تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مردم را به غير از زبان خود، دعوت كنيد، تا پرهيزكارى و كوشش در عبادت و نماز و خوبى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829625894




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خواستن ميرين دختر دوم قيصر روم را:


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: در روم جوان سرفرازي بود بنام ميرين كه نژاد از سلم داشت و شمشير سلم نيز نزد او بود. ميرين خواستار دختر دوم قيصر بود ولي قيصر كه از كتايون و شوي برگزيده او در خشم بود پيمان كرد كه دختر دوم خود را فقط به دلاوري خواهد داد كه گرگ بيشه فاسقون را كه تني چون اژدها و نيشي چون گراز داشت بكشد و از بين ببرد.

ميرين تجربه جنگ با گرگ را نداشت و از اين رو بسيار غمگين و انديشناك شد. نوشته آورد و در طالع و اختر خويش نگريست و در آنجا چنين ديد كه در فلان روزگار جواني از ايران به روم خواهد آمد و دو كار بزرگ انجام خواهد داد. نخست آنكه داماد قيصر خواهد شد، ديگر آنكه دو جانور وحشي را كه همگان از آنها به عذاب هستند خواهد كشت. چون ميرين از كار كتايون آگاه بود دانست كه آن جوان كسي جز گشتاسپ نمي تواند باشد. پس به ديدار هيشوي شتافت و داستان خود را به او باز گفت و از هيشو خواست تا به گشتاسپ بگويد كه آن گرگ را براي وي بكشد. در همان هنگام گشتاسپ از نخجير بازگشت و به ديدن هيشوي آمد و داستان خواستگاري ميرين و پيمان قيصر را شنيد و گفت اين چگونه جانوري است كه همه دلاوران و بزرگان روم از او در هراسند و هيشوي ميرين تعريف كردند كه:

«اين نره گرگي است پير كه بلنديش به اندازه يك شتر و دو دندانش به بزرگي دندان فيل و چشمانش به سرخي آتش است و به هنگام خشم شاخهاي چون آبنوسش از شكم دو اسب مي گذرد و هر كه تاكنون براي كشتن او رفته ناكام باز آمده.» گشتاسپ گفت:«شمشير سلم و يك اسب تيز به من بدهيد و آن گاه هنرم را ببينيد.» ميرين با شتاب به خانه رفت و با اسبي سياه و شمشير سلم و هديه هاي بيشمار بازگشت و همه را نزد گشتاسپ نهاد ولي گشتاپ از آن ميان تنها اسب و شمشير را برداشت و باقي را به هيشوي بخشيد و خود خفتان پوشيد و سوار شد و به سوي بيشه تاخت.

كشتن گشتاسپ گرگ را:


هيشوي و ميرين تا لب بيشه همراه گشتاسپ رفتند و جاي گرگ را به او نشان دادند و نگران و ترسان بازگشتند. گشتاسپ شمشير به دست وارد بيشه شد و نام يزدان را بر زبان آورد و از او نيرو طلبيد. گرگ در اين هنگام با ديدن پهلوان غرشي كرد و زمين را به چنگ دريد. گشتاسپ كمان را به زه كرد و آنچه مي توانست بر او تير باريد، جانور تير خورده و خشمگين به اسب گشتاسپ يورش برد و با شاخهاي نيرومندش شكم اسب را دريد ولي مرد دلير با شمشير سلم چنان ضربه اي بر سر گرگ زد كه او را از ميان به دو نيم كرد و خود به نيايش كردگار ايستاد. آن گاه دندانهاي گرگ را كند و شاد و پيروز نزد هيشوي و ميرين بازگشت. آن دو از ديدن گشتاسپ شادمانيها كردند و ميرين هداياي بيشماري به نزدش آورد كه گشتاسپ تنها يك اسب از آن ميان برگزيد و نزد كتايون بازگشت ولي از ماجراي آن روز چيزي به او نگفت. از آن سو ميرين شاد و كامياب نزد قيصر شتافت و به او مژده داد كه گرگ بيشه فاسقون را با خنجر به دو نيم كرده است. قيصر بسيار شادمان شد و دستور داد تا چندين گاو و گردون ببرند و گرگ را كه به كوهي شكافته از ميان، مي ماند بردارند و از بيشه بيرون بكشند و به پيروزي ميرين بزمي آراست و از شادماني دست زد و همانجا اسقف را پيش خواند و دختر را به ميرين سپرد و او را به دامادي سرافراز كرد.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 110]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن