسلمانان به قوت خود ادامه دارد و تشكيل دولتي فلسطيني از عزم جدي براي مقابله با صهيونيست ها و طرد خط سازش تا پيروزي نهايي و آزادي قدس حكايت مي كند، در لبنان پيروزي تاريخي حزب الله در جنگ 33روزه «خط مقاومت» را ماندگار ساخت و الگويي جاودان براي تمام جنبش ها و كشورهاي مبارز و آزاديخواه ترسيم كرد. در عراق، لشكركشي هاي آمريكا و هم پيمانانش به بهانه بسط دموكراسي! نتيجه مطلوب و درخوري براي واشنگتن نداشته و هم اكنون دولتي مردمي و مسلمان جايگزين رژيم ديكتاتوري صدام شده است و اين موج اسلام خواهي رو به پيشرفت و نفوذ در نقطه نقطه منطقه است.
ايران اسلامي نيز كه پيشتاز و پيشگام بيداري اسلامي در ميان ملت هاي مسلمان است اينك از اقتدار و جايگاهي در منطقه برخوردار است كه به شهادت بسياري از تحليلگران روابط بين الملل قدرت بلامنازع منطقه است. جيمز ريچارد تحليلگر و كارشناس انگليسي اخيراً در همين زمينه تصريح مي كند: «واقعيت غيرقابل انكاري است كه ايران با داشتن يك حكومت مذهبي در 30 سال گذشته و فارغ از روابط سياسي و اقتصادي با آمريكا توانسته است به قدرت اول منطقه تبديل شود.»
همچنين قدرت نقش آفريني جمهوري اسلامي در معادلات سياسي مورد اعتراف و اقرار كارشناسان است. به طوري كه «ري تكيه» كارشناس شوراي روابط خارجي آمريكا و متخصص حوزه ايران سال گذشته با نگارش مقاله اي كه در مجله «فارن افرز» به چاپ رسيد مي نويسد؛ نفوذ رو به افزايش ايران در منطقه خاورميانه نقش محوري اين كشور را برجسته كرده است به گونه اي كه هيچ يك از مشكلات خاورميانه از جمله مسئله عراق، لبنان و چالش امنيتي خليج فارس بدون همكاري هاي تهران قابل حل نيست.
از همين روي، نگراني از افزايش قدرت منطقه اي جمهوري اسلامي ايران پايه و ركن استراتژي جديد ايالات متحده است.
اما اتفاق بزرگ و رويداد تاريخي عظيمي كه تثبيت پايه هاي آن به وضوح ديده مي شود و ايران نقشي اساسي و كليدي در آن دارد «ظهور تمدن نوين اسلامي» است كه در اين باره گفتني هايي هست:
1- تمدن نوين اسلامي در گرو و مرهون حركت عظيم «نهضت بيداري اسلامي» است؛ بنابراين مراقبت از اين خط آگاهي و ديناميزم با شعور تاريخي بايد سرلوحه تمامي كشورهاي اسلامي و ملت هاي مسلمان قرار بگيرد؛ زيرا همچنان كه وعده الهي بر نصرت و پيروزي مؤمنان قرار گرفته است، اما در شرايطي اين تحول بزرگ نصيب مسلمين مي شود كه به تعبير قرآن كريم اين تحول و دگرگوني درون انسان ها نهادينه شود.
2- خلق تمدن نوين اسلامي از يكطرف نيازمند برخي پيش نيازها در اين زمينه است كه شاه بيت آن وحدت امت اسلامي و انسجام دولت ها و كشورهاي مسلمان است. از طرف ديگر موانع شكل گيري و عينيت يافتن تمدن نوين اسلامي بايد رفع و دفع شود.
از جمله اين موانع، سست عنصري و ضعيف النفس بودن پاره اي سران كشور هاي اسلامي است كه در عملياتي كردن ترفندها و دسيسه هاي قدرت هاي غربي عليه اسلام و مسلمانان نقش شريك جرم را ايفا مي كنند. نمونه تازه و داغ- و البته تاسف بار- آن را مي توان در اجلاس اديان در نيويورك كه چند هفته گذشته برگزار شد و نتايج و مصوبات آن امروز در غزه رقم مي خورد، مشاهده كرد.
3- پيشتازي جمهوري اسلامي ايران در نهضت بيداري اسلامي و نقش محوري در شكل گيري و ظهور تمدن نوين اسلامي رسالتي بزرگ و مسئوليتي تاريخي براي اركان حاكميت ايجاب كرده است و بي شك در اين ميان رسالت و مسئوليت دولت و دستگاه اجرايي حساس تر و ظريف تر است. از همين روي مي طلبد مردم نيز در بزنگاه سرنوشت ساز انتخابات با درك فضاي بسيار مهم دوران كنوني كه اين قابليت و پتانسيل را داراست كه مسير تاريخ را براي جهان اسلام عوض كند براي اين منظور ويژگي هايي نظير «اعتقاد اصيل به اسلام»، «ايستادگي در برابر زورگويي هاي غرب»، «پايداري بر اصول و آرمان ها»، «ديپلماسي فعال و تهاجمي» نياز ضروري و حياتي همه مسئولان و از جمله ويژگي لازم براي دولتي است كه بايد با هوشياري مردم در گزينش پيش روي تحقق پيدا كند.
**مردم سالاري :گرانفروشي دولت ها
روزنامه مردم سالاري در سرمقاله امروز خود نوشت :
1-- درزمان حاكميت دولت آقاي خاتمي كه نه خبري از سهميه بندي بنزين و نه فروش آزاد بنزين بود، دو تن از نمايندگان اقتصاددان مجلس هفتم در مخالفت با افزايش قيمت بنزين از 80 تومان به 100 تومان، از گرانفروشي دولت سخن گفتند و اعلام داشتند كه نرخ تمام شده بنزين براي دولت 25 تا 34 تومان است.
يكي از اين دو نماينده هم اينك رئيس مركز پژوهش هاي مجلس است و مي توان از او پرسيد كه آيا در دولت نهم گرانفروشي بنزين اتفاق نيفتاده و نرخ تمام شده بنزين براي اين دولت چقدر است كه بنزين آزاد را ليتري 400 تومان به مردم مي فروشد؟
2- بنزين 400 توماني زماني قيمت گذاري شد كه نفت قيمتي حول و حوش 100 دلار داشت قيمت بنزين در دنيا براساس نرخ بالاي نفت تعيين مي شود. اگر ملاك اين نرخ گذاري خريد بنزين از خارج از كشور باشد (و به توليد داخل كاري نداشته باشيم) آيا حال كه قيمت نفت كمتر از 40 دلار شده، نبايد قيمت بنزين آزاد براي مردم ايران هم ارزان تر شود وآيا اين سوال را نبايد پرسيد كه گرانفروشي دولت مضاعف شده است؟
3- ممكن است دولت استدلال كند كه اقتصاد ايران از اقتصاد دنيا جدا است (چنانكه چندي قبل محمود احمدي نژاد چنين نظري ارائه داد) و بدين ترتيب، قيمت بنزين آزاد در ايران را كاملا مستقل و نامربوط به قيمت نفت و بنزين در دنيا بداند! در اين صورت بايد پرسيد وقتي وزير بازرگاني تاكيد كرده كه «موج كاهش قيمت هاي جهاني به ايران خواهد رسيد» از چه چيزي سخن گفته است؟ و اگر بنا است چنين اتفاقي بيفتد چرا دولت خود در مقابل اين كاهش قيمت ايستاده و بنزين را همچنان گران به مردم مي فروشد؟!
4- سهميه بندي بنزين با اين شكل و شمايل هيچ نشاني از عدالت ندارد. ارزان فروشي بنزين (اگر نفت 100 توماني را ارزان فروشي بدانيم و به نظريه هايي كه براي دولت قبل ارائه مي شد بي توجه باشيم) براي عده اي خاص و گرانفروشي براي عده اي ديگر، واقعيتي انكارناپذير است. چنين سهميه بندي هايي اگر قرار است در طرح تحول اقتصادي هم وجود داشته باشد كه واي به حال همه! دولت نهم بعداز يك سال و نيم از سهميه بندي بنزين هنوز نتوانسته هيچ منطق جديدي ارائه دهد و همچنان خانواده اي كه چند خودرو دارد، سهميه بيشتري از خانواده هاي مستضعف مي برد. سهميه هاي مازاد زيادي فروخته مي شود و از اين بابت بعضي ها سودهاي خوبي به جيب مي زنند.
داستان بنزين داستان غم انگيزي است و وقتي اين غم عميق تر مي شود كه ياد گرانفروشي دولت خاتمي بيفتيم.
يکشنبه 24 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[مشاهده در: www.iscanews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 256]
-
گوناگون
پربازدیدترینها