واضح آرشیو وب فارسی:مهر: همايش حكمت و عرفان -1توازن و تناسب هنر اسلامي متأثر از آراي حكما است
عضو هيئت علمي فرهنگستان هنر گفت: ما اعتقاد داريم توازن و تناسب بسيار والاي هنر و معماري اسلامي متأثر از آراي حكما است.
به گزارش خبرنگار مهر، در نخستين روز از نشستهاي علمي"حكمت و عرفان هنري مكتب شيراز" حسن بلخاري رئيس پژوهشكده فرهنگستان هنر با موضوع نسبت "صناعت" و "طبيعت" در لوامع الاشراق جلال الدين دواني و نسبت آن با نظريه ميمسيس در فلسفه هنر سخنراني كرد و گفت: در اين بحث بايد جايگاه نظريه تقليد (ميمسيس) در فلسفه هنر، نسبت طبيعت و صناعت در حكمت و فلسفه و بازتاب اين دو را در اخلاق جلالي روشن كنم.
وي با بيان اينكه نظريه تقليد در انديشه ارسطو جايگاه بسيار برجسته اي دارد، به نظريه منفي افلاطون در اينكه هنر تقليد است، اشاره كرد و افزود: افلاطون در كتاب سوم و دهم جمهوري حمله سختي به نظريه تقليد كرده و استدلالهاي محكمي دارد. اما ارسطو ديدگاه بهتري دارد. ارسطو معتقد است هنر از صورت محسوس يا عقليات تقليد نمي كند بلكه هنر در كنشها و نتايج كنشها كه كلي است تقليد مي كند. رفتارها نتايجي دارند مثل سعادت و شقاوت. كار هنر تصوير عين به عين واقعيت محسوس نيست بلكه ارائه مفاهيم كلي است.
دكتر بلخاري در ادامه به نظريه هلمي ها اشاره كرد و گفت: در اين بخش نظريه تقليد در هنر بيانگر تقليد از آثار كلاسيك مثل هومر است. فلوطين نظر استاد معنوي خود –افلاطون- را تحليل كرد و معتقد شد كه هنرمند از صور مثالي تقليد مي كند. اگر استاد معتقد بود كه هنرمند فاصله ايجاد مي كند او اعتقاد داشت كه هنرمند فاصله ها را بر مي دارد و با شهود خود صور مثالي را در آثار هنري به يادگار مي گذارد.
وي با تأكيد بر اينكه حكمت هنر اسلامي بسيار فلوطيني است، افزود: اين نظريه به همان اندازه در هنر مسيحي نيز تأثير گذاشته است. ميكل آنژ فرق خود با انسان عادي را در اين مي داند كه وقتي هنرمند به سنگ سرد سخت مي نگرد صورت مثالي را در آن پنهان مي بيند و كار هنرمند كشف آن صورت با زدودن اضافات آن است.
عضو هيئت علمي فرهنگستان هنر با بيان اينكه آراي فلاسفه يونان با يكسري ابداعات در تمدن اسلامي پذيرفته شد، افزود: ما در فلسفه هنر اسلامي نظريه مدوني نداريم. گرچه خواجه نصيرالدين در اساس الاقتباس، تأمل جدي روي محاكات دارد.
وي در ادامه به نسبت طبيعت و صناعت اشاره كرد و گفت: ارسطو در ابتداي كتاب دوم صنايع طبيعي، اشيا را به دو بخش تقسيم مي كند. اشيائي كه به طبيعت موجودند و اشيائي كه معلول علل ديگرند. از ديدگاه ارسطو هر موجود و شيئي كه عامل حركت در نهادش في حد ذاته تعبيه شده باشد طبيعي است.
بلخاري افزود: تفاوت صناعت با طبيعت در انديشه ارسطو در اين است كه اشياي طبيعي في حد ذاته موجودند و اشياي صناعي به اراده و مداخلت انسان حضور پيدا مي كنند.
وي با بيان اينكه تعريف يونان از نسبت طبيعت و صناعت در فلسفه اسلامي پذيرفته شد، ديدگاه حكماي اسلامي پيرامون طبيعت كه منجر به نظريه دواني مي شود را با يكديگر مشابه خواند و گفت: تقريبا همه حكماي اسلامي طبيعت را مظهر خداوند و بي نقص مي دانند. افرادي مثل ابن سينا و فارابي معتقدند كه طبيعت از آن رو كه مخلوق خداوندي قادر است واجد نظامي است در غايت حسن و تمامي افعال آنها بر اساس مشيت الهي است و حتي اگر زشتي در عالم ديده شود از طبيعت نيست بلكه از ماهيت و عدم موفقيت فكر طبيعت بر روي ماده است.
بلخاري افزود: تنها يك نظريه از ابوريحان بيروني داريم كه اعتقاد دارد ممكن است ما در طبيعت در موارد نادر نقص ببينيم كه اين به نحوي اصرار بر اين معناست كه ما بدانيم طبيعت خدا نيست و خدا غير آن است كه شبيه اين جمله را در آراي پاسكال داريم.
وي به آراي جلال الدين دواني اشاره كرد و گفت: دواني متأثر از نظر حكماي ما است كه طبيعت را در غايت حسن و انتظام مي دانستند. در اخلاق جلالي يا دوام الاشراق كه ماهيت اخلاقي دارد طبيعت را الگوي انسان قرار مي دهد و از اينجا وارد صناعت مي شود. چنين رويكردي طبيعت را نه تنها الگوي صناعت كه معلم رفتار و اخلاق انسان نيز مي ساخت.
بلخاري در ادامه به بحث "ترتب اكتساب فضايل" جلال الدين دواني در يكي از لمعات پاياني اول لوامع الاشراق پيرامون نسبت صناعت و طبيعت پرداخت و گفت: وي معتقد است مبادين حركاتي كه مؤدي به كمالات مي شوند يا طبيعت است يا صناعت. شاهد مثال حركت طبيعي نطفه است در اطوار صور مختلفه تا رسيدن به كمال حيواني و مثال بر حركتي كه مبادي آن صناعت است، حركت چوب است كه به واسطه حالات به مرحله كمال رسيده و تبديل به تخت مي شود.
عضو فرهنگستان هنر تصريح كرد: از ديگاه دواني ذات و ماهيت فعل طبيعي الهام رباني است و به يك عبارت طبيعت به تقدير و الهام رباني حركت را به طرف كمال انجام مي دهد .
بلخاري تفاوت انديشه دواني همانند ديگر حكماي اسلامي با حكماي سلف يوناني را در استناد آنان به آيات قرآني خواند و افزود: با استناد به آيات، حضور عوامل جهت بخش و هدايت كننده در جان اشيا را كه انسان در پيدايش آن دخالتي ندارد اظهار مي دارد.
پيش از سخنان دكتر بلخاري، دكتر اعواني كه رياست اين نشست را به همراه دكتر ابراهيمي ديناني بر عهده داشت، به تاريخچه مكتب شيراز اشاره كرد و گفت: اولين كسي كه لفظ مكتب (شيراز و اصفهان) را به كار برده هانري كربن بوده كه فقط مكتب ملاصدرا شيرازي را مكتب شيراز گفته اما آنچه مورد نظر است دوره اي است كه بعد از خواجه نصيرالدين طوسي آغاز مي شود و تا ملاصدرا ادامه دارد و مركز آن شيراز بوده است.
دكتر اعواني با اشاره به ادوار مختلف فلسفي، تقسيمات جغرافيايي را براي پژوهش در باب فلسفه كمك كننده خواند و دوره بين قطب الدين شيرازي تا ملاصدرا را دوره اي مبهم دانست كه شايسته تحقيق است.
رئيس مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران با اشاره به نظريه مرحوم دكتر فرديد كه بر لفظ حوزه به جاي مكتب تأكيد داشت، از انجام كارهاي علمي در خصوص حكمت و فلسفه شيراز خبر داد.
مراسم آغاز به كار گردهمايي بزرگ مكتب شيراز كه مشتمل بر هشت همايش تخصصي در حوزه هاي حكمت و عرفان، ادبيات و زبان شناسي، خوشنويسي، نگارگري، موسيقي، هنرهاي صناعتي، معماري و شهرسازي، نسخه شناسي است چهارشنبه 13 آذر ماه در تهران برگزار شد و يكشنبه 17 آذرماه در شيراز به پايان خواهد رسيد.
جمعه 15 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 543]