محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827764418
دعوت به طبيعت و زندگي
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: دعوت به طبيعت و زندگي
عمدهترين نمودهاي تابلوهايش اسب، درخت و كلبههاي روستايي و گاه پرندگانند. اصلاً طبيعت روياگونه، لطيف و بهشتي دغدغههاي ذهني او را در آثارش واگويه ميكند. طبيعت بكر و رويايي آثار او، تداعيگر روز ازل و آغاز دنياست و اسبهاي وحشي و آزاد كه در جاي جاي نقاشيهايش رهايند، بر اين معنا صحّه ميگذارند.
استاد حسين محجوبي، در سال 1309 در شهر زيبا و رويايي لاهيجان متولد شد و روزهاي كودكي و نوجواني را در آن ديار سرسبز و بهشتي گذراند. در سال 1329 بر اثر اتفاقي به لطف زندهياد استاد دكترمحمدعلي مجتهدي رئيس وقت دبيرستان البرز، براي ادامه تحصيلات متوسطه در اين دبيرستان به تهران آمد.
در سال 1338 نيز از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران فارغالتحصيل شد. از آن سالها، علاوه بر نقاشي و خط نقاشي در عرصه معماري و پاركسازي و فضاي سبز فعاليت داشته است.
وي از سال 1337 به مدت 12 سال رياست فني سازمان پاركهاي شهرداري تهران را برعهده داشت و در اين مدت طراحي و نظارت اجراي پارك ساعي و طراحي و بازسازي و نظارت پارك لاله، پاركشهر، پارك ملت و پارك جمشيديه را به انجام رساند.
استاد حسين محجوبي از معدود نقاشان كشور است كه با سبك منحصر به فرد و خاص خود تاكنون ده ها نمايشگاه انفرادي و گروهي در ايران و كشورهاي مختلف برپا داشته است.
چندي پيش پنجاه و دومين نمايشگاه انفرادي وي در گالري «آشيان نقش و مهر» برگزار شد. به اين بهانه، آثارش را بررسي كرده و پاي سخنانش نشستهايم.
او ميگويد: من در آثارم نه ميخواهم درخت و اسب بكشم و نه منظره بسازم بلكه تمامي تلاش من اين است كه بگويم «پس چه وقت انسان ميخواهد در اين طبيعت زيبا زندگي كند؟».
نهايت لطافت را تنها ميتوان در نقاشيهاي حسين محجوبي ديد و احساس كرد. استفاده از رنگهاي نرم و لطيف و جاري رنگ و روغن كه همچون رنگ آبرنگ به هر سو دويدهاند، همچنين نرمي و ظرافت خطوط به كار رفته در فرمهاي تشكيلدهنده اين نقاشيها از جمله شاخههاي ظريف درختان، در دورگيريها و پردازها و از سويي ديگر گزينش موضوعات مربوط به طبيعت كه فيالذاته لطيفند، اين همه لطافت و زيبايي را باعث شدهاند.
خود وي درباره نحوه كارش اقرار ميكند: من خيلي به كارم سخت ميگيرم و 6 مرحله بر روي هر يك از نقاشيهايم كار ميكنم. با وجودي كه 6 بار بر روي آنها كار شده ولي در نهايت انگار هيچ رنگي رويش نيست و رنگها مثل آبرنگ بدون جرم هستند. در رنگگذاري هم بيشتر از آبي و سبز استفاده ميكنم چون آرامش بيشتري به من ميدهند. لطافتي را هم كه در كارهايم مشاهده ميكنيد از اين روست كه ميخواهم بگويم طبيعت تا اين حدّ پاك و لطيف است.
نقش انسان در آثار محجوبي بسيار كمرنگ است. انسان در آثار وي يا به عنوان گره خورده با طبيعت ظاهر ميشود و يا اصلاً وجود ندارد. گاه نيز حضور انسان تنها با كلبههاي روستايي در دوردست نشان داده ميشود. گويي كه حضور و وجود انسان مخلّ آسايش و آرامش روياگونه طبيعت خواهد بود.
محجوبي با اعتقاد به اينكه قشنگترين فرمها، قشنگترين حركتها و قشنگترين رنگها در طبيعت است، اظهار ميدارد: اسفنجها و موجودات دريايي را ببينيد، گل و گياه را ببينيد، همه عالم زيباست و هيچ چيز آن زشت نيست. اما از زماني كه علم و ماشين در كار انسان آمد، او خيلي تغيير كرد. او جهش يافت و عظمت عالم با علم او نمايانتر شد، ولي متأسفانه بعد از اين زندگي او را غمانگيزتر ميبينيم در حاليكه انسان مقام والايي دارد. البته نه اينكه ماشين بد باشد، امّا زندگي و آرامش را از انسان گرفته است و اثرات مخرب زندگي ماشيني در واقع اعتراض طبيعت است به نوع زندگي انسان.
او ادامه ميدهد: روند و روال طبيعت همه از روي نظم و ترتيب است و تمامي اجزاي عالم، همه در حال تبديل و تغيير انرژي هستند. ولي شرايط كنوني را تصور كنيد، همين آلودگي صوتي، آلودگي هوا و جمعيت زياد، همه اينها برخلاف طبيعت است و با گرفتاريهايي كه زندگي ماشيني بوجود آورده، انسان ديگر نميتواند خوب نفس بكشد. ببينيد ارتباطاتمان چقدر ضعيف شده است. من نميدانم پس بقيه موجودات عالم در اين گرما و سرما چگونه زندگي ميكنند كه انسان نميتواند، اين گنجشكها و پرندگان را ببيند. نميگويم برويم و مثل آنها شويم ولي انساني كه اينها را ميبيند بايد زيادهخواهيها و زيادهرويهاي خود را كنترل كند. طبيعت بسيار پاك، قانونمند و باحساب و دقيق است و اگر انسان اين قانون را بهم بزند، طبيعت راهي پيدا خواهد كرد تا اين تعادل را برگرداند. من با ساختن صحنههايي از طبيعت ميخواهم اين پيام را داده باشم كه اگر انسان با طبيعت آشتي كند، ديگر اينقدر در زندگي رنج نميبرد. انسان ميتواند جلوي اين وضع را بگيرد و اين زندگي را بهتر كند.
زاويه نگاه حسين محجوبي در تمامي تابلوهايش از روبرو و بالاست، بطوريكه دورترين خط افق و مرز ميان زمين و آسمان را به وضوح ميتوان يافت. نگاه وي را از اين رو ميتوان نگاهي راوي انگاشت. با وجوديكه تابلوهاي وي در صدد بيان و روايت هيچ داستاني نيستند اما سنگيني حضور شخص سوم بينندهاي در تمامي نقاشيهاي او احساس ميشود. شخص سومي كه روايتگر لحظهاي فيكس شده از زيبايي و لطافت از دست رفته طبيعت اسـت. طبيعـتي كـه روزگـاري آنقدر بكر و دست نخورده بود كه اسبها و پرنـدگان با ايمـني و فراغخـاطر در آن بـه زنـدگي مي پرداختند و انسانها با احترام به طبيعت، روزهاي آرام و بيتنشي را ميگذراندند. به اين سبب زاويه نگاه محجوبي در تابلوهايش نگاهي احاطهگر و دقيق و از بالاست، تا هيچ زاويه پنهاني از نظر او دور نمانده باشد. در آثاري از وي كه حضور انسان يا نشانههايي از او نمايان است، اين حساسيت بيشتر شده و زاويه نگاه باز هم بالاتر ميرود. گويي، حضور انسان در طبيعت او را دچار هراس و نگاه وي را فراگير تر ميكند. زاويه نگاه استاد نقاش در آثارش نگاهي مراقب است نگاهي كه نگران وارد شدن كوچكترين آسيب به طبيعت رويايي و دلانگيز اوست. نگاهي كه او را واميدارد تا با حضور انسان كملطف به طبيعت، دقت نظر و افق ديد خويش را فراتر برد.
او دربارة نقش انسان معتقد است: انسان در كارهايم جايي ندارد، در حاليكه زمين براي انسان آفريده شده است. امّا با وجود اين، انسان شرم نكرده و حدود 300 نوع از موجودات روي زمين را از قلم انداخته است مثلاً در همين منطقه شمال كشورمان به جان چند صد هزار هكتار زمين افتاده است. جمعيت زياد و اين توسعه بيحساب و انديشه انسان در حال از بين بردن طبيعت است.
