واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: شعرهای به ياد ماندني كتابهای فارسی ابتدایی از سال 1322 به بعد
من پسرم
من كه از گل بهترم
پسرم من پسرم
حرف.های مادرم
نرود از نظرم
در دبستان همه را
محترم می.شمرم
از خوش.اخلاقی من
هست راضی پدرم
من دخترم
بچه.ها من دخترم
در خوش.زبانی نوبرم
در خانه.داری ماهرم
شریك كار مادرم
چهره.ی شاد من ببین
شیرین به مثل شكرم
اول –1339
فریدون
فریدون مهربان است
عزیز كودكان است
به نرمی می.زند حرف
همیشه خوش.زبان است
به هر جا كودكان.اند
فریدون در میان است
فریدون نیست ترسو
خودش یك پهلوان است
نمی.گوید مگر راست
كه حسنش در همان است
فرزندان ایران
ما گل.های خندانیم
فرزندان ایرانیم
ما سرزمین خود را
مانند جان می.دانیم
• • •
ما باید دانا باشیم
هوشیار و بینا باشیم
از بهر حفظ ایران
باید توانا باشیم
• • •
آباد باش ای ایران
آزاد باش ای ایران
از ما فرزندان خود
دل شاد باش ای ایران
دوم - 1340
میهن خویش را كنیم آباد
سر زد از پشت ابرها خورشید
باغ و بستان دوباره زیبا شد
فصل سرما و برف و باد گذشت
موقع گردش و تماشا شد
• • •
در چمن بر درخت گل بلبل
وه چه شیرین ترانه.ای دارد
هست خشنود و شادمان زیرا
وطنی، آشیانه.ای دارد
• • •
كودكان این زمین و آب و هوا
این درختان كه پرگل و زیباست
باغ و بستان و كوه و دشت همه
خانه ما و آشیانه.ی ماست
• • •
دست به دست هم دهیم به مهر
میهن خویش را كنیم آباد
یار و غم.خوار همدگر باشیم
تا بمانیم خرم و آزاد
چهارم – 1341
فروردین ماه گل.ها
فروردین ماه گل.ها
دنیا دارد تماشا
ارديبهشت
از سبزه
زیبا می.گردد صحرا
خرداد آید پیاپی
میوه.های گوارا
• • •
تیر آرد با خود گرما
گرمك می.گردد پیدا
مرداد از هندوانه
پر می.شود همه جا
شهریور آید انگور
با خوشه.های زیبا
• • •
مهر آرد برگ.ریزان
كم.كم می.بارد باران
آبان انار رنگین
آویزد از درختان
آذر به و خرمالو
پیدا شود فراوان
• • •
دی پرتقال و لیمو
آید خوش.رنگ و خوش.بو
بهمن برف و یخ.بندان
آید با سوز از هر سو
اسفند آید بنفشه
سبزه دمد لب.جو
فارسی دوم- 1341
چشمك بزن ستاره
شد ابر پاره پاره
چشمك بزن ستاره
كردی دل مرا شاد
تابان شدی دوباره
دیدی كه دارمت دوست
كردی به من اشاره
چشمك بزن ستاره
شد ابر پاره پاره
در روز ناپدیدی
شب روشن و سپیدی
در ابرهای تیره
چون نقطه.ی امیدی
پنهان اگر شوی باز
دیدی مرا، ندیدی
چشمك بزن ستاره
شد ابر پاره پاره
با هر مسافری یار
با دوستان وفادار
شب.های سرد و خاموش
من خوابم و تو بیدار
با نور آسمانی
بر ما شوی پدیدار
چشمك بزن ستاره
شد ابر پاره پاره
دوم - 1344
كتاب
من یار مهربانم
دانا و خوش.بیانم
گویم سخن فراوان
با آن كه بی.زبانم
هر مشكلی كه داری
مشكل.گشای آنم
پندت دهم فراوان
من یار پند دانم
من دوستی هنرمند
با سود و بی.زیانم
از من مباش غافل
من یار مهربانم
فارسی دوم- 1346
درخت
به دست خود درختی می.نشانم
به پایش جوی آبی می.كشانم
كمی تخم چمن بر روی خاكش
برای یادگاری می.فشانم
• • •
درختم كم.كم آرد برگ و باری
بسازد بر سر خود شاخساری
چمن روید در آن جا سبز و خرم
شود زیر درختم سبزه.زاری
• • •
به تابستان كه گرما رو نماید
درختم چتر خود را می.گشاید
خنك می.سازد آن جا را زسایه
دل هر رهگذر را می.رباید
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 312]