تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):راستى عزّت است و نادانى ذلّت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805573857




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌هاي روزنامه‌هاي صبح


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌هاي روزنامه‌هاي صبح روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مسائل روز كشور وجهان پرداخته‌‌اند كه گزيده برخي از آنها در ذيل مي‌آيد.     آفتاب يزد روزنامه آفتاب يزد در سرمقاله امروز خود با عنوان ناقص و ديرهنگام آورده است: آغاز دير هنگام مناظره‌هاي انتخاباتي، اگر چه احتمالا‌ً تاثير چنداني بر نتايج انتخابات دوره هشتم مجلس ندارد، اما از آن جهت كه نشانه تن دادن سران جناح‌هاي گوناگون به ديالوگ به جاي مونولوگ و تلا‌ش براي راضي كردن مخاطبان بجاي راضي شدن از حضور در محكمه شخصي است مي‌تواند يك امر مبارك تلقي شود. در سال‌هاي گذشته و حتي تا چند روز پيش، بسياري از وابستگان جناح محافظه‌كار با حسن استفاده از تريبونهاي يك طرفه،هر چه مي‌خواستند عليه رقيب اصلا‌ح‌طلب مي‌گفتند. اين گروه از سياستمداران ايراني در ماه‌هاي گذشته نيز با <ديوسازي> نه‌چندان ماهرانه از رقيب، به دنبال آن بودند كه مردم را از نزديك شدن به اصلا‌ح طلبان برحذر دارند. آنها همچنين با پيگيرياين روش، عملا‌ً خود را از پاسخگويي در مـورد عـمـلكرد چهارساله مجلس اصولگرا و دستاوردهاي 5/2 ساله دولت مورد حمايت خويش خلا‌ص مي‌كردند بهره‌برداري سوم اصولگرايان، بي‌نياز ساختن خود از ارائه برنامه دقيق براي 4 سال آينده بود. البته از اين امتياز، اصلا‌ح‌طلباننيز برخوردار شدند و آنها هم به جاي ارائه برنامه دقيق و معرفي ضمانت اجرائي بـرنـامـه‌هـاي خـود، بـيش از هر چيز نتيجه عملكرد اصولگرايان در سال‌هاي اخير را به مردم يادآوري مي‌كردند. اما اين بار نـيـز سـمـاجـت و پـافـشـاري چـند تشكل دانشجويي، براي همه گروههاي سياسي مـصـيبت‌ساز شد و سران جناح‌ها رابـه‌گـفـتـگـوي <صـورت بـه صـورت> با حضور عده‌اي ناظر فارغ‌ از قدرت ناچار ساخت. اين در حالي است كه در تمام سـال‌هـاي گـذشـتـه، بـهـانه‌هاي مختلف آسماني و زميني به ياري برخي مدعيان مي‌آمد تا فقط در تريبون‌هاي يكطرفه، داد سخن بدهند.به هر حال اگر چه بايد گفتگوي رودرروي سياستمداران را به فال نيك گرفت اما همين مناظره‌ها نيز بي نقص نيست. يكي از بزرگترين كاستي‌ها، سرگرم شدن افراطي برگزار كنندگان مناظره‌ها و ميهمانان آنان به گذشته و غفلت آنها از آينده از جمله خودداري از طرح برنامه‌هاي هرگروه در صورت پيروزي در انتخابات است. البته به دليل عدم وجود تشكل‌هاي شناسنامه‌دار كه مانيفست حكومتي خود را به مردم ارائه كرده باشند، حتي به فرض ارائه برنامه از سوي برخي افراد در اين مناظره‌هابرنامه‌هاي اعلا‌مي، تعهدي براي جناح‌ها و احزاب ايجاد نمي‌كند كه رفع اين نقيصه نيز بايد در دستور كار فعالا‌ن سياسي قرار گيرد. اما بعضي از افرادي كه در مناظره‌هاي اخـيـر حـاضـر شـده‌انـد، شخصاً كانديداي نمايندگي مي‌باشند و حداقل قادر هستند كه برنامه‌هاي خود در صورت كسب را‡ي‌از مردم را ارائه نمايند. ضمن آن كه