محجوبي با بيان اينكه كارگرهاي روستايي به دليل حضورشان در متن طبيعت، بخشي از انسانهاي آثار او را تشكيل ميدهند، به دغدغههاي ذهنياش ميپردازد: در گذشته كارگران باغهاي چاي لاهيجان از اهالي حومه شهر بودند، اينها احتياج چنداني به پول نداشتند چون مثل شهريها پرتوقع و زيادهخواه نبودند و به همان چيزهايي كه داشتند مثل تخممرغ و پياز و بادمجان قانع بودند و زيادي و اضافي اين مواد را هم به شهر ميبردند و به جايش از شهر چيزهايي را كه ميخواستند مثل قند، به محل زندگي خود مي آوردند. در باغهاي چاي هم كه كار ميكردند حقوق ناچيزي ميگرفتند و زمانيكه فصل چاي چيني در اواخر آبان و اوايل آذر تمام ميشد، اينان با درآمد ناچيزشان يا عروسي ميگرفتند و يا به سفرهاي زيارتي ميرفتند. اكنون اين آوازها جزو خاطرات و تاريخ شده و شيوة چاي چيني نيز تغيير كرده است. در آن دوران طبيعت در زندگي كارگران نقش ارزندهاي داشت و آنان نيز از طبيعت لذت ميبردند و سعي ميكردند حداكثر استفاده را از آن ببرند. آنها در مزارعشان در كنار كشت چاي چيزهاي ديگري را هم ميكاشتند و استفاده ميكردند. اين نگرش و رفتار جزو فرهنگ مردمان آن دوره بود كه «ميكاشتند و ما ميخورديم و ميكاشتيم و آنها ميخوردند.» ولي امروزه انسانها فقط ميخواهند مصرفكننده باشند حتي گاه روستائيان كنوني زيادهخواهيهايشان فراتر از شهريها ميشود. اكنون همه به نوعي صرفاً مصرفكننده شدهايم. در تهران نيز تمامي باغات قديم تبديل به خانههاي آپارتماني قوطي كبريتي شدهاند و آدمهاي كنوني در اين قوطي كبريتها گرفتارند.
خيلي دلم براي بچههاي امروزي ميسوزد چون باوجودي كه بسيار آگاه و فرهنگي هستند، در واقع در شرايط كنوني اصلاً زندگي نميكنند.
چشم آدمي با نگاه به آثار محجوبي هيچگاه خسته نميشود. يك دليل آن القاي آرامش حاكم بر تابلوهاي اوست، آرامشي كه انسان كنوني به شدت در فقدان آن به سر ميبرد و آن ديگري، به كارگيري استاد از عناصر و خطوط عمودي و افقي و منحني در كنار يكديگر و ايجاد فرمها، ريتمها و حركتهاي تازه است كه مانع از خستگي بيننده ميشود. هرجا كه دشتي فراخ با خطوط افقي بسيار نمايان است، خطوط عمودي درختان و بخصوص درختان بسيار عمود تبريزي خودنمايي ميكنند و از آن سو، فرمها و خطوط منحني به كار رفته در اسبها و حركتهاي آنها، منحني توده برگهاي درختان و بوتهها، خطوط منحني تپهها و جادهها و كوهها نيز چشم را نوازش ميدهد و مانع از يكنواختي عمودها و افقها ميشود.
محجوبي دربارة استفاده از درخت تبريزي در نقاشيهايش تصريح ميكند: درختهاي تبريزي در شمال زياد است. كنار باغها اين درخت را ميكاشتند چون سريع رشد ميكرد و ميتوانستند به زودي از آن براي تهيه جعبة انگور و چوبهاي كبريت استفاده كنند. در نمايشگاهي كه حدود سال 1337 برپا كرده بودم، در آثار من چند تا از اين درختها به كار رفته بود. مرحوم جلال آلاحمد و سيمين خانم از اين نمايشگاه ديدن كردند و نظرشان به درختهاي تبريزي كارهايم جلب شد و از من قضيه اين درختها را پرسيدند. من هم حس و حالم را از كشيدن اين درختها توضيح دادم كه اين درختها را در بكراند (پس زمينه) مثل ميلههاي زندان احساس ميكنم كه ما پشت آنها در جايگاه كنوني خود هستيم و آن سو آزادي و رهايي و لطافت طبيعت است. اين تفسير من برايشان جالب آمد و تأييد و تشويق كردند.
اين شد كه از آن موقع، بسيار از درختهاي تبريزي در كارهايم استفاده مي كنم و اينچنين با اسب و درخت و خانههايي با سقفهاي سفالي شناخته شدهام.
او در ادامه ميگويد: به نظر من درختهاي تبريزي كشش بين بالا و پايين را برقرار ميكنند و زمين و آسمان را به هم ارتباط ميدهند.
محجوبي درخت را مقدس ميداند و دليل نامگذاري روز 15 اسفند را به عنوان روز جشن درخت (روز درختكاري) همين تقدس ميداند و تأكيد ميكند: درخت سمبل بسيار شگفتانگيز عالم هستي و بهترين موجود آفريدة خداوند است؛ بطوريكه همه موجودات به آن احتياج دارند. درخت بيش از همه موجودات بر روي زمين نقش دارد و در تمامي فرهنگها شامل بهترينها خطاب ميشود. درخت قشنگترين، عظيمترين، مفيدترين، ايثارگرترين موجودات جهان است و اصلاً در بيان فايدههاي آن كم ميآوريم. از ميوههاي آن بگيريد تا به آشيانهسازي پرندگان بر روي آن و فايده چوب آن و نقش آن در بوجود آمدن نفت و استخراج كاغذ و وسايل مورد استفادة انسان از آن و آخر سر نيز ميرسيم به كندههاي آن كه با سوزاندنشان گرم ميشويم و حتي از خاكستر آن نيز استفاده ميشود.وي حضور و وجود درخت در آثارش را نشانه و سمبلي از حيات ميداند و درباره اسبهاي به كار رفته در آثارش هم توضيح ميدهد: اسب سمبل انرژي است و حركت آنها نشانه و بيانگر حركت و جنبش كل عالم است. اسب بعد از گل و گياه و درخت موجودي است كه به انسان بسيار خدمت كرده است. تمامي پيشرفتهاي انسان بر روي اسب اتفاق افتاده و هميشه در جنگ و در پيشرفت و در تمدنش نقش داشته است. اسب در شخصيت، وقار و زيبايي و عطوفت در عاليترين حد قرار دارد. اين حيوان سمبل وفا و نجابت است. متأسفانه ماشين كه آمد، اين موجود را از رده خارج كرد و اكنون آنرا فقط در كورسهاي اسبدواني ميبينيم.
پرندگان نيز در آثار محجوبي نقش برجستهاي دارند. او در بخشي از سخنانش گفته است: چرا انسان نميتواند همچون ديگر موجودات از زندگياش لذت ببرد؟ شما اين قمريها را ديدهايد كه چقدر زيبا و دو به دو باهم هستند و چقدر اين باهم بودن نشان ومعناي عشق و حيات ميدهد.
از اين سخن ميتوان تعبيري بر پرندگان آثار محجوبي داشت و آن عشق است و در واقع وي با آوردن اسب و درخت و پرنده در كنار هم، انسان را به عشق، حيات و زندگي دعوت ميكند.
پرسپكتيو در آثار استاد پلانبندي شده است. پلانهايي كه در كنار يكديگر قرار گرفتهاند و با هرچه رفتن به عمق، محوتر و ناپيداتر و خطوط به كار رفته در آنها نيز ظريفتر ميشوند. پلانهاي جلوتر از وضوح بيشتري در رنگ و جزئيات فرمها برخوردارند و با خطوط ضخيمتر و واضحتر كار شدهاند. به طور كلي نقاشيهاي استاد حسين محجوبي از دو عنصر رنگ و خط تشكيل شده است و همين دو، تأثيرپذيري وي را از نگارگري ايراني نشان ميدهد. البته رنگ در نگارگري كهن ايران برخلاف رنگهاي محجوبي به صورت خالص، به كار ميرفت و خط نيز در اين نگارهها در دورگيريها و پردازها به كار برده ميشد.
محجوبي نيز از خط علاوه بر كاربرد مستقل آن در دورگيريها و گاه در پردازها، به همان شيوة نگارگري استفاده كرده و استفاده از خط در قلمگيريهاي تنه اسبها و همچنين در پردازش يال و موي اسبها و گاه شاخ و برگ و تنة درختان مشهود است.
استاد نقاش در بخشي از سخنانش گفته است: در كنار ديگر مسئوليتهايم هيچگاه نقاشي را رها نكردم و هميشه سعي كردهام هر دو سال يا هر يك سال، نمايشگاهي از آثارم برپا كنم. هم اكنون نيز حداقل روزي 8 تا 10 ساعت از وقت روزانهام را به نقاشي ميپردازم.او زندگي را بسيار لذتبخش و زيبا توصيف ميكند و آنرا جلوهاي از ذات باريتعالي كه هميشگي و ابدي است، ميپندارد و معتقد است كه هيچ چيز در عالم ساكن و ثابت نيست و همواره همه چيز در حال تبديل و تغيير انرژي است و همه جا عشق و زيبايي و جمال و جلال است و همه هنرمندان با نگريستن به دنيا به يك اصل واحد ميرسند و آن زيبايي عالم است.با اين تعبير محجوبي در آثارش زيبايي جهان را به بهترين شكل ممكن به تصويركشيده است.
مريم نظري
سه شنبه 12 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]
-
گوناگون
پربازدیدترینها