واضح آرشیو وب فارسی:فارس: هنرهاي اصيل ايراني در حال فراموشي
خبرگزاري فارس: شاهنامه فردوسي، نقالي و نقاشي قهوهخانهاي سه مقوله هنري با ارزش، وصفناپذير كه زماني در نگهداري و ماندگاري هويت ملي، اصالت ايراني و توصيف پهلواني و جوانمردي نقش بسزايي را ايفا ميكردند، هم اكنون به واسطه بيمهري برخي از مسئولان رو به كمرنگي و يا نابودي قرار دارد.
شاهنامه فردوسي كه در گذشته جزو زندگي خانوادهها بود و داستانهاي آن نقل مجلس عام و خاص، بيشك مديون نقالهاي خوشالحاني بود كه داستانهاي پهلوانان ايراني را به شيوهاي منحصر به فرد وارد زندگي و ذهن مردم ميكردند و نقالهاي شاهنامه اين تاثير مثبت را نيز از نقاشهاي قهوهخانهاي دارند كه با هنر زيباي خود داستانهاي شاهنامه را به تصوير ميكشيدند و نقالها و نقاشها و همه مردم كشور ما مديون اين اثر بزرگ يعني شاهنامه هستند كه به زحمت شاعر بزرگ ايران زمين حكيم ابوالقاسم فردوسي در راستاي هويت بخشيدن به اين كشور نگاشته شده و زمان در آن محدود نيست و در هر عصري ميتواند تاثيرگذار و بيانگر هويت ملي ما باشد و همه نشاندهنده اين است كه گذشتگان نه چندان دور ما به بهترين روش توانسته بودند هويت ملي كشور را حفظ و از گزند بيگانگان دور نگه دارند.
هركدام از اين سه مقوله كه ارتباط اصلي آن نخست با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است و ارتباط ثانويه آن با سيماي جمهوري اسلامي ميتواند نقش خود را در هويت بخشيدن به بيهويتي جوانان ما كه در جاي خالي و گمشده هويت اصلي ايراني اسلامي به دنبال فرهنگ پوچ بيگانگان ميكردند، كاملا تاثيرگذار باشد.
شايد بعضي اوقات فقط شعار ميدهيم كه فرهنگ بيگانه وارد مرزها شده است و دشمن را مقصر ميدانيم آن وقت است كه بايد قدري بيانديشيم كه با بياهميت بودن و ندانمكاري مسئولان و متوليان كشور، آيا ما خودمان مرزهاي كشورمان را باز نكردهايم تا فرهنگ بيگانگان به راحتي خوراك جوانان ما باشد.
بايد بپرسيم اين موهاي فشن و لباسهاي ناپسند و زير ابروهاي برداشته شده و آرايشهاي دخترانه، پسرهايي كه خودشان نميدانند به كجا ميروند و دختراني كه خود را گم كردهاند از كجا پيدا شده و آيا نبايد با زنده كردن شاهنامه (يكي از راهكارهاي مهم مقابله با تهاجم فرهنگي) به وسيله همين نقالي و نقاشي قهوهخانهاي، مردانگيهاي رستم و پهلوانان ديگر و زنان شيردل ايراني را به جوانان اين مرز و بوم كه هويت اصلي آنها است، بياموزيم و با همين روش كه گذشتگان، آن را به خوبي انجام دادهاند، جلوي فرهنگ بيگانگان كه قصد نابودي جوانان و اميدهاي آينده اين كشور را دارند بگيريم.
در اين راستا وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي مسئوليت دارد در مقابل جنگ نرم دشمن عليه فرهنگ و هويت ملي ما، با حمايت خود از نقاشهاي قهوهخانهاي كه تك استادي از آن بيشتر به جا نمانده است، با ايجاد مركز آموزش براي ماندگاري اين هنر در حال زوال و تشويق استادان نقال و حمايت از آنان براي آموزش نقالي به علاقمندان اين دو رشته و حمايت از اديبان در اين حوزه، تاثير كاملا جدي و مثبت را داشته باشد.
سيماي جمهوري اسلامي نيز ميتواند مانند گذشته از نقالهاي بزرگ و از نقاشهاي قهوهخانهاي دعوت كند تا برنامهاي پرمحتوا در راستاي هويت بخشيدن به فرهنگ اصيل و ناب ايراني كه برآورده از دو فرهنگ با ارزش اسلامي و ايراني است آماده و نقش اصلي خود را به صورت پررنگ در مقابله با تهاجم دشمنان اين نظام ايفا كند.
اين مقدمه حاصل درد دل تك استاد نقاش قهوهخانهاي با خبرگزاري فارس در اراك بود كه در ذيل آمده است.
گفتگو با تنها استاد نقاش قهوهخانهاي:
نقاشي قهوهخانهاي در حال از بين رفتن است
استاد بزرگ نقاش قهوهخانهاي كشور گفت: نقاشي قهوهخانهاي در حال از بين رفتن است و احياي مجدد آن نيازمند حمايت و مشاركت سازمان ميراث فرهنگي و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است.
محمد آهنگراني فراهاني امروز در گفتگو با خبرنگار فارس در اراك افزود: نقاشي قهوهخانهاي كه قدمتي چند ساله دارد، امروز آرام آرام از صحنه هنر ايراني رخت بربسته و در حال فراموش شدن است.
وي تصريح كرد: نخستين بار در تاريخ هنر به آثاري از شمايلنگاري يا نقاشي شمايل و اساطير در اواخر دوره صفويه اشاره شده و پس از آن در دوره زنديه نيز سوابقي مختصر ثبت شده است، اين روش هنري كه بعدها به نقاشي خيالي يا نقاشي قهوهخانهاي معروف و مشهور شد، بيشتر در اواخر دوره قاجاريه و اوايل دوره پهلوي تكميل شده و قالبي خاص پيدا كرد.
استاد بزرگ نقاشي قهوهخانهاي گفت: يكي از هنرمندان عصر قاجاريه كه علاوه بر نقاشي در نگارگري بر روي كاشي نيز تبحري بسزا و ويژه داشت، استاد عليرضا نقاش بود كه وي دو شاگرد برجسته را مطابق نظرات هنري خود آموزش داد كه يكي استاد محمد مدبر و ديگري استاد حسين قوللر آقاسي كه وي علاوه بر شاگردي فرزند استاد عليرضا نيز بود.
آهنگراني ادامه داد: استاد حسين قوللرآقاسي با يار هميشه ماندگارش يعني استاد محمد مدبر ساليان سال حماسهخوان نگارههاي شاهنامه و صحراي كربلا بوده و در اين رابطه اين دو استاد آثار دلنشيني به وجود آوردند كه با اين آثار دريچهاي نو به دنياي هنر بومي و سنتي نقاشي قهوهخانهاي گشوده شد.
وي بيان داشت: استاد آقاسي، مبتكر شيوهاي از نقاشي مردمي بود كه به نقاشي خيالي يا نقاشي قهوهخانهاي معروف شده است، به اين سبك از نقاشي به اين خاطر نقاشي خيالي ميگويند كه هنرمند نقاش مدلي پيش رو ندارد و فقط با توجه به احساسات، فكر و خيال خود را پرورش داده و نتيجه را با قلم مو روي بوم يا پرده نشان ميدهد و به همين خاطر است كه فرضا مشاهده ميشود روي پرچم سياوش در گذر از آتش آيه كريمه "نصرمن الله و فتح قريب" نوشته ميشود و يا بازوي پهلواني بزرگتر از تناسب معمولي با بقيه اعضاي بدنش ترسيم ميشود تا زور و قوت پهلوان نشان داده شود، همچنين اين نوع نقاشي به اين خاطر به نقاشي قهوهخانهاي معروف است كه در ابتدا هنرمند نقاش در قهوهخانه نقاشي را انجام ميداد و در واقع قهوهخانه كارگاه نقاشي وي بود، سپس آثار خلق شده و به وجود آمده بيشتر در قهوهخانه نصب ميشد و اين آثار بيشتر مورد استفاده نقالان و پردهخواناني بود كه برنامه خود را در قهوهخانه اجرا ميكردند.
اين هنرمند با بيان اينكه استاد حسين قوللرآقاسي به نقاشي قهوهخانهاي شكلي خاص بخشيد، شرايط و ضوابط خاصي همراه با مرزبندي قابل امتياز براي اين نوع نقاشي معين كرد و سبب شد تا اين شيوه نقاشي نامي براي خود پيدا كند، اظهار داشت: اين سبك نقاشي به زودي مورد توجه نقاشان قرار گرفت و بسياري جذب اين نوع نقاشي شدند و اين گروه توانستند در برابر پيروان ديگر سبكهاي نقاشي از قبيل نقاشي مدرن، كلاسيك و ... هنر خود را مطرح كنند.
آهنگراني اضافه كرد: اغلب آثار نقاشان قهوهخانهها كه حوادث و تواريخ ديني و ملي را نشان ميداد و برگرفته از حس وطنپرستي و اعتقادات مذهبي اين نقاشان بود، در ابتدا زينتبخش قهوهخانهها و حسينيهها و تكايا بود، ولي پس از آن موزههاي كشور و موزهداران خصوصي نيز طالب اين نوع آثار شدند و حتي بسياري از اين آثار به خارج از كشور انتقال يافت، با اينحال آثار خلق شده توسط استادان اين هنر به قدري است كه هنوز هم آثاري از اين استادان را ميتوان در جاي جاي كشور مشاهده كرد.
وي با بيان اينكه استاد آقاسي و استاد محمد مدبر شاگردان توانمندي تربيت كرده و تحويل جامعه هنري ايران اسلامي دادند، خاطرنشان كرد: استاد فتحالله قوللر، عباس بلوكيفر، حسين اسماعيلزاده ( چليپا)، عنايتالله روغنچي، محمد رحماني، حسين همداني و من از شاگردان استاد بوديم كه جملگي در زمينه هنر نقاشي قهوهخانهاي پا جاي پاي استادان خود نهاده و هر كدام در قلههاي كمال و استادي اين هنر جايگاه ويژهاي به خود اختصاص داديم.
استاد بزرگ نقاشي قهوهخانهاي گفت: استاد عباس بلوكيفر نيز همانند من اهل استان مركزي بود، اما متاسفانه استاد بلوكيفر در سال 1379 دار فاني را وداع گفت، آثاري از اين هنرمند تفرشي در موزههاي مختلف از جمله تابلوي معروف "كشتهشدن سهراب به دست رستم" و تابلوي "جنگ تاريخي خيبر" در مجموعه فرهنگي سعدآباد نگهداري ميشود.
آهنگراني ادامه داد: از شاگردان استاد، استاد حسن اسماعيلزاده و استاد حسين همداني در ساليان اخير حيات داشته، ولي متاسفانه استاد اسماعيلزاده به خاطر ناراحتي چشم و استاد حسين همداني به خاطر ناراحتي قلبي و از كار افتادن دست راست به علت سكته قلبي توانايي ارائه آثار جديد را نداشتند.
وي كه در حال حاضر به عنوان تنها پرچمدار نقاشي قهوهخانهاي، پرچم اين هنر را افراشته و با عشق و علاقه پايانناپذير، آثاري فراوان بر كارنامه فرهنگي خود به يادگار گذاشته و سبب پرباري و غناي هنر اصيل در سرزمين اهورايي ايران زمين شده است در ادامه درباره زندگي خود گفت: من پنجم آذر ماه سال 1315 هجري شمسي برابر با دوازدهم رمضان 1355 هجري قمري در روستاي آهنگران استان مركزي متولد شدم و پس از خواهرم دومين فرزند خانواده بودم كه در دوران كودكي پدرم را از دست دادم و در حالي كه هنوز غم بيپدري را كاملا درك نكرده بودم، در سال 1319 شمسي دست اجل مادر مهربانم را نيز از من و خواهرم گرفت و خويشان نزديك، سرپرستي ما را به عهده گرفتند، به اين شكل كه دختر عموي پدرم، خواهرم را نزد خود برد و عمهام مرا به فرزندي قبول كرد و چون دختر عمهام همراه با همسرش به تهران رفته بود، عمه نيز به خاطر دخترش همراه با همسرش و محمد كوچك به تهران رفتند و من در اين هنگام طفلي حدوداً 6 يا 7 ساله بودم.
وي افزود: من در منزل عمهام با دنياي نگارگري و شمايلها آشنا شدم، زيرا شغل همسر دختر عمهام پردهخواني بود و اصطلاحا به درويش پردهخوان و حاج درويش معروف بود و از روي پرده نقاشي شده بزرگ كه به ديوار اماكني نظير امامزادهها، تكيهها و حسينيهها نصب ميشد، مصائب اهل بيت (ع) و فاجعه عاشورا را براي مردم ميخواند و من در اين دوره هرچند به پردهخواني علاقهاي نداشتم و هيچگاه با حاجي درويش به دنبال پردهخواني نرفتم، ولي روايات و داستانهاي تمامي پردهها را به خوبي در ذهن خود جاي ميدادم.
اين استاد بزرگ ادامه داد: خانواده عمهام مرا براي آموختن حرفههاي متعددي نزد استاد فرستادند، ولي به هيچ حرفهاي علاقه نشان نميدادم و آنها را قبول نميكردم، تا اينكه روزگار بازي خود را انجام داد و حاج درويش از استاد حسين قوللرآقاسي براي بازسازي و مرمت پرده خود دعوت كرد تا به منزل وي بيايد و به همين خاطر پرده بزرگ نقاشي را باز كردند و به ديوار حياط نصب كردند تا استاد بازسازي نقاشي را انجام دهد و در اين هنگام كه صحنه نقاشي را ديدم و چنان از خود بيخود شدم كه با حالتي خاص انگار كه گمشده خود را پيدا كرده بودم به طرف استاد رفتم و گفتم: حسين آقا شاگرد نميخواهي؟ استاد در جوابم پرسيد: ميخواهي نقاش شوي؟ و من با تكان دادن سر گفتم: بله.
آهنگراني اظهار داشت: بعد از مدتي استاد قوللر با توجه به شرايط زندگيام به من پيشنهاد داد كه به عنوان فرزندخوانده به منزلش بروم تا نقاشي را ياد بگيرم، ولي در عوض دستمزد و حقوقي نيز دريافت نكنم، من هم با قبول كردن شرايط در سن 12 سالگي با شادي و خوشحالي قدم در وادي هنر گذاشتم.
وي بيان داشت: استاد قوللر پنج فرزند دختر داشت و مرا همچون پسر خود سرپرستي كرد و من هم خانواده وي را مانند خانواده خود ميدانستم و طي 10 سال دوره آموزش نقاشي همواره با خانواده استاد مانند خانواده خودم رفتار ميكردم و آنها را از جان و دل به عنوان خانواده خود دوست داشتم، در اين 10 سال به همراه استاد به شهرهاي دور و نزديك مسافرت ميكردم و استاد براي قهوهخانهها تابلو ميكشيد و من آموزش ميديدم كه مسافرت به عتبات عاليات خاطره انگيزترين سفرها در خدمت استاد بود و خاطره اين سفر هيچوقت از ذهنم فراموش نشده است و همواره اين خاطره را براي دوستان و آشنايان با عشق وافر نقل ميكنم.
آهنگراني با اشاره به شرح اين سفر گفت: قرار بود براي مرمت و بازسازي كاشيهاي حرم مطهر حضرت سيدالشهدا (ع) و حضرت علي (ع) بهترين استادان را انتخاب كنند كه همه استاد قوللر را معرفي كرده بودند و استاد نيز مرا به همراه خود به كربلاي معلي و نجف اشرف و كاظمين برد و طي يك سال تعميرات و بازسازي را انجام دادند و در اين مدت يكي از برنامههاي هميشگي ما زيارت بارگاه مطهر امام حسين (ع) و حضرت علي (ع) بود.
وي افزود: پس از بازگشت از عتبات و گذشت مدتي، شبي ناخواسته در مراسم عاشورا در حسينيه باب همايون گفتگوي استاد محمد مدبر و استاد قوللر را شنيدم كه استاد مدبر به استاد قوللر ميگفت: محمد ديگر بزرگ شده و بايد به صورت مستقل و آزاد كار كند و از چندي بعد به صورت مستقل كار خودم را شروع كردم.
وي تصريح كرد: پس از جدايي از استاد، نخستين پرده نقاشي را براي حاج درويش (همسر دختر عمه) كشيدم و كمكم با اعتماد به نفس و استفاده از تجربيات ديگران تابلوهاي ديگري را خلق كردم و آرام آرام در ميان استادان فن، نامي پيدا كردم و آثارم زينتبخش حسينيهها و قهوهخانهها شد.
اين نقاش هنرمند ادامه داد: هر چند شبانهروز خودم را به هنر نقاشي اختصاص داده بودم، ولي در عين حال از وظايف اجتماعي خود نيز غافل نبودم، بنابراين با تشكيل خانواده و تربيت فرزندان شايسته ( پنج فرزند دختر و 2 فرزند پسر) مسئوليت زندگي را نيز به عهده داشت.
استاد آهنگراني فراهاني كه اكنون استاد مسلم و بلامنازع نقاشي قهوهخانهاي است و آثار خود را با نام محمد فراهاني امضا ميكند، در ادامه سخنان خود گفت: تا كنون آثار بيشماري در اين سبك آفريدم كه برخي از اين آثار در موزههاي داخلي نظير موزه رضا عباسي قرار دارند و برخي نيز در اختيار علاقمندان و موزهداران خصوصي است و تعدادي از اين تابلوها نيز توسط خريداران اين آثار به خارج از كشور انتقال يافته است.
فراهاني كه علاوه بر نقاشي قهوهخانهاي در سبكهاي ديگر نقاشي نظير نقاشي روي شيشه نيز مهارت خاص دارد و آثاري از وي در موزه نقاشيهاي پشت شيشه تهران چشمانداز بازديدكنندگان است بيان داشت: من در حال حاضر به عنوان هنرمند نقاشي در سازمان ميراث فرهنگي تهران اشتغال دارم و همواره براي رشد و توسعه اين هنر ديني و بومي فعاليت ميكنم، ولي متاسفانه به دليل عدم امكانات موفق به ايجاد كارگاهي براي آموزش اين هنر نشدهام كه اميد است با همكاري مسئولان كلاسهاي آموزش مناسب براي آموزش نقاشي قهوهخانهاي برگزار شود.
وي با اشاره به تمايل و اشتياق بالاي جوانان براي آموزش اين رشته گفت: مراجعات بسياري از سوي جوانان براي فراگيري اين رشته صورت ميگيرد، اما نبود امكانات جا و مكان مانع آموزش آنها ميشود كه ميطلبد مسئولان امر با توجه به اينكه اين رشته در حال فراموش شدن است، نسبت به فراهم كردن امكانات آموزش اين رشته اقدام كنند.
آهنگراني در پايان گفت: اين هنر يكي از هنرهاي اصيل ايراني است كه در كنار خود هنر نقالي را نيز ميپروراند و به راستي حيف است كه اين هنر به دست فراموشي سپرده شود.
انتهاي پيام/ح20
دوشنبه 11 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 281]