تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 11 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):گناهانى كه باعث نزول عذاب مى‏شوند، عبارت‏اند از: ستم كردن شخص از روى آگاهى، تجاوز...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803222092




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز دانشجو و عدالت‌خواهي


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز دانشجو و عدالت‌خواهي
جام جم آنلاين: روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «براى امروز»،«تاملاتي در تعامل با همسايه شرقي»،«دانشجو و عدالت‌خواهي»،«چالش جدي بودجه 88»،«تبار شناسي جنبش دانشجويي در ايران» و... كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


كيهان

«براى امروز» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد؛ درهم تنيدگى و قرين گشتن «روز دانشجو» با استكبارستيزي، عدالت خواهى و استقلال طلبى و همچنين نقش آفرينى دانشگاه و جنبش دانشجويى در 55 سال گذشته از دوران مبارزه با طاغوت و امپرياليزم تا ايستادگي و پايدارى بر سر اصول و آرمان ها در تمامى سال هاى پس از انقلاب اسلامي، نشان از اهميت فوق العاده اين روز و البته مسئوليت بزرگ و سترگ امروز دانشجويان و دانشگاهيان دارد. دانشجو و دانشگاه در دهه هاى گذشته بنابر اقتضائات زمانى و با شناخت و آگاهى از وضعيت موجود كشور رسالت اصلى خود را به درستى تشخيص داده و به سلامت از گذرگاه هاى پرپيچ وخم عبور كرده اند. در دورانى كه حكومت فاسد و وابسته پهلوي، فضايى را تحميل كرده بود كه دانشگاه نه تنها در علم و دانش بلكه در فرهنگ و انديشه مقلد و مريد غرب باشد؛ رسالت دانشجو و دانشگاه چيزى جز نبرد و مبارزه در راه استقلال و آزادى خواهى نبود. در دهه چهل و پنجاه نيز كه نهضت بزرگ مردمى به رهبرى امام خميني(ره) براى براندازى طاغوت شكل گرفته بود، دانشگاه رسالت خود را در همراهى با نهضت و آنهم با تاثيرگذارى برجسته به انجام رساند. با پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى بار ديگر دانشجو و دانشگاه چه در مقابله با فتنه گروهك ها و چه در ميدان جنگ و مبارزه در دوران دفاع مقدس، نقش آفرينى بى بديل خود را به اثبات رساند و از عهده رسالت خطير و حساس خود سربلند بيرون آمد.

اما درباره رسالت امروز دانشگاهيان و خطرات احتمالى پيش رو گفتنى هايى هست كه ذكر برخى از آنها لازم و ضرورى به نظر مى رسد: 1-امروز به بركت انقلاب اسلامى و دم مسيحايى امام راحل(ره) در بيدارى ملت و شعله كشيدن اعتماد به نفس ملي، جهت گيرى دانشگاه و مراكز علمى كشور به سوى خودباوري، ابتكار و جهاد علمى است؛ از همين روى رسالت اصلى دانشگاه علاوه بر حفظ و نگهدارى اين جهت گيري، حركت در دالان توليد علم و به حركت در آوردن جنبش نرم افزارى است. برطرف نكردن موانع توليد علم و در جا زدن در اقتباس و ترجمه، خطر بزرگى است كه جامعه را با ركود علمى مواجه مى سازد و طبعاً حاصلى جز مصرف كنندگى به بار نخواهد داشت. پشت پا زدن به مصرف كنندگى و حركت در مسير توليد علم نيازمند شناسايى نقاط ضعف و آسيب هايى است كه در پيكره دانشگاه وجود دارد و بدون تعارف و محافظه كارى بايد از سر راه برداشته شود در اين ميان نقش نخبگان علمى و فكرى كشور و متصديان عرصه انديشه و فرهنگ و مسئولان ارشد سياسى نقشى تعيين كننده و حياتى است. از سويى ديگر؛ مقدمات و شرايط اوليه براى «توليد علم» و شكل گيرى جنبش نرم افزارى بايد به دور از تصميماتى كه در بورو كراسى و سازمان ادارى كشور معمولا دچار مرور زمان مى شود؛ به صورتى ويژه در دستور كار نهادهاى ذى ربط قرار گيرد تا با بسترسازى مناسب اميدوار به ارتقاى كميت و كيفيت در توليد علم و نظريه و نهضت نرم افزارى بود. تا زمانى كه «توليد علم» و «جنبش نرم افزاري» در جامعه عينيت نيابد نمى توان انتظار داشت دانشگاه تأثيرگذارى خاصى در حوزه هاى مختلف از صنعت، اقتصاد و كشاورزى گرفته تا حوزه هاى فكري، فلسفى و فرهنگ داشته باشد. از آفت دانشگاه تبديل شدن آن به مركزى صرفاً براى اخذ مدارك علمى است و در اين صورت به عنوان مثال ديگر نيروى متخصصى از دانشگاه به صنعت تزريق نمى شود. در حوزه فكر و انديشه و علوم انسانى هم تا موقعى كه دانشگاه فراتر از علم اندوزى به اجتهاد و توليد فكر همت نگمارد با سير قهقرايى و توقف در تكرار و ترجمه روبرو خواهد شد.

2- كمتر از سه ماه ديگر دهه چهارم انقلاب- كه از سوى رهبر معظم انقلاب دهه پيشرفت و عدالت نام گرفته است- آغاز مى شود. در اين دهه نيز همچون دهه هاى گذشته دانشجو و دانشگاه نقش آفرينى خواهد كرد، اما آنچه كه رسالت دانشگاه را در اين برهه حساس برجسته تر و پررنگ تر از گذشته مى نمايد توجه دقيق و عميق به مقوله پيشرفت و عدالت توأمان است. دانشگاه بايد در تدوين، طراحى و مهندسى مدل پيشرفت در كشور مبتنى بر نگرش و انديشه اسلامي- ايرانى پيشقراول باشد و آمادگى به چالش كشيدن الگوهاى غربى كه نسبت به الگوى اسلامى - ايرانى فاقد مرحجات ارزشى و منطقى است را داشته باشد. همچنين در اين پيشگامى در مسير پيشرفت كشور، دانشگاه بايد همزمان منادى «عدالت» در جامعه نيز باشد. ورود به ميدان عدالتخواهى و مبارزه با فساد با توجه به روحيه آزادگى و انقلابى دانشجويان مورد انتظار و خواست رهبر انقلاب است. همچنانكه «آقا» مى فرمايند مطالبه عدالت بايد گفتمان غالب در محيط هاى دانشجويى باشد و از هر مسئولى عدالت را بخواهند.

3- در عين حالى كه دانشگاه و محيط هاى دانشجويى از پتانسيل بالايى در توليد علم برخوردارند و به تبع آن اين ظرفيت رادارند كه پيشگام در تحقق پيشرفت و عدالت در دهه چهارم انقلاب باشند و در اين ميانه جنبش دانشجويى هم با خصايصى چون «آرمانگرايي»، «صداقت»، «شور جواني» ، «عدالت طلبي» و... مى تواند بر شتاب اين حركت بيفزايد؛ اما آنچه نبايد مورد غفلت يا تغافل قرار بگيرد سوء استفاده برخى از افراد و جريان هاى به كمين نشسته و عناصر و مجموعه هاى خود باخته و غربگرايى است كه خود را به جنبش دانشجويى متصل مى كنند و هدفى جز انحراف اين جنبش از مسير اصلى و رسالت واقعى دانشگاه ندارند. فلسفه اصلى روز دانشجو- مقابله با آمريكا و اعتراض به حضور نيكسون در تهران در 16 آذر 32- حكايت از روح استكبار ستيزى دارد، حال چطور جريان ها و عناصرى در قامت و غالب روشنفكرى و ژست آگاهى و دانايى در بدنه جنبش دانشجويى رخنه مى كنند و از گفتمان ها و شعارهايى دم مى زنند كه برخلاف حركت 16 آذر 32 به مسيرى جز گرايش به غرب و تسليم در برابر زورگويى هاى آمريكا و همپيمانانش منتهى نمى شود؟ بى شك گمارده هاى داخلى دشمنان نظام درصددند ماهيت روز دانشجو را در راستاى اربابان خود مصادره به مطلوب كنند و با سياسى كارى و شلتاق و پرداختن به حواشى و موضوعات بى ارزش فضاى دانشگاه را سياست زده و سرد و نااميد كنند تا از سويى مانع رسالت دانشگاهيان در توليد علم و جنبش نرم افزارى بشوند و از سوى ديگر؛ ماهيت و چهره اصلى جنبش هاى دانشجويى - كه همانا استكبارستيزى و طرد خودباختگى است- را وارونه جلوه دهند. البته لازم است كه دانشگاه در كنار اصالت دادن به علم آموزي، تلاش در توليد علم و جلوگيرى از فضاى هياهو و موج سوارى جريان هاى معاند با نظام، در عين حال سياسى باشد؛ چرا كه به بيان رهبر معظم انقلاب: «معناى سياسى شدن دانشگاه ها در اين است كه در محيط هاى دانشجويى هيچ فرد عوامى وجود نداشته باشد و يكايك عناصر دانشجو از قدرت تحليل مسايل سياسى جامعه برخوردار باشند. دانشجويان امروز صاحب منصبان فرداى كشور هستند و قدرت تحليل و جهت گيرى صحيح آنان مى تواند خطر خيانت خواص و دنباله روى عوام را به مراتب كم كند.» پيوند توليد علم و جنبش نرم افزارى با كياست و بصيرت سياسى در مسير «پيشرفت و عدالت» رسالت خطير و حساس امروز دانشجو و دانشگاهيان است و در اين صورت دست هوچيگران و حاميان دروغين دانشجو برملا خواهد شد.

آفتاب يزد

«مردم سالها صرفه‌جويي كرده‌اند مسئولان چطور؟» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه درآن مي خوانيد؛ در آسـتـانه فصل زمستان، رئيس دولت و بعضي همكاران او سخناني را آغاز كرده‌اند كه نشان مي‌دهد از توصيه‌هاي قبلي خود در مورد صرفه‌جويي، به نتايج مطلوب نرسيده‌اند. در ميان اين توصيه‌ها برخي اظهارنظرهاي عجيب نيز به چشم مي‌خورد. مثلاً چند روز پس از فرارسيدن ناگهاني سرما در بسياري از شهرستانها، بعضي از مسئولان »دستگاه‌هاي تخصصي« در يك »مقايسه غير‌تخصصي« تعجب خود را از افزايش غيرمتعارف مصرف گاز نسبت به هفته‌هاي گذشته - قبل از آغاز سرماي ناگهاني - اعلام كردند. در حالي كه كم‌تخصص‌ترين افراد نيز مي‌دانند هر نوع مقايسه، بايستي در شرايط مساوي صورت گيرد. البته مواردي از توصيه‌هاي موجه براي صرفه‌جويي نيز وجود داشته و دارد اما به نظر مي‌رسد بسياري از مسئولان در قانع كردن مردم براي اجراي صرفه‌جويي به موفقيت لازم دست نيافته‌اند. بر همين اساس مدتي است كه دولتمردان روشي جديد در پيش گرفته‌اند و مصرف برخي كالاها از جمله انواع سوخت و گونه‌هاي مختلف انرژي در ايران را با ساير كشورها مقايسه مي‌كنند تا ثابت نمايند در ايران، »اسراف« جاي »صرفه‌جويي« را گرفته است. از جمله اخيراً يك مقام عالي‌رتبه ايراني ميزان مصرف انرژي 70 ميليون جمعيت ايران را با انرژي مصرف شده توسط يك ميليارد نفر مساوي دانسته است. اين مقام دولتي مشخص نكرده است شرايط آب و هوايي كشورهايي كه صرفه‌جويي آنها به رخ ايرانيان كشيده مي‌شود - تابستان و زمستان - تا چه حد شبيه ايران است، اما بر فرض كه شرايط مقايسه فراهم باشد بهتر است اين سوال نيز مطرح گردد كه در افزايش مصرف، مردم چقدر تقصيركار هستند و دولتمردان چه سهمي دارند؟ مثلاً آيا در كشورهاي اروپايي هم مردم مجبورند از خودروهايي استفاده كنند كه مصرف سوخت آنها گاه تا چند برابر خودروهايي است كه بازار شرق و غرب عالم را تسخير كرده‌است؟ آيا در آن كشورها نيز ‌‌بعضي مديران نورچشمي صنعت خودروسازي داخلـي، مـي‌تـوانـند مقامات تصميم‌گير را براي حمايت بي چون و چرا از توليد برخي خودروهاي پرمصرف قانع كنند؟ آيا مديران آن كشورها نيز به بهانه حمايت از توليد داخلي، تعرفه‌هايي در برابر واردات وضع مي‌كنند كه ارزان‌ترين خودرو وارداتي نتواند با خودروهاي داخلي - كه برخي از آنها نسبت به نمونه‌مشابه خارجي، بسيار پرمصرف هستند - رقابت نمايد؟ البته جالب است كه غيرت حمايت از صنايع داخلي ظاهراً تنها متوجه صنعت خودرو است كه با وضع تعرفه‌هاي سنگين، رقابت خودروهاي وارداتي كم مصرف را با بعضي خودرو‌نماهاي داخلي، مشكل مي‌سازد. اما در همين زمان، انواع محصولات صنعتي و كشاورزي، با تعرفه صفر يا نزديك به صفر وارد كشور مي‌شود و هيچ كس به فكر ورشكستگي و به خاك سياه نشستن كشاورزان، كارخانجات توليد شكر، توليد كنندگان فولاد و ... نيست.

