تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837704225
جايگاه و وظايف مطبوعات در كلام رهبر فرزانه انقلاب
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: جايگاه و وظايف مطبوعات در كلام رهبر فرزانه انقلاب
خبرگزاري فارس: از آنجا كه شما اهالي مطبوعات، جزو جدّيترين قشرهاي جامعه هستيد و حضورتان در ميان اقشار برگزيده جامعه، به عنوان اصحاب قلم و كساني كه مينويسند و مردم نوشته آنها را ميخوانند، حضوري مؤثّر، نافذ و برجسته است؛ مايلم با شما جدّي، صريح و صادقانه حرف بزنم.
از آنجا كه شما اهالي مطبوعات، جزو جدّيترين قشرهاي جامعه هستيد و حضورتان در ميان اقشار برگزيده جامعه، به عنوان اصحاب قلم و كساني كه مينويسند و مردم نوشته آنها را ميخوانند، حضوري مؤثّر، نافذ و برجسته است؛ مايلم با شما جدّي، صريح و صادقانه حرف بزنم. آن هم نه فقط به عنوان يك مسؤول، بلكه بيشتر به عنوان يك فردِ فرهنگي كه در دورههايي، دستاندركار امور مطبوعاتي هم بوده است و در زمينههاي مختلفِ مطبوعات، از جمله عرصههاي نرمافزاري مطبوعات، تلاشهايي از نزديك داشته است.
* جايگاه مطبوعات
مطلب اوّل، در باب جايگاه مطبوعات است. سؤالي كه امروز مطرح است، اين است كه مطبوعات در كشور ايران و در نظام جمهوري اسلامي، كجاي كارند؟ كه هستند و چه هستند؟ آيا زايد و سرباري هستند؟ زينتالمجالسي هستند؟ يا نه؛ يك عنصر حقيقي و مؤثّر و اجتنابناپذير و سازندهاند؟
نظر ما، البته، معطوف به نكته دوم و جمله اخير است. ما معتقديم كه مطبوعات براي نظام جمهوري اسلامي، يك مقوله تجمّلاتي و تشريفاتي نيست. بنابراين، افزايش آن، تنوّع آن، كيفيّت يافتن آن، و اگر خطايي دارد، تصحيح آن، جزو كارهاي اساسي در اين نظام است. شايد پرسيده شود: «مگر نظام جمهوري اسلامي چه خصوصيتي دارد كه چنين پرداختن و رويكردي به مطبوعات، جزو كارهاي اساسي آن است؟» در جواب ميگوييم: خصوصيت اين است كه نظام جمهوري اسلامي يك نظام مردمي است و كسي نميتواند اين را منكر شود. مخالفين ما هم نميتوانند اين را منكر شوند. حداكثر اين است كه مردم را تخطئه ميكنند و ميگويند «مردم نفهميدند و با اين مسؤولين و اين نظام، صفا كردند.» بالاخره صفاي مردم با اين نظام را نميتوانند منكر شوند و اين، مطلب واضحي است. سر و كارِ ما با مردم است؛ پس اين نظام، نظامي است مردمي.
نظام مردمي، جز با آگاهي مردمْ ممكن نيست پيش برود. نظام ديكتاتوري، نظام غير مردمي، نظام كودتايي، نظام تحميلي كه با مردم سر و كاري ندارد، دست مردم كاري ندارد، با فكر مردم سر و كاري ندارد، برايش مهم نيست كه مردم بفهمند يا نفهمند. چه آنجا كه شمشير حاكم است و چه آنجا كه سرمايه حاكم است - فرقي نميكند - اگر دشمني و مخالفتي هم با نظام شد، بالأخره سر و كارش با پول يا شمشير است و كاري به اراده و خواست مردم ندارد. بنابراين، براي آن نظام، آگاهي مردم مهم نيست. ميخواهند بدانند، ميخواهند ندانند.
مسؤولان ياوهگوي رژيم گذشته، يك وقت گفته بودند كه «هر كس با ما مخالف است، از اين مملكت بيرون برود!» برخورد نظامهاي غيرمردمي با مردم، چنين است. البته گاهي، رياكارانه، اسم مردم را ميآورند؛ لكن تظاهر است و واقعي نيست.
نظام مردمي - كه مردم در بافت اصلي آن دخالت دارند - مستغني از آگاهي مردم نيست. بايد مردمش را آگاه كند؛ بايد به آنها قوّت تحليل بدهد و بايد آنها را از آگاهيها و معلومات لازم و مفيد و معرفتِ لازم سرشار كند. منظور، تبليغات نيست كه حرفهاي خودش را پيوسته به خورد مردم دهد؛ نه. مراد، اين نيست. در نظام مردمي، مردم بايد اهل تحليل شوند تا بفهمند كه نظام برايشان مفيد است. آگاهي براي چنين نظامي، مثل آب و هوا، لازم و واجب است. نظام ما، اين گونه است. هر چه مردم بيشتر آگاه باشند، نظام جمهوري اسلامي، بيشتر سود ميبرد. بنابراين، اين نظام، به آگاه سازي مردم نيازمند است.
خوب؛ مطبوعات نقششان روشن شد. مطبوعات يعني مطبوعات سالم؛ نه لزوماً مطبوعاتي كه طرفدار دولت باشند - كه من در تقسيمبندي عرض خواهم كرد -. مطبوعاتي كه طريق سلامت بپيمايند و بنا بر عناد و بدجنسي نداشته باشند. اين گونه مطبوعات، در هر رشتهاي قلم بزنند - سياسي باشند، فرهنگي باشند، اقتصادي باشند، درباره مسائل خارجي حرف بزنند، در خصوص مسائل داخلي حرف بزنند - و هر كاري كه بكنند، به نفع نظام حركت كردهاند. چرا؟ چون بر مايه آگاهي مردم ميافزايند. موضع مطبوعات در جمهوري اسلامي، اين است.
* وظيفه دولت در قبال مطبوعات
دولت بايد موضوع مطبوعات را خيلي جدّي بگيرد.
دولت، ناگزير بايد در مسائل مطبوعات سهم داشته باشد. حالا يك وقت سهم مادّي است؛ مثل سهميهها و يارانههايي كه در بخشهاي مختلف ميدادند و كمكهايي كه ميكردند. يك وقت هم سهم حمايتهاي معنوي است، كه آن حمايتهاي معنوي، مهمتر از حمايتهاي مادّي و كمكهاي گوناگون است.
* از وضع كنوني مطبوعات راضي نيستم
مطلب دوم اين است كه از ما سؤال ميشود - و از همه كس هم قابل سؤال است - كه «شما از وضع كنوني مطبوعات ايران راضي هستيد يا نه؟» من اگر بخواهم در اين جلسه خصوصي و خودماني به شما مطلبي عرض كنم، جوابم اين است كه «نه؛ راضي نيستم.» چرا؟
چون كيفيّت مطبوعات كشور، متناسب با تاريخ مطبوعات در اين كشور نيست. اين، نكته مهمي است. ما درباره هر پديدهاي كه سخن ميگوييم و قضاوت ميكنيم، بايد به تاريخ آن پديده نگاه كنيم. يك وقت پديدهاي است كه اگر چه در دنيا سوابق زيادي دارد، اما تازه وارد اين سرزمين شده است. خوب؛ نميشود زياد انتظار داشت. يك وقت پديدهاي است كه ضعيف وارد شده يا به وسيله آدمهاي نالايق وارد شده است. نميشود خيلي توقّع داشت. اما يك وقت پديدهاي است كه سابقه زيادي دارد و خوب هم وارد شده است، كه مطبوعات از اين قبيل است. البته مطبوعات، وارداتي است؛ يعني جزو بخشهاي مثبت فرهنگ غرب است كه ما از آنها گرفتيم. يك وقت من درباره «تعاطي فرهنگي» - نقطه مقابل «تهاجم فرهنگي» - بحث مفصّلي كردم كه از مصاديقش، يكي همين مطبوعات است. خوب؛ ما مطبوعات را از غرب گرفتيم. غربيها سابقه زيادي در حرفه روزنامهنگاري داشتند. از اواخر دوران ناصر الدّين شاه هم مطبوعات وارد ايران شد و فعّاليتش را آغاز كرد. اوجِ كار مطبوعات، در دوران مشروطه بود؛ يعني از عهد مظفرالدين شاه بتدريج افزايش پيدا كرد.
مطبوعاتِ آن وقت را كه نگاه ميكنيم، ميبينيم به خلاف اصل روشنفكري در ايران - كه بارها عرض كردهام «روشنفكري در ايران، بيمار متولد شد» - كساني كه پديده روشنفكري را به معناي غربي و اروپايياش وارد كشور ما كردند، آدمهاي سالمي نبودند. امثال «ميرزا ملكم خان» بودند. آدمِ خوبشان كسي مثل «تقيزاده» بود كه كلمه قصار معروفش، هنوز در گوشها زنگ ميزند و بيانگر حالت خود باختگي اوست. روشنفكري در ايران، اساساً سالم متولد نشد. لذاست كه در طول اين ساليان دراز، روشنفكرهاي خوب، روشنفكرهاي متعهّد و حقيقتاً دلسوز - يكي از خصوصيات روشنفكري «تعهد» است؛ به اين معناي معروف در كشور ما - واقعاً حائز اين معاني بودند. اما در عين حال، جريان روشنفكري، جرياني نشد كه بتواند با مردم ايران مخلوط شود، اُنس بگيرد، از آنها بياموزد و به آنها تعليم دهد. در اغلب قضايا، جريان روشنفكري، تجربه خوبي نشان نداد. البته بعضي از اشخاصِ روشنفكر، انصافاً خيلي خوب وارد ميدان شدند و فداكاريهاي زيادي هم كردند. اگر علما را كه يكي از دو جريان مؤثّر در نهضت مشروطيت بودند، از مجموعه روشنفكري خارج بدانيم، روشنفكرهاي آن دوره كه در قالب انجمنها و غيره ميگنجيدند، دومين جريان تأثيرگذار محسوب ميشدند. لكن بعد از صدور فرمان مشروطيت، آن اشكالات معروف در جريان روشنفكري پديد آمد. علياي حال، نميخواهم راجع به روشنفكري بحث كنم. اما مطبوعات، در كشور ما بيمار متولد نشدند.
اگر به مجموعه روزنامههاي دوره مشروطه و اندكي قبل از مشروطه نگاه كنيد، در آنها مطالب بسيار خوبي به چشم ميخورد. طنزهاي پخته، ادبيات والا و مطالب حاكي از دلسوزي و علاقهمندي نسبت به سرنوشت كشور، از شاخصههاي چنين روزنامههايي است. با گذشت حدود نود سال از تاريخ نشر اين روزنامهها، در آنها بعضاً مطالب و نكاتي يافت ميشود كه براي امروز هم خيلي كهنه نيست. نشريهاي را از همان روزگار در دست مطالعه داشتم كه در آن طنز بسيار پختهاي درباره «امينالسلطان» درج كرده بودند! طنزي قوي و دنبالهدار، كه بعد از كشته شدن امينالسلطان مجال نشر يافته بود. تعجب كردم! طنزي در نود سال قبل، به اين خوبي؛ آن هم به قلم نويسندهاي كه چندان هم معروف نيست! آيا طنز امروز مطبوعات كشور ما، از آن وقت به قدر نود سال پيشرفت كرده است؟ نميشود قرص و محكم، جواب مثبت داد.
* هوشمندي و زيركي در ارائه مطالب
هوشمندي و زيركي در ارائه مطالب، از ديگر ويژگيهاي مطبوعات آن روزگار است. نمونه ديگري در ذهن من هست كه در يكي از همان مطبوعات عهد مشروطيت ديدم. مربوط به زماني است كه «علي خان امينالدوله»، از صدارت بر كنار و به رشت رفته و خانه نشين شده بود. ظاهراً شايعاتي عليه امينالدوله بوده است. به هر حال، مخالفينش بر سر كار بودند. قضيه از اين قرار بوده كه امينالدوله براي - به گمانم - روزنامه «پرورش» نامهاي مينويسد و از خودش دفاع ميكند. البته پاي آن نامه، امضاي خودش را نميگذارد و به عنوان فردي ناشناس، آن را ارسال ميكند. اهل قلم ميدانند كه قلمِ امين الدوله، قلمي پخته و قوي و در عين حال قابل شناختن است. او شايد از اين حيث، بهتر از همه رجال عهد قاجار باشد.
باري؛ سردبير آن روزنامه، قلم امينالدوله را ميشناسد و ميفهمد كه نوشتن نامه، كار خود امينالدوله است. لذا، پاسخي به تناسب اين شناسايي به نامه مذكور ميدهد. پاسخ سردبير روزنامه، به نظر من به قدري جالب و هشيارانه و آميخته با زيركي است كه انسان شگفتزده ميشود. ببينيد! سابقه روزنامهنگاري ما، اينهاست. البته هوچيگري، تهمت زدن و مطرح كردن برخي از آدمها هم، در مطبوعات آن عصر هست كه اين جزو بزرگترين نقاط ضعف آنهاست. لكن چنان نقاط مثبتي هم كه ذكر شد، دارند.
خوب؛ ما اكنون نزديك به صد سال است كه سابقه روزنامهنگاري داريم. به تاريخ نشر اوّلين روزنامه در ايران نميخواهم اشاره كنم؛ ولي از وقتي كه در شهرهاي تبريز، رشت، اصفهان، تهران و مشهد، روزنامههاي متعدّدي پديد آمد، تا امروز حدود صد سال است. عزيزان من! ما حقّاً به قدر صد سال پيش نرفتهايم و اين خسارت است. جالب است كه در برخي مقولات ديگر، كه آنها هم از اروپا آمده است و ما گيرنده آنها هستيم، پيشرفتهاي زيادي داشتهايم. ما امروز وقتي بين مجلّات و روزنامههاي خودمان با مطبوعات معروف دنيا، قائل به مقايسه ميشويم، ميبينيم كه هم از لحاظ فنّي، هم از لحاظ نوع مطلب آرايي، هم از لحاظ احتواي بر مطالب قوي و عميق و تحليلها و وسيعنگريها، از آنها عقب هستيم! چرا بايد اين طور باشد؟! گيرم كه كشور ما در صنعت و فنآوري و دانش جديد، از غرب، عقب باشد؛ اما از نظر فرهنگ كه عقب نيست! ما در گنجينه فرهنگي، از آنها عقب نيستيم. شعر ما، نثر ما، انواع ادبيات و فرهنگ ملي ما كه كمبودي ندارد! پس چرا بايد عقب بمانيم؟! من از اين وضع راضي نيستم.
*نقاط ضعف مطبوعات ما
من البته نكاتي را در ارتباط با مطبوعاتمان يادداشت كردهام كه نشانگر ضعفهاي موجودِ اين رسانه است. حضور نداشتن قوي در مسائل بينالمللي، نبود تحليلهاي قوي، ضعف كارهاي هنري و ضعف زبان فارسي، از آن جمله است.
خوب؛ كاغذي را كه شما در هيأت روزنامه يا مجلّه به دست خواننده ميدهيد، براي او «لغتِ امام»؛ يعني «زبان معيار» ميشود. اين را چگونه ميخواهيد تهيه كنيد؟ آن وقت ناله سر ميدهيم كه زبان فارسي چنين و چنان شد! مگر نه اينكه از مطبوعات بايد زبان فارسي را درست كرد؟ مطبوعات، از اين جهت، از صدا و سيما مهمتر است. من البته راجع به زبان فارسي، سالهاست - شايد ده سال بيشتر است - كه با صدا و سيما بحث و بگو مگو دارم؛ براي اينكه در آن زمينه پيشرفت كنند؛ كارهايي بكنند و اشكالات را بر طرف سازند. اما روزنامهها، از اين جهت از صدا و سيما مهمترند. چون مخاطبين آن رسانه، در زمينه زبان فارسي و نكات و ظرايف زباني و دستوري، فقط از طريق گوش ارتباط دارند و مواردي كه عنوان ميشود، لحظهاي و گذراست. امّا مطبوعات در خانه و كاشانه ما، براي مدتها ميمانند؛ افراد متعدّدي آن را ميخوانند و در آن تعمّق ميكنند.
يكي ديگر از ضعفهاي مطبوعات ما، تقليد كوركورانه از كارهاي غرب است. گفتيم كه روزنامههاي غرب، از ما قويتر و پختهترند؛ اما معنايش اين نيست كه ما شكل عنوان گزيني خود را هم مانند آنها كنيم. فرض بفرماييد كيفيّت دستور زبان انگليسي، مثلاً در عقب و جلو بودن عناصر جمله، با زبان فارسي فرق ميكند. آنها طبق دستور و قاعده زبان خودشان، شكلِ عنوان را مشخّص ميكنند. چه لزومي دارد كه ما در زبان فارسي عيناً همان را تقليد كنيم؟! در بعضي از روزنامهها ميبينيم كه عيناً از شكل عنوانگزيني روزنامههاي امريكايي و انگليسي تقليد ميكنند؛ كه البته از ما بدتر در اين زمينه، عربها هستند! چه لزومي دارد اين كار را بكنيم؟! فارسي، زباني غني و شيرين است. هزار شيوه در كار فارسي گويي و فارسي نويسي براي عنوان زدن وجود دارد. خوب؛ از اين شيوهها استفاده كنيم. البته آنها بعضي از كارهاي خوب هم ميكنند كه بايد ياد گرفت. مثلاً خوش آهنگ كردن عناوين در بين مطبوعات انگليسي، امر بسيار رايجي است. يعني عنوانهاي خوش آهنگ با سجعهاي آغاز كلام ميزنند. البته سجع ما، نه در آغاز كه در پايان كلام و جمله است.آنها از اين كارها ميكنند، كه خوب است. اين كارها را اگر به طور محدود تقليد كنيم، منعي ندارد؛ گرچه تقليدِ يكسره، جايز نيست.
تقسيم بندي مطبوعات كشور
مطلب سومي كه ميخواهم عرض كنم، تقسيم بندي مطبوعات كشور، در ارتباط با نظام است. اين تقسيمبندي از جهت فضاي كلّي مطبوعات و جهت كلي دادن به آنها، كاري لازم است. از اين جهت بنده اين تقسيمبندي را ميكنم، والّا فعلاً بناي ايراد و اعتراض نسبت به كسي ندارم. از اين جهت، مطبوعات كشور به سه قسم تقسيم ميشوند:
يك قسم مطبوعاتي هستند كه نظام را قبول دارند و موافقين نظامند. البته منظور اين نيست كه دولت را با همه كارهايش قبول دارند. كساني كه نظام را قبول دارند، طيف وسيعي را تشكيل ميدهند. بعضي منتقد به دولت يا طرفدار آن هستند. بعضاً معترض به فلان وزارتخانه و فلان تشكيلات و دستگاه، يا مدافع آنها هستند. ولي به هر حال، نظام جمهوري اسلامي را در ايران، قبول دارند. در بين آنها چپ هست، راست هست، سلايق مختلف هست، جناحبنديهايي با خط و خطوط مختلف در عرصه سياسي هست. اينها همه در يك طرف قرار ميگيرند و اكثريت هم اينهايند.
قسم دوم، مطبوعاتي هستند كه نسبت به نظام اسلامي بيتفاوتند. يعني هيچ گونه طرفداري از نظام -حتّي به صورت درج يك خبر - نميكنند؛ لكن كاري هم به كار نظام ندارند و از كنار آن رد ميشوند. اين هم يك قسم از مطبوعات است. (مثل مجلات علمي، مجلات فرهنگي محض، مجلّات شعري، مجلات تخصّصي و امثال اينها.)
يك قسم هم مطبوعاتي هستند كه بنده اسمشان را مجلات يا روزنامههاي «معاند» ميگذارم؛ «مطبوعات معاند»! كه البته تعدادشان زياد نيست و اسمي هم از مجلهاي نميآوريم! از جمله اصطلاحات غلط و رايج در اين قسم از مطبوعات، اصطلاح «دگرانديش» است. عناصر فعّال در اين مطبوعات هم، خوششان ميآيد كه به آنها «دگرانديش» اطلاق شود! در معنا ميخواهند بگويند چون ما انديشه ديگري داريم، مورد غضب دستگاه هستيم! البته خيلي هم مورد غضب نيستند. به هر حال، بحث انديشه، اصلاً نيست. بحث «دگرانديشي» نيست.
خوب؛ در جمهوري اسلامي، همه گونه انديشهاي آزاد است. ما با اقليّتهاي مذهبي هم مثل برادران خودمان برخورد و رفتار و رفاقت ميكنيم. اصلاً يادمان نميآيد كه فلان كس - فرض بفرماييد - مذهب ديگري دارد و قاعدتاً فكر ما، دين ما و اسلام ما را هم قبول ندارد! حتّي به خانههاي آنها هم ميرويم. بنده سالهاست كه به مناسبت سال نو مسيحي، معمولاً به خانه شهداي مسيحي ميروم. طرف، آشوري يا ارمني است. به خانهشان ميرويم؛ پهلوي زن و بچه و جوانشان مينشينيم؛ حرف ميزنيم و ميوه و شيرينيشان را ميخوريم؛ ولي هيچ يادمان هم نميآيد كه اينها مذهب ديگري دارند. ما در جمهوري اسلامي، بحث انديشه نداريم كه مثلاً چون كسي انديشه ديگري دارد، با او برخورد كنيم. اصلاً اين طور نيست! پس، «دگرانديش» يعني چه؟! بحث، بحثِ «عناد» است؛ بحث «معارضه» است؛ بحث «غرضورزي» است. غرض ورزي ميكنند؛ چون اين نظام را قبول ندارند. البته فقط قبول نداشتن هم نيست. بنا دارند با نظام معارضه كنند. يعني عناد كنند و به همان مقداري كه جرأتشان اقتضا ميكند، ضربه بزنند. البته چندان هم آدمهاي با جرأتي نيافتيمشان! امّا همان مقدار كه شرايط ايجاب ميكند، در پي آنند كه حرفي بزنند؛ در بزنگاهي خاص، نيشي فرو كنند و زهري بريزند. بحثْ سرِ اينهاست؛ يعني مغرضين كه يك طبقه و يك دستهاند.
* وظايف مطبوعات وفادار به نظام
ديدگاه من درباره گروه اوّل اين است: ما معتقديم آقاياني كه نظام را قبول دارند، وظايفي هم به عهده دارند. اين وظايف، با سليقه و عقيده خاص آنها هم هيچ منافاتي ندارد. توقّع اين است كه به آن وظايف عمل كنند.
يكي از آن وظايف اين است كه فضاي كشور را فضاي تشنّج مطبوعاتي قرار ندهند. يعني پيوسته اين به آن و آن به اين بد نگويد.
پس، يك توقّع اين است كه با دعواهاي خودشان، فضا را، فضاي تشنّج نكنند.
توقّع دوم اين است: نظامي را كه قبول دارند، تضعيف نكنند. نميگوييم به فلان وزير يا فلان مسؤول يا فلان بنياد يا فلان نهاد انقلابي، اعتراض نكنيد. اگر اعتراض و انتقاد در حدّ معقولي باشد، چه مانعي دارد؟! به قول آقايان دولتيها «سازنده» هم هست. بر سرِ انتقاد، بحثي نداريم. بحث بر سرِ نظام است.
از آنجا كه پايه هر نظام و هر زندگي فردي بر اميد است، پس اميد را در دلهاي مردم متزلزل نكنيد. اين، يكي از سفارشهاي ماست. به گونهاي حرف نزنيد كه پير و جوان و زن و مرد، افق آينده خود را تيره و مه آلود ببينند. چرا اين كار را ميكنيد؟! ايران كه افق مه آلود و تيرهاي ندارد! اين ملت، ملتي است كه با همه مشكلات بزرگ در طول قرنها دست و پنجه نرم كرده و بر همه آنها، ولو بعد از گذشت مدتها، فائق آمده است. پس افق تيرهاي در كشور نداريم.
خوب؛ امروز امريكا جلو ما سينه سپر كرده است؟ كرده باشد! اسرائيل در صحنه بينالمللي سگدو ميزند؟ خوب؛ بزند. براي ما اهميتي ندارد. يا فرض كنيد اجناس و كالاها گران شده است؟ خوب؛ شده باشد. يك وقت هم ارزان خواهد شد. منظور اين است كه اگر در هر زمينهاي، وضع نابساماني به وجود ميآيد، نبايد مجوّز شود كه ما فروغ اميد را در دلها بميرانيم. اين، نميشود. اين، جايز نيست.
اصل و اصول انقلاب را زير سؤال نبريد. اسلام را زير سؤال نبريد.
نگذاريد مسائلي كه پايههاي اصلي انقلاب است، با نوشتههاي ناشيانه يا نوشتههايي كه بعضي اشخاص، زيركانه در مطبوعات شما وارد ميكنند، زير سؤال برود. مراقب اين موارد باشيد. البته عرض كرديم كه سلايق مختلف است و ما هم با سلايق مختلف كاري نداريم. علياي حال، توصيه ما اين است.
از جمله مواردي كه اينجا يادداشت كردهام، يكي هم نشر فرهنگ عمومي و دانش اجتماعي است كه بايد به آن عمق و كيفيّت دهيد. اصلاً مهمترين كار شما آقايان و خانمها كه در مطبوعات كار ميكنيد، اين است كه به كارها كيفيّت دهيد؛ هم به كارهاي سياسي، هم به كارهاي فرهنگي و هم به كارهاي ادبي. انسان گاهي اوقات در مطبوعات، صفحه شعر را مينگرد؛ اصلاً رغبت نميكند بخواند. سرمقاله را نگاه ميكند؛ اصلاً هيچ جاذبهاي ندارد. پس زيبايي در سخن چه شد؟! لطافت زبان فارسي چه شد؟! هنر نويسندگي چه شد؟! ذوق چه شد؟! مگر نه كه اين همه براي كيفيّت بخشيدن به مطبوعات است؟! از واژههاي سنجيده، تعبيرات زيبا و تركيبات نو استفاده كنيد. از هنر، از كاريكاتور و از عكس استفاده كنيد. تحليلهاي خوب چاپ كنيد. خوب؛ اينها مواردي است كه ما از همه مطبوعاتِ قسم اوّل، انتظار داريم رعايت كنند. اكثريت مطبوعات هم - اعم از روزنامه و مجله - اينها هستند.
و اما از مطبوعات قسم دوم، انتظار زيادي نداريم. يعني به هيچ وجه از كساني كه درباره نظام، اظهار نظر مثبتي نميكنند، حرفي در تأييد نميزنند، مشغول كار علمي و فرهنگي خودشان هستند و البته عليه نظام، اقدام و فعاليتي هم نميكنند، هيچ انتظاري نداريم. اين را بدانيد! بنده به عنوان مسؤول كشور عرض ميكنم: هيچ گونه انتظاري نداريم. هر كس در اين زمينه از فشار دستگاه سخن به ميان ميآورد، خلاف واقع و دروغ گفته است. آنها كار خودشان را بكنند. اگر فرهنگ كشور را تقويت ميكنند، دولت بايد كمكشان كند. اگر سواد مردم را زياد ميكنند؛ به ترويج ادبيات ميپردازند و زبان فارسي را رواج ميدهند، دولت بايد كمك هم به آنها بكند؛ ولو بيتفاوتند. با ما كاري ندارند، نداشته باشند. ما هيچ انتظاري از اينها نداريم.
موضع نظام در برابر نشريات معاند
اما دسته سوم، وضعشان فرق ميكند. البته اگر مطبوعات قسم سوم را «معاند» مينامم، به اين معنا نيست كه شمشير به دست گرفتهايم و ميخواهيم سراغشان برويم؛ خير! وضع آنها، فردا با ديروز، هيچ فرقي نخواهد كرد. من ميخواهم حقيقت مطلب را بيان كنم و آنچه را كه در ذهن هست، بگويم.
اوّلاً در مطبوعاتي كه معاند با نظام جمهوري اسلامي هستند، عناصر نامطمئن، زياد است. اگر هم واقعاً بعضي از افراد كه در اين قسم مطبوعات حضور دارند، بنا ندارند با دستگاه در بيفتند؛ اما وجود آدمهاي ناباب در تشكيلاتشان، حتمي است. ما در اين تشكيلات آدمهايي را ميشناسيم كه سابقه آنها به كلّي غير قابل اعتماد و سالب اطمينان است. فرض بفرماييد در اين تشكيلات، عنصر يا عناصري با گرايش ماركسيستي قوي حضور دارند كه شناخته شدهاند. بنده بسياري از آنها را با نام و نشان و آثار، از ديرباز ميشناسم. من با محيط روشنفكري كشور، سالهاي متمادي ارتباط تنگاتنگ و نزديك داشتم و با خيلي از اين افراد كه بعضي در ايرانند و بعضي در خارج، يا ارتباط نزديك و دوستانه، يا سلام و عليك و يا آشنايي داشتم. اغلب آنها خارج از دايره اطّلاع و معرفت من نيستند. پيش از پيروزي انقلاب، سالهاي متمادي، لااقل با آثارشان آشنايي داشتهام. در ميان اينها كساني بودند كه گرايشهاي ماركسيستي تندي داشتند و با همين گرايشهاي ماركسيستي، بناي همكاري با ساواك را گذاشتند و يا در دفتر «فرح» مشغول فعاليت شدند! خوب؛ اين سابقه، سابقه خيلي پاكي است؟! به چنين عناصري ميتوان اعتماد كرد؟! البته توقّع داشتن از عنصر يا عناصري چنين، واقعاً توقّع بيجايي است. كساني در مطبوعاتِ قسمِ سوم حضور دارند كه امروز دم از آزادي ميزنند. ميگويند: «آزادي بيان نيست و اختناق حاكم است.» ميگويند: «دولت هر چه را كه دلخواه خودش باشد، اجازه گفتن و نوشتن ميدهد.» در حالي كه خودشان هم ميدانند خلاف واقع ميگويند. برخي از همين افراد، در دوران رژيم شاه هم به كارهاي مطبوعاتي سرگرم بودند. آن اختناق سياه را ميديدند؛ اما نه فقط لب از لب نميگشودند كه همكاري هم ميكردند! اينها با ستايشهاي زباني، نوشتن مقالات و با نوشتن كتاب و جزوه، به نفع دستگاه آن روز كار ميكردند. آيا اينها در دفاع از آزادي صادقند؟! كسي كه دوره اختناق محمّدرضا شاهي را تحمّل كرده و لب به اعتراض نگشوده، اگر در دوران جمهوري اسلامي كه هر كس هر چه ميخواهد مينويسد، دم از آزاديخواهي بزند، آيا از صداقت برخوردار است؟!
اينها توجّه ندارند كه خودشان مكذّب خودشان هستند. مصداقِ كسي هستند كه يك ساعت استدلال ميكرد تا ثابت كند آدم كم حرفي است! مرتّب مينويسند آزادي نيست و نوشتههاي خود را با انواع تهمتها همراه ميكنند. نظام را متحجّر، تنگ نظر، يك سونگر، بيسواد، غافل از مسائل نو، قرون وسطايي و داراي عينك كهنه مينامند و با استفاده از تعبيرات به اصطلاح ادبي و هنري، آن را متّهم ميكنند. با اين حال، اگر فرضاً روزنامهاي مطلبي عليهشان بنويسد، فرياد بر ميآورند كه «محيط، محيط تهمت است و به ما تهمت ميزنند.» آيا تهمت زدن به مسؤولين نظام؛ يعني كساني كه عمري را در مبارزه، در سختي و در رنج و مصائب رژيمي كه شما با آن همكاري ميكرديد، گذراندند و اكنون هم كه مسؤوليت دارند، از اين مسؤوليت براي دنياي خودشان هيچ استفادهاي نميكنند، جايز است، ولي انتقاد از شما، خطاي نابخشودني است؟!
شما بدانيد، ما تحملّمان خيلي زياد است. واقعاً در نظام جمهوري اسلامي، تحمّل شنيدن حرف مخالف خيلي بالاست. البته دلايلي هم دارد كه طبيعي است. اما غرض ورزي و بيانصافي هم حدّي دارد! اينها غرضورزي و بيانصافي ميكنند. هر وقت كه دشمنان ما در خارج از كشور، تهمتي را عليه جمهوري اسلامي عنوان كردند، در همين مطبوعات قسم سوم، به همان شكل يا به اشكال ديگر، تكرار شد. آنها راجع به محدوديت زن گفتند، اينها هم ميگويند! آنها راجع به پايمال شدن حقوق بشر گفتند، اينها هم ميگويند! آنها راجع به تروريسم گفتند، اينها هم ميگويند! آنها راجع به بيكفايتي دولت گفتند، اينها هم ميگويند! آنها راجع به اينكه نظام اسلامي، نظام متحجّر قرون وسطايي است گفتند، اينها هم ميگويند! چرا انسان اين قدر با دشمن همكاري كند؟! چرا انسان اين قدر از ميهن خودش و از كساني كه براي اين ميهن دلسوزانه زحمت ميكشند، بيزاري بجويد و ناجوانمردانه اعراض كند؟! واقعاً چرا؟! اينها چه مرضي دارند؟! من كه تعجّب ميكنم!
اينها حتّي ارزشهاي ايراني محض را هم زير پا ميگذارند. مثلاً كريسمس را بر عيد نوروز ترجيح ميدهند! ميپرسيم شما مگر ايراني نيستيد؟ ميگويند بچههاي ما از كريسمس بيشتر از عيد نوروز خوششان ميآيد! خوب؛ بچههاي شما غلط ميكنند! وقتي در آن خانه و خانواده زندگي كنند، معلوم است كه اين طور ميشوند! عيد نوروز مگر مناسبت بدي است؟! كريسمس اوّل زمستان است؛ در يخ و برف و سرما. آيا بهتر از اوّل بهار و اوّل فروردين است؟! آخر اين چه سليقهاي است؟! چرا انسان اين قدر دچار كوري چشم و عناد حتّي نسبت به اوّليات شود؟! براي من عجيب است وقتي چنين مسائلي را ميبينم يا ميشنوم!
به راستي چرا انسان بايد اين ارزشها را فراموش كند؟! آقا به نام ايراني خواهي، نفس ميكشد و زندگي ميكند؛ اما عيد نوروز را به راحتي با كريسمس عوض ميكند! بيذوقي و بيسليقگي تا اين حد؟! مدت هشت سال در اين كشور، جنگ اتّفاق افتاد. اين جنگ، دفاع بود ديگر! اگر آن روز كه عراق به خرمشهر و اهواز حمله كرد - اينها كه نرفتند ببينند آنجاها چه خبر بود. ما رفتيم و از نزديك، واقعاً كربلاي خوزستان را ديديم - جوانان دفاع نميكردند و اگر فداكاريهاي بسيج و سپاه و ارتش نميبود، امروز چه وضعي داشتيم؟! اگر عراق، منطقه نفتي ايران را از دزفول و انديمشك جدا ميكرد و تحت عنوان «عربستان» به خاك خود منضم مينمود - كما اين كه نقشهشان همين بود - و يا امارت جديدي مثل قطر و كويت به وجود ميآورد و در حقيقت به تجزيه ايران ميپرداخت، امروز چه وضعي داشتيم؟! در دورههاي قبل از جمهوري اسلامي، هميشه ايران تجزيه شد و هميشه از ايران كندند. هيچ كدام از سلاطين پهلوي و قاجار، اين افتخار را ندارند كه بتوانند بگويند ما مرزهاي ايران را حفظ كردهايم. قاجارها كه وضعشان معلوم است. پهلويها هم، شهرهاي مركزي ايران را سالها زير چكمه سربازان خارجي انداختند و زن و مرد و ناموس اين كشور را به دست آنها دادند. تنها جمهوري اسلامي بود كه مردانه ايستاد و نگذاشت كه متجاوزين يك قدم جلو بيايند. هشت سال جنگ مگر شوخي است؟! هشت سال جنگ و آن همه فداكاري! جوانان ما در مقابل اتّحاد شرق و غرب و «ناتو» و همه و همه مقاومت و ايستادگي كردند و ميهن را نجات دادند. آيا در مطبوعاتي كه زمان جنگ منتشر ميشدند و يا اينكه بعد از جنگ به وجود آمدند، يك كلمه از اين كار بزرگ و دفاع عظيم و پرشكوه، نبايد ستايش شود؟!
در مطبوعات معاند، اگر يك وقت اسمي از دفاع مقدّس و رزمندگان بيايد، همراه با مسخرگي است. چرا؟! چون رزمنده ما داراي محاسن است و اينها از محاسن خوششان نميآيد! فقط علّتش اين است. آيا اين نشانگر بيانصافي نيست؟! جالب است كه اينها، ديگران را به تنگنظري متّهم ميكنند! آيا تنگ نظر، دستگاه است يا خودِ اينها!؟ اين تنگ نظري نيست كه انسان از بزرگترين ارزش دوران خودش - دفاع مقدّس - فقط به خاطر اينكه پيروان آن دين دارند و او با دين مخالف است، اغماض كند؟! پيروان آن، مذهبي هستند و اين ميخواهد سر به تن مذهب و مذهبيها نباشد! متأسفانه اين گونه است. پشت سر هم و پيوسته تهمت ميزنند؛ آن وقت اگر در مقام پاسخگويي برآيي، ميگويند «شما به ما تهمت زديد!»
*خطوط قرمز مطبوعات
البته همه مطبوعات بايد توجّه داشته باشند كه خطّ قرمزي وجود دارد و از اين خطّ قرمز، هيچ كس نبايد عبور كند. نه اينكه ما اجازه نميدهيم؛ در هيچ جاي دنيا اجازه نميدهند. در به اصطلاح دمكراتيكترين كشورها هم اجازه نميدهند. شما ببينيد آن وقتها كه در امريكا خبري از موج چپ بود - حالا كه ديگر اين خبرها نيست - چپهاي امريكا -اعم از گروههاي كمونيست يا سوسياليست - و اجتماعاتشان تحت چه شرايطي زندگي ميكردند! شما رمانهايي را كه بعضي از نويسندگان داراي گرايش به چپ، مثل «هواردفاست» نوشتهاند - چند رمان او به فارسي هم ترجمه شده و بنده ديدهام - بخوانيد و ببينيد درباره چپها چه مطالب تكاندهندهاي آوردهاند! همين كتاب معروف «خوشههاي خشم» اثر «جان اشتاين بك» يا ديگر كتابش را كه الان در ذهنم نيست، بخوانيد و ببينيد راجع به وضع چپها و برخورد سردمداران مركزِ به اصطلاح دمكراسي با آنها، چه نوشته است! بخوانيد و بدانيد كه مركزِ به اصطلاح دمكراسي و قبله كساني كه صاحب چنين قلمهاي بد و زشتي در ايرانند، حتّي حاضر نبودند چپها را تحمّل كنند؛ چون معتقد بودند، ماركسيسم، نظام سرمايه داري امريكا را زير سؤال ميبرد. خوب؛ اگر چپها را تحمّل ميكردند، به معناي موافقت با عبور آنها از خطّ قرمز بود. اگر امروز مجموعهاي در امريكا پيدا شود كه بنويسد، بگويد و شعار بدهد «امريكا بايد تجزيه گردد»، يا شعار بدهد «امريكا بايد به چهل و نه ايالت تقسيم شود»، چگونه با آن رفتار ميكنند؟ اگر امروز كسي در امريكا قد عَلَم كند و بگويد «چون چهل، پنجاه ميليون سياه در ايالات متّحده زندگي ميكنند، بايد كشور جداگانهاي داشته باشند و بخشي از امريكا را به آنها بدهيد تا حكومت تشكيل دهند»، دولت امريكا با وي چه برخوردي خواهد داشت؟ آيا همان كاري را كه با فرقه داووديها كردند و همه را در ساختماني به آتش كشيدند، با او نخواهند كرد؟
اينها خطوط قرمز يك ملت است. شما، انقلاب را زير سؤال ببري، اصل انقلاب را نفي كني و در نفي نظام جمهوري اسلامي بكوشي؟! خوب؛ اين خطّ قرمز است و قابل تحمّل نيست.
مطبوعات معاند، تاكنون بارها خطّ قرمزها را تهديد كردهاند و بعد از اين هم خواهند كرد. من هم فعلاً بنا ندارم در اينباره، تجديد روشي نسبت به آنچه درگذشته بوده، بكنم. با اينها بر اساس اغماض رفتار ميشود. من در مطبوعات قِسم سوم - معاند - خيلي از موارد تهديد كننده خطّ قرمزها را ميبينم. البته نه به صورت بريده جرايد؛ بلكه خود نشريه را ميبينم؛ چون مطالعه نشريات مختلف را دوست ميدارم. اينها در مطبوعات خود، گاه با شعر، گاه با نثر، گاه با قصّه و گاه با گزارشهاي نامربوط، موضوع را به جاهايي ميكشانند. اگر چه دستگاه تاكنون حرفي نزده و برخوردي نكرده است، ولي خوب؛ اينها خطّ قرمز است. بايد توجّه داشته باشند. جالب اينجاست كه بعضاً از ما طلبكار هم ميشوند! ميگويند «چون ما دولتي نيستيم، پس حق داريم چنين مواردي را مطرح كنيم»! اصلاً بحث دولتي و غير دولتي نيست! بحثِ اساسِ يك نظام است. كدام نظام اجازه ميدهد كه شما اساسش را زير سؤال ببري و از آن، تسهيلات هم بگيري؟!
جوانان توجّه داشته باشند! بعضي از جوانان و روزنامهنگاران خودمان كه درباره بعضي از اين اشخاص دچار اشتباه ميشوند، بدانند: ظواهر اينها، مورد نظر و ملاك نيست و اعتبار ندارد. باطن قضيه اين است كه با اصل نظام مخالفند، و مبارزه هم ميكنند. البته گاهي هم، براي اينكه از قافله عقب نمانند، از مردم ميگويند و يا حرفي از آن رژيم به ميان ميآورند و مقايسهاي نادرست ميكنند:
مؤذّن بانگِ بي هنگام برداشت نميداند كه چند از شب گذشتهست
درازي شب از چشمان من پرس كه يكدم خوابْ در چشمم نگشتهست.
شما چه ميدانيد كه رژيم گذشته چه كرد؛ با چه كساني كار داشت؛ چه كار ميكرد و با چه چيز ميجنگيد و چه چيزي بر او فائق شد! از كجا شما ميدانيد؟! غرض؛ اين وضعيتي است كه مطبوعات قسم سوم دارند و وضعيت خوبي نيست.
البته من حقيقتاً دلم ميخواهد اين وضع اصلاح شود. بنابر ايرادگيري، مچگيري و سختگيري نداريم. دوست ميدارم اصلاح شود و اين طور نماند. حيف است. اين كشور، كشور بزرگي است. كشور مهمّي است. نظام جمهوري اسلامي واقعاً كار ميكند، مسؤولين واقعاً كار ميكنند، كشور در راه عزّت پيش ميرود؛ دشمن هم دشمن است. خوب؛ ما چرا بايد حرف دشمن را گوش كنيم؟! مطبوعات دنيا غالباً دست صهيونيستهاست. امريكاييها با ما بدند، صهيونيستها با ما بدند، قدرتهاي تجاوزگر و چپاولگر با ما بدند. آنها عليه جمهوري اسلامي حرف ميزنند. جمهوري اسلامي هم كه گوشش بدهكار اين حرفها نيست، با قدرت و قوّت، كارِ خودش را ميكند. علياَيحال، اين هم مطلب بعدي.
(بيانات مقام معظم رهبري در ديدار مديران و مسؤولان مطبوعات كشور1375/2/13)
...................................................................................................................
انتهاي پيام/
يکشنبه 17 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 88]
-
گوناگون
پربازدیدترینها