تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس زياد شوخى كند، نادان شمرده مى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837704225




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جايگاه و وظايف مطبوعات در كلام رهبر فرزانه انقلاب


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: جايگاه و وظايف مطبوعات در كلام رهبر فرزانه انقلاب
خبرگزاري فارس: از آن‏جا كه شما اهالي مطبوعات، جزو جدّي‏ترين قشرهاي جامعه هستيد و حضورتان در ميان اقشار برگزيده جامعه، به عنوان اصحاب قلم و كساني كه مي‏نويسند و مردم نوشته آنها را مي‏خوانند، حضوري مؤثّر، نافذ و برجسته است؛ مايلم با شما جدّي، صريح و صادقانه حرف بزنم.


از آن‏جا كه شما اهالي مطبوعات، جزو جدّي‏ترين قشرهاي جامعه هستيد و حضورتان در ميان اقشار برگزيده جامعه، به عنوان اصحاب قلم و كساني كه مي‏نويسند و مردم نوشته آنها را مي‏خوانند، حضوري مؤثّر، نافذ و برجسته است؛ مايلم با شما جدّي، صريح و صادقانه حرف بزنم. آن هم نه فقط به عنوان يك مسؤول، بلكه بيشتر به عنوان يك فردِ فرهنگي كه در دوره‏هايي، دست‏اندركار امور مطبوعاتي هم بوده است و در زمينه‏هاي مختلفِ مطبوعات، از جمله عرصه‏هاي نرم‏افزاري مطبوعات، تلاشهايي از نزديك داشته است.

* جايگاه مطبوعات
مطلب اوّل، در باب جايگاه مطبوعات است. سؤالي كه امروز مطرح است، اين است كه مطبوعات در كشور ايران و در نظام جمهوري اسلامي، كجاي كارند؟ كه هستند و چه هستند؟ آيا زايد و سرباري هستند؟ زينت‏المجالسي هستند؟ يا نه؛ يك عنصر حقيقي و مؤثّر و اجتناب‏ناپذير و سازنده‏اند؟
نظر ما، البته، معطوف به نكته دوم و جمله اخير است. ما معتقديم كه مطبوعات براي نظام جمهوري اسلامي، يك مقوله تجمّلاتي و تشريفاتي نيست. بنابراين، افزايش آن، تنوّع آن، كيفيّت يافتن آن، و اگر خطايي دارد، تصحيح آن، جزو كارهاي اساسي در اين نظام است. شايد پرسيده شود: «مگر نظام جمهوري اسلامي چه خصوصيتي دارد كه چنين پرداختن و رويكردي به مطبوعات، جزو كارهاي اساسي آن است؟» در جواب مي‏گوييم: خصوصيت اين است كه نظام جمهوري اسلامي يك نظام مردمي است و كسي نمي‏تواند اين را منكر شود. مخالفين ما هم نمي‏توانند اين را منكر شوند. حداكثر اين است كه مردم را تخطئه مي‏كنند و مي‏گويند «مردم نفهميدند و با اين مسؤولين و اين نظام، صفا كردند.» بالاخره صفاي مردم با اين نظام را نمي‏توانند منكر شوند و اين، مطلب واضحي است. سر و كارِ ما با مردم است؛ پس اين نظام، نظامي است مردمي.

نظام مردمي، جز با آگاهي مردمْ ممكن نيست پيش برود. نظام ديكتاتوري، نظام غير مردمي، نظام كودتايي، نظام تحميلي كه با مردم سر و كاري ندارد، دست مردم كاري ندارد، با فكر مردم سر و كاري ندارد، برايش مهم نيست كه مردم بفهمند يا نفهمند. چه آن‏جا كه شمشير حاكم است و چه آن‏جا كه سرمايه حاكم است - فرقي نمي‏كند - اگر دشمني و مخالفتي هم با نظام شد، بالأخره سر و كارش با پول يا شمشير است و كاري به اراده و خواست مردم ندارد. بنابراين، براي آن نظام، آگاهي مردم مهم نيست. مي‏خواهند بدانند، مي‏خواهند ندانند.
مسؤولان ياوه‏گوي رژيم گذشته، يك وقت گفته بودند كه «هر كس با ما مخالف است، از اين مملكت بيرون برود!» برخورد نظامهاي غيرمردمي با مردم، چنين است. البته گاهي، رياكارانه، اسم مردم را مي‏آورند؛ لكن تظاهر است و واقعي نيست.

نظام مردمي - كه مردم در بافت اصلي آن دخالت دارند - مستغني از آگاهي مردم نيست. بايد مردمش را آگاه كند؛ بايد به آنها قوّت تحليل بدهد و بايد آنها را از آگاهيها و معلومات لازم و مفيد و معرفتِ لازم سرشار كند. منظور، تبليغات نيست كه حرفهاي خودش را پيوسته به خورد مردم دهد؛ نه. مراد، اين نيست. در نظام مردمي، مردم بايد اهل تحليل شوند تا بفهمند كه نظام برايشان مفيد است. آگاهي براي چنين نظامي، مثل آب و هوا، لازم و واجب است. نظام ما، اين گونه است. هر چه مردم بيشتر آگاه باشند، نظام جمهوري اسلامي، بيشتر سود مي‏برد. بنابراين، اين نظام، به آگاه سازي مردم نيازمند است.

خوب؛ مطبوعات نقششان روشن شد. مطبوعات يعني مطبوعات سالم؛ نه لزوماً مطبوعاتي كه طرفدار دولت باشند - كه من در تقسيم‏بندي عرض خواهم كرد -. مطبوعاتي كه طريق سلامت بپيمايند و بنا بر عناد و بدجنسي نداشته باشند. اين گونه مطبوعات، در هر رشته‏اي قلم بزنند - سياسي باشند، فرهنگي باشند، اقتصادي باشند، درباره مسائل خارجي حرف بزنند، در خصوص مسائل داخلي حرف بزنند - و هر كاري كه بكنند، به نفع نظام حركت كرده‏اند. چرا؟ چون بر مايه آگاهي مردم مي‏افزايند. موضع مطبوعات در جمهوري اسلامي، اين است.

* وظيفه دولت در قبال مطبوعات
دولت بايد موضوع مطبوعات را خيلي جدّي بگيرد.
دولت، ناگزير بايد در مسائل مطبوعات سهم داشته باشد. حالا يك وقت سهم مادّي است؛ مثل سهميه‏ها و يارانه‏هايي كه در بخشهاي مختلف مي‏دادند و كمكهايي كه مي‏كردند. يك وقت هم سهم حمايتهاي معنوي است، كه آن حمايتهاي معنوي، مهمتر از حمايتهاي مادّي و كمكهاي گوناگون است.

* از وضع كنوني مطبوعات راضي نيستم

مطلب دوم اين است كه از ما سؤال مي‏شود - و از همه كس هم قابل سؤال است - كه «شما از وضع كنوني مطبوعات ايران راضي هستيد يا نه؟» من اگر بخواهم در اين جلسه خصوصي و خودماني به شما مطلبي عرض كنم، جوابم اين است كه «نه؛ راضي نيستم.» چرا؟

چون كيفيّت مطبوعات كشور، متناسب با تاريخ مطبوعات در اين كشور نيست. اين، نكته مهمي است. ما درباره هر پديده‏اي كه سخن مي‏گوييم و قضاوت مي‏كنيم، بايد به تاريخ آن پديده نگاه كنيم. يك وقت پديده‏اي است كه اگر چه در دنيا سوابق زيادي دارد، اما تازه وارد اين سرزمين شده است. خوب؛ نمي‏شود زياد انتظار داشت. يك وقت پديده‏اي است كه ضعيف وارد شده يا به وسيله آدمهاي نالايق وارد شده است. نمي‏شود خيلي توقّع داشت. اما يك وقت پديده‏اي است كه سابقه زيادي دارد و خوب هم وارد شده است، كه مطبوعات از اين قبيل است. البته مطبوعات، وارداتي است؛ يعني جزو بخشهاي مثبت فرهنگ غرب است كه ما از آنها گرفتيم. يك وقت من درباره «تعاطي فرهنگي» - نقطه مقابل «تهاجم فرهنگي» - بحث مفصّلي كردم كه از مصاديقش، يكي همين مطبوعات است. خوب؛ ما مطبوعات را از غرب گرفتيم. غربيها سابقه زيادي در حرفه روزنامه‏نگاري داشتند. از اواخر دوران ناصر الدّين شاه هم مطبوعات وارد ايران شد و فعّاليتش را آغاز كرد. اوجِ كار مطبوعات، در دوران مشروطه بود؛ يعني از عهد مظفرالدين شاه بتدريج افزايش پيدا كرد.

مطبوعاتِ آن وقت را كه نگاه مي‏كنيم، مي‏بينيم به خلاف اصل روشنفكري در ايران - كه بارها عرض كرده‏ام «روشنفكري در ايران، بيمار متولد شد» - كساني كه پديده روشنفكري را به معناي غربي و اروپايي‏اش وارد كشور ما كردند، آدمهاي سالمي نبودند. امثال «ميرزا ملكم خان» بودند. آدمِ خوبشان كسي مثل «تقي‏زاده» بود كه كلمه قصار معروفش، هنوز در گوشها زنگ مي‏زند و بيانگر حالت خود باختگي اوست. روشنفكري در ايران، اساساً سالم متولد نشد. لذاست كه در طول اين ساليان دراز، روشنفكرهاي خوب، روشنفكرهاي متعهّد و حقيقتاً دلسوز - يكي از خصوصيات روشنفكري «تعهد» است؛ به اين معناي معروف در كشور ما - واقعاً حائز اين معاني بودند. اما در عين حال، جريان روشنفكري، جرياني نشد كه بتواند با مردم ايران مخلوط شود، اُنس بگيرد، از آنها بياموزد و به آنها تعليم دهد. در اغلب قضايا، جريان روشنفكري، تجربه خوبي نشان نداد. البته بعضي از اشخاصِ روشنفكر، انصافاً خيلي خوب وارد ميدان شدند و فداكاريهاي زيادي هم كردند. اگر علما را كه يكي از دو جريان مؤثّر در نهضت مشروطيت بودند، از مجموعه روشنفكري خارج بدانيم، روشنفكرهاي آن دوره كه در قالب انجمنها و غيره مي‏گنجيدند، دومين جريان تأثيرگذار محسوب مي‏شدند. لكن بعد از صدور فرمان مشروطيت، آن اشكالات معروف در جريان روشنفكري پديد آمد. علي‏اي حال، نمي‏خواهم راجع به روشنفكري بحث كنم. اما مطبوعات، در كشور ما بيمار متولد نشدند.
اگر به مجموعه روزنامه‏هاي دوره مشروطه و اندكي قبل از مشروطه نگاه كنيد، در آنها مطالب بسيار خوبي به چشم مي‏خورد. طنزهاي پخته، ادبيات والا و مطالب حاكي از دلسوزي و علاقه‏مندي نسبت به سرنوشت كشور، از شاخصه‏هاي چنين روزنامه‏هايي است. با گذشت حدود نود سال از تاريخ نشر اين روزنامه‏ها، در آنها بعضاً مطالب و نكاتي يافت مي‏شود كه براي امروز هم خيلي كهنه نيست. نشريه‏اي را از همان روزگار در دست مطالعه داشتم كه در آن طنز بسيار پخته‏اي درباره «امين‏السلطان» درج كرده بودند! طنزي قوي و دنباله‏دار، كه بعد از كشته شدن امين‏السلطان مجال نشر يافته بود. تعجب كردم! طنزي در نود سال قبل، به اين خوبي؛ آن هم به قلم نويسنده‏اي كه چندان هم معروف نيست! آيا طنز امروز مطبوعات كشور ما، از آن وقت به قدر نود سال پيشرفت كرده است؟ نمي‏شود قرص و محكم، جواب مثبت داد.

* هوشمندي و زيركي در ارائه مطالب

هوشمندي و زيركي در ارائه مطالب، از ديگر ويژگيهاي مطبوعات آن روزگار است. نمونه ديگري در ذهن من هست كه در يكي از همان مطبوعات عهد مشروطيت ديدم. مربوط به زماني است كه «علي خان امين‏الدوله»، از صدارت بر كنار و به رشت رفته و خانه نشين شده بود. ظاهراً شايعاتي عليه امين‏الدوله بوده است. به هر حال، مخالفينش بر سر كار بودند. قضيه از اين قرار بوده كه امين‏الدوله براي - به گمانم - روزنامه «پرورش» نامه‏اي مي‏نويسد و از خودش دفاع مي‏كند. البته پاي آن نامه، امضاي خودش را نمي‏گذارد و به عنوان فردي ناشناس، آن را ارسال مي‏كند. اهل قلم مي‏دانند كه قلمِ امين الدوله، قلمي پخته و قوي و در عين حال قابل شناختن است. او شايد از اين حيث، بهتر از همه رجال عهد قاجار باشد.
باري؛ سردبير آن روزنامه، قلم امين‏الدوله را مي‏شناسد و مي‏فهمد كه نوشتن نامه، كار خود امين‏الدوله است. لذا، پاسخي به تناسب اين شناسايي به نامه مذكور مي‏دهد. پاسخ سردبير روزنامه، به نظر من به قدري جالب و هشيارانه و آميخته با زيركي است كه انسان شگفت‏زده مي‏شود. ببينيد! سابقه روزنامه‏نگاري ما، اينهاست. البته هوچيگري، تهمت زدن و مطرح كردن برخي از آدمها هم، در مطبوعات آن عصر هست كه اين جزو بزرگترين نقاط ضعف آنهاست. لكن چنان نقاط مثبتي هم كه ذكر شد، دارند.

خوب؛ ما اكنون نزديك به صد سال است كه سابقه روزنامه‏نگاري داريم. به تاريخ نشر اوّلين روزنامه در ايران نمي‏خواهم اشاره كنم؛ ولي از وقتي كه در شهرهاي تبريز، رشت، اصفهان، تهران و مشهد، روزنامه‏هاي متعدّدي پديد آمد، تا امروز حدود صد سال است. عزيزان من! ما حقّاً به قدر صد سال پيش نرفته‏ايم و اين خسارت است. جالب است كه در برخي مقولات ديگر، كه آنها هم از اروپا آمده است و ما گيرنده آنها هستيم، پيشرفتهاي زيادي داشته‏ايم. ما امروز وقتي بين مجلّات و روزنامه‏هاي خودمان با مطبوعات معروف دنيا، قائل به مقايسه مي‏شويم، مي‏بينيم كه هم از لحاظ فنّي، هم از لحاظ نوع مطلب آرايي، هم از لحاظ احتواي بر مطالب قوي و عميق و تحليلها و وسيع‏نگريها، از آنها عقب هستيم! چرا بايد اين طور باشد؟! گيرم كه كشور ما در صنعت و فنآوري و دانش جديد، از غرب، عقب باشد؛ اما از نظر فرهنگ كه عقب نيست! ما در گنجينه فرهنگي، از آنها عقب نيستيم. شعر ما، نثر ما، انواع ادبيات و فرهنگ ملي ما كه كمبودي ندارد! پس چرا بايد عقب بمانيم؟! من از اين وضع راضي نيستم.

*نقاط ضعف مطبوعات ما

من البته نكاتي را در ارتباط با مطبوعاتمان يادداشت كرده‏ام كه نشانگر ضعفهاي موجودِ اين رسانه است. حضور نداشتن قوي در مسائل بين‏المللي، نبود تحليلهاي قوي، ضعف كارهاي هنري و ضعف زبان فارسي، از آن جمله است.
خوب؛ كاغذي را كه شما در هيأت روزنامه يا مجلّه به دست خواننده مي‏دهيد، براي او «لغتِ امام»؛ يعني «زبان معيار» مي‏شود. اين را چگونه مي‏خواهيد تهيه كنيد؟ آن وقت ناله سر مي‏دهيم كه زبان فارسي چنين و چنان شد! مگر نه اين‏كه از مطبوعات بايد زبان فارسي را درست كرد؟ مطبوعات، از اين جهت، از صدا و سيما مهمتر است. من البته راجع به زبان فارسي، سالهاست - شايد ده سال بيشتر است - كه با صدا و سيما بحث و بگو مگو دارم؛ براي اين‏كه در آن زمينه پيشرفت كنند؛ كارهايي بكنند و اشكالات را بر طرف سازند. اما روزنامه‏ها، از اين جهت از صدا و سيما مهمترند. چون مخاطبين آن رسانه، در زمينه زبان فارسي و نكات و ظرايف زباني و دستوري، فقط از طريق گوش ارتباط دارند و مواردي كه عنوان مي‏شود، لحظه‏اي و گذراست. امّا مطبوعات در خانه و كاشانه ما، براي مدتها مي‏مانند؛ افراد متعدّدي آن را مي‏خوانند و در آن تعمّق مي‏كنند.
يكي ديگر از ضعفهاي مطبوعات ما، تقليد كوركورانه از كارهاي غرب است. گفتيم كه روزنامه‏هاي غرب، از ما قويتر و پخته‏ترند؛ اما معنايش اين نيست كه ما شكل عنوان گزيني خود را هم مانند آنها كنيم. فرض بفرماييد كيفيّت دستور زبان انگليسي، مثلاً در عقب و جلو بودن عناصر جمله، با زبان فارسي فرق مي‏كند. آنها طبق دستور و قاعده زبان خودشان، شكلِ عنوان را مشخّص مي‏كنند. چه لزومي دارد كه ما در زبان فارسي عيناً همان را تقليد كنيم؟! در بعضي از روزنامه‏ها مي‏بينيم كه عيناً از شكل عنوان‏گزيني روزنامه‏هاي امريكايي و انگليسي تقليد مي‏كنند؛ كه البته از ما بدتر در اين زمينه، عربها هستند! چه لزومي دارد اين كار را بكنيم؟! فارسي، زباني غني و شيرين است. هزار شيوه در كار فارسي گويي و فارسي نويسي براي عنوان زدن وجود دارد. خوب؛ از اين شيوه‏ها استفاده كنيم. البته آنها بعضي از كارهاي خوب هم مي‏كنند كه بايد ياد گرفت. مثلاً خوش آهنگ كردن عناوين در بين مطبوعات انگليسي، امر بسيار رايجي است. يعني عنوانهاي خوش آهنگ با سجعهاي آغاز كلام مي‏زنند. البته سجع ما، نه در آغاز كه در پايان كلام و جمله است.آنها از اين كارها مي‏كنند، كه خوب است. اين كارها را اگر به طور محدود تقليد كنيم، منعي ندارد؛ گرچه تقليدِ يكسره، جايز نيست.

تقسيم بندي مطبوعات كشور

مطلب سومي كه مي‏خواهم عرض كنم، تقسيم بندي مطبوعات كشور، در ارتباط با نظام است. اين تقسيم‏بندي از جهت فضاي كلّي مطبوعات و جهت كلي دادن به آنها، كاري لازم است. از اين جهت بنده اين تقسيم‏بندي را مي‏كنم، والّا فعلاً بناي ايراد و اعتراض نسبت به كسي ندارم. از اين جهت، مطبوعات كشور به سه قسم تقسيم مي‏شوند:
يك قسم مطبوعاتي هستند كه نظام را قبول دارند و موافقين نظامند. البته منظور اين نيست كه دولت را با همه كارهايش قبول دارند. كساني كه نظام را قبول دارند، طيف وسيعي را تشكيل مي‏دهند. بعضي منتقد به دولت يا طرفدار آن هستند. بعضاً معترض به فلان وزارتخانه و فلان تشكيلات و دستگاه، يا مدافع آنها هستند. ولي به هر حال، نظام جمهوري اسلامي را در ايران، قبول دارند. در بين آنها چپ هست، راست هست، سلايق مختلف هست، جناح‏بنديهايي با خط و خطوط مختلف در عرصه سياسي هست. اينها همه در يك طرف قرار مي‏گيرند و اكثريت هم اينهايند.

قسم دوم، مطبوعاتي هستند كه نسبت به نظام اسلامي بي‏تفاوتند. يعني هيچ گونه طرفداري از نظام -حتّي به صورت درج يك خبر - نمي‏كنند؛ لكن كاري هم به كار نظام ندارند و از كنار آن رد مي‏شوند. اين هم يك قسم از مطبوعات است. (مثل مجلات علمي، مجلات فرهنگي محض، مجلّات شعري، مجلات تخصّصي و امثال اينها.)

يك قسم هم مطبوعاتي هستند كه بنده اسمشان را مجلات يا روزنامه‏هاي «معاند» مي‏گذارم؛ «مطبوعات معاند»! كه البته تعدادشان زياد نيست و اسمي هم از مجله‏اي نمي‏آوريم! از جمله اصطلاحات غلط و رايج در اين قسم از مطبوعات، اصطلاح «دگرانديش» است. عناصر فعّال در اين مطبوعات هم، خوششان مي‏آيد كه به آنها «دگرانديش» اطلاق شود! در معنا مي‏خواهند بگويند چون ما انديشه ديگري داريم، مورد غضب دستگاه هستيم! البته خيلي هم مورد غضب نيستند. به هر حال، بحث انديشه، اصلاً نيست. بحث «دگرانديشي» نيست.
خوب؛ در جمهوري اسلامي، همه گونه انديشه‏اي آزاد است. ما با اقليّتهاي مذهبي هم مثل برادران خودمان برخورد و رفتار و رفاقت مي‏كنيم. اصلاً يادمان نمي‏آيد كه فلان كس - فرض بفرماييد - مذهب ديگري دارد و قاعدتاً فكر ما، دين ما و اسلام ما را هم قبول ندارد! حتّي به خانه‏هاي آنها هم مي‏رويم. بنده سالهاست كه به مناسبت سال نو مسيحي، معمولاً به خانه شهداي مسيحي مي‏روم. طرف، آشوري يا ارمني است. به خانه‏شان مي‏رويم؛ پهلوي زن و بچه و جوانشان مي‏نشينيم؛ حرف مي‏زنيم و ميوه و شيريني‏شان را مي‏خوريم؛ ولي هيچ يادمان هم نمي‏آيد كه اينها مذهب ديگري دارند. ما در جمهوري اسلامي، بحث انديشه نداريم كه مثلاً چون كسي انديشه ديگري دارد، با او برخورد كنيم. اصلاً اين طور نيست! پس، «دگرانديش» يعني چه؟! بحث، بحثِ «عناد» است؛ بحث «معارضه» است؛ بحث «غرض‏ورزي» است. غرض ورزي مي‏كنند؛ چون اين نظام را قبول ندارند. البته فقط قبول نداشتن هم نيست. بنا دارند با نظام معارضه كنند. يعني عناد كنند و به همان مقداري كه جرأتشان اقتضا مي‏كند، ضربه بزنند. البته چندان هم آدمهاي با جرأتي نيافتيمشان! امّا همان مقدار كه شرايط ايجاب مي‏كند، در پي آنند كه حرفي بزنند؛ در بزنگاهي خاص، نيشي فرو كنند و زهري بريزند. بحثْ سرِ اينهاست؛ يعني مغرضين كه يك طبقه و يك دسته‏اند.

* وظايف مطبوعات وفادار به نظام

ديدگاه من درباره گروه اوّل اين است: ما معتقديم آقاياني كه نظام را قبول دارند، وظايفي هم به عهده دارند. اين وظايف، با سليقه و عقيده خاص آنها هم هيچ منافاتي ندارد. توقّع اين است كه به آن وظايف عمل كنند.

يكي از آن وظايف اين است كه فضاي كشور را فضاي تشنّج مطبوعاتي قرار ندهند. يعني پيوسته اين به آن و آن به اين بد نگويد.
پس، يك توقّع اين است كه با دعواهاي خودشان، فضا را، فضاي تشنّج نكنند.

توقّع دوم اين است: نظامي را كه قبول دارند، تضعيف نكنند. نمي‏گوييم به فلان وزير يا فلان مسؤول يا فلان بنياد يا فلان نهاد انقلابي، اعتراض نكنيد. اگر اعتراض و انتقاد در حدّ معقولي باشد، چه مانعي دارد؟! به قول آقايان دولتيها «سازنده» هم هست. بر سرِ انتقاد، بحثي نداريم. بحث بر سرِ نظام است.

از آن‏جا كه پايه هر نظام و هر زندگي فردي بر اميد است، پس اميد را در دلهاي مردم متزلزل نكنيد. اين، يكي از سفارشهاي ماست. به گونه‏اي حرف نزنيد كه پير و جوان و زن و مرد، افق آينده خود را تيره و مه آلود ببينند. چرا اين كار را مي‏كنيد؟! ايران كه افق مه آلود و تيره‏اي ندارد! اين ملت، ملتي است كه با همه مشكلات بزرگ در طول قرنها دست و پنجه نرم كرده و بر همه آنها، ولو بعد از گذشت مدتها، فائق آمده است. پس افق تيره‏اي در كشور نداريم.
خوب؛ امروز امريكا جلو ما سينه سپر كرده است؟ كرده باشد! اسرائيل در صحنه بين‏المللي سگدو مي‏زند؟ خوب؛ بزند. براي ما اهميتي ندارد. يا فرض كنيد اجناس و كالاها گران شده است؟ خوب؛ شده باشد. يك وقت هم ارزان خواهد شد. منظور اين است كه اگر در هر زمينه‏اي، وضع نابساماني به وجود مي‏آيد، نبايد مجوّز شود كه ما فروغ اميد را در دلها بميرانيم. اين، نمي‏شود. اين، جايز نيست.

اصل و اصول انقلاب را زير سؤال نبريد. اسلام را زير سؤال نبريد.

نگذاريد مسائلي كه پايه‏هاي اصلي انقلاب است، با نوشته‏هاي ناشيانه يا نوشته‏هايي كه بعضي اشخاص، زيركانه در مطبوعات شما وارد مي‏كنند، زير سؤال برود. مراقب اين موارد باشيد. البته عرض كرديم كه سلايق مختلف است و ما هم با سلايق مختلف كاري نداريم. علي‏اي حال، توصيه ما اين است.

از جمله مواردي كه اين‏جا يادداشت كرده‏ام، يكي هم نشر فرهنگ عمومي و دانش اجتماعي است كه بايد به آن عمق و كيفيّت دهيد. اصلاً مهمترين كار شما آقايان و خانمها كه در مطبوعات كار مي‏كنيد، اين است كه به كارها كيفيّت دهيد؛ هم به كارهاي سياسي، هم به كارهاي فرهنگي و هم به كارهاي ادبي. انسان گاهي اوقات در مطبوعات، صفحه شعر را مي‏نگرد؛ اصلاً رغبت نمي‏كند بخواند. سرمقاله را نگاه مي‏كند؛ اصلاً هيچ جاذبه‏اي ندارد. پس زيبايي در سخن چه شد؟! لطافت زبان فارسي چه شد؟! هنر نويسندگي چه شد؟! ذوق چه شد؟! مگر نه كه اين همه براي كيفيّت بخشيدن به مطبوعات است؟! از واژه‏هاي سنجيده، تعبيرات زيبا و تركيبات نو استفاده كنيد. از هنر، از كاريكاتور و از عكس استفاده كنيد. تحليلهاي خوب چاپ كنيد. خوب؛ اينها مواردي است كه ما از همه مطبوعاتِ قسم اوّل، انتظار داريم رعايت كنند. اكثريت مطبوعات هم - اعم از روزنامه و مجله - اينها هستند.

و اما از مطبوعات قسم دوم، انتظار زيادي نداريم. يعني به هيچ وجه از كساني كه درباره نظام، اظهار نظر مثبتي نمي‏كنند، حرفي در تأييد نمي‏زنند، مشغول كار علمي و فرهنگي خودشان هستند و البته عليه نظام، اقدام و فعاليتي هم نمي‏كنند، هيچ انتظاري نداريم. اين را بدانيد! بنده به عنوان مسؤول كشور عرض مي‏كنم: هيچ گونه انتظاري نداريم. هر كس در اين زمينه از فشار دستگاه سخن به ميان مي‏آورد، خلاف واقع و دروغ گفته است. آنها كار خودشان را بكنند. اگر فرهنگ كشور را تقويت مي‏كنند، دولت بايد كمكشان كند. اگر سواد مردم را زياد مي‏كنند؛ به ترويج ادبيات مي‏پردازند و زبان فارسي را رواج مي‏دهند، دولت بايد كمك هم به آنها بكند؛ ولو بي‏تفاوتند. با ما كاري ندارند، نداشته باشند. ما هيچ انتظاري از اينها نداريم.

موضع نظام در برابر نشريات معاند

اما دسته سوم، وضعشان فرق مي‏كند. البته اگر مطبوعات قسم سوم را «معاند» مي‏نامم، به اين معنا نيست كه شمشير به دست گرفته‏ايم و مي‏خواهيم سراغشان برويم؛ خير! وضع آنها، فردا با ديروز، هيچ فرقي نخواهد كرد. من مي‏خواهم حقيقت مطلب را بيان كنم و آنچه را كه در ذهن هست، بگويم.
اوّلاً در مطبوعاتي كه معاند با نظام جمهوري اسلامي هستند، عناصر نامطمئن، زياد است. اگر هم واقعاً بعضي از افراد كه در اين قسم مطبوعات حضور دارند، بنا ندارند با دستگاه در بيفتند؛ اما وجود آدمهاي ناباب در تشكيلاتشان، حتمي است. ما در اين تشكيلات آدمهايي را مي‏شناسيم كه سابقه آنها به كلّي غير قابل اعتماد و سالب اطمينان است. فرض بفرماييد در اين تشكيلات، عنصر يا عناصري با گرايش ماركسيستي قوي حضور دارند كه شناخته شده‏اند. بنده بسياري از آنها را با نام و نشان و آثار، از ديرباز مي‏شناسم. من با محيط روشنفكري كشور، سالهاي متمادي ارتباط تنگاتنگ و نزديك داشتم و با خيلي از اين افراد كه بعضي در ايرانند و بعضي در خارج، يا ارتباط نزديك و دوستانه، يا سلام و عليك و يا آشنايي داشتم. اغلب آنها خارج از دايره اطّلاع و معرفت من نيستند. پيش از پيروزي انقلاب، سالهاي متمادي، لااقل با آثارشان آشنايي داشته‏ام. در ميان اينها كساني بودند كه گرايشهاي ماركسيستي تندي داشتند و با همين گرايشهاي ماركسيستي، بناي همكاري با ساواك را گذاشتند و يا در دفتر «فرح» مشغول فعاليت شدند! خوب؛ اين سابقه، سابقه خيلي پاكي است؟! به چنين عناصري مي‏توان اعتماد كرد؟! البته توقّع داشتن از عنصر يا عناصري چنين، واقعاً توقّع بي‏جايي است. كساني در مطبوعاتِ قسمِ سوم حضور دارند كه امروز دم از آزادي مي‏زنند. مي‏گويند: «آزادي بيان نيست و اختناق حاكم است.» مي‏گويند: «دولت هر چه را كه دلخواه خودش باشد، اجازه گفتن و نوشتن مي‏دهد.» در حالي كه خودشان هم مي‏دانند خلاف واقع مي‏گويند. برخي از همين افراد، در دوران رژيم شاه هم به كارهاي مطبوعاتي سرگرم بودند. آن اختناق سياه را مي‏ديدند؛ اما نه فقط لب از لب نمي‏گشودند كه همكاري هم مي‏كردند! اينها با ستايشهاي زباني، نوشتن مقالات و با نوشتن كتاب و جزوه، به نفع دستگاه آن روز كار مي‏كردند. آيا اينها در دفاع از آزادي صادقند؟! كسي كه دوره اختناق محمّدرضا شاهي را تحمّل كرده و لب به اعتراض نگشوده، اگر در دوران جمهوري اسلامي كه هر كس هر چه مي‏خواهد مي‏نويسد، دم از آزاديخواهي بزند، آيا از صداقت برخوردار است؟!

اينها توجّه ندارند كه خودشان مكذّب خودشان هستند. مصداقِ كسي هستند كه يك ساعت استدلال مي‏كرد تا ثابت كند آدم كم حرفي است! مرتّب مي‏نويسند آزادي نيست و نوشته‏هاي خود را با انواع تهمتها همراه مي‏كنند. نظام را متحجّر، تنگ نظر، يك سونگر، بي‏سواد، غافل از مسائل نو، قرون وسطايي و داراي عينك كهنه مي‏نامند و با استفاده از تعبيرات به اصطلاح ادبي و هنري، آن را متّهم مي‏كنند. با اين حال، اگر فرضاً روزنامه‏اي مطلبي عليهشان بنويسد، فرياد بر مي‏آورند كه «محيط، محيط تهمت است و به ما تهمت مي‏زنند.» آيا تهمت زدن به مسؤولين نظام؛ يعني كساني كه عمري را در مبارزه، در سختي و در رنج و مصائب رژيمي كه شما با آن همكاري مي‏كرديد، گذراندند و اكنون هم كه مسؤوليت دارند، از اين مسؤوليت براي دنياي خودشان هيچ استفاده‏اي نمي‏كنند، جايز است، ولي انتقاد از شما، خطاي نابخشودني است؟!

شما بدانيد، ما تحملّمان خيلي زياد است. واقعاً در نظام جمهوري اسلامي، تحمّل شنيدن حرف مخالف خيلي بالاست. البته دلايلي هم دارد كه طبيعي است. اما غرض ورزي و بي‏انصافي هم حدّي دارد! اينها غرض‏ورزي و بي‏انصافي مي‏كنند. هر وقت كه دشمنان ما در خارج از كشور، تهمتي را عليه جمهوري اسلامي عنوان كردند، در همين مطبوعات قسم سوم، به همان شكل يا به اشكال ديگر، تكرار شد. آنها راجع به محدوديت زن گفتند، اينها هم مي‏گويند! آنها راجع به پايمال شدن حقوق بشر گفتند، اينها هم مي‏گويند! آنها راجع به تروريسم گفتند، اينها هم مي‏گويند! آنها راجع به بي‏كفايتي دولت گفتند، اينها هم مي‏گويند! آنها راجع به اين‏كه نظام اسلامي، نظام متحجّر قرون وسطايي است گفتند، اينها هم مي‏گويند! چرا انسان اين قدر با دشمن همكاري كند؟! چرا انسان اين قدر از ميهن خودش و از كساني كه براي اين ميهن دلسوزانه زحمت مي‏كشند، بيزاري بجويد و ناجوانمردانه اعراض كند؟! واقعاً چرا؟! اينها چه مرضي دارند؟! من كه تعجّب مي‏كنم!

اينها حتّي ارزشهاي ايراني محض را هم زير پا مي‏گذارند. مثلاً كريسمس را بر عيد نوروز ترجيح مي‏دهند! مي‏پرسيم شما مگر ايراني نيستيد؟ مي‏گويند بچه‏هاي ما از كريسمس بيشتر از عيد نوروز خوششان مي‏آيد! خوب؛ بچه‏هاي شما غلط مي‏كنند! وقتي در آن خانه و خانواده زندگي كنند، معلوم است كه اين طور مي‏شوند! عيد نوروز مگر مناسبت بدي است؟! كريسمس اوّل زمستان است؛ در يخ و برف و سرما. آيا بهتر از اوّل بهار و اوّل فروردين است؟! آخر اين چه سليقه‏اي است؟! چرا انسان اين قدر دچار كوري چشم و عناد حتّي نسبت به اوّليات شود؟! براي من عجيب است وقتي چنين مسائلي را مي‏بينم يا مي‏شنوم!

به راستي چرا انسان بايد اين ارزشها را فراموش كند؟! آقا به نام ايراني خواهي، نفس مي‏كشد و زندگي مي‏كند؛ اما عيد نوروز را به راحتي با كريسمس عوض مي‏كند! بي‏ذوقي و بي‏سليقگي تا اين حد؟! مدت هشت سال در اين كشور، جنگ اتّفاق افتاد. اين جنگ، دفاع بود ديگر! اگر آن روز كه عراق به خرمشهر و اهواز حمله كرد - اينها كه نرفتند ببينند آن‏جاها چه خبر بود. ما رفتيم و از نزديك، واقعاً كربلاي خوزستان را ديديم - جوانان دفاع نمي‏كردند و اگر فداكاريهاي بسيج و سپاه و ارتش نمي‏بود، امروز چه وضعي داشتيم؟! اگر عراق، منطقه نفتي ايران را از دزفول و انديمشك جدا مي‏كرد و تحت عنوان «عربستان» به خاك خود منضم مي‏نمود - كما اين كه نقشه‏شان همين بود - و يا امارت جديدي مثل قطر و كويت به وجود مي‏آورد و در حقيقت به تجزيه ايران مي‏پرداخت، امروز چه وضعي داشتيم؟! در دوره‏هاي قبل از جمهوري اسلامي، هميشه ايران تجزيه شد و هميشه از ايران كندند. هيچ كدام از سلاطين پهلوي و قاجار، اين افتخار را ندارند كه بتوانند بگويند ما مرزهاي ايران را حفظ كرده‏ايم. قاجارها كه وضعشان معلوم است. پهلويها هم، شهرهاي مركزي ايران را سالها زير چكمه سربازان خارجي انداختند و زن و مرد و ناموس اين كشور را به دست آنها دادند. تنها جمهوري اسلامي بود كه مردانه ايستاد و نگذاشت كه متجاوزين يك قدم جلو بيايند. هشت سال جنگ مگر شوخي است؟! هشت سال جنگ و آن همه فداكاري! جوانان ما در مقابل اتّحاد شرق و غرب و «ناتو» و همه و همه مقاومت و ايستادگي كردند و ميهن را نجات دادند. آيا در مطبوعاتي كه زمان جنگ منتشر مي‏شدند و يا اين‏كه بعد از جنگ به وجود آمدند، يك كلمه از اين كار بزرگ و دفاع عظيم و پرشكوه، نبايد ستايش شود؟!

در مطبوعات معاند، اگر يك وقت اسمي از دفاع مقدّس و رزمندگان بيايد، همراه با مسخرگي است. چرا؟! چون رزمنده ما داراي محاسن است و اينها از محاسن خوششان نمي‏آيد! فقط علّتش اين است. آيا اين نشانگر بي‏انصافي نيست؟! جالب است كه اينها، ديگران را به تنگ‏نظري متّهم مي‏كنند! آيا تنگ نظر، دستگاه است يا خودِ اينها!؟ اين تنگ نظري نيست كه انسان از بزرگترين ارزش دوران خودش - دفاع مقدّس - فقط به خاطر اين‏كه پيروان آن دين دارند و او با دين مخالف است، اغماض كند؟! پيروان آن، مذهبي هستند و اين مي‏خواهد سر به تن مذهب و مذهبيها نباشد! متأسفانه اين گونه است. پشت سر هم و پيوسته تهمت مي‏زنند؛ آن وقت اگر در مقام پاسخگويي برآيي، مي‏گويند «شما به ما تهمت زديد!»

*خطوط قرمز مطبوعات

البته همه مطبوعات بايد توجّه داشته باشند كه خطّ قرمزي وجود دارد و از اين خطّ قرمز، هيچ كس نبايد عبور كند. نه اين‏كه ما اجازه نمي‏دهيم؛ در هيچ جاي دنيا اجازه نمي‏دهند. در به اصطلاح دمكراتيكترين كشورها هم اجازه نمي‏دهند. شما ببينيد آن وقتها كه در امريكا خبري از موج چپ بود - حالا كه ديگر اين خبرها نيست - چپهاي امريكا -اعم از گروههاي كمونيست يا سوسياليست - و اجتماعاتشان تحت چه شرايطي زندگي مي‏كردند! شما رمانهايي را كه بعضي از نويسندگان داراي گرايش به چپ، مثل «هواردفاست» نوشته‏اند - چند رمان او به فارسي هم ترجمه شده و بنده ديده‏ام - بخوانيد و ببينيد درباره چپها چه مطالب تكان‏دهنده‏اي آورده‏اند! همين كتاب معروف «خوشه‏هاي خشم» اثر «جان اشتاين بك» يا ديگر كتابش را كه الان در ذهنم نيست، بخوانيد و ببينيد راجع به وضع چپها و برخورد سردمداران مركزِ به اصطلاح دمكراسي با آنها، چه نوشته است! بخوانيد و بدانيد كه مركزِ به اصطلاح دمكراسي و قبله كساني كه صاحب چنين قلمهاي بد و زشتي در ايرانند، حتّي حاضر نبودند چپها را تحمّل كنند؛ چون معتقد بودند، ماركسيسم، نظام سرمايه داري امريكا را زير سؤال مي‏برد. خوب؛ اگر چپها را تحمّل مي‏كردند، به معناي موافقت با عبور آنها از خطّ قرمز بود. اگر امروز مجموعه‏اي در امريكا پيدا شود كه بنويسد، بگويد و شعار بدهد «امريكا بايد تجزيه گردد»، يا شعار بدهد «امريكا بايد به چهل و نه ايالت تقسيم شود»، چگونه با آن رفتار مي‏كنند؟ اگر امروز كسي در امريكا قد عَلَم كند و بگويد «چون چهل، پنجاه ميليون سياه در ايالات متّحده زندگي مي‏كنند، بايد كشور جداگانه‏اي داشته باشند و بخشي از امريكا را به آنها بدهيد تا حكومت تشكيل دهند»، دولت امريكا با وي چه برخوردي خواهد داشت؟ آيا همان كاري را كه با فرقه داووديها كردند و همه را در ساختماني به آتش كشيدند، با او نخواهند كرد؟
اينها خطوط قرمز يك ملت است. شما، انقلاب را زير سؤال ببري، اصل انقلاب را نفي كني و در نفي نظام جمهوري اسلامي بكوشي؟! خوب؛ اين خطّ قرمز است و قابل تحمّل نيست.
مطبوعات معاند، تاكنون بارها خطّ قرمزها را تهديد كرده‏اند و بعد از اين هم خواهند كرد. من هم فعلاً بنا ندارم در اين‏باره، تجديد روشي نسبت به آنچه درگذشته بوده، بكنم. با اينها بر اساس اغماض رفتار مي‏شود. من در مطبوعات قِسم سوم - معاند - خيلي از موارد تهديد كننده خطّ قرمزها را مي‏بينم. البته نه به صورت بريده جرايد؛ بلكه خود نشريه را مي‏بينم؛ چون مطالعه نشريات مختلف را دوست مي‏دارم. اينها در مطبوعات خود، گاه با شعر، گاه با نثر، گاه با قصّه و گاه با گزارشهاي نامربوط، موضوع را به جاهايي مي‏كشانند. اگر چه دستگاه تاكنون حرفي نزده و برخوردي نكرده است، ولي خوب؛ اينها خطّ قرمز است. بايد توجّه داشته باشند. جالب اين‏جاست كه بعضاً از ما طلبكار هم مي‏شوند! مي‏گويند «چون ما دولتي نيستيم، پس حق داريم چنين مواردي را مطرح كنيم»! اصلاً بحث دولتي و غير دولتي نيست! بحثِ اساسِ يك نظام است. كدام نظام اجازه مي‏دهد كه شما اساسش را زير سؤال ببري و از آن، تسهيلات هم بگيري؟!
جوانان توجّه داشته باشند! بعضي از جوانان و روزنامه‏نگاران خودمان كه درباره بعضي از اين اشخاص دچار اشتباه مي‏شوند، بدانند: ظواهر اينها، مورد نظر و ملاك نيست و اعتبار ندارد. باطن قضيه اين است كه با اصل نظام مخالفند، و مبارزه هم مي‏كنند. البته گاهي هم، براي اين‏كه از قافله عقب نمانند، از مردم مي‏گويند و يا حرفي از آن رژيم به ميان مي‏آورند و مقايسه‏اي نادرست مي‏كنند:
مؤذّن بانگِ بي هنگام برداشت نمي‏داند كه چند از شب گذشته‏ست
درازي شب از چشمان من پرس كه يكدم خوابْ در چشمم نگشته‏ست.
شما چه مي‏دانيد كه رژيم گذشته چه كرد؛ با چه كساني كار داشت؛ چه كار مي‏كرد و با چه چيز مي‏جنگيد و چه چيزي بر او فائق شد! از كجا شما مي‏دانيد؟! غرض؛ اين وضعيتي است كه مطبوعات قسم سوم دارند و وضعيت خوبي نيست.
البته من حقيقتاً دلم مي‏خواهد اين وضع اصلاح شود. بنابر ايرادگيري، مچ‏گيري و سختگيري نداريم. دوست مي‏دارم اصلاح شود و اين طور نماند. حيف است. اين كشور، كشور بزرگي است. كشور مهمّي است. نظام جمهوري اسلامي واقعاً كار مي‏كند، مسؤولين واقعاً كار مي‏كنند، كشور در راه عزّت پيش مي‏رود؛ دشمن هم دشمن است. خوب؛ ما چرا بايد حرف دشمن را گوش كنيم؟! مطبوعات دنيا غالباً دست صهيونيستهاست. امريكاييها با ما بدند، صهيونيستها با ما بدند، قدرتهاي تجاوزگر و چپاولگر با ما بدند. آنها عليه جمهوري اسلامي حرف مي‏زنند. جمهوري اسلامي هم كه گوشش بدهكار اين حرفها نيست، با قدرت و قوّت، كارِ خودش را مي‏كند. علي‏اَيحال، اين هم مطلب بعدي.

(بيانات مقام معظم رهبري در ديدار مديران و مسؤولان مطبوعات كشور1375/2/13)
...................................................................................................................
انتهاي پيام/
 يکشنبه 17 آذر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 88]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن