واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: حوادث - اعدام 10 قاتل در زندان اوين
حوادث - اعدام 10 قاتل در زندان اوين
ديروز 10 متهم به قتل در زندان اوين پاي چوبه دار رفتند كه در ميان آنان نام فاطمه كه در سال 81 شوهر صيغهاي خود را به خاطر نگاه شيطاني به دخترش به قتل رسانده بود نيز به چشم ميخورد. دو تن از محكومان به مرگ، دو سارق مسلح بودند كه به همراه يك زن دست به اعمال مجرمانه زدهبودند. افسران كلانتري 29 مشكيندشت كرج، بيستوهفتم تير 1385 هنگام گشت در حوزه استحفاظي خود به سه سرنشين پرايد مشكي كه كنار يك طلافروشي پرسه ميزدند مشكوك شدند. استعلام نمره خودروي مورد نظر نشان داد اين پرايد، پيشتر دزديده و 25 تير 85 با استفاده از آن به يك طلافروشي در بومهن دستبرد زده شده بود كه زرگر نگونبخت نيز قرباني تيراندازي شد. با افشاي اين راز، پليس به راننده پرايد«ايست» داد اما او و زن و مرد همراهش به شدت دستپاچه شدند و به دنبال بيراههاي براي فرار برآمدند. در نتيجه، ماموران سه تير هوايي شليك كردند و پرايدسواران در يك بوستان متوقف شدند. افسران تجسس در بازرسي خودرو يك قبضه اسلحه كمري مجهز به صدا خفهكن، چهار تير فشنگ جنگي، نقاب پارچهاي، بطري حاوي مواد بيهوشي و... كه به طرز ماهرانهاي جاسازي شده بود كشف كردند و بدينترتيب «يوسف- گ» 36 ساله، «مجتبي- الف» 25 ساله و «مريم- ق»26 ساله در اختيار دايره يكم آگاهي كرج قرار گرفتند. آنان وقتي با مدركهاي دادگاهپسند روبهرو شدند لب به اعتراف گشودند: «يك پرايد در تهران دزديديم و با شناسايي طلافروشي خلوت در بومهن، نقشه دستبرد مسلحانه را كشيديم. مجتبي با نشانه گرفتن اسلحه به روي طلافروش، او را مجبور كرد سرمايهاش را داخل كيسه بريزد اما با داد و فرياد او روبهرو شد. مجتبي كه خيلي ترسيده بود با شليك سه تير به همراه مريم پا به فرار گذاشت. اين در حالي بود كه زرگر، جان باخت و شاگردش زخمي شد.پس از جنايت به ورامين گريختيم و به فكر دزدي از يك طلافروشي ديگر در شرفآباد افتاديم اما شرايط مناسب نبود.به همين خاطر به كرج آمديم تا يك زرگري در مشكينشهر را غارت كنيم.» در نشست رسيدگي به اين پرونده كه در شعبه 71 دادگاه كيفري تهران به رياست قاضي«عزيزمحمدي» برگزار شد ابتدا صفرخاكي (نماينده دادستان) به تشريح كيفرخواست پرداخت: «مجتبي-ر» 25 تير 85 شاگرد يك طلافروشي در بومهن را كه او هم مجتبي نام داشت با شليك گلوله كشت و يك نفر را زخمي كرد. محمدجواد نيز متهم است 29 بهمن 84 به دنبال دستبرد به يك زرگري در شهرك مسعوديه تهران «رحمتالله» را با كوبيدن چكش به سرش قرباني كرد. نماينده دادستان ادامه داد: با توجه به مدركهاي موجود و نظر به تقاضاي اولياي دم براي مجتبي و محمدجواد اشد مجازات ميخواهم.براي يوسف 34 ساله نيز كه پيشينههاي كيفري فراوان دارد به جرم معاونت در جنايت خواستار مجازات تكميلي هستم. مجتبي وقتي روبهروي پنج قاضي ايستاد،جرم را گردن گرفت: يوسف دوست قديميام بود. او پيشنهاد دستبرد به طلافروشيها را داد و من هم قبول كردم. تبهكار، افزود: چون در آخرين دستبرد ناكام مانده بودم يوسف يك اسلحه خريد و به من داد تا در صورت لزوم از آن استفاده كنم. بعد من و نامزدم«مريم»به يك طلافروشي در بومهن رفتيم و صاحب آن را سرگرم كرديم. زماني كه مريم به بيرون مغازه رفت، من ترسيدم و به خيال اينكه صاحب طلافروشي متوجه نقشهمان شده و قصد حمله دارد شليك كردم. باور كنيد اصلا تصميم به كشتن شاگرد زرگري را نداشتم و حالا از خانواده مجتبي ميخواهم به جوانيام رحم كنند. مجتبي اضافه كرد: آن موقع خيلي ترسيده بودم و يك تير هم به محسن (صاحب طلافروشي) زدم. بعد پا به فرار گذاشتم كه دستگير شدم و يوسف را لو دادم. با دستگيري يوسف پرده از جنايت دوم هم برداشته شد. به گزارش ايسكانيوز در ادامه اين محاكمه، قاضي عزيزمحمدي از محمدجواد خواست تا از خود دفاع كند. تبهكار 29 ساله توضيح داد: وقتي يوسف دستگير شد، اعتراف كرد كه مرا وادار كرده بود تا به يك زرگري در شهرك مسعوديه دستبرد بزنم و صاحب آن به نام رحمتالله را با كوبيدن چكش به سرش بكشم. وي اعلام كرد:باور كنيد نميخواستم آدم بكشم؛ حرفهاي يوسف از من يك جاني ساخت. قرار بود با چكش شيشه را بشكنم اما وقتي صاحب مغازه رحمتالله سر رسيد و دستم را گرفت به ناچار به سرش كوبيدم، جنازه را روي گاوصندوق انداختم و 7 كيلو طلا دزديدم. با پايان حرفهاي محمدجواد، مجرم رديف سوم در جايگاه قرار گرفت و منكر جنايت شد. يوسف 34 ساله اظهار داشت:قبول دارم كه نقشه دستبرد به طلافروشيها را كشيدم اما در آدمكشي هيچ نقشي نداشتم. مجتبي پيشنهاد كرد برايش يك اسلحه تهيه كنم. در جنايت اول هم من از همه چيز بيخبر بودم. قاضي عزيزمحمدي و چهار مستشار در پايان اين نشست وارد شور شدند و مجرمان رديفهاي اول و دوم را به اعدام و همدستشان را به ١٥ سال زندان و ١٠ سال تبعيد به منطقه بد آب و هوا محكوم كردند. حكم در شعبه 33 ديوانعالي كشور تاييد و بامداد امروز در «اوين» اجرا شد. سومين محكوم كه چهارشنبه در همين زندان اعدام شد يك دزد جنايتكار بود.30 آبان 84 اهالي «آجودانيه» با پليس 110 تماس گرفتند و از بوي تعفني كه در طبقه سوم يك آپارتمان به مشام ميرسيد خبر دادند. دقايقي بعد ماموران به ساختمان مورد نظر رفتند و با جنازه سياه اردشير 70 ساله روبهرو شدند. سيمي كه دور گردن صاحبخانه سالخورده به چشم ميخورد نشان ميداد او در جريان يك نقشه شوم، خفه و پژو 206 اردشير از توقفگاه آپارتمان دزديده شده است. با افشاي اين مسئله جنازه صاحبخانه كه چند روز از كشته شدنش ميگذشت به دستور بازپرس كشيك دادسراي جنايي پايتخت به پزشكي قانوني فرستاده شد و كشف سرنخها در دستور كار پليس دايره 10 آگاهي مركز قرار گرفت. فقط سه روز از پيدا شدن جنازه اردشير گذشته بود كه پليس راه شيراز، پي برد پژو 206 قرباني با يك شهروند برخورد و او را روانه بيمارستان كرده است. در آن بين، علي 35 ساله كه پشت فرمان پژو 206 نشسته بود بازداشت شد. وي كه به اتهام آدمكشي تحت بازجويي بود، ابتدا مدعي شد پژو 206 را از يك خيابان در تهران دزديده است و هيچ نقشي در جنايت ندارد اما وقتي مدركهاي دادگاهپسند را ديد به ناچار لب به بيان حقيقت گشود: «اردشير از دوستان قديميام بود. چون همسرم طلاق گرفت، اوضاع زندگيام آشفته شد و به سراغ اردشير رفتم و از او خواستم مقداري پول به من قرض بدهد اما رويم را زمين انداخت. همان موقع به دنبال مشاجره، دوست پولدارم را با سيم تلفن خفه كردم، پولهاي موجود و ماشين او را دزديدم و به شيراز گريختم تا اينكه... در نشست علني رسيدگي به اين پرونده كه در شعبه 71 دادگاه كيفري تهران به رياست قاضي عزيزمحمدي برگزار شد نماينده دادستان به تشريح كيفرخواست پرداخت و براي علي تقاضاي اشد مجازات كرد. همسراردشير و دو دخترش نيز براي قاتل پدرشان حكم مرگ خواستند. قاضي از مارال- دختر همسايه اردشير- خواست تا در جايگاه شاهدان قرار گيرد و به تشريح آنچه ديده بپردازد. مارال گفت: آن روز وقتي از دانشگاه به خانه برميگشتم، علي را ديدم كه به سرعت سوار پژو 206 اردشير شد و گريخت. در آن ميان مادر دختر،گفته او را تاييد كرد: فرياد يك مرد را از خانه اردشير شنيدم. پيرمرد فرياد ميزد «مرا نكش علي، هر چه بخواهي به تو ميدهم.» نوبت دفاع به مجرم كه رسيد اظهار داشت: جنايت را قبول دارم اما باور كنيد همه چيز فقط يك اتفاق بود. من هرگز قصد كشتن دوستم را نداشتم. وقتي با اردشير درگير شدم لباسم را محكم گرفت، يك مشت به من زد و ناچار شدم به دفاع از خود بپردازم. با پايان حرفهاي علي، جاني 31 ساله به مرگ محكوم شد و شعبه 33 ديوانعالي كشور رأي را تاييد كرد كه چهارشنبه اجرا شد. چهارمين تبهكار كه نامش در فهرست اعداميان 6 آذر87 زندان اوين به چشم ميخورد «عباس-ج» نام داشت.، او دوستش «عبدالرضا» را 13 مرداد 1383 در زندان رجاييشهر قرباني خشم خود كرد و در شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران به اشد مجازات محكوم شد.حكم در شعبه 27 ديوان عالي كشور تاييد شد. پنجمين محكوم مسعود نام داشت.اين مجرم 39 ساله، ارديبهشت 1382 براي اجراي نقشه دزدي، يك خودرو كرايه كرد و راننده ان را به نام نبيالله را بين راه با اسلحه گرم كشت.جاني پس از دستگيري مدعي شد به خاطر نياز مالي خون به پا كرده بود.
مسعود در شعبه 71 دادگاه كيفري به اعدام محكوم شد، حكم را شعبه 33 ديوان عالي كشور تاييد كرد و بامداد چهارشنبه در اوين به اجرا درآمد. ششمين و هفتمين تبهكار«علي» و «محسن» نام داشتند كه دوستشان «كمال» 27 ساله را گروگان گرفتند و از پدرش 15 ميليون تومان باج خواستند.آنها با وجود گرفتن پول، كمال را با طناب خفه كردند. جانيان پس از دستگيري در شعبه 71 دادگاه كيفري استان به رياست قاضي «حسينيكوهكمرهاي» پاي ميز محاكمه نشستند و به مرگ محكوم شدند.شعبه 27 ديوان عالي كشور، رأي را تاييد كرد و بامداد امروز به اجرا در آمد. هشتمين محكومي كه در «اوين» اعدام شد «اميرحسين- ش» نام داشت. او به جرم كشتن «علي» طي دستبرد مسلحانه، مرداد 1385 بازداشت و در شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران به مرگ محكوم شد.شعبه 37 ديوان عالي كشور حكم را تاييد كرد و سرانجام نفسهاي اميرحسين بريده شد. نهمين جاني«سلمان» 46 ساله بود كه «نادر» 35 ساله را بر سر اختلاف خانوادگي كشت و در شعبه 1606 دادگاه جنايي وقت پايتخت به مرگ محكوم شد.حكم به تاييد شعبه 33 ديوان عالي كشور رسيد و در زندان اوين به اجرا در آمد.
دهمين محكوم «فاطمه- پ» نام داشت كه شوهر صيغهاي خود (جعفر ) را سال 1381 كشت. اين زن در پي كشف جنازه قطعه قطعه شده شوهرش در يك رودخانه جنوب تهران دستگير شد و گفت: از شوهر اولم جدا شده بودم كه صيغه جعفر شدم. بعد دو دخترم را كه با من زندگي ميكردند به خانه او بردم. فاطمه ادامه داد: دختر بزرگم 15 سال داشت و خيال ميكردم جعفر ميتواند براي او و فرزند ديگرم سرپرست مناسبي باشد اما چند ماه كه از ازدواج موقتمان گذشت فهميدم جعفر به دختر بزرگم، نگاه شيطاني دارد. وي اضافه كرد: نيمه شب بود كه متوجه شدم جعفر در اتاقش نيست و به اتاق خواب بچهها رفته است. وارد اتاق كه شدم چهره هراسان دخترم را ديدم كه گوشهاي كز كرده بود و وحشتزده به جعفر نگاه ميكرد.شوهر صيغهاي ميخواست دخترم را آزار دهد كه با چاقو به جانش افتادم و مجبور شدم جنازه را در حمام مثله كنم. به گزارش ايسكانيوز، قاضي شعبه 1601 دادگاه جنايي وقت تهران اين زن را مجرم شناخت و او را مستحق مرگ دانست. با صدور حكم قصاص، پرونده به ديوانعالي كشور فرستاده شد و سرانجام ديروز، حكم جنجالي پس از كشوقوس فراوان اجرا شد.
پنجشنبه 7 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 343]