واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: مورچة زحمتكش
مينا دانشآموز كلاس پنجم دبستان است. او فوقالعاده باهوش، زرنگ، منضبط و مؤدب است. مينا اصلاً دوست ندارد كه دل دوستانش را بشكند و يا خداي نكرده شخصيت آنها را خرد كند. هميشه با حوصله و سليقه سفره را ميچيند و بعد از غذا در شستن ظرفها به مادرش كمك ميكند. مينا خيلي دوست دارد كه براي اعضاي خانواده آب بياورد و از اين كار لذت ميبرد. وقتي دوستانش درخواست كمك كنند و بتواند براي آنها كاري انجام دهد، احساس شادماني به او دست ميدهد. هر روز وقتي از مدرسه به خانه برميگردد، آنچه را كه در مدرسه و كلاسشان اتفاق افتاده است براي مادرش بازگو ميكند و مادرش با دقت و علاقه به حرفهاي مينا گوش ميدهد. مينا به دوستانش ميگويد كه مادر بسيار مهربان و باهوشي دارد چون ميداند كه چگونه با بچهها و بزرگسالان با زبان خودشان حرف بزند.
يك روز وقتي مينا از مدرسه بازگشت، طبق معمول مادرش براي او يك فنجان چاي و چند تا بيسكويت آورد تا رفع خستگي كند و از او خواست تا در خانه منتظر برادر بزرگش بماند كه از مدرسه باز گردد . مادرش به عيادت نرگس خانم رفت كه همسايه ديوار به ديوار آنهاست.
مينا چاي را خورد و چون خسته بود و كسي نيز نبود كه با او صحبت كند، در حالي كه مشغول مرور درس رياضياش بود، براي لحظاتي خوابش برد، اما با صداي بوق اتومبيلي بيدار شد و در حالي كه خوابآلود بود دستش را به طرف بيسكويتها برد تا يكي از آنها را بر دارد. اما بيسكويتي آنجا نبود. اول فكر كرد كه همه آنها را خورده است ولي به ياد آورد كه فقط دو تاي آنها را خورده بود. پس چه كسي بقيه آنها را برداشته بود؟!
در حالي كه به اين موضوع فكر ميكرد، ناگهان متوجه بيسكويتهايش شد كه درست وسط اتاق بودند. ابتدا فكر كرد كه خواب ميبيند،اما خواب نبود بلكه واقعيت داشت و آنها در وسط اتاق بودند اما چه كسي آنها را در آنجا گذاشته بود؟ مينا هاج و واج مانده و قدري هم ترسيده بود. او احساس كرد كه بيسكويتها حركت ميكنند. با خودش گفت امكان ندارد بيسكويتها حركت كنند آنها كه پا ندارند. سپس به خود جرئتي داد و به طرف بيسكويتها رفت. واقعيت داشت آنها حركت ميكردند. در حالي كه كاملاً ترسيده بود روي آنها خم شد و با دقت به آنها نگاه كرد. مورچه نسبتاً بزرگي آنها را بر دوش خود ميكشيد. اين عجيبترين منظرهاي بود كه مينا تاكنون ديده بود. او شنيده بود كه مورچهها حيوانات زحمتكشي هستند اما هيچوقت آنها را اينقدر سمج و پرتلاش نديده بود.
مورچه تلاشگر هروقت احساس ميكرد كه خسته شده و يا احتمالاً بيسكويتهايش خواهند افتاد، براي لحظهاي ميايستاد و وقتي دوباره خودش را جمع و جور ميكرد، به حركتش ادامه ميداد. مورچه زرنگ آنها را برد و در كنار سوراخ كوچكي كه كنار در راهرو خانه بود گذاشت. سپس داخل لانه خود رفت و پس از چند لحظه به اتفاق چند مورچه ديگر بيرون آمد. مورچهها كه نميتوانستند بيسكويتها را از سوراخ كوچك لانهشان به داخل ببرند، با تلاش زياد شروع به خرد كردن بيسكويتها كردند و طولي نكشيد كه همه بيسكويتها را به داخل لانه بردند. مينا كه غرق تماشاي اين صحنه شده بود، صداي باز شدن در خانه و بازگشتن مادرش را نشنيد.
مادرش وقتي او را دم در راهرو با آن حالت متفكرانه ديد تعجب كرد و علت اين كارش را پرسيد. مينا داستان مورچه را براي او تعريف كرد.
مادر به او گفت كه مورچهها حيوانات باهوش و توانايي هستند و گرچه هزاران نوع مورچه در جهان زندگي ميكنند كه از نظر ظاهر با هم فرق دارند ولي ساختمان بدن و شكل آنها تقريباً يكسان است. آنها داراي شاخك يا آنتني هستند كه در حركات به آنها كمك ميكند. مورچهها حس بويايي دارند و صاحب مغز، چشم، دهان و آروارههاي قوي هستند.
مورچهها ميتوانند از موانع عبور كنند. هرچند آن موانع بزرگ يا خطرناك باشند، آنها تا به هدفشان نرسند دست از تلاش بر نميدارند حتي اگر در سربالاييها بيفتند، برميخيزند و دوباره ادامه ميدهند. آنها اتحاد دارند و هيچكدام به تنهايي به جنگ دشمنان نميروند.
زندگي دستهجمعي دارند و تنها زندگي نميكنند. روحيه صرفهجويي دارند و غذاي سال آينده را ذخيره ميكنند. آنها عاشق آفتاب هستند، حتي در زمستان هنگامي كه هوا آفتابي شود، بيدرنگ از لانه گرم خود بيرون ميآيند.
مورچهها بر اثر تلاش و كوشش آنقدر قوي شدهاند كه آنها را قدرتمندترين موجودات روي زمين دانستهاند زيرا ميتوانند چندين برابر وزن خود بار بلند كنند.
حتي گفته ميشود كه مورچهها با استفاده از شاخكهاي خود و با تكان دادن آنها، با ايجاد امواج با هم صحبت ميكنند. وقتي مورچهاي نتواند طعمهاي نسبتاً سنگين را حمل كند باز هم سعي ميكند و اگر نتوانست بلافاصله به لانه خود مراجعه ميكند و طولي نميكشد كه چند مورچه به دنبال هم راه مي افتند و با كمك همديگر طعمه را به لانه ميبرند.
پيامبر گرامي اسلام فرموده است كه مورچهها را به قتل نرسانيد زيرا آنها در نيكي و پرهيزگاري يار همديگر هستند و از گناه و دشمني با يكديگر دوري ميكنند. آنها به نظافت بدنشان اهميت ميدهند و گرچه عمر كوتاهي دارند، اما مواظب سلامتي خود هستند. در قرآن، كتاب آسماني مسلمانان، سوره مباركهاي به نام «نمل» به معني مورچه است و اين نشان ميدهد كه انسانها ميتوانند چيزهاي زيادي از زندگي اين حيوان كوچك تلاشگر بياموزند.
مينا به خاطر اطلاعاتي كه مادرش در مورد مورچهها به او داد، از وي تشكر و قدرداني كرد و تصميم گرفت انشايي دربارة «مورچه زحمتكش» بنويسد و هرچه را كه دربارة مورچهها ياد گرفته است، در كلاس براي دوستانش بگويد.
محمد گل صنملو ـ خوي
پنجشنبه 14 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 756]