همه سرمايه و جواني ام بر باد رفت

واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: همه سرمايه و جواني ام بر باد رفت
چاوشان-معين 27 سال سن دارد و به جرم حمل 30 كيلو گرم ترياك از شهرستان زابل به مشهدگرفتار قانون شده و اكنون 4 سال و 7 ماه از زندگي اش را پشت ميله هاي زندان گذرانده است.او كه در سن 15 سالگي پدر و مادرش را در تصادف از دست داده است در شرح زندگي سراسر تلاطم و پر از فراز و فرود خود مي گويد:15 ساله بودم كه پدر و مادرم در يك تصادف خونين براي هميشه من و 4 خواهر و برادرم را ترك كردند و ما تنها شديم با كوله باري از غم.

پدرم از نظر مالي وضعيت خوبي داشت، پس از يك سال كه خرج زندگي من و 3 خواهرم را برادر بزرگ ترم داد، تصميم گرفتيم ارث و ميراث باقي مانده از پدر و مادرمان را تقسيم كنيم.

در اين ميان به من يك خانه و يك خودرو رسيد.

با ماشين كار مي كردم و از نظر مالي وضع بدي نداشتم.

3 خواهرم را نيز با كمك برادر به خانه بخت فرستاديم.

تا اين كه يك روز مسافري را به زابل بردم.

در بين راه از زندگي هايمان تعريف كرديم و او پس از اين كه فهميد من پدر و مادرم را از دست دادم و از نظر مالي هم دستم به دهنم مي رسد پيشنهاد داد تا خانه و ماشين خود را فروخته و با پول آن ها كار و كاسبي درست و حسابي تري راه بيندازم.

او به من گفت: كه در عرض يك سال چندين برابر اين كه دارم به دست مي آورم و من هم بدون هيچ فكر و تاملي وقتي از زابل برگشتم خانه و ماشين را فروختم.

هر چه برادرم از من سوال كرد كه مي خواهي چه كاري راه بيندازي به او هيچ چيزي نگفتم و دائم طفره مي رفتم.

خانواده هر كاري كردندتا مرا منصرف كنند اما فايده نداشت.

با سر و صدا و گفتن اين كه مال خودم است و هر كار كه بخواهم با آن مي كنم، كار خود را كردم.

پول ها را برداشتم و به زابل سفر كردم ؛ همان مرد مسافر را پيدا كردم، ابتدا براي اين كه به اصطلاح خودم تازه وارد بودم همه پول هايم را گرفت و 30 كيلو گرم مواد به من داد تا به مشهد ببرم و گفت: وقتي برگشتي با بقيه پول هايت مواد بيشتري خواهي خريد.

اما افسوس كه اين سراب، راه بازگشتي نداشت.اكنون كه 4 سال و 7 ماه است بهترين ساعات زندگي ام به بدترين ساعات تبديل شده است نمي دانم چه سرنوشتي در انتظار من خواهد بود.معين ادامه داد: نمي دانم اگر آزاد شوم آيا برادر و خواهرانم مرا مي پذيرند يا نه.

نمي دانم پس از آزادي چه كار كنم و چه كار و كاسبي راه بيندازم، زيرا هيچ سرمايه اي ندارم.اي كاش به حرف هاي برادرم گوش مي كردم.

حال كه همه سرمايه، جواني و آبرويم از دست رفته، ديگر هيچ اميدي به آينده ندارم.

او مي گويد: شما را به خدا به همه جوانان بگوييد حتي در بدترين شرايط زندگي هم دست به اين كار كثيف نزنند چرا كه اين سراب، راه بازگشتي نخواهد داشت.
دوشنبه 11 آذر 1387

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خراسان]

[مشاهده در: www.khorasannews.com]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 120]