مسئولان ايراني اخيراً بر حجم اظهار نگراني‌هاي خود به خاطر عدم رعايت الگوي مصرف انرژي در ايران افزوده‌اند و اظـهـار تـأسـف مـي‌كـنند كه »چرا ايرانيان چند برابر استانداردهاي جهاني، انرژي مصرف مي‌كنند؟« اما همين مسئولان در يكي از عرصه‌هاي مهم مصرف انرژي يعني حمل و نقل، حاضر نيستند ايران را با كشورهاي پيشرفته مقايسه كنند. هيچ يك از كساني كه به خاطر مصرف انرژي در ايران غصه‌دار هستند نمي‌گويند »در كدام يك از كشورهاي پيشرفته، درگيري‌هاي مديريت شهري با مديريت سياسي و كلان كشور، تعيين تكليف سيستم‌هاي حمل و نقل شهري را ماهها و سالها به عقب مي‌اندازد؟« آيا كسي ترديد دارد كه تأخير در تخصيص اعتبارات مصوب مترو، راهي جز استفاده از وسايل نقليه پرمصرف‌تر براي مردم باقي نمي‌گذارد؟ آيا همين مسئله به معناي مصرف اضافي انرژي نيست؟ آيا ضعف سيستم‌هاي دولتي در جايگزيني خودروهاي فرسوده و تأخيرهاي مكرر در عملي ساختن اين ايده مطلوب، مفهومي جز مصرف چند برابري سوخت در ايران دارد؟ كساني كه مصرف غيراستاندارد انواع انرژي در ايران را همچون چـمـاقـي بر سر هموطنان خود مي‌كوبند آيا در مورد سيستم‌هاي اداري كشورهاي پيشرفته نيز مطالعه كرده‌اند؟ آيا در آن كشورها هم مردم براي يك كار كوچك اداري، ناچارند دهها بار از يك نقطه به نقطه ديگري در شهر تردد كنند يا از شهري به شهر ديگر بروند؟ آيا در محاسبه انرژي مصرفي ايرانيان، به اين نكات بديهي و آزار دهنده نيز توجه شده است؟ كساني كه نگران اتلاف منابع انرژي در ايران هستند و ولي نعمت هاي خود را به صرفه جويي دعوت مي‌كنند آيا از اتلاف گرانبهاترين سرمايه همين مردم يعني وقت آنها نگراني ندارند؟ ‌‌آيا مسئولان عالي مقام نمي‌دانند‌كه از آغاز سهميه بندي بنزين هر روز ميليونها ساعت از وقت صاحبان كشور در صف هاي سوخت گيري- بنزين و گاز - تلف مي شود؟

البته ترديدي وجود ندارد كه صرفه جويي به معناي مصرف صحيح و خودداري از اسراف، هم يك توصيه ديني است و هم مبتني بر تدبير مي باشد. اما براي نهادينه كردن فرهنگ صرفه جويي، بسياري از مردم بايد قانع شوند كه »منفعت« در »صرفه‌جويي« است . اين ضرورت از آنجا ناشي مي‌شود كه »منفعت جويي« از ويژگي هاي عمومي انسان ها است و آنها براي انجام يا عدم انجام هركار، مجموعه منافع و خسارت ها - مادي و معنوي- را مي‌سنجند و سپس تصميم گيري مي كنند. حتي براي تشريح برخي احكام در كتاب آسماني ما نيز اشاره به نفع و زيان‌ها مورد توجه قرار مي گيرد .*

‌اما متاسفانه به نظر مي‌رسد مجموعه حاكميت ايران هم در سالهاي اخير و هم در سالهاي گذشته براي نهادينه كردن صرفه جويي، دو مشكل اساسي در برابر خود داشته است .

نخستين مشكل، سايه افكندن بحث هاي سياسي بر اين مسئله بوده است كه ذكر سه نمونه مي تواند به روشن تر شدن موضوع، كمك كند . نخستين نمونه، مرتبط با قيمت انواع سوخت خودرو مي باشد. چند سال قبل، دولت خـاتـمي به دنبال تنظيم مصرف سوخت با استفاده از سياستهاي قيمتي بود. در آن زمان عده اي از اصولگرايان، پرچمداري مخالفت با اين كار را بر عهده گرفتند و از اينكه دولت خاتمي بنزين25 توماني را به قيمت 80 تومان به مردم مي فروشد ابراز تاسف مي كردند!با موضع گيري آن روز اصولگرايان، امروز سخن گفتن از قيمت تمام شده 500 - 400 توماني براي بنزين و توصيه مردم به صرفه جويي در مصرف سوخت براي عدم تحميل هزينه اضافي به دولت، كار ساده اي نيست .

نمونه ديگر، موضوع تغيير ساعت بود كه به ادعاي برخي اجزاء حاكميت - در مجلس و قوه قضائيه - عدم تغيير ساعت ، موجب افزايش مصرف و تحميل زياني معادل حداقل سيصد ميليارد تومان در سال - به نرخ سه سال قبل - مي‌شد. در همان زمان، بخش ديگري از حاكميت به اعتراض‌هاي مجلس و قوه قضائيه، اين گونه پاسخ مي‌داد كه اخيراً نيز در قضيه بنزين، از يك سو مسئولا‌ن دولتي از موفقيت خود در طرح سهميه‌بندي و صـرفـه‌جـويـي چند ميليارد دلا‌ري سخن مي‌گويند و از سوي ديگر نمايندگان مجلس مدعي هستند كه دولت مرتكب تخلف شده و بنزين مازاد، وارد كرده است!

مشكل ديگر برخي اقدامات و اظهارات دولتمردان در دو سه سال اخير است. اين اقدامات و اظهارات بسياري از مردم را دچار اين توهم كرده است كه همه توصيه‌ها به كاهش مصرف، با هدف ترويج فرهنگ صرفه جويي و ايجاد منافع بلند مدت براي نسل فعلي و نسل‌هاي آينده، صورت نمي‌گيرد بلكه مقصود از اين توصيه‌ها، كاهش مصرف داخلي براي ايجاد بازارهاي صادراتي است! در همين سال‌ها، مردم سخنان مختلفي از زبان برخي مسئولا‌ن فعلي و پيشين شنيده‌اند كه خلا‌صه آن، ادعاي ارزان فروشي هاي غيرمتعارف در بعضي قراردادهاي صادراتي است. همين ابهام‌ها و شائبه‌ها، منفعت آميز بودن صرفه جويي‌ها را براي بسياري از مردم در هاله‌اي از ابهام قرار داده است.

به هرحال اگر مسئولا‌ن دولتي، واقعاً نگران مصرف غيراستاندارد انرژي در ايران هستند براي رفع اين نگراني، بايستي گام‌هاي بلندي در سيستم مديريت خود بردارند. اگر اين گام‌ها برداشته شود به طور طبيعي برخي مصارف كه در بخش‌هاي ابتدايي اين يادداشت به آنها اشاره شد، كاهش خواهد يافت.

از سوي ديگر، حتي اگر بخشي از مصرف مازاد انرژي در گذشته، ناشي از مصرف همراه با اسراف بعضي از هموطنان بود امروز وضعيت درآمدي اكثريت قابل توجهي از ايرانيان به گونه‌اي است كه حتي اگر بخواهند، نمي‌توانند در مصرف انرژي دچار اسراف شوند.

اگـر هـم كـسـانـي در كـشـور هـسـتند كه به خاطر برخورداري از درآمدهاي غيبي يا ثروت ناشي از زحمت، مي‌توانند انرژي گران را خريداري و مصرف كنند، قاعدتاً مسئولا‌ن دولتي نبايد نگران باشند. زيرا قطعاً استحقاق و صلا‌حيت هموطنان ثروتمند خودمان براي مصرف انرژي- به قيمتي كه به خارجي ها پيشنهاد مي شود- بيش از كساني است كه قرار است از هند تا اروپاي غربي و از تركيه تا بحرين و كويت، از گونه‌هاي مختلف انرژي‌هاي توليدي ايران بهره‌مند شوند.

در يك كلا‌م، مردم در گذشته به صورت داوطلبانه يا ناگزير، گام هاي بسياري در راه كاهش مصرف برداشته اند. اينك نوبت دولتمردان است كه با قدري صرفه جويي در اظـهـارنـظـرهـاي غيرضروري و درگيري‌هاي سياسي- مديريتي و نيز برداشتن گام هاي ضروري مديريتي، امكان استاندارد شدن ميزان مصرف را فراهم نمايند. آنها همچنين بايد به مردم ثابت كنند كه صرفه‌جويي به معناي نيست بلكه اجراي يك توصيه ديني و عقلي در راستاي است كه البته همانطور كه در ابتداي مقاله آمد اولا‌ً دولت بايد بستر مصرف صحيح براي حذف مصارف غيرضروري را فراهم نمايد ثانياً مردم بايد قانع شوند كه تلا‌ش آنها براي كاهش مصرف، منافع دراز مدت براي نسل فعلي و نسل هاي آينده دارد.

*پي‌نويس
سوره بقره آيه 219 : درباره شراب و قمار از تو سوال مي كنند. بگو

جمهوري اسلامي

«تاملاتي در تعامل با همسايه شرقي» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي خوانيد؛خبر شهادت تمامي گروگان هاي پاسگاه سراوان به دست گروهك تروريستي عبدالمالك ريگي علاوه بر اينكه ناگوار و موجب تاثر و تاسف است از دو نظر قابل تامل نيز هست.
اول آنكه نيروهاي اطلاعاتي امنيتي و انتظامي ما بايد از عملكرد خود در جريان فعال شدن گروهك تروريستي عبدالمالك ريگي تاكنون ارزيابي جامع و دقيقي بعمل آورند و با مشخص نمودن نقاط قوت و ضعف خود تلاش نمايند از نقاط قوت براي توفيق در برنامه ريزي هاي آينده استفاده كنند و با شناسائي عوامل پديد آمدن نقاط ضعف براي جبران آنها اقدام نمايند.
ترديدي وجود ندارد كه دستگاه هاي اطلاعاتي امنيتي و انتظامي ما موفقيت هاي زيادي در مهار تروريسم و برخورد با عناصر و عوامل ناامن كننده كشور بويژه در مناطق شرق كشور داشته اند و از اين بابت بايد از آنها قدرداني شود. با اينحال از اين دستگاه ها در نظام مقتدر جمهوري اسلامي كه علاوه بر قدرت و صلابت خود حاكميت پشتوانه مهم و كارساز مردمي را نيز در اختيار دارد انتظار بيشتري وجود دارد. واقعه تاسوكي مي بايست زنگ خطر را براي اين دستگاه ها بگونه اي به صدا درآورده باشد كه اصولا حوادثي از قبيل پاسگاه سراوان و موارد مشابه رخ ندهد. بعد از چنين وقايعي نيز از دستگاههاي اطلاعاتي امنيتي و انتظامي جمهوري اسلامي ايران اين انتظار وجود دارد كه با تدبير و كارداني لازم بتوانند مانع گسترش دامنه عوارض اين حوادث شوند.
بركسي پوشيده نيست كه بعضي مشكلات دستگاه هاي اطلاعاتي امنيتي و انتظامي كشور و محدوديت ها و نارسائي هائي كه وجود دارد امكان انجام فعاليت هاي دلخواه را به آنها نمي دهد. انتظار عموم مردم اينست كه مسئولان نظام براي رفع اين محدوديت ها و موانع و نارسائي ها بكوشند تا اين دستگاه ها كه در دلسوزي و وظيفه شناسي شان ترديدي وجود ندارد بتوانند به وظايف خود آنگونه كه ميخواهند و در خور اين نظام است عمل كنند.
تامل دوم مربوط به كشور همسايه ما پاكستان و چگونگي تعامل وزارت امور خارجه كشورمان با اين همسايه شرقي است .
آنچه در دوران حاكميت ژنرال مشرف بر پاكستان در زمينه عملكرد تروريست ها عليه ايران گذشت خود پرونده جداگانه اي دارد كه نبايد آنرا با پرونده حاكميت جديد پاكستان مخلوط كرد. از حكومت مردمي انتظاراتي است كه از حكومت كودتا نيست . در آن دوران تعامل با سازمان هاي جاسوسي و تروريستي امري طبيعي براي استمرار حيات آن دولت بود ولي اكنون دوام و بقا حاكميت به تعامل سالم و قانوني با دولت ها بويژه همسايگان و همكاري و تلاش مشترك براي سركوب تروريسم بستگي دارد. بنابر اين طبيعي است كه ملت ايران از دولت كنوني پاكستان انتظار مقابله با تروريست ها و همكاري با جمهوري اسلامي ايران براي مهار گروهك هاي تروريستي را داشته باشد.
در حسن نيت دولت فعلي اسلام آباد ترديدي نداريم ولي انتظارات ملت ايران از اين دولت در قبال حوادث ماه هاي اخير برآورده نشده است . روشن است كه دولت كنوني پاكستان مشكلاتي دارد كه موجب مي شود نتواند آنچنان كه مورد انتظار است عمل كند لكن ادامه وضعيت كنوني كه تروريست ها و نفوذي هاي سازمان هاي جاسوسي بيگانگان به راحتي در پاكستان عمل مي كنند نيز قابل قبول نيست . درست است كه ماجراي ربوده شدن كاركنان پاسگاه سراوان مربوط به خرداد ماه است و ادامه جنايات گروهك تروريستي عبدالمالك ريگي در اين زمينه كه در خاك پاكستان ادامه يافت چيزي است كه به اين دولت به ارث رسيده است ولي تلاش براي مهار اين گروهك توسط دولت كنوني انتظار بجائي است كه بي پاسخ مانده است . علاوه بر اين ربوده شدن حشمت الله عطارزاده ديپلمات ايراني و كشته شدن محافظ وي توسط تروريست ها در پيشاور در تاريخ 22 آبان گذشته در دوران حاكميت اين دولت رخ داده و تاكنون كه قريب يكماه از اين واقعه مي گذرد خبري از او دردست نيست . اينها نشان مي دهند دولت كنوني پاكستان به وظايف خود در قبال تامين امنيت اتباع ايراني در آن كشور عمل نمي كند و در زمينه مقابله با تروريسم نيز كوتاهي مي نمايد.
وزارت امور خارجه كشورمان نيز بايد در پي گيري مطالبات ايران از پاكستان تلاش نمايد . از 22 آبان تاكنون درباره ديپلمات ايراني و از 24 خرداد تاكنون درباره كاركنان ربوده شده و به پاكستان برده شده پاسگاه سراوان اطلاعات چنداني از عملكرد وزارت امور خارجه در اختيار افكار عمومي قرار نگرفته است . قطعا وزارت امور خارجه تلاشهائي بعمل آورده ولي اين گمان وجود دارد كه اگر اين وزارتخانه تلاش بيشتري مينمود در اين هر دو زمينه اكنون وضعيت بگونه ديگري بود.
در مجموع به نظر مي رسد دستگاه هاي اطلاعاتي انتظامي و سياست خارجي ما بايد تحرك بيشتري براي حفظ منافع جمهوري اسلامي ايران در داخل و خارج نشان دهند تا در آينده شاهد وقايع تاسف باري از قبيل شهادت 16 نفر از كاركنان ناجا توسط تروريست ها نباشيم .

اعتماد ملي

«دانشجو و عدالت‌خواهي» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي اعتماد ملي به قلم محمدرضا تاجيك است كه در آن مي‌خوانيد؛1- عدالت، مفهومي ديرينه در نظام انديشگي و معرفتي انسان‌ها است كه از ديرباز بسياري از انديشمندان و نظريه‌پردازان را به خود مشغول ساخته است. كمتر مفهومي همچون به‌مثابه يك ارزش والا‌ي انساني توانسته است محرك و جهت‌دهنده كردار و رفتار جوامع انساني باشد و در كانون هر گفتمان اجتماعي- سياسي رهايي‌بخش قرار گيرد. از اين‌رو، انديشمندان در مورد ارزشمند بودن عدالت، ترديد اندكي روا‌مي‌دارند، لكن در عرصه چگونگي متحقق ساختن آن در سطح يك جامعه، اجماعي ميان آنان نيست.

فلا‌سفه سياسي، از منظرهاي گوناگون به بحث درباره مفهوم عدالت پرداخته‌اند. شايد بتوان اين رويكردهاي متنوع را در دو عرصه گسترده خلا‌صه كرد؛ عرصه ‌) procedural justice يا ‌) retributive justice و عرصه ‌) distributive justice يا عدالت اجتماعي. عدالت اجرايي، بيشتر ناظر بر نحوه قانونگذاري و اجراي قانون در جامعه است كه با توجه به آن، بحثي مطرح مي‌شود مبني بر اينكه: اول، قانون عادلا‌نه چه قانوني است و چه ويژگي‌هايي بايد داشته باشد و دوم، با افرادي كه قانون اجتماعي را مورد تخطي قرار مي‌دهند، چگونه بايد برخورد كرد تا عدالت محقق شود. عدالت توزيعي، به نحوه توزيع منابع كمياب اساسي جامعه (شامل قدرت، حيثيت و ثروت) اشاره دارد. مباحث اصلي در اين عرصه، پيرامون مسائلي همچون ويژگي‌هاي يك قاعده توزيع متضمن عدالت اجتماعي، و اصول و ارزش‌هاي شكل‌دهنده به يك قاعده فراگير اجتماعي، سامان داده مي‌شوند. از هر منظري كه به عدالت بنگريم، نمي‌توانيم تاثير درك مردم از عدالت را در نظم و امنيت اجتماعي ناديده بگيريم. ارسطو، در تبيين پديده انقلا‌ب، يكي از اصلي‌ترين علل پيدايش وضعيت انقلا‌بي را در يك جامعه، نوع انديشه و دركي مي‌داند كه افراد از مفهوم عدالت دارند. در نگاه وي، برخي عدالت را به معناي برابري افراد در داشتن حق و حقوق در عرصه‌هاي مختلف اجتماعي مي‌دانند (دموكرات‌ها) و از اين رو انتظار دارند كه مناسبات و روابط اجتماعي مبتني بر اين برداشت، شكل گيرد. ولي گروه ديگر، معتقد به منظور كردن نابرابري‌ها در تفويض حقوق به افراد هستند (اليگارك‌ها) و در واقع اشراف را مستحق حقوق و امتيازات ويژه و برتر بر ديگران مي‌شمارند. ارسطو مي‌گويد: چنين درك‌هاي متفاوتي، علت اصلي و عمومي آماده‌سازي ذهني‌ مردم جهت شكل‌گيري پديده اجتماعي مهمي چون انقلا‌ب است. به بيان ديگر، از منظر ارسطو، بين به اين معنا كه به چه شكلي عدالت در جامعه محقق مي‌شود و ، يعني پديده اجتماعي مغاير با نظم اجتماعي، رابطه‌اي وجود دارد. از همين منظر، پاركينز در بحث از عامل بروز تضاد به پديده حصر اجتماعي (مناسبات ناعادلا‌نه) اشاره مي‌كند. بر اساس اين نظريه، گروه‌هاي مختلف اجتماعي تمايل دارند كه منابع و امتيازات را به انحصار خود درآورده و از دسترسي ديگر گروه‌هاي اجتماعي به آنها ممانعت به عمل آورند. پاركينز، در نظريه خود به دو فرآيند محروم‌سازي و غصب اشاره مي‌كند. او معتقد است گروه‌هاي اجتماعي كه منابع و امتيازات را در انحصار خود دارند سعي مي‌كنند از دسترسي ديگر گروه‌ها به اين منابع جلوگيري كرده و گروه‌هايي كه از دسترسي به منابع و امتيازات محروم هستند سعي در به دست آوردن آن امتيازات دارند. به عبارت ديگر، پاركينز به دو فرآيند محروم‌سازي گروه‌ها از دسترسي ديگران به امتيازات آنها و تلا‌ش گروه‌هاي مختلف براي به دست آوردن منابع و امتيازاتي كه خارج از دسترس آنها است اشاره مي‌كند.

2- بسياري از انديشمندان، ميان و قائل به تفكيك هستند. مباحثي كه پيرامون درك مفهومي عدالت صورت مي‌پذيرد، عمدتا بر اين دلمشغولي تمركز مي‌كنند كه ، ، ، ، بيش از احساس عدالت سياسي است. داده‌ها و يافته‌هاي همين تحقيقات بيانگر اين واقعيت است كه احساس بي‌عدالتي اجتماعي و سياسي در ميان افرادي كه تحصيلا‌ت متوسطه و بالا‌تر دارند، بيش از كساني است كه تحصيلا‌ت ابتدايي يا پايين‌تر دارند. به بيان ديگر، ارتباط معناداري ميان سطح تحصيلا‌ت و احساس بي‌عدالتي اجتماعي- سياسي در جامعه امروز ما وجود دارد؛ هرچه تحصيلا‌ت بيشتر، گستره و عمق احساس بي‌عدالتي بيشتر. اما چرا چنين است؟ اجازه بدهيد پاسخ خود را، بر بنيان مفروضه‌هايي نظير ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ ، استوار سازيم.

با تاملي گذرا، مشخص مي‌شود كه برخي از اين مفروض‌ها ناظر بر شرايط كلي احساس عدالت/ بي‌عدالتي و معطوف به تمامي آحاد و اقشار جامعه هستند. بر اين اساس و بر‌مبناي داده‌هاي تحقيقاتي، اكثر آحاد جامعه ما (از جمله دانشگاهيان) به علت پايين بودن ميانگين احساس رضامندي، اعتماد اجتماعي و سياسي، اعتماد به مسوولا‌ن كشور، اميد به آينده، وضعيت مناسب اقتصادي، شأن و منزلت انساني و اجتماعي و نيز به سبب بالا‌ بودن ميانگين احساس محروميت نسبي و بيگانگي اجتماعي- سياسي، از نوعي احساس بي‌عدالتي رنج مي‌برند. اما آنچه نوعي را در سطح جامعه دانشگاهي ما موجب مي‌شود، از يك سو، ربطي وثيق با آنان و از سوي ديگر، ربطي تنگاتنگ با شأن و منزلت اجتماعي آنان (به‌مثابه روشنفكر، نخبه، گروه مرجع و آوانگارد) دارد. دانشگاهيان، همواره به‌عنوان وجدان بيدار و آگاه جامعه شناخته شده‌اند. رسالت آنان از ديرباز، شناسايي و شناساندن يا كسب و تزريق آگاهي تعريف شده است. در جامعه ما نيز، به‌رغم تمامي تلا‌ش‌هايي كه در گذشته و حال با هدف تعهد/ مسووليت‌زدايي از دانشگاه و محو و مخدوش كردن استعداد و امكان نقش‌آفريني آن به‌مثابه آيينه تمام‌نماي مشكلا‌ت جامعه و به‌عنوان پيشتاز حركت‌ها و جنبش‌هاي آزادي و عدالت‌خواهي، به عمل آمده، كماكان دانشگاهيان از معدود گروه‌هاي مرجع مقبول و مشروع جامعه جوان ما هستند كه گرد و غبار دوران كمتر بر چهره آنان نشسته و ملا‌حظات و مناسبات قدرت كمتر آنان را اسير خود كرده است. از اين‌رو، كماكان بسياري به اين و حاملا‌ن و عاملا‌ن دانشگاهي آن چشم اميد بسته‌اند؛ كماكان بسياري با احساس عدالت اين گروه احساس عدالت، و با احساس بي‌عدالتي آن احساس بي‌عدالتي مي كنند؛ كماكان بسياري طراحي و مهندسي جامعه‌اي مبتني بر روابط و مناسبات عادلا‌نه را از دانشگاهيان انتظار دارند؛ كماكان بسياري مبارزه عليه هر نوع بي‌عدالتي در جامعه را از دانشگاهيان توقع دارند و كماكان بسياري شناسايي و برجسته كردن چهره‌هاي مختلف بي‌عدالتي را از دانشگاهيان طلب مي‌كنند.

3- بي‌ترديد، جامعه امروز ايراني بيش و پيش از هر زمان ديگر نيازمند تجربه و احساس عدالت در صور و اشكال گوناگون آن است. گفتيم كه احساس بي‌عدالتي يكي از عوامل موجده تضادها، ستيزش‌ها، شورش‌ها و انقلا‌بات در طول تاريخ بوده است. در جامعه امروز ما نيز، به دلا‌يل گوناگوني چنين در حال گسترش است. در اين شرايط، دانشگاهيان به عنوان ميزان‌الحراره جامعه دو وظيفه خطير بر دوش دارند: نخست، تشخيص توفان‌هاي سهمگيني كه در اثر تكثير و تقويت اين در شرف حادث شدن هستند و دوم، هدايت كشتي جامعه به محلي امن و تمهيد و تدبير سازوكارها و راه‌كارهايي براي برون‌رفت از گرداب بي‌عدالتي. آنچه كمتر ترديدي در آن هست باور و اعتقاد اكثريت مردم جامعه ما به نقش دوگانه دانشگاه و دانشگاهيان است اما آنچه فقدان آن به‌شدت احساس مي‌شود، باور و اعتقاد دولت و دولتمردان كنوني به اين نقش است.

ابتكار

«تبار شناسي جنبش دانشجويي در ايران» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم محمدعلي وكيلي است كه در آن مي‌خوانيد؛ 16 آذر 32 در حقيقت انتقام جنبش دانشجويي ايران از كودتاچيان 28 مرداد بود. حادثه اي كه با ريختن خون گرم و پاك سه دانشجوي شهيد- بزرگ نيا، قندچي و شريعت رضوي - نقطه عطفي در هويت يابي جريان دانشجويي در ايران شد. آن اقدام در آستانه سفر نيكسون معاون آيزنهاور رئيس جمهور آمريكا حاوي اين پيام بود كه زنگ بيداري ملت ايران به صدا در آمده است. و همان كه بعد از يك ربع قرن نتيجه آن در انقلاب 57 به بار نشست. به اين بهانه گذري اجمالي بر تبارشناسي جنبش دانشجويي در ايران خواهيم داشت. مفاهيمي چون حركت، جنبش، جواني و پيشرفت در مجموعه اي تو در تو به يكديگر پيوند خورده و شور و شوقي را تحت عنوان جنبش دانشجويي شكل دادند. دانشجويان از نظر اجتماعي و فرهنگي داراي تبار متفاوت هستند، بنابراين خود فاقد انسجام اجتماعي هستند اما خواسته هاي جامعه را شعار مي دهند و نمايندگي مي كنند و از اين طريق خواسته هاي طبقات مختلف اجتماعي، نوعي انسجام بيروني پيدا مي كند. دانشجو به اقتضاي منش، كمال گرا و ايده آل نگر است و به اقتضاي جايگاهش، راديكال است و اين دو ويژگي مثل دو لبه شمشير هم مي تواند جنبشي بيافريند و هم نابود سازد.

جنبش دانشجويي دومين جنبش اجتماعي بعد از جنبش كارگري است كه در غرب پديدار گشت. ظهور حركت هاي دانشجويي در فرانسه و آلمان در دهه 60 ميلادي امري بي سابقه بود كه تصادفا منجر به تغييرات سياسي در اين كشورها شد. جنبش دانشجويي با پيدايش خود با "چپ گرايي" عجين شد و به عنوان جنبش اعتراض به وضع موجود، ايفاي نقش كرد و به دليل مخالفت باليبرالسيم (راست گرايي) به جنبش «چپ گرا» شهرت يافت. در كشور ما اين پيشينه به اعزام دانشجويان ايراني به غرب و بازگشت آنها با عنوان "روشنفكر" باز مي گردد كه روشنفكري با چپ گرايي در آميخت و با ظهور تشكيلاتي مانند جبهه ملي و افرادي همچون مرحوم دكتر شريعتي، مرحوم مهندس بازرگان، سوسياليسم، ماركسيسم، مذهب و ملي گرايي به صورت معجوني بر محيط هاي دانشجويي ايران حاكم شد. ولي تاثيرپذيري بيروني جنبش دانشجويي در ايران موجب شد تا وجه مذهبي آن بر ديگر شئون جنبش غلبه كند و با پيروزي انقلاب اسلامي جهت گيري اسلامي اين جنبش به همراه رفتار راديكال آن تقويت گرديد. جنبش دانشجويي در ايران همراه تحولات جامعه، نقش ايفا كرده است.

