واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: زبان قرآن زباني براساس فرهنگ مشترك انسانها است
گروه انديشه: انسانها گرچه در لغت و ادبيات و فرهنگهاي قومي با هم اشتراكي ندارند، اما در فرهنگ انساني كه همان فرهنگ فطرت پايدار و تغيير ناپذير است با هم اشتراك دارند و قرآن كريم با همين فرهنگ مشترك با انسان سخن ميگويد.
«زبان دين» يا «زبان ديني» از موضوعات مطرح در ميان انديشمندان و متفكرين فلسفه دين است و اين مبحث نقش كليدي و مبنايي در فهم متون ديني از جمله فهم قرآن دارد. فلسفه دين، شاخهاي از فلسفه است كه از تفكرات فلسفي مرتبط با دين سخن ميگويد و ارتباطات و چالشهاي ميان «دين و عقل» و «تعامل دين با فلسفه» را بررسي ميكند.
در گذشته مسئله زبانشناسي در علوم مختلف علوم اسلامي همچون ادبيات، اصولفقه، تفسير و علوم قرآن، كلام و ... تحقيق و كاوش شده است، اما با طرح مسائلي كه در قرون جديد و در غرب مطرح شده، اين تحقيق وارد مرحله تازهاي شده است.
مهمترين اين مسائل عبارتند از: 1. مسأله تعارض علم و دين، و حل آن از راه تفكيك بين زبان علم و زبان دين؛ 2. وجود تهافتهايي كه در منابع ديني آمده و موجب گرايش به تأويلگرايي شده است؛ 3. پيدايي مكتبهاي جديد فلسفي همچون پوزيستويسم منطقي، و طرح معناداري گزارهها در آن مكتب و پيدايي فلسفه تحليل زبان.
به نظر ميرسد موارد ديگري در پيدايش بحث زبان دين، مؤثر بودهاند كه عبارتند از: تفسير متون ديني، فهم معاني صفات الهي و راه يافتن تحريف در كتاب مقدس. در مورد تفسير متون ديني بايد گفت كه زماني ميتوان به تفسير متون ديني؛ مانند كتاب مقدس، قرآن و ... پرداخت كه قبل از هر چيز آگاهي و شناخت نسبت به زبان آن متن مورد تفسير، موجود باشد كه امري لازم و ضروري است، چرا كه اگر مفسر نسبت به زبان متن مورد تفسير، آشنايي نداشته باشد چگونه ميتوان مراد و مقصود متكلم آن متن را بيان و تفسير كند؟
گفته شد كه يكي از مسائلي كه تفكرات را به حول زبان دين سوق داد كشف فهم صفات الهي است، در اين رابطه بايد به دو نكته توجه نمود: 1. اگرچه برخي از صفات خداوند مختص خود اوست؛ مانند الوهيت، سرمديت، ابديت و ... لكن پارهاي از اوصافي كه به خدا نسبت داده ميشود مشترك بين انسان و خداست؛ مانند علم، قدرت، ديدن، شنيدن و ... .
از سوي ديگر يكي از باورهاي بنيادين ديني اين است كه خداوند هيچ شباهتي با ساير اشياء و پديدهها ندارد، لذا نميتوان او را به هيچ مخلوقي تشبيه كرد «ليس كمثله شيء» نتيجه اين دو مطلب به انضمام مطلبي ديگر كه عبارت است از اين كه ما معناي ديگري براي اين اوصاف نداريم، سبب پيدايش يكي از مشكلات اصلي بحث زبان دين شده است كه عبارت است از: نحوه تحليل اوصاف و چگونگي تبيين اوصاف مشترك بين انسان و خدا.
براي حل اين مشكل نظريههايي بيان شده است كه چهار گروه به آنها پاسخ دادهاند، يكي از پاسخها از متفكرين اسلامي و ديگر پاسخها از توماس آكويناس، پوزيتويستهاي منطقي و فيلسوفان تحليل زباني است كه هر يك به مقتضاي خود جوابهاي متعدي دادهاند.
اما نكته حائز اهميت در بحث زبان دين اين است كه گرچه اين تلقي از زباندين در فرهنگ و علوم اسلامي داراي سابقهاي ديرينهاي است ولي آنچه امروز تحت عنوان زبان دين تلقي ميشود داراي وسعت گستردهتري است. چرا كه در تلقي سابق از زبان دين، اين مبحث به بخشي از تعاليم دين مربوط ميشد ولي امروزه گستره بحث زبان دين وسعت بيشتري دارد و به نحوي كل تعاليم و دستورات دين را در بر ميگيرد.
تلقي زبان دين در جهان اسلام:
توضيح مطلب اينكه بحث زبانشناسي در علوم اسلامي به تلقي مؤمنان كه در صدد فهم صفات الهي بودند، مربوط ميشود آنان در صدد بودند بيان روشني نسبت به پارهاي از گزارههاي ديني دست يابند.
وسعت زبان دين در اين تلقي بخشي از متون ديني را در برميگيرد، مانند فهم صفات خدا يا فهم آيات متشابه و ... اما در مورد دستورات اخلاقي، عملي، شرعي، احكام قضايي و جزايي، مسائل معناداري، اسطورهاي و تمثيلي گزارهها مطرح نميشود چرا كه همان مضامين عرفي خود را دارا هستند.
اما امروزه، انگيزه بحث زبان دين كه پس از رنسانس مطرح شد و به عنوان شاخهاي از معرفت درآمده است با انگيزه و وسعت تلقي سابق متفاوت است، بدين گونه كه وسعت زبان دين و سؤالات مطرح شده كل محتواي ديني را در برميگيرد و لذا گزارههاي اخلاقي، عملي، دستورات و احكام مذهبي و حتي احكام سياسي و اجتماعي مورد سؤال معناداري و سؤالهاي فلسفهزباني قرار ميگيرد.
تلقي از زبان دين بعد از رنسانس:
سؤال هاي مطرح شده بدين گونه است كه آيا اين گزارهها معنا دارند يا اسطورهاياند و يا تمثيلي و ... . لازم به ذكر است كه پيشنه اين نوع بحث در آثار متكلمان مسلمان وجود ندارد و حداكثر تلقي اول از زبان دين مطرح شده است و تلقي دوم از زبان دين كه بعد از رنسانس به وجود آمد، در كلمات متكلمان مسيحي همچون توماس آكويناس و ... به چشم ميخورد.
اما با اين اوصاف كه در مورد زبان دين گفته شد ميبايست توجه كرد كه زبان دين با زبان همگان هماهنگ، و براي همه انسانها فهم پذير است. زبان دين معناگونه و رمزگونه نيست تا كسي آن را نفهمد، چرا كه دين براي هدايت توده مردم آمده است و چيزي كه براي هدايت همه مردم است، بايد معارف حقايق را به گونهاي بيان كند كه همگان حق و صدق بودن آن را بفهمند.
چيستي زبان قرآن:
زبان قرآن، لغت و ادبيات لفظي نيست، زيرا معارف قرآن كريم در چهره لغت و ادبيات عرب بر انسانها نمودار شده است و لذا ناآشنا به زبان عرب، قبل از فراگيري زبان و ادبيات عرب با قرآن آشنا نيست و نميتواند با قرآن رابطه برقرار كند.
پس مراد از زبان قرآن و همگاني و مردمي بودن آن، سخن گفتن براساس فرهنگ مشترك مردم است؛ انسانها گرچه در لغت و ادبيات از يكديگر بيگانهاند و در فرهنگهاي قومي و اقليمي با هم اشتراكي ندارند اما در فرهنگ انساني كه همان فرهنگ فطرت پايدار و تغيير ناپذير است با هم اشتراك دارند و قرآن كريم با همين فرهنگ مشترك با انسان سخن ميگويد.*
*منابع: كلام جديد نوشته عبدالحسين خسروپناه؛ دينشناسي نوشته آيتالله جوادي آملي؛ درسهايي از كلام جديد نوشته حبيبالله طاهري؛ زبان دين و قرآن نوشته ابوالفضل ساجدي؛ مجله معرفت شماره 19 ميزگرد زبان دين.
نويسنده: ابوالفضل عنابستاني
چهارشنبه 20 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 211]