تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس يك روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ايمان از او جدا مى‏شود 
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815337086




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

وجود خدا از منظر قرآن و عهد جديد قريب به بديهي است


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: وجود خدا از منظر قرآن و عهد جديد قريب به بديهي است
گروه انديشه: قرآن كريم مستقيماً درصدد اثبات وجود خدا برنيامده است، چرا كه يا وجود خد را قريب به بديهي و بي‌نياز از استدلال تلقي كرده است و يا با منكر قابل توجهي مواجه نبوده است. لذا يا به صورت غيرمستقيم و ضمني استدلال بر وجود خدا كرده و يا مقدمات استدلال بر وجود خدا را ذكر كرده است. از ظاهر عباراتي از عهد جديد هم استنباط مي‌شود كه وجود خدا بديهي است.
سه دين بزرگ سامي؛ يعني يهوديت، مسيحيت و اسلام به دليل انتسابشان به حضرت ابراهيم(ع) اديان ابراهيمي خوانده مي‌شوند. پيروان اين اديان، خداي ابراهيم(ع) را مي‌پرستند و او را خالق خود و جهان مي‌دانند، حال اينكه خداي ابراهيم(ع) چه تعريفي دارد و پيروان اين اديان چه مفهومي از خدا را در ذهن دارند، بحثي است كه به لحاظ منطقي بر همه مباحث ديگر خداشناسي، از قبيل اثبات وجود خدا وحدت اسماء و صفات خدا، مقدم است.

اعتقاد به خداي خالق هستي از اصول مسلم عهد جديد و مسيحيت است و اين همان خدايي است كه با انبياء عهد قديم سخن گفت: «و گفت من هستم خداي پدرت، خداي ابراهيم و ...»(خروج،6:3)؛ «خداي ذوالجلال بر پدر ما ابراهيم ظاهر شد.» (اعمال،2:7) پس خداي عهد جديد همان «يهوه» يا «الوهيم» عهد قديم است.

در عهد جديد آمده است: «خداي ذوالجلال بر پدر ما ابراهيم ظاهر شد» (اعمال 2:7)، «ابراهيم به خدا ايمان آورد... از اين رو ابراهيم پدر همه كساني است كه به خدا ايمان مي‌آورد» (روميان، 4: 3 ـ 11)؛ «ابراهيم به خدا ايمان آورد و براي او عدالت محسوب شد. پس آگاهيد كه اهل ايمان فرزندان ابراهيم هستند... بنابراين اهل ايمان با ابراهيم ايمان‌دار بركت مي‌يابند» (غلاطيان 3:6-9)

قرآن درباره ابراهيم مي‌گويد: «إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ» (بقره/131) هنگامى كه پروردگارش به او فرمود تسليم شو گفت به پروردگار جهانيان تسليم شدم. نيز درباره آيين ابراهيم مي‌گويد: «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَكِن لاَّ يَعْلَمُونَ»، و چون به آنان گفته شود همان گونه كه مردم ايمان آوردند شما هم ايمان بياوريد مى‏گويند آيا همان گونه كه كم‌خردان ايمان آورده‏اند،ايمان بياوريم هشدار كه آنان همان كم‏خردانند ولى نمى‏دانند. (بقره 13:2)

بنابراين خداي اين دو سنت (مسيحيت و اسلام) يكي است و اسامي مختلف كه در آن‌ها به كار رفته، اشاره به يك موجود دارند؛ هر چند ممكن است در برخي از تعابير يا صفات با هم اختلاف داشته باشند.

وجود خدا نزد عالمان مسيحي

عالمان مسيحي درباره وجود خدا، سخنان بسيار گفته‌اند اما در مورد اثبات وجود خدا، نظريه‌هاي متفاوتي ارائه شده است: برخي اعتقاد به فطري بودن وجود دارند كه اين علم و شناخت از سنخ علم حضوري است و برخي ديگر او را بديهي و از سنخ علم حصولي دانسته‌اند و برخي ديگر تلاش كرده‌اند وجود او را از طريق برهان و استدلال به اثبات برساند.

از ميان عالمان مسيحيت، «يوحناي دمشقي»، وجود خدا را فطري دانسته و مي‌گويد:«همه بر وجود خدا معترفند، و معرفت در سرشت همه انسان‌ها نهاده شده است اما غلبه شر ابليس بر طبيعت بشر باعث انكار وجود خدا و هلاكت آنها شده است».

در كتاب رسمي كليساي كاتوليك نيز آمده است: «خداجويي ميلي است كه در قلب انسان منقوش شده است؛ چون انسان مخلوق خدا و براي خداست و خدا مدام انسان را به سوي خود جذب مي‌كند ... اينكه انسان در طول تاريخ سعي كرده است كه به صورت‌ها و از طرق مختلف خداجويي خود را بيان كند، نشان دهنده اين است كه انسان فطرتا دين‌دار است.

ولي از ظاهر عباراتي كه در عهد جديد است، استنباط مي‌شود كه وجود خدا بديهي است: «آنچه آدميان درباره خدا مي‌توانند بدانند، بر آنها آشكار است زيرا خدا آن را در پيش چشمان ايشان قرار داده است، از زمان آفرينش دنيا صفات ناديدني او؛ يعني قدرت ازلي و الوهيت او در چيزهايي كه او آفريده است به روشني مشاهده مي‌شود و از اين رو آنها ابد عذري ندارند» (روميان 1: 19_ 20)

البته گاهي از مطلب فوق، برخي اثبات وجود خدا را تلقي كرده‌اند و برخي ديگر كوشيده‌اند از فقرات ديگري از كتاب مقدس، استدلال بر وجود خدا را استنباط كنند مانند: « زيرا هر خانه به دست كسي بنا مي‌شود لكن باني همه خدا است» (عبرانيان، 3:4)

شناخت خدا در فرهنگ اسلامي

در فرهنگ اسلامي براي وجود خدا، دو نوع شناخت قائل هستيم: شناخت حضوري كه بدون واسطه مفاهيم ذهني، تحقق مي‌يابد و ديگري شناخت حصولي كه شناختي كلي است و به وسيله مفاهيم عقلي، حاصل مي‌شود و اين نوع شناخت مستقيماً به ذات الهي تعلق نمي‌گيرد.

معرفت‌هايي كه به وسيله براهين عقلي حاصل مي‌شود، همگي معرفت‌هايي كلي، حصولي و باواسطه مفاهيم ذهني است ولي اگر معرفت شهودي و حضوري براي كسي حاصل شود، خود معلوم بدون وساطت مفاهيم ذهني، شناخته مي‌شود. شايد رؤيت قلبي كه در بعضي از آيات و روايات به آن اشاره شده است همين معرفت شهودي باشد.

بايد توجه شود كه معرفت حضوري قابل تعليم و تعلم نيست، چرا كه تعليم و تعلم به وسيله الفاظ و مفاهيم صورت مي‌گيرد، لذا حتي بيانات قرآني هم نمي‌توانند في‌نفسه علم حضوري و شهودي به ما بدهند، ولي مي‌تواند راهي را به ما نشان دهد كه از طريق آن، علم شهودي به خداي متعال پيدا كنيم يا معرفت ناآگاهانه يا نيمه آگاهانه را به سر حد آگاهي آگاهانه برسانيم.

در باب اينكه براي اثبات وجود خود در قرآن استدلال شده است يا خير، دو نظريه وجود دارد: نظريه‌اي كه صاحبان آن عمدتا در علم كلام صاحب‌نظر هستند، مانند فخر رازي كه آيات زيادي از قرآن را ناظر به اثبات وجود خود دانسته و مفاد آن‌ها را به صورت براهيني درآورده است كه بازگشت اكثر آن‌ها به برهان نظم است.

در مقابل ايشان، نظريه ديگري هست كه ادعا دارد قرآن وجود خدا را بي‌نياز از استدلال دانسته و آن‌چه در نظر دسته اول‌ برهان بوده است در نظر اينان يا در مقام اثبات توحيد و نفي شرك است يا اينكه اساساً به صورت برهان نيامده است و اين مفسران هستند كه پاره‌اي از بيانات قرآني را با ضميمه كردن مقدمات ديگري به صورت برهان درآورده‌اند.

نظر آيت‌الله مصباح در مورد شناخت خدا

اما مي‌توان بنا به نظر آيت‌الله مصباح، درصدد جمع و تقريب اين دو نظريه برآمد، بدين گونه كه ممكن است قرآن كريم مستقيماً درصدد اثبات وجود خدا برنيامده باشد، چرا كه يا وجود خدا را قريب به بديهي و بي‌نياز از استدلال تلقي كرده است و يا با منكر قابل توجهي مواجه نبوده است و طرح كردن مسأله‌اي كه ممكن است موجب وسوسه شود خلاف حكمت است.

با توجه به اين مطالب، به هر حال مي‌توان از بيانات قرآن استدلا‌ل‌هايي بر وجود خدا يافت و حتي بعيد نيست خود قرآن هم به طور غيرمستقيم به اين استدلال‌ها توجه داشته باشد. لذا اگر مي‌بينيم قرآن كريم موضوع وجود خدا را به صورت مسأله مطرح نكرده و مستقيماً درصدد استدلال براي آن برنيامده است، الزاماً چنين نيست كه به طور غيرمستقيم و ضمني هم به دليل آن اشاره نكرده باشد و يا دست كم نتوان از مطالب قرآني، مقدماتي هم براي استدلال به وجود خدا به دست نياورد.*

*منابع: معارف قرآن نوشته آيت‌الله مصباح؛ درسنامه اديان ابراهيمي نوشته عبدالرحيم سليماني اردستاني؛ درآمدي بر الهيات تطبيقي اسلام و مسيحيت نوشته عبدالرحيم سليماني اردستاني.

نويسنده: ابوالفضل عنابستاني
 چهارشنبه 20 آذر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 164]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن