پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850329933
امام جواد (ع)؛ پاسدار حريم وحي
واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: امام جواد (ع)؛ پاسدار حريم وحي
هيچ بنده اي عالم نيست، مگر اينكه نسبت به بالا دست خود، حسادت نورزد و زيردست خود را خوار نشمارد.// مؤمن برادر مؤمن است، او را دشنام نمي دهد، از او دريغ نمي كند و به او گمان بد نمي برد.
امام نهم كه نامش «محمد» و كنيهاش «ابو جعفر» و لقب او «تقى» و «جواد» است، در ماه رمضان سال 195 (ه. ق) در شهر «مدينه» ديده به جهان گشود.
مادر او «سبيكه» كه از خاندان «ماريه قبطيه» همسر پيامبر اسلام(ص) به شمار مىرود، از نظر فضائل اخلاقى در درجه والايى قرار داشت و برترين زنان زمان خود بود، به طورى كه امام رضا (ع)از او به عنوان بانويى منزه و پاكدامن و با فضيلت ياد مىكرد.
روزى كه پدر بزرگوار امام جواد (ع)در گذشت، او حدود هشت سال داشت و در سن بيست و پنج سالگى به شهادت رسيد و در قبرستان قريش در بغداد در كنار قبر جدّش، موسى بن جعفر (ع) به خاك سپرده شد.
خلفاى معاصر حضرت
پيشواى نهم در مجموع دوران امامت خود با دو خليفه عباسى يعنى «مأمون» (193 - 218) و «معتصم» (218 - 227) معاصر بوده است و هر دو نفر او را به اجبار از مدينه به بغداد احضار كردند و طبق شيوه سياسى اى كه مأمون در مورد امام رضا به كار برده بود، او را در پايتخت زير نظر قرار دادند.
مولودى پرخير و بركت
در خانواده امام رضا (ع) و در محافل شيعه، از حضرت جواد (ع)، به عنوان مولودى پرخير و بركت ياد مىشد. چنانكه «ابو يحياى صنعانى» مىگويد: روزى در محضر امام رضا - عليه السلام -، فرزندش ابو جعفر را كه خردسال بود، آوردند. امام فرمود:«اين مولودى است كه براى شيعيان ما، با بركتتر از او زاده نشده است».
گويا امام، به مناسبتهاى مختلف، از فرزند ارجمند خود با اين عنوان ياد مىكرده و اين موضوع در ميان شيعيان و ياران امام رضا (ع)معروف بوده است.
تولد حضرت جواد در شرايطى صورت گرفت كه خير و بركت خاصى براى شيعيان به ارمغان آورد، بدين معنا كه عصر امام رضا (ع) ،عصر ويژهاى بوده و حضرت در تعيين جانشين خود و معرفى امام بعدى، با مشكلاتى روبرو بوده كه در عصر امامان قبلى، بى سابقه بوده است، زيرا از يك سو پس از شهادت امام كاظم (ع) گروهى كه به «واقضيه» معروف شدند، براساس انگيزههاى مادى، امامت حضرت رضا (ع) را انكار كردند و از سوى ديگر امام رضا (ع) تا حدود چهل و هفت سالگى داراى فرزند نشده بود و چون احاديث رسيده از پيامبر حاكى بود كه امامان دوازده نفرند كه نه نفر آنان از نسل امام حسين خواهند بود، فقدان فرزند براى امام رضا (ع)، هم امامت خود آن حضرت، و هم تداوم امامت را زير سؤال مىبرد و واقفيه اين موضوع را دستاويز قرار داده امامت حضرت رضا (ع) را انكار مىكردند.
گواه اين معنا، اعتراض «حسين بن قياما واسطى» به امام هشتم در اين مورد، و پاسخ آن حضرت است. «ابن قياما» كه از سران «واقفيه» بوده است، طى نامهاى به امام رضا - عليه السلام - او را متهم به عقيمى كرد و نوشت: چگونه ممكن است امام باشى در صورتى كه فرزندى ندارى؟!
امام در پاسخ نوشت: از كجا مىدانى كه من داراى فرزندى نخواهم بود، سوگند به خدا بيش از چند روز نمىگذرد كه خداوند پسرى به من عطا مىكند كه حق را از باطل جدا مىكند.
امامِ خردسال
از آنجا كه حضرت جواد(ع) نخستين امامى بود كه در كودكى به منصب امامت رسيد، طبعاً نخستين سؤالى كه در هنگام مطالعه زندگى آن حضرت به نظر مىرسد، اين است كه چگونه يك نوجوان مىتواند مسئوليت حساس و سنگين امامت و پيشوايى مسلمانان را بر عهده بگيرد؟ آيا ممكن است انسانى در چنين سنى به آن حد از كمال برسد كه بتواند جانشين پيامبر خدا باشد؟ و آيا در امتهاى پيشين چنين چيزى سابقه داشته است؟
در پاسخ اين سؤالها بايد توجه داشت: درست است كه دوران شكوفايى عقل و جسم انسان معمولاً حد و مرز خاصى دارد كه با رسيدن آن زمان، جسم و روان به حد كمال مىرسند، ولى چه مانعى دارد كه خداوند قادر حكيم، براى مصالحى، اين دوران را براى بعضى از بندگان خاص خود كوتاه ساخته، در سالهاى كمترى خلاصه كند. در جامعه بشريت از آغاز تاكنون افرادى بودهاند كه از اين قاعده عادى مستثنا بودهاند و در پرتو لطف و عنايت خاصى كه از طرف خالق جهان به آنان شده است در سنين كودكى به مقام پيشوايى و رهبرى امتى نائل شدهاند.
مناظرات امام جواد (ع)
چنانكه گفته شد، از آنجا كه امام جواد نخستين امامى بود كه در خردسالى به منصب امامت رسيد ، حضرت مناظرات و بحث و گفتگوهايى داشته است كه برخى از آنها بسيار پر سر و صدا و هيجانانگيز و جالب بوده است. علت اصلى پيدايش اين مناظرات اين بود كه از يك طرف، امامت او به خاطر كمى سن براى بسيارى از شيعيان كاملاً ثابت نشده بود (گرچه بزرگان و دانايان شيعه بر اساس عقيده شيعه هيچ شك و ترديدى در اين زمينه نداشتند) ازاين رو براى اطمينان خاطر و به عنوان آزمايش، سؤالات فراوانى از آن حضرت مىكردند.
از طرف ديگر، در آن مقطع زمانى، قدرت «معتزله» افزايش يافته بود و مكتب اعتزال به مرحله رواج و رونق گام نهاده بود و حكومت وقت در آن زمان از آنان حمايت و پشتيبانى مىكرد و از سلطه و نفوذ خود و ديگر امكانات مادى و معنوى حكومتى، براى استوارى و تثبيت خط فكرى آنان و ضربه زدن به گروههاى ديگر و تضعيف موقعيت و نفوذ آنان به هر شكلى بهره بردارى مىكرد. مىدانيم كه خط فكرى اعتزال در اعتماد بر عقل محدود و خطاپذيرى بشرى افراط مىنمود: معتزليان دستورها و مطالب دينى را به عقل خود عرضه مىكردند و آنچه را كه عقلشان صريحاً تأييد مىكرد مىپذيرفتند و بقيه را رد و انكار مىكردند و چون نيل به مقام امامت امّت در سنين خردسالى با عقل ظاهر بين آنان قابل توجيه نبود، سؤالات دشوار و پيچيدهاى را مطرح مىكردند تا به پندار خود، آن حضرت را در ميدان رقابت علمى شكست بدهند!
ولى در همه اين بحثها و مناظرات علمى، حضرت جواد (در پرتو علم امامت) با پاسخهاى قاطع و روشنگر، هرگونه شك و ترديد را در مورد پيشوايى خود از بين مىبرد و امامت خود و نيز اصل امامت را تثبيت مىنمود. به همين دليل بعد از او در دوران امامت حضرت هادى (ع) (كه او نيز در سنين كودكى به امامت رسيد) اين موضوع مشكلى ايجاد نكرد، زيرا ديگر براى همه روشن شده بود كه خردسالى تأثيرى در برخوردارى از اين منصب خدايى ندارد.
جلوههايى از علم گسترده امام
1 - فتواى قضائى امام و شكست فقهاى دربارى
امام جواد (ع) غير از مناظراتش ،گاه از راههاى ديگر نيز بي مايگى فقها و قضات دربارى را روشن نموده برترى خود بر آنان را در پرتو علم امامت ثابت مىكرد و از اين رهگذر اعتقاد به اصل «امامت» را در افكار عمومى تثبيت مىكرد.
2 – رسوايي حديث سازان
شخصيت امام جواد (ع) از ديدگاه دانشمندان
سخنان و مناظرات امام جواد و حلّ مشكلات بزرگ علمى و فقهى توسط آن حضرت، تحسين و اعجاب دانشمندان و پژوهشگران اسلامى اعم از شيعه و سنى را برانگيخته و آنان را به تعظيم در برابر عظمت علمى امام واداشته است و هر كدام او را به نحوى ستودهاند. به عنوان نمونه، «سبط ابن الجوزى» مىگويد: «او در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود» .
«ابن حجر هيتمى» مىنويسد: «مأمون او را به دامادى انتخاب كرد، زيرا با وجود كمى سنّ، از نظر علم و آگاهى وحلم، بر همه دانشمندان برترى داشت» .
«شبلنجى» مىگويد: «مأمون پيوسته شيفته او بود، زيرا با وجود كمى سنّ، فضل و علم و كمالِ عقل خود را نشان داده برهان (عظمت) خود را آشكار ساخت» .
استاد شيعه «شيخ مفيد»، و «فتّال نيشابورى» از آن حضرت چنين ياد مىكنند: «مأمون شيفته او شد، زيرا مىديد كه او با وجود كمى سنّ، از نظر علم و حكمت و ادب و كمال عقلى، به چنان رتبه والايى رسيده كه هيچ يك از بزرگان علمى آن روزگار بدان پايه نرسيدهاند».
«جاحظ عثمانى معتزلى» كه از مخالفان خاندان على - عليه السلام - بوده، امام جواد (ع) را در شمار ده تن از طالبيانى آورده كه درباره آنان چنين گفته است: «هر يك از آنان، عالم، زاهد، عبادت پيشه، شجاع، بخشنده، پاك و پاكنهادند. برخى از آنان خليفه و برخى نامزد خلافت مىباشند و تا ده تن، هر يك فرزند ديگرى است. آنان عبارتند از: حسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفربن محمد بن على بن الحسين بن على. هيچ يك از خاندانهاى عرب و عجم داراى چنين نسب شريفى نيست».
ازدواج توطئهآميز!
در شرح زندگانى امام رضا (ع) مأمون چون در ميان يك سلسله تنگناها و شرايط دشوار سياسى قرار گرفته بود، براى رهايى از اين تنگناها، تصميم گرفت خود را به خاندان پيامبر نزديك سازد، و بر همين اساس با تحميل وليعهدى بر امام هشتم مىخواست سياست چند بُعدى خود را مورد اجرا بگذارد.
از سوى ديگر، عباسيان از اين روش مأمون كه احتمال مىرفت خلافت را از بنى عباس به علويان منتقل سازد، سخت ناراضى بودند و به همين جهت به مخالفت با او برخاستند و چون امام توسط مأمون مسموم و شهيد شد آرام گرفتند و خشنود شدند و به مأمون روى آوردند.
مأمون كار زهر دادن به امام را بسيار سرى و مخفيانه انجام داده بود و سعى داشت جامعه از اين جنايت آگاهى نيابد و از همين رو براى پوشاندن جنايات خود تظاهر به اندوه و عزادارى مىكرد، اما با همه پرده پوشى و رياكارى، سرانجام بر علويان آشكار گرديد كه قاتل امام جز مأمون كسى نبوده است، لذا سخت دل آزرده و خشمگين شدند و مأمون بار ديگر حكومت خويش را در معرض خطر ديد و براى پيشگيرى از عواقب امر، توطئه ديگرى آغاز كرد و با تظاهر به مهربانى و دوستى نسبت به امام جواد (ع) تصميم گرفت دختر خود را به حضرت تزويج كند تا استفادهاى را كه از تحميل وليعهدى بر امام رضا (ع) در نظر داشت از اين وصلت نيز بدست آورد.
بر اساس همين طرح بود كه امام جواد (ع)را در سال 204 (ه. ق) يعنى يك سال پس از شهادت امام رضا (ع) از مدينه به بغداد آورد و به دنبال مذاكراتى كه در جلسه مناظره امام با يحيى بن اكثم گذشت دختر خود «امّ الفضل» را به همسرى حضرت درآورد!
انگيزههاى مأمون
اين ازدواج كه مأمون بر آن اصرار داشت، كاملاً جنبه سياسى داشت و مىتوان دريافت كه وى از اين كار چند هدف ياد شده در زير را تعقيب مىكرد:
1 - با فرستادن دختر خود به خانه امام، آن حضرت را براى هميشه دقيقاً زير نظر داشته باشد و از كارهاى او بي خبر نماند (دختر مأمون نيز براستى وظيفه خبر چينى و گزارشگرى مأمون را خوب انجام مىداد و تاريخ شاهد اين حقيقت است).
2 - با اين وصلت، به خيال خام خويش، امام را با دربار پر عيش و نوش خود مرتبط و آن بزرگوار را به لهو و لعب و فسق و فجور بكشاند و بدين ترتيب بر قداست امام لطمه وارد سازد و او را در انظار عمومى از مقام ارجمند عصمت و امامت ساقط و خوار و خفيف نمايد!
3 - با اين وصلت علويان را از اعتراض و قيام بر ضد خود باز دارد و خود را دوستدار و علاقهمند به آن وانمود كند .
4 - هدف ديگر مأمون، عوامفريبى بود؛ چنانكه گاهى مىگفت: من به اين وصلت اقدام كردم تا ابو جعفر (ع) از دخترم صاحب فرزند شود و من پدر بزرگ كودكى باشم كه از نسل پيامبر و على بن ابى طالب (ع) است. اما خوشبختانه اين حُقّه مأمون نيز بى نتيجه بود زيرا دختر مأمون هرگز فرزندى نياورد! و فرزندان امام جواد (ع)همگى از همسر ديگر امام بودند.
اينها انگيزههاى مأمون از اين ازدواج بود. حال بايد ديد امام جواد (ع) چرا با اين ازدواج موافقت كرد؟
از آنجا كه بى هيچ شكى، امام اهداف و مقاصد واقعى مأمون را از اين گونه كارها مىدانست و نيز مىدانست كه او همان كسى است كه مرتكب جنايت بزرگ قتل پدرش امام رضا (ع) شده، به نظر مىرسد كه موافقت امام با اين ازدواج عمدتاً بر اثر فشارى بوده است كه مأمون از پيش بر امام وارد كرده بوده است، زيرا ازدواجى اين چنين، تنها به مصلحت مأمون بوده است نه به مصلحت امام! نيز مىتوان تصوّر كرد كه نزديكى امام به دربار مىتوانست مانع ترور حضرت از طرف معتصم و عامل پيشگيرى از سركوبى سران تشيّع و ياران برجسته امام توسط عوامل خليفه باشد، و اين، به يك معنا مىتوانست شبيه قبول وزارت هارون از طرف على بن يقطين يعنى نفوذ در دربار خلافت به نفع جبهه تشيّع باشد.
«حسين مكارى»، يكى از ياران امام جواد، مىگويد: در بغداد خدمت امام جواد (ع)شرفياب شدم و زندگيش را ديدم. در ذهنم خطور كرد كه، «اينك كه امام به اين زندگى مرفّه رسيده است هرگز به وطن خود، مدينه، باز نخواهد گشت». امام لحظهاى سر به زير افكند، آنگاه سر برداشت و در حالى كه رنگش از اندوه زرد شده بود، فرمود: اى حسين! نان جوين و نمك خشن در حرم رسول خدا 9 نزد من از آنچه مرا در آن مىبينى محبوبتر است .
به همين جهت امام در بغداد نماند و با همسرش «ام الفضل» به مدينه بازگشت و تا سال 220 همچنان در مدينه مىزيست.
شبكه ارتباطى وكالت
امام جواد (ع) با تمام محدوديتهاى موجود، از طريق نصب وكلا و نمايندگان، ارتباط خود را با شيعيان حفظ مىكرد. در سراسر قلمرو حكومت خليفه عباسى، امام، كارگزارانى (وكلايى) را اعزام مىكرد و با فعاليت گسترده آنان از تجزيه نيروهاى شيعه جلوگيرى مىشد. كارگزاران امام در بسيارى از استانها مانند: اهواز، همدان، سيستان، بُست ، رى، بصره، واسط، بغداد و مراكز سنتى شيعه يعنى كوفه و قم پخش شده بودند.
امام به هواداران خود اجازه مىداد كه به دورن دستگاه حكومت نفوذ كرده مناصب حساس را در دست بگيرند، از اين رو «محمد بن اسماعيل بن بزيع» و «احمد بن حمزه قمى» مقامات والايى در دستگاه حكومت داشتند. «نوح بن درّاج» نيز چندى «قاضى بغداد»، و پس از آن قاضى «كوفه» بود.
چنانكه در بحث خرد سالى امام جواد (ع) نوشتيم، «على بن اسباط» در ديدار با آن حضرت، با دقت به قيافه امام نگريست تا آن را به ذهن خود سپرده در بازگشت به مصر، براى پيروان امام در آن منطقه بيان كند و اين، نشان مىدهد كه امام در آنجا نيز پيروان و ارادتمندانى داشته است.
مكتب علمى امام جواد (ع)
مىدانيم كه يكى از ابعاد بزرگ زندگى ائمه ما، بعد فرهنگى آن است. اين پيشوايان بزرگ هر كدام در عصر خود فعاليت فرهنگى داشته در مكتب خويش شاگردانى تربيت مىكردند و علوم و دانش هاى خود را توسط آنان در جامعه منتشر مىكردند، اما شرايط اجتماعى و سياسى زمان آنان يكسان نبوده است، مثلاً در زمان امام باقر (ع)و امام صادق (ع) شرايط اجتماعى مساعد بود و به همين جهت ديديم كه تعداد شاگردان و راويان حضرت صادق (ع) بالغ بر 4 هزار نفر مىشد، ولى از دوره امام جواد تا امام عسكرى (ع)به دليل فشارهاى سياسى و كنترل شديد فعاليت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعاليت آنان بسيار محدود بود و از اين نظر تعداد راويان و پرورش يافتگان مكتب آنان نسبت به زمان حضرت صادق (ع)كاهش بسيار چشمگيرى را نشان مىدهد. بنابر اين اگر مىخوانيم كه تعداد راويان و پرورش يافتگان مكتب آنان نسبت به زمان حضرت صادق (ع)كاهش بسيار چشمگيرى را نشان مىدهديا اينكه تعداد راويان و اصحاب حضرت ايشان قريب 110 نفر بودهاند و جمعاً 250 حديث از آن حضرت نقل شده ، نبايد تعجب كنيم، زيرا از يك سو، آن حضرت شديداً تحت مراقبت و كنترل سياسى بود و از طرف ديگر، زود به شهادت رسيد و به اتفاق دانشمندان بيش از بيست و پنج سال عمر نكرد!
در عين حال، بايد توجه داشت كه در ميان همين تعداد محدود اصحاب و راويان آن حضرت، چهرههاى درخشان و شخصيتهاى برجستهاى مانند: على بن مهزيار، احمدبن محمدبن ابى نصر بزنطى، زكريا بن آدم، محمد بن اسماعيل بن بزيع، حسين بن سعيد اهوازى، احمد بن محمد بن خالد برقى بودند كه هر كدام در صحنه علمى و فقهى وزنه خاصى به شمار مىرفتند، و برخى داراى تأليفات متعدد بودند.
از طرف ديگر، راويان احاديث امام جواد (ع) تنها در محدثان شيعه خلاصه نمىشوند، بلكه محدثان و دانشمندان اهل تسنن نيز معارف و حقايقى از اسلام را از آن حضرت نقل كردهاند. به عنوان نمونه «خطيب بغدادى» احاديثى با سند خود از آن حضرت نقل كرده است .
شهادت امامجواد(ع)
مأمون در سال 218 هجرى درگذشت و پس از او برادرش «معتصم» جاى او را گرفت. او در سال 220 هجرى امام را از مدينه به بغداد آورد تا از نزديك مراقب او باشد و در مجلسى كه براى تعيين محل قطع دست دزد تشكيل داده بود، امام را نيز شركت داد و قاضى بغداد (ابن ابى دُؤاد) و ديگران شرمنده شدند و چند روز بعد از آن «ابن ابى دؤاد» از حسد و كينه توزى نزد معتصم رفت و گفت: از باب خير خواهى، به شما تذكر مىدهم كه جريان چند روز قبل به صلاح حكومت شما نبود، زيرا در حضور همه دانشمندان و مقامات عالى مملكتى فتواى ابو جعفر (امام جواد)، يعنى فتواى كسى را كه نيمى از مسلمانان او را خليفه و شما را غاصب حق او مىدانند، بر فتواى ديگران ترجيح دادى و اين خبر ميان مردم منتشر و خود دليل قاطعى بر حقانيت او نزد شيعيانش شد.
معتصم كه مايه ابراز هر نوع دشمنى با امام را در نهاد خود داشت، از سخنان «ابن ابى دؤاد» بيشتر تحريك شد و در صدد قتل امام برآمد و سرانجام منظور پليد خود را عملى ساخت و امام را توسط منشى يكى از وزرايش مسموم و شهيد نمود. امام هنگام شهادت تنها بيست و پنج سال و چند ماه نداشت ./انتهاي پيام
منبع:سايت بلاغ
پنجشنبه 7 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-