به نظر مي‌رسد تعدادي از آنها سخنگوي عده ديگري از همفكران خود مي‌باشند ولذا مي‌توان حدس زد كه عدم تفاهم<درون جناحي> در خصوص برنامه‌هاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي،عامل خودداري آنها از ارائه هرگونه برنامه بوده است. به عبارت ديگر، عدم اعتماد به وجودبرنامه‌هاي قابل اتكا در بسياري از امور، آنها را به برگزاري ميتينگ‌هاي رسمي و غيررسمي انتخاباتي با محور <وحشت زايي از رقيب> تشويق كرده است كه اگر اينچنين باشد بازهم مردم بايد در انتظار چهار سال <وقت كـشـي> و حل اختلا‌فات درون جناحي به‌جاي تــلا‌ش هـمـاهـنـگ بـراي حـل مـشـكـلا‌ت عمومي كشور باشند. البته يك احتمال نه چندان ضعيف ديگر نيز وجود دارد كه تن دادن برخي اصولگرايان به حضور در مناظره‌هاي انتخاباتي، ايجاد فرصت براي طرح انتقادات شديد از دولت و نوعي ابراز برائت از آن به منظور كاهش مسئوليت خود نسبت به عملكرد 5/2 سال اخير دولت نهم باشد. در صورت صحت اين فرضيه، وظيفه اخلا‌قي، ميهني و قانوني اصولگرايان براي ارائه برنامه‌هايي كه مي‌تواند ضعف‌هاي موجود در دولت مورد حمايت آنان را برطرف كند، دو چندان خواهد شد. مگر آنكه تنها هدف‌ و انگيزه حفظ قدرت فعلي و جلوگيري از دسترسي رقيب به مناصب انتخابي حكومت باشد. جمهوري اسلامي روزنامه جمهوري در سرمقاله امروز خود با عنوان نتايج معكوس جنگ نفت براي اقتصاد آمريكا آورده است: بحران اقتصادي آمريكا ابعاد گسترده اي به خود گرفته و بيم آن مي رود كه آثار و تبعات آن اقتصادهاي مولد در اروپا و آسياي جنوب شرقي را هم تحت الشعاع قرار دهد. جرج بوش رئيس جمهور آمريكا ضمن اعتراف به وجود بحران اقتصادي در اين كشور وعده داده است با تصميمات دولتش زمينه هاي شكوفائي اقتصادي در آمريكا را به ارمغان بياورد. اما وضعيت نابسامان اقتصادي اين كشور نشان مي دهد وي فقط وعده هاي دروغين به مردم اين كشور مي دهد و هيچ يك از مولفه هاي موثر در اقتصاد آمريكا در اختيار وي نيست تا بتواند در فاصله زماني كوتاه باقيمانده از دوران رياست جمهوري خود معجزه اي در اقتصاد اين كشور صورت دهد و باعث بهبود شرايط اقتصادي آمريكا شود. كارشناسان اقتصادي آمريكا معتقدند عليرغم وعده هاي توخالي بوش بحران اقتصادي اين كشور دستكم براي يكسال ديگر ادامه خواهد يافت و اين درحالي است كه پيش بيني هاي بدبينانه اي توسط مقامات ارشد فدرال رزروبانك آمريكا عنوان شده كه بموجب آن دوران ركود اقتصادي اين كشور براي سالها ادامه خواهد يافت مگر آنكه مولفه هاي ديگري از جمله وضعيت سياسي موثر واقع شود و تحولي را باعث گردد. ركود روزافزون بخش مسكن باعث ورشكسته شدن تدريجي برخي بانكهاي آمريكا شده و ساير بانكها هم اگرچه ورشكسته نشده اند ولي خسارتهاي تحميلي بر آنها داراي ابعاد نجومي بوده است . شدت دامنه بحران اقتصادي آمريكا بقدري است كه اين كشور پائين ترين سطح اقتصادي در طول دوران 5 ساله گذشته را در بهمن 1386 تجربه كرده و دستكم 65 هزار تن از محيط كار اخراج شده اند . اين نكته از آن جهت اهميت دارد كه نوسانات بازار كار شاخص اصلي وضعيت اقتصادي اين كشور تلقي مي شود و در واقع نبض اقتصاد آمريكا در نوسانات بازار كار مي زند. مقامات اقتصادي آمريكا بويژه مديران ارشد فدرال رزرو بانك اين روزها ترجيح مي دهند كمتر در سطح جامعه ظاهر شوند و از مصاحبه با رسانه ها تا سرحد امكان پرهيز كنند تا كمتر در معرض پرسشهائي قرار گيرند كه در واقع يك محاكمه واقعي دولتمردان تيم بوش محسوب مي شود. واقعيت اينست كه دولت بوش با كشاندن آمريكا به سمت يك « اقتصاد جنگي » و تحميل هزينه هاي جنگ در عراق و افغانستان باعث اختلال در روند شكوفائي اقتصادي آمريكا شدند كه دوران بيل كلينتون براي اين كشور به ارث گذاشته بود. مطابق آمار رسمي منتشره فقط جنگ عراق تاكنون 500 ميليارد دلار هزينه در برداشته و مطابق ارزيابي هاي پنتاگون براي سال جاري ميلادي هم 200 ميليارد دلار بودجه در نظر گرفته شده و اين درحاليست كه هيچگونه چشم انداز روشني براي پايان جنگ عراق وجود ندارد و بوش در هفته هاي اخير از تداوم جنگ در عراق و استقرار 140 هزار نظامي آمريكا در اين كشور تا مدتي نامعين خبر داده است . اين نكته از آن جهت اهميت دارد كه مطابق ارزيابي هاي اوليه هزينه هاي جنگ عراق حدود 50 ميليارد دلار پيش بيني شده بود . برخي دولتمردان در طيف دستياران بوش براي كاهش سطح مسئوليت بوش به فرافكني پرداخته اند و افزايش قيمت نفت را عامل اصلي بحران كنوني اقتصادي آمريكا معرفي مي كنند. بوش در همين زمينه در آستانه تشكيل اجلاس وزراي نفت اوپك طي پيام تحكم آميزي از آنها خواست ميزان سطح توليد نفت اوپك را افزايش دهند لكن وزراي نفت اوپك ضمن رد اينگونه پيامهاي آمرانه تاكيد كردند كه بازار نفتي بين المللي با در نظر گرفتن ركود اقتصادي آمريكا و پايان دوران سرماي زمستاني در معرض اشباع كامل قرار گرفته و حتي احتمال مي رود كه در هفته هاي آينده دچار « مازاد عرضه » نفت در سطح بين المللي شود. اين بدان معني است كه اوضاع بازار نفت و افزايش قيمت نفت ناشي از مولفه هاي فني ـ تخصصي و اقتصادي نيست بلكه بخاطر التهابات سياسي و مولفه هاي خارج از قلمرو مصرف انرژي دچار نوسانات جدي شده است چرا كه در غيراينصورت هيچ متغير اقتصاد نفتي افزايش قيمت نفت و رسيدن آن در حد 105 دلار را توجيه نمي كند. البته دولت بوش در قبال بحران اقتصادي كنوني آمريكا بيكار ننشسته و با اتخاذ تدابير مختلفي سعي دارد بحران اقتصادي اين كشور را به ساير كشورها منتقل نمايد. كاهش ارزش دلار و همچنين دستكاري شديد و غيراصولي در نرخ برابري دلار با ارزهاي معتبر بين المللي از جمله ين يورو و دلار كانادا باعث انتقال تدريجي بحران و سرازير شدن مشكلات آمريكا به سمت اقتصادهاي مولد در سطح بين المللي شده است . آمريكا بطور همزمان به چين فشار مي آورد نرخ برابري « يوآن » با دلار را به نفع آمريكا « شناور » كند تا بلكه كسري موازنه تجاري آمريكا با چين را كه اكنون 6 سال است بنفع اقتصاد چين افزايش يافته است تا حدودي مهار سازد و موازنه مثبت تجاري چين ـ آمريكا را مهار كند . در همين حال بدهي دولت بوش از مرز 2 هزار ميليارد دلار گذشته و هيچگونه چشم اندازي براي جبران و مهار آن وجود ندارد. بعلاوه « جنگ تعرفه ها » ميان آمريكا با اقتصادهاي مولد جهان از جمله اتحاديه اروپا چين ژاپن و... هم نتوانسته است اوضاع را به نفع آمريكا تغيير دهد. اكنون بانكهاي معتبر اروپائي احساس مي كنند بابت بحران در بخش مسكن و بحران اقتصادي آمريكا دچار خسارتهاي سنگيني شده اند و در فكر اتخاذ تصميماتي هستند كه مانع انتقال بحران اقتصادي آمريكا به درون بنگاههاي اقتصادي اروپا شود. با اينهمه كاملا بعيد به نظر مي رسد بدون تغيير ديدگاههاي كاخ سفيد و بدون پايان جنگ در عراق و افغانستان اميدي به بهبود وضعيت بحراني اقتصاد آمريكا وجود داشته باشد. البته دمكراتها در آستانه انتخابات آمريكا از اين مسائل بعنوان ابزارهائي در جهت اثبات ضرورت تغيير تيم سياسي حاكم بر كاخ سفيد بهره مي برند و به راي دهندگان آمريكائي نشان مي دهند كه تيم جنگ افروز نومحافظه كاران اقتصاد آمريكا را به ويراني كشانيده اند و حيثيت جهاني آمريكا را نيز بر باد داده اند. دمكراتها نيز در آغاز جنگ در عراق و افغانستان و اشغال اين دو كشور اسلامي مستقيما دست داشته اند و با راي موافق براي تهاجم نظامي آمريكا به اين دوكشور اسلامي در فهرست عاملان اين فجايع قرار دارند. بوش و دستيارانش به اميد دستيابي به نفت عراق و چپاول ثروتهاي نفتي خاورميانه به عراق حمله كردند و اگرچه اين كشور را اشغال و بيش از يك ميليون و يكصد هزار نفر را به قتل رساندند ولي جنگ بي پايان عراق آغاز بحران و فلاكت و سردرگمي آمريكا شده و هيچگونه چشم اندازي براي خروج آمريكا از اين بحران به ذهن نمي رسد مگر با سقوط تيم نومحافظه كاران در آمريكا! كيهان روزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان بپر! به قلم محمد ايماني آورده است: پايان بهار بود و آغاز تابستان .84 يك روز گرم. انتخابات رياست جمهوري به دور دوم كشيده شده بود و از نامزدهاي مشخص دوم خردادي و اصلاح طلب كسي به دور دوم راه نيافته بود. برخي از اصلاح طلبان اما گفته بودند به هر قيمت شده بايد در گود رقابت ماند. خود را از تك و تاب نينداخته بودند. به سمپات هاي خود ابلاغ كردند تا از آقاي احمدي نژاد به عنوان سمبل فاشيسم و استالينيسم ياد كنند و در تكميل بازي، آقاي هاشمي را به عنوان قديس و ضرورت اصلاحات معرفي نمايند. آن روز در دانشگاه علامه، طيف نزديك به مشاركت، گروهي از دانشجويان همسو را جمع كرده بود تا از تصميم بالادستي ها دفاع كنند اما طفلكي دانشجويي كه براي اين كار انتخاب شده بود و پشت ميكروفن رفت، نتوانست به تناقض در سخن ادامه دهد و ناچار گفت امروز كه دارم از رأي به هاشمي رفسنجاني حمايت مي كنم، خودمان را شبيه كسي مي يابم كه اره اي بزرگ را با فشار در دهان خود فرو برده و حالا نه راه پيش دارد، نه راه پس. ديروز مي گفتيم او عاليجناب سرخپوش قتل هاي زنجيره اي است و امروز دعوت مي كنيم كه به او به عنوان قديس اصلاحات رأي بدهيد. اين سخنان صادقانه، خلاصه جمع بندي است كه مي توان درباره مشي افراطيون رياكار ارائه كرد. امروز البته، ديگر خبري از «جبهه» اصلاحات نيست و اين عنوان حداكثر به «ستاد ائتلاف اصلاحات» فرو كاسته شده است. امروز بر خاكستر آن جبهه لااقل مي توان 4 طيف را سراغ گرفت كه با وجود برخي پيوندها، كم يا بيش از هم گسيخته شده اند؛ طيف كارگزاران و اعتدال و توسعه، طيف مجمع روحانيون و خاتمي، طيف اعتماد ملي، و طيف حزب مشاركت و سازمان مجاهدين و نهضت آزادي و جبهه ملي (گرايش هاي متنوع لائيك يا سكولار). امروز اصلاحات به لحافي پر وصله و چهل تكه مي ماند، آن قدر وصله خورده و باز شده كه سوزن تازه در آن فرو بردن براي رفو كردن، خود شكافي تازه را مي گشايد. تضاد و تناقض هاي ساختاري بيش از آنچه تصور مي شد، آن مجموعه را فرسوده ساخته است و هر جا آن طيف هاي متنوع بدون رفع تناقض ها و تضادهاي اصلي مي كوشند بر اساس عصبيت قبيله اي به هم بازگردند، شكاف موجود سرباز مي كند و زخم را تازه مي كند. از اين جهت آقاي كروبي و آقاي هاشمي انسان هاي باهوشي بودند كه به موقع كوشيدند كمابيش -با وجود پيوندهاي وثيق برخي اطرافيان با برخي از تندروها- حساب خود را از آنها جدا كنند. به قول آقاي كروبي، ديگر حتي دستگاه جوشكاري او هم از كار افتاده بود. اين وضعيت از آن جهت كه به جدا شدن مرز دوستان و دشمنان انقلاب، و مرز ميانه روي و تندروي منجر شده اسباب خرسندي است اما از آن جهت كه از بخشي از نيروهاي درون انقلاب هزينه گرفته و به حيثيت آنها لطمه زده تاسف انگيز است. و درباره حال و روز فعلي عناطر افراطي، حقيقتا بايد گفت كه رقت انگيز و عبرت آموز مي باشد. چه، از افراطيون تصوير افرادي بوقلمون صفت و شترمرغ نما نزد افكار عمومي و حتي نزد طرفداران سابق ساخته كه گويا به خاطر وضعيت نابسامان شخصيت خويش نمي توانند صدق و ثبات رأي داشته باشند. اين بوقلمون صفتي و منش شترمرغي در واقع ماده انحلال و آنارشيسم سازماني را با خود دارد و به همين دليل معمولا سمپات ذي شعور را براي افراطيون مذبذب باقي نمي گذارد. اصلاح طلبان هم به هر نسبت كه به اين طيف ويروسي نزديك يا از آن دور شوند، از امواج لطمات اجتماعي، سياسي، حيثيتي و سازماني آن آسيب خواهند ديد يا مصون خواهند ماند. بياييد خودمان را جاي يك سمپات اين مجموعه بگذاريم و ببينيم آيا سرسام و سرگيجه گرفتن و انگشت نما شدن و احساس توهين كردن حق اوست يا نه؟ يك روز خاتمي قهرمان و سردار اصلاحات است، روز ديگر او را اردك لنگ و شاه سلطان حسين صفوي بي كفايت و فاقد حداقل هاي سياستمداري و تدبير و ... معرفي مي كنند و با ژست آوانگاردي شعار عبور از او را سر مي دهند، بعد هم كه قافيه تنگ مي آيد و در وزن كشي ها- از جمله وزن كشي در انتخابات رياست جمهوري و قبل و بعد از آن- بي وزني آشكار مي شود، مي گويند او تنها ضلع مانده از مثلث 3 ضلعي اصلاحات است و بايد با همو مثلث ساخت. مي گويند خروج از حاكميت. ساده دل هايي را هم پيش مي فرستند، تحصن مي كنند، استعفا مي دهند، قهر مي كنند، خود را به در و ديوار مي كوبند اما وقتي به رأي مردم كارت قرمز مي گيرند تا به خاطر بد بازي كردن از حاكميت اخراج شوند، كفش ها را برعكس مي پوشند و ضمن برجاي گذاشتن رد پاي خروج، مي كوشند به قدرت بازگردند. ماه ها فضا را تيره و تار نشان مي دهند تا جا بيندازند كه انتخابات مجلس رقابتي نيست و از 290نماينده، 200نماينده از قبل چيده شده اند و فقط مانده 90كرسي كه نامزدهايشان حداكثر در 50 كرسي امكان رقابت جدي دارند اما چندي بعد ليست 30نفره براي تهران مي دهند و در ميتينگ هاي انتخاباتي مكرر در مكرر اعلام مي كنند اي هواداران، بياييد بازي آنها را به هم بزنيم كه اگر بياييد مي توانيم اكثريت مجلس را هم به دست بگيريم! مي گويند 909 نفر را با نهضت ثبت نام به ميدان فرستاديم كه بيش از 800نفر رد صلاحيت شدند و فقط 100نفر براي ما باقي ماند. زيادي كه جو زده مي شوند و به مثابه «خودگويي و خود خندي»، كسي از ميان خودشان براي آنها كف مي زند، ماجرا را داغتر مي كنند و مي گويند آن اصلاح طلباني هم كه تاييد صلاحيت شده اند، به شيوه هاي اطلاعاتي، امنيتي و پليسي شوراي نگهبان(!) اول توبه نامه از اصلاحات و تحصن مجلس و خروج از حاكميت نوشته و بعد تاييد صلاحيت شده اند، پس اينها هم خائنند و محافظه كار و فرصت طلب و غيراصلاح طلب! و... ته اين همه افسانه خواني، باز هم مي گويند نه تحريم انتخابات پاسخگوي شرايط امروز است و نه مشاركت در آن؛ چاره كار در «حضور معترضانه» است (بيانيه مشابه سازمان مجاهدين، حزب مشاركت و گروهك نهضت آزادي). سرگيجه ، كلمه اي كاملا پاستوريزه و خفيف و مؤدبانه است براي بيان حال و روز سمپات هاي ساده دل اين جريان مذبذب. ماجراي آن سرباز بخت برگشته اي است كه ساعتي زير آفتاب ايستاده بود و از سروان كه زير سايه پا روي پاي خود انداخته بود، دستور نظامي مي شنيد: چپ، راست ... چپ، راست... آخر سر صدايش درآمد كه جناب سروان تو خودت هم نمي داني چه مي خواهي، تكليفت را روشن كن و بعد دستور بده. مراجعه كنيد به مصاحبه ديروز روزنامه اعتماد ملي با رئيس ستاد انتخاباتي حزب مشاركت. اين روزنامه طي ماه هاي اخير، كاملا خود را در خدمت طيف افراطي مذكور قرار داده اما وضع چنان رقت انگيز شده كه خبرنگار خطاب به وي مي گويد «من معني اين حضور معترضانه را نمي فهمم. قبلا هم از اين تعابير متناقض مانند آرامش فعال استفاده كرديد آخر سر هم كسي نفهميد منظور از آن چيست... تعبير حضور معترضانه تعبير منافقانه اي است ... مردم از اينكه هم در انتخابات شركت مي كنيد و هم مرتب از غيررقابتي بودن آن صحبت مي كنيد، شايد برداشت عدم صداقت كنند» و او در جواب مي گويد «مردم در انتخابات وجود خارجي ندارد. در واقع ما با قشرهاي مختلف مواجهيم... ما براي حفظ ائتلاف در انتخابات شركت مي كنيم... يك عده مي گفتند ائتلاف در انتخابات شركت نكند كه من هم جزو آن دسته بودم.» چه بايد گفت وقتي خبرنگار يك روزنامه افراطي از مشيي چنان متناقض به «نفاق» تعبير مي كند؟ مگر مي شود مخالف شركت در انتخابات بود و رئيس ستاد انتخابات حزب هم شد؟! اصلا مگر خاتمي را سرزنش و تخطئه نمي كردند و نمي گفتند به جاي شخص سالاري بايد به نهاد سالاري، حزب سالاري، و كاستن از نقش اشخاص روي آورد؟ حالا چه اتفاقي افتاده كه دوباره ائتلاف به اصلاحات را قائم به شخص آقاي خاتمي كرده اند و خود را به دروغ ياران خاتمي معرفي مي كنند؟ آيا دوستي خاله خرسه است يا معنا بخشيدن دوباره به ضرب المثل هاي بوقلموني و شترمرغي؟ يا شايد تقسيم كار به شيوه «مش قربان و اوس شعبان» است كه با مرگ شيرهاي ناصرالدين شاه، پوستين آن شيرها را بر تن كرده بودند تا در برابر او روبه روي هم بايستند و به ظاهر با هم كشتي بگيرند كه شاه بويي از ماجرا نبرد. مگر نه اينكه بازي رأي و تحريم را در انتخابات شوراها و خبرگان و به ويژه رياست جمهوري هم تكرار كردند. حالا استبعادي ندارد كه همان بازي مش قربان و اوس شعبان درباره مشاركت و تحريم تكرار شود و حتي بامزه تر اينكه هر شخصي در آن واحد بخواهد هر دو نقش اين سياه بازي را يكجا ايفا كند (مراجعه كنيد به دو مقاله عيسي سحرخيز در سايت ضدانقلابي روزنت در تاريخ هاي 16 و 20 اسفند كه اولي براي سياه نمايي و ضرورت تحريم استدلال مي كند و دومي درباره ضرورت شركت در انتخابات!) تندروها البته با علم به اينكه پشتوانه و سرمايه اجتماعي حداقلي ندارند، ترجيح مي دهند به زيست طفيلي ادامه دهند- كه معلوم هم نيست به اين وضع بشود گفت زندگي يا نه- و در نااميدي تمام، روي القاي مظلوميت و انباشت و بهره برداري از آن حساب مي كنند اما كيست كه نداند انسان و جريان مذبذب به اعتبار «خودكيشي» و دور خود چرخيدن و توجيه مداوم موضع جديدي كه در آن ايستاده، هر روز عرصه را بر خود تنگ تر مي كند، مانند كسي كه خود را طناب پيچ كند و در گره هاي كور آن گرفتار آيد. افراطيون سيكل دائما كاهنده اي براي خود ساخته اند كه هرچه در پيچ و خم آن پيش مي روند، بيشتر سقوط مي كنند و راه بازگشت را صعب العبورتر مي سازند. نهضت آزادي و جبهه ملي و بقاياي منافقين و باند مهدي هاشمي و انجمن حجتيه، برخي طيف هاي منافق ديگر، امروز نقش همان رفيق ناباب را براي مشاركتي ها و مجاهديني ها ايفا مي كنند و متاسفانه تاروپود دام گسترده خويش به نيابت از دشمنان خارجي را به خوبي به پاي اينها محكم كرده اند. در اين سيكل سقوط هركس دم دست باشد، لاجرم به او چنگ خواهند آويخت و با خود پايين خواهند كشيد. انتخابات هشتمين دوره مجلس شوراي اسلامي به فضل الهي و با حضور پرنشاط و گسترده ملت بيدار، با شيريني و توفيق برگزار خواهد شد و فصلي ديگر از كتاب زرين انقلاب به خط ملت رقم خواهد خورد اما در اين ميان نمي توان ابراز تحسّر و تاسف نكرد از رفتار كساني كه به خاطر كف و هوراي جماعتي شياد و كلاهبرداراني آس و پاس، در حال انتحار و خودزني هستند. قصه، قصه پسر نوح است كه با بدان بنشست، «خاندان نبوتش گم شد» و در ورطه هلاكت افتاد.هلاكتي اين چنين البته شعف و شادماني ندارد، جز براي حاشيه گود نشستگاني كه از آن سوي مرزها فرياد مي زنند «بپر! بپر!». حزب الله روزنامه حزب الله در سرمقاله امروز خود با عنوان بازي با آتش آورده است: خاورميانه اين روزها شاهد تحولاتي است كه استمرار آنها‌مي‌تواند منطقه را به كام جنگي جديد بكشاند. وضعيتي كه اكنون در اين منطقه حاكم است،‌ ادامه استراتژي آمريكا پس از جنگ سرد محسوب‌مي‌شود. بعد از پايان جنگ سرد كه اضمحلال گفتمان كمونيست را به دنبال داشت و موجبات تفوق ايالات متحده را بر رقيب خود يعني اتحاد جماهير شوروي فراهم ساخت، آمريكا تلاش كرده است كه دشمني جديد را براي نظام بين الملل تعريف كرده و در مبارزه با اين دشمن مشترك رهبري جامعه جهاني را به دست گيرد. در همين راستا تئوريسين هاي كاخ سفيد پس از واقعه 11 سپتامبر تلاش كردند كه اسلام را به عنوان دشمن مشتركي كه غرب را تهديد ‌مي‌كند، معرفي كنند و حتي رئيس جمهور ايالات متحده دوران كنوني را به دوران جنگ هاي صليبي تشبيه كرد. جنگي كه آمريكا و متحدانش پيگيري مي‌كردند، نه عليه تمامي كشورهاي اسلامي،‌ كه به واقع عليه مربع مقاومت آغاز شد. كشورهاي محافظه كار عرب نظير عربستان،‌ مصر،‌ اردن و… به هيچ وجه در معرض تهاجمات غرب و آمريكا قرار نگرفته اند و تمامي فشارها بر ايران، سوريه، حزب الله و حماس كه مربع مقاومت عليه آمريكا و رژيم صهيونيستي محسوب‌مي‌شوند،‌ متمركز بوده است. اخيرا هم اين فشارها تشديد شده است. ترور عماد مغنيه، فرمانده ارشد حزب الله لبنان و اعزام ناو جنگى «يو اس اس كول» به علاوه حملات شديد اسرائيل به غزه نشان دهنده تشديد اين فشارها است. ايالات متحده و رژيم صهيونيستي به نوعي تلاش دارند با اين اقدامات محاصره را عليه مربع مقاومت كامل كنند. در حال حاضر شواهد موجود نشان دهنده قريب الوقوع بودن جنگي جديد است. ارتش اسرائيل پس از گزارش وينوگراد كه بر شكست در چنگ ژولاي 2006 تصريح‌مي‌كرد، در پي اعاده حيثيت خود است. حمله به غزه و حماس هم با اين رويكرد انجام شد تا تشكيلات نظامي اسرائيل بتواند توان خود را احيا كند كه اين تزوير با عكس العمل به موقع حماس و عمليات قدس غربي نقش بر آب شدمسئولان ارتش اسرائيل از آن جهت مقابله با حماس در غزه را برگزيدند كه عملا از هرگونه مقابله با حزب الله نااميد بودند. خصوصا آنكه برآورد درستي از قدرت نظامي مقاومت ندارند. اكنون با توجه به گزارش سازمان اطلاعات و امنيت ارتش اسرا ئيل درخصوص محتمل بودن وقوع جنگ در مرزهاي شمالي، گزينه حمله نظامي به حزب الله روي ميز قرار دارد. اما اسرائيل كه تجربه تلخ جنگ 33 روزه را هنوز فراموش نكرده است، براي مقابله با مقاومت از آمريكا به عنوان متحد استراتژيك خود كمك گرفته است و اساسا‌ مي‌توان يكي از دلايل اعزام ناو جنگي «يو اس اس كول» به منطقه را همين مسئله دانست.با اين حال ائتلاف نظامي آمريكا و اسرائيل عليه حزب الله،‌ حتي در صورت وقوع جنگ هم محكوم به شكست است. چراكه با توجه به اظهارات سران حزب الله و شخص سيد حسن نصرالله،‌ قدرت مقاومت در حال حاضر چندين برابر بيشتر از زمان جنگ 33 روزه شده است. از طرف ديگر هم نظاميان اسرائيلي و هم نظاميان آمريكا ضربات سختي را از حزب الله پذيرفته اند كه اين امر سبب‌مي‌شود،‌ آنها به هيچ وجه از نظر رواني وضعيت مطلوب و خوشايندي براي مقابله با حزب الله نداشته باشند. اسرائيل پيش از اين در جريان عقب نشيني از لبنان در سال 2000 و در جريان جنگ 33 روزه ضربات شديدي را از حزب الله دريافت كرده بود. ايالات متحده هم پيش‌تر نيروهاى خود را با ناو «نيوجرسى» به لبنان فرستاده بود كه با انفجار پايگاه «مارينز» در سال 1983 و كشته شدن 247 سرباز آمريكايى بلافاصله تصميم به ترك لبنان گرفت. اما مهم‌ترين نكته‌اي كه تفوق نظامي حزب الله را سبب‌مي‌شود، شيوه جنگي حزب الله است كه به جنگ نامتقارن معروف است. اين روش عملا به حزب الله اين امكان را‌مي‌دهد كه به رغم عدم وجود برتري تسليحاتي بر ارتش هاي كلاسيك رژيم صهيونيستي و ايالات متحده پيروز شود و حماسه‌اي ديگر را خلق كند. از اين روي حمله احتمالي به حزب الله بازي با آتش تلقي‌مي‌شود كه‌ مي‌تواند تبعات سنگيني براي متجاوزان به دنبال داشته باشد.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 681]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن