تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):غيبت كردن در (نابودى) دين مسلمان مؤثرتر از خوره در درون اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816895339




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده:مرتضي شيرودي بازخواني پنج دهه جنبش دانشجويي


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده:مرتضي شيرودي بازخواني پنج دهه جنبش دانشجويي
خبرگزاري فارس:دانشجويان را مي‏توان يكي از گروه‏هايي دانست كه به جهت آشنايي و آگاهي بيشتر از جريانات سياسي - اجتماعي، حضور آنان در تمامي صحنه‏هاي انقلاب به شكلي گسترده، بارز است . اين حضور از سال‏ها پيش از انقلاب با شكل‏گيري جنبش دانشجويي آغاز گرديد .


جستجو در يافتن نخستين بارقه‏ها و نقطه عطف انقلاب اسلامي چندان سهل نيست; همچنان كه كنكاش در راه يافتن مؤثرترين عوامل در شكل‏گيري و به ثمر رسيدن انقلاب، بس دشوار است . از آن رو كه انقلاب، پيروزي خود را مرهون مشاركت همه اقشار و گروه‏هاي جامعه از خرداد 42 (و حتي پيش از آن) تا بهمن 57 مي‏داند . در عين حال، نمي‏توان از تاثير انقلاب بر گروه‏هاي مختلف سخن به ميان نياورد . بدان جهت كه فضاي حاكم بر جامعه چه در دوران انقلاب و چه پس از آن به گونه‏اي بوده كه امكان بي تفاوتي و عدم حضور در برهه‏هاي سرنوشت‏ساز براي افراد جامعه وجود نداشته و آنان را به مشاركت فعالانه در همه عرصه‏ها ترغيب نموده است . در ميان اقشار و گروه‏هاي جامعه، نقش برخي به لحاظ ويژگي‏هاي موقعيتي و فضاي خاصي كه در آن قرار داشتند، بارزتر و روشن‏تر از سايرين است .

دانشجويان را مي‏توان يكي از گروه‏هايي دانست كه به جهت آشنايي و آگاهي بيشتر از جريانات سياسي - اجتماعي، حضور آنان در تمامي صحنه‏هاي انقلاب به شكلي گسترده، بارز است . اين حضور از سال‏ها پيش از انقلاب با شكل‏گيري جنبش دانشجويي آغاز گرديد . اين جنبش با تاثر از جريان روشنفكري و تجددخواهي متاثر از رشد علمي جهان غرب از يك سو، و شكل‏گيري جريان‏هاي كمونيستي از سويي ديگر آغاز گرديد . ليكن پس از چندي با انگيزه احياي تفكر ديني و رد روشنفكري غربي و الحاد شرقي در بستر تاريخ انقلاب اسلامي و در دانشگاه تهران رخ نمود . آنچه اين حضور را تداوم مي‏بخشيد، پيام‏هاي شورانگيز رهبر انقلاب مبتني بر استقامت تا دست‏يابي به پيروزي بود و همان پيام‏ها، 13 آبان 57 را كه اوج جريانات دانشجويي (قبل از انقلاب) بود، رقم زد . حضور به موقع و در عين حال فعالانه دانشجويان، پس از انقلاب در همه عرصه‏ها به ويژه جنگ و جهاد سازندگي، به ياد ماندني است و همچنان پس از گذشت‏بيست‏سال از انقلاب، شاهد اين حضور فعال و سرنوشت‏ساز در برهه‏هاي پر فراز و نشيب انقلاب هستيم .

* جنبش دانشجويي در دهه‏هاي نخستين تولد
هر چند پيش از دهه سي هم تك‏برخوردهاي سياسي را مي‏توان در دانشگاه‏هاي ايران مشاهده كرد، اما تقويم جنبش دانشجويي ايران از ابتداي دهه 30 آغاز مي‏شود . در فاصله 1328 - 1330 كه دوره مبارزات نهضت ملي شدن نفت است، دو دانشگاه ايران، يعني تبريز و تهران، فعال هستند . هر چند جو دانشگاه بيشتر در اختيار حزب توده و كمونيست‏ها بود، اما مرز بندي آنها با مسلمان‏ها شديد نبود . از اين رو، حسين مكي، يكي از اعضاي كابينه مصدق، كه وارد دانشگاه تبريز مي‏شود با استقبال پر شوري مواجه مي‏گردد و او را روي دست‏بلند مي‏كنند .

نخست وزيري مصدق جمعا دو سال و چهار ماه طول كشيد و با كودتاي 28 مرداد سال 1332 دولت او سقوط كرد . در دانشگاه‏هاي تهران و تبريز تظاهرات دامنه‏داري به عنوان اعتراض به بر كناري دكتر مصدق انجام گرفت كه منجر به دستگيري عده‏اي از دانشجويان شد . در آذر 1332 در اعتراض به برقراري روابط سياسي ايران و انگليس، دانشجويان دانشكده فني دانشگاه تهران ست‏به تظاهرات زدند كه پليس آنها را محاصره كرد و با ورود به دانشكده، بر روي دانشجويان آتش گشود . دو روز بعد يعني در روز 16 آذر، ريچارد نيكسون معاون رئيس جمهور امريكا به اتفاق همسرش به تهران آمد كه تظاهرات وسيعي در اعتراض به ورود او و نيز به مناسبت‏بزرگداشت‏شهداي دانشكده فني برگزار شد كه منجر به زد و خورد شديد پليس و مردم گرديد . در جريان اين حوادث سه تن از دانشجويان به شهادت رسيدند و عده‏اي بازداشت‏شدند . به همين جهت، روز 16 آذر از آن سال به بعد به عنوان مبدا جنبش دانشجويي ايران ثبت‏شده است و همه ساله دانشگاه‏ها با برگزاري مراسمي در تجليل از شهداي 16 آذر به حيات خود ادامه داده‏اند كه اغلب منجر به برخوردهايي با رژيم استبدادي شاه شده است .

سال‏هاي پس از جنگ جهاني دوم، عصر انقلاب‏خيزي بود، و در سال 1338 امريكا براي جلوگيري از گسترش امواج انقلابي در كشورهاي وابسته، براي اين قبيل از كشورها طرح‏هاي اصلاحي ارائه كرد . پس از آن در ايران دولت‏شريف امامي با شعار مبارزه با فساد و انجام اصلاحات، آزادي احزاب و برگزاري انتخابات به قدرت رسيد .

لايحه اصلاحات ارضي هم در همين راستا به مجلس رفت، اما به دليل عدم موافقت آيت الله بروجردي و تا حدي بي ميلي شخص شاه كه خود از ملاكان بزرگ بود، بحث اصلاحات ارضي متوقف شد . در ارديبهشت 1340 دكتر اميني به توصيه امريكايي‏ها به قدرت رسيد تا اصلاحات ارضي را قاطعانه اجرا كند، زيرا با در گذشت آيت الله بروجردي در فروردين همان سال، مانع اصلي اين كار هم برداشته شده بود . اميني همچنين اقداماتي را براي به انحراف كشانيدن جنبش دانشجويي انجام داد . او به دانشگاه تبريز سفر كرد و به ايراد سخنراني پرداخت و گفت: «جبهه ملي در هيچ حكومتي مانند حال، آزادي نداشته است .» اميني مي‏خواست‏با رهنمود و اشاره امريكايي‏ها تظاهر به اجراي يك رفرم سياسي در حد مشاركت دادن جبهه ملي (كه به دليل انتسابش به مصدق از محبوبيت‏برخوردار بود) بنمايد; در حالي كه در آن زمان جبهه ملي به دليل تبديل شدن به يك ابزار سياسي، محبوبيت گذشته را از دست داده بود . به همين دليل گروهي كه داراي تمايلات ديني و استقلال سياسي بودند از جبهه ملي جدا شدند . مؤسسين اين گروه كه نهضت آزادي ايران نام گرفت و در 27 ارديبهشت 41 اعلام موجوديت كرد، عبارت بودند از: آيت الله طالقاني، مهندس بازرگان و دكتر يدالله سحابي . پايگاه اصلي نهضت آزادي، دانشگاه‏ها بود و بازرگان سال‏ها بود كه با نوشتن كتاب‏هايي در دفاع علمي از مذهب، به ياري جوانان در برابر تفكر الحادي غربي و كمونيستي شتافته بود .

