واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: چگونه يك خواننده مردمي (پولدار) شويم؟ تنظ نوشته ها 1- اولين قدم براي ورود به عرصه هنر قهر كردن با مادرتان است، مگر نشنيده ايد كه قديمي ها گفته اند: «هركس از مادرش قهر كرد، رفت خواننده شد.» و يا آنكه «هركس از مادرش قهر كرد، بازيگر شد.»، پس نتيجه مي گيريم اولين مرحله براي پشت سر گذاشتن پله هاي ترقي قهر كردن از مادرتان است. تذكر(1) بچه ننه ها نمي توانند خواننده شوند. 2- اكنون شما بايد به دنبال ترانه بگرديد، اما چون پول نداريد ... ببخشيد اما چون ترانه سراها را قبول نداريد، خودتان دست به كار مي شويد، براي شعر گفتن تنها كافي است خاطره يك نيم روز خود را به تصوير بكشيد و سعي كنيد چيزهايي بگوييد كه خودتان هم معني اش را نمي فهميد. به عنوان مثال: يه روز مي خوام خواننده شم، يه روز مي خوام راننده شم باختن رو خيلي دوست دارم، من نمي خوام برنده شم تذكر(2): خودم هم معني بيت دوم شعرم رو نفهميدم، اما گمان كنم حرف سياسي از خودم در و كردم! 3- نگاهي به دور وبر خود بيندازيد، چه مي بينيد؟ يك اتاق به هم ريخته و صفحه سوسه كه جلويتان پهن شده و در حال خواندنش هستيد؟! نه. «كمي نگاهتان را وسعت دهيد! چه مي بينيد؟ استعدادهاي بسياري كه شكوفا نشده اند، حتماً شما پسرخاله، پسر عمويي داريد كه گيتار زدن بلد باشند؟! پس به خانه آنها زنگ بزنيد و بگوييد خواننده شده ايد و به آنها نياز دارد، حتماً قبول مي كنند و براي شما آهنگ مي سازند. 4- به وزارت ارشاد مي رويد و كمي خواهش و تمنا مي كنيد و شايد هم (...)! تا آنها قبول كنند به آلبوم شما مجوز ندهند! اكنون شما در نشريات زرد تيتر اول مي شويد: تهديد كنيد اگر به شما مجوز ندهند. به خارج مي رويد و بگوييد دست و پاهايي پنهان در كشور مانع فعاليت شما مي شوند و چشم ديدنتان را ندارد. 5- پرواز به آن طرف آبها، براي شروع دوبي خوب است (چون بيشتر از آن پول بليت هواپيما نداريد!)، اكنون در مصاحبه هاي خود بگوييد دلتان براي خاك كشور تنگ شده است و آرزو داريد روزي به ايران برگرديد و هيچ كجا ايران نمي شود ... حالا يك شعر در همين راستا بخوانيد: مي خوام بيام به ايرون، تو صف نون بمونم اونجا واسه خودم و ننه ام بخونم اينجا دلم گرفته، يه هم صدا ندارم اينجا حتي لپ لپ هم نداره * * تذكر (3): در ترانه اصلاً قافيه اهميتي ندارد و مهم حس شماست كه بايد منتقل شود. 6- نگاهي به خود بيندازيد، چه مي بينيد؟ يك جوان، موي بلند، روي سياه، ناخن كثيف؟! نه ... بهتره به خود نگاهي بيندازيد. چه مي بينيد؟ يك جوان منحرف، غرب زده بي خانمان؟! نه ... بهتره به خود نگاه كنيد ... آري شما به آرزوي خود رسيديد. اكنون شما يك هنرمند محبوب و مردمي (و مهمتر از آن پولدار) هستيد، حتي در روستاهاي كشور پوسترها و «CD»هايتان خريد و فروش مي شود و هر روز چند نوبت كنسرت مي گذاريد. 7- حالا وقت آن رسيده است كه كمي به گذشته خود برگرديد و به ياد بياوريد چه كسي شما را راهنمايي كرد تا يك خواننده شويد! كمي معرفت داشته باشيد و حداقل يك امضا به من بدهيد! منبع:وبلاگ تنظ نوشته ها
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 586]