تبار شناسي جنش دانشجويي به دهه 40 بر مي گردد. اين دهه در حقيقت نقطه عطف شكل گيري حركت دانشجويان در صحنه جهاني است. اما تاثيرپذيري جنبش دانشجويي ايران از مذهب باعث شد تا متمايز از آنچه در صحنه جهاني به خصوص موج چپ روي جريان دانشجويي بود حركت خود را سازماندهي نمايد و از همان ابتدا كه قالب كنفدراسيون و انجمن به خود گرفت پسوند اسلامي با آن عجين شد و به هم پيوستگي فعاليت جمعي دانشجويي و مذهب آنچنان شد كه هر نوع فعاليت جمعي در دانشگاه مساوي شد با فعاليت براي مذهب و ايدئولوژي كردن رفتار اين بهم پيوستگي مذهب و فعاليت جمعي موجب ساخت هويت گرديد. هويت جنبش دانشجويي در ايران هويت مذهبي و اسلامي بود و محوريت مذهب موجب تاثيرگذاري جنبش بر ديگر فعاليت هاي اجتماعي و سياسي گرديد و توده مردم با هويت جنبش دانشجويي احساس خويشاوندي و همگوني كردند. از اين رو دانشگاه در تحولات انقلاب به عنوان يكي از نهادهاي پيشرو نقش تعيين كننده پيدا كرد.

اگر چه از ابتداي انقلاب تاكنون تلاش زيادي شده است تا با دگرديسي تدريجي، زمينه تبديل شدن انجمن هاي اسلامي به انجمن هاي معمولي و بدون پسوند صورت پذيرد و سعي مي شود با القا» اينكه موقعيت دگرگون كننده دانشگاهي اقتضاي حذف پسوند اسلامي را از فعاليت انجمن هاي اسلامي دارد اما به حكم ويژگي حاكم در فرهنگ جامعه و وابستگي عقيدتي نسل جوان، چنين حركتي امكان هويت سازي معادل را نخواهد داشت. امروز نقش پيشرويي اجتماعي يكي از كاركردهاي طبيعي دانشگاه ماست. وقتي هويت فرهنگي و تاريخي جامعه ايران مذهبي است، دانشگاه نمي تواند راهي متفاوت با آن را برگزيند در ايران ما نبض كشور در دانشگاه مي تپد، از نظر تاريخي همه تحولات آزاديخواهانه، استعمار ستيز و عدالتجو از دانشگاه بوده است. به عبارت ديگر دانشگاه در ايران اگر چه خود قالبي بود براي سكولاريزه كردن جامعه ايران و بنا بود با دانشگاه زمينه سكولاريزه كردن جامعه فراهم آيد از قضا نتيجه معكوس داد و دانشگاه همپاي جامعه دينداران و در بسياري موارد پيشگام شعارهاي عدالت طلبانه براي خود تعريفي بومي ارائه داد. اما امروز از آن شوريدگي و نشاط و پيشرويي جنبش دانشجويي خبري نيست و جنبش دانشجويي در كمايي خاموش فرو رفته است.

بخشي از اين خاموشي در نتيجه تندرويي ديروز است و بخشي نيز به دليل دور افتادن از تبار گذشته است. در مقاطعي از تاريخ بعد از انقلاب همسان با فراز و فرود بخشي از گروه هاي سياسي، جنبش دانشجويي نيز دستخوش فراز و فرود شده است. براي برون رفت از وضعيت رفتار خاموش و نه چندان رضايت بخش امروز جنبش دانشجويي و سرگشتگي و احساس بي هويتي، راهي به جز باز تعريف جنبش و بومي سازي متناسب با شاخص هاي فرهنگي و تاريخي ايراني نيست و دانشجويان خود بايد پيشقدم تعريفي جديد براي خود باشند و با آسيب شناسي درست از گذشته، تعريفي واقعي ارائه دهند و جايگاه خود را در تحولات سياسي اجتماعي باز يابند.

دنياي اقتصاد

«... اگر باران نبارد» عنوان سرمقاتله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم محمد صادق جنان‌صفت است كه در آن مي‌خوانيد؛مسئولان نهادهاي تصميم‌سازي در ايران به دلايل سياسي داخلي و امنيت ملي علاقه‌مندند ايران در توليد برخي از محصولات كشاورزي به ويژه گندم به خودكفايي كامل دست يابد.

اين خواسته‌اي است كه از همان سال‌هاي نخست پس از پيروزي انقلاب اسلامي تا امروز بر آن اصرار شده و مسوولان كشاورزي همواره از اين جهت زير فشار بوده و هستند. در سال 1379 كه ايران ناگزير به واردات نزديك به 6ميليون تن گندم شد، منتقدان دولت وقت با بزرگ‌نمايي اين مساله، دولت را وادار به واكنش كردند تا طرح محوري گندم را در سال زراعي بعد در دستور كار قرار دهد.مجري اين طرح اتفاقا كسي بود كه در 3سال اخير بالاترين مقام اجرايي بخش كشاورزي ايران شده است و در هفته‌هاي گذشته با انتقادهايي مواجه شده كه مضمون آن كاهش توليد داخلي گندم و افزايش واردات آن و در نتيجه دور شدن از خودكفايي گندم است.وزير جهاد كشاورزي در بازديد از يك كارخانه توليد خوراك دام گفته است: «ايران سال آينده به خودكفايي گندم مي‌رسد و نيازي به واردات نخواهد داشت.» اين درحالي است كه مقام‌هاي دولت فعلي خودكفايي در گندم و حتي صادرات آن را از دستاوردهاي دولت تلقي كرده و خواستار توجه به اين دستاورد شده بودند.

در حالي چنين بحثي مطرح مي‌شود كه پيش از آن و در سال‌هاي پرباران، توليد گندم ايران عموما با مصرف كل برابري كرده يا كمي زير مصرف بوده است.چرا خودكفايي پايدار و توليد گندم در ايران ناممكن شده است؟ پاسخ به اين پرسش را بايد در آماري دانست كه وزير جهاد كشاورزي در همين گفت‌و‌گو ارائه كرده و گفته: 4/3ميليون هكتار از اراضي زير كشت گندم، اراضي ديم و 9/1ميليون‌ هكتار گندمزار‌هاي زير كشت اراضي آبي است. تا وقتي كه اين نسبت وجود دارد و سطح زير كشت اراضي ديم نزديك به 2برابر اراضي آبي است، انتظار خودكفايي پايدار در گندم، دست‌كم تا زماني كه متوسط عملكرد توليد گندم در ايران فاصله بسيار زيادي با متوسط توليد گندم در جهان دارد، انتظار بيهوده‌اي است. براي اينكه خودكفايي سال قبل در توليد گندم آشكار شود، به سخنان قائم مقام معاونت زراعت اين وزارتخانه استناد مي‌كنيم و يادآور مي‌شويم كه او با صراحت گفته بود: «اراضي زير كشت گندم ديم در سال 1386 حدود 4ميليون هكتار و اراضي زير كشت گندم آبي 5/2ميليون هكتار بوده است».

خودكفايي ديمي در توليد گندم رويدادي است كه در همه نيم قرن گذشته در ايران به ثبت رسيده و هر وقت كه باران نيامده، از دست رفته است. اراضي خرد و پراكنده، دهقانان خرده‌پاي ساكن در روستاها كه ميانگين سني آنها به 50سال رسيده و انگيزه‌اي براي آموزش ندارند، مكانيزه ناقص، نادرست و غيراصولي زراعت و ... از بيماري‌هاي ديرپاي زراعت ايران است و با اين متغيرها بايد براي خودكفايي در گندم همواره دعا كنيم كه باران بيايد.

مردم سالاري

«16 آذر و رسالت دانشگاه» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم ميرزابابا مطهري نژاد است كه در آن مي‌خوانيد؛16 آذر روزي است كه به مناسبت سفر نيكسون رئيس جمهور وقت آمريكا دانشجويان دانشگاه تهران با درك رسالت تاريخي، اجتماعي، اسلا مي وملي دست به روشنگري زدند و مردم را از اهداف شوم پشت پرده اين سفر آگاه كردند و آنقدر به اين رسالت خود پا فشردند كه 3 دانشجوي قهرمان پيشتاز اين آگاهي بخشي با شليك گلوله هاي آتشين سر سپردگان رژيم طاغوت و آمريكا به شهادت رسيدند. زنده ياد دكتر علي شريعتي در نوشته اي تحت عنوان وصيتنامه، به زيباترين بيان اين واقعه را توصيف كرده است او در فرازي از نوشته تاريخي خود، شهادت اين دانشجويان را «قرباني به پاي نيكسون» مي نامد و اوج سرسپردگي طاغوت به آمريكا و غايت بي توجهي به مردم كشور را بيان مي كند. شريعتي در فرازي ديگر از نوشته خود براي آن كه عمق فاجعه را به خواننده منتقل كند مي گويد:« اگر به لحاظ شرعي مجاز بود، خودم را وسط دانشگاه به آتش مي كشيدم.» گرامي مي داريم ياد و خاطره حماسه سازان 16 آذر به خصوص 3 شهيد گرانقدر اين روز، شهيد شريعت رضوي، شهيد قندچي و شهيد بزرگ نيارا.

اما شايسته است به مناسبت سالگرد اين رويداد، از خود بپرسم، 16 آذر نماد چيست؟ آيا نام گذاري روز دانشجو مي تواند تبيين كننده موضوع باشد؟
چرا حادثه اي به اين عظمت، تنها با درج در تقويم و نامگذاري يك خيابان در تهران و احتمالا چند خيابان در ساير نقاط كشور محدود شده است، حتي رسانه ها به ويژه رسانه ملي نيز از پرداختن به ابعاد و اهميت آن غافل مي ماند؟ شايد يكي از علت هاي آن اين باشد كه يكي از شهداي اين رويداد «شهيد شريعت رضوي»، برادر همسر دكتر شريعتي است كه برخي را خوش نمي آيد و هر كس به آن بپردازد، بايد هزينه سياسي پرداخت كند، اما اين نمي تواند تمام موضوع باشد، بايد علت ديگر را جست وجو كرد. اين روز، نماد آگاهي بخشي است و آگاهي بخشي رسالت همه كساني است كه احساس مسووليت اجتماعي دارند و اين احساس موتور محركه تاريخ است و با حركت تاريخ است كه همه كف ها، پوچي ها، عوام فريبي ها و عوام زدگي ها و جهالت ها از ظرف جامعه بيرون مي ريزند و دانايي، آگاهي، فهم درست و جوهر انسانيت نمايان مي شود و اين همان چيزي است كه جامعه انقلابي، اسلامي ما را در خدمت اهداف بلند و عميق امام(ره) قرار داد و پتانسيل وسيعي را در جامعه به وجود آورد كه نه تنها جنگ تحميلي 8 ساله را با افتخار و سربلندي به نتيجه رساند كه افتخارات فراواني را به جامعه ارزاني داشتند و خواهند داشت. چه نيكوست 16 آذر را به نماد آگاهي بخشي دانشگاه تبديل كنيم و از دانشجو و استادي كه اين رسالت را در قالب سخنراني، مقاله، تدريس، تحقيق، رفتار، كردار و انديشه به جامعه ارزاني داشته تقدير كنيم و در اين روز علاوه بر تجليل از حماسه آفرينان آن، موانع آگاهي بخشي را شناسائي و چاره جوئي كنيم و به آسيب شناسي شرايطي كه اين موانع را سبب شده اند بپردازيم تا حق مطلب به جاي آورده شود. انشا»الله.

قدس

«دانشجو ؛ محور جنبش نرم افزاري» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد؛امروز نكوداشت يكي از وقايع تاريخ معاصر ايران از سوي دانشجويان در عرصه هاي سياسي است؛ دانشجوياني كه با بصيرت و شناخت از تحولات داخلي و پيوند آن با سياستهاي جهاني، در اعتراض به عملكرد نظام ستم شاهي در ارتباط با گسترش مناسبات با نظام سلطه، به ميدان آمدند تا پايه گذار جنبشي تاريخي و به يادماندني در تحولات معاصر باشند.

دانشگاه و دانشجويان مؤثرترين ساختارهاي تأثيرگذار بر روند تحولات و هدايت رخدادهاي سياسي- فرهنگي جوامع، بويژه جهان سوم و كشورهاي در حال توسعه اند و در مديريت و جهت دهي صحيح به آنها، نقشي محوري و كليدي را ايفا مي كنند.
دانشگاه به عنوان مرجع و منبع تأمين نيازهاي تئوريك و نظري، جايگاه قابل اعتنايي را در ميان ديگر ساختارهاي فرهنگي به خود اختصاص داده است و در اين ميان نقش دانشجويان به عنوان ظرفيتهاي قابل اهتمام مراكز علمي، با توجه به ويژگيهاي پويايي و پايايي آنان، اهميت دو چندان دارد.
دانشجويان واجد خصوصياتي هستند كه آنها را از ديگر طيفهاي جامعه متمايز مي سازد. فصل تمايز اين گروه فرهنگي از ديگران، آرمان خواهي و حق جويي آنهاست كه در كنار بهره مندي از شور و نشاط جواني، با بهره گيري از آموزه هاي ديني، انجام وظيفه مي كنند.

اكنون يكي از انتظارها از دانشگاهيان و بويژه دانشجويان، شتاب بخشيدن به جنبش نرم افزاري و توليد علم است؛ زيرا جايگاه و وزن سياسي كشورها، بر اساس مختصات علمي آنها ارزيابي مي شود. از سوي ديگر، روند تعاملهاي جهاني بر مبناي جايگاه علمي كشورها قابل تعريف است. «الوين تافلر» با ارائه موج سوم با رويكرد «دانايي محوري» رقابت كشورها را از حوزه هاي سخت افزاري به نرم افزاري سوق داد، به نحوي كه امروزه پارامتر مهم ارزيابي توانمندي كشورها با اعتنا به دستاوردهاي علمي مورد سنجش قرار مي گيرد. مقام معظم رهبري در ارتباط با نقش علم در مناسبات بين المللي فرمودند: «امروز بايد كشورهاي جهان سوم تلاش كنند رابطه شمال و جنوب را از طريق پيشرفت علمي از بين ببرند.» تحقق اين مهم، رسالت دانشجويان را سنگين تر مي كند.

افزون بر تلاش علمي، بصيرت دانشجو و آگاهي توأم با شناخت و آناليز پديده هاي پيراموني، از مهم�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 344]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن