واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: کتاب - ایده اولیه «مردگان باغ سبز» به خاطرهای که مادرم شاهد آن بوده است، برمیگردد؛ زمانی که حزب دموکرات آذربایجان شکست میخورد و به هزیمت میرسد در حال عقبنشینی به سمت مرزهای شوروی هستند که دو نفر از اینها گذرشان به روستای ما به نام «لاتران» درپای کوه سبلان میافتد و یکی از اینها برای تهیه آب و غذا به سمت روستا میآید و کشته میشود... به گزارش خبرآنلاین، «مردگان باغ سبز» تازهترین رمان محمدرضا بایرامی، برنده کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال گذشته است که از سوی سورهمهر در نمایشگاه کتاب عرضه شده است. بایرامی در خصوص ایده اولیه شکل گیری این رمان با اشاره به خاطره ای قدیمی از مادرش میگوید: ایده اولیه «مردگان باغ سبز» اولین بار به یک خاطره خیلی دور برمیگردد. خاطرهای که مادرم شاهد آن بوده است و در سالهای گذشته مرتب برای ما نقل میکرد و آن خاطره هم به زمانی برمیگردد که حزب دموکرات آذربایجان وقتی شکست میخورد و به هزیمت میرسد در حال عقبنشینی به سمت مرزهای شوروی هستند که دو نفر از اینها گذرشان به روستای ما به نام «لاتران» درپای کوه سبلان میافتد و یکی از اینها برای تهیه آب و غذا به سمت روستا میآید در آن شرایط بلوایی که در فضا حاکم است، یکی از آنها کشته میشود به همان شکلی که در کتاب ذکر شده است و کشنده هم بعدها ذکر میشود که لباس کشته شده که جای گلوله در آن بود را میپوشید و پز می داد که من یک فرقهای را کشتم. به هر حال این خاطره در ذهن من بود و سالیان سال با آن زندگی کردم. وی اضافه میکند: شروع نگارش رمان همین خاطره بود؛ ضمن اینکه یک سیر کاملی از تاریخ آن دوره با اسناد و مدارک و شاهدان زنده روایت می شود چون حادثه به گونهای است که هنوز کاملاً به فراموشی سپرده نشده و در اذعان شفاهی مردم منطقه نقل میشود. البته بخش عمده کار من چون داستاننویس هستم، تخیل بود. بایرامی در خصوص آغاز به کار نگارش این رمان هم به انتخابات سال گذشته اشارهای دارد و می گوید: من کار دیگری انجام میدادم و تا نصفههای آن کار رفته بودم تا رسید به دورهای که بحث انتخابات پیش آمد و عملاً کار تعطیل شد. این اتفاقات در کار قبلی من یک وقفهای ایجاد کرد و در آن شرایط توان این را نداشتم که ادامه بدهم. بنابراین به سراغ این کار که خیلی برایم زندهتر و با معناتر بود در شرایط حال فرهنگی و سیاسی رفتم. چون به موقع به سراغش رفتم دقیقاً به صورتی که دلم میخواست ادامه پیدا کرد. وی در خصوص نظر برخی نویسندگان کشور که این اثر را اثری متفاوت و ماندگار در ادبیات کشور میدانند، نیز گفت: نویسندهای مثل من هیچ وقت برای عوام نمینویسد بنابراین نگاه امثال من هیچ وقت سطحینگر و در واقع پاورقیمحور و حادثهپردازانه نیست که مخاطب بیشتری میتواند داشته باشد و سر جای خودش هم شاید اشکالی نداشته باشد شاید از این منظر مخاطب این کار یک مقدار خاص باشد و به هر حال دقت نظر خیلی زیادی میخواهد به تصور خود من نه حتماً، داستان اصلاً این جوری نیست که شما با یک پسزمینه دیگری به سراغش بیاید. خود داستان باید بتواند مسائل خودش را روشن سازد... ولی در مجموع فکر کنم برای همین قشر مخاطب هم، کتاب خواندنی باشد. چون با وجود پیچیدگیهای که دارد قصه آنقدر کشش دارد که مخاطب را جذب کند. بایرامی در خصوص استقبال مخاطب از کتاب تازهاش نیز معتقد است: استقبال از یک کتاب امر پیچیدهای است من نمیتوانم به راحتی وارد این مقوله شوم به این معنی که همیشه به خود کتاب ختم نمیشود. در بحث کتاب اصل اولیه این است که خواننده مطلع شود. بدانند فلان کتاب با فلان زمینه چاپ شده است. این مسئله سادهای نیست و با دو خط گفتن من و با یک خبر کارکردن فلان خبرگزاری این اتفاق روی نمیدهد. یک مقدار این قضیه پیچیده است. ولی اعتقاد خود من این است که در واقع اگر خبرش درست به مخاطب برسد به هر حال میتواند این راهگشا باشد و مخاطبان زیادی را جذب کند. وی همچنین راجع به تغییر جلد کتاب نیز گفت: روی جلدی که دوستان تهیه کرده بودند خیلی سانتی مانتال بود و به درد این کار که پر از خشونت است و از یک دوره خیلی خشنی صحبت میکند و آدمی که اصلاً گوری ندارد آدمی که کشته و مثله شده است، نمیخورد، فکر کردم برای این کار مناسب نیست. خود من هنوز هم به خاطر باورهای سنتی که نسبت به داستان دارم با طراحی دستی موافقترم تا با کارهای کامپیوتری که به نظرم اصلاً روح ندارد. قرار شد دوباره روی جلد مناسبتری تهیه شود که شد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 183]