واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: کودکان ، رشوه گیران حرفه ای !پرهیز از الگوهای متناقض(1)
الگوهای معینی که برای برقراری ارتباط با کودکان بکار میرود تقریباً همیشه متناقض هستند، یعنی بر عکس هدف و منظور ما نتیجه میدهند؛ این الگوها نه تنها ما را در دستیابی به اهداف دراز مدتمان یاری نمیکنند، بلکه غالباً خرابکاری هم در خانه بوجود میآورند. الگوهای متناقض در تربیت کودک شامل این موارد میشود: تهدیدها، رشوهها، وعدهها، سخنان نیشدار و طعنهآمیز، موعظه و سخنرانی درباره دروغگویی و دزدی و آموزش ادب با بیادبی و بیاحترامی.تهدیدهادعوت به بدرفتاریوقتی کودکان را تهدید میکنیم، در واقع آنان را دعوت میکنیم که عمل ممنوع شده را دوباره انجام دهند. وقتی به کودک میگوییم:«اگر تو یکبار دیگر آن را انجام بدهی...» او واژههای «اگر تو» را نمیشنود. او فقط این قسمت از حرف ما را میشنود که«یکبار دیگر آن کار را انجام بده.» بعضی وقتها، کودک این گفته را این گونه تفسیر میکند: «مادر انتظار دارد که من یکبار دیگر این کار را انجام بدهم، و گرنه ناامید خواهد شد.این قبیل هشدارها- که شاید از نظر بزرگسالها معقول باشند- نه تنها دردی را دوا نمی کنند، بلکه کار را بدتر هم میکنند. با این قبیل هشدارها میتوان اطمینان داشت که آن عمل مخرب و نفرتانگیز دوباره انجام خواهد شد. هشدار، خود مختاری کودک را به مبارزه دعوت میکند. اگر کودک نسبت به خودش احترام قایل باشد، بایستی دوباره نافرمانی کند تا به خودش و به دیگران نشان دهد که آدم بزدل و ترسویی نیست.«اولیور» پنجساله با وجود هشدارهای بسیار، پرتاب توپ به سمت پنجره را ادامه داد. سرانجام مادرش گفت: «اگر این توپ یکبار دیگر به پنجره بخورد، روزگارت را سیاه خواهم کرد. خیالت راحت باشد.» یک دقیقه بعد، صدای شکستن شیشه به مادر گفت که هشدار او چه تأثیری داشته است صحنهای را که پس از این تهدیدها، وعدهها، و بدرفتاری متوالی بوجود آمد. میتوان به آسانی در خیال مجسم کرد. به عکس، حادثه زیر تصویری است از برخورد موثر با بدرفتاری بدون توسل به تهدیدها.«پیتر» هفت ساله تفنگ بادیاش را به طرف برادر نوزادش گرفت و شلیک کرد. مادرش گفت: پیتر، به برادرت شلیک نکن به هدف شلیک کن. «پیتر» بار دیگر به برادرش شلیک کرد. مادر تفنگ را از او گرفت و به «پیتر» گفت: «به آدمها نباید شلیک کرد.»مادر کاری را انجام داد که احساس کرد برای مراقبت از نوزادش و در عین حال برای حمایت از الگوهای رفتاری قابل قبول بایستی انجام دهد. «پیتر» عواقب اعمالش را بدون اینکه آسیبی به نفسش برسد، آموخت. راه حلهای ارائه شده مشخص بودند: یا باید تنها به هدف شلیک کرد یا باید امتیاز داشتن تفنگ را از دست داد.در این حادثه، مادر از بکارگیری آن راههای متداول پرهیز کرد. وی در راهی که آشکارا به شکست منتهی میشد، قدم نگذاشت: «بس کن، پیتر! کاری بهتر از این که به برادرت شلیک کنی بلد نیستی؟ نشانهای بهتر از برادرت گیر نیاوردی؟ اگر یک بار دیگر این کار را بکنی، بهت میفهمانم، فقط یک بار دیگر، آن وقت تفنگت را میگیرم.» پاسخی که کودک به این نوع تذکر میدهد، تکرار عمل ممنوع شده خواهد بود، مگر اینکه کودک، آدمی رام و سربه زیر باشد. لازم به توضیح نیست که صحنه ی بعدی چه خواهد بود. هر پدر یا مادری میتواند به راحتی آن را بازسازی کند.
گرفتن رشوهاگر- آن وقت نوعی از برخورد هست که در آن، بهطور آشکار به کودک گفته میشود که اگر کاری را انجام دهد یا ندهد، آن وقت به او پاداش خواهند داد. این نوع برخورد نیز همچون برخورد قبلی متناقض است:«اگر با برادر کوچکت خوب باشی،آن وقت تو را به سینما خواهم برد.»«اگر بسترت را دوباره خیس نکنی، آن وقت من هم در عید یک دوچرخه برایت خواهم خرید.»«اگر این شعر را یاد بگیری، آن وقت تو را به سفر خواهم برد.»این طرز برخورد «اگر- آن وقت» ممکن است کودک را گاهی برای رسیدن به اهداف فوری و کوتاه مدت تحریک کند. اما به ندرت اتفاق میافتد که این نوع برخورد کودک را به سوی تلاشهای پیگیر و طولانی مدت سوق دهد. گفتار ما به او میفهماند که ما به توانایی او برای تغییر یافتن و بهتر شدن شک داریم. «اگر تو این شعر را یاد بگیری»، یعنی اینکه «ما یقین نداریم که تو بتوانی.» «اگر تو دیگر بسترت را خیس نکنی»، یعنی اینکه «ما گمان نمیکنیم که تو بتوانی بسترت را خیس نکنی.»پاداشهایی هم که به عنوان رشوه به کودک داده میشوند، از لحاظ اخلاقی ایراد دارند.حالااز پسر بچهای صحبت میکنیم که میگفت:«من این فکر را در سر مادرم نگه میدارم که بد خواهم بود و از این طریق چیزی را که میخواهم گیر میآورم. البته بعضی وقتها هم مجبورم راستی راستی بد باشم تا یک وقت مادر فکر نکند که بیخود و بیجهت به من باج میدهد.»این نوع استدلال ممکن است به زودی به داد و ستد و رشوهگیری منجر شود و از کودک یک معاملهگر بسازد. معاملهگری که در قبال کارهای «مثبت» و رفتارهای «خوب» خود تقاضای پاداش و اضافه حقوق دارد، یا در واقع رشوه میخواهد. برخی از والدین در برابر کودکانشان چنان مقید شدهاند که جرأت ندارند دست خالی به خانه بیایند. بچّههای این قبیل والدین، عوض اینکه هنگام ورود پدر و مادرشان، با یک «سلام» گرم صمیمانه به استقبالشان بروند، پشت سرهم داد میزنند که «برای من چیزی خریدی؟ خریدی؟ خریدی؟»پاداشها آنگاه که از قبل خبر داده نشوند و کودک را غافلگیر کنند و آنگاه که نشانگر درک، شناخت و قدردانی والدین باشند، مفیدتر خواهند بود و لذت بیشتری خواهند داشت.در مقاله ی بعد به بررسی وعده و وعیدهای پدرومادربه فرزندان میپردازیم.ادامه دارد...منبع: برگرفته ازکتاب :راه حل های جدید برای مسائل قدیمینویسنده:دکترهایم جی. گینات - ترجمه:سیاوش سرتیپی :5-جمله خوب،5جمله بد-باز هم حرف بد !!-من این جام ، نترس !!-باز غلط از آب درآمد-بچه های بد اخلاق-بچه ها ! خبر دار-فسقلی باهوش
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 262]