در تير ماه 1341، در اثر اختلافات شاه و اميني، اسدالله علم به نخست وزيري دست‏يافت . مهم‏ترين اقدام علم، تصويب لايحه انجمن‏هاي ايالتي و ولايتي بود كه طي آن شر ط مسلمان بودن و ذكوريت‏براي انتخاب كننده و انتخاب شونده حذف و به جاي سوگند به كلام الله مجيد، سوگند به كتاب آسماني گذاشته شد كه مجوزي براي دست‏يابي فرقه‏هاي مذهبي ديگر به قدرت بود . اين مصوبه با اعتراض علماي قم مواجه شد، و هر چند دولت لغو تصويب نامه را اعلام كرد، اما امام‏خميني (ره) از علما خواست تا اعلام و انتشار رسمي خبر لغو تصويب نامه، مبارزه را ادامه دهند . در دانشگاه تهران تظاهرات وسيعي به حمايت از علماي قم و اعتراض به مصوبه دولت انجام شد و در دانشگاه تبريز يكي از استادان با اغتنام از فرصت‏به وجود آمده در تظاهرات دانشجويان، روي چهار پايه‏اي رفته و طي سخنراني، مسئله لزوم ملي بودن نفت و حراج آن توسط شاه را مطرح كرد كه با حمله پليس دستگير شد و چون دانشجويان كلاس‏ها را تعطيل كردند و به اعتراض پرداختند، 48 ساعت‏بعد، اين استاد دانشگاه را آزاد كردند .

در 19 ديماه 41، شاه اصول ششگانه انقلاب سفيد را اعلام كرد و در اول بهمن 1341 اعلاميه مراجع و روحانيون به ويژه امام‏خميني (ره) كه يكي از مدرسين برجسته قم بودند، در تحريم رفراندم منتشر شد . علي رغم اين مخالفت‏ها، در 6 بهمن 41، رژيم رفراندم خود را برگزار كرد و رئيس جمهور امريكا به شاه تبريك گفت . با فرا رسيدن نوروز سال 42 (در پايان سال 41) امام‏خميني (ره) طي پيامي خطاب به علماي شهرها، عيد نوروز را عزا اعلام كرده و به دنبال آن موجي از شورش در توده مردم برخاست . در اثر درگيري كه در مدرسه فيضيه به وقوع پيوست و عده‏اي به شهادت رسيدند، مراسم چهلم شهداي فيضيه مقارن شد با محرم . امام‏خميني (ره) در 14 خرداد، سخنراني مفصل و شديداللحني عليه حكومت ايران كردند كه بامداد 15 خرداد توسط ماموران دستگير و به تهران انتقال يافتند . به دنبال آن، شورش عظيمي در تهران و قم برخاست; به گونه‏اي كه پليس مجبور شد، دانشگاه تهران را تعطيل كند .

قيام سال 42 جو خفقان و سياست گريزي را در دانشگاه‏ها و در سطح جامعه شكست . در تهران و تبريز از آن پس ميان دانشجويان مسلمان با روحانيون پيوندي برقرار شد . در جريان مبارزات سال 42 بر سر راه دانشگاه تهران توسط دانشجويان پلاكاردي نصب شد با شعار «اصلاحات آري، ديكتاتوري نه‏» . در روز 17 فروردين سال 43 امام خميني (ره) رسما آزاد شده و به قم باز گشتند; اما در پي تصويب لايحه كاپيتولاسيون در مجلس شورا كه در پي پيشنهاد دولت‏حسنعلي منصور انجام گرفت، امام خميني (ره) با مقامات بلند روحاني در قم جلسه‏اي تشكيل داده، نمايندگاني را به شهرها فرستادند و آنها مردم را آماده اعتراض كردند .

صبح روز 12 آبان 43 عده زيادي از شهرهاي مختلف براي شنيدن سخنراني امام خميني راهي قم شدند . ايشان با چهره‏اي برافروخته در سخنراني خود چنين فرمودند: «ايران ديگر عيد ندارد، عيد ايران را عزا كردند، ما را فروختند، عزت ما را پايكوب كردند» سپس در حالي كه جمعيت مي‏گريست، امام خميني (ره) عليه آمريكا، انگليس و اسرائيل هم سخناني ايراد كردند . به دنبال آن اعتراضات مردمي پديد آمد و ماموران حكومت، شب 13 آبان امام خميني (ره) را دستگير و به تركيه تبعيد كردند و واكنش‏هاي مردمي را سركوب و عده زيادي را به شهادت رساندند . پس از تبعيد امام خميني (ره) اين تصور قوت گرفت كه بايد جواب خشونت را با خشونت پاسخ گفت . از اين زمان به بعد گروه‏هاي مختلفي با روش مبارزه مسلحانه به وجود آمدند . گروهي از جوانان مذهبي عضو نهضت آزادي نيز از اين گروه جدا شده، سازماني را با هدف مبارزه چريكي به وجود آوردند . از اين رو، از سال 1344 به بعد، جو سياسي دانشگاه‏ها راديكاليزه شد، اما فعاليت‏ها و تشكل‏هاي سياسي علني در محيط دانشگاه‏ها وجود نداشت و افراد مذهبي عمدتا در هيئت‏هاي مذهبي و انجمن‏هاي ديني كه مسايل قرآني، اخلاقي و ديني در آنها مطرح بود، با يكديگر ارتباط داشتند و تا سال 1347 و 1348 در اثر خفقان شديد، تحرك سياسي قابل توجهي در سطح دانشگاه‏ها ديده نمي‏شود .

فضاي فرهنگي دانشگاه‏ها نيز متناسب با فرهنگ حكومتي بود . هدف از تحصيل اخذ مدرك بود و در محيط دانشگاه حتي فعاليت مذهبي جدي صورت نمي‏گرفت . در مهر ماه 1348 رئيس دانشگاه شيراز طي بخشنامه‏اي ورود دختران با پوشش چادر را به دانشگاه ممنوع اعلام كرد . دانشجويان مسلمان دانشگاه شيراز اطلاعيه‏اي در اعتراض به اقدامات ضد اسلامي مسئولان دانشگاه منتشر كردند و روحانيون شهر نيز با خودداري از اقامه نماز جماعت دست‏به اعتصاب زدند . اين اقدامات موجب عقب‏نشيني حكومت‏شده، منع ورود دانشجويان با حجاب به دانشگاه لغو شد . در اسفند همين سال دانشجويان دانشگاه تهران در اعتراض به افزايش بهاي بليط اتوبوس، اتوبوس‏هاي شركت واحد را در مقابل دانشگاه سنگباران كردند كه منجر به درگيري با پليس و كشته و مجروح شدن عده‏اي از دانشجويان شد و دانشگاه تهران تعطيل گرديد . اين اعتراض غير سياسي كه دانشجويان زيادي در آن شركت كرده بودند، حال و هواي ديگري يافت و دانشجويان دانشگاه‏هاي تهران با برپايي تظاهرات خواستار آزادي بازداشت‏شدگان گرديدند .

در اين دوران در دانشگاه‏ها اعتراضات صنفي هم وجود داشت كه نمونه آن اعتصاب 13/3/1349 دانشجويان شيراز در اعتراض به افزايش شهريه بود . در آذر ماه 49 دانشجويان دانشگاه تهران تظاهراتي در اعتراض به مشكلات صنفي و عدم آزادي در كشور به راه انداختند و با سر دادن شعارهايي عليه انقلاب سفيد شاه و ملت، نظير: «مرگ بر اين سفيدي انقلاب، مرگ بر انقلاب فرمايشي‏» فصل جديدي را در مبارزه گشودند . به دعوت مراجع سرشناس تقليد، نيز در هماهنگي و همسويي با دانشجويان درسهاي حوزه علميه قم تعطيل شد .

در سال 1349 اگر چه پاره‏اي اقدام مسلحانه از سوي سازمان‏هاي چريكي صورت گرفت، و از سويي ديگر مرحوم دكتر شريعتي افكار دانشجويان را به خود جلب كرده بود و همچنين شهادت آيت الله سعيدي سرفصل جديدي در جنبش داشنجويي رقم زد، اما شدت خفثان هنوز به حدي بود كه دانشجويان از انجام اقدامات فراگير درمانده بودند; لذا اغلب اعتراضات جنبه صنفي پيدا مي‏كرد . از نظر حكومت اعتراضات صنفي در دانشگاه مي‏توانست تمريني براي حركت‏هاي سياسي باشد كه چنين برداشتي از حركت‏هاي صنفي دانشجويان صحيح هم بود از اين رو، حكومت از آن جلوگيري مي‏كرد . حركت‏هاي صنفي اين امتياز را داشتند كه عده وسيع‏تري از دانشجويان را پوشش داده، از نظر مانور تبليغاتي - رواني مؤثر مي‏افتادند .

از نظر فرهنگي هم تلاش وسيعي براي استحاله دانشجويان و ترويج ابتذال صورت مي‏گرفت . سالن‏هاي دانشگاهي كه براي كنفرانس‏هاي علمي تاسيس شده بود، از نظر متصديان امور، مكان مناسبي براي اجراي مراسم و برنامه‏هاي مغاير با فرهنگ و مذهب جامعه ايران بود . در سال 49 قرار بود تالار خواجه رشيد الدين فضل الله (تالار وحدت) دانشگاه تبريز كه به تازگي ساخت آن به اتمام رسيده بود، توسط يكي از خوانندگان هرزه زن افتتاح شود كه دستخوش حريق شد . اجراي مراسم رقص و دانسينگ در اين دانشگاه نيز سابقه داشت . دانشجويان در مقابل اين تلاشها مقاومت مي‏كردند . هر چند تعداد آنها اندك بود، اما همين مقاومت‏ها خود به محوري براي ارتباط و تجمع دانشجويان تبديل مي‏شد .

* جنبش دانشجويي در دهه سوم فعاليت
از آغاز سال 1350 فعاليت‏هاي سازمان‏هاي چريكي رو به گسترش نهاد . در 14/1/50 چند ناشناس به سر پاسبان كلانتري قلهك حمله كردند و مسلسل وي را ربودند . در 15/1/50 پنجاه نفر در يك درگيري مسلحانه در سياهكل (جنگل‏هاي شمال كشور) دستگير شدند . به موازات حركت‏هاي چريكي، در دانشگاه‏ها نيز تحركات سياسي شدت مي‏گرفت . در 11 ارديبهشت 1350 دانشجويان دانشگاه تهران عليه جشن‏هاي 2500 ساله شاهنشاهي دست‏به تظاهرات زدند و پليس با حمله به دانشجويان حدود دويست نفر را دستگير كرد . متعاقب آن، در پي درخواست درخواست مقامات دانشگاه‏ها و براي سركوب دانشجويان، پليس در دانشگاه‏ها مستقر شد . دانشجويان دانشگاه صنعتي و دانشجويان هنر سراي عالي نارمك نيز دست‏به تظاهراتي عليه رژيم زدند . در پي اين حوادث امام خميني (ره) نيز در نجف ضمن بياناتي از ملت ايران خواستند كه به مبارزه با جشن‏هاي 2500 ساله برخيزند . در اواخر مهرماه سال 50 دانشكده فني دانشگاه تبريز به دنبال دو هفته اعتصاب و تحصن دانشجويان، تعطيل گرديد . در بهمن ماه همين سال عده‏اي از اعضاي دستيگرشده، محاكمه و اعدام گرديدند .

سال 1350 را مي‏توان نقطه عطفي در انتقال از دهه چهل به دهه پنجاه دانست . ايران در اين سال در اوج خفقان بود . هيچ تجمع سياسي وجود نداشت و تنها دو حزب «ايران نوين‏» و «حزب مردم‏» كه كاملا حكومتي بودند فعاليت داشتند و نيروي مستقلي امكان عرض اندام نداشت . افراد مذهبي آگاه و انقلابي در محيط دانشگاه‏ها نه تنها به شدت در اقليت و موضع ضعف قرار داشتند، بلكه در برابر مباحث تئوريك و ايدئولوژيك نيز فاقد نظام فكري كاملي بودند . سال 1350 سال ظهور شريعتي بود . بحث‏هاي ايدئولوژيك او به عنوان يك متفكر مسلمان و سياسي مخالف رژيم، پاسخي بود به نيازهاي مبرم زمان و متوقف ساختن موج گرايش جوانان به گروه‏هاي چپ و ماركسيست و يا پيوستن برخي از جوانان مذهبي گريزان از چپ به انجمن‏هاي مذهبي خنثي، مانند انجمن حجتيه .

از سال 1350 نيروهاي مذهبي رو به بالندگي و رشد گذاشتند و توزيع آثار متفكرين اسلامي به ويژه آثار شريعتي كه به خاطر صبغه انقلابي‏اش ممنوع بود (و خود اين ممنوعيت گرايش بيشتري به خواندن آنها ايجاد مي‏كرد) و نيز آثار استاد مطهري كه عمدتا بر پايه‏هاي نظام فكر ديني استوار شده بود، در تغيير موازنه قوا به نفع دانشجويان مذهبي نقش مهمي داشت . در همين ايام اعتراض دانشجويان دانشكده فني تبريز نسبت‏به وارد كردن عده‏اي از فوق ديپلمه‏ها به دانشكده در 5 اسفند 1350 منجر به تشنج در سطح دانشگاه و زد و خورد شديد و خونيني با گارد دانشگاه شد و چنان بازتاب يافت كه دو روز بعد هيئتي از سوي نخست وزير براي رسيدگي به وضع دانشگاه تبريز عازم آن جا شد .

سال 1351 درگيري‏هاي مسلحانه، ترور و انفجارها عليه رژيم و دستگيري و اعدام مخالفان توسط حكومت‏به صورت گسترده‏تري در آمد . به مناسبت نهم خرداد كه رئيس جمهور امريكا و همسرش وارد ايران شدند نيز انفجارهايي در چند نقطه تهران صورت گرفت . در درون دانشگاه، سال‏هاي 53 - 51 سال‏هاي ناآرامي است . حركت‏هاي صنفي به بهانه اعتراض به نا سالم بودن غذا و به هم ريختن سلف سرويس، اعتراض به شهريه، امتحانات و . . . پي در پي تكرار مي‏شود .

يكي از مهم‏ترين رويدادهاي سال 1353 اين بود كه بر اثر وقوع بحران نفتي در جهان و پس از جنگ اعراب و اسرائيل، قيمت نفت‏به چهار برابر افزايش يافت . اين رويداد منشا پيامدهاي اجتماعي و سياسي مهمي در كشورهاي توليد كننده نفت و از جمله در ايران گرديد . يكي از اثرات عمده آن بر روند دانشگاه‏ها و پذيرش دانشجو بود . با صعود ناگهاني درآمد نفت رژيم شاه با بهره‏برداري از توان و امكانات مالي جديد گام‏هاي جديدي را براي تثبيت موقعيت‏سياسي خود و ترويج فرهنگ مبتذل شاهنشاهي و خنثي كردن نارضايتي‏ها از طريق ايجاد رفاه برداشت . اما هنگامي كه سنت الهي بر اين قرار گيرد كه ظلم دگرگون شود، همه اين تدابير ضد خود را در خود مي‏پروراند و همين گام‏ها در دراز مدت در جهت‏براندازي ظلم قرار مي‏گيرد كه نمونه‏اي از آن، رايگان شدن تحصيل دانشگاهي به خاطر درآمدهاي باد آورده نفتي بود . در نتيجه اين حركت، نيروهاي جديدي وارد دانشگاه شدند كه آن جا را به كانون شراره‏هاي ضد ظلم بدل مي‏كردند و توازن فكري و سياسي موجود در دانشگاه را به هم مي‏ريختند . تا پيش از اين ماجرا، تحصيل در دانشگاه شهريه‏اي بود و چون مبلغ آن سنگين بود، نوعا خانواده‏هاي متوسط به بالا مي‏توانستند فرزندان خود را براي تحصيل به دانشگاه بفرستند . اين خانواده‏ها نيز اغلب از نظر سياسي، محافظه‏كار يا موافق وضع موجود و از نظر فرهنگي نزديك‏تر به فرهنگ غالب بودند . رايگان شدن تحصيل موجب گرديد عده زيادي از خانواده‏هاي زير متوسط و ضعيف به دانشگاه راه يابند . از آن جا كه در طبقه محروم جامعه تمايلات مذهبي بيشتر بود و به دليل ستمديدگي و استثمار از آمادگي مبارزه بر ضد تبعيض برخوردار بودند، موقعيت نيروهاي مذهبي دانشگاه به سرعت رو به‏بهبود گذاشت . از اين تاريخ به بعد علاوه بر 16 آذر كه به طور سنتي به سال روز جنبش دانشجويي تبديل شده بود و همه نيروهاي مسلمان و ماركسيست مشتركا به بزرگداشت آن مي‏پرداختند، 15 خرداد نيز، كه نماد جنبش اسلامي بود، وارد تقويم جنبش دانشجويي شد . اين روز يادآور سركوب قيام 15 خرداد سال 42 و تبعيد امام در سال 43 بود و بزرگداشت آن جزو افتخارات نيروهاي مذهبي در برابر رقيبان بود; اما رژيم نسبت‏به بزرگداشت چنين روزي حساسيت فوق العاده‏اي نشان مي‏داد .

در دانشگاه تبريز برنامه‏ريزي براي تظاهرات 15 خرداد، مقارن شده بود با تجمع و اعتراض صنفي دانشجويان به تصميم دانشگاه براي گرفتن تعهد سربازي از دانشجويان . سرانجام تجمع و تظاهرات 15 خرداد برگزار شد و با حمله پليس و سركوب تظاهرات و دستگيري عده‏اي پايان يافت . چون بزرگداشت 15 خرداد ويژگي مذهبي داشت، چپي‏ها در آن شركت نمي‏كردند و همين امر يكي از عواملي بود كه نيروهاي مذهبي به تدريج صف خود را از آنها جدا كردند; در حالي كه تا پيش از آن بيشتر برنامه‏هاي كوهنوردي، اعتصاب و تظاهرات مشتركا انجام مي‏شد . دانشجويان مذهبي از آن پس برنامه‏ريزي‏هايي را براي ورود شعار «شهادت‏» و «امام خميني‏» و متمايز شدن تظاهرات نيروهاي مذهبي در دانشگاه انجام دادند .

در واپسين روزهاي سال 53 رژيم با تشكيل حزب واحد رستاخيز و ادغام دو حزب حكومتي خود، به سمت انحصار بيشتر رفت . پس از يورش گسترده پليس و ساواك به گروه‏هاي چريكي در سال‏هاي 52 - 50 و دستگيري حدود نود درصد از اعضاي اين سازمان‏ها و اعدام برخي ديگر، رژيم شاه احساس امنيت مي‏كرد . سران رژيم پس از اين پيروزي‏ها كه به زعم خودشان، موجب بي اعتباري و عدم امنيت‏براي مبارزه عليه رژيم مي‏شد، و نيز برگزاري جشن 2500 ساله و درآمدهاي كلان نفتي و ايجاد رفاه كاذب، ديگر ايران را جزيره‏اي امن مي‏دانستند كه به همان جدال‏هاي لفظي و ساختگي دو حزب حكومتي هم نياز ندارد . در 11 اسفند 53 خبر تشكيل حزب رستاخيز اعلام شد و شاه گفت هر كس عضو حزب نشود اجنبي است و بايد از ايران برود . امام خميني نيز از نجف، به حرمت عضويت در اين حزب فتوا داد . در دانشكده‏ها دفاتر اسم‏نويسي براي ثبت نام در حزب رستاخيز قرار دادند و فشار زيادي به دانشجويان وارد آوردند . دانشجويان مقاومت كرده، بر ديوارها شعار مي‏نوشتند: «يزيد زمان بيعت مي‏طلبد» و «مرگ بر حزب رستاخيز» .

سال 1354 همچنان دستگيري و قلع و قمع بقاياي سازمان‏هاي چريكي ادامه داشت . اغلب اعضاي اين سازمان‏ها دانشجو بودند . در دانشگاه پيوسته گفته مي‏شد مهندس فلان دستگير يا مهندس بهمان اعدام شد . اين وقايع فضاي دانشگاه را هر چه بيشتر سياسي مي‏كرد و افتخاري براي مبارزه مسلحانه به وجود مي‏آورد و جنبش مسلحانه هم سربازان خود را از جنبش دانشجويي مي‏گرفت . به دنبال صدور فتواي تحريم عضويت در حزب رستاخيز، همچنين امام خميني (ره) در اين اطلاعيه از دانشگاهيان و طلاب خواست كه خاطره قيام‏15 خرداد سال 42 را هر چه با شكوهتر گرامي دارند . لذا از اوايل سال 1354 تمهيدات و تداركات آن توسط دانشجويان مسلمان آغاز شد و در سال روز 15 خرداد عظيم‏ترين شورش دانشجويي به وقوع پيوست كه مبين ميزان قدرت جنبش اسلامي و دوام حيات آن بود و معادلات سياسي داخلي و خارجي را تحت تاثير قرار داد . پليس در ادامه سركوب اين شورش دانشجويي به خوابگاه دانشجويان نيز يورش برد و ضمن تفتيش خوابگاه‏ها براي كشف اعلاميه‏ها و وسايل ديگر اقدام به دستگيري عده‏اي از آنها نمود .

پس از وقايع سال 54، مسلمانان با اين تصور كه ماركسيست‏ها از پشت‏به آنها خنجر مي‏زنند، از هر گونه اتحاد با آنها بيمناك بودند و در تمامي مواضع خطوط خود را جدا كردند . اين امر موجب شفافيت‏بيشتر مواضع مي‏شد . استقبال دانشجويان از ارزش‏هاي اسلامي و گرايش به مذهب و حجاب از بركات اين شفافيت‏بود . به‏تدريج‏حجاب اسلامي دانشجويان شكل گرفت . تا قبل از سال 53 - 52 در دانشگاه‏ها بانوي محجبه‏اي ديده نمي‏شد ولي اكنون براي نشان دادن مرزبندي‏ها هر گروهي از نمادهاي خاص خود استفاده مي‏كرد كه براي مسلمانان اين نمادها عبارت از حجاب و پوشش و نماز بود . گسترش جلسات مذهبي و دعوت از چهره‏هاي مذهبي - سياسي توسط دانشجويان يكي ديگر از نشانه‏هاي موقعيت رو به اعتلاي دانشجويان مسلمان در سال‏هاي 55 - 54 بود . تهيه و تكثير اعلاميه‏هاي امام خميني (ره) در سطح دانشگاه به يك اقدام جدي مبدل شد و براي عاملان آن وسيله پيوندهاي اعتقادي - عاطفي گرديد . تجربه‏هاي بزرگداشت 15 خرداد در سال 55 نيز تكرار شد، و اين روز را نه يك حركت دانشجويي كه به جنبشي مردمي و ملي مبدل كرد .

سال 1355 فصل پايكوبي رژيم شاه بود . او ديگر از سوي سازمان‏هاي چريكي تهديد جدي احساس نمي‏كرد . در سي‏ام دي ماه 55 كارتر كه به تازگي در انتخابات رياست جمهوري امريكا پيروز شده و سياست‏حمايت از حقوق بشر را سر لوحه برنامه‏هاي خود قرار داده بود، به ايران سفر كرد . او در اين سفر ايران را جزيره ثبات ناميد . براي شاه و حاميان او اين تصور به وجود آمد كه اكنون كه همه مخالفان يا نابود شده يا تسليم گرديده و توبه كرده‏اند و فقط گاه‏گاهي صداي اعتراضي از گوشه و كنار بر مي‏خيزد، هنگام دست زدن به اصلاحاتي سياسي و گشودن نسبي فضاي جامعه است كه از طريق ساختن جناح مخالفان وفادار از ميان طرفداران حكومت و راه انداختن جدال‏هاي سياسي هدايت‏شد، زمينه را براي روي كار آمدن وليعهد در آينده مهيا سازند تا او با مشكلات كمتري مواجه باشد; اما سير حوادث به گونه ديگري رقم خورد .

سال 1356 نيروهاي ملي و مذهبي با استفاده از فرصت پيش آمده، شروع به عريضه نويسي‏هاي انتقادي به شاه كردند . در خرداد 1356 شريعتي كه محبوبيتي در ميان دانشجويان و طلاب و جوانان يافته بود، و چند روزي بود كه از ايران خارج شده بود، به طور ناگهاني و مرموزي در گذشت . با توجه به ضديت رژيم با شريعتي، افكار عمومي اين حادثه را ناشي از توطئه ساواك براي قتل شريعتي دانست . برپايي مراسم بزرگداشت‏شريعتي در دانشگاه‏هاي مختلف كشور اثرات روشنگري بر جاي گذاشت . در آبان همين سال حاج آقا مصطفي خميني نيز به طرز مرموزي در گذشت و اين بار در سطح وسيع‏تري نيروهاي ملي و مذهبي با صدور بيانيه‏هاي جمعي و تشكيل مراسم ختم، حضور خود را نشان دادند . آفتاب بر جسم افسرده جنبش انقلابي مي‏تابيد و هر دم بيشتر جان مي‏گرفت . تجليلي كه در مساجد شهرهاي مختلف از مرحوم مصطفي خميني شد، شاه را به واكنش انداخت . او براي تخريب چهره امام خميني (ره) دستور داد مقاله‏اي درباره وابستگي امام خميني (ره) به خارج و هندي بودن او و مخالفتش با اصلاحات ارضي و موافقت‏با فئودال‏ها بنويسند .

درج اين مقاله در روزنامه اطلاعات 17 دي 56 موجب خشم طلاب قم شد، و در روز 19 دي ماه با تعطيل درس‏ها و برپايي تظاهرات اعتراض‏آميز واكنش نشان دادند . پليس با سركوب تظاهرات عده‏اي را به شهادت رساند . در پي اين واقعه علماي قم و نجف با صدور اعلاميه‏هايي اين جنايات را محكوم كردند و در دانشگاه‏ها و مساجد مراسم عزاداري برپا شد . قيام 29 بهمن تبريز در مراسم چهلم بزرگداشت‏شهداي قم شكل گرفت و شهداي 29 بهمن تبريز چهلم‏هاي زنجيره‏اي را در سراسر كشور به وجود آورد و انقلاب اسلامي آغاز شد .

در طول سال 1357 دانشگاه‏هاي كشور به پايگاه انقلاب تبديل شدند . كلاس‏ها تعطيل شد و تظاهرات سياسي براي سرنگوني رژيم از دانشگاه‏ها سازماندهي شد . جنبش دانشجويي اكنون به يك جنبش اجتماعي مبدل شده و خواسته‏هاي انقلابي مبني بر آزادي زندانيان سياسي و بازگشت امام خميني (ره) در صدر قرار گرفت . در 18 ارديبهشت 57 در دانشگاه تبريز به مناسبت چهلم شهداي قيام 29 بهمن تبريز تظاهرات عظيمي صورت گرفت و با سنگ به مصاف گلوله رفتند و شورش خونين 18 ارديبهشت دانشگاه تبريز منجر به تعطيلي آن تا پيروزي انقلاب اسلامي گرديد . در جريان ممانعت دولت‏بختيار از بازگشت امام خميني (ره) در دي ماه 1357، علماي قم و ساير شهرهاي كشور در دانشگاه تهران دست‏به تحصن زدند . اين حركت نمادين ضمن تقويت وحدت و نزديك شدن حوزه و دانشگاه - كه طي سال‏هاي گذشته در اثر تبليغات رژيم دچار بدبيني‏هاي مفرطي نسبت‏به همديگر شده بودند - دانشگاه تهران را به پايگاه انقلاب مبدل ساخت . سرانجام با تسليم شدن دولت‏به بازگشايي فرودگاه، امام خميني در 12 بهمن 1357 به ميهن بازگشت . طبق برنامه اعلام شده قرار بود امام خميني در دانشگاه تهران با مردم ديدار كرده و سخنراني كنند، اما به پاس حرمت‏شهداي انقلاب، اين برنامه به بهشت زهرا انتقال يافت . برنامه اوليه هر چند اجرا نشد، ولي نشانه جايگاهي بود كه دانشگاه در انديشه رهبران انقلاب داشت و اولين مكاني بود كه براي استقرار رهبري انقلاب و سخنراني ايشان در نظر گرفته شده بود .

* جنبش دانشجويي ايران از پيروزي انقلاب اسلامي
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، جريان پر فراز و فرود جنبش دانشجويي را مي‏توان در سه دوره مورد مطالعه قرار داد:

1 . دوره تحرك سياسي از پيروزي انقلاب تا انقلاب فرهنگي;
2 . انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاه‏ها تا پايان جنگ;
3 . پايان جنگ تاكنون .

در دوره نخست‏يك حركت مردمي فراگير در كشور پديد آمد و دانشگاه را نيز در بر گرفت . دانشگاه در اين دوره يكي از پايگاه‏هاي عمده تحرك سياسي در جامعه شده بود . در داخل دانشگاه، گروه بندي‏هاي مشخصي وجود داشت و حتي كساني كه در سطح جامعه آراي اندكي را به خود اختصاص مي‏دادند، در دانشگاه داراي تشكل مشخصي بودند . با تشديد درگيري اين گروه‏ها در دانشگاه و پيامدهاي اشغال سفارت امريكا توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام و تعطيلي دانشگاه‏ها، به پايان دوره اول يعني جنبش دانشجويي متكثر مي‏رسيم . در دوره دوم، از ميان نيروهاي فعال دانشجويي فقط يك گروه مشخص باقي مي‏ماند كه داراي نزديكي بسياري به دولت است و خود را تنها نيروي پيشرو و انقلابي مي‏دادند . مشابه اين نوع فعاليت‏سياسي دانشجويي را فقط در كشورهايي كه فعاليت دانشجويي به وسيله دولت اداره و سازماندهي مي‏شود (مانند كشورهاي كمونيستي) مي‏توان ديد . البته در ايران نمي‏توان گفت كه جنبش دانشجويي از دولت تبعيت مي‏كرد يا دولت از آن; اما مي‏توان گفت كه همسويي زيادي ميان آنها وجود داشت . در دوره سوم با پايان گرفت جنگ تحميلي وضعيت گذشته پايان گرفته، بحث‏ها و اختلاف نظرهايي كه در دوره جنگ مسكوت مانده بود، ابتدا به صورت ضعيفي مطرح مي‏شود و سپس به صورت آشكار وسعت مي‏گيرد . در اين زمان شاهد شكل‏گيري جناح بندي‏هاي سياسي جديدي در سطح جامعه و سپس در دانشگاه هستيم و تشكل‏هاي دانشجويي جديدي متمايل به جناح ديگر در نظام جمهوري اسلامي راه اندازي مي‏شوند . پس از انتخابات مجلس پنجم، انشعاباتي در گروه‏هاي جديد به وجود آمده و در پي انتخابات رياست جمهوري در دوم خرداد 1376 گروه‏ها و تشكل‏هاي جديدي (هر چند غير رسمي) با نام و نشان تشكيل مي‏شوند و «جنبش دانشجويي متكثر» دوباره به وجود مي‏آيد . توضيح بيشتر هر يك از دوره‏ها عبارتند از:

دوره اول
در بحبوحه پيروزي انقلاب، گروه‏هاي چپ كه در آخرين روزهاي انقلاب، علي‏رغم تحليل‏هاي قبلي خويش به نيروهاي مردمي پيوستند، همراه با مردم در تصرف پادگان‏ها حضور يافته و سلاح‏هاي زيادي را از پاسگاه‏ها و پادگان‏ها بردند . مردم عادي هم سلاح‏هايي را خارج كردند; اما اين كار توسط گروه‏هاي سياسي به صورت برنامه ريزي شده انجام گرفت . اين جريان در مناطق حساسي چون آذربايجان و كردستان مي‏توانست آينده كشور را به مخاطره اندازد .

دانشجويان دانشگاه تبريز كه در جريان انقلاب فعال بودند، همزمان با سقوط پايگاه‏هاي نظامي رژيم، پادگان‏ها را در دست گرفتند . سازمان‏هاي چپ نيز براي دستيابي به مراكز نظامي اقداماتي انجام دادند و قسمت‏هايي از سلاح‏ها و زاغه مهمات پادگان شهر را در اختيار گرفتند; اما سرانجام دانشجويان مسلمان توانستند همه مراكز نظامي را به تصرف خود درآورند . پس از انقلاب ده‏ها گروه سياسي روييدند كه هر كدام نشريه‏اي منتشر مي‏كردند . عمده اين گروه‏ها داراي ايدئولوژي چپ و ماركسيستي يا سوسسياليستي بودند . حتي سلطنت‏طلبان و نيروهاي ضد انقلاب نيز به خاطر جو شديد ضد سلطنتي، زير نقاب چپ به تشكيل گروه‏هاي مجهول الهويه‏اي پرداختند و به جنگ رواني عليه انقلاب مبادرت ورزيدند . دانشگاه‏ها مركز اصلي فعاليت اين گروه‏ها بود و عمدتا از ميان دانشجويان و دانش‏آموزان سربازگيري مي‏كردند .

يكي از اين گروه‏ها «حزب خلق مسلمان‏» بود كه در جهت‏خودمختاري آذربايجان تلاش مي‏كرد; همان نقشي كه «حزب دمكرات كردستان‏» در جهت استقلال كردستان داشت . حزب خلق مسلمان كه در ابتداي اعلام موجوديت، افراد خوشنامي در راس آن قرار داشتند، توانست افراد زيادي را از مردم آذربايجان جذب كند; هر چند عضويت آنها الزاما تعهدي ايجاد نمي‏كرد و صرفا ثبت نام بود . افراد موجهي كه در راس اين حزب بودند، وقتي احساس كردند نيروي ديگري آن را هدايت مي‏كند از حزب خارج شدند . افراد دانشگاهي و دانشجويان مبارز زودتر از همه ماهيت آن را شناختند و اقدام به افشاگري كردند .

تعارضات حزب خلق مسلمان و بهره‏گيري آن از احساسات ناسيوناليستي و مذهبي مردم و تكيه بر مرجعيت آيت الله شريعتمداري موجب شد كه آنها براي به دست گرفتن قدرت وارد عمل شوند; لذا اقدام به تصرف ساختمان صدا و سيماي تبريز كردند و حتي فضايي ايجاد كردند كه نماينده امام در تبريز نتواند نماز جمعه بخواند . راديو كرارا اعلام مي‏كرد امام جمعه و استاندار از شهر خارج شده‏اند . دانشگاه تبريز كه در كوران حوادث، نجات‏بخش انقلاب بود، وارد كار شد . دانشجويان مسلمان با راه اندازي يك راهپيمايي و شركت در نماز جمعه، جوارعاب را شكستند; سپس با حركت‏به سوي سازمان صدا و سيما كه پشت دانشگاه قرار داشت، آن را تصرف كردند . اين حركت در حالي كه روي بام‏هاي صدا و سيما تيربار نصب شده بود، شهامت و از جان گذشتگي مي‏طلبيد و دانشجويان در حالي كه دادستان تبريز سيد حسين تبريزي پيشاپيش آنها بود و مردم شهر تبريز هم به مدد آنها آمده بودند، صدا و سيما را باز پس گرفتند .

با پيروزي انقلاب اسلامي، دانشجويان به منظور حفاظت از دستاوردهاي انقلاب، هر كدام به تبع علاقه يا نيازها و خلاهاي موجود، به كاري جذب شدند . برخي به دنبال راه‏اندازي نشريه رفتند، برخي اقدام به تشكيل سازمان سياسي براي مقابله با نيروهاي مخالف كردند كه قصد مصادره انقلاب را داشتند كه تشكيل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و دفتر تحكيم وحدت از آن جمله بود . برخي ديگراز دانشجويان نيز صرفا به كار علمي و فرهنگي روي آورده، عده‏اي هم در تشكيل كميته‏هاي انقلاب در شهرها فعال شدند . دانشجويان انقلابي در تاسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي هم نقش چشمگيري داشتند . در تاسيس دادگاه‏هاي انقلاب نيز حضور دانشجويان فعال و مبارز پيش از انقلاب ديده مي‏شود . البته شكل‏گيري اين نهادها چندان طبيعي بود كه بسياري از افراد شايد در ابتدا تصور نمي‏كردند كه اعمال آنها شالوده‏هاي يك نهاد جديد را مي‏ريزد . براي مثال دانشجوياني كه بيشتر متوجه اهميت اسناد بودند، با تصرف مركز ساواك يا مراكز نظامي در شهرها اقدام به ضبط اسناد و نگهداري و حفاظت آنها در همان مكان يا انتقال دادنش به مكان‏هاي امن‏تري (مانند خانه روحاني انقلابي و امين شهر) مي‏كردند و بررسي بعدي اسناد و شناسايي فعاليت‏هاي رژيم و عوامل، فعاليت‏هايي بود كه اساس دادگاه انقلاب را مي‏گذاشت و بلافاصله با صدور احكام رهبري انقلاب، اين نهاد نيز رسما پا گرفت .

دانشجويان مسلمان و مبارز در ساختار اجتماعي ايران كه 70% آن را افراد بي سواد تشكيل مي‏دادند، به عنوان شعور هدايت كننده و مؤثر جامعه و پشتوانه رهبري انقلاب، در سطح دركي كه از حوادث و جريانات داشتند، در هر گوشه‏اي براي انقلاب و نظام نوپاي اسلامي احساس خطر مي‏كردند، بسيج گرديده و فعال مي‏شدند . تكثر سياسي موجود در سطح جامعه و دانشگاه موجب سياسي شدن وسيع جوانان و افزايش حس عمل جمعي و مسئوليت و آرمان‏گرايي شد . بزه‏كاري به پايين‏ترين حد خود رسيد و احساس مشاركت‏بالا رفت . آگاهي‏هاي سياسي و جمعي به طور بي سابقه‏اي در جوانان افزايش يافته بود; اما اين تكثر هنوز به صورت قانونمند، نهادينه‏شده و ساختاري در نيامده بود و گاه بستري براي بهره‏برداري گروه‏هاي جاه‏طلب مي‏شد; در نتيجه جنبش دانشجويي متكثر، در ضمن اين كه انقلاب را از بحران‏هاي ويرانگر نجات مي‏داد و مانند شاخك‏هاي حساس و چشم بيناي جامعه عمل مي‏كرد، از دوران نيز دچار فرسايش مي‏گرديد .

پس از پيروزي انقلاب در حالي كه هنوز نظام جديد استقرار نيافته بود، فتنه‏ها از گوشه و كنار سر بر كشيدند تجزيه‏طلبي در استان‏هاي مرزي، كودتاها، و نيز بروز تنش‏ها و تضادهاي داخلي در اثر درگيري گروه‏هاي سياسي متعدد و نوظهور با دولت نوپا، وحدت ملي را به تحليل مي‏برد . نيروهاي چپ، مبارزه ضد امپرياليستي را در انحصار خود در آورده و چنين القا كرده بودند كه نيروهاي مذهبي، پتانسيل مبارزه ضد امپرياليستي را ندارند . در چنين شرايطي شاه كه پس از فرار از كشور در 26 دي ماه 57 در مراكش به سر مي‏برد، براي معالجه عازم امريكا شد . در دولت امريكا اختلاف نظرهاي شديدي بر سر قبول سفر شاه به امريكا وجود داشت كه سرانجام جناح طرفدار شاه پيروز شد . هر چند امريكايي‏ها به اطلاع دولت ايران رساندند كه شاه را به خاطر معالجه سرطان، پذيرا مي‏شوند، اما در ايران اين اقدام امريكا نوعي حمايت از شاه و تكرار تجربه 28 مرداد 32 تلقي شد كه شاه را با كودتا به ايران باز گرداندند . در همين ايام بازرگان نخست وزير دولت موقت، ابراهيم يزدي وزير خارجه و مصطفي چمران وزير دفاع در جشن استقلال الجزاير با برژنسكي ديدار كردند . در فضاي راديكال آن روزها اين ملاقات نيز تعبير به سازش‏كاري شد . با توجه به اين زمينه‏ها امام خميني در 10/8/58 طي پيامي به مناسبت‏سال روز 13 آبان، مردم، دانشجويان و طلاب را به بسيج عمومي عليه امپرياليسم دعوت نمودند . در پي سخنان امام دانشجويان مسلمان دانشگاه‏ها طرح راهپيمايي 13 آبان و تصرف سفارت امريكا را آماده كردند . در روز موعود چند هزار نفر به طرف سفارت امريكا حركت كرده و عليه امريكا و در اعتراض به پذيرش شاه شعار دادند; اما در مقابل سفارت، همان عده‏اي كه برنامه ريزي و سازماندهي كرده بودند، از ديوار سفارت بالا رفته و پس از غلبه بر مقاومت نگهبانان و شليك گاز اشك آور توسط آنان، سفارت را اشغال كردند . هر چند آنها قصد داشتند فقط چند ساعت در آن جا بمانند، اما حمايت امام خميني و موج حمايت مردمي و موضع‏گيري‏هاي دولت امريكا همگان را در مسيري از حوادث ناخواسته انداخت كه 444 روز به طول انجاميد . ابهت امريكايي‏ها در اين واقعه از بين رفت، گروه‏هاي چپ داخلي نيز به شدت منفعل و دنباله رو شدند و موازنه سياسي - رواني به سود جريان انقلاب تغيير كرد . مجاهدين خلق كوشيدند با تصرف كنسولگري امريكا در شيراز و تبريز سوار موج شوند كه آن هم با حضور مردم و دانشجويان شكست‏خورد، و آنها مجبور به تخليه كنسولگري‏ها شدند .

از چند ماه پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، دانشگاه تهران به عرصه مباحثات تند سياسي و ايدئولوژيك تبديل شده بود و در خيابان‏هاي اطراف، به خصوص خيابان جنوبي دانشگاه و نيز محوطه آن، گروه گروه به بحث و جدل مشغول بودند . پس از پيروزي انقلاب اين جدل‏ها شديدتر گرديده و گاه به گاه منجر به درگيري‏هاي فيزيكي مي‏شد .

بلافاصله با پيروزي انقلاب اسلامي، بحران‏هاي تجزيه‏طلبان در كردستان، آذربايجان و خوزستان و تركمن آغاز شد . انعكاس اين بحران‏ها و كشتارهايي كه صورت مي‏گرفت، به غلبه جو احساس و خشونت در مباحثات مي‏انجاميد . سكوت سازمان‏هاي چپ (ماركسيست) و مخالف حاكميت اسلامي در مقابل ضد انقلاب و تجزيه طلبان و يا حمايت مستقيم و غير مستقيم از آنها، جدال‏هاي فكري و سياسي را به جدال‏هاي فيزيكي در سطح دانشگاه و اطراف آن منجر مي‏ساخت . عملا كلاس‏هاي دانشگاه تعطيل بود و اغلب كلاس‏ها به بحث‏سياسي و اختلاف نظرها مي‏گذشت . جو تنش‏هاي سياسي چنان غلبه كرده بود كه گاه كلاس‏هاي درس به تشنج كشيده مي‏شد . استادان بر اساس گرايش سياسي و عقيدتي خود نسبت‏به دانشجويان رفتارهاي متفاوتي داشتند . دانشجويان نيز نسبت‏به استادان بر حسب ديدگاه‏هاي سياسي خود برخورد مي‏كردند . بي تفاوت‏ها هم فقط نظاره گر امور بودند . محيط متشنج دانشگاه فقط به منبع جذب نيروي سازمان‏هاي سياسي تبديل شده بود . در دانشگاه‏هاي تهران و ساير شهرها، در هر دانشكده‏اي گروه‏هاي مختلف داراي تابلو اعلانات و دفتر مستقل مخصوص خود و كتابخانه ويژه بودند . دانشگاه به كلكسيون دفاتر نمايندگي سازمان‏هاي مختلف تبديل شده بود كه از آن جا به هدايت درگيري‏ها مي‏پرداختند . اين دفاتر كه اغلب در آن سلاح گرم هم نگهداري مي‏شد، به يك اتاق جنگ شبيه‏تر بود . زمزمه تعطيلي كامل دانشگاه‏ها به منظور جلوگيري از ادامه تنش‏ها - كه گاه به درگيري‏هاي خونيني در محوطه دانشگاه تهران مي‏انجاميد - مطرح بود; اما اين اقدام مي‏توانست‏با مقابله مخالفان، تبديل به بحران ديگري شود . جرقه اين حادثه و چگونگي اقدام به تعطيلي دانشگاه‏ها معلوم نبود كجا و چگونه خواهد بود . سرانجام، با اوج گيري تنش‏ها مرحله زايمان حوادث فرا رسيد و جرقه تعطيلي دانشگاه‏ها در تبريز افروخته شد .

هاشمي رفسنجاني براي يك سخنراني در دانشگاه تبريز دعوت شده بود . برخي هواداران گروه‏هاي چپ كه خود را در موضع قوت مي‏ديدند با طرح سؤالات و برخوردهاي وهن‏آلود موجب شدند كه سخنران، جلسه را به عنوان اعتراض ترك گويد . متعاقبا دانشجويان مسلمان دست‏به تحصن زدند و از آن پس تصميم گرفتند با پاكسازي دانشگاه از دفاتر سازمان‏هاي سياسي، به تنش‏هاي درون دانشگاه خاتمه دهند . مردم تبريز به حمايت آمدند و طي يك درگيري، دانشگاه به دست مردم افتاد . گروه‏هاي مسلح علي‏رغم سنگر بندي در دانشگاه، در برابر انبوه مردم چاره‏اي جز فرار نديدند . مشابه اين حادثه، در تهران نيز روي داد و با هجوم گسترده مردم به همراه دانشجويان مسلمان، پس از يك درگيري شديد و طولاني، سنگرها و دفاتر سازمان‏هاي سياسي تصرف شد و دانشگاه به منظور ايجاد تغييراتي در نظام و متون آموزشي و كادرهاي آن، به مدت دو سال تعطيل شد .

دوره دوم
چنان كه در جامعه‏شناسي جنگ در مورد همه جنگ‏ها گفته مي‏شود، هر نوع درگيري با خارج، نيازمند انسجام داخلي است . برخي از دولت‏ها اساسا براي خنثي كردن مخالفت‏هاي براندازانه و مشروعيت‏بخشيدن عمليات سركوب مردم و مخالفان، به بهانه حفظ وحدت و مقابله با دشمن خارجي دست‏به ايجاد تصنعي جنگ مي‏زنند . بنابراين جنگ چه عادلانه و چه غير عادلانه باشد، نخستين كاركرد و پيامد آن ايجاد وحدت داخلي و حذف رقابت‏ها است .

در ايران، پيش از وقوع جنگ تحميلي، ستيزه‏هاي داخلي به اوج رسيده بود و اصولا يكي از عواملي كه دشمن را براي شكست و تجزيه ايران به طمع انداخته بود، وجود همين اختلافات حاد داخلي و فقدان نيروي دفاعي در ايران بود . بنابراين هر چند شرايط و ضرورت‏هايي جامعه را نسبت‏به تعطيلي دانشگاه‏ها متقاعد كرده بود، اما قصد حذف مطلق تشكل‏هاي متعدد در وهله اول در ميان همه دانشجويان وجود نداشت . جنگ خود عاملي شد براي ضرورت اتحاد و يكپارچگي در سطح جامعه و دانشگاه . همه تلاش‏ها معطوف به جنگ بود و بيم از بهره‏برداري دشمن و همچنين فضاي ضد تخرب پس از ترورهاي وسيع و كور سال 1361 - 1360 امكان پيدايش هر تشكل جديدي را منتفي مي‏ساخت و اساسا روحيه ضد تشكيلاتي شديدي حاكم شده بود .

در طول سال‏هاي جنگ، اهتمام به نيازهاي جنگي و حضور دانشجويان فني، مهندسي و پزشكي در جنگ، دفاع از ارزش‏ها و احترام به خون شهدا و احساسات جريحه‏دار شده ناشي از شهادت‏هاي پي در پي در جبهه‏ها، بر فضاي جامعه و دانشگاه حاكم بود . گرايش سياسي مسلط در دانشگاه انجمن اسلامي بود . هر چند از اواسط جنگ جناح‏بندي‏هاي سياسي جدي در سطح اكميت‏به‏وجود آمد - به‏گونه‏اي كه در انتخابات مجلس سوم آشكارا به برخوردهاي لفظي آنها انجاميد و سرانجام انشعابي در جامعه روحانيت صورت گرفت كه از آن پس به دو جناح چپ و راست موسوم شدند - اما در دانشگاه تا پايان جنگ اين دو گرايش چندان ديده نمي‏شد و فقط انجمن‏هاي اسلامي كه تمايل به چپ مذهبي داشتند، مسلط بودند . دليل آن هم در ويژگي جنبش دانشجويي بود . جنبش دانشجويي در كلي‏ترين تقسيم بندي از دو طيف مذهبي و غير مذهبي تشكيل مي‏شد . طيف غير مذهبي آن پس از انقلاب در دوره اول جنبش دانشجويي به اپوزيسيون بيرون نظام تبديل شد و بخشي از آن هم موضع قهرآميز گرفت . در دوره دوم جنبش دانشجويي، طيف مذهبي باقيمانده بود .

دوره سوم
شرايط سياسي و اجتماعي بعد از جنگ، اوج‏گيري توقعات و خواسته‏هاي اقتصادي و سياسي مردم و . . . شرايطي را فراهم ساخته بود كه با پيدايش يك فرصت تصادفي در انتخابات هفتمين دوره رياست جمهوري و حضور ناگهاني و غير منتظره مردم در وسيع‏ترين مقياس در سال‏هاي پس ا�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 411]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن