واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: سياست - پيروزي دموكراتها فرصتها، تهديدها و چالشها
سياست - پيروزي دموكراتها فرصتها، تهديدها و چالشها
احمد دلآسايي:پيروزي دموكراتها در آمريكا و جلوس باراك اوباما در مقام چهل و چهارمين رئيسجمهور ايالاتمتحده، متضمن تغييرات و دگرگونيها در سياست خارجي ايالاتمتحده بهويژه در خاورميانه خواهد بود. اصولا تغيير بهعنوان شعار محوري اوباما در انتخابات نه تنها بايد در زمينههاي داخلي ظهور و بروز خود را نشان دهد بلكه در سياست خارجي آمريكا نيز بايد شاهد اين تغييرات باشيم. با نيم نگاهي به تاريخ ايجاد، تشكيل و پا برجايي كشور آمريكا و تحولات و دگرگونيهاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي در اين كشور به خوبي بر اين امر واقف خواهيم شد كه شعار تغيير، شعار محوري و اساسي جامعه آمريكا در مقاطع مختلف تاريخي بوده است. مهاجرت ساكنان مستعمرههاي اروپايي به اين سرزمين و رحل اقامت در دنياي جديد بهخاطر ايجاد تغيير زندگي پيشين خود بوده است. در جريان مبارزات انتخاباتي براي رياستجمهوري اولين بار آندره جكسون (1837- 1829) با شعار تغيير به ميدان آمد. او پس از انتخاب شدن ساختار دموكراسي آمريكا را دچار تغيير كرد و مشاركت تودههاي مردم را هر چه بيشتر در دموكراسي جديد خواستار شد، شايد به جرات بتوان اذعان كرد يكي از ويژگيهاي مثبت و بارز دموكراسي آمريكايي قابليتهاي شگرف در بازسازي تغيير و بازتوليد مجدد در مباني سياسي و اجتماعي خود است. امري كه بهوضوح در دوره انتخابات جديد ملموس بود. انتخاب باراك اوباما موجي از شادي و شعف نه تنها در جامعه آمريكايي ايجاد كرد بلكه در اقصي نقاط گيتي مردم خود را درگير و در كشاكش اين مبارزه ميديدند و طبق نظرسنجيها و آمار در كشورهاي مختلف مردم پيروزي او را انتظار ميكشيدند و بعد از پيروزي گويي خود در يك نبرد و مبارزه به پيروزي رسيدهاند. پيروزي دموكراتها با رياستجمهوري باراك اوباما نوعي افزايش مشروعيت عملكرد آمريكا را در سطح جهان رقم خواهد زد. امروز افكار عمومي جهان به علت عملكرد افراطي نومحافظهكاران آمريكايي به رهبري بوش نوعي كاهش شديد مقبوليت را در ارتباط با اين كشور بهدنبال داشته است. پيروزي اوباما به دلايل گوناگون مشروعيت و مقبوليت آمريكا را تا حد بسيار زيادي در ميان تودههاي مردم در كشورهاي اروپايي، آسيايي، آفريقايي و از جمله جهان اسلام افزايش داده است بهگونهاي كه اينان امروزه احساس ميكنند با آمريكاييها مسافران يك قايق هستند. اين مشروعيت و مقبوليت ميتواند به نوعي بسيج افكار عمومي جهاني را عليه ايران بهدنبال داشته باشد بهگونهاي كه هر نوع تصميمگيري و عملكرد از طرف دولت جديد آمريكا در مقابله با ايران امري طبيعي و قابل قبول جلوه نمايد و اين بزرگترين چالش ايران در صحنه روابط بينالمللي خواهد بود. به اعتقاد و باور اكثر روشنفكران و انديشمندان ايراني پيروزي دموكراتها فرصتي مناسب در پيشروي ايران قرار داده است تا با بازسازي ادبيات سياسي خود به گفتوگوي مستقيم با آمريكا بپردازد. رئيسجمهور جديد آمريكا نيز خود به اين فرآيند معتقد است. او از سياست ديپلماسي مستقيم در برابر ايران صحبت به ميان آورده است.
اوباما و مشاوران او مخالف با برخورد نظامي با ايران هستند. اينان مواضع سنجيدهتري نسبت به جمهوريخواهان در برابر ايران داشتهاند. معاون اول اوباما آقاي جو بايدن نيز چه در گذشته و چه در دوران مبارزات انتخابات مواضع مثبتي نسبت به ايران داشته است. براي اوباما در گفتوگوي مستقيم با ايران هيچ پيششرطي مطرح نيست. برخلاف جورج بوش و دستگاه ديپلماسي او كه متوقف ساختن غنيسازي اورانيوم پيششرط هر مذاكره مستقيمي بود اما مذاكره با ايران از نظر اوباما و تيم سياسي او در عين نداشتن پيششرط داراي محدوديت زماني است. طرح تنظيم شده گروهي از سياستمداران و نظاميان آمريكايي كه نام دنيس راس از مشاوران ارشد اوباما نيز در ميان آنان است، مويد اين مطلب است در اين طرح 117 صفحهاي در عين اينكه پيششرط مذاكره با ايران حذف گرديده اما مهلتي سه ماهه را براي ايران در نظر گرفته است كه مذاكرات با ايران به نتيجه مطلوب برسد. شرايطي كه اكنون پيشروي ايران است در دوران خاتميـ كلينتون نيز به شكلي ديگر در مقابل ما قرار داشت، دولت آمريكا در دوره كلينتون قصد بهبود روابط با ايران را بهعنوان يك ضرورت مد نظر داشت. آنان ميخواستند اشتباه تاريخي دوران دموكراتها به رهبري كارتر را جبران كنند. خانم آلبرايت براي گشايش ارتباط و ذوب نمودن يخهاي رابطه و هموار كردن راه كودتاي 28 مرداد عليه حكومت ملي مرحوم دكتر محمد مصدق را تقبيح نمود. آنان به بعضي از اشتباهات گذشته در رابطه با ايران اذعان داشتند اما متاسفانه دولت برآمده از اصلاحات مخصوصا جناب آقاي خاتمي نتوانستند از شرايط پيشرو بهرهبرداري لازم را نمايند.
در طرح گروه سياستمداران و نظاميان آمريكايي در عين درخواست مذاكره مستقيم با ايران، تعيين يك چارچوب زماني در گفتوگوها الزامي است. بعد از مهلت فوق و در صورت عدم توافق با ايران تحريمهاي همهجانبه و جدي بايد عليه ايران اعمال شود كه از آن جمله است كوتاه شدن دست ايران از سيستم تجارت جهانيـ مسدود كردن خليجفارس كه شامل جلوگيري از ورود بنزين به ايران در صورت لزوم جلوگيري از صدور نفت ايران، از قوه به فعل درآوردن چنين فرآيندي با توجه به اجماع ملي آمريكاييان در كنار باراك اوباما ديگر امري متناقض با چارچوبهاي بينالمللي تلقي نخواهد شدـ اعتراض كسي را برنخواهد انگيخت و ديگران آن را به چالش نخواهند كشيد.
در شرايط فوق هنر نخبگان، سياستمداران، انديشمندان و متفكران برجسته ملي است كه تهديدها را تبديل به فرصت نمايند. فرصتها و موقعيتهاي پيش آمده را ساماندهي نموده شرايط و ضوابط حاكم بر معادلات جهاني را درك نمايند. مختصات فضاي سياسي با روي كار آمدن اوباما چارچوبهاي تنگ ايدئولوژي نومحافظهكاران نيست. قطعا اگر همكاريهاي نزديكي كه ايران با آمريكا در دوره بوش پسر در مسائل افغانستان بهعمل آورد و منجر به سقوط طالبان گرديد و همچنين همگرايي و اتفاقنظري كه ايران بين گروههاي افغاني در روي كار آوردن حامد كرزاي به عمل آورد در فضاي سياسي با مختصات دوران اوباما بود دولت آمريكا پاسخ مثبت و مناسبي به ايران داده بود. اكنون هيچكدام از شرايط گذشته بر دو جامعه ايران و آمريكا حاكم نيست، نه جنگ طلبان جمهوريخواه اراده سياسي آينده آمريكا را در دست دارند و نه دولت اصلاحات آقاي محمد خاتمي با تنگناهاي برآمده از قدرتهاي فراساختاري، امروز دولت آقاي احمدينژاد اراده سياسي ايران را در دست دارد دولتي كه در ماههاي پاياني عمر خود به بازنگري در ادبيات سياسي دست زده و خود را در صحنه بينالمللي تا حدي ملتزم به لوازم كلام نموده است. ايشان با فرستادن پيام تبريك به رئيسجمهور جديد آمريكا در واقع گام در تعامل جديد با حاكميت برآمده از آراي ملت آمريكا نهاده است.
كسي سكاندار اصلي سياست آمريكا گرديده است كه به زعم آقاي رئيسجمهور امكان انتخاب او با توجه به لابيهاي قدرت در آمريكا منتفي بود. آقاي احمدينژاد و همفكران سياسي ايشان در شرايط كنوني با توجه به معضلات و پيچيدگيهاي برآمده از دگرگونيهاي شديد اقتصادي در سطح بينالمللي بايد در سياست خارجي بهگونهاي عمل نمايند و اهداف سياست خارجي ايران را بهگونهاي تنظيم نمايند تا چيزي عايد اقتصاد ايران گردد. اين اصل مهم مورد اغفال قرار نگيرد كه مبناي ساختار جديد بينالمللي اقتصاد خواهد بود. امروزه جهاني شدن قدرت نظامي را از مركز ثقل توجهات خارج نموده و اقتصاد را در مركز ثقل نظام بينالمللي قرار داده است. توان نظامي بيش از حد قدرتهاي جهاني نتوانسته است آنها را در مقابل امواج سهمگين دگرگونيها و تحولات ياري نمايد. ساختارها و جهانبينيهايي كه دگرگونيهاي جديد را درك ننمايد محكوم به فنا و نابودي است.
پافشاري در روابط بينالمللي بر خواستهها و اهدافي كه نوعي ارادهگرايي رومانتيك است نشانه پايبندي به منافع ملي نيست بلكه تخريب و اضمحلال بنيادهاي اجتماعي و مباني اقتصادي جامعه است. اهداف آرمانگرايانه هيچگاه نبايد مقدم بر منافع ملي قلمداد شود. پردههاي پاياني طرح 117 صفحهاي سياسيون و نظاميان آمريكايي كه براي ارائه به رئيسجمهور آتي آمريكا در نظر گرفته شده است داراي عواقب و نتايجي ناگوار براي ملت ايران و ايجاد شرايط بحراني براي منطقه و جهان خواهد بود. در چنين شرايطي مهمترين و اصليترين سوالي كه به ذهن متبادر ميشود اين است كه آيا دولت فعلي قابليت و توان پاسخگويي به شرايط جديد را دارد يا خير؟ آيا واژهها، كلمات و مفاهيم برآمده از زبان آقاي احمدينژاد و ياران ايشان كه تا حدي نشان از همگرايي بينالمللي دارد ميتواند شرايط چندگانه ساختار سياسي ايران را بهنوعي يكپارچه نمايد؟ و آيا اصولا برخورد با چنين چالشها و پاسخ منطقي به چنين تهديدهايي در چارچوب فكري دولت نهم ميگنجد يا خير؟ بهزعم و باور قاطع تحليلگران سياسي و اجتماعي پاسخ به اين سوالات منفي است. اصولا تفكر حاكم بر دولت آقاي احمدينژاد ميراثدار نوعي انديشه سياسي است كه با خلق فضاهاي جديد در روابط بينالمللي بيگانه است.
در دوره حكومت آقاي احمدينژاد از منظر بينالمللي فرصتهاي زيادي برايمان ايجاد شد تا بتوانيم در سياست خارجي گامهاي اساسي و موثري را برداريم اما اشتباهات فاحش دستگاه ديپلماسي ايران منجر به شكلگيري بدترين دوره سياست خارجي پس از انقلاب اسلامي گرديد. بهگونهاي كه تمامي اقدامات انجام شده از طرف دولت ايران در گام برداشتن به سمت آمريكا هيچ كمكي به بهبود وضعيت ايجاد شده ننمود. اصولا اين سخن انديشمندانه را از ياد نبريم «آنگاه كه نوعي تعارض هويتي بين خود و ديگران ايجاد كرديم هيچگاه با آنان به توافق و مصالحه نخواهيم رسيد.» امروز واقعگرايان صحنه سياسي كشور فارغ از جناحبنديهاي متعارف بر آقاي رئيسجمهور و دستگاه ديپلماسي ايشان فرض ميدانند كه در شرايط فعلي و چند ماه باقيمانده به پايان دوره رياستجمهوري بار ديگر به تعريف خودـ تعريف تواناييها و توانمنديهاي خودـ تعريف بازيگر مقابل و درك دقيقي از منطقه و جهان بپردازند و با رونمايي واقعيتها و جايگزيني انديشه بهجاي توهم، سهم خود را در تحولات آتي كشور به ثبت برسانند. هر چند بايد اذعان كرد رسوخ چنين آموزهها و مفاهيمي در انديشه كارگزاران قدرت و برج و باروي حكومتي ساخته شده از طرف آقاي احمدينژاد و ياران ايشان دور از انتظار و قريب به يقين غيرممكن است.
در پايان كلامي نيز با دوستان اصلاحطلب: نمادها و نشانههاي موجود در جامعه حاكي از تغييرات سياسي در انتخابات آتي رياستجمهوري است. جامعه به نوعي در حال پوست انداختن است. حتي امروز هارموني سنتي محافظهكاران از اردوگاه آنها شنيده نميشود. همانگونه كه ساختار و پويش نظام جهاني در حال تغيير و دگرگوني است لاجرم اين دگرگوني ساختار سياسي ايران را نيز متاثر خواهد كرد. دستيابي هر چه سريعتر به يك استراتژي واحد در تبيين شرايط اجتماعي، بازسازي ادبيات جنبش اصلاحات، بازگرداندن شور اميد و آرزو و اعتماد به لايههاي مختلف اجتماعي و معرفي كانديدايي در خور و شايسته از نخستين ملزومات حركت اصلاحطلبي است.
سه شنبه 5 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 193]