محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829511977
سينما - ساحت مستند و صلاحيت نقد
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: سينما - ساحت مستند و صلاحيت نقد
سينما - ساحت مستند و صلاحيت نقد
احمد ميراحسان :مقدمه و يك گلايه: «بازخواني انتقادي مفهوم و پژوهش در عرصه سينماي مستند ايران»، مقالهاي كه دو روز در روزنامه كارگزاران منتشر شد، با پادرمياني آقاي بهرامينژاد براي كتاب «سينما/ شهر» كه در ارتباط با جشنواره فيلم شهر تهيه و سردبيرياش به من سفارش داده شد، در نظر گرفته بودم. از اين نظر، نوشته جالب توجه است كه آينه سوءتفاهم بزرگ درخصوص پژوهش در سينماي مستند به شمار ميآيد و پاسخ به آن و انتشار هر دو متن ميتوانست ديالوگ و آموزش مفيدي را شكل دهد و همين كار را هم كردم. متاسفانه يك اخلاق غيرحرفهاي و به نظرم محصول كمظرفيتي دوستان، بهرغم تماسي كه با من داشتند و مطمئن شده بودند كه به عنوان يك نمونه كارگاهي نقد فيلم مستند، قصد نشرش را دارم مرا غافلگير كرد. از آنجا كه ضرورت فهم افقهاي نوع پژوهش در سينماي مستند و رفع سوءفهم در سينماي مستند به ويژه از سوي دانشجويان يا متخصصاني كه از منظر حرفه خود به گفتمان مستقل سينماي مستند مينگرند وظيفه ماست. مقاله دوم را به ناچار در كارگزاران منتشر ميكنم.
نوشتن و گفتوگويي تازه و خلاف آمد عادت، هميشه براي من جذاب بوده است. در عرصه پژوهش در سينماي مستند هم، ضمن آنكه روشنگري در خصوص درك كلاسيك از تحقيق را ضروري ميدانم، اما به هيچ وجه بر طي مكانيكي مراحلي كه ديگران طي كردهاند، قائل نيستم و معتقدم ما ضمنا لازم است به آخرين دستاوردهاي نو مجهز شويم. انقلاب ديجيتالي و تكنولوژيك از يكسو، پژوهشهاي زيباييشناختي و فلسفي درخصوص مفهوم حقيقت و ارزش دادههاي آماري و آكادميك و استنباطات و تحليلهاي پوزيتيويستي و اثباتگرا از سوي ديگر و ذات سينماي مستند، سبب شكل گرفتن مفهوم پوياتري از پژوهش در سينماي مستند شده است كه البته اذهان خام و نياموخته و دگم آن را مترادف با لااباليگري و سخن دلخواهانه و بيبنياد ميگيرند، اما اين تحولات معرفتي عميقترين دستاوردهاي پيشروي فكر بشري در دهههاي اخير است.
نوشتن درباره پژوهش در سينماي مستند، با اشراف به مطالب سابق و در عين حال توام با فراهنجاريهاي نو مورد علاقه من است. از همينرو طي انجام كار سردبيري فصلنامه «شهرنما» كه بعدها مثل همه كارهاي پيوسته به تصميمات دولتي، با موانعي روبهرو شد و به شكل تدارك كتاب سينما/ شهر ادامه يافت به مطلبي از دوستي كنجكاو و در حال تحصيل در رشته شهرسازي برخوردم كه برايم جذاب بود. ضمن ارج نهادن به آن، آن نوشته بيشتر در وجه انگيزهسازي براي پاسخ به مشتي خطاهاي آكادميك يا ادراك سادهانگارانه از پژوهش در سينماي مستند نظرم را جلب كرد كه اميدوارم به كار مستندسازان ما و رواج بحثهاي زنده در دردك غني و نو و حل مشكلات سينماي مستند ايران بيايد. اين نوشته بيشتر نقد يك نمونه كارگاهي نقد مستندهاي شهري است. من براي «بازخواني انتقادي مفهوم تحقيق...» بس اهميت قائلم. براي همين بدون مجادله ميخواهم به آن بپردازم و اميدوارم موجب سوءتفاهم نويسنده مقاله نشود. در واقع، بازخواني انتقادي مفهوم تحقيق و پژوهش در سينماي مستند ايران، بهويژه با تكيه بر نمونههاي پژوهشي، درست يكي از همان نيازهاي ضروري در سينماي مستند ماست كه كمتر به آن پاسخي مستمر و پيگير و جدي داده شده است. نوشته نويد پورمحمدرضا در اينباره، بنا به همين ضرورت- چه موافق آن باشيم يا نه- از ارج و قرب برخوردار است. البته در سينماي مستند ايران، بحث پژوهش، تازگي ندارد. كار پژوهشي محمد تهامينژاد مطمئنا بيبديل و يكه باقي مانده است. مباحث نظري و گفتوگوي جمعي در اين عرصه پيش از اين وجود داشته است و چه بسيار درباره مسئله پژوهش در سينماي مستند حرف زده شده است. اما «بازخواني انتقادي مفهوم تحقيق و پژوهش در عرصه سينماي ايران»، درست آن مفهومي است كه بهطور مستند و روشمند كمتر تحقق يافته است. علتهاي اين كاست و كم و نه تك علت، بايد با نگاهي چندوجهي و با اشراف به پسزمينه اجتماعي و تاريخي و موقعيت واقعي توسعه جامعه و پديده مستند در ايران بررسي شود و نيز مشكلات يك فرهنگ نقدستيز وضع موجود مستندسازي و تاثير گفتار و نظم قدرت در آن، ملاحظات حاصل از منشأ دولتي اقتصاد مستندسازي و شائبه آجر نكردن نان مستندسازان، اخلاقيات كهنه و تعارفآميز و نهان روش و پرمجامله ايراني و كمظرفيتي خود ما، مستندسازان و انواع واكنشهاي بيتابانه و گاه بيماروار و نيز بسياري مواقع نامنصفانه بودن آنچه به نام بازخواني انتقادي منتشر ميشود و باز عللهاي ديگر. ما همه از پژوهش حرف ميزنيم اما كمتر آن را به كار ميگيريم. در اين فضاست كه بازخواني انتقادي قابل اعتنا، هرچند كه به نظرمان نادرست يا سطحي يا فاقد لوازم اوليه ظهور بازخواني انتقادي در متن تجربه مستند ايران يا به شكل انتزاعي و گسسته از واقعيات مستندسازي، انجام يافته باشد، اگر مبري از روحيه ترسزده، بدهبستانهاي رايج دوستانه يا خصمانه و انواع اغراض باشد، قابليت نشر و تامل و بحث دارد. مقاله نويد پورمحمدرضا هرچند نوشتهاي آماتوري است اما به سبب احراز همين مشخصههاي مذكور در بالا، ميتواند مورد گفتوگو و درسآموزي و گسترش ديالوگ بازخواني انتقادي قرار گيرد.
نكات مثبت مقاله نويد پورمحمدرضا عبارت است از:
1- رها كردن مجامله و رودربايستي و روابط و رفاقت و رجوع به آثار تحسينشده سالهاي اخير اثبات فرضيه و انگار ادعا شده متن انتقادي مبتني بر آنكه در فقدان يا بهتر، كاستي و ضعف روند تحقيق و تفحص پويا، پيشرو و خلاقانه، اين آثار به سمت گويشي و نگرشي تكآوا و تكساحتي ميل نموده و از برقراري پيوند و ارتباطي پويا، چند سويه و البته دقيق و مستند با مقوله و موضوع اصلي فيلم بازماندهاند. آثار مورد نقد عبارتند از «تهران چند درجه ريشتر» اثر پيروز كلانتري، «ساحلنشينان»، رضا بهرامينژاد، تهران انار ندارد مسعود بخشي. آن كه نويسنده در اثبات اين داعيهاش به چه ورطههايي در ميغلتد مسئلهاي ديگر است. اما شجاعت سخن مشخص و نه كليگويي و كاربرد مشخصههاي شناسنامهاي، اسم سازندگان و اسم فيلم و بيان معين انتقادها، ويژگي متني است كه اغلب مجاملات ايراني از آن ميگريزند. يا نيش و كنايه مبهم و كليگويي كه امكان پاسخ مشخص را منتفي ميكند يا تعريف و تمجيد بدون استدلال، خصوصيات بسياري از متنهاي انتقادي محافظهكارانهاي است كه صاحبان نوشته براي به خطر نيفتادن موقعيت حرفهاي خود به آن شگردها متوسل ميشوند.
2- دومين ويژگي بازخواني انتقادي مذكور دانشجو بودن نويسنده در رشته شهرسازي و تحصيلات او در دانشگاه تهران است. اين ويژگي به معني گشوده شدن دريچه و منفذي براي نگاه حرفهاي به سينماي مستند و گفتوگوي بينرشتهاي است. همينجا بگويم بهطور پارادوكسيكالي اين امتياز به ضد خود ميتواند بدل شود، يعني رويكردي تنگ به سينماي مستند كه درباره آن سخن خواهيم گفت.
3- سومين ويژگي نوشته خصوصيت ارجاعي و سخن براساس نمونهها و سخن انضمامي و شخصي است كه اتفاقا همين ويژگي توقع گسترش شيوه كار و بيان جامع و چندسويه نمونهها را فراهم ميآورد كه خواهيم ديد در متن به آن پاسخ داده نشده است.
4- ارائه ايدههايي كلا درست درباره ضرورت گريز از نگرش يك بعدي در متن بازخواني انتقادي مفهوم تحقيق و پژوهش در عرصه سينماي مستند ايران و تاكيد بر اين انگاره، نكته درست ديگر نوشته پورمحمدرضا است كه به كارگيري آن مهمتر از صرف اشاره بدان خواهد بود.
اما نكاتي كه بيانگر نوعي برداشت بخشيگراست همان وجوه منفي در كار و بار متن حاضر است. من نخست به جزئياتي اشاره ميكنم كه اهميت جدي ندارند، اما نشاندهنده آنند، چگونه ابتلائات ما در قلمرو پژوهش جديتر از آن است كه به آگاهي ما از متون درسي تحقيق و تكرار آن محدود شود. مثلا خود نويسنده از همان نام مطلب دچار فقدان دقت علمي در حوزه زبان و كاربرد آن است. به نام مقاله توجه كنيد! «بازخواني انتقادي مفهوم تحقيق و پژوهش...» تحقيق كه همان پژوهش است، يكي عربي و ديگري فارسي است. اين كاربرد بيمبالات زبان البته اصلا با داعيههاي دقت علمي نميخواند. منظورم اصلا ذائقه نثري و ضعف و قدرت آن نيست. نوشته البته پر از تركيبات نامتجانس عربي/ فارسي است مثل انگارههاي مطروحه، ملحوظ داشتن، كاوشي موجز و مختصر بر مقوله تحقيق و... كه ربطي به اشاره بالا ندارد.
مهمترين نكته منفي نوشته بازخواني انتقادي، اتفاقا همان آسيبي است كه متن آن را مورد يورش قرار داده است، يعني كاستي و ضعف تحقيق. نام و داعيه و هدف نوشته بازخواني انتقادي درخصوص نقص اساسي فرآيند تحقيق در ميان مستندسازهاست، در حالي كه خود متن نشان عريان اين كمبود در مقايسي بارها زنندهتر است. زيرا اساسا دستكم جرياني در مستندسازي مدرن، قائل به درك آكادميك و كهنه پژوهش، چنانكه در متن مقاله بر آن تكيه ميشود، نيست. اما متني كه خود اين داعيه را دارد، چگونه با دستاوردي محدود در حد تماشاي چند فيلم به خود حق «بازخواني انتقادي مفهوم تحقيق و پژوهش در عرصه سينماي مستند ايران» ميدهد و تازه در اينجا هم دچار مشكل اساسي كاربرد زبان است. زيرا در عرصه سينماي مستند ايران تا جايي كه به مفهوم «تحقيق و پژوهش» و نه عمل پژوهش بازتافته در فيلمهاي مستند، ربط دارد، مشكلي وجود ندارد، يعني وجه ذهني و مفهومي پژوهش در سينماي مستند مورد قبول بسياري است و تازه در عرصه نظري و مفهومي، سينماي مستند صاحب آثار ارجمندي است كه خصوصا آقاي تهامينژاد محقق برجسته بس ژرفتر از نويسنده گرامي آن را پيشنهاد كرده است. چگونه، آموزه تحقيق در آثار مستند،ميتواند از طريق قرائت و بازخواني (باز فارسي/ عربي غيردقيق) پوياي مضامين و انگارههاي مطروحه در سه اثر مستند بهطور خاص،مورد شرح و بسط و تفسير قرار گيرد؟ چگونه با بررسي پژوهش در سه اثر نام برده، بر فرض يك پژوهش جامع و مستدل و اقناعكننده- كه چنين نيست- ميتوان به بازخواني انتقادي مفهوم تحقيق در عرصه سينماي مستند پرداخت و آن را چنان بسط داد كه عنوان مطلب و داعيه آن را منطقي و معقول وانماياند و مخاطب را به صحت اين نتيجهگيري قانع كرد؟ مسلما خود نويسنده، آنقدر هوشمند بوده است كه اين كاستي بنيادين را دريابد، با اين همه به جاي پذيرش هدف كوچك و منطقي و جمع و جور كاوش خود،يعني بررسي تنها سه فيلم مذكور، به توجيه غيرقابل قبولي دست ميزند كه كار را بدتر و تداوم همان ضعف شايع ميان ما را آشكارتر ميكند:
«انتخاب و گزينش اين تعداد محدود براي بررسي و تبيين هدف يادشده، خود مبتني بر دلايلي چند است. اول آنكه تحليل و خوانش مفهومي چون پژوهش در آثار مستند سينما و تلويزيون ايران، در مقياسي گستردهتر- بهعنوان مثال تمامي فيلمهاي يك دوره- نهتنها در مجال اندك و كوتاه نوشتار حاضر امكانپذير نيست كه خود به مثابه امري سترگ و كاري بزرگ نيازمند ملحوظ داشتن تحقيق و تفحصي بسيار جدي، دقيق و گسترده در قالب پروژههاي گوناگون و متكثر فكري و تحقيقاتي است. دوم و در سطحي جزئيتر، از آنجا كه امكان تماشاي تمامي، يا حتي، بخشي اعظمي از آثار مستند ايراني براي نگارنده فراهم نبوده است، لذا به تبعيت از محدوديت فوق و نيز به منظور پرهيز از هرگونه كليگويي و اقامه احكام جزمي و خشك مبتني بر رد يا پذيرش كل جريان مستند از ميان مجموعهاي مشتمل بر 10 اثر مستند تنها سه فيلم براي بررسي و تبيين هدف نوشتار انتخاب شدهاند».
هدف نوشتار هم همان آثار، چنانكه نمونه آوردم كاوشي موجز و مختصر به مقوله تحقيق و پژوهش در آثار مستند سينما و تلويزيون ايران عنوان شده است! عدم صلاحيت در ورود به ساحت مستند بهعنوان يك منتقد از همينجا زاده ميشود. خب، پرسش آن است، اگر كه تعداد فراواني از فيلمهاي مستند سينماي ايران را نديدهايد و تماشاي بخش اعظمي از آثار مستند ايراني براي نگارنده فراهم نبوده است، اصلا چرا اين هدف و داعيه و موضوع را براي نوشتن برگزيده است؟ مگر با 3 فيلم از ميان 10 فيلم مستند، ميتوان به چنين ادعاي پرطمطراقي و عنوان فريبندهاي نزديك شد؟ وقتي نوشتهاي كه خود مدعي درسآموزي در قلمرو كار پژوهش به مستندسازان و بازخواني انتقادي كار آنهاست، در حد چنين پهنهاي دچار تمايز گفتار و كردار و ادعا و عمل و نقص و كاستي و سرهمبندي است، آيا مرتكب خطايي مضاعف نشده است؟ بديهي است كه تحليل و خوانش مفهومي چون پژوهش در آثار مستند سينما و تلويزيون ايران در مقياسي گسترده، كاري سترگ است. پس چرا نه در حد نام نوشته كه اگر چنين هم بود باز عنواني گمراهكننده بود، بلكه در سطح و ميزان داعيه منتشر در سرتاپاي مقاله دچار اين توهم پراكني شده است؟ بعد هم بايد گفت ابهام مفاهيم، امكان لغزيدن از لابهلاي ادعاها را فراهم ميآورد.
آيا مشكل نويسنده آن است كه در مجال اندك و كوتاه نوشتار حاضر،نميتوان آن امر سترگ و جدي و تحقيق و تفحص را به انجام رساند؟ يعني او مدعي آن است كه بضاعت و توان و چنان احاطهاي را دارد؟
چون ماجرا كاملا فرق خواهد كرد. يعني اگر شما قبلا اين اشراف بر سينماي مستند و مسائل پژوهشاش را كسب كرده باشيد بديهي است، بهطور موجز و مختصر هم ميتوانيد نتايج كاوشتان را با اسلوب متناسب آن كاوش و تسلطنتان، ارائه دهيد. اما مسلما نويسنده همانطور كه در متن گفته بخش اعظمي از آثار مستند سينماي ايران را حتي نديده است و مشكل اساسا در اصل ماجراست و همين، اين وانمايي پرمدعا را، خطا آلودتر و اين دو پهلوگويي و ذكر و كليات بيربط به واقعيت و انضمامي و مشخص را رهزنتر مينمايد. تناقص ذكر اين نكته كه ايدهها و فرضيههايي كه در سطور آتي مطرح خواهند گشت تنها منحصر به مجموعه كوچك فوق بوده و هرگز قابل تعميم به تمامي جريان و فرآيند مستندسازي ايران نميباشند» و گوشهاي از مطلب، با آن داعيههاي مقدماتي همان دوپهلوگويي براي فرار از برخورد واقعبينانه به متن است. و حكم آن دارد كه ما مارمولك كوچكمان را كه «قابل تعميم نيست» در ديگ آبگوشت مياندازيم و مدعي آن كل بازخواني انتقادي تحقيق در عرصه سينمايي مستند ايران ميشويم و ضمنان سرگرم توجيه كار خوديم. بالاخره پس از همه اين استدلالها براي قانع كردن نويسنده تا نگاه ژرفتري به شكل مستند در ذهن و عمل ايراني ما بيفكند، با يك پرسش ساده ميتوان به اين بخش خاتمه بخشيد.
مگر نقد پژوهش سه فيلم، همين عنوان كوچك و واقعگرايانه چه ايرادي دارد كه ذوقزده خواستهايم فورا اين كاوش كوچك را وسيله ادعايي جاهطلبانه بكنيم؟
اما مشكل «بازخواني انتقادي...» صرفا در اين اشتباه مقدماتي خلاصه نميشود. بدتر از آن كاربرد ناصحيح مفهوم بازخواني است.
اين كلمه گاه با قرائت و گاه با خوانش مترادف پنداشته ميشود. بازخواني مفهوم پسامدرنيسيتي در ادبيات جديد است. با احضار متن به زمان ديگر و تازه نسبت دارد و كاري كه نقد ساده است، بازخواني شمرده نميشود، عامل سوبژكتيويته و سوژه (فاعلشناسا) و زمان در آن، براي ايجاد تفاوت با خواندن، ولو خواندن انتقادي به شيوه پوزيتيويستي به كار ميآيد كه شامل حال نوشته «بازخواني انتقادي...» نميشود.
اما مسئله و مشكل اصلي، عدم حضور نويسنده در ساحت و قلمرو كار انتقادي در سينماي مستند ايران، آشنايي جزئيتر با چالشهاي موجود در اين سينما و اشراف به خود سينماي مستند و مباحث آن است. طبيعي است، بسياري از مسئله پژوهش در سينماي مستند ايران مينالند و همين كفايت ميكند هر فردي كه هنوز شايستگيهاي ورود به ساحت گفتوگوي انتقادي و تخصصي و گفتمانهاي مستندمان را كسب نكرده، با آگاهي كلي درباره پژوهش و اسلوبهاي آكادميك تحقيق و دو سه كتاب در اين زمينه و ديدن چند فيلم نغمهاي ساز كند. البته بديهي ا ست جلوي نقد و نظر كسي را نميتوان گرفت، اما در عين حال مانع داوري مخاطبان آگاهتر نميتوان شد. خصوصا وقتي ما داعيه دفاع از پژوهش آكادميك داريم، بايد در حوزهاي كه كاوش ميكنيم و شيوه كاوشمان خيلي محتاطانهتر از آنچه ديگران انجام ميدهند گام برداريم.
عدم آشنايي نويسنده به واقعيات پژوهش و كيفيت خاص آن در سينماي مستند و تمايز پژوهش در عرصه شهرسازي و عرصه مستند و درك صلب درباره تحقيق در سينماي مستند، از همان آغاز مشكلاتي براي متن به بار ميآورد و خامدستي آن را نشان ميدهد. جدا از آنكه با سه فيلم كه هرگز نماينده سه جريان در تحقيق سينماي مستند نيستند و اتفاقي انتخاب شدهاند، نميتوان به درك و تصوري بيش و كم روشن از جايگاه و ارزش مقوله پژوهش و تحقيق در عرصه مستند ايران نائل آمد.
يکشنبه 10 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1967]
-
گوناگون
پربازدیدترینها