تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خير دنيا و آخرت با دانش است و شرّ دنيا و آخرت با نادانى. 
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831469734




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده: شهريار زرشناس سخني كوتاه درباره‌ي فرهنگ و شوراي عالي انقلاب فرهنگي


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: شهريار زرشناس سخني كوتاه درباره‌ي فرهنگ و شوراي عالي انقلاب فرهنگي
خبرگزاري فارس: شوراي عالي انقلاب فرهنگي مي‌بايست به عنوان تجسم اراده‌ي برخاسته از دل انقلاب به مبارزه با مظاهر فرهنگ شبه مدرن و غرب‌زدگي متجددمآبانه سطحي و عوارض و آفات و تبليغات ويرانگر آن بپردازد .


فرهنگ، روح و جان و باطن تمدن است. در واقع فرهنگ و تفكر با عينيت ‌يافتن و تجسم پيدا ‌كردن در هيأت مناسبات و نهادهاي اجتماعي و اقتصادي مختلف، ساختاري به نام تمدن را پديد مي‌آورند و بدان روح و فعليت مي‌بخشند.

تاريخ هر قوم با مجموعه‌اي از ودايع و امانات و مآثر تاريخي آغاز مي‌گردد كه اين ودايع و مآثر، خود از جهاتي و تا حدودي الهام يافته از سنت و حقايق اصيل آغازين نازل بر آدمي هستند. در واقع در عصر امت واحده، آدميان در پرتو سنت‌هاي اصيل آغازين كه معنوي و حاصل بارقه‌ي الهامي و از همه مهم‌تر تعاليم وحياني نخستين پيامبر بود، مي‌زيستند. اندك اندك با جدا شدن ملل از يكديگر و فاصله گرفتن از حقايق آغازين، مردمان گرفتار شرك گرديدند و انبياء(ع) جهت هدايت و راهنمايي مردمان و نزديك كردن آنان به حقيقت قدسي كمال آغازين، ظهور كردند.

با پيدايي اقوام مختلف، تاريخ هر قوم بر پايه‌ي مجموعه‌اي از ودايع و مآثر آغازين (كه به نوعي تعيين كننده‌ي تقدير تاريخي هر قوم بود) ظاهر گرديد و اين مجموعه‌ي ودايع و مآثر در واقع بيانگر نسبت خاص هر قوم با حقيقت قدسي آغازين بود.

بدينسان و بر پايه‌ي اين ودايع و امانات تاريخي، روح تاريخ يك قوم ابتدائاً در افق تفكر متفكران به صورت اجمالي ظاهر گرديد و پس از آن، با گسترش و شمول و وسعت يافتن و پيدا كردن لايه‌ها و سطوح مختلف در هيأت “فرهنگ” همچون روح جاري و ساري و كلي و وحدت‌بخش، تعيين كننده‌ي ماهيت تاريخي عام و هويت تاريخي ويژه‌ي يك تمدن گرديد.

در واقع تعيين كردن مرزهاي روشن تفصيلي و تفكيكي ميان فرهنگ و تفكر امري دشوار و بلكه محال است و اجمالاًُ مي‌توان گفت كه تفكر، صورت اجمالي و كلي‌تري دارد و به خواص اختصاص دارد اما فرهنگ، وحدت‌بخش سلوك جمعي و شوؤن و وجوه زندگي يك قوم (امت) است و صورت تفصيلي تفكر است و داراي مراتب مختلف و ساختار عمومي و افق گسترده‌تري است.فرهنگ، در لايه‌هاي زيرين خود به تفكر نزديك (و گاه با آن همانند) است و در لايه‌هاي سطحي و ظاهري و بيروني خود به صورت فرهنگ عمومي و در هيأت ادبيات عاميانه ظاهر مي‌گردد. فرهنگ، در سطوح بيروني و لايه‌هاي ظاهري خود و با عينيت يافتن و تجسم پيدا كردن و با جلوه كردن در مناسبات اقتصادي (نهاد اقتصاد)، مناسبات سياسي (نهاد حكومت) و سطح ظاهري فرهنگ كه فرهنگ عمومي ناميده مي‌شود، در قالب مجموعه‌اي از تأسيسات و مناسبات ظاهر مي‌گردد كه آن را تمدن مي‌ناميم. بنابراين هرم نسبت ميان تفكر، فرهنگ و تمدن را مي‌توان اين گونه ترسيم كرد:

تمدن

فرهنگ

تفكر

امانات و ودايع تاريخي تعيين كننده ماهيت و هويت و روح كلي يك قوم

در حجاب رفتن حقايق قدسي

حقيقت قدسي آغازين متجلي در عهد امت واحده

به عبارت ديگر روح كلي يك دوره و افق تاريخي – وجودي يك قوم در تفكر ظاهر مي‌شود. فرهنگ در لايه‌هاي زيرين و باطني خود مماس با تفكر است و موجب بسط قابليت‌ها و عناصر بالقوه‌ي تفكر و تفصيل آن‌ها مي‌گردد و در لايه‌هاي ظاهري و سطحي خود به صورت فرهنگ عمومي نمود پيدا مي‌كند. فرهنگ عمومي در يك ساختار سالم فرهنگي بايد از لايه‌هاي دروني و باطني فرهنگ و نيز تفكر، مدد و جان و الهام نيرو بگيرد و ريشه‌ در آن داشته باشد. فرهنگ عمومي به عنوان سطحي‌ترين و ظاهري‌ترين و بيروني‌ترين و نازل‌ترين لايه‌ و مرتبه‌ي فرهنگ، مماس باتمدن است. تمدن چيست؟ تمدن، صورت عينيت و جسمانيت يافته‌ي فرهنگ است كه با نهادها ي(Institutions) مختلف تعريف مي‌گردد و در يك ساختار سالم، بايد از لايه‌هاي دروني و باطني و زيرين فرهنگ و تفكر مدد بگيرد.

تمدن، ساختاري عينيت يافته از نهاد‌ها و مناسبات و تأسيسات مختلف از قبيل نهاد اقتصادي، نهاد سياست و حكومت، نهاد تعليم و تربيت، نهاد فرهنگ عمومي و مجموعه‌ي آداب و عادات و رسوم قومي و تاريخي، مناسبات حقوقي و … است. در ساختار اين سيستم پويا و فعال كه تمدن Civilization ناميده مي‌شود، ميان نهادهاي مختلف به لحاظ رابطه‌ي عرضي و افقي آن‌ها با هم و ميان كليت اين مجموعه و نهادهاي آن با فرهنگ (لايه‌هاي دروني و شوؤن مختلف فرهنگ) يك ارتباط طولي از باطن به ظاهر برقرار است و آنچه كه بيشتر در جامعه‌شناسي اومانيستي و علوم اجتماعي مدرن مورد بررسي قرار مي‌گيرد، پويايي‌هاي درون تمدن و نسبت‌هاي نهادهاي مختلف آن با هم است. حال آنكه وجه تعيين كننده، همانا تأثير لايه‌هاي باطني فرهنگ و تفكر بر شوؤن ظاهري و عيني و اجتماعي تمدن و آداب است.

به هر حال وقتي در قالب تمدن، فرهنگ صورت عيني و مجسم و نهادينه پيدا مي‌كند سازمان‌ها و مؤسساتي پديد مي‌آيند كه در پروسه‌ي انتقال روح كلي و تفكر و لايه‌هاي عميق باطني فرهنگ به سطوح و شوؤن تمدني و نيز تعيين نسبت و پيوند و ارتباط ميان نهادها و تأسيسات مختلف تمدني با يكديگر (از جمله تعامل فرهنگ عمومي به عنوان يك نهاد با نهاد سياست و نهاد اقتصاد و قس‌علي‌هذا) با تكيه بر تدبير و برنامه‌ريزي دست به سياستگزاري مي‌زند. مراكز دولتي و خصوصي سياستگزاري و برنامه‌ريزي فرهنگي و شوراها و ادارات و سازمان‌هاي مربوط به آنها از اين قبيل هستند. در ايران نيز نهاد‌ها و مراكزي چون شوراي عالي انقلاب فرهنگي، وزارت ارشاد، وزارت آموزش عالي از چنين نقش و جايگاهي برخودار هستند.

با وقوع انقلاب اسلامي، ظرفيت‌ها و عناصر پويا و نيرومند لايه‌هاي دروني فرهنگ و هويت قومي ما (كه خود را درهيأت ميراث تفكر قدسي شيعي و تعاليم معصومين (س)، باورهاي ريشه‌دار برخاسته از امانات تاريخي مردم ما و نيز آراء و گرايش‌ها و آداب و عادات باقي‌مانده از تمدن كلاسيك ايران دوره‌ي اسلامي نشان مي‌داد) به رستاخيزي عليه تجددگرايي سطحي و شبه مدرنيته‌ي وارداتي و متكي بر استبداد سياسي رژيم پهلوي دست زدند.

در واقع درگفتمان غالب بر انقلاب اسلامي كه خود را در شعارهاي حكومت اسلامي و بازگشت به خويش بيان مي‌كرد، هم ميراث به جاي مانده از تعاليم قدسي تشيع فقاهتي و اسلام كتاب و سنت، حضور داشت و هم بسياري از مواريث تثبيت شده و نيرومند و نهادينه‌اي كه محصول تاريخ تمدن كلاسيك ايران پس از اسلام بودند (1) و اين عناصر مجموعاً و به صورت فعال به طغيان بزرگي عليه سيطره‌ي غرب‌زدگي شبه مدرن يا تجددگرائي سطحي كه در رژيم استبدادي پهلوي تبلور يافته بود، دست زدند. (2)

سازمان سياستگزاري و سامان‌دهنده در قلمرو نهاد فرهنگ

وقتي از لايه‌ي سطحي و ظاهري و بيروني فرهنگ به عنوان امري هم‌عرض با نهاد سياست و نهاد اقتصاد و … و به عنوان يك امر تمدني سخن مي‌گوئيم، در واقع لايه‌هاي سطحي و بيروني فرهنگ را به عنوان يك نهاد تمدني مطرح كرده‌ايم و در چنين وضعيتي طبعاً، نهاد فرهنگ نيز نيازمند سازمان متولي و هدايت كننده و برنامه‌ريز و وحدت بخشي است. در ايران پس از انقلاب اسلامي شوراي عالي انقلاب فرهنگي كه به سال 1363 ش با فرمان رهبر فقيد انقلاب تأسيس گرديد، چنين نقش و وظيفه‌اي را بر عهده گرفت.

در واقع شوراي عالي انقلاب فرهنگي مي‌بايست به عنوان تجسم اراده‌ي برخاسته از دل انقلاب به مبارزه با مظاهر فرهنگ شبه مدرن و غرب‌زدگي متجددمآبانه سطحي و عوارض و آفات و تبليغات ويرانگر آن بپردازد و اين مبارزه را با مدد گرفتن از ميراث تفكر اصيل ديني و تعاليم اسلام كتاب و سنت (به دور از افراط و تفريط و ظاهرگرائي متحجرانه يا در غلتيدن به تفسير به رأي‌هاي متناسب با مشهورات زمانه) انجام دهد و افق‌هاي نويني را در قلمرو نهاد و فرهنگ و تعامل آن با ديگر شوؤن تمدني پديد آورد.

تحقق چنين رسالت و وظيفه‌ي خطير و مهمي كه طبعاً موجب ايجاد يك انقلاب اساسي در نظام آموزش عالي و آموزش و پرورش كشور و فرهنگ عمومي جامعه و ادبيات عامه‌پسند و آداب و عادات زندگي روزانه و روند و جهت‌گيري غالب در عرصه‌هاي مطبوعاتي و سينما و … مي‌گرديد، نيازمند برخودار بودن از سه ويژگي مهم و برجسته بود:

1-وجود يك خودآگاهي انتقادي راديكال نسبت به ماهيت غرب مدرن و غرب‌زدگي سطحي شبه مدرنيته‌ي صد ساله در ايران و تبيين درست و دقيق ماهيت و زيربناي تئوريك تكنولوژي و علوم مدرن و تأسيسات سياسي و حكومتي آن و تبيين نسبت آنها با تفكر ديني و حكومت آماده‌گر ديني، عصر غيبت و انتظار در ايران.

2-وجود يك درك صحيح و به دور از ظاهرگرائي و قشري نگري و يا التقاط و عصري‌زدگي در خصوص حقيقت تعاليم قدسي تشيع و تفكر اصيل ديني و در يك بيان كوتاه و فشرده همانا شناخت اسلام اصيل.

3-وجود يك اراده‌ي حاكم و نيرومند و داراي استراتژي و برنامه‌ي اجرائي مدون و متكي و مبتني بر تفكر اصيل اسلامي جهت زدودن حيات جامعه از مظاهر شبه مدرنيته و مبنا قرار دادن تفكر اصيل ديني جهت مديريت جامعه در همه‌ي وجوه و به ويژه وجه فرهنگي.

اما متأسفانه در سال‌‌هاي نخست پس از انقلاب فرهنگي و ستاد انقلاب فرهنگي آن زمان و بعدها تا حدود زيادي در شوراي عالي انقلاب فرهنگي وقت (نيمه‌ي اول دهه‌ي شصت و اندكي پس از آن)، بينش غالب و حاكم همانا انديشه‌اي بود كه متأثر از ماهيت علوم مدرن بود و توجهي به گرايش‌هاي جهت‌دار آنها به عنوان صورت علمي تمدن اومانيستي و جوهر تكنيكي آنها و نيز ماهيت تكنولوژي مدرن نداشت و در تفسير انديشه‌ي اسلامي به نظريه‌هايي چون فرضيه‌ي ابطال‌پذيري كارل ريموند پوپر و نگرش نئوليبرالي او در مقوله‌ي سياست و اقتصاد و فرهنگ رجوع مي‌كرد. از اين رو در دل آن ستاد و بعدها شوراي شكل گرفته، هيچ يك از سه ويژگي يادشده در پيش به عنوان وجه غالب، حاكم نگرديد. از اين رو،‌ نهاد فرهنگ جامعه از يك مديريت هوشمند انقلابي رها از مشهورات اومانيستي و شبه‌مدرن كه مصمم به مقابله با سلطه‌ي مظاهر فرهنگي تجددگرايي سطحي باشد، محروم ماند و كاملاً به عكس آن، غلبه يك نگرش التقاطي عصري‌گرا در شناخت دين (3) در مراكز تصميم‌گيري فرهنگي و آموزشي كشور (از ستاد انقلاب فرهنگي گرفته تا وزارت ارشاد و مطبوعات مهم و اصلي كشور) موجب گرديد كه ضمن پيدايي خوي تشتت در سياستگزاري‌ها و برنامه‌ريزي‌هاي فرهنگي و فقدان يك مديريت منسجم نيرومند متمركز در اين عرصه، گرايش‌هاي نئوليبرالي و روشنفكرزده نيز روزنه‌هاي مهمي براي فعاليت خود در عرصه‌هاي سياستگزاري مطبوعات و سينما و ادبيات داستاني و … يافته و تدريجاً در اين عرصه‌ها به صورت جريان مسلطي در آيند كه از سوبسيدها و رانت‌ها و امكانات مديريت‌هاي دولتي بهره‌مند مي‌شدند و در عين حال ژست اپوزيسيون به خود گرفته و به تخريب مباني فرهنگ ديني و آرمان‌هاي انقلابي و ترويج مظاهر شبه‌مدرن و مشهورات مدرنيستي مي‌پرداختند. اين در واقع حكايت تراژيك بسياري از وزارتخانه‌ها و سازمان‌هاي متولي امور فرهنگي كشور به ويژه از سال‌هاي پاياني جنگ تحميلي تا امروز مي‌باشد كه جز در مقاطعي كوتاه، به طور پيوسته ادامه داشته است.

شوراي عالي انقلاب فرهنگي در زمره نهادهايي است كه تا حدودي گرفتار اين سرنوشت فاجعه‌آميز و پررنج گرديده است اما به هر حال در شرايط كنوني در جهت مقابله با چالش‌ها و بحران‌هايي كه در عرصه‌ي فرهنگي با آنها روبرو هستيم، شوراي عالي انقلاب فرهنگي، آن گونه كه مقام معظم رهبري در ديدار اخير با اعضاي اين شورا بيان داشتند، نقش مهم هدايت‌گري را در عرصه‌ي فرهنگ بر عهده دارد و با توجه به تركيب آن مي‌توان گفت كه در مقام مقايسه با وضع وزارتخانه‌هايي نظير ارشاد و آموزش عالي انقلاب فرهنگي براي برعهده گرفتن نقش مهم و استراتژيك خود در عرصه‌ي فرهنگ، ضمن دور شدن هرچه بشتر از رگه‌هاي انديشه‌هاي مدرنيستي اسير مشهورات زمانه و رعايت سه ويژگي مهمي كه در پيش برشمرديم،‌ بايد به صورت يك سازمان و نهاد هژمونيك در عرصه‌ي نهاد فرهنگ (و عامل وحدت‌بخش و منسجم كننده در تعامل اين نهاد با ديگر قلمروها) ظاهر شود و به ويژه جهت بهره‌مندي از بينش درست انقلابي، از منويات و ديدگاه‌هاي مقام منيع ولايت به طور كامل و دقيق تبعيت نموده و خود را از گرايش‌ها و آراء انحرافي دور نمايد.

تنها و تنها در چنين شرايطي است كه شوراي عالي انقلاب فرهنگي ضمن برعهده گرفتن نقش هدايت كننده و استراتژيك خود، از انحرافات ناشي از التقاط‌انديشي و پيروي از مشهورات ليبرالي در امان خواهد بود.

در خصوص وظايف شوراي عالي انقلاب و دوري آن از مسيرهاي انحرافي موجود و مكانيسم اعمال مديريت منسجم و واحد فرهنگي و توسط آن و در تبعيت از ديدگاه‌هاي فرهنگي رهبر انقلاب، حرف و سخن‌هاي بسيار ديگري دارد كه بيان آن را به فرصتي ديگر وا مي‌گذاريم.

پي نوشت ها:

1- تمدن پديد آمده پس از غلبه‌ي مسلمانان بر ايران در قرن اول هجري و سده‌هاي پس از آن تا عصر مشروطه را تمدن كلاسيك ايران دوره اسلامي ناميده‌ايم و بنا به دلايلي كه بحث درباره‌ي آن از حوصله‌ي اين مقال خارج است آن را تمدن اسلامي نمي‌دانيم. اين تمدن پس از صفويه در مسير انحطاط افتاد و با قاجاريه وارد دوران انقراض خود شد و با غلبه‌ي شبه مدرنيته در مشروطه و پس از آن كاملاً زوال يافت.

2- البته وقوع انقلاب ايران در سال 1357 علل عمده‌ي اقتصادي، اجتماعي و سياسي متعددي داشت كه بررسي آنها نيازمند يك گفتار مستقل و مجال مبسوط و به هر حال از وظيفه‌ي مقاله‌ي فعلي خارج است.

3- اين نگرش بعدها بيان تئوريك مدون خود را در مانيفست نظريه قبض و بسط تئوريك شريعت يافت.
 سه شنبه 5 آذر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 493]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن