واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: عقلانيت وحي پايه شيعي
جام جم آنلاين: بر اين باورم آن جرياني كه آتيه ساحت معقول ما را بر دوش خواهد داشت، جز جريان حكماي مفسر شيعي نخواهد بود؛ جرياني كه بحق بايد بزرگترين نماينده آن در زمان معاصر را علامه سيدمحمدحسين طباطبايي، قدساللهسره الشريف دانست.
البته اين باور بيش از آن كه مقايسه شيوه طرح مسائل فلسفي از سوي اين حكيمان مفسر يا توفيقشان در حل آنها، در نسبت با ديگر اصحاب فلسفه به دست آمده باشد، برآمده از قضاوت درباره تلقياي است كه در شيوه ايشان نسبت به امر عقلانيت به چشم ميآيد.
به اين معنا، حكيمان مفسر شيعي شايد بيش از هر جريان فلسفي ديگر در فهم عقلانيت نهادينه در اثناي انديشه ديني توفيق داشتهاند و بهتر از هر دسته ديگر انحاي صورتبندي اين عقلانيت و برساختن سازمان انديشه معقول، مبتني بر آن صورتبنديها را آزمودهاند.
اين نزديكي به عقلانيت جاري در اثناي سازمان تفكر ديني و اصحاب آن، از سويي دايره پذيرش انديشه حكيمان مفسر در ميان اهل ديانت را وسيع و همگاني ساخته است و از سوي ديگر، ايشان را در پيشاني برخورد با حياتيترين مسائل مبتلاي آن سازمان تفكر و دستگاه عقلانيت مستولي بر آن نهاده است.
اين شايد تا اندازهاي صحيح باشد كه غرب مدرن مبادي انديشههاي خود را از فيلسوفان ميگيرد و آن فيلسوفان حين تاملاتي ذهني به اين بينههاي بنيادين دست مييابند. با اين همه در چارچوب تمدن مسلمين، فيلسوفان نه هيچ گاه چون اين رسالت و جايگاهي داشتهاند و نه ميتوان مبادي انديشه ديني را به يكسر به انديشهورزيهاي ذهن پايه فيلسوفان مسلمان فروكاست.
البته تفسير اين وضعيت،مثلا به فلسفه نبودن فلسفه اسلامي يا نامعقول بودن سازمان انديشه ديني يا فقدان عنصر عقلانيت در اين سازمان را بيشتر بايد به حساب بيگانگي صاحب اين تفسير با ماهيت عقلانيت ديني، يا بيدركي او از هويت فلسفه اسلامي، يا مرعوبيتش نسبت به تعاريف ذهنبسنده از ساحت معقول دانست.
حكماي مفسر شيعي، خلاف فلاسفه مدرن امر دين را تهي از عقلانيت يا در تعارض با آن قلمداد نميكنند، نيز خلاف انديشه مشايي چارچوب عقلانيت را به ذهن منحصر نميدانند، و در نهايت مبناي تفكر ديني را به تأملات ذهنپايه ارجاع نميدهند.
اين باور از سويي بر آن استوار است كه جريان حكماي مفسر بنا به خاستگاه حوزوي خود و در اتصال به سنت معرفت ديني، داراي درك عميقي از واقعيت عقلانيت ديني هستند. از سوي ديگر مبتني بر همين درك و اتصال و خاستگاه است كه اينان به طرح و حل مسائل فلسفي خويش ميپردازند. اين گونه واضح است كه از چه رو فلسفهورزيهاي ايشان تا اين اندازه با فضاي انديشه ديني سازگار و همخوان و نسبت به ابتلائات و دشوارههاي آن درگير و پاسخگو است.
به طور مثال، كمتر اصحاب دانشگاهي فلسفه را ميشناسم كه در ساحتي چون اصول فقه مسلط باشند و ديريابتر كساني هستند كه پرداخت به اين ساحت را در چارچوب تأملات فلسفي معنادار تلقي كنند. با اين همه، هيچ يك از ايشان نميتوانند منكر باشند كه پارههاي فراواني از اصول فقه چيزي هم جز آن منطق نيست كه البته در شاكله عقلانيت ديگري نضج يافته است.
به معناي ديگر در طول تاريخ انديشه ديني گونهاي منطق مبتني بر عقلانيتي خاص برساخته شده است كه فعاليتهايي را سازمان ميداده است كه نه منطق مشايي موجود و نه منطقهاي نوظهور مدرن توانايي پشتيباني از آنها را نداشتهاند.
اين به آن معناست كه حتي تا حال نه منطقهاي مشايي و مدرن و نه عقلانيتهاي بر سازندهشان و نه حتي فلسفههاي برآمده از آنها، توانايي ورود، تحليل و درك دستگاه عقلانيت وحيپايه و سازمان علم ديني مبتني بر آن را نداشتهاند و احتمالا با تلقي ايشان به مثابه اموري نقلي و فاقد ارزش فلسفي از كنارشان عبور كردهاند.
در عين حال، وحي همچون عقل براي حكماي مفسر شيعي يك امر ذاتاً معقول تلقي ميشود كه قابليت تأملاتي فلسفي را نه تنها در مرتبه موضوع بلكه در مرتبه مبدا دارد و اين مبدا وحي در دستگاه عقلانيت و علم ديني و وحيپايه بودن اينها چيزي است كه در هيچ چارچوب مدرن و مشايي سراغي نميتوان از آن گرفت، خلاف سازمان انديشه ديني كه به جرات ميتوان ادعاي استيلاي همين رويه عقلانيت بر آن را داشت.
حال تنها چيزي كه بر حكماي مفسر شيعي حاضر مانده، تكميل روند اتحاد مبادي بنيادين معرفت در چارچوب يك دستگاه يكدست عقلانيت وحيپايه است و آن هنگام احتمالا جدايي تاريخي منطق و اصول فقه، نيز فلسفه و كلام براي هميشه پايان خواهد يافت و اين آغاز هندسه يكتاي علم دين است.
مهدي فاطمي صدر
پنجشنبه 7 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 234]