واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: جانشين فرمانده اداره آگاهي استان تهران در گفت و گو با ايسكانيوز : پليس كرج ، نسخه فالگير شياد را پيچيد
تهران - خبرگزاري ايسكانيوز : فالگير كلاهبرداري كه زنان ساده لوح را فريب مي داد با تلاش پليس استان تهران دستگير شد.
جانشين فرمانده پليس آگاهي استان تهران ، روز سه شنبه به خبرنگار گروه حوادث ايسكانيوز گفت : رسيدگي به اين پرونده از 15 آبان امسال ، پس از آن آغاز شد كه زن جواني به كلانتري 30 اسلام آباد كرج رفت و شكايتي تسليم كرد.
سرهنگ «عباس عليپور» اضافه كرد: اين شهروند مدعي شد مردفالگيري به نام «مهدي - ت» فريبش داده و از او كلاهبرداري كرده است.ماموران پس از دريافت اطلاعات لازم،متهم را شناسايي و باحكم قضايي در خانه اش دستگير كردند.
اين مقام ناجا افزود :«مهدي» پس از بازجويي مقدماتي به اداره آگاهي استان تهران تحويل شد و تحقيقها ادامه يافت.مدرك هاي مكشوفه نشان مي داد وي چندين سال است كه رمالي و فالگيري مي كند و با فريب مردم به ويژه بانوان ساده لوح ، پول كلاني به جيب زده است.
جانشين فرمانده پليس آگاهي استان تهران ، خاطرنشان ساخت : كلاهبردار كه دستش را رو شده مي ديد و هيچ راهي براي گريز از قانون نداشت اعتراف كرد روزانه 15 تا 20 مشتري فريب خورده را ملاقات مي كرد تا برايشان نسخه خوشبختي بپيچد.
سرهنگ «عليپور» اعلام كرد : هر كدام از مشتريان اين شياد به خاطر اعتماد كوركورانه اي كه به فالگير پيشينه دار كرده بودند و به تصور رسيدن به آرزوهايشان 15 تا 20 هزار تومان به او مي دادند.همچنين «مهدي» گفت «من با پرسه زدن جلوي دادگاه هاي خانواده و كلانتري ها ، افرادي كه مشكلات خانوادگي ، اقتصادي و ... داشتند را شناسايي مي كردم.از بين آنها با كساني كه زودباور بودند و به راحتي فريب مي خوردند به گفت و گو مي نشستم و آدرس خانه ام را مي دادم.بدين ترتيب با وعده اين كه كليد حل مشكلات در دست من است مشتريانم را به خانه ام مي كشاندم و اغفال مي كردم.
سرهنگ «عليپور» توضيح داد : برخي از كساني كه به دام شياد خوش ظاهر افتادند به اندازه اي ساده لوح بودند كه چندين بار متوالي به سراغش مي رفتند تا گره از كارشان باز شود.گزارش ايسكانيوز مي افزايد، ديروز مجرم به دستگاه قضايي معرفي و با صددور قرار قانوني ، روانه زندان شد.
*ريشه خرافات
تعريف خرافه در فرهنگ معين ، سخن بيهوده ، افسانه ، حرف باطل يا اسطوره نوشته شده است.بسيارى از كارشناسان ، ريشه خرافه را در ناتوانى انسان از توضيح و درك پديده هاى طبيعى يا ناشناخته مىدانند. در روزگار قديم ، برخي مردم خيال ميكردند زلزله به خاطر اين است كه غول خفتهاى در زمين وجود دارد و روزي بيدار ميشود.به همين خاطر قربانى مي دادند تا ديو رضايت بدهد و باز هم بخوابد.
گو اين كه اكنون دانش و آگاهى بشر مىتواند پاسخى منطقى و عقلانى به بسيارى پديده ها بدهد اما نمى توان با قطعيت از جامعه اى ياد كرد كه در آن خرافه ريشه كن شده باشد.
امروزه حتي توسعهيافته ترين جوامع صنعتى نيز خرافه هايى دارند.مثلا برخى آلمانى ها مى گويند اگر سيزدهم ماه مصادف با روز جمعه شود، بدبيارى در راه است، يا وقتى ماه كامل است، آدم هوايى مى شود...
در بحبوحه جنگ جهانى نخست ، باورى شايع شد كه سه سيگار را نبايد با يك كبريت آتش زد، چون نفر سوم خواهد مرد.منشا اين حكايت كشته شدن سربازى در جبهه بود كه شب سيگار خود را به عنوان سومين نفر با يك كبريت روشن مىكند. بعدها معلوم شد اين داستان را يك تاجر كبريتفروش ميان مردم شهرت داد تا جنس خود را بيشتر بفروشد.»
همه ما كم و بيش در پيرامون خود سرچشمه برخى داستانها و باورهاى خرافى را مىدانيم اما اساسا پيدا كردن ريشه و مبناى خرافات ، كار سادهاى نيست.مثلا روشن نيست وحشت عمومى از عدد ۱۳ از كجا مىآيد.در آمريكا يا اروپا، آسانسور برخى هتلها يا شركتها دكمه ۱۳ ندارند.
يكى از نخستين پرسش هايى كه هنگام بحث درباره باورهاى خرافى به ذهن ميرسد،اين است : آيا اعتقاد به خرافه به سواد، تحصيلات و موقعيت اجتماعى اقتصادى افراد ارتباط دارد؟ پاسخ كارشناسان ، منفى است:«همان گونه كه شايعه وقتى قوت ميگيرد و رايج ميشود كه كانال انتشار اطلاعات و اخبار درست بسته شود، خرافات هم با گرفته شدن آگاهى و اطلاعات درست مردم گسترش مي يابد.اين ربطى به سواد و تحصيلات ندارد، زيرا يك واكنش عاطفى و روانى به حاكميت ايدئولوژيك در جامعه است و مردم با روآوردن به خرافه، خود را تخليه مى كنند».
اروپايىهاي خرافاتى ميگويند از زير نردبان نبايد رد شد، چون شگون ندارد. گربه سياه شوم است. در ميهمانى نبايد ۱۳ نفر را دعوت كرد، وگرنه دعوا مى شود!
*چرا در چنين جامعه هايى چنين باورهايى هست؟
بايد اذعان داشت عصر روشنگرى ، در برابر هزاران هزارسال تنهايى بشر در مقابل طبيعت وحشى و بي رحم ، نوين است. انسان در برابر آذرخش ، سيل ، تاريكى ، زلزله ، حيوان هاي درنده و بسيارى نيروهاى اطرافش ناتوان بود و خود را تنها احساس مى كرد.
اين به مرور به يك ذخيره ژنتيكى در انسان تبديل شد و به نظر نمي رسد حالا حالاها از حافظه و ژنهاى فرهنگى پاك نمىشود.اينها رسوبات دوران تنهايى و هراس بشر در برابر طبيعت است.بدين ترتيب غيرعادى نيست در جامعه هاي صنعتى و فراصنعتى هم خرافه ، شايع باشد اما بحث بر سر شدت و ضعف آنهاست.در يك جامعه پيشرفته تر، خرافات مسلط نيست.
برخلاف تصور معمول ، زنان از مردان خرافاتيتر نيستند بلكه بيشتر اين باور ها را بروز ميدهند.اكنون بسيارى از ايرانيان بياعتقاد به باورهاى خرافى ، نگرانند كه خرافات ؛ رفتارى نهادينه شود.امروز بايد هوشيار باشيم كه باورهاي خرافي ، رواج فال گيري و احضار روح و جن ، جامعه را از درون با فروپاشي فرهنگي و ذهني روبه رو نكند و بر دامنه شيادي ها و كلاهبرداري ها نيفزايد.525/110
سه شنبه 28 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 83]