تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):حقّ نصيحت خواه اين است كه به راه صحيحى كه مى دانى مى پذيرد، راهنمائيش كنى و سخن در حدّ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821194930




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

موسيقي - اين روزها همه ترانه مي‌گويند!


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: موسيقي - اين روزها همه ترانه مي‌گويند!


موسيقي - اين روزها همه ترانه مي‌گويند!

نگار حسيني:گفت‌وگوي زير با «روزبه بماني»؛ ترانه‌سرا انجام شده است. او يكي از ترانه‌سرايان جوان و پركار اين حوزه است و وقتي پاي بحث و صحبت از جريان ترانه‌سرايي اين روز و روزگار پيش مي‌آيد، كاملا مسلط و آگاه به سوالات و پرسش‌ها پاسخ مي‌گويد. از او در اين گفت‌وگو درباره وضعيت ترانه‌سرايي حال حاضر پرسيديم و همين طور بحث‌ها و انتقادهايي كه درباره ترانه‌هاي اين ترانه‌سرا مطرح مي‌شود.

يكي از انتقادهايي كه به تو مي‌شود تاكيد بيش از اندازه‌ات روي استفاده از برخي كلمات در ترانه‌هايت است كلماتي مانند بيراهه‌ها، بن‌بست، حس و ترديد... كه شايد در بعضي از جاها به امضادار شدن كارت كمك كند اما در بعضي از جاهاي ديگر حس تكراري بودن را به مخاطب منتقل مي‌كند؟
يك‌سري كلماتي هستند كه در دايره‌لغات ما به ازاي ديگه‌اي برايش نداريم شما تصور كنيد مثلا من در مورد كلمه‌اي «حس» هيچ مترادف ديگه‌اي كه دقيقا همان احساس من را به مخاطب ارائه كند را پيدا نمي‌كم از طرفي من در كارها ديدگاه و ايدئولوژي احساس خودم را دارم و طبق همان هم است كه ترانه مي‌سرايم و طبيعي است كه در استفاده از يك سري كلمات اصرار دارم اما من هميشه سعي كردم كه محتاط‌تر از اين كلمات استفاده كنم.
بالاخره هر كسي لحن خودش را دارد و ممكن است مصرعي از شعر من با مصرع ديگر خودم شبيه شود و شباهت براي من هم به وجود آمده باشد.
ما از دير باز يك سري كلمات را داشتيم كه ترانه‌سرايان با آنها بازي مي‌كردند و ترانه‌هاي جديدي را مي‌سرودند و اين مسئله تكرار هم اجتناب‌ناپذير است بايد به كاركرد كلمه در جايي ‌كه ازش استفاده مي‌شود نگاه ‌كرد.
فكر را نمي‌كنيد كه ديگر وقت آن رسيده كه ما در ترانه‌سرايي به سمت فضاهاي جديدي برويم و كلمات و فضاهاي جديد را تجربه كنيم؟
با چه كساني تجربه كنيم. ببينيد ترانه گفتن هنر مستقلي نيست كه يك ترانه‌سرا به تنهايي بتواند از پس آن بربيايد. شما تصور كنيد من يك كار جديد در يك فضاي بسيار جديد و ناب با يك‌سري از واژه‌هايي كه تا به حال از آن استفاده نكردم بسرايم حالا چه كسي است كه دلش بخواهد يا حتي جرأت ريسك آن را داشته باشد كه بسازد و چه كسي پيدا مي‌شود كه آن را بخواند. دفتر من پر است از كارهايي كه در فضاهاي بكر سروده شده‌اند اما تا به امروز هنوز دست نخورده مانده‌اند و كسي حتي سراغش را هم نگرفته است. قبول كنيد كه دامنه موسيقي ما چندان گسترده نيست و تنوع موسيقي آنچناني نداريم فضاهايي مانند راك و جاز كه بتوان در آن به خلاقيت دست زد مدت‌هاست كه ما عادت كرده‌ايم كه با يك زبان خاص و در يك استايل تعريف شده و ملودي از پيش تعيين شده ترانه بگوييم، هيچ‌كس از تو يك كار متفاوت جديد نمي‌خواهد هر كسي سراغ من مي‌آيد مي‌گويد روز‌به من كاري شبيه به فلان كارت مي‌خواهم من هم مي‌گويم آن كار كه ساخته شده و مخاطب خودش را هم پيدا كرده چه نيازي هست كه ما دوباره سراغ آن فضا برويم.
مي‌خواهي بگويي نوع نگاه و توقع آهنگساز و خواننده‌ها از ترانه‌سرايان به‌گونه‌اي است كه باعث مي‌شود آنها رغبت نداشته باشند كه به سمت فضاهاي جديد بروند؟ و همين مسئله باعث شبيه شدن كارها به يكديگر و از بين رفتن خلاقيت و حتي انگيزه به وجود آوردن آن مي‌شود.
همين‌طور است، همان‌طور كه در بالا گفتم ترانه‌سرايي هنر مستقلي نيست كه ما از آن يك تنه انتظار به‌وجود آوردن يك شاهكار داشته باشيم، كار ما هرچقدر هم كه خوب باشد اما اگر خوانده نشود به چشم نمي‌آيد. متاسفانه اين روزها جريان كپي‌برداري از كارهاي يكديگر و حتي خود طرف به يك معضل تبديل شده است.
ترانه مادر سال‌هاي قبل به شدت دچار تكرار و روزمرگي شده بود و همين مسئله باعث شد كه ترانه‌سرايان به سمت ترانه‌هاي واسوخت بروند؟ فكر مي‌كنيد اين روزمرگي كه‌بار ديگر به سراغ ترانه ما آمده جريان ديگري را هم در پي خواهد داشت. وقوع چنين جريان‌هايي در دوران گذار به‌طور قطع پايدار نيست.
اين جريان كه شما توضيح داديد ساليان قبل حتي ادبيات كلاسيك ما هم آن را تجربه كرد و به سمت فضاي واسوخت رفت اما بعد از مدتي سير طبيعي خود را در پيش گرفت و به مداري كه از آن خارج شده بود بازگشت. اين اتفاق در مورد ترانه هم افتاد، شما ببينيد ما نزديك 20 سال از خط موسيقي دور افتاده‌ بوديم و زماني كه دوباره به آن پرداختيم طبيعي بود كه بسياري مي‌خواستند به سمت فضاهاي تجربه نشده بروند و از اين رو ترانه واسوخت به يك اپيدمي تبديل شد. البته اين روزها به شدت تب اين گونه ترانه گفتن‌ها فروكش كرده است و مطمئن باشيد در چنين شرايطي باز هم بايد منتظر يك جريان جديد باشيم.
موسيقي دهه پنجاهي ما به شدت كلام‌محور بود و همين مسئله باعث مي‌شد كه مردم ما ترانه‌هايي كه گوش مي‌كردند نوستالژي داشته باشند اتفاقي كه اين روزها ديگر راجع به كمتر قطعه‌اي مي‌افتد چراكه ترانه‌هاي ما به شدت مصرفي شده‌اند؟
سنجيدن اين دو دوره با همديگر كار اشتباهي است چراكه خاستگاه موسيقي ما و مخاطب ما آن خاستگاه موسيقي دهه پنجاهي نيست ضمن اينكه ما در همان دهه پنجاه هم موسيقي مصرفي داشتيم اما همه جريان موسيقي ما را تشكيل نمي‌داد، به هر تقدير آن، نسلي بود كه به فكر و تفكر اهميت مي‌داد پس در هنر دنبال منطق خودش بود يادمان نرود كه جريان‌هاي فكري و اعتقادي آن نسل منجر به انقلاب شد اما امروز توقع جدي نيست و به همين دليل است كه موسيقي تبديل به يك كالاي تمام مصرفي مي‌شود نه يك آن بسته فكري كه مي‌تواند سطح نگرش يك جامعه را ارتقا دهد.
يكي از انتقادهايي كه به ترانه‌سرايان مي‌شود اين است كه كارهاي فاخر و ارزشي مي‌گويند اما كارشان آن طور كه بايد شنيده نمي‌شود و ترانه‌سراياني كه ترانه‌هاي روزمره و البته مصرفي مي‌گويند كه هيچ ارزش ادبي ندارد كارهايشان بيشتر شنيده مي‌شود به نظر مي‌رسد بالانس كردن اين دو قضيه براي ترانه‌سرايان ما سخت است يعني اينكه يك كار ارزشي مردم‌پسند بگويند؟
اصولا ساده‌نگاري كار بسيار دشواري است و برعكس اسمش، سرودنش اصلا راحت نيست ما در ادبيات كلاسيك معاصرمان كم نداشتيم افرادي مانند سعدي و مولانا كه كارهايشان. در ظاهر ساده و بسيار قابل فهم بود و عوام به‌راحتي با آن ارتباط برقرار مي‌كردند اما زماني كه درگيرش مي‌شدي متوجه مي‌شدي كه اين شعر پر از معنا و مفهوم است. من خودم اصلا از ترانه‌هايي خوشم نمي‌آيد كه ترانه‌سراي آن براي بيان احساسش به معناي پيچيده دور از فهم رجوع مي‌كند و آنقدر پيچ و تابش مي‌دهد كه مخاطب به هيچ‌وجه نمي‌تواند با آن احساس همذات‌پنداري كند. چون آن قدر درگير قالب و تركيب‌سازي‌ها و بازي‌هاي زباني مي‌شود كه از مفهوم و برقراري ارتباط با مخاطب غافل مي‌ماند ما بايد بدانيم ترانه هنري عام است و ترانه‌اي كه مي‌نويسيم بايد براي عامه مردم قابل فهم باشد شما به ترانه «ما به هم محتاجيم» نگاه كنيد.
اين ترانه هيچ چيز ندارد و همه چيز دارد در اوج سادگي به بهترين شكل ممكن با مخاطبش ارتباط برقرار كرده است. نوشتن چنين ترانه‌اي به يك ترانه‌سراي واقعي احتياج دارد. ترانه‌هايي از اين دست با آنكه در ظاهر ساده به نظر مي‌رسند اما سليقه مخاطب را يك پله بالاتر مي‌برند.
يكي ديگر از انتقادهايي كه به تو مي‌شود اين است كه روزبه بماني ترانه‌هايش روي كاغذ قشنگ است و زماني كه روي آهنگ مي‌نشيند آن تاثير لازم را ندارد و ترانه‌‌هاي او بيشتر شبيه شعر است؟
من نمي‌دانم از اين انتقاد بايد خوشحال باشم يا ناراحت چون اين انتقاد بيشتر شبيه تعريف كردن از من است البته به طور ناخواسته!! وقتي كار روي كاغذ روي مخاطب تاثيري مي‌گذارد اما وقتي كار اجرا مي‌شود آن تاثير لازم را ندارد اين انتقاد ديگر شامل من نمي‌شود بلكه به آهنگساز و خوانند باز مي‌گردد كه نتوانستند حق مطلب را ادا كنند و خودشان را در حد ترانه بالا بكشند بضاعت ترانه در حال حاضر به مراتب بالاتر از موسيقي است و در بيشتر موارد حق ترانه‌ها ادا نمي‌شود شما به موسيقي دهه پنجاهي كشور نگاهي بيندازيد در آن دوران ترانه و موسيقي با يكديگر برابر بودند و اگر هم سنگيني احساس مي‌شد كفه ترازو به سمت موسيقي بود و يك جاهايي اين آهنگساز خواننده بود كه ترانه را بالا مي‌كشيد اما در حال حاضر جور همه اين موارد را انگار بايد ترانه‌ بكشد.
پس به‌نظرت ضعف آهنگسازان ما باعث شده است كه ترانه‌ها آن‌ طور كه بايد شنيده نشوند؟
اين يكي از عوامل است چون آهنگسازهاي ما عادت كرده‌اند كه روي كلام‌هايي با مضامين مشخص و بعضا تكراري ملودي بگذارند. ضمن اينكه ملودي گذاشتن روي كلام با فضاهاي جديد شايد به تخصص و جسارت بيشتر احتياج داشته باشد كه اين در بين بسياري از آهنگسازان ما ديده نمي‌شود.
قبول ولي بايد اين را هم بپذيريم كه مخاطب حال حاضر هم ديگر كم حوصله شده است و به دنبال ترانه‌اي است كه احساس لحظه‌اي‌اش را بيان مي‌كند.
يكي از شاخص‌هاي ترانه اين است كه بتوان با آن احساس همذات‌پنداري كرد ما بايد اين مسئله را بپذيريم كه ما هميشه يا اين سر بام هستيم يا آن سر بام... يا آنقدر به مفهوم نگاه مي‌كنيم كه سادگي را از دست مي‌دهيم يا بالعكس.
در سال‌هاي اخير ما كاري را نداشتيم كه هم پرمعنا و مفهوم باشد هم هيت شده باشد؟ اين نشان مي‌دهد كه ترانه‌سرايان نتوانسته خودشان را با جو بازار و سليقه مخاطب همراه كنند؟
با حرف‌هايتان موافق نيستم اگر منظورتان از هيت شدن كارهاي اينترنتي است كه بايد بگويم اكثر اين كارها به خاطر ريتميك بودن‌شان ملودي‌محور است و ترانه تاثير چنداني روي آن كار ندارد به همين خاطر ما نمي‌توانيم از يك كار ريتميك كه صرفا براي تخليه انرژي ساخته شده است انتظار يك كلام خوب و ارزشمند را داشته باشيم در اين گونه همين كه خط قرمزها و ارزش‌ها را حفظ كنيم كافي است چراكه مخاطب در اينگونه كارها اصلا درگير ترانه نمي‌شود چون همه چيز تحت تاثير ملودي است ولي در طول همين سال‌ها كارهاي زيادي هم داشتيم كه معنا و مفهوم خوبي داشتند و بسيار هم در جامعه شنيده شدند مثلا در برخي از ترانه‌هاي خودم مانند پيله‌هاي پرواز از علي لهراسبي يا ماه‌عسل محسن يگانه و شب شيشه‌اي...
اين قطعات ترانه‌هاي ساده‌اي نداشتند و پر از معنا و مفهوم بودند اما چون همه عوامل كارشان را به‌خوبي انجام دادند از آهنگساز گرفته تا خواننده... اين كار به‌خوبي و در سطح وسيعي شنيده شد.
با وجود موسيقي اينترنتي به نظر مي‌رسد كه ترانه‌سرايي كار راحتي است و هر كس مي‌تواند ترانه‌ساز شود؟!
بله اين روزها در مملكت ما هر كسي مي‌تواند ترانه‌سرا باشد مگر اينكه خلافش ثابت شود براي تاييد حرف من هم سري به سايت‌هاي موسيقي بزنيد. در موسيقي اينترنتي چون درآمدي وجود ندارد پس بايد تا آن جايي كه امكان دارد هزينه‌ها را كاهش داد بنابراين اكثر بچه‌هاي گروه اعم از خواننده و آهنگساز خودشان تصميم به ترانه گفتن مي‌گيرند به همين خاطر است كه ما جز موارد خاص ترانه‌اي با كيفيت نمي‌شنويم اما خب جاذبه اين كارها براي مردم به خاطر عبور سرايندگانشان از خط قرمز و صراحتي است كه در بيان احساسات وجود دارد مسئله‌اي كه در موسيقي مجاز ما وجود ندارد نكته دوم اين است كه كارها به شدت به روز هستند يعني از توليد تا توزيع‌شان فاصله چند ساعته است و احتياجي نيست كه مدت‌ها براي گرفتن مجوز در انتظار بمانند.
از آخرين كارهاي تو مي‌توان به بي‌خوابي اشاره كرد بي‌خوابي در مجموع يك آلبوم كلام‌محور بود و تاثير ترانه در آن از موسيقي بيشتر بود؟
... سرودن پنج قطعه در بي‌خوابي برعهده من بود و همين مسئله باعث مي‌شد كه من بتوانم خط فكري كه دارم به‌راحتي به نمايش بگذارم انصافا سعيد هم از پس خواندن آن به‌خوبي برآمد از طرفي من در اين آلبوم با دوستان آهنگسازم بهروز و مهدي همكاري كردم و رابطه نزديك دوستي و احساسات مشابه و سابقه‌كاري‌مان باعث شد كه همديگر را به‌خوبي بفهميم و به كمك هم يك اثر را روانه بازار كنيم كه فكر مي‌كنم نتيجه‌اش هم چندان بد نبود و ما از آن نمره قبولي گرفتيم.
 پنجشنبه 7 آذر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 186]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن