واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: آموزش موسيقي در هنرستان ها و دانشگاه ها – 30 سال و سه نسل
برنامه هاي آموزشي موسيقي در هنرستان ها و دانشگاه ها طي سه دهه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در نشستي در بيست و چهارمين جشنواره موسيقي فجر مورد نقد و بررسي قرار گرفت.
به گزارش روز جمعه بيست و چهارمين جشنواره موسيقي فجر، اين نشست را كانون پژوهشگران خانه موسيقي برگزار كرد.
در اين ميزگرد كه دومين نشست با موضوع برنامه هاي آموزشي در 30 سال اخير بود، بابك خضرائي، پژوهشگر و كارشناس ارشد موسيقي، به عنوان مجري و گرداننده جلسه حضور داشت.
در اين نشست، براي بررسي وضعيت آموزشي در 30 سال اخير، سه نسل از استادان امروز حضور داشتند. استاد "مصطفي كمال پور تراب" با 70 سال سابقه تدريس، استاد "تقي ضرابي" با 45 سال سابقه و دكتر "هومان اسعدي" با 15 سال سابقه تدريس. وجه اشتراك اين سه نفر سابقه تدريس در دانشگاه ها و مراكز مختلف آموزشي كشور بود.
در ابتداي بحث، پورتراب با اشاره به تاريخ تدريس موسيقي در ايران به صورت آكادميك، گفت: «زماني كه آموزش موسيقي در هنرستان عالي موسيقي آغاز شد. تمام مدرسان از خارج از كشور با دستمزد بالايي استخدام شده بودند. هيچ مدرس ايراني وجود نداشت. اجازه نمي دادند كه ايراني ها تدريس كنند، اما من به عنوان اولين نفر با وساطت يكي از استادانم اين كار را آغاز كردم و به عنوان مدرس سلفژ در كلاس چهارم ابتدايي مشغول شدم. سال هاي بعد به كلاس پنجم و ششم منتقل شدم.
بعد از سال 1320 متفقين وارد ايران شدند، قرارداد آنها فسخ شد و علي نقي وزيري رئيس هنرستان شد. كم كم استادان موسيقي ايراني به مدرسه راه يافتند و قرار شد دانس آموزان يك ساز ايراني هم بزنند. بعد از آن پرويز محمود رئيس هنرستان شد و عقايد چپي باب شد اين موضوع به تدريج ادامه پيدا كرد تا اينكه روح الله خالقي هنرستان ملي موسيقي را راه انداخت و يك مدرسه هم براي موسيقي ايراني درست شد.»
تقي ضرابي نيز با اشاره به اينكه در گذشته بهترين استعداد ها در آموزش و پرورش رشد پيدا مي كردند، گفت: «در گذشته فارغ التحصيلان هنرستان از سطح بالايي برخوردار بودند و براي تعليم سرود و موسيقي به دبستان ها مي رفتند. آنها خود در كشف استعداد هاي جوان و تشويق و راهنمائي براي ادامه كار بسيار موثر بودند.
وي تاكيد كرد: امروز هم اگر ما از نيروهاي متخصص استفاده كنيم، وضعيت بهتري خواهيم داشت. حتي اگر مديريت تخصص لازم را نداشته باشد، با مشاوره و برنامه ريزي مي تواند روش درستي براي تدريس اتخاذ كند، اما اگر اساس كار بر وجود بي تخصص استوار باشد، كاري از پيش نمي رود. اگر ما بعد از 30 سال هنوز در جايگاهي قرار نگرفتيم كه بتوانيم يك مسئول متخصص داشته باشيم، بخاطر تناقض گويي و شيوه نادرست است.»
هومان اسعدي نيز چالش سنت و تجدد را يكي از موانع و چالش هاي آموزش دانشگاهي دانست و گفت: «در قديم، استادان شيوه سنتي را آموزش مي دادند، اما از زماني كه موسيقي غربي در شعبه مدرسه دارالفنون باز شد، شاخه اي از آموزش موسيقي ايراني هم مبتني بر شيوه هاي آموزش غربي شكل گرفت. از سويي آموزش به شيوه سنتي و از سويي ديگر آموزش به شيوه هاي غربي.
وي افزود: اين دو ديدگاه در طي چند دهه مدام در تضاد با يكديگر بود و مسئولين هنرستان هاي موسيقي هركدام با توجه به خواست و سليقه خود در زمان روي كار آمدن يكي از اين دو شيوه را اتخاذ مي كردند. مثلا زماني كه رضاشاه نوع برخورد آتاترك را مي بيند، دستور بركناري علينقي وزيري را مي دهد و ديدگاه مين باشيان روي كار مي آيد. آموزش موسيقي در كشور ما مدام ميان اين دو ديدگاه در رفت و آمد بود و هنوز هم اين موضوع ادامه داد. در اسعدي ادامه داد: اواسط دهه 40 با تشكيل دانشگاه، دو شيوه و تفكر در كنار هم حضور داشتند، اما با تشكيل مركز حفظ و اشاعه، ديدگاه ديگري وارد آموزش آكادميك مي شود كه موسيقي سنتي را با نگاه و شيوه سنتي و رويكرد سنتگرايانه وارد دانشگاه مي كند. بعد از انقلاب تعطيلي دانشگاه ها را داشتيم و بعد از آن هم مسايلي پيش آمد كه بيشتر به دوران معاصر ارتباط دارد.
سپس خضرائي با طرح اين مبحث كه كداميك از اين شيوه ها براي آموزش آكادميك مي تواند مناسب باشد، از پورتراب خواست تا درباره شيوه هاي تدريس استاداني چون مين باشيان، وزيري و شهنازي صحبت كند.
پورتراب نيز با اشاره به اينكه در برخي از موضوعات موسيقي چون بحث هاي فيزيك و رياضي و يا تئوري مي توان به قوانين كلي حاكم بر جهان تكيه كرد، اما در موارد ديگر بايد شيوه مناسب خود را اتخاذ كنيم گفت:«قوانين رياضي و فيزيك در همه جا يكسان است و مثلا قانون ارشميدس شامل همه كشورها مي شود. ما در اصول رياضي و فيزيك مي توانيم به قوانين كلي رجوع كنيم، اما از آنجايي كه موسيقي ما سينه به سينه و شفاهي است، همه ريزه كاري ها را بايد در نظر بگيريم و نمي توانيد همان قوانين را اعمال كنيم. علم خيلي به ما كمك كي كند، در زمان حاضر به نت نويسي نياز داريم، اما اصالت هاي موسيقي ايراني را هم بايد در نظر بگيريم. به نظر من بايد شيوه اي ميانه را در نظر بگيريم و موسيقي ايراني را بر اساس علم امروز ارائه كنيم.»
ضرابي نيز با تاكيد بر اينكه خط كشي شيوه هاي تدريس به اين شيوه چندان درست نيست، گفت: «هر نوع موسيقي مخاطب خود و شيوه هاي دستيابي خاصي دارد. مهم اين است كه هر كدام به خوبي اجرا شود و در محدوده خود حرف اول را بزند. چه روش گوشي، چه سينه به سينه يا نگارش نت فرقي نمي كند، مهم نتيجه اي است كه در هر شيوه حاصل مي شود. شب گذشته اجراي موسيقي كلاسيك دانش آموزان هنرستان موسيقي را ديدم و بايد بگويم كه بسيار لذت بردم. اجراي خوبي داشتند و مهم اين است كه نتيجه بگيريم. به نظر من سليقه اي عمل كردن مديران، سم است و آن وقت است كه بايد شاهد مرگ موسيقي در آن بخش ها باشيم.
اما اسعدي با اشاره به ضرورت پاسداشت سنت و هويت خود، اظهارداشت: اما بايد بپذيريم كه سنت در مواقعي با تحولات روز هم گام نيست. بايد بپذيريم موسيقي قاجار در فضاي امروز قابل ارائه نيست. به نظر من، حفظ هويت و اصالت از سويي و نوآوري بر بستر سنت، دقيق ترين و بهترين چيزي است كه مي شود براي آموزش موسيقي ايراني ترسيم كرد. وي خاطرنشان ساخت: ديدگاه درست در بين اين دو حركت مي كند، اما متاسفانه در بيشتر موارد شاهد افراط و تفريط بوده ايم. برخي خواسته اند موسيقي ايراني را غربي كنند و برخي خواسته اند در همان كوچه باريك سنت قدم بزنند. اين در حالي است كه تاريخ ما نشان مي دهد كه سنت ما پويايي داشته و ما بايد تلاش كنيم تا اين پويايي را حفظ كنيم.»
وي افزود: به نظر من، بهتر بود در زمينه ورود گروه هنرهاي سنتي به دانشگاه بحثي صورت مي گرفت و ديدگاهي كه قرار است وارد دانشگاه شود بررسي مي شد. به عنوان مثال ارتباط استاد و شاگردي در دانشگاه با ارتباط استاد و شاگرد در هنرهاي سنتي متفاوت است. شاگرد در دانشگاه نگاه نقادانه دارد، در حالي كه در حوزه هنرهاي سنتي انتقاد و چرايي جايي ندارد. يادم است روزي در دانشگاه از يكي از استادانم سئوالي كردم و استادم گفت اين خروج از سنت است، بخاطر اينكه تفكر عقلاني و انتقاد را وارد سنت كردي. معمولا اين تقسيم بندي در دنيا حاكم است كه كنسرواتوار و هنرستان بيشتر به تربيت نوازنده، آهنگساز و خواننده مي پردازند و دانشگاه به تربيت كساني مي پردازد كه به دنبال مسائل تحقيقاتي و رشته هايي چون موزيكولوژي و جنبه هاي نظري هستند.
پس از آن ضرابي درباره اينكه هنرستان ها و دانشگاه ها فعاليت هاي تفكيك شده اي در حوزه آموزش ندارند و كار يكديگر را انجام مي دهند، گفت: «متاسفانه گزينش دانشگاه به گونه اي است كه دانشجوياني با رشته هاي غير مرتبط وارد دانشگاه مي شوند و به ناچار دانشگاه ناچار است دروس هنرستان را براي اين دسته دوباره تدريس كند. »
پورتراب نيز در اين باره گفت: «در كشورهاي ديگر دانشگاه وظيفه تربيت نوازنده و خواننده ندارد. كنسرواتوارها اين كار را انجام مي دهند و دانشگاه ها رشته هاي غير نوازندگي و آهنگسازي را تدريس مي كنند تا سطح علمي هنرجويان بالا برود. در دانشگاه بايد تئوري موسيقي را ياد بگيرند و در هنرستان ها و كنسرواتوار اجراي موسيقي.»
پس از آن خضرائي با توجه به مباحث مطرح شده، از سوي هومان اسعدي پرسيد آيا بهتر نيست موسيقي ايراني به هنرستان ها و كنسرواتوارها منتقل شود و تئوري و بحث هاي آكادميك و موسيقي غربي در دانشگاه تدريس شود؟
اسعدي در پاسخ اين پرسش گفت: «مساله تنها داشتن تفكر انتقادي نيست، بلكه در ساز زدن هم چه در هنرستان چه در دانشگاه اين تفكر مي تواند وجود داشته باشد. مثلا مي تواند بپرسد چرا بعد از درآمد ماهور فقط بايد گوشه دلكش را بزنم. اتفاقا من موافق نيستم چون موسيقي غرب سال هاست در دانشگاه تدريس مي شود و تجربياتي براي آن وجود دارد. در موسيقي ايراني ما هنوز مشكل تفكري داريم. پيوند بين علم و هنر است كه ما را مي تواند نجات دهد و در اين وضعيت نمي توانيم موسيقي ايراني را در هنرستان ها و به صورت نوازندگي و اجرا رها كنيم. فعلا موسيقي ايراني به مباحث علمي نياز دارد. امروز دوراني است كه علم و نظر در اين زمينه با هم ادغام شود.»
ضرابي در پاسخ به نظر اسعدي گفت: «روش كار اين است كه در هنرستان ها رديف ها را بزنند، با سنت ها آشنا شوند و وقتي نوبت به بداهه نوازي رسيد، آن موقع اين كار را انجام دهد. اما اگر قبل از آنكه به آن جايگاه آگاه برسد، اين كار را بكند، تمرين خرابكاري كرده است. اميدوارم هر كس در جايگاه خودش باشد. دانشگاه هاي ما با سيستم آموزشي پيشرفته كار مي كنند، اما بايد خودمان را مقايسه كنيم. ما پيشرفت مي كنيم اما بايد ببينيم در چه جايگاهي قرار داريم. امروز پيشرفت، سرعت گرفته و بايد به اين موضوع اعتقاد داشته باشيم و نگوييم داريم پيشرفت مي كنيم، بايد خودمان را مقايسه كنيم. مشكل ما اين نيست كه تغيير كنيم، مشكل اين است كه چه چيزي بايد جايگزين بخش قبلي شود كه مورد تائيد بيشتر اساتيد باشد.»
در ادامه، اسعدي با توضيج اينكه هر كس بايد بعد از عبور از سنت به مدرنيته برسد، گفت: «اگر ما شيوه آموزشي خودمان را با شيوه آموزشي كشورهاي همجوار مقايسه كنيم ، مي بينيم كه شيوه آموزشي آنها از سرمنشاء، انعطاف پذيري دارد. در موسيقي ايراني رپرتوار بسته آموزس داده مي شود. به اصطلاح هنرجويان اين را حفظ مي كنند. در شيوه هندي هر بار به نوعي نواخته مي شود. به نظر من، در آموزش نوازندگي بايد آموزش نظري را همراه كنيم، براي هنرجو توضيح بدهيم و بگوييم يك نمونه اين است و نمونه ديگر اين. به نظر من در دوره آموزش، دوره خلاقيت پشت سر گذاشته مي شود و خلاقيت در خط منفي و بسيار پائين حركت مي كند.
پور تراب نيز در اين باره گفت: «عده اي موسيقي ايراني را موزه اي در نظر مي گيرند كه بايد به همان صورت حفظ شود و معتقدند در ابتدا بايد روش هاي سنتي را ياد بگيرند و بعد در زمان بداهه نوازي، تكنيك ها و روش هايي را آموزش مي دهند كه بتوانند از خلاقيت استفاده كنند. درست مثل آموزش زبان است كه در ابتدا كودك از پدر و مادر تقليد مي كند و بعد حرف زدن را مي آموزد. موسيقي هم همين طور است، پوياست و بايد متناسب با زمان پيش برود.
نويسنده كتاب تئوري موسيقي، همچنين درباره سليقه هاي مختلف استادان در تدريس گفت: «اگر متخصصان هر رشته اي دور هم جمع شوند. بالاخره به نقاط مشتركي مي رسند كه بتوان آنها را بطور جامع در دانشگاه ها تدريس كرد. درست مانند كاري كه در تاليف كتاب هاي هنرستان موسيقي صورت گرفت. رفته رفته عيب هاي كار پيدا مي شود و كار تكميل مي شود. البته هر استادي سليقه خود را در تدريس دارد و اتفاقا اين كار را بهتر مي كند. مساله ديگر، روشن نبودن آينده دانشجويان در بازار كار است.
ضرابي نيز با تاكيد بر لزوم ايجاد اشتغال براي فارغ التحصيلان، گفت: «بايد ببينيم كه بستر مناسب براي ايجاد كار كجاست. با برنامه ريزي و بررسي مي توان به نتايج مثبتي رسيد.»
در پايان ميز گرد پرسش و پاشخي ميان سخنرانان و حاضران انجام شد.
داوود گنجه اي، نوازنده كمانچه و عضو هيات مدير خانه موسيقي درباره بحث آموزش موسيقي به شيوه سنتي و با اشاره به نظريات هومان اسعدي گفت: «ما بايد شيوه اي كه برخي استادان كه تعداد اندكي هم هستند و به صورت بسته عمل مي كنند از شيوه معمول آموزش سنتي موسيقي جدا كنيم. واقعيت اين است كه آنچه ضروري است در دانشگاه ها چه در زمينه گزينش و چه در زمينه تدريس انجام نمي شود. شاگردان سال آخر كارشناسي ارشد وقتي پيش من كمانچه مي زنند، مي بينم كه هنوز به اندازه سال دوم دبيرستان هم نمي دانند. اين انتقاد به مديريت كلان هنري در كشور برمي گردد كه وضعيت روشني را ارائه نكرده است. بايد ببينيم روش تدريس سنتي موسيقي كدام است و چطور در دوره اي كوتاه مركز حفظ و اشاعه توانست آنقدر تاثير گذار باشد. اگر موسيقي همان باشد كه در سال ها قبل بوده، موسيقي نيست و اگر در آمد ماهور را در كنار گوشه اي نمي نوازند به اين دليل است كه قرابتي ندارد. اتفاقا در شيوه سنتي استادان هيچ وقت نمي گفتند اجرا فقط همين است.»
اسعدي نيز در توضيح بحث مطرح شده گفت: «انتقاد من به شيوه تدريس استادان موسيقي ايراني در گذشته نيست. منظور من از مدگردي اين نيست كه هر نوازنده اي از هر كجا كه خواست به هر كجا برود. منطور من اين است كه استاد بايد اجازه دهد در ذهن دانشجو پرسش ايجاد شود و او به آن پاسخ دهد، نه اينكه اجازه طرح هيچ پرسشي ندهند، آن هم به نام سنت. استادان گذشته هر كدام راوي رديف بودند و آن را به شيوه خود اجرا مي كردند ، اما استادان امروز رديف هاي استادان خود را تكرار مي كنند.
جمعه 22 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 189]