واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: محمود واعظي جايگاه ايران در تحولات جهاني و منطقهاي انرژي
خبرگزاري فارس: در بازار جهاني انرژي، ايران از 2 نظر در كانون توجه و مركز تعاملات بينالمللي قرار دارد؛ اول، موقعيت ژئوپليتيك كشور و دوم، نقش حياتي ايران در امنيت جهاني انرژي.
انرژي كالايي راهبرده است كه تامين و امنيت آن نقشي كانوني در امنيت بينالملل و اقتصاد جهاني دارد.
با توجه به تحولات اقتصاد جهاني، رقابت كشورهاي تازه صنعتي شده آسيا با ساير قدرتهاي اقتصادي جهان و نياز روزافزون مجموع اين كشورها به انرژي (نفت و گاز) و تامين امنيت آن، به نظر نميرسد در 2 دهه آينده، از نقش نفت و گاز در اقتصاد جهاني كاسته شود.
در چنين روندي كشورهاي برخوردار از ذخاير عمده انرژي، اهميتي راهبردي در سياست بينالملل مييابند و با تدبير و بهرهگيري از فرصتها ميتوانند جايگاه و موقعيت خود را ارتقا بخشند.
در اين ميان، ايران بهعنوان يكي از مهمترين توليدكنندگان انرژي در جهان در اين عرصه در سطوح امنيت جهاني انرژي و همگرايي آسيايي نقش تعيينكنندهاي را برعهده دارد.
در بازار جهاني انرژي، ايران از 2 نظر در كانون توجه و مركز تعاملات بينالمللي قرار دارد؛ اول، موقعيت ژئوپليتيك كشور و دوم، نقش حياتي ايران در امنيت جهاني انرژي.
در واقع ميتوان در اين چهارچوب ادعا كرد كه انرژي يكي از حلقههاي پيوند ايران با جهان خارج است و از اين حيث ديپلماسي انرژي ايران و توسعه ملي كشور به صورت متقابل با يكديگر تعامل و پيوندي عميق مييابند.
در همين راستا، سند چشمانداز 20ساله، جهتگيري كلان كشور در 2 دهه آينده را در مسير توسعه برونگرا و مبتني بر تعامل سازنده با جهان معين كرده است.
اين به معناي ضرورت مشاركت و تعامل ايران در امور جهاني با انگيزه استفاده از امكانات خارجي براي توسعه، رفع موانع و تهديدات بينالمللي و از همه مهمتر ارائه تصويري از ايران بهعنوان فرصت بينالمللي است.
در اين ميان، انرژي و امنيت آن ميتواند به يكي از مهمترين محملهاي پيوند ايران با قدرتها و كشورهاي در حال توسعه بهويژه در آسيا و اروپا تبديل شود و كمك بسيار مؤثري به تحقق الزامات سند چشمانداز و توسعه كشور بكند.
دقت در اين نكته ضروري است كه برقراري پيوندهاي انرژي با كشورهاي مهم، افزون بر منافع اقتصادي، منافع امنيتي قابل توجهي نيز براي ايران دربر خواهد داشت؛ زيرا اين كشورها را در تامين كالايي راهبردي، به ميزان قابل توجهي به ايران وابسته ميكند.
همين جايگاه مهم و حساس است كه توسعه صنعت نفت را به كانون توسعه ملي تبديل ميكند. به اين ترتيب، ميتوان گفت كه موضوع انرژي و چگونگي توسعه آن براي ايران، هم بهعنوان يك ابزار قدرت و هم بهعنوان يك هدف سياست خارجي مطرح است.
ايران با برخورداري از ذخاير عظيم نفت و گاز در جهان و باداشتن تجربه طولاني در حوزه انرژي و موقعيت جغرافيايي مناسب در خليج فارس و درياي خزر و همسايگي با آسياي مركزي، از امكان ايجاد پيوند ميان منابع انرژي خود از جنوب، شرق و شمال شرقي به وسيله خطوط لوله به مصرفكنندگان آسيايي برخوردار است.
ايران 137 ميليارد بشكه (12درصد) ذخاير اثبات شده نفت جهان را در اختيار دارد و از اين لحاظ پس از عربستان سعودي در مرتبه دوم قرار دارد. همچنين 27 تريليون مترمكعب (15درصد) از ذخاير گاز جهان نيز در اختيار ايران است كه بعد از روسيه، مقام دوم را به خود اختصاص داده است.
كشورمان با توليد روزانه حدود 4ميليون بشكه نفت و سالانه 120ميليارد متر مكعب گاز، به ترتيب 4 درصد و 5 درصد از توليد نفت و گاز جهان را بر عهده دارد.
موقعيت ايران بهويژه در بخش گاز اهميت بيشتري دارد زيرا از يك سو گاز در راهبرد امنيت انرژي مصرفكنندگان آسيايي جايگاهي ويژه يافته است و از ديگر سو، ايران از دومين منابع گاز جهان و موقعيت جغرافيايي برتر در منطقه غرب آسيا برخوردار است.
مشي مستقل ايران در مديريت منابع انرژي خود، ثبات سياسي پايدار آن و علاقه ويژه اين كشور به همكاري با كشورهاي آسيايي جهت ايجاد و تحكيم همبستگي آسيايي، ظرفيتهاي آن را گستردهتر ميسازد.
همچنين در برنامه 5 ساله چهارم، طرحهايي عظيم در بخشهاي صنايع نفت، گاز و پتروشيمي تعريف شدهاند كه قرار است با مشاركت شركتهاي خارجي اجرا شوند.
تلاش در جهت تحقق ايده اتصال چين به خط لوله گاز ايران – پاكستان – هند را ميتوان گام نخست و اساسي در جهت نيل به وابستگي متقابل آسيايي دانست؛ زيرا در صورت تحقق اين ايده، غرب آسيا و ايران، نقش مهمي در تامين امنيت انرژي شرق و جنوب اين قاره بر عهده خواهند گرفت و در نتيجه وابستگي متقابل دو سوي قاره را معنادار خواهند كرد.
به علاوه، احداث خط لوله گاز ميان هند و پاكستان- كه از آن بهعنوان «خط لوله صلح» نيز نام برده ميشود- در صورت تحقق ميتواند تاثيرات عمدهاي در حل يكي از مهمترين بحرانهاي قاره آسيا (اختلافات كشمير ميان هند و پاكستان) داشته باشد و گامي اساسي در جهت تحقق «صلح و توسعه» در بخش مهمي از اين قاره خواهد بود.
به طور كلي، ميتوان گفت كه ايران با توجه به مزيتهاي آشكار خود از نظر ذخاير نفت و بهويژه گاز و نيز به لحاظ موقعيت جغرافيايي، قادر به ايفاي نقش محوري در ارتقاي منافع مشترك و كاهش آسيبپذيري متقابل به مثابه دو رويه وضعيت وابستگي متقابل در روابط دو سوي قاره آسياست.
بر اين مبنا در وضعيت فعلي، اين آمادگي در ايران وجود دارد كه در وهله اول به پيريزي گفتوگويي دوجانبه با مصرفكنندگان آسيايي بپردازد تا در پرتوي آن اولا راههاي ارتقاي منافع مشترك و كاهش آسيبپذيريهاي متقابل تبيين و اجرايي شود و ثانيا شرايط براي برقراري گفتوگويي چندجانبه در دو سوي قاره فراهم آيد.
اين گفتوگوي دوجانبه ميتواند علاوه بر تامين نفت مورد نياز، تأكيد بر حوزه گاز و امكان انتقال آن به كشورهاي مصرفكننده آسيايي از طريق خطوط لوله وLNGرا در پي داشته باشد.
در چنين شرايطي، ايران ميتواند با برخورداري از موقعيت ويژه خود با همكاري مصرفكنندگان آسيايي، در جهت تحقق ايده همكاري آسيايي در راستاي ايجاد گفتوگوي آسيايي در زمينه انرژي گامهاي مهمي بردارد.
نتيجه بحث اينكه امنيت انرژي در شرايط كنوني، دو سوي مصرفكننده و توليدكننده انرژي را بيش از پيش به يكديگر نزديك كرده و ضرورت تعامل و رايزني بين آنها را فراهم ساخته است؛ زيرا هيچيك از اين دو به تنهايي نميتوانند امنيت انرژي را تامين كنند و هرگونه بحران در بازار جهاني انرژي كه اقتصاد جهاني را به چالش بكشد، بر هر دو طرف تاثيرگذار خواهد بود.
به بيان ديگر، وجه بسيار مهم در روابط بازيگراني كه در وضعيت وابستگي متقابل قرار ميگيرند، توأمانشدن آسيبپذيري متقابل و منافع مشترك است.
در واقع، ميتوان گفت كه «منافع مشترك» و «آسيبپذيري متقابل»، 2 روي سكه وابستگي متقابل را تشكيل ميدهند. همين امر ميتواند زمينهساز استقرار يك الگوي وابستگي متقابل ميان توليدكنندگان و مصرفكنندگان انرژي باشد.
براي ايران بهعنوان يك توليدكننده عمده انرژي كه در عين حال براي توسعه صنايع نفت و گاز خود به سرمايه و فناوري بينالمللي نياز دارد، مفهوم امنيت انرژي از كاربرد دوگانهاي برخوردار است.
در واقع، ميتوان مدعي شد كه تبيين و تعريف راهبرد تعامل سازنده در حوزه صنعت نفت، در قالب مفهوم امنيت انرژي تبلور پيدا ميكند. مفهوم امنيت انرژي از يك سو تداوم توليد و توسعه صنايع بالادستي (استخراج و توليد) را هدف قرار ميدهد و از سوي ديگر به توسعه مسيرهاي انتقال انرژي توجه دارد؛ هر دو عرصهاي كه جمهوري اسلامي ايران متقاضي مشاركت بينالمللي در آنهاست.
سند چشمانداز 20ساله، پيگيري اهداف ملي و ارتقا بخشيدن به جايگاه كشور در عرصه بينالمللي را در چهارچوب راهبرد تعامل مؤثر و سازنده در روابط بينالملل، امكانپذير ميداند. مهمترين بهرهمندي ناشي از اعمال اين راهبرد، تصويرسازي اهداف ملي در قالب «فرصت جمعي» است.
القاي اين تصوير باعث خواهد شد تا اولا نگراني ساير بازيگران از پيگيري اهداف ملي و مهمترين آن يعني ارتقاي جايگاه كشور به حداقل ممكن كاهش يابد و ثانياً به مشاركت آنان در تامين اين اهداف منجر شود.
مشاركت بينالمللي در تامين اهداف ملي از آن رو اهميت دارد كه در وضعيت كنوني، از يك سو اساسا پيگيري اين اهداف بدون بهرهمندي از منابع بينالمللي، امكانپذير نيست و از سوي ديگر، اين مشاركت باعث كاهش چشمگير هزينه تحقق اين اهداف خواهد شد.
در شرايط كنوني كشور، يكي از مهمترين عرصههايي كه از قابليت و ظرفيت تبديل شدن به يك فرصت جمعي برخوردار است، تعامل و همكاري با ساير كشورها در حوزه صنعت نفت است.
.......................................................................................
انتهاي پيام/
شنبه 9 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 267]