واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: نگاهي به نحوه شهادت حضرت مسلمبن عقيل
گروه خبرنگاران افتخاري / محمد جواديماديه: به مناسبت شهادت مسلمبن عقيل، اولين شهيد در راه امام حسين(ع) به معرفي اين شخصيت ميپردازيم.
به گزارش خبرنگار افتخاري خبرگزاري قرآني ايران(ايكنا)، مسلم بن عقيل پسر عموي امام حسين(ع) به نمايندگي از آن حضرت، جهت سامان بخشيدن به قيام شيعيان كوفه بر ضد يزيد بن معاويه، در پنجم شوال سال 60 قمري وارد كوفه شد و در خانه مسلم بن مسيب، كه خانه سراي مختار بن ابي عبيده ثقفي بود فرود آمد.
از آن هنگام ريشسفيدان و بزرگان شيعه به محضرش حاضر شده و پس از استماع نامه امام حسين(ع)اظهار خوشحالي كرده و با مسلم بن عقيل به نمايندگي از آن حضرت، بيعت ميكردند. ساير شيعيان و محبان اهل بيت(ع) و مخالفان حكومت ديكتاري بنياميه، به تدريج متوجه حضور نماينده امام حسين(ع) در كوفه شده و به محضرش ميشتافتند، تا علاوه بر آشنايي با او، از طريق وي با امام حسين(ع) اظهار اطاعت و بيعت كنند. تعداد فراواني از مبارزان كوفه با مسلم بن عقيل(ع) بيعت كردند و او را به ادامه قيامي بزرگ بر ضد خلافت جائرانه يزيد اميدوار كردند تا اينكه تعداد بيعتكنندگان به 18 هزار تن رسيد.
در اين هنگام مسلم بن عقيل نامهاي براي امام حسين(ع) نوشت و ضمن گزارش آمادگي مردم كوفه، آن حضرت را به اين شهر دعوت كرد. در آن زمان حاكم شهر كوفه، نعمان بن بشير بود و نسبت به ساير استانداران يزيد، طمع چنداني در قتل و غارت مردم نداشت. وي كه از آمدن مسلم بن عقيل به كوفه خبردار شده بود، طي سخناني در مسجد اعظم كوفه، مردم را از سرپيچي و آشوبگري بر حذر داشت و به صورت ظاهري، آنان را تهديد به سختگيري و اعمال خشونت كرد.
ولي اين مقدار، هواداران بنياميه را راضي نگه نميداشت. بدين جهت افرادي چون عبدالله بن مسلم خضرمي، عمّارةبن وليد و عمر بن سعد، نامههايي براي يزيد نوشته و ضمن گزارش فعاليتهاي مسلم بن عقيل(ع)، خواهان اعزام حاكم خشنتر و سختگيرتر شدند. يزيد بن معاويه، پس از مشورت با غلام پدرش، به نام «سرجون» تصميم به تعويض حاكم كوفه گرفت.
وي، طي حكمي عبيدالله بن زياد، حاكم بصره را باحفظ سمت، به استانداري كوفه منصوب كرد. با آمدن عبيدالله به كوفه، وضع اين شهر دگرگون شد. هواداران بنياميه تقويت شده و با شيطنتها و فتنهانگيزيهاي عبيدالله، روز به روز كار مسلم بن عقيل مشكلتر شد. مسلم بن عقيل براي پيش برد قيام، ناچار شد خانهاش را تغيير داده و در خفا به سر برد و انقلابيون را به صورت غير آشكار سازماندهي كرده و براي قيامي بزرگ آماده كند.
بدين جهت از خانه مسلم بن مسيب به خانه هانيبن عروه نقل مكان كرد و از طريق برخي از ياران و اصحاب مطمئن خويش با شيعيان رابطه برقرار ميكرد. عبيدالله بن زياد با به كارگيري سرمايههاي زياد و جاسوسان و نفوذيهاي خويش، به مخفيگاه مسلم بن عقيل پي برد.
او، با ترفندي هاني بن عروه را به قصر دارالاماره برد و از وي بازجويي سختي كرده و به خاطر ميزباني مسلم بن عقيل، دستور داد او را مورد ضرب و شتم قرار داده و بر وي سخت گيرند. هاني بن عروه در دارالاماره مضروب و زخمي شد و در حجرهاي زنداني و مورد اذيت و آزار جسمي و رواني قرار گرفت و اين مسئله براي مسلم بن عقيل بسيار گران آمد.
بدين جهت هواداران و شيعيان را براي آشكار كردن قيام فرا خواند. تعدادي با او همراه شده و براي رهايي هاني بن عروه به سوي دارالاماره حركت كردند. با اينكه قيام مسلم بن عقيل، پيش از موعد مقرر آغاز شده و بسياري از مبارزان و رزمجويان از آن بياطلاع بوده و يا اساسآ در آن زمان، در كوفه نبودند، با اين حال چندين هزار مرد جنگي با مسلم بن عقيل همراه شده و به سوي دارلاماره هجوم آوردند. عبيدالله بن زياد كه توان مقابله و برابري با آنان را نداشت به درون دارالاماره گريخت و درهاي ورودي را از پشت بست و براي متفرق كردن شيعيان و مبارزان، دست به نيرنگهاي متعدد زد و از اين راه، تعداد زيادي از مبارزان را از اطراف مسلم بن عقيل پراكنده كرد.
با فرارسيدن تاريكي شب، ياران مسلم بن عقيل پراكنده شده و او پس از پايان نماز مغرب تنها شد و كسي با او باقي نمانده بود. وي سرگشته و بيپناه بود و در كوچههاي كوفه ميگشت تا به جايي كه بياسايد، ولي نميخواست به خانهاي از خانههاي ياران و ارادتمندانش برود و براي او ناراحتي و دردسري ايجاد كند. تا اينكه به در خانه پيرزني به نام «طوعه»رسيد. طوعه پس از شناسايي وي، بسيار احترامش كرد و در خانه محقر خويش، وي را جا داد. مسلم بن عقيل آن شب را با نماز و مناجات به پايان رساند و خود را براي مبارزهاي سخت و توان فرسا مهيا كرد.
طوعه، پسري داشت كه از حضور مسلم بن عقيل در خانه خويش باخبر شد و به طمع گرفتن جايزه، عبيدالله بن زياد را از آن مطلع كرد. عبيدالله بن زياد براي دستگيري مسلم بن عقيل تعداد 300 نفر از مزدوران خويش به فرماندهي محمد بن اشعث را به سوي خانه طوعه اعزام كرد. مسلم بن عقيل از خانه طوعه بيرون آمد و يك تنه با آن همه مرد جنگي به نبرد پرداخت و چندين نفر از آنان را كشت و تعدادي را زخمي كرد و همين امر باعث ترس و وحشت سربازان عبيدالله شد و از روبرو شدن با مسلم بن عقيل پرهيز ميكردند.
بدين جهت، محمد بن اشعث پيامي براي عبيدالله فرستاد و تعداد نيروي بيشتري تقاضا كرد و عبيدالله از اينكه براي يك جوان رزمنده هاشمي، اين همه نيروي رزمي كفايت نميكند، شگفتزده شد و افراد كمكي ديگري براي پسر اشعث فرستاد.
محمد بن اشعث كه از نبرد با مسلم بن عقيل، عاجز مانده بود، به وي پيشنهاد امان داد و گفت در صورت تسليم شدن،از امان نامه عبيدالله برخوردار خواهد شد، ولي مسلم بن عقيل اعتنايي به امان وي نكرد و جهاد و مبارزهاش را ادامه داد؛ تا اينكه كوفيان تصميم به هجوم جمعي گرفته و او را از هر سو محاصره كردند و پس از وارد كردن زخمهاي فراوان، وي را در حالي كه از شدت تشنگي بي حال شده بود دستگيرش كرده و به نزد عبيدالله بردند.
عبيدالله بن زياد پس از بازجويي از مسلم و هتاكي به وي و خاندان رسالت،دستور داد وي را به شهادت رسانند. مردي از اهالي شام كه در نبرد با مسلم بن عقيل زخمي شده بود، مأمور كشتن وي شد و آن مظلوم و غريب را به بالاي كوشك دارالاماره برد و سرش را از بدن جدا كرد و تن بيجانش را به زمين انداخت.
عبيدالله بن زياد، پس از كشتن مسلم بن عقيل دستور داد هاني بن عروه و دو تن از ياران مسلم بن عقيل به نامهاي «هاني بن ابي حيةوادعي» و «زبير بن ارواح تميمي» را كه به دست مزدوران حكومتي دستگير شده بودند، نيز گردن زنند.
آنگاه، بدنهاي شهيدان را نگونسار بردار كرده و سرهايشان را با نامهاي به نزد يزيدبن معاويه در شام فرستاد.
تاريخ قيام مسلم بن عقيل در كوفه، روز سهشنبه هشتم ذيالحجه و روز شهادتش نهم ذيالحجه سال 60 قمري بود.
................................
منبع: الارشاد، شيخ مفيد، ص380 ؛الفتوح، ابن اعثم كوفي، ص841.
چهارشنبه 20 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 219]