محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1825949460
اختصاصي ايرنا/ مباني نظري ماسون زده اصلاحات در ايران
واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: اختصاصي ايرنا/ مباني نظري ماسون زده "اصلاحات" در ايران
مباني نظري اصلاح طلبان ايران، ريشه در تئوري ماسوني علم دارد كه پس از قرن هفدهم ميلادي در لژهاي ماسوني پديد آمد.
پژوهشگر و عضو مركز پژوهشهاي روزنامه كيهان در مراسم بزرگداشت 16 آذر كه در آمفي تئاتر دانشكده علوم انساني دانشگاه شاهد تهران برگزار شد، گفت: «بيپرده به شما ميگويم كه مباني نظري اصلاح طلبان ايران، ريشه در تئوري ماسوني علم دارد كه پس از قرن هفدهم ميلادي در لژهاي ماسوني پديد آمد و در دوران اوج جنگ سرد با مشاركت سازمان جاسوسي سيا، كلوب سري و مخوف بيلدربرگ، لژهاي فراماسونري و بنياد بين المللي روتاري تحكيم شد.»
به گزارش ايرنا پيام فضلي نژاد كه به دعوت بسيج دانشجويي دانشگاه شاهد در اين مراسم سخن ميگفت، ضمن اعلام اين مطلب افزود:«مراد از اصلاحطلبان در فرهنگ سياسي، احزابي است كه معتقد به رفرم مذهبي و سياسي هستند و به غايت سكولار ميباشند و كوشش ميكنند سكولاريسم به نحوي از انحاء در نظام سياسي ايران رخنه كنند. صبغه بيروني اين فكر اصلاحطلبي هم در صحنه سياسي ايران، حزب مشاركت ايران است. متاسفانه، دو تئوريسين برجسته فكر اصلاح طلبي در ايران كه نظريههايشان در دولت اصلاحات به اقتدار پوليتيكال و سياسي رسيد، در تعامل با كلوبهاي ماسوني و سازمانهاي جاسوسي غرب هستند. عبدالكريم سروش در كسوت پدر تئوريك دولت اصلاحات و اصلاحطلبان، يك فراماسونر است كه سند تعامل رسمي او با كلوب سري و مخوف بيلدربرگ را در روزنامه كيهان (16 آذر) فاش كرده ام. مي دانيد كه تاكنون ادله بسياري براي وابستگي سروش به سرويس هاي امنيتي غرب موجود بود و حتي در مواقعي او آگاهانه به مثابه منبع اطلاعاتي دو جانبه كار مي كرد، اما از امروز، سند رسمي تعامل او با مخوف ترين و سري ترين لابي ماسوني (بيلدربرگ) را در اختيار عموم مردم قرار داديم تا پيرامون فراماسونر بودن پدرخوانده اصلاح طلبان، حجت بر همه تمام شود.»
پژوهشگر موسسه كيهان افزود: «متاسفم كه بايد سندي ديگر را نيز فاش كنم و آن سند وابستگي حسين بشيريه تنها با يك واسطه براي سازمان اطلاعات مركزي ايالات متحده آمريكا (سيا) است. جزييات اين سند تا چندي ديگر در روزنامه كيهان منتشر خواهد شد، اما مقدمتا بگويم كه وي اصلي ترين تئوريسين توسعه سياسي دولت اصلاحات بود كه از ابتداي دهه هفتاد، به همراه آقايان سعيد حجاريان، عباس عبدي و... در مركز بررسي هاي استراتژيك رياست جمهوري بر روي پروژه توسعه سياسي كار مي كرد. بشيريه مغز متفكر سياسي اصلاح طلبان بود تا جايي كه از اساتيد دانشگاهي حجاريان به شمار مي رفت و مشخصا استاد راهنماي پايان نامه فوق ليسانس وي بود. سالها، تئوري هاي حسين بشيريه به مثابه نسخه هاي استراتژيك سياسي در دولت اصلاحات اجرا شد. آيا اقاي خاتمي نبايد جواب دهد كه چرا از امثال عبدالكريم سروش و حسين بشيريه حمايت مي كرده و بارها با اآنان در ساليان گذسته، جلسات مشورتي خصوصي داشته است؟!»
فضلي نژاد با ابراز خوشحالي از حضور در جمع دانشجويان شاهد گفت: «من دانشگاه شاهد را كه فرزندان خانوادههاي گرانقدر شهدايمان در آن تحصيل ميكنند، عقل منفصل انقلاب اسلامي ميدانم كه به روايت پيام مهر 1367 حضرت امام (ره)، خانوادههاي شهدا، تا هميشه تاريخِ اين مشعل داران راه اولياء، افتخار و روشنايي طرق الي الله را بر عهده گرفتهاند. اما امام شهداء از كدامين طرق الي الله سخن مي گفتند؟ از كدامين اسلام ياد مي كردند؟ اين اسلام چه بود و چگونه محقق مي گردد؟ سوال، سوالي روشن است كه البته پاسخي جاودانه دارد. امام شهداء از اسلامي مي گفتند كه پرچمداران آن پابرهنگان و مظلومين و فقراي جهان هستند و دشمنان آن، ملحدان و كافران و سرمايه داران و پولپرستانند. اسلامي كه طرفداران واقعي آن هميشه از مال و قدرت بي بهره بوده اند و دشمنان حقيقي آن زراندوزان حيله گر و قدرتمندان بازيگر و مقدس نمايان بي هنر هستند. امام شهداء اعتقاد داشتند كه اين سير در طرق الي الله براي احياء اسلام، جز با جنگ عقده محقق نمي گردد؛ جنگي كه قلب تپنده گفتمان انقلاب اسلامي است و بارها و بالاخص در پيام پذيرش قطعنامه 598 فرمودندكه ملت عزيز ما با خون پرچم اسلام را در ديگر ملت ها به اهتزاز در ميآورد.»
پژوهشگر موسسه كيهان با تاكيد بر اينكه «جنگ عقيده، قلب گفتمان انقلاب اسلامي است» گفت: «بايد ببينيم و بنگريم كه امروز اين جنگ عقيده در كجاي گفتمان سياسي ما قرار دارد؟ ملاك پايبندي به ايدئولوژي امام خميني(ره) تحقق جنگ عقيده است و ما در قامت يك مسلمان شيعه، دوري و نزديكي به چنين جنگي را معياري ناب ميدانيم براي التزام به آرمانهاي انقلاب اسلامي ايران. امام شهداء فرمودند ما بايد حساب خود را با همه ابرقدرت ها يكسره كنيم و به آنها نشان دهيم كه با همه گرفتاري هاي مشقت بارمان با جهان «برخورد مكتبي» مي كنيم. جنگ ما جنگ عقيده است و جغرافيا و مرز نميشناسد و ما بايد در بسيج بزرگ اعتقادي مان، بسيج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازيم. ما در صدد خشكاندن ريشه هاي فاسد صهيونيسم، سرمايه داري و كمونيسم در جهان هستيم؛ ما تصميم گرفتهايم گرفته ايم به لطف و عنايت خداي بزرگ، نظام هايي كه بر اين سه پايه استوار هستند را نابود كنيم و نظام اسلام رسولالله را در جهان استكبار ترويج نمائيم و دير يا زود، ملت هاي دربند شاهد آن خواهند بود. »
فضلي نژاد با تاكيد بر «تضاد انديشه هاي سيد محمد خاتمي با ايدئولوژي امام راحل» افزود: «خرسند نيستم از اينكه بگويم رهبر سياسي اصلاح طلبان هم دل در گرو اين جنگ عقيده ندارد. آقاي سيد محمد خاتمي به مثابه رهبر سياسي اصلاحات، در تيرماه 1387 پيش در ديدار با دانشجويان دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه علامه طباطبايي گفتند كه بارها گفتهام در زمان غيبت معصوم چه كسي گفته كه ما رسالت مسلمان كردن و تحميل نظام خودمان به جهان را داريم؟ حتي خود امام زمان(عج) هم چيزي را تحميل نميكند. در كشور ما مردم امام(ره) را ديدند و او را انساني شجاع يافتند، به او راي دادند و جمهوري اسلامي در كشور ايران و در چارچوب ملت ايران شكل گرفت.»
وي اظهار داشت: «اين سخنان آقاي خاتمي چه نسبتي با ايدئولوژي امام خميني (ره) دارد؟! مگر حضرت امام نفرمودند كه ملت عزيز ما با خون پرچم اسلام را در ديگر ملت ها به اهتزاز در ميآورد. اسلام حق همه است. مگر امام شهداء نگفتند كه ما با قدرت به پيش مي رويم تا احكام اسلام را در كشور، در منطقه و بلكه در تمام دنيا پياده كنيم. ما قدرت اسلام را به همه ابرقدرت ها خواهيم فهماند و اسلام را در همه كشورها پياده خواهيم كرد.»
نويسنده كتاب «شواليههاي ناتوي فرهنگي» گفت: «به زعم من كساني كه چنين سخن ميگويند، ديگر حق منطقي سخن گفتن از پايبندي به راه و آرمان امام(ره) را ندارند. حضرت امام(ره) نشان دادند كه اسلام ذيل تاويلات ليبراليستي و ماركسيستي، يك اسلام التقاطي است و گفتند كه اسلام، همه اسلام است و هيچ نسبتي هم با دموكراسي غربي ندارد. امام نشان دادند كه حاكميت تنها حق خداست و حاكميت الهي، مشروعيت ذاتي خود را از مردم نمي گيرد. اسلام، اصل و اساس است و جمهوريت فرع و روش. هر حق حاكميتي متفرع بر حق حاكميت الله است. اينكه رييس دولت اصلاحات مي گويد بايد اسلام را به گونه اي ببينيم كه با جمهوريت سازگار باشد و دموكراسي و جمهوريت را نيز طوري ببينيم كه با معيارهاي اصلي اسلام سازگار باشد و امروز اصلاح طلبان جز اين را نميخواهند، اين نسبتي با انديشه سياسي امام خميني (ره) ندارد، بلكه تكرار راي حكومت دموكراتيك ديني از عبدالكريم سروش است. مگر ما امضاء داده ايم كه اسلام با دموكراسي غربي سازگار شود؟!»
فضلي نژاد ادامه داد: «تئوري ماسوني علم در عرصه سياست با تفكيك مشروعيت كلامي و شرعي از مشروعيت سياسي آغاز مي شود و فقط به امكان حاكميت با سوءاستفاده از آراء جمهور مردم ميانديشد و به فلسفه حاكميت در ابعاد الهي و اخلاقي آن كاري ندارد. اين تنها تكنيك كسب قدرت است كه حاضر است براي جمع كردن آراء مردم پايش را روي فلسفه الهي و فلسفه اخلاق بگذارد و از روي آن بپرد. اين همان ارتجاعي است كه رهبري معظم انقلاب نام آن را ارتجاع روشنفكري نهادند؛ ارتجاعي كه راه به قرن هفدهم ميلادي و لژهاي فراماسونري ميبرد. تفكيك مشروعيت ديني حكومت از مشروعيت سياسي و مردمي، در دو انقلاب فرانسه و آمريكا رقم خورد. بي راه نيست كه در امتداد نظريه بافي هاي آقاي خاتمي، آقاي سعيد حجاريان هم ميگويد ما بايد به اهدافي كه انقلاب فرانسه رسيد، برسيم.»
عضو مركز پژوهشهاي موسسه كيهان اظهار داشت: «اين تئوريها پس از قرن هفدهم ميلادي از درون لژهاي فراماسونري بيرون آمد. اعضاء انجمن سلطنتي لندن براي ترويج دانش طبيعي و سپس اصحاب دايره المعارف فرانسه، تئوري ماسوني علم را ساختند و پرداختند و فيلسوفاني و مشاهيري چون ژان ژاك روسو، مونتسكيو، ولتر، دني ديدرو، بنجامين فرانكلين، جان لاك (پدر جامعه مدني در غرب) و... نيز زير چتر تشكيلات جهاني فراماسونري به توليد نظريه پرداختند. مورخاني چون ويل دورانت در كتاب تاريخ تمدن و نيز مازيليش در كتاب سنت روشنفكري در غرب به اين فرآيند اشارات دقيقي كرده اند.»
پژوهشگر موسسه كيهان با طرح اين سوال كه «آيا فراماسون ها از پديدآورندگان انقلاب فرانسه بودند؟» اذعان كرد: «چرا اين سوال را طرح مي كنم؟ چون امروز نظريه پردازان اصلاح طلب مانند آقاي سعيد حجاريان مي گويند تنها معيار و ملاك موفقيت انقلاب اسلامي ايران آن است كه ببينيم آيا انقلاب اسلامي به نتايجي كه انقلاب فرانسه گرفت، رسيده است. ويل دورانت در كتاب تاريخ تمدن، مي گويد در هنگامه انقلاب فرانسه، 629 لژ ماسوني تنها در پايتخت آن كشور وجود داشت كه هر لژ از 50 تا 100 عضو تشكيل شده بود. دورانت اين لژها را نيروي اصلي و محرك انقلاب فرانسه مي داند كه همه مجاري انقلاب را كنترل كردند و نظام مطلوبشان را مستقر ساختند. فرونوفسكي و بروك مازليش در كوشش براي يافتن نيروي اصلي انقلاب فرانسه و تحولات بعدي آن كشور، راي ويل دورانت را تائيد كرده اند.»
فضلي نژاد افزود: «بنابراين، اينكه اصلاحطلبان دل در گرو ريشه و نتيجه انقلاب فرانسه دارند، خود حكايت از اين مي كند كه ذهن آنان ماسونزده است. از ديگر سو، مثلا كساني چون آقاي سيد محمد خاتمي، رييس جمهور سابق كشورمان در سال 1379 گفتند كه انقلاب آمريكا و انقلاب ايران ريشهها مشتركي داشتند. من ميخواهم ريشه انقلاب آمريكا را به روايت مازليش كه مورد وثوق نظريهپردازان اصلاح طلب از حيث اعتبار علمي است، بيان كنم. او ميگويد انقلاب آمريكا با نام بنجامين فرانكلين، مغز متفكر فراماسونري گره خورده است. فرانكلين كسي است كه از سوي مورخان غرب به تنهايي مظهر انسان سده هجدهم نام گرفته است. او يك ماسون آمريكايي است كه در لژ بزرگ پنسيلوانيا كه از سال 1728 در مقام نخستين كانون بزرگ فراماسونري در ايالات متحده قرار دارد، به جمع ماسون هاي عصر خود پيوست و در بيست و هشت سالگي استاد بزرگ اين لژ شد. مورخان تاريخ روشنفكري جهان، مانند جيكوب برونوفسكي، نفوذ وسيع و نقش رهبري او در تشكيلات جهاني فراماسونري را عاملي موثر بر انسجام توده مردم در انقلاب آمريكا مي دانند و در انگلستان فرانكلين را نماد انقلاب آمريكا مي شناختند. از ياد نبريد كه اين نماد ماسوني، بزرگترين خائن به حقوق الهي در ايالات متحده است. وقتي تامس جفرسون در نخستين پيش نويس اعلاميه استقلال آمريكا، عبارت «حقوق مقدس و سلب ناشدني» را به كار برد، فرانكلين آن عبارات را حذف و واژه بديهي را جايگزين كرد. واژه اي كه اكنون هم در متن اعلاميه جا دارد و منشاء حقوق سكولار است.»
نويسنده كتاب «شواليههاي ناتوي فرهنگي» در ادامه گفت: «مورخان غرب اجماع دارند كه ريشه هاي دو انقلاب فرانسه و آمريكا، ماسوني است. در طي اين قرون تمدن سكولار غرب و جهان بي روح مدرنيته، از دل فلسفه ماسوني و شالوده باطنيگري عبراني، يعني كتاب كابالا، پديد آمد. الهيات اين فرقه بود كه اومانيسم و سكولاريسم را ساخت و فلسفه روشنگري را نيز پرداخت. از ديگر سو، اين ميراث ماسون ها در هنگام جنگ سرد به كمك بلوك غرب و نظام سرمايه داري آمد. من در سخنرانيام در همايش ملي ناتوي فرهنگي در دانشگاه ملاير به تفضيل توضيح دادم كه چگونه در عصر جنگ سرد فيلسوفان و علماي اجتماعي اروپا و آمريكا در خدمت سازمان جاسوسي و كلوبهاي سري درآمدند و امروز هم (16 آذر 1387) در روزنامه كيهان پرده از نفوذ فيلسوفان و علماي جاسوس غرب در نظام دانشگاهي ايران برداشتم. سه دهه از انقلاب شكوهمند اسلامي ايران ميگذرد و نه تنها اصلاحطلبان از اين مباني پيروي ميكنند، بلكه متاسفانه اصلي ترين متون درسي دانشگاههاي ايران هم از دل تئوري ماسوني علم پديد آمدهاند.»
پژوهشگر موسسه كيهان افزود: «خيال كردند كه اسلام همان ماركسيسم است كه با جنگ سرد فرهنگي و الگوهاي ماسوني فروريزد. براي همين كوشيدند تا از عبدالكريم سروش يك مارتين لوتر بسازند و از سيد محمد خاتمي هم يك گورباچف، اما سوم تير 1384 كاخ آرزوهاي آنان را نابود كرد.»
فضلي نژاد اظهار داشت: «ما به عنوان نويسنده مسلمان، هم فرآيند تحقق آرمانهاي انقلاب فرهنگي را در دانشگاهها به شدت پيگيري ميكنيم و هم معتقديم كه بر مبناي آراء امام (ره) و رهبري معظم انقلاب اسلامي، بايد جنبش نرم افزاري و توليد علم به دقت تعقيب شود. بايد در پي تدوين نقشه راه ناتوي فرهنگي در ايران باشيم و بدانيم كه ذات رويارويي با ناتوي فرهنگي، صبغه اي علمي و تئوريك دارد، البته مبارزه سياسي با غربزدگي، هم عرض جهاد علمي قرار مي گيرد و دست كمي از آن ندارد.»
عضو مركز پژوهش هاي موسسه كيهان در خاتمه سخنراني خود گفت: «با بياني از بيانات حضرت امام خميني(ره) كه اين جلسه مكرر به نام ايشان معطر شد، سخنانم را پايان مي دهم. ايشان فرمودند كه بر روشنفكران غرب زده و شرق زده بتازيد و هويت خويش را دريابيد و بدانيد كه روشنفكران اجير شده بلايي بر سر ملت و مملكتشان آورده اند كه تا متحد نشويد و دقيقا به اسلام راستين تكيه ننماييد، بر شما آن گذشت كه تاكنون گذشته است. امروز زماني است كه ملت ها چراغ راه روشنفكرانشان شوند و آنان را از خودباختگي و زبوني در مقابل غرب و شرق، نجات دهند. ما براساس امام راحل، نه تنها در جهاد بزرگ عقيدتيمان روشنفكران غربزده را نقد مي كنيم، بلكه تخطئه ميكنيم و بر آنان ميتازيم. اين را بدانيد كه اگر جنگ عقيده از سوي خانواده هاي شهدا و دانشجويان شاهد آغاز نشود، از سوي هيچ كس ديگري آغاز نخواهد شد و به ثمر نخواهد نشست.»
پس از پايان اين سخنراني ، پيام فضلي نژاد به پرسش هاي دانشجويان پاسخ داد و با خبرنگاران خبرگزاري جمهوري اسلامي (ايرنا) و خبرگزاري فارس نيز گفتگو كرد.
فضلي نژاد در پاسخ به سوال خبرگزاري جمهوري اسلامي (ايرنا) مبني بر اينكه «آيا در دايره تعريف شما از اصلاح طلبي، احزابي مانند حزب اعتماد ملي نيز جاي مي گيرند؟» گفت: «درباره حزب اعتماد ملي قضاوتي نمي كنم، چرا كه بدنه يك دست و همگني ندارد، اما حجت الاسلام مهدي كروبي را داراي مرزبندي با اصلاح طلبان ماسون زده مي دانم و تصورم اين است كه ايشان هر روز مي كوشند كه چنين مرزيندي اي را شفاف تر كنند.»
وي در پاسخ به سوالي درباره دلايل استقبال از كتاب «شواليه هاي ناتوي فرهنگي» كه توسط دفتر پژوهش هاي موسسه كيهان منتشر شده، گفت: «اين كتاب، پژوهشي مستند بود درباره انقلاب مخملي در ايران كه با دو رويكرد تحرير شد. رويكرد اول شرح تئوري انقلاب مخملي و ناتوي فرهنگي بود و بيشتر به مباحث نظري به نحو مجمل در اين حوزه پرداخت. رويكرد دوم به صبغه عملي انقلاب مخملي و ناتوي فرهنگي در ايران نظر داشت و كوشش كرد تا چهره بيروني اين پديده ها را در جامعه خودمان جستجو كند. تلفيق اين دو رويكرد، يعني هم وجه تئوريك و هم چهره بيروني انقلاب مخملي و ناتوي فرهنگي بود كه توانست با مخاطب ارتباط برقرار كند و به عنايت الهي اين كتاب به چاپ هشتم برسد و نزديك 24 هزار نسخه از آن فروش برود. اگر يك پژوهش در سطح تئوريك باقي بماند و به مخاطب مصداق هاي عملي و بيروني را نشان ندهد، كارآمدي خود را از دست ميدهد. ما نمي توانيم سخن از ناتوي فرهنگي بگوييم، اما مصداق شناسي آن را رها كنيم و در سطح نظري بمانيم. بايد براي درمان درد، مصداق دقيق آن را بجوئيم. البته نمي گويم كتاب شواليه هاي ناتوي فرهنگي چنين كرد، بلكه آن را يك گام مقدماتي و پرنقص در اين وادي مي دانم.»
پژوهشگر موسسه كيهان همچنين در پاسخ به پرسش خبرنگار خبرگزاري فارس پيرامون دلايل فحاشي اصلاح طلبان به وي گفت: «من به ناسزا شنيدن و فحش هاي ركيك خوردن عادت كرده ام. اما سوال من از رهبران به اصطلاح اصلاح طلب ايران اين است كه جمهوريت نظام يعني اين كه من به مثابه عضوي از اعضاء جمهور و مردم اين كشور از مسئولان عالي سوالي مي پرسم و آنان نيز وفق اصل پاسخگويي كه در ذات جمهوريت مبتني بر اسلام مستقر و مستتر است، بايد به پرسش من پاسخ گويند. من در خرداد امسال در سخنراني اي در مدرسه علميه معصوميه قم، از آقاي سيد محمد خاتمي سوال كردم كه سندي موجود است كه نشان مي دهد ايشان به همراه خانم معصومه ابتكار در سال 1999 به اجلاس محرمانه بيلدربرگ دعوت شده است. سوال كردم كه آيا آقاي خاتمي به اجلاس محرمانه بيلدربرگ كه مجمع عالي فراماسونرهاي جهان است، رفته است يا نه و اگر رفته چرا گزارش آن را نداده است؟ گفتم كه اگر آقاي خاتمي اين سفر را تكذيب كنند، البته نوبت به طرح پرسش هاي مستند ديگري مي رسد، اما ايشان در اين باب سخني نگفتند. بيش از يكصد وبلاگ و دهها سايت معتبر از جمله خبرگزاري هاي رسمي ايران، سخنان من در اين باره را پوشش دادند و سوال من را آنان هم طرح كردند، اما نه تنها پاسخي به آن ندادند، بلكه خانم معصومه ابتكار و آقاي محمد علي ابطحي با سخيف ترين ادبيات و الفاظي زشت، مرا به فحش كشيدند و ديگر پادوهاي آنان، مانند محمد مهدي فقيهي هم به ميدان آمدند. من در مقاله اي با عنوان «اصلاح طلبان فراموشكار» در روزنامه كيهان كه رسانه هاي رسمي زيادي آن را پوشش دادند، به فحاشي هاي آنان پاسخ دادم.»
فضلي نژاد پيرامون «افشاي سند وابستگي عبدالكريم سروش به كلوب سري و مخوف بيلدربرگ» اذعان داشت: «اول بايد بگويم كه من وقتي از فراماسونر بودن سروش به مثابه پدر تئوريك دولت اصلاحات مي گويم و اينكه براي نخستين بار سند وابستگي او به كلوب بيلدربرگ را افشا كردهام، خرسند نيستم. بارها گفته ام كه هيچ فرد دغدغه مندي دلش نمي خواهد سرمايههاي جامعه خود را از دست رفته ببيند. دلم نميخواهد كه ببينم سرمايه هاي نظام اسلامي چنين به باد مي رود و اين منحصر به سروش يا خاتمي نيست. نظام براي سياستمداران و علماي خود هزينه مي دهد و بازخورد اين هزينه ها بايد جهاد عقيدتي براي استمرار آرمان هاي اصيل انقلاب اسلامي باشد، نه استحاله به هر نحي از انحاء. بنابراين، اگرچه مقتضاي كار يك پژوهشگر سياسي، نظر به چنين مسائلي است، اما مطمئنا با درد فراوان همراه است و من وقتي از فراماسونر بودن سروش سخن مي گويم يا وقتي از تضاد انديشه هاي سيد محمد خاتمي با ايدئولوژي امام خميني(ره) ياد مي كنم، سلول سلول بدنم درد ميگيرد. با اين همه، رسالتم فاشگفتن از تحولات تاريخ فكر پس از انقلاب است.»
عضو مركز پژوهشهاي موسسه كيهان ادامه داد: «پروژهاي كه من پيگيري مي كنم، بازخواني تاريخ تحول فكر پس از انقلاب اسلامي ايران است. از اين رو، پروژهاي فكري است، نه سياسي. من دو سال است كه چنين مباحثي را دنبال مي كنم و ربطي هم به انتخابات ندارد و به قول دكتر احمدي نژاد، سالي يكبار انتخابات در ايران است و شما هر كاري بكنيد، ميگويند انتخاباتي بود. اين پروژه، پروژه عمر من است و تحت هيچ شرايطي دست از نقد جريانات فكري حاضر در صحنه ايران نخواهم كشيد. البته مي دانم بضاعتي اندك و تواني كوچك دارم، اما عهد كرده ام كه اين بضاعت و توان را در راه جنگ عقيده كه راه امام و رهبري است، خرج كنم.»
چهارشنبه 20 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 277]
-
گوناگون
پربازدیدترینها